|
کودتاها در تاریخ افغانستان
کودتای نامنهاد محمدهاشم میوندوال
(بخش دوم)
گفتیم دکتور محمدحسن شرق را در مقام دفاع از ادعای دولت مبنی بر تصمیم میوندوال برای کودتا و همچنان صحــهگزار ادعای خودکشی او در میان میآوریم. اگر دلیلی در زمینه مورد نیاز باشد، پاسخ ما این است، که دکتور محمدحسن شرق پس از آنکه نخستین گامهای همکاری خویش را با سردار محمدداؤود خان در زمان صدارت او برداشت و از فعالان سیاسی خارج جناحهای دربار سلطنتی گسست، بهعنوان مدیر قلم مخصوص چنان شخص و مقام، تا هنگامی که از طرف داؤود از معاونیت ریاست جمهوری برکنار و بهحیث سفیر تعیین شد؛ نزدیکترین همکار سردار بود. افزون بر آن پیوندهای حسنه و نیکویی که در دهۀ چهل خورشیدی با رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان بهویژه جناح پرچم داشت به این علاقه میافزاید که در گرهگشایی چنان مسألهیی، او را بیشتر در نظر آورد. در کنار این همه، حسن شرق مانند برخی از اشخاص دارندۀ اطلاعات، گوشۀ عزلت قلمی اتخاذ نکرد. کتابی نوشت به اسم «کرباس پوشان برهنه پا». که در واقع به جریانات و رویدادها و خاطرات چندین دهه باردیگر نگریسته است. با آنکه در کتاب وی موارد بسیاری سزاوار مکث، تأمل و تردید اند، اما در اینجا در چارچوب موضوع مطرح بحث ما، به یک ابراز نظر کلی و مشخصاً پیرامون ادعای «کودتای میوندوال» از طرف او بسنده مینماییم.
نیاز به یک اشاره کلی از آنجا احساس میشود که روح کلی کتاب و ویژهگی و احتیاج او را بنمایانیم. زیرا در پرتو برملایی همان ویژهگی کتاب او است که گواهیاش را پیرامون ادعای قصد کودتا و خودکشی میوندوال به قضاوت میتوان نشست. یکی از ویژهگیهای کتاب نامبرده در خصلت توجیهی آن است. دفاع یک دنده از سردار محمدداؤود خان، تصویرچهرۀ نیکو از او، و هر آنجا که خود جناب حسن شرق مطرح است، خدمتگذار مردم و وطن بوده است! اما اگر اشتباه و انحراف و جنایتی سرزده است، مسؤول آن دیگراناند.
انگیزۀ نوشتن کتاب او، به اوضاع تنفرآمیزی بر میگردد که کودتای ثور، تجاوز شوروی و پیامدهای دلخراش آن بار آورده بود. بحث رویدادهای غمآمیز در داخل و خارج جامعۀ درد دیده بیشتر شد و ناراضیها و مخالفان نظام چهارده ساله، مقصران را نشان میدادند. بر مبنای نیاز شانهخالی نمودن از جوابگوییها، برخی از مقصران عجولانه دست بهکار شده به نوشتن مقالات و کتابها دست یازیدند. از همینرو است که انگیزههای محوری را در همۀ همچو کتابها برائتجویی، میتوان تشخیص داد. برائتجویی، و پاکیزه نشاندادن خویش، بدون جوابگویی این مهم که کدام سیاست غلط آنهمه مصیبتها را در جامعۀ ما بار آورد، ویژهگی کار قلمی همه نویسندهگان است و همه در پی توجیه خویشاند. بدون اینکه حتا یک انگشت ملامتی و سرزنش را بهسوی خود ببرند، مخالفان را خویش را به باد ملامت میگیرند...
کتاب محمدحسن شرق که آن معایب و نارساییها و کمبودهای و غلطیهای بیشمار دیگری را نیز دارد، دارندۀ این حسن است که جمیع ادعای بیاساس پیشینه را در پرتو منطق دفاع از دورهیی که سهم و نقش دارد، بار دیگر آورده است. و آنرا حسن کار او محسوب میداریم. زیرا فشردۀ همه ادعاهایی است که کلیه طرفداران ادعای کودتای میوندوال و «خودکشی» او را در بر میگیرد؛ و ما را نیز از مراجعه به منابع دیگری بینیاز میسازد. از همینرو، سعی نمودهایم تا سخنان او را در این زمینه برخلاف رسم معمول مفصلتر بیاوریم.
محمدحسن شرق در تصویرچهرۀ کودتای ٢٦ سرطان، تمهیدی دارد تا خواننده بر مظلومیت کودتاچیان ٢٦ سرطان دل بسوزاند، و برای پذیرش آنچی او پیرامون میوندوال و دیگران میآورد، چنان در جادۀ یکطرفه و تنگ میراند که مجال دیدار با بقیه رویدادها میسر نباشد. از تمهیدات او میآغازیم :
نخست اتحاد شوروی و هند را بهعنوان همسایگان نیکاندیشی که در قبال افغانستان (دولت کودتای ٢٦ سرطان) حسننظر داشتند، میستاید و طی اشارۀ بعدی از امریکا، ایران، پاکستان و چین، شکوه دارد. از جمله پیرامون مواضع امریکا در قبال کودتای ٢٦ سرطان مینویسد که:
«برای حکومت اضلاع متحدۀ امریکا، و متحدین آن حربۀ شدیدی شده بود که همۀ آنها را تکان داده... بدبختانه قدرتهای بزرگ آوانیکه بهیک تحول یا تغییر رژیم در کشورهای کوچک که به (در بارۀ) آن معلومات قبلی نداشته باشند، بر میخورند بدون تعمق بهعلت تغییر رهبران آنرا با وابستگی به بلاک طرف مقابل خویش متهم نموده و هویت ملی چنین اشخاص را با تبلیغات زهرآگین جریحهدار میکنند و برای سرنگونی چنین نظامی دیوانهوار دست به خار و خاشه میزنند.
چنانچه حکومت افغانستان از همان روزهای اول انقلاب ٢٦ سرطان به توطیۀ و اختلافنظرهاییکه از خارج بهکشورما بدون موجب صادر میگردید مواجه شده بود...
هنوز به اصطلاح آب از گلون ما فرو نرفته بود که میوندوال صدراعظم اسبق افغانستان بهتاریخ ۴ اسد (شاید اشتباه تایپی باشد) ۱٣۵٢ با همکاری یکدسته از طرفداران خود به شمول جنرال (متقاعد) خانمحمد خان مشهور به مرستیال که در اوایل کودتا وزارت دفاع را تحت ادارۀ خود در آورده بود، با تعدادی از صاحبمنصبان اردو بهضد جمهوریت که تازه از عمر آن یک ماه و چند روز میگذشت دست به کودتا زده بودند. حکومت آنها را در حساسترین مرحلهای که شروع به اقدامات عملی میکردند، با یک تعداد علمای غیرمعروف و چند نفر روحانی و چند تاجر که اقدامات آنها را پشتیبانی میکردند بالفعل دستگیر نمود.
انگیزههایی که موجب هم بستهگی داخلی و خارجی کودتاچیان شده بود عبارتاند از:
میوندوال قبل از سرطان ۱٣۵٢ برای سرنگونی نظام شاهی با تعداد از جنرالهای ناراضی اردو فعالیتهای مخفی را جهت کودتا سازمان داده بودند. از جانبی احساس نفرت عمیق او بهمقابل دودمان شاهی که در زمان کنار کشیدن او از صدارت بهوی دست داده بود، اجازۀ تحمل آنرا نمیداد تا زمامداری محمدداؤد را که خود نیز از خاندان شاهی بود متحمل شود. خانمحمد خان مرستیال که از پیروان میوندوال [بود] بهروز ٢٦ سرطان از موقع استفاده نموده وزارت دفاع را تحت قوماندۀ خویش بهضد کودتاچیان استعمال مینمودند زمانیکه او را از وزرات دفاع بیرون کشیدند سوگند یاد نموده بود که نظام جمهوری را سرنگون نماید.
بعد از کسب قدرت محمدداؤد به ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ و پشتیباتی همهجانبهای مردم افغانستان از نظام جدید و نفوذ محمدداؤد میان افغانهای ماورای خط دیورند روی قضیۀ پشتونستان حکومت پاکستان را نا آرام و سرگیجه داشته بناًً پاکستان به مداخله عجولانه در امور داخلی افغانستان برای سرنگونی محمدداؤد به همکاریها و پشتیبتیهای مستند به کودتای میوندوال وعده هر نوع همکاری را داده بودند (بود)... هیئت تحقیق ار خانهای مولوی ملا سیفالرحمن همکار میوندوال اسنادی را بهدست آورده بودند که در آن بهپاکستان نوشته شده بود که ما هر قدر میکوشیم مردم به کافر بودن محمدداؤود و همکارانش باور ندارند جواب داده بودند تبلیغ نمایید که اینها پرچمیهای خداناشناساند.
ولی تعجبآور و باور نکردنی این بود که هدایت از پاکستان برای طرفداران میوندوال داده میشود که تبلیغ نمایید که محمدداؤد و پیروانش پرچمی و خداناشناساند؛ اما در عمل رفقای محترم ببرک کارمل آنچه میتوانستند و یا توانستند تبلیغ میکردند که این کودتا از طرف پیروان پرچم صورت گرفته است.
... منافع شوروی که بین سالهای ۱٣۴٢ تا ۱٣۵٢ به فعالیتهای آشکار ح. د.خ گرهخورده بود و محمدداؤد بعد از کودتا فعالیت احزاب را غیرقانونی نموده بود، برای شورویها خوشایند و مزهدار نبود...»
▲ | مکثی بر ادعاهای فوق |
پیش از اینکه سخنانی از آزاردیدگانی را بیاوریم که بدان اتهام دستگیر شده بودند، باری بهعنوان خواننده و شنوندۀ ادعاهای دولت جمهوری محمدداؤود خان، به ابراز سخنان تردیدآمیز و ردیهیی میپردازیم که پس از خواندن صفحات بالا برای انسان آزاده دست میدهد. بهمنظور مکث روی نکات و موارد طرف توجهمان، تکیههای نهادهایم.
نخست از طرح پرسشهایی میآغازیم که:
- اگر دولت اسناد و مدارکی در اختیار داشت که آن گروه کودتا مینمودند، پس چرا اسناد در دست داشته را به موقع و همزمان با دستگیری آنها انتشار نداد؟
- ادعا شــده که حکومت آنها را «بالفعل دستگیر نمودند».
مفهوم دستگیری بالفعل این است که شخص و یا جمعیتی را هنگام اجرا و تعمیل نیتی دستگیر نمایند و در توضیح صورت ادعای فوقانی، بدین معنا است که میوندوال و بقیه دستگیرشدگان، هنگامی به چنگ حکومت افتادند و توقیف شدند که به عمل کودتا اقدام نموده بودند! دستگیری بالفعل، مدارک و اسناد و ابزاری را نیز با خود دارد که شخص و یا اشخاص متوسل شده به یک اقدام بهکار میبرند. در صورتی که ادعا میشود که «دست به کودتا زدند!» کاملاًً واضح است که دولت آنها را حین اجرای کودتا دستگیر نمود. آیا این ادعا را میتوان پذیرفت؟
اضافه نماییم که در یک عمل کودتایی، حمل سلاح و وسایل مخابراتی از ملزومات آن است، اگر آنها دست به کودتا زده بودند، آن ابزار بایست همراه دستگیرشدگان میبود. در حالیکه هیچیک از دستگیرشدگان نه تنها در یک مجلس و گردهمآیی تدارکاتی برای کودتا؛ بلکه تک تک و بدون داشتن سلاح و بدون برخورد نظامی دستگیر شدهاند.
شاید رئیس حکومت و اعضای آن پنداشته بودند که ریگشاهای عارف شنواری، وظیفۀ انتقال تانکهای سنگین وزن نظامی را انجام میدادند! زیرا از جملۀ وسایلی که بهزودی در معرض توقیف قرار گرفت، ریگشاهای آن تاجر بدنصیب بود.
- از «حساسترین مرحله» یادشده است.
مرحلۀ حساس این طرز تلقی را افاده مینماید، که کودتا! در شرف اجرا بود! بر مبنای آن ادعا، گویا از دست رفتن فرصت و غفلت در اقدام برای دستگیری «کوتاچیان»، پیروزی آنها را با خود میتوانست داشت. اگر «در حساسترین مرحلهایکه شروع به اقدامات عملی میکردند»، دستگیر شدند، حداقل باید قطعهیی از قطعات نظامی وفادار با آنها، دست به اقدام و اجرای دستورات کودتا شده باشد و یا آمادۀ چنین اقدام میبود؟ ولی هیچ اثر و جلوهیی از آمادگی قطعات ارتش دولتی برای همیاری با نیروی که متهم به کودتا شدند، وجود نداشت.
افزون بر آن، محمدهاشم میوندوال که بهعنوان رهبرکودتا معرفی شد، هنگام توقیف بهوسیلۀ محمدنبی عظیمی، تنها در خانه نشسته بود. این چگونه «دستگیری بالفعل» و «در مرحلۀ حساس» بود که حتا یکنفر دیگر نیز در منزل او حضور نداشت؛ و دستگاه مخابراتی وغیره وسایل نیز بهدست کسی نیفتاد.
- هنوز شنوندۀ خبر و خوانندۀ ادعاهای بالا، از دنبال نمودن نیاز دریافت اسناد فارغ نمیشود که میبیند با سرهمبندی نمودن قراین، سعی شده، انگیزههای برای توضیح و دریافت اقدامی ارائه شود که هرگز وجود نداشته است. به دیگر سخن، در حالی که خواننده هیچ مدرکی را نمیتواند سراغ نماید که میوندوال و یک تعداد شخصیتهای توقیف شده با او، تصمیم و اقدامی برای کودتا داشتهاند، در ادعانامۀ جفاآمیز بالا، انگیزهیابی عمل انجام نشده آغاز شده است. و در این زمینه نیز دلایل عجیب اند. دلایلی که برای توجیه یک اشتباه کوچک مطرح نشده؛ بلکه در توجیه کارکردهای جفاآمیزی ارائه شدهاند که در اثر تصامیم مستبدانه، جان یک تعداد ستانیده شد و یک تعداد شکنجه و آزار بسیار دیدند.
- در این انگیزهیابیها، از نفرت میوندوال علیه خاندان شاهی سخن رفته است و اینکه چنان نفرت شامل حال محمدداؤودخان نیز بود. از اینرو میوندوال کودتا میکرد!
اما واقعیتها که نشاندهندۀ موضعگیری میوندوال طی پیروزی کودتای مصیبتزای ٢٦ سرطان تا هنگام توقیف او اند، حکایت از این دارند که:
او در عراق بود که کودتای ٢٦ سرطان پیروز شد. خلیلالله خان خلیلی که در آن هنگام سفیر افغانستان در عراق بود، با شم سیاسی و چشمۀ اطلاعاتی که در اختیار داشت، به میوندوال توصیه نموده بود که از رفتن به افغانستان منصرف شود. زیرا محتمل است خطری او را تهدید نماید. اما میوندوال نپذیرفته بود.
میوندوال هنگام بازگشت بهکابل، در میدان هوایی با پیشامدهای نامطلوب روبهرو شده بود. حتا دوایی را که در اختیار داشت، برای چند روز از نزدش گرفته بودند.
میوندوال بهزودی در مییابد که خانهاش تحت تعقیب است. در پی دیداری با سردار محمدنعیم خان موضوع را مطرح میکند. بر علاوه با شخص رئیس دولت محمدداؤود دیداری داشته و همکاری خویش را به اطلاع رسانید بود.
میوندوال طی فعل و انفعالی که در سه دهه فعالیتهای مطبوعاتی و سیاسی دید و در نتیجه از پرزۀ ماشین مطبوعاتی و صدراعظم دولتی و «خدمتگذار اعلیحضرت» (کنایهیی که با دریافتها و مواضع پسین سیاسی خویش بهکار برد) بودن، به فعالیت حزبی و باورمندی به دموکراسی پارلمانی روی آورد، در واپسین سالهای فعالیت خویش، در بیانیهها، دربار سلطنتی را با زبانی که مخالفت با آنها کاملاً مشهود بود، نشانه میگرفت. اما هیچجای تردید نتواند باشد که هزاران تن را میتوان نشان داد که مخالف دربار سلطنتی بودند. و بسا از آنها در این مخالفت خویش، ترحمی بهحال سردار محمدداؤود خان هم نداشتند. در این راستا سزاوار یادآوری است که به غیر از گروه کوچک و معینی که انگیزههای خاص خود را از حلقه زدن بدور سردار داشتند، از وابستگان به دربار سلطنتی، سردار داؤود بیشتر نشانۀ تیر ملامتی بود. بنابرین نمیشود ادعا نمود که میوندوال از روی نفرت علیه همه خاندان سلطنتی کودتا میکرد. اگر این ادعا را با این جملات ترجمه نماییم شاید بهتر فراخور نیت اقدام برای دستگیری کودتا باشد: میوندوال را باید دستگیر و سر به نیست کرد زیرا او که ادعای فعالیت سیاسی دارد و علیه حکومات تبلیغ میکند؛ ممکن است علیه «نظام جمهوری» نیز دست به فعالیتهای بزند.
- خانمحمد خان مشهور به مرستیال، وزارت دفاع را با زور اشغال ننموده بود. شاهدان گواهی دادهاند که «مرستیال» پس از شنیدن خبر کودتای ٢٦ سرطان، خود را به منزل سردار رسانید. پس از کسب موافقت ضمنی او روانۀ وزارت دفاع شد. اما بهزودی جناحهای دیگری از کودتاچیان سردار را وادار نمودند که دست خانمحمد خان از وزارت دفاع باید کوتاه شود. هیچ تردیدی نیست که خانمحمد خان با مشاهدۀ چهرههای جدید و شخصیتهای که آنها را جدی نمیگرفت، مخالفت خویش را ابراز نموده بود. حتا شواهدی در دست است که هنگام دیدن شکنجه نیز از ابراز مخالفت خویش امتناع نورزدیده بود.
- گفته شده که «خانمحمد خان مرستیال که از پیروان میوندوال بود، بهروز ٢٦ سرطان از موقع استفاده نموده وزارت دفاع را تحت قوماندۀ خویش بهضد کودتاچیان استعمال مینمودند، زمانیکه او را از وزرات دفاع بیرون کشیدند سوگند یاد نموده بود که نظام جمهوری را سرنگون نماید.»
در حالیکه خانمحمد خان مرستیال از نظر طرز تفکر و علایق و سلوک خویش کاملاًً به سردار داؤود خان شباهت و بیش از همه به او علاقه داشت. هیچ مدرکی در دست نیست که حاکی از روابط خانمحمد خان مرستیال از نظر سیاسی و تشکیلاتی با میوندوال باشد. هیچ سند و مدرکی نیز انتشار نیافت که نشان بدهد، خانمحمد خان با میوندوال در جلسۀ مشترکی حضور داشته و تدارک کودتا را میدیدند.
در مورد خانمحمد خان میشود پذیرفت که رعایت حال ننموده و به دیدارکنندگان خویش، شکایت و نارضایتیهایی را ابراز مینمود.
با سخنان توجیهی بهمنظور گناهکار نامیدن خانمحمد خان، حتا رفتن او به وزرات دفاع در روز ٢٦ سرطان با این نیت شناسی مطرح شده که گویا از همان روز وزرات دفاع را بر ضد کودتاچیان استعمال مینمود! این هم شد اقدام او به کودتا !
- «پشتیباتی همهجانبهای مردم افغانستان از نظام جدید» نیز پذیرفتنی نیست. گروه معینی خشنود بودند. اشخاصی که بنا برانگیزههای شخصی، سیاسی و یا عقدهگشایی در کودتای ٢٦ سرطان سهم گرفتند، و دارندۀ ترکیب تا حدودی نامتجانس بودند. اما ضربات جبرانناپذیری بهحال روند حرکی و طبیعی جامعه وارد شد. گروههای از مردم چی آنانی که در تشکلهای سیاسی فعالیت مینمودند و چی آنانی که از روزنههای ناچیز مطبوعاتی صدای خویش را بلند میکردند، همه ناراضی بودند. در سطح کشورهای منطقه و جهان رضایت و خشنودی اتحادشوروی کاملاًً وضاحت داشت. تعلق واقعاً موجود سردار بهویژه در نخستین مرحلۀ جمهوریت به پرچمیها اسباب واکنشها و عصیانهای محافل ضدکمونیستی و ضد شوروی را نیز فراهم آورد. زیرا کودتای ٢٦ سرطان افغانستان را از هر جهت در راستای منافع آن کشور سمت و سو داده بود. یکی از آن خشنودیها تجدید تشنجاتی بود که با پاکستان از همان صبح ٢٦ سرطان بهوسیلۀ داؤود خان، بار دیگر آغاز گردید. در مخالفت پاکستان با کودتاچیان هیچ تردیدی نبود.
- از آنجاییکه صحبت مفصل مضار کودتای ٢٦ سرطان را زیر همان عنوان دیدهایم که پسانتر میآید، اینجا به این یادآوری بسنده میشود که در رابطه با نقش پاکستان در آنچی کودتای میوندوال گفته شده است، بازهم مانند بقیه موارد هیچ سند و مدرکی وجود ندارد. این ادعا نیز منشأ خویش را از قراین و تهمتهای شناخته شدهیی گرفته که همه دولتهای آغشته با توطئه و دسیسه بدان آغشتهاند.
- در بارۀ ادعای عدم خشنودی! اتحادشوروی از بستهشدن روزنههای دموکراسی و فعالیتهای گروههای سیاسی و منجمله ح.د.خ.ا در اینجا اینقدر گفتنی است که با واقعیت اوضاع وقت و منطق سیاست حاکم در اتحادشوروی مطابقت ندارد. اتحادشوروی که طرفدار نظام چند حزبی و آزادیهای دموکراتیک نبود. اما مهمتر از همه که سردار داؤود خان و پشتیبانان او را در راستای منافع خویش میدید. پس از کودتای ٢٦ سرطان تصفیههایی در مراکز دانشگاهی وادارات دولتی رونما شد که بیشترین تعداد را مخالفین شناختهشدهیی اتحادشوروی احتوا مینمود. وزارت داخلۀ افغانستان با بهکار گماردن اعضای شاخۀ پرچم، چنان در ادارۀ امور دست بالا یافته بود که هرگز در نظام پیشین بر ایشان میسر نبود. حزب وابسته به اتحادشوروی و با تحکم میشود گفت، چهرههای وابستۀ پشتپرده چنان در تار و پود دولت تنیده بودند که اتحادشوروی فعالیت مخالفین آنها را نمیپذیرفت. از اینرو، به نبود دموکراسی و تحکیم موضع سردار ابراز خشنودی داشت.
تاریخچۀ حیات شاخۀ پرچم از موقف آن حزب در زمان پس از کودتای ٢٦ مبین انحلال آن به نفع دولت است. پرچمیها نه تنها در کودتا سهم داشتند، بلکه در تهیه و ترتیب خط مشی رئیس دولت و سخنرانیهای مهم او مانند خطاب به مردم سهم به سزا داشتند. چنان وضعیتی برای شوروی بسیار مزهدار بود.
از اینرو، در میان آوردن پای آنها با چنین تصویری؛ گونهیی از مغالطهکاری و ماستمالی حقایق است.
چند ناگفتهیی در سخن مدعیان کودتای میوندوال است که با گفتن آن سخنان گفته شده را به تکرار نخواهند نشست. یکی از آن سخنان تلاش در جهت بهدست آوردن مدارک و اسناد برای تأیید ادعا و در حالی است که هیچ سند و مدرکی پیش از دستگیریها وجود نداشته است. در کودتای نامنهاد ملک خان با آن روش آشنا شدیم، اکنون ببینیم که دولت جمهوری به رفع این نقیصه یا نداشتن سند و مدرک اثبات ادعا به کدام شیوهها و وسایل متوسل گردید.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
عبدالقدوس غوربندی، در کتاب «نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان»
کرباسپوشان برهنه پا، خاطرات دوکتور محمدحسن «شرق» از ۱٣۱٠ تا ۱٣٧٠ هـ.ش. سبا کتابخانه. این کتاب با تغییر نام و اندک تعدیلات و تغییرات با عنوان تأسیس و تخریب اولین جمهوری افغانستان، (جز خاطرات ۱٣۱٠-۱٣٧۴) تجدید چاپ شده است.
پیشترها پس از مطالعۀ «کرباسپوشان ...» یادداشتهایی برداشته بودم که حالا از برخی از آن ها بهره گرفتم. به یک نمونه از بی مبالاتی وی در درج وقایع به رویداد مخالفتآمیز سوم حوت ۱٣۵٨ اشاره مینمایم که مینویسد: «در پیشاپیش قیام دخترهای ناترس مکاتب و لیسهها بودند که بهسوی ارگ جمهوری به آرزوی خروج عساکر شوروی میشتافتند ... ناهید دختر پیشتاز با گریبان پاره و رخسارههای ناخن کشیده و زلفهای فرو لغزیده، شانه ناخورده با چشمان گریهآلود...» بیشتر نمیآوریم. هرچند جناب حسن شرق در صحنهآرایی و چهرۀ ناهید شهید زحمت زیادی را متقبل شده است. اما شایان یادآوری است که دردمندانه، در روز سوم حوت ۱٣۵٨ زنان و دختران در مظاهرات حضور نداشتند. ناهید شهید نیز در ماه ثور ۱٣۵۹ خورشیدی به شهادت رسید.
کرباسپوشان ...، صص ۱٢۱-۱۱۹
دکتور غلاممصطفی رسولی، شهادت محمدهاشم میوندوال، ص ٢٧٠
منبع بالا، همان صفحه.
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□ نصیر مهرین، کودتاها در افغانستان: کودتای نامنهاد محمدهاشم میوندوال (بخش دوم)، کابل ناتهـ،: شمارۀ مسلسل ۱۱۵، سال ششم، حوت ۱۳۸۸ هجری خورشیدی (مارس ٢٠۱٠)