جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۷ آبان ۵, شنبه

گونه‌های اسطوره از نظر کارکرد

از: سهراب هادی

نگاهی به شناخت اسطوره‌های ملل

گونه‌های اسطوره از نظر کارکرد


فهرست مندرجات

.



گونه‌های اسطوره از نظر کارکرد

سهراب هادی (زاده‌ی سال ۱۳۳۶ خورشیدی)، نقاش و گرافیست ایرانی و مدیر انتشارات دفتر نشر آثار امام خمینی است.

سهراب هادی: کارکرد اسطوره به اطلاعات مربوط نمی‌شود، بلکه نشان دهنده‌ی کاری است، کاری که برای موجودیت خود اجتماع اساسی بوده است.

علی نیکبخت می‌نویسد: «اسطوره واژه‌ای است که بارها آن‌را شنیده‌ایم و داستان‌های زیادی را نقل کرده و سپس به اسطوره نسبت داده‌ایم. شاید اسطوره در عصر ما داستان‌های خیالی ساخته بشر در دوره‌های نخست به حساب بیاید، اما انسان‌ها در آن زمان اعتقاد راسخی به آن داشته و از آن‌ها برای تفسیر پدیده‌هایی بهره می‌بردند که در طبیعت رخ می‌داد ولی آدمی از توجیه این حوادث عاجز بود.‏

اما اگر بخواهیم تنها کارکرد اسطوره‌ها را در زندگی بشر توجیه پدیده‌های طبیعی در جهان بدانیم، قدری نسبت به قدرت ذهن انسان‌ها در دوران قبل از تاریخ، بی انصافی کرده‌ایم. حتی شاید این کارکرد از اسطوره یکی از پایین‌ترین سطوح کارکرد آن باشد. یکی از خصوصیات فکر آدمی داشتن قوه‌ی تخیل است. بی‌شک انسان‌ها در هر دوره زمانی از این قوه بهره می‌بردند. اگر قرار بود اسطوره‌ها فقط راهی برای توجیه پدیده‌ها باشند، شاید نیازی به این‌همه اغراق، زیبایی و تفصیل در آن‌ها نبود. در صورتی‌که هر کدام از اسطوره‌ها همچون داستانی روایت می‌شوند و این شیوه با بیان مطالب علمی (یا حتی مطالبی که سعی دارند علمی باشند) چندان سنخیتی ندارد. بلکه اسطوره‌ها شاهدی بر ذهن فعال و نوآور بشر اولیه می‌باشند. ‏از طرفی اسطوره‌ها تنها اختصاص به جهان طبیعی ندارند. برخی از موجودات اسطوره ای نماد شجاعت، ترس، پیروزی و این قبیل از مفاهیم می‌باشند که به طور مستقل از جهان مادی قرار گرفته‌اند. از این‌رو انسان‌ها به اسطوره‌ها برای بیان آن‌ها رو آورده‌اند تا آن‌ها را به‌صورت نمادهایی بروز دهند.

شاید بتوان این مفاهیم را به برخی از مسائل مابعدالطبیعی هم تعمیم داد. مثلاً برخی از آیین‌هایی را که در آن‌روزگار اجرا می‌شدند می‌توان با در نظر گرفتن اسطوره‌ها به‌عنوان عالمی مافوق عالم مادی معنا بخشید. این رسوم ارتباطی را بین عالم بالا و انسان‌ها برقرار می‌کرد و می‌توانست حتی در آرامش روحی و معنوی ایشان مؤثر واقع شوند. زیرا انسان به‌دنبال آن است که هر چه را که به‌صورت محدود در خود می‌یابد، در موجود (یا موجوداتی) کامل‌تر جستجو کند. پس اسطوره‌ها بهترین دستاویز در آن‌زمان برای رفع نیازهای معنوی محسوب می‌شده‌اند. البته باید در نظر داشت که انسان به موجودی که آن‌را برتر از خود می‌یابد، تمایل دارد. حتی در مواردی آن‌را الگوی خود می‌داند و از آن اطاعت می‌کند. از این‌رو افرادی که به این موجودات اسطوره‌ای اعتقاد داشته اند، آن‌ها را می‌ستودند و یا برای آن‌ها احترام ویژه‌ای قائل بودند. به‌همین سبب سعی می‌کردند که زندگی خود را در جهت رضایت آنان تنظیم کنند. پس اسطوره‌ها در زندگی شخصی و اجتماعی انسان‌ها وارد می‌شدند و فقط بعد طبیعی نداشتند.‏

برخی از افراد اسطوره‌ها را با علم کنونی مقایسه کرده و معتقدند علم جایگزین مناسبی برای اسطوره‌هاست. شاید این مطلب صحیح به‌نظر بیاید ولی نمی‌توان به این راحتی از جایگزینی اسطوره با علم سخن راند. شاید بهتر باشد ابتدا «جایگزینی» را تعریف کنیم. اسطوره‌ها در زمان خود مسیری را می‌پیمودند و در آن راه موفق هم بودند، یعنی توانسته بودند نیاز انسان‌ها را تا حد ممکن برطرف کنند و پاسخی برای سئوالات ایشان (بدون در نظر گرفتن صدق و یا عدم صدق) بیابند. سپس با تغییر روش زندگی به‌خصوص با آشنایی با ادیان الهی و خالق پدیده‌ها، دیدگاه بشر درباره جهان، آفرینش و حتی خودش نیز تغییر کرد و حال بشر با این نگرش جدید شروع کرد به توضیح آن‌چه که تا کنون تفسیرش به‌عهده‌ی اسطوره‌ها بود. اگر این‌گونه به‌عبارت جایگزینی بنگریم می‌توان اسطوره و علم را «هم مسیر» بدانیم. شاید مطالبی‌که گذشتگان به‌عنوان اسطوره‌ها می‌پنداشتند در ذهن آن‌ها وجود داشته است. به این‌صورت که مثلا فردی که در سیاهی شب به کوه‌ها نگاه می‌کرده واقعاً آن‌ها را همچون دیوی می‌پنداشته و تنها به توصیف آن‌چه دیده می‌پرداخته و گمان می‌کرده که این کوه همان موجودی است که می‌بیند. علم امروزی هم همین خاصیت را دارد.

دانشمند با توجه به دیده‌ها و انتظاراتش مدلی ارائه می‌دهد که در بسیاری از موارد با گذشت زمان ثابت شده که مطابق با واقعیت نبوده است و نظریه دیگری جای آن‌را می‌گیرد. حتی شاید بتوان گفت علم امروزی بر مبنای اسطوره‌ها بنا شده، زیرا علم را دانشمندانی پیش می‌برند که افکار و عقایدشان در جامعه‌ای شکل گرفته که همین اسطوره‌ها را پرورانده و نقل کرده‌اند. در این دیدگاه نمی‌توان علم را واقعاً از اسطوره تفکیک کرده و یکی را جایگزین دیگری کرد.‏»


۷

کارکرد اسطوره به اطلاعات مربوط نمی‌شود، بلکه نشان دهنده‌ی کاری است، کاری که برای موجودیت خود اجتماع اساسی بوده است.


اسطوره‌ی آیینی (Ritual)

کاملاً‌ روشن است متن‌هایی که ما دانشِ مربوط به اسطوره‌ها را از آن به‌دست آورده‌ایم در آرشیو پرستشگاه‌ها جای داشته است. این سندها نشانه‌ی وجود تمدن‌های شهرنشینیِ بسیار پیشرفته‌ای در دره‌های رودهای نیل و دجله و فرات است. تمدن‌های اولیه خاصه در بین‌النهرین بر تولید کشاورزی متکی بوده‌اند. متن‌ها نشان می‌دهد که مردمِ مصر و بین‌النهرین راه و روش‌های بس استادانه‌ای ابداع کرده بودند، و برخی از پژوهشگران این راه و روش‌ها را آیین نام‌گذاری کرده‌اند. گروه بزرگی از کاهنان این کارها را در معابد به انجام می‌رساندند. کاهنان، نظامی ایجاد کردند که در آن اعمالی با شیوه‌ای ثابت و در زمان‌های معین انجام می‌شد. افرادی مجاز و با دانش ویژه که راه و روش‌های درست را می‌دانستند می‌بایست این کارها را انجام دهند. تمامی الگوی استادانه‌ای این فعالیت‌ها به‌گونه‌ای تنظیم یافته بود که می‌توانست نیروهای بی‌شماری که انسان خود را در محاصره‌ی آن می‌یافت زیر کنترل درآورد و از این طریق پیوند جمع را تأمین نماید. اما اکنون ما می‌دانیم که آیین تنها شامل چند کار نیست؛ اعمال آیینی با کلام، ورد و افسون، همراهی می‌شد که خاصیت جادویی آن‌ها بخش اساسی آیین را شامل می‌شد. به‌عبارت دیگر، آیین شامل بخشی بود که اجرا می‌شد (در یونانی به آن درمنوم: Dromcnom می‌گویند) و بخش دیگری که گفتاری بود (در یونان به آن موئوس: Mulhos می‌گویند.) در آیین، اسطوره سرگذشت آن‌چه اجرا می‌شد را بیان می‌کرد. اسطوره اوضاع و احوالی را تشریح می‌نمود. کلام اسطوره برای سرگرم کردن شنونده نبود، بلکه خود از توانمندی برخوردار بود. کلام جادویی توان فراهم آوردن یا خلق دوباره اوضاع و احوالی را که توصیف می‌کرد، داشت. بعدها خواهیم دید که در مرکز جشنواره سال نو بابلی کاهنان سرود انوما الیش: Enuna Elish را می‌خواندند. سرود انوماالیش اسطوره‌ی آفرینش بود و سرودن آن کاری می‌کرد. این اسطوره در اوضاع و احوالی که این آیین به نمایش درمی‌آورد تغییراتی ایجاد می‌نمود.

بنابراین روشن است، در جامعه‌ای که چنین آیینی جایی اساسی در زندگی اجتماع دارد،‌این نکته که داستان گنجانده شده در اسطوره واقعیت تاریخی دارد یا نه معتبر نیست. کارکرد تاریخ این است که رفتار جامعه را در گذشته، تا حد ممکن، دقیق بفهمد و ثبت نماید. یعنی اینکه اطلاعات ویژه‌ای را کشف و بیان کند. اما کارکرد اسطوره به اطلاعات مربوط نمی‌شود، بلکه نشان دهنده‌ی کاری است، کاری که برای موجودیت خود اجتماع اساسی بوده است. نوع بشر دوره‌های درازی از زیست خود را بدون احساس نیاز به تاریخ سر کرده است. اما خیلی پیش از پیدایش نخستین شکلهای ثبت رویدادهای تاریخی، اسطوره نقش حیاتی در زندگی جامعه داشته است. بخش اساسی آیین در پی آن بوده است تا شرایطی را که زندگی جامعه به آن اوضاع و احوال بستگی داشت، فراهم کند.

به‌دلیل فوق‌الذکر برخی از پژوهشگران این‌گونه اسطوره را اسطوره‌ی آیینی نام‌گذاری کرده‌اند. این نام، ناشی از کارکرد این‌گونه اسطوره است. زیرا کارآیی آیین را تأمین می‌کند. شاید اسطوره‌ی آیینی، کهن‌ترین نوعِ اسطوره‌ها باشد.


اسطوره‌ی بنیاد (Origin)

این‌گونه اسطوره‌ها را بیش‌تر اسطوره‌ی علت شناسیک: Aet iological می‌نامند. اسطوره‌ی علت‌شناسیک نیز بسیار کهن است. بعضی از دانشمندان آن را کهن‌ترین گونه‌ی اسطوره می‌دانند. کارکرد این‌گونه اسطوره بیان علتِ خیالیِ بنیادِ یک عادت یا یک نام و حتی یک شیئ است. به‌عنوان مثال، اسطوره‌ی سومری انلیل: Enlil و کلنگ دو سر، داستانی است که توضیح می‌دهد چگونه کارهای یک خدا با ارزش‌ترین افراز کشاورزی را هستی می‌‌بخشد. مثال دیگر اسطوره‌ی عبری درگیری یعقوب با یک موجود ماوراءالطبیعه است. این داستان توضیحی است برای یک تابلوی خوراکیِ کهنِ اسرائیل.


اسطوره‌ی کیش (Cult)

با گسترش دین یهود اسطوره، کاربرد تازه‌ای یافت. در کتاب عهد: Book of the Covenant سه جشنواره‌ی فصلی مقرر شده است. این جشنواره‌ها در همان مراحلِ آغازین اسکان اسرائیل در کنعان، در پرستشگاه‌های مختلف محلی، مثل بیت ئیل: ‌Bethetl، شکیم Shechcm و شیلوه: Shiloh برگزار می‌شد. هریک از این جشنواره‌ها یعنی عید فصح Passovcry، عید پنجاهه Pentecost عید ست Feast wecks عید سایبان (عید مظله) Tab crnacles آیین ویژه‌ی خود را داشت. در این جشنواره‌ها پیشکشی آورده می‌شد و آیین‌ها را کاهنان حفظ می‌کردند و در پرستشگاه‌های محلی آن‌ها را اجرا می‌نمودند. در این موارد بخش مهمی از آیین عبارت بود «از برخوانی» وقایع مرکزی تاریخ اسرائیل بود. «ازبرخوانی» به‌وسیله‌ی کاهنان صورت می‌گرفت، و مردم با تهلیل برگردان‌هایی کاهنان را همراهی می‌کردند. یکی از ریشه‌دارترین سنت‌های اسرائیل، کیشی که واقعه را بیان می‌کرد، خوانده می‌شد. بیان واقعه شکل تاریخی نداشت، بلکه تنها قالبی بود که قسمتی از آن را از اساطیر کنعانی و بابلی به عاریت گرفته بودند. کارکردِ این اسطوره‌ی کیشی عبارت بود از تصدیق عهدی که میان یهود و اسرائیل بسته شده بود و همراه با آن، مراسم بزرگ جلوه‌دادن قدرت و جلال یهود نیز برپا می‌شد. در این کاربردِ تازه، اسطوره را از نیروی جادو که کاربرد آیینی دارا بود، پاک کردند. و می‌توان دید که اسطوره‌ی کیشی از این حد نیز گسترده‌تر شده است. بدین ترتیب که به عنوان وسیله‌ای برای پیشگویی به کار برده شد، و بدین وسیله مفهوم «تاریخ به‌مثابه رستگاری» Salration listory بر اسرائیل عرضه گردید و برعهده‌ی این قوم گذارده شد. این‌گونه اسطوره هم‌چنان توصیف‌کننده اوضاع و احوال خاصی است و کارکرد آن هم‌چنان حفظ تداوم همان اوضاع و احوال است. اما اسطوره‌ی کیشی، نه با کمک جادو، بلکه به یاری نیروی اخلاق به این‌کار مبادرت می‌ورزد. چنان که می‌بینیم انبیأ اسرائیل کارکرد اسطوره‌ی کیشی را به سطح بالاتری رسانیدند.


اسطوره‌ی شخصیت (Prestige)

شکل دیگری از اسطوره یافت می‌شود که با شکل‌های گفته شده در بالا متفاوت است و مستلزم توجه، کارکرد اسطوره‌ی شخصیت آن است که تولد و کارهای برجسته یک قهرمان مشهور را با هاله‌ای از شگفتی و رمز و راز بپوشاند. داستانِ گذاشتنِ موسی در سبد جگنی و انداختن آن در رود نیل می‌تواند براساس یک سنت تاریخی بنا شده باشد و به موازات این داستان داستان‌هایی درباره‌ی سارگن، کورش، رومولوس و روموس و سایر قهرمان‌های خیالی مشهور ساخته شده باشد. داستان تولد و کارهای نمایان شمشون پهلوان قبیله‌ی دان: Dan به یک پدیده‌ی اساطیری مربوط می‌شود. این اسطوره هدفش بزرگ جلوه‌دادنِ قبیله‌ی دان و پهلوان آن است. در ضمن باید اشاره کرد که کوشش برای یافتن اسطوره‌ی خورشید در داستان شمشون بی‌حاصل است. داستان کارهای نمایان ایلیا: Eilijah و الیشع: Elisha نیز در این گروه اساطیری جای می‌گیرد، گرچه در این اسطوره ستایش جلال یهوه نیز گنجانده شده است. اسطوره‌های شخصیت گِرد نام‌های شهرهای مشهور نیز ساخته شده‌اند. شهر تروا به‌دست خداوند ساخته شده است. حتی بنای صهیون نیز به‌زبان اساطیر بیان شده است. این زبان از اساطیر بابلی و کنعانی به عاریت گرفته شده است، بدین‌صورت که صهیون در کرانه‌های شمال ساخته شده است، و در اسطوره‌های این دو قوم عبارت گفته شده برای اشاره به جایگاه خدایان به کار می‌ورزد.


اسطوره‌ی جهان بینی پس از مرگ (Eschatologioal)

هرچند شاید اسطوره‌های یهودی و مسیحی بخشی از این‌گونه اسطوره‌ را به جهان پس از مرگ زرتشی مرهون باشد،‌ ولی بازهم می‌توان گفت که اسطوره‌ی جهان پس از مرگ مشخصه تفکر مسیحی و یهودی است. در نوشته‌های انبیأ و از همه مهم‌تر در اثری که جنبه‌ی کشف و شهود دارند، پایانِ فاجعه‌بارِ نظمِ جهانِ موجود؟‌ برجسته‌ای دارد. انبیأ معتقدند بودند که مسیر «تاریخ به‌مثابه رستگاری»‌ را دستی ماوراءطبیعی و سرنوشت‌ساز رقم می‌زند و به پایان می‌رساند. عبارت «در آن روزهای واپسین واقع خواهد شد.» عبارت مشخصه گفتار انبیأ است. زمانی‌که انبیأ تلاش می‌کنند تا اوضاع و احوال واپسین جهان را توصیف کنند ناچار به‌زبان اسطوره دست می‌یازند. در حماسه‌ی آفرینش بابلی: Babylonian Epic & Creation از پیروزی مردوک بر هیولا - اژدها: Chaos dragon سخن می‌رود. انبیأ اسرائیل صورت‌های ذهنی لازم را از همین داستان اخذ نموده‌اند و برای بیان پیروزی نهایی یهوه بر نیروهای بدی به‌کار گرفته‌اند. همان‌گونه که کار خدایی آفرینش دور از افق تاریخ است و تنها با زبان اسطوره می‌توان از آن سخن گفت، بنابراین آن کار خدایی که تاریخ را به پایان می‌برد نیز تنها می‌تواند به‌همین زبان به سخن درآید. اسطوره‌ی جهان پس از مرگ از یهودیت به مسیحیت رسید و در مکاشفات یوحنا: The Apocalyhpsc به بهترین شکل نمود پیدا کرد.

شاید ضروری باشد گفته شود که کابرد طبقه‌بندی اسطوره در مورد انجیل به‌هیچ‌وجه نباید تلاشی برای نادیده گرفتن درستی این روایات از نظر تاریخی به‌شمار آید. مؤمنان باور دارند، چنان‌که پیامبران اسرائیل و نخستین شاگردان (حواریون) عیسی مسیح نیز می‌دانستند که خداوند وارد تاریخ بشر شده است؛ لحظه‌های ویژه‌ای در تاریخ هست که پدیده‌ی تاریخی و علت و ماهیت آن در ورای میدانگاه ضرورت تاریخی قرار می‌گیرد. در این‌جا کارکردِ اسطوره در زبان نمادین (سمبلیک) توضیح داده می‌شود. در مورد اسطوره ناچار باید دست به دامن خیال زد، زیرا در غیر این‌صورت زبان آدمی توان سخن گفتن از آن‌را ندارد. در این‌جا اسطوره به‌شکل نمادگرایی گسترده‌ای درآمده است.[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- سهراب هادی، نگاهی به شناخت اسطوره‌های ملل (۷): گونه‌های اسطوره از نظر کارکرد، سرویس تجسمی هنرآنلاین: ۱۳ دی ۱۳۹۶.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت سرویس تجسمی هنرآنلاین