|
جنگ در افغانستان
فهرست مندرجات
.
منابع مالی طالبان از کجا تامین میشود؟
در سال ۱۹۹۶ طالبان، کابل پایتخت افغانستان را تصرف و امارت اسلامی افغانستان را تاسیس نمود. آنها بیش از ۹۰ درصد کشور را تحت کنترل گرفتند و منطقهی کوچکی را در شمال شرقی برای مجاهدین اختصاص دادند که پایان جنگهای داخلی بین مجاهدین و شروع حکومتی نو توسط طالبان برای افغانستان بود. در همین سال، جامعه جهانی، شامل آمریکا، بیان نمودند که طالبان منبع بسیار پایداری برای بهدست گرفتن کنترل این کشور جنگزده هستند. ولی افراط آنها در قوانین اسلامی و مذاکره نکردن با دشمنان بهزودی این حرف را نقض کرد.
در سال ۱۹۹۶، اسامه بنلادن و گروهش القاعده وارد افغانستان شده و از آنجا بهعنوان مرکز عملیاتهای خود استفاده نمودند. با وجود طالبان، القاعده توانست از افغانستان برای اهداف نظامی، آموزش سربازانش، خرید و فروش اسلحه، هماهنگی با دیگر جهادیها و نقشه برای طرحهای جدید تروریستی خود استفاده کند.
بهدنبال حملات ۱۱ سپتامبر، جنگ بهرهبری آمریکا، با هدف حمله به القاعده، در افغانستان انجام شد و باعث حذف طالبان از قدرت گردید. پس از سال ۲۰۰۱ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بهشدت درگیر این جنگ شد، طوریکه عملیاتهای جنگی تحت هدایت آمریکا و فرماندههایش انجام میگردید. در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۴، ناتو رسماً به عملیات جنگی در افغانستان پایان داد و تمامی مسئولیتهای امنیتی را به دولت افغانستان واگذار کرد و از اینرو دورهی جدیدی از جنگ آغاز شد که تاکنون ادامه دارد.
در حالیکه افغانها روز ۱۸ سپتامبر نمایندگان مجلس خویش را برمیگزیدند، ژرفکاوی اسنادی که سامانهی اینترنتی «WikiLeaks» منتشر ساخته، پای در گل ماندن غرب در افغانستان را تائید کرده بود. با اینهمه کنگرهی آمریکا اعتباری اضافی به مبلغ ۵۹ میلیارد دلار را برای تأمین هزینههای این جنگ تصویب کرده است. وجوهی که شاید خزانهی غنائم جنگی طالبان را پُر تر کند.
بخت یار و یاور حاجی محمدشاه نبود. سال پیش او آغاز به ساختن جادهای بهطول بیستوپنج کیلومتر در اطراف قُندوز واقع در شمال افغانستان کرده بود که میتوانست امکانی برای رعایای بخش چهار دریا فراهم آورد تا آنها بتوانند برای فروش محصولات خود به بازار مرکز ناحیه بروند. بانک آسیایی توسعه هزینه این طرح ۶۳ هزار و ۶۰۰ یوروئی را تأمین کرده بود. از همان ابتدای کار یکی از طالبان برای باجخواهی نزد شورای ریشسفیدان بخش، کارفرمای عملیات راهسازی، آمده بود. آنها ۱۳ هزار و ۹۰۰ یورو به وی پرداختند به امید آنکه جاده در دست ساختمان را حتی پیش از آنکه تمام شود ویران نسازند. سپس دومین فرستاده سر رسید. ریشسفیدان بازهم مایه گذاشتند. وقتی نوبت به سومین خواستار وجه رسید توضیح دادند که دیگر پولی در بساطشان نمانده است. نتیجه: روزی در ماه مارس ۲۰۱۰ هنگامی که حاجی محمدشاه از وقت استراحت از کار و صرف ناهار در شهر باز میگشت، کارگرانش را گروگان مردان مسلحی یافت، که ده فقره ماشبنآلاتش را هم به آتش کشیده بودند. ضررهای وی در این ماجرا افزون بر ۱۷۶ هزار یورو است ... و حالا او میباید تا ابد دنبال غرامت بیمه بدود.
محمدعمر فرماندار قُندوز، در توضیح ماجرا مردد است و نمیداند که آیا ریشسفیدان به اندازه کافی دست به جیب نبرده یا آنکه سبیل کسانی را که باید، چرب نکرده بودند. او که تن به تقدیر سپرده است میگوید «اینجا طالبان هرچه بخواهند میکنند. تا دلشان بخواهد میکشند، تعزیر میکنند، باج میگیرند.» آقای عمر از دامنه نظام اخاذی که همکار طالباش، «حاکم در سایه» قُندوز، برپا کرده نیک آگاه است. او تقریباً از هرچه در منطقه ساخته شود در صدی برمیدارد: جادهها، پلها، مدرسهها، درمانگاهها ... هر چه بیشتر افغانستان را «بسازند»، طالبان ثروتمندتر میشوند.
پاسخ این پرسش که: «چه کسی جیبهای ملاعمر را پُر میکند؟» غالباً در یک کلمه خلاصه میشود: تریاک. همین تریاک بنا به گزارشی که دفتر سازمان ملل متحد برای مبارزه با مواد مخدر و جنایت[۱] در پایان سال ۲۰۰۹ منتشر ساخت فقط ۱۰ تا ۱۵٪ درآمد طالبان (هم از باجگیری و هم از قاچاق آن) است.
آقای کیرک مییر (Kirk Meyer)، مسئول سلول [نطارت بر] تأمین هزینههای تهدید از سوی افغانستان در سفارت آمریکا در کابل تائید میکند که «بخش عمده پولها از باجگیری در محل بهدست میآید. ما نمیدانیم تا چه اندازه درآمدهای گردآمده از کشت تریاک در ولایت هلمند[٢] را بهسوی ولایات فقیرتر واریز میکنند. طالبان در نقاط دیگر از بخششهایی روزگار میگذرانند که سازمانهای غیر دولتی دروغین به آنها میپردازند؛ و باید به اینها درآمد از آدمرباییها، قاچاق چوب درخت سدر و سنگهای معدنی کروم در مرز پاکستان را نیز افزود ...»
عبدالقادر مجددی، ۳۲ ساله، یک مهندس است؛ برادرزاده سبغتالله مجددی، رئیس کنونی سنا که پس از سقوط رژیم کمونیستی در سال ۱۹۹۲ نخستین رئیس کشور بود. این روزها وی سرگرم ساختن جادهای هفت کیلومتری در کوهپایههای ولایت لغمان است. بدیهی است که وی نگهبانانی در اطراف ماشینآلاتش گمارده باشد. اما نکتهی باریک شگفتآور آن است که نیمی از نگهبانان کارگاه راهسازی وی یونیفورم پوشیدهاند و نیمهی دیگر ردای سنتی در بر و بدون استثنا قبضه ریشی بر چهره دارند. چرا؟ زیرا نیمه دوم را مسئولان محلی طالبان در ازأ ۵۲ هزار یورو برای تمام مدت راهسازی گسیل داشتهاند. وی با لبخندی اطمینان میدهد که «این مبلغ که چیزی نیست! اگر بخواهم مواجب صد نگهبان را بپردازم، ۱۶ هزار یورو در ماه برایم تمام میشود. به لطف طالبان این رقم ۸ هزار یوروست و کارگاه راهسازی هم امن است.» آقای مجددی قربانی چهار یا پنج تهاجم بوده، اما از شش ماه پیش همه چیز آرام است. فرماندار ولایت در عرش سیر میکند. آمریکائیها که خود هزینه کشیدن این جاده را از محل Provincial Construction team، برنامهای نظامی تأمین میکنند که هدفش «تسخیر قلوب و اذهان» است، کاری بهکار این قضیه ندارند.
این کارگاه جادهسازی کوچک ولایت لغمان مورد منزوی یگانهای نیست. ولیمحمد رسولی، معاون پیشین وزارتخانه فواید عامه، که از چهار ماه پیش بازنشسته شده، مدافع چنین نظامی است. «من دو بار، بیش از دو ساعت این موضوع را با رئیسجمهور کرزای در میان گذاشتم. اگر ما این حاده را تمام کنیم، رفت و آمد و داد و ستد خود بهخود امنیت را بهتر میکنند. ما همین حالا هم به طالبان پول میدهیم، باید از ریاکاری دست برداریم!» برای وزیر کنونی، همانند تمامی اهدأ کنندگان کمک، فرضیه دست به دامان طالبانشدن رسماً مطرح نمیشود. خط مشی رسمی: ما پشیزی به جیب شورشیان نمیریزیم.
آماج اصلی این اخاذی نظامیان آمریکا، یا دقیقتر گفته باشیم پیمانکاران آنانند. هر ماهه، شش تا هشت کاروان نظامی وسایل و تجهیزات لازم برای پیشبردن جنگ را به حدود دویست پایگاه میرسانند: مهمات، سوخت، لوازم دفتری، کاغذ توالت، گیرندههای تلویزیون[٣]... امنیت عبور اغلب این کاروانها را شرکتهای خصوصی در چهارچوب قراردادی موسوم به «بارکشی بهوسیله ملت میزبان» (Host Nation Trucking) تأمین میکنند که در ماه مارس ۲۰۰۹ به امضأ رسید. ارزش این قرارداد ۱۶،۲ میلیارد دلار است (۶،۱ میلیارد یورو، معادل ۶،۱۶٪ تولید ناخالص ملی افغانستان در سال ۲۰۰۹). به گواهی یکی از افسران نیروی بین المللی [ناتو] برای کمک به برقراری امنیت در افغانستان (ایساف): «ما از شبکهها و رشتههای پیوند پیمانکاران فرعی آگاه نیستیم و نمیدانیم که آیا پیمانکارانمان برای عبور ایمن محمولهها به طالبان پولی میپردازند یا خیر. (...) ما میلیاردها دلار صرف این کار میکنیم و ممکن است که چند میلیونی از آن بهدست شورشیان بیافتد.»
▲ | بانکداران کارآمد و ملاحظهکار |
خانم زرغونه ولیدزاده تنها زنی است که مدیریت یک شرکت حملونقل در افغانستان را بر عهده دارد. او ما را بدون روبنده در دفتری با دیوارهایی به رنگ ارغوانی روشن با مبلهایی مدل سالهای دهه ۱۹۷۰ میپذیرد. او میداند که آمریکاییها تحت فشار بهکار خود مشغولند و بابت کامیونهایی که در راه به آنها حمله میشود تاوانی نمیپردازند. «[برای گذاری ایمن] به چه کسی باید پول پرداخت؟ پلیس، شورشیان، طالبان؟ علاقهای به دانستن آن ندارم. مهم آن است که کامیونها بگذرند.» حتی در برخی موارد انتقال کالاها بدون اسکورت انجام میشود: «چرا باید به آن نیاز داشته باشیم؟ طالبان امنیت ما را تأمین میکنند.»
غلامعباس آیین، رئیس صنف اصلی حملونقل از طریق جاده میپذیرد که «البته که ما به طالبان وجه میپردازیم. به خدا قسم که این فقط باجگیری تمامعیار است. برخی کمپانیهای تأمین امنیت بابت حفاظت از هر محموله کالا در طول چند صد کیلومتر از ما ۲ هزار دلار میخواهند. نصف این پول را میتوان در دست طالبان بازیافت.»
چگونه باید برای گذار بیدردسر محمولهها به توافقی رسید؟ ظاهرا تماسها مستقیم نیست. خوآن دیه گو گونزالس، نظامی پیشین آمریکایی و کارفرمای کنونی شرکت خصوصی تأمین امنیت «عقاب سفید» میگوید: «رئیسم شاید خوش ندارد که بروم و با رؤسای قبایل هلمند به بحث بنشینم. ما واسطههایی داریم که نگهبانانمان را در محل بهکار میگمارند. (...) گاه حتی خود رئیس قبیله یا پسرش، کاروان محمولهها را هدایت میکند. فقط میتوانید آرزو کنید که آنها پیوندهای بسیار مستقیمی با طالبان نداشته باشند». آقای گونزالس میگوید که در جادههائی کار میکند که تعادل قدرت در آن نواحی ناپایدار و گذراست: هیچ سرکرده جنگجویی به تنهائی گذر محمولهها را تضمین نمیکند. این موقعیت آزادی عملهایی برای وی در گزینش شریکانش فراهم میآورد. اما جادههای دیگری هم هستند که همانگونه که یک مسئول افغانی کمپانی خصوصی «Tac Force» استرالیائی اشاره میکند، «اگر تنهائی به آنها قدم بگذارید بیم خطرهای وخیمی هست. چنانچه مجوز سردار محلی را نداشته باشید خواهید مرد». به گفته وی «Tac Force» برای دانستن آنکه سرداران «درست» جاده چه کسانی هستند، توصیههای وزارت امور داخله افغانستان را بهکار میبندد.
نام قدرتمندترین سردار کنونی در میان آنها روحالله است. این فرمانده که هرگز مسئولی از ارتش آمریکا را ملاقات نکرده است، چهل سالی از سنش میگذرد. او که زیر لباس سنتی شلوار–کمیز خود ساعت رولکسی بهدست بسته، با صدایی صحبت میکند که بهنحو غریبی گوشخراش است و بخش عمدهای از شاهراه شماره یک را کنترل میکند که کابل را با گذر از قندهار به پشتون میپیوندد. روحالله با مشارکت با برادران پوپال، مالکان گروه وطن و داییزاده رئیسجمهور کرزای کار میکند. از یک کاروان متشکل از سیصد کامیون در جاده در دست آنان چهار صد تا پانصد نگهبان خصوصی محافظت میکنند. صورت حساب گذار تنها یک کانتینر بهسوی قندهار ممکن است به ۱۲۰۰ یورو برسد. بهموجب گزارش اخیر مجلس نمایندگان ایالات متحده[۴]، سردار جاده و شرکای انگلیسی زبان وی رویهمرفته «چندین ده میلیون دلار در سال» برای اسکورت کاروان [محمولههای نظامی] آمریکائی به جیب میزنند. روحالله همانند برادران پوپال شدیداً پرداخت وجوهی به طالبان در مواردی که نتواند بهزور بگذرد را انکار میکند. او میگوید که سال گذشته چهارصد و پنجاه قربانی داده است.
چندینبار بسیاری از بنگاههای تأمین امنیت و حملونقل از ضررهای مالی که توسل مدام به سرکردگان جنگجو در پی داشته است به ارتش آمریکا شکایت بردهاند، بیآنکه نظامیان بدانند چگونه گره این دشواری را باز کنند.
با اینهمه تمام پول طالبان هم همواره با تهدید تفنگ بهدست نمیآید؛ بلکه بانکداران کارآمد و ملاحظهکاری نیز به آنها کمک میکنند تا مبالغ اهدائی کلانی از منشأ خلیج [فارس] را از طریق دوبی و پاکستان به آنها برسانند. جایگاه حساس اینگونه معاملات بازار صرافان سرای شاهزاده در کابل است: تیمچه سه اشکوبهای با حجرههایی که رو به حیاطی گشوده شدهاند؛ سرایی که پیشخوانهای چوبی مملو از بستههای اسکناس دلار، روپیه، یوآن را بر کف دکانها نهادهاند، از جمعیتی درخور بازارهای سرپوشیده پاریس در روزگار گرمی بازارشان آکنده است. بهموجب پژوهش سلول [نطارت بر] تأمین هزینههای تهدید از سوی افغانستان، ۹۶٪ افغانها برای ارسال پول، این حجرهها را به گیشههای بانکها ترجیج میدهند. کاری سادهتر از این نیست که در یکی از صدها حجرهای که در این تیمچه جای دارند را باز کنید و به درون بروید: دکههایی تنگ و در هم فشرده که هیچ دخلی به دامنه دادوستدهایشان ندارد، جاییکه نیم دوجینی از کارمندان در نیمکتهای چرمی سوزانی ولو شدهاند و هرشب درآمدهای روز را به ماشینهای اسکناس شمار میسپارند. این شبکهها که از قرن هشتم پدید آمدند امکان میدهند که در ظرف چند ساعت صدها هزار یورو را بهدست حوالهگیرندهای که بهحوالهگرتان وابسته است با حقالعمل اندکی به گوشه دیگری از کره خاک برسانید. به گفتهی حاجی نجیبالله اختری، رئیس صنف صرافان کابل، هر روزه ۴ میلیون یورو از اینجا عبور میکند. این نظام بر اعتماد بنیانیافته است و هر کسی مشتری خود یا ضامنان وی را میشناسد.
از سال ۲۰۰۴ دولت کوشیده است که این صرافان را به ثبت برساند و هر ماهه جزئبات معاملات آنها را بهدست آورد. آقای اختری که زیر دستگاه گیرنده تلویزیونی نشسته است که قسمتی از فیلم کارتونی آمریکائی «تام و جری» را پخش میکند، یادآور میشود که «دهها مأمور اطلاعاتی همه روزه اینجا را زیر پا میگذارند» و نگاهی به دفتر دخل و خرجش میاندازد. اما بازار قندهار، بینهایت فعال و بهعلت فقدان امنیت از دسترس بازرسان دور است. و با اینهمه از طریق همین نظام حوالجات است که بخش معتنابهی از دارائیهای طالبان دست بهدست میشود.
از ژانویه ۲۰۰۷ واحد اطلاعات مالی بانک مرکزی گذر معادل ۳،۱ میلیارد دلار اسکناسهای سعودی را ثبت کرده است. به گفته آقای مصطفی مسعودی رئیس جوان آن، «پول در نواحی قبیلهای پاکستان ظاهر میشود: آیا میتوانید به من بگوئید چه کسی در آنجا به ریال سعودی نیاز دارد؟ از پیشاور [در شمال پاکستان]، این اسکناسها را از طریق حواله به کابل میفرستند یا به دلار تبدیل میکنند. آنگاه دلارها راهی کوهساران میشوند و ریالها با رعایت کامل قانون، از طریق فرودگاه باز از دوبی سر در میآورند».
باید به ژنرال محمدآصف جبارخیل، مسئول امنیت فرودگاه کابل گوش فرا داد که همانند یک هیزمشکن علیه قانونی میغرد که بهویژه پرواز از کشور بههمراه میلیونها پول نقد را، به شرط اعلام آنها [به مقامات گمرکی]، مجاز شناخته است. مقامات دوبی هم از هنگام بحران اقتصادی سال ۲۰۰۹ که به کشور ضربه سختی زد، کمتر از همتایان افغانی خود در بند آنند که ته و توی وجوهی را در آورند [که بهسویشان سرازیر است]. یک مقام آمریکایی گزارش داده که در سال گذشته بیش از ۷۵،۱ میلیارد یورو از فرودگاه کابل به امارات انتقال یافته است. نکتهای شگفتآور: به گفته آقای مسعودی اشخاصی که تعدادشان به زور به ده نفر هم نمیرسد، و بیشتر آنها از دلالان حواله هستند، بخش عمده این انتقالها را انجام میدهند. ژنرال جبار فهرستی را پیش رویمان میگذارد. زیر نامها را با خشم و عصبانیت خط کشیدهاند و وجوهی که در سال ۲۰۰۹ این افراد با خود بردهاند، بهتانگیزند: یکی ۳۶۰ میلیون یورو برده است، دیگری ۶۹ میلیون ...
تمام این پولها هم به طالبان ارتباط ندارند. برخی وجوه قانونی اند، بخشهای دیگر از کمکهای بینالمللی هستند که مقامات رسمی اختلاس کردهاند، برخی دیگر هم به قاچاق مواد مخدر وابستهاند، که بعید است فقط و فقط شورشیان به آن دست یازند. این دستههای اسکناس بستهبندیشده در کیسههای پلاستیکی که بار هواپیماهای شرکت افغانی آریانا میکنند، همچنین نشانگان مشکلات دولت در تسلط بر دارائیهای خود است. سال پیش تنها ۶۳۶ میلیون یورو عواید گمرکات جمعآوری شد، حال آنکه دستگاه دولت شاید میتوانست دو برابر آنرا عاید خود سازد. آقای سعید مبینشاه، رئیس اداره گمرکات، معاون وزیر جوان و با حسننیت، قادر نیست به برخی از پاسگاههای مرزبانی سر بزند، و تردید دارد که چه کسی حاضر است وی را از دست ... پلیس محافظت کند. شماری از کارمندان در واقع وظایف گمرکی را در راه پر کردن کیسههای خویش انجام میدهند. در پاسگاه مرزی سپین بولداک (Spin Boldak) آقای مبینشاه ترجیح میدهد اسکورت پدرانهسالار جنگجوئی را بپذیرد که مشکوک بههمدستی با طالبان است. فکر نمیکنید که در دور باطلی میچرخیم؟
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- اسناد سازمان ملل متحد (UNDOC). «اعتیاد، جنایت و شورش: تهدید فراملی تریاک افغانستان»، اکتبر ۲۰۱۰.
[٢]- ولایت جنوب خاوری افغانستان که در آن زمینهای گستردهای زیر کشت کوکنار است.
[٣]- مقاله سید سالم شهزاد، «افغانستان، پاکستان، هجوم نو طالبان» را در شماره ماه اکتبر ۲۰۰۸ لوموند دیپلوماتیک مطالعه فرمائید.
[۴]- «شرکت سرکردگان جنگ: زورگیری و فساد در طول مسیر زنجیرهی عرضه در افغانستان»، مجلس نمایندگان، واشنگتن، ۲۲ ژوئن ۲۰۱۰.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ لوئی امبر، منابع مالی طالبان از کجا تامین میشود؟، وبسایت لوموند دیپلوماتیک (نسخهی فارسی): سپتامبر ٢٠١٠