|
صدرالدین عینی
فهرست مندرجات
◉ زندگینامه
◉ آثار
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
تاجیکستان چهرههای فرهنگی و سیاسی
صدرالدین سعید مرادزاده متخلص به عینی یا صدرالدین عینی (به انگلیسی: ؛ به فارسی تاجیکی: Садриддин Айнӣ) (زادهی ۱۲۵۷ خ - درگذشتهی ۱۳۳۳ خ)، با لقب «قهرمان تاجیکستان» از بزرگترین نویسندگان و ادیبان زبان فارسی تاجیکی کشور تاجیکستان در آغاز سده بیستم بود که در زمینههای مختلف ادبی، تاریخی، زبانشناسی، سیاسی، اجتماعی و لغتنامه فعالیت داشته و سرآمد بوده است. برخی به حق، او را روشنفکر، فعال سیاسی، چهرهای ملی، شاعر، داستاننویس، روزنامهنگار، آموزگار، استاد تاریخ و ادبیات، مبارز آزادیخواه و نماد فرهنگ تاجیکی و زبان دری خواندهاند و در مقابل، پارهای دیگر، از جمله دکتر جلال متینی، نویسندهی شوونیست فارسیگرای ایرانی، در ایران و تاجیکستان سر برداشتند و فریاد کردند که عینی خائن است که ملت تاجیک، زبان و ادبیات و فرهنگ تاجیکستان را از نام اصلی محروم ساخت، تاجیکها را از عالم ایرانیان بیرون آورده، بین آنها و ایرانیان جدایی انداخت.
علیرغم اینگونه داوریهای شتابزده، آثاری که صدرالدین عینی آفرید، پس از یک قرن کمک کرد تا قوم «تاجیک» در آسیای میانه زبان و فرهنگ خود را زنده و برجا نگه دارد.
▲ | زندگینامه |
صدرالدین عینی، در ۲٦ فروردین ۱۲۵۷ خورشیدی (۱۵ آوریل ۱۸۷۸ میلادی)، در روستای ساکتری از توابع غجدوان در ۵٠ کیلومتری بخارا که در آنزمان تحتالحمایه روسیه بود و اکنون جزو ازبکستان است، زاده شد. پدرش سید مراد خواجه، از پیشهوران روستا، تأثیر زیادی در رشد فرهنگی صدرالدین داشت.
زمانی که پدر و مادر صدرالدین در ۱۸۸۹، به سبب بیماری وبا درگذشتند، کودک ده ساله به ناچار راهی بخارا شد تا به تحصیل بپردازد. وی پسر با استعداد و خوش قریحهای بود و بههمین دلیل، پس از چندی، به محفلی از انجمن ادبیان روشنفکر آن روزگار که در خانۀ صدر ضیا (شریف جان مخدوم) برگزار میشد، راه یافت. در آنجا با جمعی از ادبیان و روشنفکران برجسته پارسیزبان آشنا شد؛ از جمله: ملا نذرالله لطفی، عبدالله خواجه تحسینی، ملا برهان مشتاقی، صادق خواجه گلشنی، میرزا عظیم سامی بوستانی، محمدصدیق حیرت و ... اینها عمدتاً شاعر بودند و از بلندمرتبهترین سخنسرایان عصر خود محسوب میشدند. تحت تأثیر آنها صدرالدین نیز گرایشی به ادب و بهخصوص به نظم پیدا کرد و از سال ۱۸۹٣ میلادی بهصورت جدی، سرودن شعر را آغاز کرد. ابتدا با تخلصهای سفلی، محتاجی و جنونی و از سال ۱۸۹٦ به بعد، با تخلص «عینی» شعر میسرود که بدان شهرت یافت و هنوز هم به این نام در کشورش و خارج از آن معروف است.
صدرالدین، در سال ۱۹۰٦، تحصیل و درس خود را به پایان رساند و سپس به شغل مترجمی در مکاتب (مدارس) تاتارها مشغول شد. در واقع، گفتههای آموزگاران تاتار را برای دانشآموزان به فارسی تاجیکی بر میگرداند. این کار خوشایند عینی نبود؛ از اینرو، در سال ۱۹۰٧، همراه با عبدالواحد منظم، مکتبی با اصول و شیوههای تازه و بدیع برای کمک به آموزش مستقل به فرزندان تاجیک بنیان گذاشت. برای همینمنظور، در سال ۱۹۰۹، کتاب درسی بهنام «تهذیب الصبیان» نوشت که مقارن انقلاب کمونیستی در سال ۱۹۱٧ تکمیل و تجدید چاپ شد. این کار بر حکام محلی و امرای وقت گران آمد و او را از کار تدریس و آموزش زبان دری و فرهنگ مادری باز داشتند.
صدرالدین به ناچار در سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱٦، به کارگری پرداخت و در کارخانهی پنبهی قزل تپه مشغول بهکار شد. در این زمان شهرت و نفوذ کلامی در میان مردم بخارا داشت که از چشمها پنهان نبود. امیر منطقه که از نفوذ عینی بر کارگران هراسناک بود، تصمیم گرفت او را بههمان شغل معلمی کودکان باز گرداند. او به مکتب بازگشت، اما تصمیم گرفت به کارهای ادبی و فرهنگیاش وسعتی بدهد. چندی پس از آن، فعالیت ادبی خود را در بخارا دنبال گرفت و اشعارش را در مجلههای آیینه و شورا به چاپ رساند. این کار برای امیران تاتار و ازبک که در محو زبان دری و فرهنگ تاجیکی از هیچ کاری رویگردان نبودند و آن را ذیل نهضت ترقیخواهان معروف به «جدیدیها» میدانستند، بسیار خطرناک و گران بود. صدرالدین در بحبوحۀ انقلاب ۱۹۱٧ روسیه که سراسر منطقه را نیر به لرزه درآورده بود، به فرمان امیر عالم خان دستگیر و بهسختی شکنجه شد. شاید اگر شپاهیان روس از راه نرسیده و به دادش نمیآمدند، زنده نمیماند. همچنانکه برادرش خواجه سراجالدین و تعداد زیادی از متفکران و روشنفکران تاجیک از زنجیر و سیاهچال و شکنجهگاه مخوف تاتارها زنده بیرون نیامدند.
صدرالدین عینی، مقارن انقلاب بلشویکی اکتبر در سال ۱۹۱٧، مقسم سمرقند و تاشکند بود و بهدلیل جهتگیریهای ترقیخواهانه و مساواتطلبانهای که آن اوایل از انقلابیون میدید، تمایلی به آنها یافته بود. بنابراین، اشعار و مقالاتی در طرفداری از انقلاب، در مجلههای شعلهی انقلاب و صدای زحمتکشان (در فاصلههای ۱۹۱٨ تا ۱۹٢۱) مینوشت و منتشر میکرد.
با وقوع انقلاب اکتبر عینی اولین شعرهای انقلابی خود را بهنامهای «بشرف انقلاب اکتبر» و «مارشحریت» و «انقلاب» سرود و سه سال بعد از طرف تشکیلات کمونیستهای بخارا برای نوشتن بیاننامهها به تاشکند دعوت شد. او به نقل از شکوری استقبالش را از بلشویکها اینگونه بیان میکند که «روز ۹ آوریل ۱۹۱٧ عسکران روس در بیرون دروازه بخارا در میدان ایستگاه راه آهن تجمع کرده بودند و در بالای سرش بیرق سرخ جلوه میکرده است:
«من در زیر بیرق در حالتی که سالداتی ازتگ بغلم داشته راست ایستاده بودم، من که با خوردن ٧۵ چوب امیر، گریه کردن آنطرف ایستد، و آه نگفته بودم در اینجا از گریه خودداری کرده نتوانستم. این گریه شادی بود». شکوری اضافه میکند که عینی از همانروز تا آخر عمر در زیر پرچم بود: «از همانروز کم کم با نظریه مارکسیستی - لنینی آزادی اهل زحمت شناسشده تدریجاً بهیکی از مبارزان جرار راه آزادی تبدیل یافت.»
در اینجا میتوان اینگونه برداشت کرد که این حرکت عینی نشانه روحیه جریحهدار اوست که به ناحق در راه عدالتجویی تا سرحد مرگ مضروب شده؛ چه در غیر این صورت او میبایست در ابتدا با آرمان مارکسیستی - لنینیستی آشنا میشد و در صورت قبول آن زیر پرچم سرخ میایستاد!
افزون بر این، آنچه عینی را در این دوران بسیار متأثر کرده و او را بهسوی حمایت از انقلاب و دولت نوین سوسیالیستی کشاند، ماجرای سرکوب وحشیانه و کشتار روشنفکران در سالهای مقارن انقلاب (۱۹۱٧ و ۱۹۱٨) بود. شاید به همین علت بود که صدرالدین به نثر و نوشتن پیرامون وقایع جاری روی آورد.
صدرالدین عینی و ابوالقاسم لاهوتی با مدالهایشان از شوروی در شهر دوشنبه
صدرالدین عینی، کتاب مرجع و بسیار مهم خود بهنام «تاریخ امیران منغطیۀ بخارا» را در ابتدا بهصورت پاورقی در مجلۀ شعلۀ انقلاب، و سپس در سال ۱۹٢٣، بهصورت کتاب منتشر کرد. همچنین وی، پس از پیرزوی انقلاب، مصمم شد، جنایات امیر عالم خان و خانان تاتار علیه روشناندیشان و روشنفکران دریزبان را افشا کند. جنایاتی که با عنوان سرکوب جدیدیها یا جدیدکُشی، همچون زخمی بر تاریخ نوین ازبکستان و تاجیکستان باقی مانده و خواهد ماند.
در سال ۱۹٢٠، صدرالدین کتابی بهنام «قصهی جلادان بخارا»، تألیف کرد و ابتدا آنرا در مجلهی انقلاب بهچاپ رسانید. وی در این کتاب و آثار دیگرش، شرح دردناک ستمی که بر ملت و فرهنگش رفته بود، ثبت کرد و بازگفت. همچنین ماجرای تحولات منطقه را در پرتو انقلاب کبیر و دگرگونیهایی را که در اثر بیداری پدید آمده بود، بیان داشت. در همانسال، او کتابی بهنام «موادها راجع به تاریخ انقلاب بخارا» تألیف کرد و شش سال بعد، همین کتاب را از زبان دری به ازبکی برگرداند و به آن زبان نیز کتابش را منتشر کرد.
صدرالدین عینی بهعنوان یک نماد ملی. تصویر او بر تمبر و اسکناس در تاجیکستان
مدتی بعد، صدرالدین دوباره به ادبیات روی آورد. در سال ۱۹٢٦، کتاب تذکرۀ نمونهی ادبیات تاجیک را انتشار داد؛ اما این کتاب به محض چاپ شدن، به فرمان رهبران حزب کمونیست و دولت شوروی توقیف و از پخش آن جلوگیری شد. کار مخالفت با او که توسط جمعی از سرسپردگان دولتی ازبک تشدید میشد، به جایی رسید که در سال ۱۹٣٧، دستگیر و به زندانهای دولت کمونیستی منتقل شد. اما حمایت عظیم افکار عمومی و پایداری و صدق او، به نجاتش آمد.
با این وجود، برخی از نویسندگان شوونیست ایرانی، به تخطئهکردن صدرالدین عینی پرداختهاند. یکی از ایرادهایی که توسط این جماعت به صدرالدین عینی وارد میشود این است که او بهزبان فارسی نام «تاجیکی» داده و آنرا از شاخههای اصلی ایرانیاش جدا کرده است. در حالیکه، به نوشتۀ شهزاده سمرقندی، در آن دوران معروف به «تبر تقسیم»، روسها معتقد بودند که کشورهای فارسیزبان ایران و افغانستان وجود دارد و چه نیاز برای یک کشور سوم فارسیزبان با همان زبان و ادبیات است؟ این بود که ضیائیان تاجیک که در آن دوران بهنام «جدیدها» معروف بودند، ناگزیر به کاوشهای تاریخی شدند تا کوچکترین تفاوتهای محلی مردم ماوراءالنهر را برجسته کنند و سهم مردم فارسزبان را از کشورهای قرقیزستان و ازبکستان پس بگیرند. منتقدان عینی مبارزه او و همفکراناش را که با دهها سال زحمت و فعالیتهای سیاسی و هنری و ادبی ضیائیان همراه بود، به هر دلیلی نادیده میگیرند و او را به عدم تحرک کافی یا اتخاذ تصمیمهای نادرست متهم میکنند. چنانکه دکتر جلال متینی، صدرالدین عینی را روی سه موضوع: تغییر نام زبان فارسی به تاجیکی، تقسیمبندی مرزها، و تغییر خط فارسی – عربی به خط سریلیک، محکوم میکند و مینویسد:
- صدرالدین عینی عملاً مدافع سیاست استالین است، بیآنکه از وی نام ببرد. آیا عینی فقط از بیم جان اینگونه موضوعات را مورد تأیید قرار میداده است؟ آیا میتوانسته است با این نظریات مخالفت کند و زنده بماند؟ البته بسیار بعید به نظر میرسد زیرا اردوگاههای کار اجباری هر آن آمادهی پذیرایی از کسانی بوده است که صد در صد آرای استالین را مورد تأیید قرار نمیدادند، چنان که وقتی ۱۶ تن از کمونیستهای تاجیکستان دربارهی مرزبندیهای استالینی نظر مخالف خود را به او نوشتند، همهی آنان - بهجز عینی - یا کشته شدند یا از اردوگاه کار اجباری سر در آوردند و در همانجا، جان به جان آفرین تسلیم کردند.
همو میافزاید: در اینکه صدرالدین عینی در تغییر نام زبان «فارسی» به «تاجیکی» کوشیده و تمام شاعران و نویسندگان فارسی زبان را از دوران رودکی به بعد تاجیک خوانده، و در این امر حتی با شرقشناسان معروف روسی مانند برتلس که با نظر وی مخالف بودهاند به مبارزه پرداخته و سرانجام در مقصود خود توفیق یافته است حرفی نیست. برای اثبات این امر فقط اشاره میکنم به کتاب نمونهی ادبیات تاجیک او (چاپ مسکو، سال ۱۹۲۶)، و نیز به نامهای که وی در ۱۳ مارس ۱۹۴۹ به پسرش با عنوان «نور چشمی کمال» نوشته است.
وی با آنکه در کتاب نمونهی ادبیات تاجیک چنانکه گذشت تمام شاعران فارسی زبان را از رودکی به بعد تاجیک و زبانشان را «تاجیکی» نامیده، در مواردی چند بهجای «تاجیکی»، کلمهی «فارسی» را نیز بهکار برده است مانند: صادق خواجه گلشنی بخارایی «به زبان فارسی جغرافیای مفصلی نوشته» (ص ۴۶۱)، «ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی را با آنکه در زمرهی شاعران تاجیک نام برده، در یکجا نوشته است «لاهوتی اولین کسیست که در فارسی اشعار انقلابی را بسیار سروده است.» (صص ۴۶۶–۴۶۷)، روزنامهی بخارای شریف را اثر مهمی خوانده است «که در سال ۱۹۱۲ به زبان فارسی به میدان قدم نهاد» (صص ۵۵۰–۵۵۱)، همانطوری که از کتاب تهذیب الصبیان، سرودهی خود برای «مکتب قرائت فارسی» (چاپ ۱۹۱۰ و ۱۹۱۷، سمرقند) بهعنوان نمونهای از ادبیات تاجیکی نام برده است (ص ۵۵۹ – ۵۶۱),۸ و این نشان میدهد که در آن سرزمین تا سال ۱۹۲۶ هنوز «تاجیکی» بهجای «فارسی» کاملاً جا نیفتاده بوده است.
عینی در نامهی مورخ ۱۳ مارس ۱۹۴۹ خود خطاب به پسرش،[] اطلاعات دست اولی دربارهی نقش خود و مبارزات یک تنهاش برای تغییر نام زبان فارسی به تاجیکی داده است و نیز اینکه او تمام شاعران و نویسندگان فارسی زبان را در قرنهای پیش بیاستثناء تاجیک میداند. قسمتهایی از این نامه در اینجا نقل میشود:
- ... وقتیکه من نمونهی ادبیات (در الفبای عرب، چاپ مسکو، سال ۱۹۲۶) را نوشته برآوردم، همهی شرقشناسها به من مقابل برآمدند و آنها «زبان ادبی داشتن خلق تاجیک را انکار کردند و همهی گذشتگان ما را، هرچند در ماوراءالنهر رسیده باشند به منوپولیای [انحصار]* ایران دادن خواستند…» (ص ۸۶ – ۸۷)
این جنجال تا سالهای ۱۹۲۸ و ۱۹۳۰ روز تا روز شدت کرده دوام نمود. در سال ۱۹۲۶ در تاشکند وقتیکه کنفرانس به الفبای لاتینی گذشتن تاجیکان برپا شد یک قسمت شرقشناسان گفتند که «تاجیکان هستند اما زبان ادبی ندارند. این زبان ادبیای که در وی شاعران گذشته و حاضرهی آسیای میانه شعر میگویند از آن ِ ایران است. باید در اساس زبان کوچکی برای تاجیکان زبان ادبی از نو ساخته شود. در آنوقت بسیار شوریده، مناظره کردیم، اما آنها از قول خود نگشتند. (ص ۸۷)
بعد از آن، در سال ۱۹۳۰، در سمرقند کنفرانس شد ما در پیشگاه زال [= تالار] مجلس با خط جلی - نستعلیق تاجیکان زبان ادبی هزار ساله دارند، و تا امروز دوام نموده آمد بعد از این هم به صفت زبان ادبی سویتی تاجیک دوام خواهد کرده نوشته ماندیم.
این مسأله در این مجلس هم حل نشد یعنی مخالفان دعوای مرا قبول نکردند. بعد از آن در همانسال در استالینآباد کنفرانس برپا شد در آنجا من با پروفسور آندریوف دست به گریبان شده جنگ کردم (در این جنجالها لیدر تنها من بودم و بعضی کسان فقط بهخاطرخواهی من به من یاری میدادند).
بعد از این مناظرهها شرقشناسان از جمله برتلس و بلدروف راضی شدند که ادبیات تاجیک را از عصر ۱۶–۱۷ میلادی اینجانب در حدود ماوراءالنهر قبول نمایند اما شاعران گذشته را تماماً به ایران دادن خواستند.
ما به این سخنهای بیمنطق گوش نکرده کار خود را دوام دادیم: رودکی، فردوسی، بوعلی سینا، سعدی، حافظ و دیگران را از آنِخود گفته نوشته برآمدن گرفتیم. من در آخر مقدمهی سعدی [مقدمهی سعدی کتاب عینی شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی که سال ۱۹۲۰ چاپ شده بود و پیشگفتار آن در نظر است] اثبات کردم که سعدی خودش را تاجیک گفته است. اما محض بهخاطر عامهی شرقشناسان، من شاعرانی که در ایران و خراسان رویدهاند «شاعر فارس - تاجیک» گفته عنوان دادم... (ص ۸۸)
... وقتیکه در ده روزهی صنعت تاجیک (سال ۱۹۴۱) در مسکو، در مجلس قبول، رفیق استالین در سخن خود در قطار گذشتگان تاجیک فردوسی را نام برد، برتلس این واقعه را شنیده گفت «خوب، مَیلَش» [خوب، بسیار خوب، باشد] فردوسی از آن تاجیکان باشد، اما سعدی را به ایرانیان باید داد» (چنانکه در بالا گفتم، در همان وقت من دربارهی سعدی نوشته از زبان خود او تاجیک بودن او را اثبات نمودم.) (ص ۸۹)
وقتیکه امسال مسألهی میراث ادبی ملت ما به میدان آمد، شرقشناسان کنسرواتر [محافظهکــار] شتـَه [سیلی] خوردند. مسألهی ترمین را دیگر کردن به میدان آمد که من در این کار خیلی خرسندم. از خط تو معلوم میشود که هنوز شرقشناسان بر بالای شاعران گذشتهی ما جنجال دارند. من در این باره فکر خود را در این مکتوب مینویسم. لازم شود تو این را به شرقشناسان معلوم میکنی. ما در این مسأله از دو نقطه نظر میکنیم: ۱– نقطهی تاریخی؛ ۲– حقیقت زبانی - تاریخ (چنانکه هیچ کدام شرقشناسان انکار نمیکنند...» (ص ۸۹)
دکتر جلال متینی، در مورد تقسیمبندی مرزها، چنین ایرادی را به صدرالدین عینی وارد میکند:
- در کتاب تاجیکان در قرن بیستم، از قول شیر غازیف نقل شده است که تنی چند از فرزندان خلق تاجیک از جمله صدرالدین عینی نامهای به استالین نوشتند و نارضایی خود را از تقسیمبندی مرزها اعلام داشتند، اما در جای دیگر همین کتاب نام عینی در این ماجرا ذکر نگردیده است... اگر بپذیریم که عینی یکی از کسانی بوده است که دربارهی تقسیمبندی مرزها نامهی اعتراضیه به استالین نوشته، ... آیا جای شگفتی نیست مردی که برای تغییر نام زبان فارسی به تاجیکی یکتنه با همه در افتاده بوده است، وقتی در تقسیمبندی مرزها به فرمان استالین، شهرهای بزرگ فارسیزبان بخارا و سمرقند و خیوه و... در محدودهی ازبکستان ترکزبان قرار میگیرند، نه تاجیکستان، و نیز بهجای آنکه یکی از شهرهای بزرگ تاجیکزبان بهعنوان پایتخت تاجیکستان ساویتی انتخاب شود، دوشنبه، روستایی با دویست سیصد خانوار - که «دوشنبه بازار» بوده است - به پایتختی کشور نوبنیاد تاجیکستان برگزیده میشود، عینی بهصراحت در کتاب آدینه از تقسیمبندی مرزها و ایجاد تاجیکستان بدین شرح اظهار رضایت کرده است:
«عاقبت تقسیم حدود ملی که در سر سال ۱۹۲۵ در آسیای میانه به عمل آمد، صبح صادق سعادت و آزادی را از افق کوهستان تاجیک هم نمایان گردانید… خلاصه امروز تاجیکستان ساویتی گل کرد، فردا به عالم شرق میوههای شیرین خواهد داد.»
همچنین، دکتر متینی، در موضوع تغییر خط فارسی-عربی بهخط سیریلیک، بر عینی چنین خرده میگیرد:
- تاجیکستان ساویتی ظاهراً تنها سرزمینی ست که در فاصلهی ده سال در دوران حکومت کمونیستی، دو بار خط خود را تغییر داده است. نخست از خط فارسی - عربی به خط لاتین و بعد به خط سیریلیک.
وقتی به فرمان مسکو مقرر گردید خط لاتین جانشین خط فارسی - عربی شود، به یقین اکثریت تاجیکان با این امر مخالف بودهاند ولی در جوّ وحشت استالینی چه کسی را یارای آن بوده است که با آن مخالفت کند. احتمالاً عینی هم میتوانست یکی از آنان بوده باشد. ببینیم عینی در این باب چه گفته است. کمال عینی از قول پدرش نقل کرده است:
«در یک جلسه، شعاری روی دیوار نصب شده بود که قبول خط لاتین امر انقلاب است. زنده باد انقلاب، مرگ بر دشمنان انقلاب، و نیز سه نفر وارد جلسه شدند و از حاضرین پرسیدند چه کسی مخالف قبول خط لاتین است؟ همه سرهای خود را پایین انداختند و خاموش بودند؛»[]
در چنین شرایطی کسانی که میخواستند زنده بمانند و بهخصوص مقام و مرتبت خود را حفظ کنند حتی کاسهی داغتر از آش هم میشدند چنانکه هموطن فراری خودمان، ابوالقاسم لاهوتی «مژده داده بود که بهزودی دهقانان تفاوت بین الفبای لاتین و الفبای گرنگ عربی را مانند تفاوت بین راه آهن و خرسواری و شتررانی تصدیق خواهند کرد.»[]
بههر حال، در سال ۱۹۴٣، صدرالدین عینی، به عضویت افتخاری فرهنگستان علوم تاجیکستان منصوب شد و در سال ۱۹۴۸، به او دکترای افتخاری ادبیات اعطا کردند. صدرالدین، طی سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ به ریاست فرهنگستان علوم تاجیکستان که مهمترین مقام علمی در آن کشور محسوب میشد، انتخاب شد. کمی قبل از آن، نگارش اثر بسیار مهم خود بهنام «یادداشتها»، را آغاز کرده بود. اثری که از بزرگترین و درخشانترین آثار نثر فارسی است و در تاریخ ادبیات تاجیک کمنظیر مینماید و بینهایت اهمیت دارد.
سرانجام، صدرالدین عینی، پنجشنبه در ۲۴ تیر ۱۳۳۳ خورشیدی (۱۵ ژوئیه ۱۹۵۴ میلادی)، در دوشنبه، پایتخت کشور تاجیکستان درگذشت.
▲ | آثار |
صدرالدین عینی، یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است. پنج سال پیش از آنکه نيما يوشيج، «افسانه» را بسراید، عینی در همان وزن شعری سروده بهنام «مارش حریت». از این رو، عينی چه در شعر و چه در داستاننويسى معاصر تاجيک پايهگذار شناخته مىشود. برخی از آثار او به شرح زیر است:
- قصیده در وصف سمرقند و بخارا (سال ۱۹۱۹)
- تاریخ انقلاب فکری در بخارا
- جلادان بخارا (Ҷаллодони Бухоро) سال ۱۹۲۰
- تاریخ امیران منغطیه
- نمونه ادبیات تاجیک
- واصفی و خلاصه «بدایع الوقایع»
- میرزا عبدالقادر بیدل
- معنای کلمه تاجیک
- لغت نیم تفسیری تاجیک
- قهرمان خلق تاجیک، تیمور ملک
- یادداشتها
- آدینه (Одина) در سال ۱۹۲۴
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
شهرزاد سمرقندی، مردی که کشور تاجیکان را ساخت
...
[▲] پینوشتها
صدرالدین عینی، از ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد
آزیتا همدانی و مسعود حسینیپور، اول خویش، دوم درویش، مجلهی بخارا، سال پانزدهم، شماره ۸۸-۸۹، خرداد ۱۳۹۱، ص ۸۴
سیدمسعود رضوی، تجدد ِ تاجیک (دربارهی صدرالدین عینی کتاب انقلاب فکری بخارا)، ماهنامهی علمی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت، شماره ٧، ص ٦۵
دکتر جلال متینی، صدرالدین عینی، زبان فارسی و تاجیکستان، برگرفته از ایرانشناسی، سال بیستوپنجم، شمارهی ۲، تابستان ۱۳۹۲ (۲۰۱۳ م.).
سیدمسعود رضوی، تجدد ِ تاجیک (دربارهی صدرالدین عینی کتاب انقلاب فکری بخارا)، پیشین، ص ٦۴
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ تاجیکستان │ شاعران اهل تاجیکستان