|
سیاست خارجی شوروی
از برژنف تا چرنینکو
فهرست مندرجات
.
سیاست خارجی شوروی
عنوان اصلی کتاب جاناتان استیل، «قدرت جهان - سیاست خارجی شوروی در دوران برژنف و آندرهپف» (World Power: Soviet Foreign Policy Under Brezhnev and Andropov) است. این کتاب در واقع تلاشی است از سوس نویسنده برای تحقیق و بررسی مسایل مربوط به تصمیمگیری در سیاست خارجی شوروی و اجرای آن در مناطق مختلف جهان.
برداشت نویسنده از مسایل سیاست خارجی شوروی حالت ژورنالیستی و سطحی ندارد، بلکه تحقیق و تفحص عمیقی دربارهی هر کدام از عناوین مطروحه ارائه شده است. بنابراین، سعی شده نحوهای بیان وقایع و حوادث مهم سیاست خارجی شوروی با نوعی ظرافتهایی ژورنالیستی همراه گردد. نویسندهی کتاب، جاناتان استیل، در آنزمان سردبیر بخش خارجی روزنامهی معتبر گاردین چاپ لندن بود. وی مدت پنجسال بهعنوان خبرنگار نشریات مختلف در شوروی بهسر برد، و کتابها و مقالات متعددی در خصوص مسایل مربوط به شوروی بهشتهی تحریر درآورده است و در این زمینه صاحبنظر بهشمار میآید. وی در کتاب خود تلاش کرده است که به عمق مسایل مبتلا به سیاست خارجی شوروی در دوران رهبران فرتوت آنکشور پی برده و نوشتهی خود را با قراین و شواهد کافی همراه سازد و بدینترتیب به ارزش علمی کار خود بیافزاید.
آنچه در پی میآید فصل هفتم این کتاب، در مورد سیاست خارجی شوروی در قبال افغانستان است. وی در مقدمهی کتاب خود مینویسد: «اخیراً در نمایشگاهی راجع به هنر در آوان تأسیس اتحاد جماهیر شوروی که در پاریس برگزار شده بود، نگاهم به پوستری از یک کارگر روسی افتاد که سوار بر اسب، پرچم سرخ بزرگی را بهدوش میکشید. پیچوتابهای پرچم سرخ با موجهای یال اسب شکوه خاصی پیدا کرده بود. در پای تصویر، تاریخ ۱۹۱۸، امضای لئون تروتسکی و این جمله جلب توجه میکرد: انقلاب کارگران به سواره نظام قدرتمندی نیاز دارد.
در آنزمان، لزوم دفاع از خود و عشق به انتشار پیام قدرت شوروی، قابل درک بود. شصتوپنج سال بعد، همین دو انگیزه برای انقلاب کارگران، نیاز به صدها کلاهک اتمی چند پیکانی و استقرار پایگاههای نظامی در نقاط دوردستی چون آدیسآبابا، بوداپست و کابل را بهوجود آورد.
تضادهای سیاست امنیتی شوروی بهقدمت انقلاب آنکشور است. ولی در هیچ دورهای از تاریخ شوروی، شدت این تضادها با دورهی اقتدار لئوند برژنف قابل مقایسه نیست. در این دوره که به عصر «تشنجزدایی» معروف بود، قدرت نظامی شوروی بهنحو بیسابقهای افزایش یافت. از سال ۱۹۶۴، که نیکیتا خروشچف قدرت را از دست داد، تحولات مهمی در شوروی صورت گرفت. در آنزمان، شوروی که بیش از نصف خاک قارهای ار.پا و آسیا را در اختیار خود داشت، هنوز یک قدرت قارهای محسوب میشد و حالت قدرت جهانی را نداشت و از لحاظ نظامی بههیچوجه قابل قیاس با آمریکا نبود. اما در دوران برژنف، اتحاد جماهیر شوروی تبدیل به یک قدرت جهانی شد. شوروی توانست زرادخانهی از موشکهای دوربرد ایجاد کند، که در عرض چند دقیقه قادر بودند به هر نقطهای از جهان پرتاب شوند و نیروی دریایی شوروی آنقدر تقویت شد که پهنهی جهان را جولانگاه خود نمود. با اینحال، این پرسش مطرح است که قدرت شوروی بهچه منظوری تا این حد افزایش یافت؟ برخی مدعیاند که هدف شوروی تسلط بر تمامی جهان بود. رونالد ریگان در نخستین مصاحبهی مطبوعاتی خود بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا با صراحت گفت: «من هیچ رهبری را در میان سران شوروی ندیدهام که از زمان انقلاب تاکنون حداقل چندبار ... هدف روسها را برای صدور انقلاب جهانی و ایجاد دولت واحد سوسیالیستی یا کمونیستی در همهی دنیا تکرار نکرده باشد.»
جالب توجه است که علیرغم نگرانی روزافزون دول غربی نسبت به اهداف و مقاصد شوروی، سیاست کرملین با وجود اعتقاد به این چهارچوب که شوروی پیامی برای همهی دنیا دارد و سرانجام سوسیالیسم بر کاپیتالیسم پیروز خواهد شد، تحولات مهمی بهخود دیده بود. سیاست خارجی شوروی، خیلی بیشتر از سیاست داخلی آنکشور، تحتتأثیر عوامل واقعی و موجود در خارج بود که هیچ برنامهریزی نمیتوانست آنها را کنترل نماید. سیاستسازان شوروی در صحنهی بینالمللی مجبور بودند در محیطی کار میکردند که همواره حالت خصمانه داشت و نسبت به اهداف آنها مظنون و مشکوک بود. فشارهایی که این امر بر شوروی وارد میکرد بهتدریج الگویی برای نحوهای عمل آنکشور ایجاد کرد که این الگوها با آنچه برای برنامهریزان شوروی ایدهآل محسوب میشد، فاصلهای زیاد داشت. بنابراین، پس از گذشت سالها، بسیاری از امیدها تبدیل به یأس شد، بسیاری از برنامههای بلندپروازانه بهدور افکنده شد و در موارد بسیاری، اشتیاق جای خود را به احتیاط داد. تنها در موارد بسیار نادر، مثل افغانستان، شوروی حاضر شد که از انقلاب در خارج از کشور دفاع کند و حتی در این موارد بیشتر ملاحظات امنیتی خود را در نظر گرفت.»[۱]
همو در جای دیگر مینویسد: «یک مورد استثنایی در افغانستان پیش آمد که رژیم جدید انقلابی آنکشور بهخاطر ترکیبی از اشتباهات خود، فقدان حمایت مردمی و افزایش مقاومتهای مسلحانه در شرف سقوط قرار گرفت. بعد از مداخلهی روسها و استقرار یک حکومت جدید در افغانستان، برخی از کارشناسان سیاسی در غرب عکسالعملهای شوروی در ایتوپی و افغانستان را باهم مرتبط دانسته و شروع سیاست ستیزجویانهی تازهای را در مسکو مطرح میکردند. زیبیگنیو برژینسکی سقوط شاه ایران را نیز به این حوادث اضافه کرده و نتیجه میگیرد که از لحاظ جغرافیایی، یک «کمان بحرانخیز» بهوجود آمده و در محدودهی آن شوروی مشغول فعالیت برای کسب سلطه و کنترل است. براساس نظریهی وی کشورهای واقع در شاخ آفریقا تا پاکستان هدف شوروی قرار گرفتهاند و ساخت سیاسی و اجتماعی آسیبپذیر این ناحیه آبستن آشوبهایی است که روسها میتوانند از آنها بهرهبرداری کنند. سیاستمداران دیگری از قبیل ریگان خود شوروی را مسئول دامنزدن به این آشوبها بهشمار میآورند. ریگان در این مورد میگوید: بیایید خودمان را گول نزنیم. شوروی در پس همهی ناآرامیهایی است که جریان دارد».[٢]
افغانستان
ما میدانستیم که تصمیم مربوط به اعزام نیرو به افغانستان، حتی اگر کاملاً هم قانونی باشد، خوشایند جهان امروز نخواهد بود. ما همچنین میدانستیم اگر از اجرای مسئولیت خود مینی بر اتخاذ تصمیم ناخوشایند، ولی لازم، خودداری کنیم، یک قدرت بزرگ نخواهیم بود. تصمیمات مهم و فوقالعاده زاییدهی شرایط و اوضاع و احوال فوقالعاده هستند.
(الکساندر بوین، مقالهنویس سیاسی برجستهی روزنامهی ایزویستیا - ۱۹۸۱ م)
یوری وولگف اعلام داشت: «آنجا همین حالا یک راهزن روی دیوار است.» او روی بالکن یکی از ویلاهای با دیوار بلند که طبقات متوسط کابل زمانیکه اوضاع و احوال خوب بود، برای خود ساخته بودند، نشسته بود. کسی که برای ملاقات او آمده بود، از جا پرید. وولگف ادامه داد: «شما او را نخواهید شناخت، کسی چه میداند آن راهزن کیست؟ شاید یک مسلسل زیر کت خود حمل میکند. بعضی مواقع آنها با استفاده از حجاب، به یک زن شباهت پیدا میکنند.»[٣]
وولگف مردی خوشمشرب با ابروانی پرپشت و با پای لنگان پس از چند سفر به افغانستان برای تهیه خبر بهعنوان یکی از متخصصین با سابقهی شوروی در امور افغانستان درآمده است. صبح روزیکه او از ملاقاتکنندهاش استقبال کرد، یکی از کارمندان افغانی او گزارش داد که در شبنامهای که دریافت کرده او را در صورت ادامهی همکاری با روسها به مرگ تهدید کردهاند.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□