جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

حبیبی، عبدالحی

علامه عبدالحی حبیبی

مشروطه‌خواه و تاریخ‌نگار نامور افغان

نـوشـــته: مهـديــزاده کابـلـــی
(استاد پيشين دانشگاه کابل)


عبدالحی حبيبی (زادۀ ۱۲۸۹ خ - درگذشت ۱۳۶۳ خ)، شاعر، اديب، مبارز مشروطه‌خواه و تاریخ‌نگار نامور معاصر افغانستان بود که به هر دو زبان فارسی و پشتو می‌نوشت.

زندگينامه

عبدالحی حبیبی فرزند ملا عبدالحــق آخونــدزاده در ماه ثور ۱۲۸۹ خورشيدی (ماه مه ‌۱۹۱۰ ميلادی، ۱۷ ربیع الاول ۱۳۲۸ قمری) در يك خانــواده‌ی روحانــی در محلۀ باميزايى شــهر قنــدهار به دنیا آمد.[۱] پدر بزرگش مولوی عبدالرحیم نام داشــت که در سال ١٢۹۸ خورشيدی توسط شاه امان‌الله كشته شد[٢] و از دودمان عالم معروف مولوی حبيب‌الله مشهور به محقق قندهاری است. به همین مناسبت، عبدالحی تخلص خود را حبیبی اختيار کرد. او خود درباره جدش می‌نويسد:

    "از دودمان عالم معروف و جامع منقول و معقول مولوى حبيب‌اللّه مشهور به محقق قندهارى‌ام كه داراى تاليفات فروان اند و در معقول و منقول از علوم دينى تا رياضى و فلسفه و منطق و اخلاق و هيئت و هندسه و نجوم كتب نافعى را با تحقيقات بكر به سه زبان عربى، فارسى و پشتو نوشته‌اند."[٣]

علامه حبيبی از لحاظ تبار قومی به قبیلۀ کاکړ قوم پشتون پیوند دارد[۴] که بزرگترين گروه قومی در افغانستان است. هنوز کودکی بيش نبود که پدرش درگذشت و به گفتۀ خود او، "از پدر جز چند كتاب و كلكسيون‌هاى جرايد سراج‌الاخبار افغانيه (كابل) و حبل‌المتين (كلكته) و كتاب‌های شادروان محمود طرزى مدير سراج‌الاخبار كه در كابل نشر شده بود، چيزى ديگر به ارث نبرد."[۵]

تحصيلات:

دروس مقدماتی را با آموختن قرآن در مسجد آغاز کرد و در سال ۱۲۹۹ خورشيدی وارد مكتب ابتدايى (دبستان) "شالمار" شهر قندهار شد و در سال ۱۳۰٤ خورشيدی پايان‌نامه مدرسه را به دست آورد.[٦]

مثنوى مولوى بلخى، ديوان خواجه حافظ شيرازى و گلستان و بوستان شيخ سعدى از جمله كتابهايى بود كه در همان دوران کودکی با آن آشنا شد. هنگامی كه در مكتب ابتدايى مشغول آموزش بود، كتاب‌های صرف و نحو عربى و رياضى و هيئت و فقه و اصول فقه و منطق و مسير و مبادى بلاغت و عروض و قافيه را از عمه‌زادۀ خود، شادروان عبدالواسع فرزند مولوى عبدالرؤف قندهارى، مؤسس سراج الاخبار، فراگرفت. استاد ديگرش "علامه مولوی ابوالوفای قندهاری" بود كه در هند جنوبی در مدرسه نظاميه دكن مقام استادی فقه و قرائت قرآن داشت.[٧] استاد عبدالحی حبيبی در شرح احوال و آثار خود نوشته است:

    "ادبيات و علم قرائت را از ايشان فرا گرفتم، ولی علم حديث را از هر دو استاد تعلمی يافتم. ضمناً علوم جغرافيا، طبيعيات و حساب مكاتب جديد را هم مطالعه می‌كردم و سراج مكاتب جديد را هم می‌خواندم سرانجام از مطالعه "مجله كاوه، ايران‌شهر" و ارمغان و الهلال مصر بهره‌ها بردم."[٨]

فعاليت‌های اداری، علمی و پژوهشی:

۱۵ ساله بود که در يكى از مكاتب ابتدايى آن ديار به‌عنوان آموزگار به‌تدريس پرداخت.[٩]

در سال ١٣٠٧ خورشيدی معاون مديريت جريده "طلوع افغان" در قندهار بود و در ١٣١٠ خورشيدی به مديريت آن برگزيده شد و تا ١٣١٩ خورشيدی اين جريده را به زبان‌های فارسی و پشتو منتشر می‌کرد. او می‌نويسد:

    "در همين مواقع زبان‌های انگليسی و اردو را فرا گرفتم و به مطالعه كتب مربوطه به اين دو زبان پرداختم. روش تحقيق تاريخی را از "كمبرج هيستوری آف اينديا" (تاريخ کمبريج هند) و نوشته‌های فضلای مصر و هندی امثال جرجی زيدان و شبلی نعمان و سيد سليمان ندوی و مقالات جريده كاوه برلينو آثار گرانبهای علامه ميرزا محمد خان قزوينی رحمةالله عليه آموختم و‌ مطالعات خود را در رشته‌های ذيل ادامه دادم."

وی مطالعاتی وسيع در زمينه تاريخ ادبيات فارسی و پشتو و اردو، تاريخ و زبان‌شناسی و كتابشناسی به ويژه در ارتباط با خراسان قديم و افغانستان كنونی و هند و ايران داشت. افزون بر اين، شناسايی مشاهير اين سرزمين‌ها و مطالعه در جغرافيای تاريخی آن‌ها از جمله اشتغالات علمی و ادبی علامه حبيبی بود.

گذشته از علم تاريخ، زبان‌شناسی و تصحيح متون، در علوم فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات نيز تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی كه از او بر جای مانده در حدود ۸٠ كتاب و رساله است. او در عرصه‏های گوناگون علمی و سیاسی شهرت جهانی دارد. چنان که دکتر محمداکرم عثمان در مورد او نوشته است:

    بی‌تردید او یکی از نخبگان فرهنگ و دانش افغانستان بود و کم و بیش هشتاد جلد از آثارش به ثبت رسیده و شمار کثیری آنها در افغانستان، ایران، پاکستان و هندوستان به زیور چاپ آراسته گشته است.[عثمان، محمداکرم، علامه عبدالحی حبیبی دانشمندی بلندنظر و وطندوست، سايت کابل ناتهـ]

از راست به چپ:
پوهاند استاد بینوا، پوهاند علامه عبدالحی حبیبی و پوهاند استاد علامه رشاد بابا
تصوير برگرفته از سایت لیکوال


آصف آهنگ، عبدالحی حبيبی را در شمار مشروطه‌خواهان دورۀ هفتم شورای ملی نام می‌برد. او می‌نويسد:

    "تا جايی که اسامی وکلای مشروطه‌خواه دورۀ هفتم شورای ملی به خاطرم است، يادآور می‌گردم که در زمرۀ آنها استاد عبدالحی حبيبی نيز از سر برآوردگان مشروطه‌خواه بود...

    استاد حبيبی شم سياسی بسيار قوی داشت. يک روز که همه اعضای جمعيت (وطن) جمع بودند و من هم در آن جلسه حاضر بودم و جرأت دخالت در جر و بحث در برابر بزرگان را نداشتم، ديدم که استاد به دفتر جمعيت آمد و با هر يک از اعضا دست داد [و احوال پرسی کرد]. بعد در مقابل غبار و جويا نشست و لب به سخن گشود که عنقريب سردار محمدداود خان به عنوان صدراعظم معرفی می‌شود. زمانی‌ که او به کرسی صدارت تکيه بزند، از ما انتقام خواهد گرفت، زيرا مانع آمدنش در شورای ملی شده بوديم. بنابر اين، تصميم گرفتم که وطن را ترک کنم و نزد شما آمدم که يکجا با هم برويم.

    مير غلام‌محمد غبار گفت: من هنوز تصميم نگرفته‌ام و نمی‌خواهم که وطن را ترک کنم. هرچه بر ديگر دوستان آمد، من بر خود نيز می‌پذيرم، اما شما که تصميم گرفته‌اید، خداوند يار و مددگارتان!

    غبار برای جريده، فرمايش برخی مواد ضروری و يک مقدار ادويه را داد که از آنجا بفرستد و استاد حبيبی هم فرمايش ميرغلام محمد غبار را يادداشت کرد، و به همه خداحافظ گفت و از دفتر خارج شد.

    روزی شنيدم که راديوی پاکستان درباره استاد حبيبی و اينکه چرا وطنش را ترک کرده بود، مفصل سخن می‌گفت. [در واکنش،] مطبوعات افغانستان هم به‌دستور سردار محمدداود خان و سردار محمدنعيم خان، مشروطه‌خواهان را به گليم استاد حبيبی می‌چيدند و صدها تهمت و ناسزا عليه آنها بر می‌شمردند."[آهنگ، محمدآصف، محقق بزرگوار استاد عبدالحی حبيبی، سايت کابل ناتهـ]





در دوران تجاوز شوروی سابق به افغانستان، حبيبی در كابل می‌زيست تا اين كه در سال ١٣٦٣ خورشيدی درگذشت.


نمونه شعر از علامه عبدالحی حبیبی:

قـــوم مـــن! ای تــودۀ والا نـــژاد
وی نيـــاکان غـيــورت مـــرد و راد
با تـــو دارم گفتـگـــوی محـــرمی
تا ز اســـرار حــيات آگاه شـــوی
بشـنوای پشــتون باصـدق و صفا
حـافـظ کهســـار و قلـب آســــيا
گـر بـــزرگی خــواهی و آزادگـی
يا چـو اســـلاف غيــورت زندگـی
اولاً پشــــتو زبانــت زنــده ســـاز
هم براين شـــالوده کاخـت برفراز
تاتوانی تکــــيه بر شمشـــير کن
قصـــر ملــت را بر آن تعمـــير کن


تعجب است که دانشوری همچون علامه حبيبی در اين سروده‌ای خود تکيه بر شمشير می‌کند، در حالی که تجربه نشان داده است که با شمشير جز کاخ ستم بر گردۀ مردم بدبخت، بنيادی ديگر نتوان کرد! و شايد هم بهتر بود که چنين می‌سرود:

مـلــــت مـــــن! ای تــــودۀ والا تبـــــار
وی نـيـــاکان غـيــورت مـــرد کهســـار
بـــا تــــو دارم گـفتــــگـــوی آشــــــکار
تــا ز اســـرار حــيات شـــوی خــبردار
بشــــنو ای افغـان بـا صـــدق و صــفا
حــافـــظ کهســـــار و قلــــب آســــيا
گــر بـزرگـــی خــواهــــی و آزادگــــی
يــا چــــو اســـلاف غـيــورت زندگــــی
اولاً با همه ملت دست اخوت دراز کن
هم برايـن شـــالوده کاخـت برفراز کن
تا توانــی تکـــيه بـــر تــودۀ فقـــير کن
قصـــر ملــت را بـر محبـت تعمـــير کن


يادداشت‌ها



يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامۀ آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.


پيوست‌ها



پيوست ۱: محمدآصف فکرت، یادی از استاد عبدالحیّ حبیبی
پيوست ٢: علامه عبدالحی حبيبی از ديدگاه ايرانيان
پيوست ۳: عبدالحی حبيبی به روايت دانش‌نامۀ ادب فارسی در افغانستان
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



پی‌نوشت‌ها


[۱]- حبيبی، عبدالحی، شرح حال و آثار، ص ۱
[۲]- پوهاند عبدالحی حبيبی، سايت آرمون ملی: اقتباس از سایت خبرگزاری پیام آفتاب
[۳]- شرح حال و آثار، ص ۱
[۴]- عبدالحی حبيبی، دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا
[۵]- شرح حال و آثار، ص ۱
[۶]- همان‌جا
[٧]- همان‌جا
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱٩]-
[۲٠]-
[۲۱]-


جُستارهای وابسته





منابع





پيوند به بیرون


[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[عبدالحی حبیبی][*][*]
[*][**][یادی از استاد عبدالحیّ حبــیــبی][1][2][3][1 2 3 4 5 6 7 8 9 10]