جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۵ فروردین ۲, دوشنبه

پوشنگ

از: دانشنامه‌ی آریانا

پوشنگ


فهرست مندرجات
شهرهای تاریخی افغانستانشهرستان‌های هرات

پوشنگ یا فوشنج (به انگلیسی: Poshang یا Fushanj) که به‌صورت بوشنگ یا بوشنج هم نگاشته شده، شهر کهن در خراسان بزرگ و یکی از شهرهای معروف هرات است که ویرانه‌های آن امروزه در مغرب افغانستان (در مغرب شهر هرات، در مشرق آبادی غوریان نزدیک آبادی کنونی فوشنج) به‌جا مانده است.


واژه‌شناسی

یکی از شهرهای معروف هرات، پوشنگ یا فوشنج است، که نام آن، در برخی از منابع، به‌صورت‌های «بوشنگ» و «بوشنج» نیز آمده، اما در کتاب‌های معتبر همان شکل «پوشنگ» یا «فوشنج» وارد شده است. در تاریخ بیهقی همه‌جا واژه‌‌ی «پوشنگ» به‌کار رفته است. یمینی به‌شکل «پوشنج» آورده و جغرافی‌دانان آن را به‌صورت «فوشنج» ضبط کرده اند. صاحب برهان می‌گوید: «بوشنج با جیم بر وزن هوشنگ، نام قصبه‌ی است، از خراسان و معرب آن فوشنج است».


موقعیت جغرافیایی

فوشنج، به‌نام ولایت در منابع دوره‌ی اسلامی ضبط شده است. این شهر تاریخی، امروزه به‌نام زنده‌جان تغییر یافته و هم‌اکنون، با مختصات جغرافیایی ۳۴°٢٠′۴۴″ شمالی ٦۱°۴٣′۱٢″ شرقی در استان هرات واقع شده و مرکز شهرستان زنده‌جان در افغانستان است.

موقعیت جغرافیایی زنده‌جان کنونی در استان هرات افغانستان


پیشینه‌ی تاریخی

اسفزاری (ج ۱، ص ۱۱۹) ساخت پوشنگ را از کارهای پشنگ، پسر افراسیاب (چهره‌ی اسطوره‌ای در شاهنامه فردوسی)، می‌داند. هم‌چنین احداث این شهر و پل بزرگ آن (بر رود هرات) را به شاپور اول، پادشاه ساسانی، نسبت داده‌اند (صادق هدایت، ص ۴۱٨). و به نوشته‌ی ابن خردادبه [در دوره‌ی ساسانیان] خراسان در دست یک اسپهبد بادوسبان بود و چهار مرزبان زیردست او بودند که هر یک بر ربع خراسان فرمانروایی می‌کردند (ص ۱٨) و شاهِ هرات و بوشنج و بادغیس، بُرازان خوانده می‌شد (همان، ص ۴٠). جواد مفرد كهلان، به نقل از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی می‌نویسد:

    «پیشینه‌ی تاریخی این شهر به دوران ساسانیان باز می‌گردد. مؤلف گمنام رساله‌ی شهرستان‌های ایران، بنیاد این شهر را به شاپور یکم ساسانی (سال ٢۴٠-٢٧٠ میلادی) نسبت می‌دهد (ص ٣٣۵)، اما برخی از مورخان متأخرتر بنیاد این شهر را به پوشنگ، ‌پسر (در واقع پدر) افراسیاب تورانی، و برخی دیگر به هوشنگ، پادشاه اساطیری پیشدادیان نسبت داده‌اند (نگاه کنید: سیفی، ٢۵؛ اسفزاری، ج ۱، ص ۱۱۹). شاید این انتساب ناشی از تشابه لفظی نام پوشنگ با نام این شخصیت‌های اساطیری باشد.

    هنگامی‌که شاپور یکم ساسانی بر تخت نشست، نخست کوشش‌های خود را به‌نواحی شرقی معطوف داشت و با لشکرکشی به سرزمین‌ کوشانیان، متصرفات آنان را ضمیمه‌ی قلمرو خود کرد (نگاه کنید: گیرشمن، ص ٢۹٢). وی در این سرزمین‌های تازه گشوده شده، شهرهایی از جمله پوشنگ را بنیاد نهاد و پلی بر روی رودخانه‌ی هریرود در کنار پوشنگ ساخت (نگاه کنید: مارکوارت، ص ۴۹). پوشنگ تا میانه‌های سده‌ی ۵ میلادی هم‌چنان در تصرف ساسانیان بود، اما با پدیدار شدن هپتالیان در نواحی شرقی مرزهای ساسانیان و پیشروی آنان تا تخارستان، پیروز پادشاه ساسانی (سال ۴۵۹-۴٨۴ میلادی) بر آن شد تا با لشکرکشی برضد این تازه‌واردان، با آنان مقابله کند. اما شکست‌های پیاپی او از هپتالیان و کشته شدنش در آخرین نبرد، منجر به گسترش نفوذ هر چه بیشتر هپتالیان در نواحی غربی‌‌‌تر تا حدود هرات و پوشنگ شد (همو، صص ٦٠-٦۱؛ کریستن‌سن، صص ٢٨٨-٢٨۹).

    در دوره‌ی پـادشاهی قباد - پسر و جانشین پیروز - کوشش‌هایی برای باز پس‌گیری سرزمین‌ها و شهرهای از دست‌رفته صورت گرفت. وی توانست پوشنگ و دیگر شهرهای ناحیۀ هرات را دوباره به تصرف درآورد (مارکوارت، ص ٦۴)، اما چیرگی ساسانیان بر پوشنگ منجر به قطع کامل نفوذ هپتالیان در این ناحیه نشد؛ زیرا شواهدی از وجود جامعه‌ای مسیحی در سده‌ی ٦ میلادی در پوشنگ در دست است که نشان می‌دهد مسیحیان این شهر، زیرفرمان هپتالیـان - که آیین مسیـح در میان آنان از سده‌ی ۵ میلادی رواج یافته‌بود - زندگی می‌کردند. پوشنگ در آن‌زمان دارای کلیسا و اسقف مخصوص خود بود که زیرنظر اسقف هرات فعالیت می‌کرد (نگاه کنید: همو، ص ٦۴؛ بازورث، ص ٢٨).

    در ‌زمان خسرو یکم انوشیروان (سال ۵٣۱-۵٧۹ میلادی)، خراسان به ۴‌ بخش تقسیم می‌شد (دینوری، ص ٦٧). بر بخشی از خراسان که شامل هرات، پوشنگ و بادغیس بود، مرزبانی ملقب به «برازان» فرمانروایی داشت (ابن‌خردادبه، صص ۱٨، ۴٠). به گزارش مسعودی، به روزگار هرمز چهارم (سال ۵٧۹-۵۹٠ میلادی) بر اثر نابسامانی‌هایی‌که دولت مرکزی با آن دست به گریبان بود، دسته‌های بزرگی از هپتالیان تا حدود هرات، بادغیس و پوشنگ پیشروی کردند و در آن‌جا فرود آمدند (ج ۱، ص ٢٧۱).»

در هر حال، باید گفت پوشنگ شهری قدیمی و از شهرهای بزرگ خراسان بوده[] و حتی بعضی برآنند که بنای آن پیش از هرات بوده است.[] ... ظاهراً تقسیمات سیاسی ساسانیان، در اوایل دور‌‌ه‌ی اسلامی نیز به‌همان صورت باقی مانده بود. در روزگار تازش عرب‌ها - در زمان عثمان - تازیان پوشنگ را به مصالحه گشودند. به گفته‌ی بارتولد: «پوشنگ که موطن سلسله‌ی طاهریان بود، در صدر اسلام توسط احنف بن قیس از طرف عبدالله بن عامر در خلافت عثمان مفتوح شد»[]. در روزگار معاویه پوشنگ و شهرهای گرداگردش بر عرب‌ها شوریدند. از گزارش‌ها برمی‌آید که پوشنگ در این زمان زیست‌گاه اسقف مسیحی بوده‌ است. در پایان سده‌ی دوم خوارج بر این شهر دست یافته‌اند.

    «به نوشته‌ی بلاذری (ص ۵٦۴)، عبدالله بن عامربن کُریز در دوره‌ی خلافت خلیفه‌ی سوم (سال ٣٠ هجری)، در حمله به خراسان، بوشنج را گشود. در زمان جنگ، بزرگِ هرات با ابن عامر درباره‌ی هرات و بادغیس و بوشنج مصالحه کرد. در دوره‌ی معاویه بن ابی‌سفیان اهل هرات و بوشنج و بلخ هم‌چنان از دستورهای دستگاه خلافت سرپیچی می‌کردند (همان، ص ۵٦۹). ظاهراً در همین هنگام، پوشنگ اسقف‌نشین هم بوده است (مارکوارت، ص ٧٧، پانویس ۱). در ۱٨٠، بوشنج و دیگر بلاد خراسان به‌دست حمزه بن اَتْرَک (حمزه آذرک، متوفی حدود ٢۱٣)، از رؤسای خوارج در سیستان، افتاد (ابن اثیر، ج ٦، ص ۱۵٠) و مدتی در دست او بود.»

گفته می‌شود، مصعب، پدربزرگ طاهر در زمان خلافت مهدی، در پوشنگ به‌سر می‌برد و صاحب قدرت و مکنتی بود و پدر طاهر، حسین بن مصعب، در زمان هارون‌الرشید، حاکم پوشنگ بود[زمانی، حسین، ایران در عهد طاهریان، ۱۴۹]. در سده‌ی سوم هجری این شهر چندی پایتخت طاهریان بوده‌ است. چنان‌که حافظ ابرو گوید: پس از آن‌که خراسان به‌دست سربازان اسلامی فتح شد، دارالاماره مرو بود، اما طاهریان دارالاماره را از مرو به بوشنج منتقل کردند، و مدتی بوشنج پایتخت فرمانروایان طاهری بوده[حافظ آبرو، هرات، ص ۴٣؛ هم‌چنین نگاه شود به خواندمیر، ج ٢، ص ٣۴۴، که نگاشته: «فوشنج مدتی دارالملک طاهریان بوده است»] و چندی هم این شهر میان یعقوب لیث و طاهریان دست به‌دست شده است. با برآمدن غزنویان برادر سبکتگین به فرمانروایی پوشنگ رسید. یک چندی هم در سده‌ی ششم هجری پوشنگ زیر فرمان غوریان درآمد. این گزارش‌ها اهمیت این ناحیه را در آن روزگار می‌رساند. اما چند قرن بعد، در سال ٦۱۷ هجری، مغولان پوشنگ را ویران نموده و مردمانش را کشتار کردند. چنان که منهاج سراج گوید: «در ٦۱۷ هجری، لشکریان مغول، پس از گذشتن از رود جیحون، آن‌جا را ویران و همه‌ی مسلمانان را شهید کردند»[طبقات ناصری، ج ٢، ص ۱٠٨]. پس از آن، بار دیگر شاهزاده تولی‌خان، پسر چهارم چنگیزخان (متوفی ٦٢٧)، با ده هزار مرد حصارهای «کوسویه» و «توی فوشنج» را گرفت و آن‌ها را با خاک یکسان کرد (سیفی هروی، صص ٦۵-٦٦). پیش از استیلای امیر تیمور بر خراسان، پوشنگ در دست امرای کَرْت بود (اسفزاری، ج ۱، ص ۴٠۱). در این دوره، ولایت فوشنج اهمیت خود را بازیافته بود. به نوشته‌ی حمدالله مستوفی (ص ۱۵٢-۱۵٣) در نیمه‌ی اول قرن هشتم، «فوشنج از اقلیم چهارم، شهری کوچک، و ولایتی بسیار از توابع آن است و قصباتِ کوسوی، خسروگرد و روح داخل آن ولایت بوده است؛ موضع معتبر دارد و باغستان بسیار و انگور و خربزه، و میوه‌اش نیکو می‌باشد و صد و چند نوع انگور دارد و آسیاهای آن همه به باد می‌گردد. احتمالاً حمداللّه مستوفی نیز مطالب خود را از گذشته‌ی بوشنج نقل کرده، زیرا در دوره‌ی او، طبق منابع تاریخی، شهر ویران بوده است. به نوشته‌ی او فرعون در زمان موسی که در مصر بوده، از کوسوی، یکی از آبادی‌های بوشنج، بوده و نیز جاماسب حکیم در این سرزمین مدفون است (مستوفی، ص ۱٨٨)؛ و پس از حمله‌ی تیمور لنگ، در سال ٧٨٣ هجری، شهر پوشنگ به‌کلی از بین رفت و نامی از آن باقی نماند[لسترنج، ص ۴۵٣]. خواندمیر می‌نویسد: «در حمله‌ی تیمور به خراسان در ٧٨٢، قلعه و قصبه‌ی فوشنج محاصره، و پس از یک هفته مقاومت، تسخیر و با خاک یکسان شد» (خواندمیر، ج ٣، ص ۴٣٠) و بعد از مدتی شهر غوریان که امروز آباد است، بر خرابه‌های فوشنج بنا گردید[لسترنج، ص ۴۵٣]. به هر صورت، از این دوره به بعد، نام بوشنج به‌عنوان آبادی در کتاب‌ها کمتر دیده می‌شود.

ویرانه‌های شهر باستانی پوشنگ


مشاهیر فوشنج




نگارخانه



[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

...


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:افغانستان‌شناسیجغرافیای تاریخی افغانستانشهرهای تاریخی افغانستان