|
تکامل انسان
هومو ارکتوس
انسان راستقامت
آنچه در پی میآید، مطلبی است دربارهی هومو ارکتوس یا انسان راستقامت و پیشینهی کشف آن از کتاب «تکامل انسان»، که پروفسور برنارد آنتونی ودد آنرا نگاشته شده و متن انگلیسی آن زیر عنوان «Human Evolution: A very Short Introduction» توسط دانشگاه آکسفورد بهچاپ رسیده است. متن فارسی آن، در ایران، توسط فرهاد رضایی ترجمه شده است.
در میان شاخههای بهشدت منشعب و تخصصیشدهی علوم، شاید هیچکدام به اندازهی علم تکامل با مقاومت ناباوران و گاه مغرضان روبهرو نشده باشد. این مقاومت خود نشان از اهمیت ایدههای تکاملی و پیامدهای آن بر اندیشه و باورهای انسان دارد.
در واقع، جنجالها از آنجا اوج میگیرد که علم فارغ از اساطیر، پیشینهی تاریخی و تکاملی، انسان را صرفاً در مقام یک گونهی زنده در کنار سایر گونهها بررسی میکند و آن را از عرش به فرش میکشد.
چیستی و منشأ انسان از پرسشهای دیرپا و بزرگ بشر است که پاسخ علم به آن بیتردید نگرش انسان بهخود و جهان پیرامونش را دستخوش دگرگونی گریزناپذیری خواهد کرد. این کتاب مروری بسیار کوتاه بر روایت علم از ماجرای پیدایش و تکامل بشر بر پهنهی این سیاره دارد.
در این کتاب از وجه علمی نظریهی تکامل انسان سخن رفته است که مبتنی است بر ثبت و ضبط شواهد زیستشناختی و شرح و تبیین آنها یعنی توصیف امر واقع. این نوع گزارهها همچون همهی گزارههای علمی دیگر، فینفسه در مقابل آرای الاهیات و فلسفی قرار نمیگیرند و بحث نوع نسبت آنها و لوازم آنها برای تلقیهای فلسفی و الاهیاتی از عالم از حوزهی بحث علم خارج است. از طرف دیگر هر ناظری باید نسبت به واقعیتهای ثبتشده حساس باشد و از آنها آگاهی کسب کند. این کتاب از اینجهت بسیار مفید است که آخرین اطلاعات و نتایج بهدست آمده از نظریهی تکامل انسان و کاستیهای کنونی آنرا بهخوبی نشان میدهد. خوانندهی علاقهمند میتواند برای آگاهی از لوازم و نتایج الاهیاتی و فلسفی این نظریه و نسبت آن با دین به متون متنوع تخصصیای که در این باب نوشته شدهاند و ذیل بحث علم و دین واقع میشوند، رجوع کند.
نزدیک بهیک میلیون سال پیش شواهد نوع جدیدی از اعضای تبار انسان، یعنی «هومو ارکتوس» (Homo erectus)، در آفریقا، چین و اندونزی مشاهده شد.[۱] برخی از محققان، اما نه همه، متقاعد شدهاند که این گونه نخستینبار ۱،۷ میلیونسال قبل و شاید حتی ۱،۹ میلیونسال قبل به اندونزی رسیده است. در این صورت، آنها احتمالاً باید در زمانی بیش از آن، در قطعهی اصلی قارهی آسیا مستقر شده باشند. هماکنون، ابزارهای سنگی به قدمت ۱،۵ میلیونسال قبل، قدیمیترین مدارک قابل اطمینان هومینینهای متعلق به سرزمینیاند که امروزه چین نامیده میشود.
اگر هومو ارکتوس را در خیابان ملاقات میکردید، بعید بود که آنرا با یک انسان مدرن اشتباه بگیرید، اما بسیار بیشتر از هر هومینین کهن یا حد واسطی به انسان مدرن شبیه بوده است. معروفترین مدارک فسیلی از هومو ارکتوس متعلق به سایتهایی در امتداد رودخانهی «سولو» در اندونزی و سایت «انسان پکنی» (Peking Man) (که اکنون ژوکادیان نامیده میشود) در چین است.
محققی هلندی بهنام یوجین دویویس، نخستین فسیلهای هومو ارکتوس را در جاوه پیدا کرد. دویویس با نیرویی که از یافتن تکهی کوچکی از آروارهی پایینی در سایتی بهنام «کدانگ بروبوس» در جاوهی شمالی گرفته بود، توجهاش را بهیکی از بخشهای جاوه معطوف کرد؛ بهجاییکه رسوباتی که، اکنون میدانیم قدمت آنها به حدود ۲ میلیون سال قبل باز میگردد، توسط رودخانهی «سولو» بیرون آمده و در معرض مشاهده قرار گرفته بود. او حفاریهای دقیقی را بر روی این رسوبات آغاز کرد که در طی فصل خشکسالی، در سواحل این رودخانه در نزدیکی روستای «ترینیل»، بیرون آمده بودند. این حفاریها، در سال ۱۸۹۱، منجر به کشف تعدادی دندان، یک استخوان ران و یک طاق جمجمه (که در این فن، «calotte» نامیده میشود) شد.
او در ابتدا گمان میکرد که این طاق جمجمه متعلق به یک گیبون غولپیکر منقرض شده باشد، اما از قرار معلوم نظرش را تغییر داد، زیرا در سال ۱۸۹۴، یعنی دو سال پس از انتشار اولیه، او مقالهای منتشر کرد و نام جنسی متفاوتی را با عنوان «پیتهکانتروپوس ارکتوس» (Pithecanthropus، بهمعنی انسانبوزینهی راستقامت که به انسان جاوهای معروف است) برای آن ارائه داد. محققان اکنون پیتهکانتروپوس را در جنس هومو (انسان) میگنجانند.
بهخاطر داشته باشید که در سال ۱۸۹۴، فقط دو تاکسون هومینین شناختهشده متعلق به انسانهای مدرن بودند که انسان خردمند یا هومو ساپینس (Homo sapiens) و نیز نئاندرتالها (یا Homo neanderthalensis) را شامل میشد. نمونهی ترینیل فاقد مغز بزرگ و جبعهی مغزی مدور شبیه انسانهای مدرن و نیز حجم مغزی آن حدود ۶۰ درصد میانگین اندازهی مغز انسانهای مدرن بود. اما استخوان ران یافتشده در نزدیکی آن به ران انسان شباهت داشت و بههمین علت بود که دوبویس گونهی جدیدش را «پیتهکانتروپوس ارکتوس» (Pithecanthropus erectus) نام نهاد. با این وجود، همهی محققان متقاعد نشدهاند که این استخوان ران به قدمت آن طاق جمجمه باشد. ممکن است این طاق متعلق به اسکلت بسیار جدیدتری بوده و شاید در شنهای این رودخانه دوباره دفن شده باشد.
جستوجو برای هومونینهای در ترینیل یک دهه ادامه یافت و آخرین قطعات هومینین یافتهشده در این سایت در سال ۱۹۰۰ بیرون کشیده شد. مرحلهی بعدی عملیات کاوش برای یافتن بقایای هومیتین در جاوه بر روی منطقهی بالادست ترینیل (Trinil) متمرکز کند؛ جاییکه رودخانهی سولو، با گذر از میان رسوبات گنبد «سنگیران»، آنرا قطع میکرد. در اینجا بود که دیرینشناس آلمانی بهنام «رالف فون کونیگسوالد» (Ralph Von Koenigswald) در سال ۱۹۳۶، کاوش خود را برای یافتن شواهدی از تکامل هومینینها آغاز کرد. او جمجمهای بهدست آورد که به طاق جمجمهی ترینیل شباهت داشت، اما اندازهی مغز آن حتی کوچکتر از طاق جمجمهی ترینیل بود. نمونههای بیشتری نیز پیدا شد، اما پس از جنگ جهانی دوم و اشغال جاوه توسط ژاپن، تحقیقات قطع شد. «رالف فون کونیگسوالد» موقتاً فسیلهای هومینین خود را در باغی دفن کرد تا از چشم ژاپنیها پنهان بماند. جستوجو برای هومینینهای اولیه بار دیگر پس از جنگ جهانی دوم احیا و تحقیقات در سنگیران و اطراف آن از سر گرفته شد. محققان آروارهها، چندین جمجمه و شماری شواهد غیر جمجمهای را بیرون کشیدند.
با وجود فرونشستن فعالیتهای تحقیقاتی در جاوه در دههی ۱۹۲۰، در چین و اوایل دههس ۱۹۲۰، کاوش برای هومینینهای اولیه آغاز شد. دیرینشناس سوئدی بهنام «گونار آندرسون» (Gummar Andersson) و همکار دانشجویش از اتریش بهنام «اوتو زدانسکی» (Otto Zdansky)، دو دورهی حفاری را در سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۲۳ در غار «ژوکادیان» (Zhoukoudian) (پیشتر چوکوتین خوانده میشد) در نزدیکی پکن انجام دادند. آنها دستسازهایی از کوارتز را یافتند، اما ظاهراً خبری از هیچ فسیل هومینین نبود. با وجود این در سال ۱۹۲۶، وقتی زدانسکی مواد حاصل از حفاریها را، که با کشتی به آپسالا حمل شده بود، بازنگری میکرد، دریافت که دو دندان، که بهعنوان دندانهای «انسانریخت» برچسب خورده بودند، در واقع به یک هومینین تعلق دارند. این دندانها، شامل یک دندان آسیای بالایی و یک پیشآسیای پایینی، در سال ۱۹۲۶ به کمک آناتومیستی بهنام «دیویدسون بلک» (Davidson Black) توصیف شد و همراه با آن در سال ۱۹۲۷، تیز یک دندان آسیای دائمی مربوط بهسمت چپ آروارهی پایینی پیدا شد که توسط بلک به جنس و گونهی جدیدی با عنوان «سینانتروپوس پکیننسیس» (Sinanthropus pekinensis) یا انسان پکنی (Peking Man) نسبت داده شد.
در همانسال بلک همراه با یک همکار چینی بهنام «ونگ وانهائو» (Weng Wanhao) و «اندرز بوهلین» (Anders Bohlin) حفاریها را در ژوکادیان از سر گرفتند. نخستین جمجمه در سال ۱۹۲۹ پیدا شد و حفاریها ادامه یافت تا آنکه در اثر آغاز جنگ جهانی دوم از هم گسیخت. فیسلهای بهدستآمده از «موقعیت شمارهی ۱» همگی در جریان جنگ از دست رفتند. آنها با کشتی بهسوی ایالات متحده آمریکا ارسال شده بودند، اما هرگز به مقصد نرسیدند. جای آنها همچنان در حکم معما باقی مانده است. آنها از قرار معلوم باید بهدست واحدی از تفنگداران دریایی آمریکا به محلی منتقل شده باشند. اما احتمالاً این فیسلها پیش از رسیدن تفنگداران دریایی بهیک بندر، ناپدید و یا در دریا گم شدهاند. حتی امروزه نیز کسانی هستند که ادعا میکنند یک خویشاوند در وصیتنامهی خویش یک چمدان پر از فیسلهای هومینین گرانقیمت برای آنها در نظر گرفته بوده است.
خوشبختانه ارزیابیهای بسیار خویی در موزهی تاریخ طبیعی آمریکا انجام شده بود و یکی از دانشمندان این موزه بهنام «فرانز ویدنریش» (Franz Weidenreich) توصیفات کمی و کیفی دقیقی از این فیسلها آماده کرده بود. بعضی از خصوصیات ریختشناسی آن متمایز مینمود. با وجود این، در بسیاری از جنبههای دیگر، فیسلهای «انسان پکن» (Sinanthropus) مشابه فیسلهای متلق به گونهی «پیتهکانتروپوس ارکتوس» (Pithecanthropus erectus) از جاوه بودند.بهمنظور بررسی موضوع، فرانز ویدنریش، در سال ۱۹۴۰ پیشنهاد کرد که هر دو سری فسیلی (انسان جاوهای و انسان پکنی) باید به درون یک گونهی واحد با یکدیگر ادغام شوند و این گونهی واحد را «انسان راستقامت» (Homo erectus) نام نهاد.
از جنگ جهانی دوم به بعد، فسیلهایی شبیه به فسیلهای متعلق به انسان جاوهای و پکنی در سایتهای دیگر جاوه (مانند انگاوی و سامبونگ ماکان)، چین (مانند لانتیان) و نیز آفریقای جنوبی (مانند سوارتکرانز) و آفریقای شرقی (مانند مِلکاکانچر، میدل آواش، اولدوای گورج و یوئیا) کشف شدهاند. بهرغم یافتن شمار نسبتاً زیادی جمجمه از جاوه، چین و جاهای دیگر در قرن گذشته، اطلاعات کمی دربارهی اندامهای حرکتی هومو ارکتوس بهدست آمده بود، اما این وضعیت با کشف شواهد غیرجمجمهای مهمی در آفریقای شرقی تغییر کرد. این شواهد شامل یک لگن و استخوان ران از اولدوای گورج (OH ۲۸)، دو اسکلت تکهتکهی ناکامل از منطقهی کوبیفورا (۱۸۰۰ و KNM-ER ۸۰۳) و نیز یک اسکلت از تورکانای غربی (۱۵۰۰۰ KNM-WT) بود؛ مورد اخیر بهگونهای خوب حفظ شده بود.
اگر قدیمیبودن جمجمهی کودک بهدستآمده از «موجوکرتو/پرنینگ» و نیز تاریخ بسیار جدید برای بقایای «نگاندونگ» تأیید شود، حتی اگر «انسان کارورز» (Homo ergaster) شرق آفریقا متمایز از فیسلهای مربوط به هومو ارکتوس باشد، این دو سری از تاریخها نشاندهندهی گسترهی زمانی هومو ارکتوس از ۱،۹ میلیونسال قبل تا ۵۰ هزار سال قبل خواهد بود.
جمجمههای هومو ارکتوس همگی پست و کوتاه با بیشترین عرض بر روی جمجمهاند. لبهی استخوانی (یا هلالهای) چشمگیر و کموبیش ممتدی بالای حدقهی چشمها یک گودی یا شیار در پشت آن و نیز یک برآمدگی ضخیم و مشخص از استخوان در خط میانی از جلو به پشت جعبهی مغزی کشیده میشود که هلال سهمی (Sagittal torus) نام دارد. در پشت جمجمه، منطقهی پسسری با زاویهای تند، شیاری در بالایش دارد که بهخوبی توصیف شده است. دیوارههای جعبهی مغزی از دو لایهی استخوانی یا لامینا ساخته شدهاند. در هومو ارکتوس این دو لایه در داخل و خارج گنبد جمجمه ضخیماند. حجم حفرهی جمجمه هومو ارکتوس از ۷۳۰ سانتیمترمکعب برای نمونهی «OH ۱۲» (از ۶۵۰ سانتیمترمکعب اگر D2282 را از سایت دمانیسی شامل این گونه در نظر بگیریم) تا ۱۲۵۰ سانتیمترمکعب برای نمونهی «نگاندونگ ۶» (Solo ۷) سایت نگاندونگ متغیر است.
اندامهای حرکتی هومو ارکتوس در تناسب (یعنی طول نسبی و مطلق اجزای تشکیلدهندهی اندامهای حرکتی) شبیه به انسان مدرن است، اما شفتهای استخوانی بلند و تنومند از جلو به عقب (استخوان ران) و از پهلو به پهلو (استخوان درشتنی)، مسطحتر از انواع مشابه در انسانهای مدرن هستند. استخوان لگن نیز کاسهی بزرگی برای سر استخوان ران (بهنام Acetabulum) دارد و استخوانی که این کاسه را به پوستهی بخش بالایی استخوان ران (میتوانید آنرا هر یک از طرفین لگن خودتان احساس کنید) متصل میکند، ضخیمتر شده است. هر دوی این خصوصیات سازگار با یک قامت دوپا و قائم همیشگی و دائم و نیز حرکت بر روی دو پا در فواصل طولانیاند. هیچ مدرک فسیلی مرتبط با ارزیابی مهارت دستها در هومو ارکتوس وجود ندارد، اما اگر هومو ارکتوس تیرهای دستسازی را ساخته باشد، این امر دلالت بر هنر دست او خواهد داشت.
چنین بهنظر میرسد که چین و اندونزی (بهویژه اندونزی بهسبب شواهد بهدستآمده از سایت نگاندونگ) از جملهی آخرین پایگاههای هومو ارکتوس بوده باشند. در آفریقا شواهدی مبنی بر آن وجود دارد که هومو ارکتوس مؤخر ممکن است بهشکل هومو هایدلبرگی، به هومو-پیشمدرن تکامل پیدا کرده باشد، اما بقایای هومو ارکتوس مؤخر در اندونزی بهنظر میرسد تخصصیتر شده باشد. این امر این احتمال را کاهش میدهد که هومینینهای اندونزیایی به هومو-کهن تکامل یافته باشند و به احتمال بیشتر هومو ارکتوس آسیایی یک «انتهای کور» داشته است (یعنی بهنظر میرسد که بدون تکامل به گونهای دیگر منقرض شده باشد).[٢]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- ضمنا بقایای هومو ارکتوس در فرانسه، گرجستان (انسان گرجی) و سایر نقاط منطقهی اوراسیا پیدا شده است.
[٢]- ودد، برنارد، تکامل انسان: هومو ارکتوس، صص ۱۴۶-۱۵۵.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ودد، برنارد، تکامل انسان، ترجمهی فرهاد رضایی، تهران: انتشارت بصیرت، چاپ ۱٣٨٨ خ.