|
نادرستی فرضیههای نژادی
آریایی، سامی و ترک
فهرست مندرجات
◉ فرضیههای نژادی در علوم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جای ندارد
◉ بخش نخست: با درنگی بر نادرستی فرضیههای نژادی آریا و سامی
◉ بخش دوم: بررسی اصول نظریههای پانتورانیسم و پانتورکیسم
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
بخش نخست
درنگی بر نادرستی فرضیههای نژادی آریا و سامی
رضا مرادی غیاثآبادی مینویسد: آقای پروفسور شاپور رواسانی پس از کتاب با ارزش و مهم «تمدن بزرگ شرق» (تهران ۱۳۷۰)، کتاب روشنگر دیگری نیز با عنوان «نادرستی فرضیههای نژادی آریا، سامی و ترک» (چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۷) تألیف و منتشر کردهاند.
این کتاب نیز که محتوا و مضامین آن با انبوهی از اسناد و منابع و پژوهشهای دانشمندان گوناگون پشتیبانی میشود، نشاندهنده این واقعیت کتمانشده است که «نژاد آریایی» چیزی بیش از خدعهای استعماری برای انشقاق میان مردم و سلطه بر آنان نبوده است.
ایشان در بخشی از پیشگفتار کتاب آوردهاند: «طرح عمومی استعمار سرمایهداری برای تثبیت قدرت و ادامهی غارت اقتصادی کشورهای مستعمره و مناطقی که مورد هجوم و تجاوز نظامی و اقتصادی استعمارگران اروپایی قرار داشتند و دارند، در زمینه فرهنگی بر تحقیر و تجزیه قومی و فرهنگی ساکنین این نواحی استوار بوده و هست.
ابزار کار برای این تحقیر و تجزیهی قومی و فرهنگی علاوه بر تاریخنویسی استعماری، بهکار گرفتن مردمشناسی و نژادشناسی بوده و هست. ادعا میشد و میشود که در سرزمینهای مشرقزمین و بهطور کلی مناطقی که مورد تجاوز استعمارگران اروپایی قرار گرفتند، نژادهای مختلف بهسر میبرند. گویا رنگ پوست، برجستگی استخوان صورت و کوتاهی و یا بلندی پیشانی در رابطهی مستقیم با فهم و فرهنگ و سیاست و هوش انسانی قرار دارد. و نژاد سفید - و البته نوع اروپایی آن - بر همه انسانها افضل و اشرف است و بنابراین، سرمایهداری اروپا حق و حتی وظیفه دارد نقش رهبری و هدایت و تعلیم سایر «نژاد»های انسانی را بهعهده بگیرد.
بر این نکته نیز اصرار فراوان بوده و هست که در مستعمرات… نژادها به گروههای نژادی کوچک و کوچکتر تقسیم میشوند، دشمن و خصم یکدیگرند و این خصومت ریشهی تاریخی نیز دارد!
تقسیم ساکنین این سرزمین بزرگ (سرزمین شرق) به نژادهای «آریا»، «سامی» و «ترک» که ترفند است تا علم، اعتبار خود را از دست داده است. آنچه که در جوامع شرقی وجود داشت و وجود دارد، مجموعهی قومی و فرهنگی مرکب از گروههای انسانی است که هزاران سال است در این سرزمین و جامعه بهسر برده و میبرند و در این مدت چنان با هم امتزاج و اختلاط یافتهاند که بههیچوجه نمیتوان آن را به اقوام و نژادهای مستقل و جدا از یکدیگر تقسیم کرد. در سراسر جامعه وسیع شرق قوم یا نژاد «خالص» و یا فرهنگ «خالص» وجود ندارد.
ایجاد نژادها، مرزها و «ملت»های مستقل و جدا از یکدیگر و بیگانه با هم در سراسر جامعه بزرگ شرق، بر اساس فرضیههای نژادی و در جهت منافع استعمار انجام میگرفت و در حال حاضر نیز کشورهای استعماری میکوشند تا با انکار وحدت قومی و فرهنگی ساکنین سرزمینها و جامعهی شرق، سلطهی خود را در این منطقه حفظ کنند.
باید تأکید کرد که تحلیل نژادی از تاریخ و جامعه و قرار دادن عرب، ترک، کرد، هندی، افغانی و ایرانی و امثالهم در برابر هم و بههر اسم و رسم، در هر سرزمین و جامعه و از طرف هر کس و سازمانی که باشد، از نظر علمی و تاریخی کاملاً غلط است. زیرا تمام این گروههای انسانی هزاران سال است که با یکدیگر از نظر قومی و فرهنگی خویشاوند و جلوههای یک فرهنگ و تمدن بزرگ، غنی و واحدند.
تبلیغ نظریات غیرعلمی نژادی تحت عنوان «پانایرانیسم»، «پانعربیسم»، «پانتورکیسم» و پانهای دیگر و تکیه بر روی نژاد، فقط یک تبلیغ سیاسی و از نظر علمی پوچ و بیمایه میباشند... در پشتسر همه آنهایی که از نژاد سخن میگویند و خواستار سرزمین «بزرگ» میباشند، چهرهی زشت و پلید فرهنگ استعماری و مقاصد اقتصادی استعمارگران را میتوان دید و نشان داد.
طبقات حاکم استثمارگر ملی و محلی و استعمار جهانی میکوشند با تکیه بر فرضیههای مردود نژادی و تبلیغ نژادپرستی، تودههای محروم و استثمار شده را بهسود خود از یکدیگر جدا نگاه داشته، مانع اتفاق و وحدت قشرهای زحمتکش تهیدست با یکدیگر شده و حتی آنان را به کشتار یکدیگر وا میدارند تا این تودههای محروم و فقیر و زحمتکش تحت تأثیر هویت کاذب نژادی کمتر بهفکر یافتن علل ظلم و فقر و ظالم و غارتگر واقعی باشند. ستم در جوامع شرقی ستم طبقاتی و استعماری است و نه ستم قومی. یکی از شیوههای تبلیغاتی در پنهان ساختن ساختار طبقاتی و مظالم اجتماعی در درون یک قوم، تبلیغ نژادی و توسعه افسانهی اقوام ظالم و اقوام مظلوم است.
ایجاد و تقویت «ملیگرایی» بر اساس تعلق نژادی که با تحقیر و تجاوز به خویشاوندان قومی و فرهنگی همراه است، نتیجه توسعه استعمار سرمایهداری و رشد نظام شیوهی تولید مستعمراتی در جوامع شرقی است».
کتاب ارزنده استاد رواسانی بهخصوص برای جامعه امروز ایرانی [و افغانی] که بیش از یک قرن است آلت دست چنین روشها و منشهایی شده، لازم و خواندنی و آموختنی است.[۱]
در شمارهی ۱۲۷-۱۲۸ اطلاعات سیاسی-اقتصادی، فروردین ۱۳۷۷، تحت عنوان «فرضیههای نژادی در علوم سیاسی و بررسیهای تاریخی جای ندارد»، دربارهی غیرعلمیبودن فرضیههای نژادی به نکات مختصری اشاره شده است. در نوشتهی زیر مسئلهی تقسیم گروههای انسانی به نژادهای «آریا»، «سامی» و «ترک» و چگونگی تعمیم فرضیههای نژادی مورد بررسی قرار گرفته است.
ارائهکنندگان فرضیههای نژادی در سدههای ۱۸ و ۱۹ میلادی در اروپا را میتوان بهطور عمده به دو دسته تقسیم نمود:
۱- گروهی که در مطابقت با متن عهد قدیم (تورات) وجود منشأ واحد برای نوع بشر (حضرت آدم) را پذیرفته و پیدایش «نژاد»ها را معلول عللی مانند شرایط زیست ... میدانستند (Mono-genetiker) مانند: بوفون، کانت، گوبینو، مایترس و ...
۲- گروهی که در رد و نفی متن عهد قدیم در مورد خلقت انسان، از وجود چند منشأ برای نوع بشر (وجود آدم دوم، چند آدم یا گروهی انسانی ماقبل خلقت آدم) سخن میگفتند (Poly-genetiker) و بدینترتیب، برای هر یک از گروههای انسانی - و بهخصوص برای «نژاد» سفید اروپایی - منشأ جداگانه و خاص (غیر از حضرت آدم تورات) تعیین میکردند. از این گروه میتوان ولفگانگ گوته[٢]، فرانسوا ولتر[٣]، کارل لینه[۴] و ... نام برد.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- مرادی غیاثآبادی، رضا، کتابی مهم در نادرستی فرضیههای نژادی آریا، سامی و ترک، پژوهشهای ایرانی، یکشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۱.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□