|
تکامل انسان
تکامل انسان؛ معرفی کوتاه
تکامل انسان (Human Evolution: A Very Short Introduction)، نام کتابی است که توسط پروفسور برنارد وود (Bernard Wood)، استاد خاستگاههای انسان در دانشگاه جرج واشینگتن، نگاشته شده است و توسط فرهاد رضایی، مترجم ایرانی، بهفارسی برگردان شده است. این کتاب در ۱۷۴ صفحه، توسط انتشارات بصیرت، برای نخستینبار در سال ۱۳٨٨ خورشیدی در تهران - ایران به چاپ رسیده است. در بخشی از کتاب چنین آمده است:
«بسیاری از پیشرفتهای زیستشناسان در ۱۵۰ سال گذشته را میتوان در یک استعاره خلاصه کرد. تمام موجودات هماکنون زنده شامل جانوران، قارچها، باکتریها، ویروسها و تمام انواع موجوداتی که در گذشته میزیستهاند، در مکانی روی شاخهها و ترکههای درخت حیات یا سرو خمرهای حیات جای میگیرند.
ما از طریق شاخههای درخت حیات با تمام موجودات زندهای که امروزه زندهاند و تمام آنهایی که روزگاری میزیستهاند پیوند مییابیم. موجودات منقرض شدهای که بر شاخههای متصلکننده ما به ریشهی این درخت جای گرفتهاند اجداد ما به شمار میروند. سایر موجودات جای گرفته بر شاخههایی که مستقیم به شاخههای ما متصلاند، خویشاوندان نزدیک انسانهای امروزی حساب میشوند، اما آنها اجداد ما نیستند.
نسخهی بلندبالای تکامل انسان سفری است که از حدود سه میلیارد سال پیش و از پایهی درخت حیات، با سادهترین شکل زندگی، آغاز میشود. سپس در گذر از تنه، وارد بخش به نسبت کوچکی از این درخت میشویم که در برگیرنده تمام جانوران است و بعد به شاخهای قدم میگذاریم که تمام جانوران دارای ستون پشتی را درون خود جای داده است.
در حدود ۴۰۰ میلیون سال پیش، به شاخهای وارد میشویم که شامل مهرهداران چهارپاست و در ادامه نزدیک به ۲۵۰ میلیون سال قبل، به شاخهی دربرگیرنده پستانداران گام مینهیم و سپس وارد شاخهی نازکی میشویم که محتوی یکی از زیرگروههای پسانداران موسوم به نخستیها (پریماتها) ست.
در پایهی شاخهی پریماتها هنوز دست کم ۵۰ تا ٦۰ میلیون سال از دوران کنونی فاصله داریم.
در میان شاخههای به شدت منشعب و تخصصیشدهی علوم، شاید هیچکدام به اندازهی علم تکامل با مقاومت ناباوران و گاه مغرضان روبهرو نشده باشد. این مقاومت خود نشان از اهمیت ایدههای تکاملی و پیامدهای آن بر اندیشه و باورهای انسان دارد.
در واقع، جنجالها از آنجا اوج میگیرد که علم فارغ از اساطیر، پیشینهی تاریخی و تکاملی، انسان را صرفاً در مقام یک گونهی زنده در کنار سایر گونهها بررسی میکند و آن را از عرش به فرش میکشد.
چیستی و منشأ انسان از پرسشهای دیرپا و بزرگ بشر است که پاسخ علم به آن بیتردید نگرش انسان به خود و جهان پیرامونش را دستخوش دگرگونی گریزناپذیری خواهد کرد. این کتاب مروری بسیار کوتاه بر روایت علم از ماجرای پیدایش و تکامل بشر بر پهنهی این سیاره دارد.»
در این کتاب از وجه علمی نظریهی تکامل انسان سخن رفته است که مبتنی است بر ثبت و ضبط شواهد زیستشناختی و شرح و تبیین آنها یعنی توصیف امر واقع. این نوع گزارهها همچون همهی گزارههای علمی دیگر، فینفسه در مقابل آرای الاهیات و فلسفی قرار نمیگیرند و بحث نوع نسبت آنها و لوازم آنها برای تلقیهای فلسفی و الاهیاتی از عالم از حوزهی بحث علم خارج است. از طرف دیگر هر ناظری باید نسبت به واقعیتهای ثبتشده حساس باشد و از آنها آگاهی کسب کند. این کتاب از این جهت بسیار مفید است که آخرین اطلاعات و نتایج بهدست آمده از نظریهی تکامل انسان و کاستیهای کنونی آن را بهخوبی نشان میدهد.
- یادداشت ناشر: در این کتاب، از وجه علمی نظریهای تکامل انسان سخن رفته است، که مبتنی است بر ثبت شواهد زیستشناختی و شرح و تبیین آنها یعنی توصیف امر واقع. این نوع گزارهها همچون همهی گزارههای علمی دیگر، فینفسه در مقابل آرای الاهیات و فلسفی قرار نمیگیرند و بحث نوع نسبت آنها و لوازم آنها برای تلقیهای فلسفی و الاهیاتی از عالم از حوزهی بحث علم خارج است. از طرف دیگر هر ناظری باید نسبت به واقعیتهای ثبتشده حساس باشد و از آنها آگاهی کسب کند. این کتاب از این جهت بسیار مفید است که آخرین اطلاعات و نتایج بهدست آمده از نظریهی تکامل انسان و کاستیهای کنونی آنرا بهخوبی نشان میدهد. خواننده علاقهمند میتواند برای آگاهی از لوازم و نتایج الاهیاتی و فلسفی این نظریه و نسبت آن با دین به متون متنوع تخصصیای که در این باب نوشته شدهاند و ذیل بحث علم و دین واقع میشوند، رجوع کند.
▲ | پیشگفتار |
بسیاری از پیشرفتهای زیستشناسان در ۱۵۰ سال گذشته را میتوان در یک استعاره خلاصه کرد. تمام موجودات هماکنون زنده شامل جانوران، قارچها، باکتریها، ویروسها و تمام انواع موجوداتی که در گذشته میزیستهاند، در مکانی روی شاخهها و ترکههای درخت حیات یا سرو خمرهای حیات جای میگیرند.
ما از طریق شاخههای درخت حیات با تمام موجودات زندهای که امروزه زندهاند و تمام آنهایی که روزگاری میزیستهاند پیوند مییابیم. موجودات منقرض شدهای که بر شاخههای متصلکننده ما به ریشهی این درخت جای گرفتهاند اجداد ما به شمار میروند. سایر موجودات جای گرفته بر شاخههایی که مستقیم به شاخههای ما متصلاند، خویشاوندان نزدیک انسانهای امروزی حساب میشوند، اما آنها اجداد ما نیستند.
نسخهی بلندبالای تکامل انسان سفری است که از حدود سه میلیارد سال پیش و از پایهی درخت حیات، با سادهترین شکل زندگی، آغاز میشود. سپس در گذر از تنه، وارد بخش به نسبت کوچکی از این درخت میشویم که در برگیرنده تمام جانوران است و بعد به شاخهای قدم میگذاریم که تمام جانوران دارای ستون پشتی را درون خود جای داده است.
در حدود ۴۰۰ میلیون سال پیش، به شاخهای وارد میشویم که شامل مهرهداران چهارپاست و در ادامه نزدیک به ۲۵۰ میلیون سال قبل، به شاخهی دربرگیرنده پستانداران گام مینهیم و سپس وارد شاخهی نازکی میشویم که محتوی یکی از زیرگروههای پسانداران موسوم به نخستیها (پریماتها) ست.
در پایهی شاخهی پریماتها هنوز دست کم ۵۰ تا ٦۰ میلیون سال از دوران کنونی فاصله داریم.
دیاگرام بخش مهرهدار درخت حیات با تأکید بر شاخههایی که به انسانهای امروزی ختم میشود.
بخش دیگر این نسخهای «بلند بالای» سفرنامهای تکاملی انسان، ما را در درون درخت حیات بهترتیب، به درون شاخهای میمون و انسانریخت، شاخهای انسانریخت و سپس، شاخهی انسانریخت بزرگ میبرد. ما در زمانی بین ۱۵ تا ۱٢ میلیون سال پیش، به داخل شاخهای کوچکی گام نهادیم که به انسانهای مدرن (مقصود انسانهای امروزی است. م.) و انسانریخت آفریقایی کنونی منتهی شد.
شاخهای گوریلها بین ۱۱ تا ۹ میلیون سال قبل انشعاب پیدا کرد و شاخهای باریکی شامل اجداد مشترک شمپانزههای امروزی و انسانهای مدرن بر جا ماند. این شاخهای بسیار کوچک، در حدود ٨ تا ۵ میلیون سال پیش، به دو شاخه تقسیم شد. یکی از این شاخکها با شمپانزههای کنونی به سطح درخت حیات رسید و دیگری به انسانهای مدرن امروزی ختم شد. «دیرینانسانشناسی» علمی است که برای بازسازی تاریخ تکاملی این ترکهای کوچک اختصاصی انسان تلاش میکند.
این کتاب به واپسین مرحلهای سفر تکاملی انسان، یعنی مرحلهای بین آخرین اجداد مشترک شمپانزهها و انسانها تا انسانهای مدرن امروزی میپردازد و برای درک آن نیازمند بهکارگیری برخی اصطلاحات علمی هستیم. از اینرو، بهجای استفاده از «شاخکها»، نیازمند بهرهگیری از اصطلاح زیستشناختی صحیح آن، یعنی «کلاد» (Clade) داریم و شاخههای جانبی منقرضشده «زیرکلاد» (Subclade) نامیده میشوند. گونهها در هر جای این شاخک اصلی انسان یا شاخههای جانبی آن «هومینینها» (Hominins) نام میگیرند؛ گونهرهای همارز روی شاخک، شمپانزهها «پانینها» (Panins) نامیده میشوند. همچنین بهجای نوشتن «میلیون سال» و «میلیون سال قبل» و بههمین ترتیب، برای «هزار سال» و «هزار سال قبل»، از اختصارهای «م.س» و «م.س.ق» و «هـ.س» و «هـ.س.ق» استفاده خواهیم کرد.
این «مقدمهی بسیار کوتاه» سه هدف دارد. نخست، میکوشد تا شرح دهد که چطور دیرینانسانشناسان برای ارتقای فهم ما از تاریخ تکاملی انسان تلاش میکنند. دوم، انتقال آنچیزی است که فکر میکنیم دربارهی تاریخ تکامل انسان میدانیم و سوم، تلاش برای درک این نکته است که شکافهای عمده در دانش ما در کجا قرار دارد.
ما برای ارتقای درکمان از تاریخ تکامل انسان، از دو راهبرد اصلی بهره میگیریم. نخستین استراتژی کسب دادههای بیشتر است. شما با یافتن فسیلهای بیشتر یا با استخراج اطلاعات بیشتر از آثار فسیلی موجود میتوانید دادههای بیشتری بهدست آورید. شما میتوانید فسیلهای بیشتری از سایتهای موجود پیدا کنید و یا میتوانید در جستوجوی سایتهای جدید برآیید. شما با بهکارگیری تکنیکهایی همچون کاوش با میکروسکوپ همکانون و اسکن لیزری قادرید اطلاعات بیشتری برای داشتن مشاهدات دقیقتر از ریختشناسی خارجی آنها کسب کنید. شما همچنین میتوانید اطلاعات دربارهی ریختشناسی داخلی و بیوشیمی فسیلها گردآوری کنید. به این منظور میتوانید از تکنیکهای عکسبرداری پزشکی غیرتهاجمی مانند توموگرافی محاسبهای، برای کسب اطلاعاتی دربارهی ساختارهایی نظیر گوش داخلی تا انواع جدید میکروسکوپها، برای کاوش در زمینهی آناتومی میکروسکوپی دندانها، و آخرین فناوری زیستشناسی مولکولی، برای یافتن مقادیر جزئی دیانای در فسیلها، استفاده کنید. راهبرد دوم برای کاهش جهلمان دربارهی تاریخ تکاملی انسان بهبود روشهایی است که براساس آنها دادههایی را که در اختیار داریم تحلیل میکنیم. این بهبود روش، از بهکارگیری متدهای آماری کاراتر تا استفاده از روشهای نوین تحلیل کارکردی را شامل میشود. پژوهشگران همچنین بهمنظور بهبود روشها برای ارائه و آزمایش فرضیههایی دربارهی شمارگونهها در آثار فسیلی هومینینها (اعضای تبار انسان یا Hominini. م.) و چگونگی نسبت این گونهها با یکدیگر و نیز با انسانهای امروزی و شمپانزهها تلاش میکنند.
دیاگرام نشاندهندهی نحوهی پیشرفت در پژوهش دیرینانسانشناختی.
فصل ٢ را با مرور این تاریخچه آغاز میکنم که چطور فلاسفه و سپس دانشمندان به درک این نکته نائل آمدند که انسانهای مدرن نیز بخشی از جهان طبیعیاند. در ادامه، این موضوع را شرح میدهم که چرا دانشمندان میاندیشند شمپانزهها خویشاوندی نزدیکتری با انسانهای مدرن دارند تا با گوریلها و به چه علت آنها گمان میکنند که جد مشترک شمپانزه-انسان بین ٨ تا ۵ میلیون سال پیش زندگی میکرده است.
در فصل ٣، به مرور سلسله شواهدی میپردازیم که میتواند در بررسی شکل کلاد ٨ تا ۵ میلیون سالهری هومینین مورد استفاده قرار گیرد. آیا این کلاد «انبوه» و پُر انشعاب است یا صاف و مستقیم همچون ساقهی یک گیاه قلمی دوکیشکل؟ چه مقدار از آن را میتوان با دیدن تغییرات در میان انسانهای امروزی بازسازی کرد و با جستوجو، کشف و سپس تفسیر آثار فسیلی و باستانشناختی، چه نیازهایی را باید برآورده ساخت؟ محققان سایتهای فسیلی جدید در کجا جستوجو میکنند و قدمت فسیلهایی را که مییابندچطور تعیین میکنند؟
در فصل ۴، این نکته را شرح میدهم که چگونه پژوهشگران حکم میکنند که چه تعداد گونه درون کلاد هومینین وجود دارد. همچنین به مرور روشهایی میپردازیم که محققان در تعیین تعداد زیرکلادهای هومینین موجود و چگونگی نسبت آنها با یکدیگر بهکار میگیرند.
در فصل ۵، هومینینهای اولیهی «ممکن» و «محتمل» را بررسی خواهم کرد. این فصل به مرور چهار مجموعهی فسیلی میپردازد که هر یک از تاکسونهای «کاندیدای» مطرح را برای جایگیری در ابتدای پایهی کلاد هومینین به نمایش میگذارند. سپس در فصل ٦، به سراغ هومینینهای «کهن» و «حدمتوسط» میروم. اینها تاکسونهای فسیلیاند که تقریباً بهطور قطع به کلاد هومینین تعلق دارند، اما هنوز فاصلهی زیادی تا شباهت به انسانهای امروزی دارند.
فصل ٧ هومینینهایی را بررسی میکند که محققان معتقدند ممکن است ابتداییترین اعضای جنس «هومو» (homo) باشند؛ ما آنان را هومو «پیشمُدرن» مینامیم. من به بررسی قدیمیترین آثار فسیلی «هومو» پیشمُدرن در آفریقا خواهیم پرداخت و سپس، حرکت «هومو» را به خارج از آفریقا بهسوی سایر نقاط دنیای کهن دنبال میکنم.
فصل ٨ به بررسی شواهدی دربارهی منشأ و مهاجرتهای بعدی انسانهای به لحاظ آناتومیکی مدرن، یا «هوموساپینس» (Homo sapiens)، میپردازد. نخستین آثار فسیلی انسانهای به لحاط آناتومیکی مدرن را چهزمان و در کجا مییابیم؟ آیا تبدیل «هومو» پیشمُدرن به انسانهای به لحاظ آناتومیکی مُدرن چندینبار و در چندین منطقهی مختلف از جهان رخ داد یا انسانهای به لحاط آناتومیکی مدرن فقط یکبار و در یک مکان سر برآوردند و سپس از طریق مهاجرت یا آمیزش با گروههای دیگر پراکنده شدند؛ طوریکه انسانهای مدرن سرانجام جانشین جمعیتهای محلی «هومو» پیشمدرن شدند؟
سرانجام اینکه چه چیزی در این کتاب وجود «نخواهد» داشت؟ این «مقدمهی بسیار کوتاه» تکامل انسان بر جنبههای فیزیکی و نه فرهنگی تکامل انسان متمرکز خواهد شد. مورد اخیر، که اغلب از آن بهعنوان «باستانشناسی پیش از تاریخ» یاد میشود، موضوع کتاب دیگری از این مجموعه با عنوان «پیش از تاریخ» است.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ودد، برنارد، تکامل انسان، ترجمهی فرهاد رضایی، تهران: انتشارت بصیرت، چاپ ۱٣٨٨ خ.