|
روز سیاه در تاریخ اتحاد شوروی
روز ورود نیروهای شوروی به افغانستان
۳۳۳۸ روز سیاه برای افغانستان
در روز ششم جدی ۱۳۵۸، ارتش سرخ شوروی سابق وارد افغانستان شدند. تلفات انسانی، ویرانیها و مهاجرتهایی که این تجاوز در پی داشت هنوز افغانها را رنج میدهد.
نظامیان شوروی در افغانستان دست به کشتار گسترده زدند و هر روستا و شهری که در برابر آنها مقاومت میکرد با حملات شدید زمینی و هوایی مواجه میشدند که نتیجهی آن کشتار، ویرانی و آوارگی بود. با این حال، نیروهای ارتش سرخ ده سال در افغانستان جنگیدند؛ اما در نهایت، مقاومت افغانها سبب شد، که آنها این کشور را ترک کنند.
اما اکنون روسها نسبت به این تجاوز ارتش سرخ شوروی به افغانستان، چه قضاوت دارند؟ آنچه در پی میآید، پاسخی است به این پرسش.
در تاریخ ۲۵ دسامبر سال ۱۹۷۹ در ساعت ۱۵:۰۰ بعد از ظهر نیروهای شوروی از سرحد افغانستان عبور نمودند. جنگ افغانستان که ۹ سال و ۱ ماه و ۱۹ روز، مجموعاً ۳۳۳۸ روز، دوام کرد، آغاز گردید. از طریق این جنگ بیش از ۶۲۰ هزار تبعه شوروی (طبق معلومات دیگر بیش از یک میلیون نفر) گذشتند. آنها عملاً از تمامی ملل و ملیتهای که در جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی بهسر میبردند، نمایندگی میکردند.
علت این طولانیترین جنگ در تاریخ اتحاد شوروی چه بود؟ علت را باید مدتها قبل از ورود نیروهای شوروی، و بهصورت مشخص - در سال ۱۹۷۳ - جستجو کرد. آنگاه در افغانستان پادشاه محمدظاهرشاه سرنگون گردید. قدرت بهخویشاوند او محمدداوود منتقل شد که بهجای دولت شاهی افغانستان نظام جمهوری اعلام داشت. اما رژیم محمدداوود مدت زمان زیادی نپائید. در سال ۱۹۷۸ انقلاب ثور رخ داد و حزب دموکراتیک خلق افغانستان که جمهوری دموکراتیک افغانستان را اعلام داشت، بهقدرت نو مبدل گشت. افغانستان، بهاساس اعلامیهی رهبری حزبی، اعمار سوسیالیزم را آغاز کرد. در مسکو از این با توجه زیادی استقبال کردند. در رهبری شوروی طرفداران زیادی «جهش» افغانستان از فیودالیزم بهسوسیالیزم وجود داشت.
و این در کشوری، جای که مناسبات فیودالی، تضادهای ملیتها، قبایل، طواطف و اقوام مختلف، فقر، بیسوادی و مذهبیبودن متعصب مسلط بود و جایی که حداقل ۴۰ هزار مسجد و در حدود ۳۰۰ هزار ملا وجود داشت. کشور را در حقیقت آنها رهبری میکرد و اسلام را با اشکال بسیار محافظهکارانه آن تبلیغ میکردند.
چند رهبر سالخوردهی شوروی، در جلسهی خصوصی تصمیم به تجاوز نیروهای ارتش سرخ به افغانستان را گرفتند.
شاید، این اولین اشتباه رهبران سالخوردهی شوروی با درک کورکورانه از مارکسیزم بود. زیرا فقط با اساس سؤتفاهم بزرگ رژیم رویکار آمده در کابل میتوانست بهمثابه سوسیالیستی ارزیابی گردد.
در حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبارزه که مدتها قبل بین فرکسیون «خلق» (تحت رهبری - نورمحمد ترهکی و حفیظالله امین) و «پرچم» (تحت رهبری ببرک کارمل) جریان داشت، تشدید گردید. در کشور، در ماهیت امر، اصلاحات زراعتی با ناکامی مواجه گردید، آنرا پیگردها و ستمگری فرا گرفته بود، نورمهای دین اسلام بهطور خشن پامال میشدند و با عدم درک کامل اقوام از مفکورههای سوسیالیستی تلاشهای اعمار زندگی اجتماعی طبق نمونه و مثال اتحاد شوروی با ناکامی مواجه میشد. اقوام پشتون قیام کردند. جریان مهاجران بهخارج از کشور تشدید گردید. مداخلات باندها از پاکستان آغاز شد، بوی جنگ داخلی بهمشام میرسید که شورش ضد حکومتی مورخ ۱۵ مارچ سال ۱۹۷۹ در هرات - سومین شهر بزرگ افغانستان - بهنقطه اوج آن مبدل گشت. ترهکی که امکان دیگر تحکیم بر مسند قدرت را نمیدید، از اتحاد شوروی در مورد ورود نیروها خواهش نمود، تا از بدترین سناریوی انکشاف حوادث جلوگیری نماید. بعدها چنین خواهشات بارها تکرار شدند و نه تنها ترهکی، بلکه دیگر رهبران افغان آنرا تکرار میکردند.
در سپتامبر سال ۱۹۷۹ تمام قدرت در کشور در دست امین متمرکز گردید. ترهکی بهاساس امر او کشته شد، نابودسازی طرفدران ترهکی و کارمل آغاز گردید. تعداد قربانیان از ۵۰ هزار نفر تجاوز نمود. اپوزیسیون کابل بیش از ۹۲٪ خاک کشور را کنترول میکرد و گروههای مسلح آنرا ۴۰ هزار نفر تشکیل میداد، افزایش آشکار نیروهای نظامی امریکا در خلیج فارس و در جزیره دیگو-گارسیا: نیروهای هوایی، بحری و قوتهای واکنش سریع، آغاز گردید.
جنگ در افغانستان یک دام ژئوپولیتیک برای شوروی بود
در اینجا باید تذکر داد که اوضاع در جهان، در شرق نزدیک و شرق اوسط در اواخر سالهای ۱۹۷۰ بهنفع اتحاد شوروی که مواضع آن تضعیفشده بود، انکشاف نمییافت. از دستدادن ممکن افغانستان «سوسیالیستی» در مسکو نهایت دردناک تلقی میشد.
در عینحال ایالات متحده مساعی را جهت کشاندن پای اتحاد شوروی بهجنگ در افغانستان بهعمل میآوردند. بهاین ترتیب، زبیگنیف بژیزینسکی مشاور رئیسجمهور کارتر در بارهی امنیت ملی بعدها میگفت که رئیسجمهور کارتر قبل از ورود نیروهای شوروی در تاریخ ۳ جولای سال ۱۹۷۹ هدایت محرم راجع بهکمک مخفی بهمخالفان رژیم طرفدار شوروی در کابل امضا کرده بود. این، بهعقیده، بژیزینسکی، باید بهمداخله نظامی شوراها منجر میگردید.
ایالات متحده، بهگفته بژیزینسکی، روسان را بهمداخله مجبور نمیساخت، اما بهطور آگاهانه احتمال آنرا افزایش داد، تا آنها اینکار را بکنند. بژیزینسکی میگوید: «آن عملیات محرم مفکورهی برازندهی بود که امکان جلب نمودن روسان را بهتلک افغانستان فراهم ساخت. وقتیکه شوراها رسماً از سرحد عبور کردند، من بهکارتر نوشتم: «حالا ما امکان تأمین نمودن جنگ خودی ویتنام بهاتحاد شوروی پیدا کردیم، مسکو باید در طول تقریباً ده سال جنگ و منازعهی تحملناپذیر برای آن پیش برد که باختن روحیه و بالاخره فروپاشی امپراتوری شوروی در قبال خواهد داشت».
امریکا فعلانه از اطلاعات غلط برای متقاعدساختن مسکو بهنیات واشنگتن در مورد مداخله در کابل و ایجاد پایگاههای راکتی در افغانستان استفاده میکرد. این بهحد کافی بهحقیقت شباهت داشت. آنهم در صورتیکه امین، طبق برخی معلومات، قبلاً در سالهای ۶۰ با استخبارات غربی ارتباط داشت. غیرمطمئینبودن امین در این امر تبارز مییافت که او مذاکرات محرم با پاکستان و چین پیش میبرد.
نیروی ویژهی شوروی چگونه در افغانستان در پی شکارکردن «ستینگر» امریکایی بودند
در روزهای اول دسامبر در کرملن بحث بر ضرورت ورود نیروهای شوروی بهافغانستان آغاز گردید. بعد از تزلزل طولانی در مورد ورود قطعات محدود - ۷۵ - ۸۰ هزار نفر فیصله نمودند. آنهم برای مدت کم.
به اساس حکم شخصی مارشال اوستینوف وزیر دفاع اتحاد شوروی بسیج وسیع قطعات و جز و تامهای حوزههای نظامی ترکستان و آسیای میانه در سرحد با جمهوری دموکراتیک افغانستان آغاز گردید. این بزرگترین لشکرکشی اردوی شوروی بعد از ختم جنگ دوم جهانی بود. جالب اینکه بهقطعات و جز و تامهای اردوی ۴۰-م بیش از ۳۲ هزار نظامی احتیاط از ازبکستان، ترکمنستان و تاجکستان جلب شده بودند.
در جریان دو هفته دهها هزار نفر، تخنیک - تانکها، هلیکوپترها و زرهپوشها بهسوی سرحد بهحرکت افتادند. این تصور سادهلوحانه است که استخبارات امریکا در جریان این حوادث، تحرکات نیروها، تجمع آنها در سرحد و غیره، قرار نداشت. این سوال منطقی بهوجود میآید - چرا امریکایان قبل از ورود نیروهای شوروی بهافغانستان هیاهوی برپا نکردند؟ چرا معلومات استخباراتی و ثبوتهای «تجاوز شوروی» بهقضاوت جامعهی وسیع جهانی نگذاشت؟ شاید بهخاطری که در واشنگتن از ترساندن بیروی سیاسی کمیتهمرکزی حزب کمونیست هراس داشتند که بهماجراجویی مرگبار افغانی میلغزید؟
در تاریخ ۱۲ دسامبر سال ۱۹۷۹ بیروی سیاسی راجع بهورود نیروها فیصله نهایی اتخاذ کرد و آنرا بهشکل مصوبه محرم شماره ۱۷۶/۱۲۵، راجع بهاوضاع در «A» کمیتهمرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ترتیب نمود.
باید گفت، رهبری وقت حزب کمونیست اتحاد شوروی محولنمودن چنین مسالهی مهم، مانند ورود نیروها بهکشور همجوار، (و در ماهیت امر، مساله راجع بهآغاز جنگ) جهت بحث بهارگانهای عالی قدرت - شورای عالی اتحاد شوروی یا شورای وزیران اتحاد شوروی لازم ندید. نههم حکم شورای عالی اتحاد شوروی یا شورای وزیران اتحاد شوروی، نه کدام سند دیگر در بارهی مساله ورود نیروها تصویب نشد. همه اوامر بهطور شفاهی صادر میشدند. از همینرو ورود نیروها از نقطهی نظر حقوقی غیرقانونی بود.
هدف رسماً اعلام شده مداخله نظامی شوروی در جمهوری دموکرایتک افغانستان بهطور مشخص - کمک بهثباتبخشیدن اوضاع و دفع تجاوز ممکن از خارج — فورمولبندی شده بود. در عینحال این واقعیت مهم دلچسپ است که وظیفه اولی که باید نیروهای ما اجرا کنند، سرنگون ساختن و از بین بردن حفیظالله امین و تعویض او توسط ببرک کارمل دستنشاندهی شوروی بود. لذا، استناد بر این که ورود نیروهای شوروی بهخاک افغانستان بهاساس خواهش حکومت قانونی جمهوری دموکرایتک افغانستان صورت گرفته، بههیچ وجه اساس ندارد. زیرا این مبتذل است که درخواست حکومت و رهبر آنرا جهت ورود نیروها بهخاطری پذیرفت، تا این رهبر را یکجا با حکومتاش نابود سازد.
جنگ چین با شوروی در قلمرو افغانستان
برعلاوه شاندن چهکسی بهجای امین ظالم بر مسند قدرت پلان شده بود؟ ببرک کارمل. این شخص را ستر جنرال مایوروف، معاون اول نیروهای زمینی و مشاور ارشد نظامی در افغانستان در کتاب خود تحت عنوان «حقیقت جنگ در افغانستان» چنین مشخص ساخته: «من در زندگی خود احمقان، تنبلان و شرابیان را دوست نداشتم. و در اینجا همه این کوایف در یک شخص متمرکز شده. و این شخص - رهبر حزب و رئیس دولت است!»
بهطور کل فیصله راجع بهورود نیروهای شوروی بهجمهوری دموکراتیک افغانستان بدون تحلیل مربوطه اوضاع و پیشبینی انکشاف اوضاع، ارزیابی علل، خصوصیت، مقیاس و شیوههای حل منازعه و همچنان بدون تعیین اهداف دقیق مشترک سیاسی و استراتژیکی اتخاذ گردیده بود. در نتیجه اتحاد شوروی، بهگفته ژورنالیستان، به«تلک خرس» افتاد و افغانستان برای اتحاد شوروی واقعاً هم به«باطلاق» شبیه آن مبدل گشت که ویتنام برای ایالات متحده مبدل گشته بود.
جالب اینکه برخلاف ورود نیروها رهبران عالیرتبه - لویدرستیز مارشال اوگارکوف، معاون اول ستردرستیز سترجنرال اخرامییف، سترجنرال پاولوفسکی قومندان عمومی نیروهای زمینی مخالفت نموده بودند.
سترجنرال پاولوفسکی در اگست - نوامبر سال ۱۹۷۹ در ترکیب هیات عالیرتبه شوروی در افغانستان قرار داشت، جای که شخصاً اوضاع را در کشور قبل از ورود نیروهای شوروی مطالعه میکرد. بهاساس نتائیج کار او بهرهبری سیاسی - نظامی شوروی گزارش تحریری با امتناع قاطع علیه ورود نیروها بهافغانستان ارائه کرد و بعداً در جلسات مشورتی از نظر خود دفاع میکرد.
ا. ن. کاسیگین رئیس شورای وزیران شوروی نیز قاطعانه با ورود نیروها مخالف بود و او یگانه عضو بیروی سیاسی بود که از فیصله این ارگان حمایت نکرد.
متخصصین شرقشناس، کارشناسان وزارت خارجه و انستیتوتهای اکادمیک نیز با ماجراجویی افغانی مخالف بودند. بهاین ترتیب، در انستیتوت اقتصاد جهانی و مناسبات بینالمللی، راستی هم، بعد از ورود نیروها، سند تحت عنوان «برخی تصورات راجع بهنتائیج سیاسی خارجی سالهای ۷۰ (تیزسها» ترتیب شده بود که، در ماهیت، اشغال افغانستان را حادثه خطرناک شناخته بود.
حمایت وزارت خارجه روسیه از کاهش نیروهای امریکایی در افغانستان
در تاریخ ۲۵ دسامبر در ساعت ۱۵:۰۰ بعد از ظهر قطعات اردوی ۴۰-م از سرحد گذشتند و در تاریخ ۲۷ دسامبر گروپ ویژهی کاجیبی تاجبیک را طی تهاجم تصرف نمود. امین و پسران او کشته شدند. ببرک کارمل رهبر جدید کشور گردید.
تا اواسط سالهای ۱۹۸۰ تعداد نیروهای شوروی در افغانستان تا ۱۰۸۸۰۰ سرباز رسید. عملیات محاربوی در سراسر کشور با انرژی زیادی گسترش یافتند، اما پیروزی در آنها ناممکن بود. اتحاد شوروی منابع برای آن نداشت، تا امور عمرانی را در این کشور عقبمانده بهمثابه اقتصاد و عرصه معاصر اجتماعی تأمین کند. مردم بهحساب تجارت با کشورهای همجوار پاکستان و ایران بهسر میبردند و در آنجا مواشی، پوست و بیشتر از هم تریاک میفروختند و در بدل اشیای مورد ضرورتشان را خریداری میکردند.
نیروهای شوروی تجارت خارجی را برای افغانان ممنوع ساخته نمیتوانستند: در افغانستان گرسنگی بهوجود آمد و اقتصاد شوروی نمیتوانست این کشور را تامین کند - بسیاری چیزها برای اتباع خود کشور کفایت نمیکرد.
در طول تمام جنگ سرحدات افغانستان باز مانده بود و افراد مسلح - مجاهدین بهآرامی بهپاکستان و ایران برای بهدست آوردن سلاح و مهمات میرفتند و دوباره برمیگشتند. از همینرو جنگ اصلاً هیچ مفهوم نداشت - پیروزی بر دشمنان در صورت دریافت کمک توسط آنها از خارج و سرحدات باز اصلاً ناممکن و تامین حمایت رژیم طرفدار شوروی از طرف اکثریت مردم - بهطور کل دور از واقعیت بود. بهخاطری که اردوی شوروی طی تمام مدت زمان ۱۰ سال هیچگاه بیش از ۴۰٪ خاک افغانستان را کنترول کرده نتوانست.
برعلاوه این، بهای مادی، دیپلوماتیک و اخلاقی جنگ برای اتحاد شوروی بسیار بلند ثابت شد. در اواسط سال ۱۹۸۷ مسکو، جای که قدرت بهمیخائیل گورباچف اصلاح طلب رسید، راجع بهقصد آغاز خروج نیروها اعلام داشت. گورباچف بهطور علنی افغانستان را «زخم خونچکان» نامید.
و نیروهای شوروی در سال ۱۹۸۹، بدون آنکه کدام دستاورد داشته باشند، از افغانستان خارج شدند. و نباید نظامیان را بهاین مقصر خواند که بهاتحاد شوروی، بهخاطر اجرای اوامر قومندانی حلف وفاداری نموده بودند و وجیبه خود را قهرمانانه اجرا کردند. اشتباه سیاستمدارن - رهبران سالخورده شوروی، که در زمان گذشته بسر میبردند، واقعیتهای عینی را نمیدانستند و نمیخواستند بدانند، در عالم خیال بسر میبردند که «تاریخ مجتمع نظامی - صنعتی» بهوجود آورده بود، برای اتحاد شوروی بهبهای بسیار گران تمام شد.
در جنگ افغانستان اتحاد شوروی تلفات بس بزرگ مادی، سیاسی، معنوی و اخلاقی متحمل گردید.
تلفات رسمی اردوی اتحاد شوروی را بیش از ۱۵ هزار نفر تشکیل داده. تعداد زخمیان ۵۳۷۵۳ نفر (از جمله آنها ۱۰۷۵۱ نفر معیوب ماندند). ولی نظامیان که در خاک اتحاد شوروی در شفاخانهها بهاثر زخمهای که در جریان عملیات محاربوی در افغانستان برداشته بودند، میمردند، در احصائیهی رسمی تلفات جنگ در افغانستان شامل نمیباشند. بهاساس تحقیقات پروفیسور دگروال ولانتین رونوف تلفات ۲۶ هزار نفر کشته ارزیابی میشوند که از جمله ۲۹۹۰ تن افسر میباشند.
از نقطهی نظر مالی جنگ برای اتحاد شوروی بهبهای تقریباً ۷۰-۸۰ میلیارد دالر تمام شده است. برعلاوه، مجاهدین مقدار عظیم تسلیحات و تخنیک محاربوی را از بین بردهاند.
بازگشت بهشوروی: جشن سال نو در اتحادیه جماهیر شوروی
جنگ بههیچکدام از اهداف نرسید و هیچیک از وظایف که بهخاطر آن آغاز شده بود، حل نکرد. نجات دادن و دفاع از «دستاوردهای» انقلاب ثور میسر نشد. رژیم کاذب سوسیالیستی طرفدار شوروی سهسال بعد از خروج اتحاد شوروی از افغانستان سقوط کرد. جلوگیری از حضور امریکایان در افغانستان نیز ممکن نشد. از سال ۲۰۰۱ بعد از سقوط رژیم طالبان امریکا در اینکشور قطعات نظامی ۱۴ هزار نفری (در سال ۲۰۱۴ - ۱۴۰ هزار) نگهداری میکند. رئیسجمهور ترامپ در مورد کاهش تعداد نظامیان تا ۷ هزار نفر فیصله نموده است. راستی، پایگاههای راکتی که بهسوی روسیه هدفگیری شده باشند، امریکا در افغانستان اعمار نمیکند (از چیزی که بزرگان از بیروی سیاسی بریژنف چنین ترس داشتند).
جنگ رشتههای چندین قرنهی عنعنوی دوستی با افغانان تخریب کرد و بخش اعظم باشندگان کشور را بهدشمنان مبدل ساخت.
جنگ شوروی جنگ داخلی دوامدر و رویارویی نظامی نیروهای مختلف داخلی و خارجی در افغانستان که اینک تقریباً ۴۰ سال ادامه دارد، تحریک نمود.
جنگ نفوذ اتحاد شوروی را تضعیف کرد، بهتقویت فشار اقتصادی و تکنولوژیکی بر اتحاد شوروی از جانب غرب منجر گردید و پدیدهای بحرانی را در خود اتحاد شوروی تشدید نمود.
جنگ بهشکست اتحاد شوروی در «جنگ سرد»، در ساحه نظامی — استراتژیک جهانی بین دو ابرقدرت، سیستمهای اجتماعی-سیاسی و بلاکهای نظامی، مساعدت نمود.
جنگ بنیادگرایی اسلامی را بهشور آورد. مشخصاً در افغانستان در مبارزه با اتحاد شوروی «القاعده» (سازمان ممنوع در فدراسیون روسیه) تشکیل شد و اسامه بنلادن نخستین گامهای در راه ترور بر میداشت. در همینجا اولین هستههای جنبش «طالبان» (سازمان ممنوع در فدراسیون روسیه) سازماندهی شدند. از همینجا دانهی سرطان تروریسم اسلامی ریشههای خود را بهسراسر جهان توسعه بخشید.
یعنی جنگ افغانستان بهتغییرات بینادی و تقسیم مجدد تمام جهان، نه بهنفع اتحاد شوروی، منجر شد.
منازعه افغانی و درسهای آن یکبار دیگر نشان میدهد و ثابت میسازد که توسط میتودهای نظامی و متکبرانه پرابلمهای سیاسی در جهان معاصر و فوقالعاده پیچیده ممکن نیست. آنها را میتوان فقط بهطرق صلحآمیز حل نمود و اگر کسی در مورد عمل کردن، بدون در نظرداشت واقعیتها، بدون تحلیل علمی عواقب این یا آن فیصله نماید پس این از قبل بهناکامی محکوم است که انفجارت جهانی و فاجعه بهمقیاس کائنات در قبال خواهد داشت.
در دسامبر سال ۱۹۸۹ در دومین کنگرهی نمایندگان مردمی اتحاد شوروی مصوبهی راجع بهارزیابی سیاسی فیصله راجع بهورود نیروهای شوروی بهافغانستان تصویب گردید - در آن اعلام شده که مداخله در افغانستان شایسته محکوم نمودن سیاسی و اخلاقی است. و تحلیل جنگ افغانستان و عواقب آن ثابت میسازد که این برحق است.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- روز سیاه در تاریخ اتحاد شوروی: به مناسبت روز ورود نیروهای شوروی به افغانستان، وبسایت افغانستان اسپوتنیک: ۲۷ دسامبر ۲۰۱۸.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت افغانستان اسپوتنیک