|
پیمان سعدآباد
فهرست مندرجات
◉ عوامل زمینهساز
◉ متن پیمان
◉ اهداف پیمان
◉ پیامدهای پیمان
◉ فرجام پیمان
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
اسناد تاریخی معاهدههای افغانستان
پیمان سعدآباد (به انگلیسی: Treaty of Saadabad)، عهدنامهی حسنهمجواری و عدم تعرض است، که در ۱۷ تیر ۱۳۱۶ (۸ ژوئیه ۱۹۳۷) در کاخ سعدآباد تهران، میان ۴ کشور ایران (رضاشاه پهلوی)، افغانستان (محمدظاهرشاه)، عراق (ملکغازی اول) و ترکیه (مصطفیکمال آتاترک) به امضا رسید.
تصویر صفحهی نخست روزنامهی اطلاعات پس از انعقاد پیمان سعدآباد؛ برگرفته از ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد.
دولتهای امضاکنندهی این پیمان متعهد شدند از دخالت در امور داخلی یکدیگر اجتناب کنند، مرزهای مشترک را محترم بشمارند، از هرگونه تجاوز نسبت به یکدیگر خودداری ورزند و از تشکیل جمعیتها و دستهبندیهایی که هدف آنها اخلال در صلح میان کشورهای همجوار و همپیمان باشد، جلوگیری نمایند. این پیمان برای مدت پنجسال اعتبار داشت؛ اما چون تا سال ۱۹۴۳، هیچکشور عضو آن را رد نکردند، بهطور خودکار تمدید شد.
▲ | عوامل زمینهساز |
برای بررسی علل و چرایی انعقاد پیمان سعدآباد لازم است نگاهی موشکافانه به سیاست خارجی کشورهای عضو، در آن زمان داشت و بسترهای زمینهساز این سیاست خارجی را مورد دقت و باریکبینی قرار داد.
جیمز ن. روزنا (James N. Rosenau)، دانشمند علوم سیاسی و استاد دانشگاه جرج واشینگتن اهل ایالات متحده آمریکا، عوامل زمینهساز یک سیاست خارجی را تحت تأثیر پنج متغیر فردی، نقشگرایانه، حکومتی، جامعه و سیستمیک (نظام بینالملل) میداند که اولویت تأثیر هر کدام در کشورهای مختلف فرق دارد. با اینحال، باید به بررسی هر یک از این عوامل این عوامل در انعقاد پیمان سعدآباد پرداخت:
میتوان گفت، از آنجاییکه در حکومتهای اقتدارطلب، متغیرهای فردی بیش از دیگر متغیرها در تعیین جهتگیری سیاست خارجی مؤثر است زیرا در اینگونه حکومتها، متغیرهای نقشی و حکومتی، وابسته به متغیر فردی هستند و نمیتوانند بهطور مستقل منشأ اثر باشند و متغیر جامعه هم در این حکومتها تحتتأثیر متغیر فردی به عنصری خنثی تبدیل میشود، متغیر فردی، در سیاست خارجی هر چهار کشور عضو پیمان، نقش اساسی بازی کرد. با اینحال برخی از نویسندگان ایرانی - براساس تیوری توطئه - بر این باور هستند، که «از پیمان سعدآباد کشوری که بیش از دیگران بهرهمند شد، انگلستان بود. بهعبارتی بهتر استعمارگر پیر برندهی واقعی و غایب در این پیمان بود که با امضای این قراداد بههدف خود برای ایجاد سدی در مقابل کمونیسم رسید؛ اگرچه این پیمان بیش از همه به ضرر کشور ایران بود!»
◼ متغیر فردی:
این متغیر به ارزشها، باورها، ایدئولوژی، برداشتها، تصورات، ویژگیهای فردی و تجارب کاری تصمیمگیرندگان مربوط میشود. بدیهی است که در حکومتهای اقتدارگرای چون حکومت پهلوی اول، در ایران، حکومت شاهی محمدظاهرشاه (در زمان صدارت سردار محمدهاشمخان)، در افغانستان، شاه غازی اول، در عراق، و مصطفی کمال آتاترک، در ترکیه، علایق و دیدگاههای شاه یا فرمانروای مستبد، فراتر از قانون و در رأس هرم قدرت، نقش تعیینکنندهای در فرآیند سیاستگذاری داخلی و خارجی داشت.
در ایران: رضاخان از نوجوانی در محیط نظامی رشد کرده بود بنابراین، بافت نظامی و روحیهی خشن سربازی در شکلگیری شخصیت وی تأثیر زیادی داشت تا آنجا که خشونت، خودرأیی، تحکم در برابر دیگران و استبداد فردی بهخصوصیت بارز شخصیتی وی تبدیل شده بود. روحیهی قدرتطلبی و استبداد نظامی باعث شد که او بهسرعت قدرت مطلق خود را افزایش دهد و با خودکامگی به سیاستگذاری داخلی و خارجی بپردازد. رضاشاه سیاست خارجی خود را بر مبنای ایجاد موازنه و تثبیت موقعیت خود بین دو قدرت انگلیس و روسیه استوار کرد و در این راستا علاوه بر نزدیکی به آلمان، برقراری رابطه دوستانه با کشورهای همسایه و قدرتهای منطقه را در دستورکار خود قرار داد. در واقع، پیمان سعدآباد تلاشی برای پیشبرد دیپلماسی منطقهای او بود که بهخیال خود نمیخواست در برقراری روابط با یکدیگر قدرتهای محوری جهان را دخالت بدهد.
برخی از پژوهشگران مینویسند: «رضاشاه نیز مانند دیگر سران خودکامه و دستنشاندهی کشورهای متعاهد نهتنها با انعقاد این پیمان سودای تقویت قدرت و افزایش وجههی منطقهای خود را در سر میپروراند، بلکه بهدنبال راهی برای مقابله با تهدید جنبشهای انقلابی داخلی علیه خود نیز بود.»
در افغانستان: با وجودی آنکه شماری از روشنفکران افغان نسبت به کارکردهای چهل سال سلطنت محمدظاهرشاه، که گاه با تعبیر «خوشگذرانی» از آن یاد میشود، با ديد انتقادی مینگرند اما بهگفتهی ادرين ادوارزد، سخنگوی نمايندگی سياسی سازمان ملل متحد در افغانستان (در زمان درگذشت محمدظاهر شاه) «محمدظاهر رهبری يکی از دورههای باثبات و امن در تاريخ معاصر افغانستان را داشته است. او در سالهای اخير نیز اين نقش مثبتاش را ادامه داد.» گذشته از این، حتی بسیاری از افغانها او را میستایند و «پدر دموکراسی» در افغانستان میدانند. بههر حال، محمدظاهر شاه، فرد خودکامه نبود. ولی در زمانکه پیمان سعدآباد به امضأ رسید، سردار محمدهاشمخان، عموی شاه، نخستوزیر افغانستان بود. او که فرد مستبد بود، از آغاز دورهای صدارت توجه خود را بهعرصههای روابط بینالملل، حفظ امنیت و نهاد اداری کشور معطوف داشت. پارهای از تاریخنگاران افغان نوشتهاند که محمدنادرشاه و برادرانش با انگلیسیها روابط نزدیک داشتند. پس از ترور محمدنادرشاه بهدست عبدالخالق هزاره، محمدظاهر شاه که هنوز خیلی جوان بود، به سلطنت رسید، از اینرو، هاشمخان تقریباً قدرت اول کشور را در دست داشت.
در عراق: غازی بن فیصل ملقب به شاهغازی اول، که دومین پادشاه عراق از سلسله هاشمی عراق بود، وقتی و پس از مرگ پدرش در ۸ سپتامبر ۱۹۳۳ زمام امور عراق را عهدهدار گردید، برعکس پدرش رویهی ضد انگلیسی در پیش گرفت. او از یکسو میل به رهانیدن عراق از سلطه انگلیسیها داشت و از سوی دیگر شیفتهی نازیسم بود و از شخصیت هیتلر تمجید میکرد. همچنین او روابط گرم و صمیمانهای با رضاشاه داشت. شاهغازی آشکارا نفرت خود را از سلطه و سیاستهای انگلیس و فرانسه بر کشورهای عربی و خاورمیانه ابراز میداشت. او ملیگرایان و شورشیان سوریه را برای مقابله با قیمومیت کشورشان در دههی ۳۰ مورد حمایت قرار داد و حتی آنان را به سلاح تجهیز نمود. افزون بر این، غازی رویهای بهشدت ضد کمونیستی هم داشت.
در ترکیه: مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک (بهمعنای پدر تُرکها)، در دههی اول قرن بیستم به همراه گروهی از افسران ترک، که ترکان جوان نامیده میشدند، پایههای اصلاحات در ارتش و دولت را به نفع ملیگراییِ ترکها تثبیت کرد.
در اواخر جنگ جهانی اول، ترکیه مورد هجوم فرانسه و ایتالیا از جنوب و یونان از شرق بود. آتاتورک رهبری جنگ استقلال ترکیه را برعهده داشت. در پایان جنگ جهانی اول، زمانیکه دولت عثمانی شکست خورد و مناطق بسیاری در شمال آفریقا، حجاز، سوریه و عراق به دست کشورهای بریتانیا و فرانسه افتاد و قسمتهایی از اروپای خاوری نیز با حمایت فاتحان جنگ به استقلال رسیدند، مردم ترکیه از بیکفایتی خلیفه محمد ششم و نظام عثمانی به تنگ آمدند. در این هنگام، آتاتورک رهبری خیزش علیه خلافت و امپراتوری عثمانی را برعهده گرفت. در سال ۱۹۲۳ ترکیهی مدرن با نظام جمهوری توسط ملیگرایان و گروههای مبارزه علیه اشغال بهرهبری او برپا شد. آتاتورک از آن تاریخ تا زمان مرگش در سال ۱۹۳۸، رئیسجمهور ترکیه بود.
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی که بر دو اصل اسلام و برادری مسلمین بناشده بود، آتاتورک تمام تلاش خود را بهکار گرفت تا با شالودهشکنی از گفتمانهای اسلامی غیرناسیونالیستی، گفتمانی جدید را بنیانگذاری کند. از اینرو، سکولاریسم که بهصورت نفی دین در ترکیه رخ نمود، نیاز به مقومی برای بقا پیدا کرد. بنابراین، آتاتورک چارهای جز تمسک به ملیگرایی بهعنوان جایگزین پیدا نکرد. بر همین اساس از زمان تاسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ میلادی، آتاتورک با اعلام شعار صلح در داخل و آرامش در سراسر گیتی پروژهی تشکیل کشوری جدید و سکولار بر اساس آرمانهای ملیگرایانه ملت ترک در چارچوب سرزمینی آنادولو (آناتولی) را آغاز نمود. اما تاکید بیش از حد بر ملیگرایی ترک باعث شکاف قومیتی عمیق در جمهوری ترکیه شد که آثار آن تاکنون قابل مشاهده است. در این میان ممنوعیت استفاده از زبان کردی در محاکم، ادارات، آموزش و پرورش، حذف کلمهی «کرد» و «کردستان» از تمامی کتابها و نقشههای ترکیه و ترکیسازی مدیریت کردستان با انتخاب کارمندان ترک و یا کردهایی که همکاری و همیاری کافی با حکومت و سیاستهای ترکیه داشتهاند، اختلافات قومیتی را به اوج رساند و به درگیریهای قومیتی در منطقه دامن زد. با اینحال، امضای پیمان سعدآباد بهسود دولت آتاتورک بود.
◼ متغیر نقشی:
متغیر نقشی که معمولاَ بهعنوان شرح مشاغل یا قواعد رفتاری مورد انتظار از صاحبمنصبان تعریف میشود، در حکومتهای اقتدارطلب، به تقویت متغیر فردی میپردازد؛ در حکومت پهلوی اول نقش رضاشاه، در حکومت شاهی افغانستان نقش ظاهرشاه، در حکومت عراق نقش شاه غازی اول و در حکومت جمهوری ترکیه نقش مصطفی کمال آتاتورک، در نظام سیاسی این کشورها بسیار برجسته بود چرا که قانون اساسی سال ۱۲۸۵ ایران، فرامین شاه (بهعنوان شخص اول مملکت) را عین قانون میدانست و او را از هرگونه مسئولیت در قبال مردم مبرا میکرد. ویژگیهای شخصیتی رضاشاه نیز باعث تقویت این نقش و تشدید خودکامگی وی میگردید تا آنجا که او بدون نگرانی از مسئولیت خود در قبال پاسخگویی به ایرانیان، به دیدگاه خود جامهی عمل پوشانید و پیمان سعدآباد را منعقد کرد.
در قانون اساسی افغانستان نیز فقط شاه حق اعطای اعتبارنامه بهغرض عقد معاهدات بینالدول را بر عهده داشت و فرد غیرمسئول و واجبالاحترام بود.
◼ متغیر حکومتی:
از آنجایی که در این کشورها حکومت بهطور کامل در اختیار پادشاه یا رئیسجمهور بود و نخستوزیر و وزرأ با اینکه در واقع توسط خود شاه یا رئیس دولت تعیین میشدند، هیچ نقشی در سیاست خارجی نداشتند. مجلس شورای ملی هم که به مکانی تشریفاتی و نهادی مطیع اوامر شاه یا رئیس دولت تبدیل شده بود، هر پیمانی از جمله پیمان سعدآباد را که مورد تأیید شاه یا رئیس دولت بود، تصویب کرد.
◼ متغیر جامعه:
این متغیر نیز در حکومت خودکامه همانند متغیر نقشی و حکومتی تحتالشعاع متغیر فردی قرار داشت و مردم بهعنوان رعایای شاه هیچگونه حق و قدرتی برای مداخله در تصمیمگیریهای وی نداشتند. ناگفته نماند که فرهنگ سیاسی «شاهمحور» یا «فردمحور» جوامع این کشورها نیز در تسلط شاه یا رئیس دولت بر فضای سیاسی جامعه نقش بهسزایی داشت.
◼ متغیر سیستمیک (نظام بینالملل):
این مقوله شامل متغیرهای بسیاری میشود که در واقع متغیرهای خارجی هستند. بهعبارت دیگر ساختار و فرآیند کل نظام بینالملل را میتوان در این مقوله مورد بررسی قرار داد. ساختار موازنه قدرت نظام بینالملل، در فاصلهی دو جنگ جهانی با سه جریان سیاسی دموکراسیهای غربی، جبههی ملیگرایی افراطی آلمانی با همراهی حکومت فاشیستی موسولینی در ایتالیا و کمونیسم استالینی شوروی روبهرو بود؛ سیاست جبهه دموکراسی و بهویژه قدرت موازنهدهندهی آن یعنی انگلستان، در قبال دو جبهه دیگر، در مناطق مختلف جهان از جمله منطقهی حساس خاورمیانه منشأ وقوع حوادث مهمی گردید.
انگلستان که در این زمان سراسر خاورمیانه را بهطرق مختلف تحت نفوذ و سلطهی خود گرفته بود و از سالها قبل بهفکر ایجاد سدی آهنین در جنوب شوروی بود تا از توسعهطلبی و نفوذ کمونیسم بهسمت اقیانوس هند و خلیج فارس جلوگیری کند؛ بنابراین، بهنوشتهی منوچهر محمدی «مساعی خود را بهکار گرفت تا زمینهی انعقاد یک پیمان منطقهای بین دولتهای دستنشاندهی منطقه را فراهم کند؛ بدین ترتیب بر اثر کوشش انگلیسیها زمینههای حل اختلافات و انعقاد پیمان سعدآباد بین ایران، ترکیه، عراق و افغانستان فراهم گردید.»
افزون بر این، فاطمه تفتیان مینویسد: «رویکار آمدن هیتلر که باعث اوجگیری قدرت جبههی فاشیسم در سالهای پایانی دههی ۱۹۳۰ شده بود، انگلستان را بهواکنش واداشت. دولتهای ضعیف منطقه خاورمیانه برای تعدیل فشار شوروی و انگلیس بهسوی آلمان بهعنوان نیروی سوم متمایل بودند و این مسئله که نفوذ روزافزون فاشیسم در خاورمیانه را میسر کرده بود زنگ خطری برای جبههی دموکراسی محسوب میگردید و بهترین راه کار مقابله با آن یک پیمان امنیتی منطقهای بود. از اینجهت میتوان گفت پیمان سعدآباد که با تلاش و بنا به صلاحدید انگلستان منعقد شد، علاوه بر کمونیسم، نفوذ روز فزون فاشیسم در خاورمیانه را نیز هدف قرار داده بود.»
در حالیکه واقعیت این است، که سیاست خارجی ایران قبل از جنگ جهانی دوم، در زمان رضاشاه، بر مبنای استوار کردن موقعیت خود در برابر دو قدرت انگلیس و شوروی بود. بر همین اساس، میتوان نزدیکی ایران به آلمان را در دورهی رضاشاه مورد بررسی قرار داد. اما این سیاست تنها با نزدیکی به آلمان تحقق پیدا نمیکرد، بههمینخاطر رضاشاه برقراری روابط دوستانه با دولتهای همجوار و قدرتهای منطقهای را در دستورکار قرار داد و در ادامهی همین سیاست بود که ۱۷ تیر ۱۳۱۶ پیمان مهمی بین ۴ کشور افغانستان، عراق، ترکیه و ایران در کاخ سعدآباد تهران به امضا رسید و به پیمان سعدآباد مشهور شد. در واقع آخرین قدمی که در این دوره پیش از جنگ جهانی ددوم برداشته شد، امضای این قرارداد بود که وزاری خارجه ۴ کشور در کاخ سعدآباد آنرا امضأ کردند و اتحادی برای حفظ یکدیگر تشکیل دادند.
▲ | متن پیمان |
عهدنامهی عدمتعرض
مقدمه
اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران، اعلیحضرت پادشاه افغانستان، اعلیحضرت ملک عراق و حضرت رئیسجمهور ترکیه، نظر به تمایلی که در فراهم ساختن موجبات حفظ روابط ودادیه و حسنتفاهم بین خود با تمام وسائل موجوده خود دارند و برای تأمین و استقرار صلح و امنیت در شرق نزدیک بهوسیلهی تضمینات تکمیلیه در حدود میثاق جامعه ملل و برای کمک به صلح عمومی و برای ایفأ به وظایفی که بهموجب عهدنامهی تحریم جنگ مورخه ۲۷ اوت ۱۹۲۸ پاریس و عهود دیگر که در آنها شرکت نمودهاند، متقبل شدهاند و تماماً با میثاق جامعهی ملل و عهدنامهی تحریم جنگ موافقت دارد. تصمیم نمودند که این عهدنامه را منعقد نمایند و برای اینمنظور نمایندگان مختار خود را به قرار ذیل: اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران: جناب آقای عنایتالله سمیعی وزیر امور خارجه ایران، اعلیحضرت پادشاه افغانستان: جناب آقای فیضمحمدخان وزیر امور خارجه افغانستان، اعلیحضرت پادشاه عراق: جناب آقای دکتر ناجیالاصیل وزیر امور خارجه عراق، [و] حضرت رئیسجمهور ترکیه: جناب آقای دکتر توفیق رشدی اراس وزیر امور خارجه ترکیه. تعیین نمودهاند و مشارٌالیهم بعد از ارائه اختیارنامههای خود که بهطور مرتب تنظیم شده بود در مقررات ذیل موافقت حاصل نمودند:
ماده ۱ دول متعاهد متعهد میشوند که سیاست عدم مداخله مطلق در امور داخلی یکدیگر را تعقیب نمایند.
ماده ۲ دول متعاهد معظمه صریحاً متقبل میشوند که مصونیت حدود مشترک یکدیگر را کاملاً محترم بشمارند.
ماده ۳ دول متعاهد معظمه موافقت مینمایند که در کلیه اختلافات بینالمللی که با منافع مشترک آنها مربوط باشد با یکدیگر مشورت نمایند.
ماده ۴ هر یک از دول متعاهد در مقابل یکدیگر متقبل میشوند که در هیچ مورد خواه به تنهایی و خواه به معیت یک یا چند دولت دیگر بههیچگونه عملیات متجاوزانه علیه یکدیگر مبادرت ننمایند. عملیات ذیل تجاوز محسوب میشود:
اول - اعلان جنگ. دوم - تهاجم بهوسیلهی قوای مسلح یک مملکت حتی بدون اعلان جنگ به خاک مملکت دیگر. سوم - حمله بهوسیله قوای بری و بحری یا هوایی حتی بدون اعلان جنگ بهخاک یا به سفاین یا به هواپیماهای مملکت دیگر. چهارم - کمک یا همراهی مستقیم یا غیر مستقیم به متجاوز. عملیات ذیل تجاوز محسوب نخواهند شد: ۱ - اجرای حق دفاع مشروع یعنی مقاومت در مقابل یک اقدام متجاوزانه بهطوریکه فوقاً تعریف شد. ۲ - اقدام در اجرای ماده ۱۶ میثاق جامعهی ملل. ۳ - اقدام در اثر تصمیم متخذه بهتوسط مجمع عمومی یا شورای جامعه ملل یا برای اجرای بند ۷ ماده (۱۵) میثاق جامعه ملل مشروط بر اینکه در مورد اخیر این اقدام بر ضد دولتی بهعمل بیاید که بدواً مبادرت به تجاوز نموده باشد. ۴ - مساعدت به دولتی که مورد حمله و تهاجم یا اعلان جنگ یکی از دول متعاهد برخلاف مقررات عهدنامه تحریم جنگ مورخه ۲۵ اوت ۱۹۲۸پاریس واقع شده باشد.
ماده ۵ هر گاه یکی از دول متعاهد معتقد شود که ماده چهارم این عهدنامه نقض یا در شرف نقض میباشد بلافاصله موضوع را در پیشگاه شورای جامعهی ملل مطرح خواهد ساخت. مقررات مذکوره در فوق لطمهای بهحق دولت مزبور دائر به اتخاذ هرگونه رویهی که در این موقع لازم بداند وارد نخواهد ساخت.
ماده ۶ هرگاه یکی از دول متعاهد علیه دولت ثالثی مبادرت به تجاوز نماید طرف دیگر میتواند بدون اطلاع قبلی این عهدنامه را نسبت به متجاوز فسخ بنماید.
ماده ۷ هر یک از دول متعاهد متقبل میشوند که در حدود سرحدات خود از تشکیل یا عملیات دستجات مسلح و از ایجاد هر گونه هیئت یا تشکیلات دیگری برای تخریب مؤسسات موجوده و یا برای اختلال نظم و امنیت هر قسمتی از خاک متعاهد دیگر (سرحدی یا غیر سرحدی) و یا برای واژگون ساختن طرز حکومت طرف دیگر جلوگیری نمایند.
ماده ۸ نظر به اینکه دول متعاهد میثاق عمومی تحریم جنگ مورخه ۲۷ اوت ۱۹۲۸ را بهرسمیت شناختهاند و به موجب میثاق مزبور تسویه یا حل هرگونه اختلاف یا تنازع (قطعنظر از کیفیت یا منشأ آن) که ممکن است بین آنها بروز نماید باید فقط به وسائل مسالمتآمیز بهعمل آید این مقررات را تأیید نموده و اعلام میدارند که بههر طریق مسالمتآمیزی که برای اینمنظور فعلاً بین دول متعاهد موجود یا در آتیه موجود شود متوسل خواهند شد.
ماده ۹ هیچیک از مواد این عهدنامه نمیتواند بههیچوجه تعهداتی را که دول متعاهد بهموجب میثاق جامعهی ملل متقبل شدهاند تضعیف نماید.
ماده ۱۰ این عهدنامه که به زبان فرانسه نوشته شده در چهار نسخه به امضأ رسیده و هر یک از دول متعاهد دریافت یک نسخهی آنرا اعتراف مینمایند برای مدت پنج سال منعقد میگردد. در انقضأ این مدت عهدنامه مزبور بهجز در موردی که یکی از دول متعاهد با اطلاع قبلی ششماه فسخ آنرا اعلام نماید برای پنج سال دیگر بهخودیخود تجدید خواهد شد و این عمل مرتباً تکرار میشود تا آنکه یک یا چند دولت متعاهد فسخ آن را با اطلاع قبلی ششماه اعلام دارند. این عهدنامه در صورتی هم که بهتوسط یکی از دول متعاهد فسخ شود بین دول متعاهد دیگر معتبر خواهد بود. این عهدنامه بهتوسط هر یک از دول متعاهد بر طبق مقررات قانون اساسی آن مملکت بهتصویب خواهد رسید و در جامعه ملل به توسط رئیس دارالانشأ ثبت خواهد شد و از رئیس دارالانشأ تقاضا خواهد شد که آنرا با اطلاع سایر دول عضو جامعه برساند. اسناد تصویب آن بهتوسط هر یک از کشورهای متعاهد به دولت ایران تسلیم خواهد گردید بهمحض اینکه اسناد تصویب از طرف دو دولت متعاهد تسلیم شده این عهدنامه بین آندو دولت به موقع اجرأ گذارده خواهد شد و راجع به دولت ثالث وقتی به موقع اجرا گذارده میشود که دولت مزبور اسناد تصویب آنرا تسلیم نماید و بههمین قسم در مورد دولت چهارم نیز رفتار خواهد شد.
بهمحض تسلیم هر یک از اسناد تصویب مراتب به فوریت به توسط دولت ایران به تمام امضاکنندگان این عهدنامه اشعار خواهد شد.
در کاخ سعدآباد (تهران) ۱۷ تیر ماه ۱۳۱۶
▲ | اهداف پیمان |
پیمان عدم تعرض در شرایطی میان وزیران امور خارجه ۴ کشور امضأ شد که در افغانستان محمدظاهرشاه، در ایران رضاشاه، در عراق ملکغازی اول و در تکیه مصطفی کمال آتاتورک حکومت میکردند. این پیمان وحدت این کشورها و حمایت متقابل آنها نسبت به یکدیگر در صورت بروز خطر را دنبال میکرد. دولتهای امضاکننده این پیمان، متعهد شدند از مداخله در امور داخلی یکدیگر خودداری کنند، مرزهای مشترک را محترم بشمارند، از هرگونه تجاوز نسبت به یکدیگر بپرهیزند و از تشکیل جمعیتها و دستهبندیها با هدف اخلال در صلح میان کشورهای همجوار و همپیمان باشد، جلوگیری کنند. طی این قرارداد دولتهای عضو، ضمن تعهد در مقابله با خطر کمونیسم و همچنین تعهد بهسر عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر، قید کردند که در کلیه اختلافات بینالمللی که با منافع آنها در ارتباط بود، مشورت بکنند و علیه یکدیگر، عملیات متجاوزانهای انجام ندهند.
▲ | پیامدهای پیمان |
پیمان سعدآباد هم از لحاظ مادی و هم از نظر سیاسی به نفع کشورهای افغانستان، ایران، عراق و ترکیه بود؛ زیرا منافع ملی این کشورها ایجاب میکرد که در صلح و حسنهمجواری و احترام به حاکمیت ملی یکدیگر زندگی کنند. پس از امضای پیمان سعدآباد، رضاشاه طی نطقی که به مناسبت افتتاح دورهی یازدهم مجلس شورای ملی ایران ایراد کرد، بهصراحت گفت: «پیمان سعدآباد در مشرقزمین بیسابقه بوده و در این هنگام که امور عالم مشوش است، مدد بزرگی به بقای صلح جهان خواهد بود.»
کاخ سفید از مجموعه کاخهای سعدآباد، که در آنجا پیمان عدم تعرض بین ۴ کشور ایران، افغانستان، عراق و ترکیه امضأ شد.
با انقراض سلسلهی قاجار، حکومت پهلوی در ایران روی کار آمد. در ترکیه امپراتوری عثمانی ازهمپاشید و آتاتورک قدرت را در دست گرفت. در عراق هم ابتدا حکومت دستنشاندهی ملکفیصل بر سر کار آمد، ولی در سال ۱۹۳۲ قیمومیت انگلستان به پایان رسید و این کشور رسماً به استقلال دست یافت. در همانسال عراق بهعضویت سازمان ملل متحد درآمد و پس از گذشت یکسال غازی اول فرزند فیصل به پادشاهی عراق رسید. در افغانستان هم حکومت شاه امانالله که ضد انگلیس بود، بهسبب اغتشاش حبیبالله کلکانی سقوط کرد. اما پس از اندکی، محمدنادرشاه افغانستان را از بحران نجات داد و خود در سال ۱۳۱۲ خورشیدی ترور شد و فرزند او، محمدظاهرشاه به پادشاهی رسید.
با اینحال، بر اثر کوشش انگلیسیها اختلافات مرزی ایران و ترکیه بهموجب قرارداد مرزی دیماه ۱۳۱۰ حلوفصل شد و دولت ایران قسمتی از اراضی مجاور آرارات را به ترکیه واگذار کرد و در عوض قطعهزمین بزرگی را در کردستان گرفت.
ترکیه از جمله کشورهای بود که ایران به روابط دوستانه با آن روی آورد. برقراری روابط دوستانه با ترکیه برای ایران دستاورد بزرگی محسوب میشد، چرا که بر اثر همین روابط بود که آزادسازی مناطق شمالی ایران از سیطرهی کامل شوروی میسر میشد. همچنین ایران از طریق ترکیه دسترسی بیشتری به غرب پیدا کرد. از دیگر عوامل نزدیکی ایران به ترکیه، مسألهی مشترک آنان در باب ناآرامی عشایر کرد در مرزهایشان بود. پس از برقراری این روابط دوستانه بود که رضاشاه بنابه دعوت رئیسجمهور ترکیه (مصطفی کمال آتاتورک) در خرداد ۱۳۱۳ به این کشور سفر کرد.
افغانستان کشوری دیگری بود که با میانجیگری ترکیه بر سر رفع اختلافات مرزی، روابطش با ایران در سال ۱۳۱۳ بهنحو چشمگیری بهبود یافت. اختلافات مرزی با افغانستان در نواحی خراسان و سیستان بهموجب حکمیت دولت ترکیه در ۲۷ اسفند ۱۳۱۲ حل و فصل و روابط دو کشور دوستانه شد.
تلاشهایی نیز برای برقراری روابط با کشور عراق بهرغم اینکه مشکلات و مسایل میان این دو کشور بیش از بقیه کشورها بود، صورت گرفت.
بنابراین، بر خلاف ادعای برخی از ایرانیان، که میگویند «پیامدهای پیمان سعدآباد به زیان دولت ایران و بهنفع کشورهای ترکیه، افغانستان و عراق بود، زیرا قسمتی از ارتفاعات آرارات که دارای موقعیت سوقالجیشی مهمی بود به ترکیه واگذار شد. در تعیین خط مرزی ایران و عراق نیز رضاشاه منابع نفتی غرب ایران و نصف شطالعرب را که طبق اصول و مقررات بینالمللی خط تالوک است به عراق واگذار کرد تا از بابت عبور کشتیهای نفتکش از آبادان، ایران مبالغ هنگفتی به دولت عراق تحتالمایهی انگلیس بپردازد»، درست نیست، چونکه همهی این وقایع قبل از امضای قرارداد سعدآباد انجام شده بود.
▲ | فرجام پیمان |
این پیمان راهبهجایی نبرد، چرا که ایران در عمل تمایل به آلمان داشت که شریک شوروی بود. کارشناسان آلمانی در بسیاری از مؤسسات ایران از جمله راهآهن، مخابرات، حملونقل و اسلحهسازی خدمت میکردند. از همینرو ناکارآمدی پیمان سعدآباد، که با هدف حفظ کشورهای عضو در قبال خطر کمونیسم و خطرات مشابه ایجاد شده بود، در شهریور ۱۳۲۰، ظاهر شد؛ زمانیکه جنگ جهانی دوم آغاز شد، بهسبب اتحاد انگلیس و شوروی، ایران از سمت شمال و جنوب مورد تجاوز قدرتهای خارجی قرار گرفت. در این زمان، کشورهای همپیمان، نهتنها کمکی به ایران نکردند، بلکه دولت عراق خاک خود را پایگاه حمله انگلستان به ایران قرار داد.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
JamesRosenau, The Scientific Study of Foreign Policy, New York: The Free Press, 1971, p.98فاطمه تفتیان، به مناسبت انعقاد یک معاهدهی چهارجانبه در عصر پهلوی اول: در پیمان سعدآباد چه دادیم و چه گرفتیم؟، سایت متعلق به موسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران. پایگاه خبری-تحليلی مشرق نيوز، زیر عنوان «وقتی رضاشاه بخشی از ایران را به خارجیها بخشید» (در ۱۵ دی ۱۳۹۳، به نقل از: حسين مكی، تاريخ بيست ساله ايران، نشر ناشر، ۱۳۶۲، جلد ۶، ص ۱۵۳) مینویسد: «رضاشاه پهلوی ارتفاعات آرارات در غرب ايران را به تركيه، قسمتهایی از شرق ايران را به افغانستان و منطقهی سوقالجيشي اروند رود (شط العرب) را به عراق بخشيد. سرلشكر ارفع كه در سفر رضاشاه به تركيه عضو هيأت همراه وی بود، خاطراتی از اين سفر در زمينهی نوع نگرش رضاشاه نسبت به اختلافات مرزی ايران با همسايگان دارد كه خواندنی است. ارفع در خاطرات خود میگويد: «من عضو هيأت تحديد حدود و حل اختلافات بودم. در اين هيئت كسانی چون محمدعلی فروغي و رشدی آراس شركت داشتند. يك روز كه من و يك سرهنگ ترك بر سر موضوعی مورد اختلاف با حرارت بسيار بحث ميكرديم رشدی آراس گفت: «ما تركها به نظر اعليحضرت شاهنشاه اطمينان و اعتقاد كامل داريم، سرهنگ ارفع پروندهها و نقشهها را بهحضور ايشان ببرد هرچه فرمودند ما قبول داريم». من نقشهها و كاغذها را جمع كردم و يكراست به كاخ سلطنتی رفتم و به اتاق داخل شدم و گفتم عرايضی دارم. چند دقيقه بعد شاهنشاه وارد شدند در حالیكه من نقشهها را روی ميز پهن كرده بودم. همين كه نقشهها را ديدند فرمودند: «موضوع چيست؟» من شروع كردم به توضيح دادن كه فلان تپه چنين است فلان منطقه چنان است، آنجا سخت مورد نياز ماست، و از اين حرفها... ولي پس از مدتي كه با حرارت عرايضی كردم با كمال تعجب ديدم اعليحضرت چيزی نمیفرمايند. وقتی سرم را بلند كردم، ديدم شاه با حالت مخصوصی به من نگاه میكند گويی به حرفهايم چندان توجهی ندارد و تنها چشمبهچشم من دوخته است تا ببيند من چه میگويم. من سكوت كردم. فرمودند: معلوم است منظور مرا نفهميدی... بگو ببينم اين تپه اينجا از آن تپه كه میگويی بلندتر نيست؟ عرض كردم: «بلی قربان»... فرمودند: «آنرا چرا نمیخواهی؟ اين يكی چطور؟» عرض كردم «بلی». فرمودند: «منظور اين تپه و آن تپه نيست. منظور من اين است كه دو دستگی و جدايی كه بين ايران و تركيه از چندين صد سال وجود دارد و هميشه به زيان هر دو كشور و بهسود دشمنان مشترك ما بوده است از ميان برود. مهم نيست كه اين تپه از آنكه باشد. آنچه مهم است اين است كه ما باهم دوست باشيم.» من شرمنده شدم و كاغذها و نقشهها را جمع كردم و به وزارت خارجه كه محل تشكيل هيئت بود برگشتم. همه منتظر من بودند تا وارد شدم پرسيدند اعليحضرت چه فرمودند؟ گفتم: «فرمودند ما دوست هستيم اين موضوعات در كار نيست. تقسيم كنيد اينطرف تپه كه رو به «قطور» است مال ما باشد و آنطرف مال تركها». اين واقعاً درس بزرگی بود برای من و دريافتم كه شاهنشاه ايران تا چه اندازه نظر بلند و با گذشت و خواهان دوستی و صلح و صفا هستند.»
به اين ترتيب رضاشاه پهلوی ارتفاعات آرارات را به تركيه و قسمتهایی از شرق ايران را به افغانستان و شطالعرب را به عراق بخشيد. در خاطرات سرلشكر ارفع كه عضو كميسيون تحديد حدود مرزی بوده چگونگی اين واگذاری را بيان مینمايد... بنابراين پيمان سعدآباد از هر لحاظ به زيان ايران بوده است.»جالب است، این مطلب را هم ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد، در مقالهی «پیمان سعدآباد»، برای خودشیرینی در مورد معایب این پیمان برای ایران میافزاید: «افغانستان هم با امضای این پیمان از تلاش احتمالی ایران برای بازگرداندن مناطق تاجیکنشین به ایران مصونیت یافت.» بههر حال، این مطالب، بیشتر از هرچیزی حرص و طمح و فکر آشوببرانگیزی ایرانیان چون حسین مکی را نسبت به کشورهای همجوار نشان میدهد تا حاتمبخشی رضاشاه.فاطمه تفتیان، پیشین، به نقل از: جان فوران، مقاومتشکننده: تاریح تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷، صص ۳۷۰-۳۷۱. بههرحال، اینکه نویسنده یا مترجم یا خانم فاطمه تفتیان، حاکمان این ۴ کشور را دستنشانده وانمود میکنند، سخن دقیق نیست.
کارل دویچ و دیگران، نظریههای روابط بینالملل، تهران، ماجد، ۱۳۷۵، ص ۷۰۲.
منوچهر محمدی، مروری بر سیاست خارجی دوران پهلوی یا تصمیمگیری در نظام تحت سلطه، تهران، مؤسسهی انتشارات دادگستر، ۱۳۸۶، ص ۷۱. چنانکه در بالا گفته شد، برجستهساختن نقش انگلیس بیشتر توسط نویسندگان جمهوری اسلامی ایران، برای تخطئهکردن پیمان سعدآباد صورت گرفته است.
فاطمه تفتیان، پیشین. قضاوت این خانم هم براساس تیوری توطئه است. در واقع تاکنون نقش انگلیس در عقد قرارداد سعدآباد شناخته شده نیست. در ضمن دولتهای را که او دستنشاندهای انگلیس وانمود میکند، اکثراً ضد انگلیس و هوادار آلمان هیتلری بودهاند.
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ ...