جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

آلمانی زبان مخلوط

از: اوه پورکزن (استاد بازنشسته زبان و ادبیات دانشگاه فرایبورگ)؛
برگردان: منوچهر امیرپور


آلمانی زبان مخلوط

لاتین، فرانسه، انگلیسی در تاریخ زبان آلمانی

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


آیا زبان می‌تواند در دوره‌ی جهانی‌شدن پاکی مطلق اولیه خود را حفظ کند؟ آیا چنین زبان نابی اصلاً وجود خارجی داشته و یا ساخته آمال و آرزوها بوده است؟ اوه پورکزن بر اساس مثال‌هایی از زبان آلمانی نشان می‌دهد که زبان‌ها چگونه برهم تأثیر می‌گذارند.


[] آلمانی زبان مخلوط

هنگام بنیادگذاری انجمن زبان برلین که بعداً فرهنگستان نامیده شد، لایبنیتس عضو فعال آن در اساسنامه انجمن نوشت این فرهنگستان مراقبت خواهد کرد که «زبان اصلی و باستانی آلمان در نابی طبیعی برازنده‌ی استقلالش حفظ شود و سرانجام به چیز مهمل و مخلوط و مبهمی تبدیل نشود.» منظور لایبنیتس آمیختگی آلمانی و فرانسه در زبان آن زمان بود. زبان مذاکره فرهنگستان پروس که در سال ۱٧٠٠ بنیادگذاری شد، تا اواخر قرن هیجده فرانسه بود. دورانی بود که در آن فریدریش دوم صبح زود در اردوگاه سخنان راسین را از بر می‌کرد و می‌گفت که نمی‌توان ادعا کرد که چیزی به‌نام ادبیات آلمانی وجود دارد.

آیا این وضع بار دیگر تکرار می‌شود؟ آیا «زبان اصلی و باستانی» ما از بین می‌رود؟ دوباره «چیز مخلوط و مبهمی» پدید می‌آید؟ آیا زبان ما شکل دیگری به‌خود می‌گیرد و در بعضی موارد محکوم به رکود است و «استقلالش» آسیب می‌بیند؟ آیا انگلیسی در چندین نسل آینده زبان همگانی خواهد شد و در برابر آن زبان‌های ملی به گویش محلی تبدیل خواهند شد؟ گاهگاهی چنین پیشگویی‌های را می‌خوانیم.

لایبنیتس معمولاً به لاتین و فرانسه می‌نوشت. می‌گفت: «زبان همگانی اروپایی که ضامن انتقال متون به نسل‌های بعدی است، باید حفظ شود.» پس از فوت او مقاله‌اش تحت عنوان «افکار بی‌پیشدواری درباره کاربرد و اصلاح زبان آلمانی» که هنگام بنیادگذاری فرهنگستان فقط برای نگهداری در پرونده نوشته شده بود، انتشار یافت که با این جمله زیبا شروع می‌شود: «می‌دانیم که زبان آینه‌ی عقل است و ملل جهان وقتی که عقل خود را اعتلا می‌بخشند زبان را نیز به‌خوبی به‌کار می‌برند که یونانیان و رومیان و اعراب از آن جمله‌اند.» رفتار لایبنیتس رفتار یک روشنگر میهن‌دوست بود و موضوع سخنش زبان خوش کاربرد یعنی زبان خوش بنیاد که «افق دید عمومی را گسترش می‌دهد.» در اوایل این مقاله آمده است: «علم مانند نور است و به مصلحت عمومی است که این نور بر هر فردی بتابد.»

«افکار بی‌پیشداوری» نوعی بازنگری انتقادی است. در این مقاله نقایص حساسی در واژگان زبان آن زمان تشخیص داده شده، چه در زمینه علوم انتزاعی و «هنر حکومت» (که منظور از آن سیاست آن عصر است) و چه در مسایل اخلاقی و امور عاطفی. نویسنده توصیه می‌کند که ساختار نثر برای بیان این موضوعات گسترش یابد و فرهنگ‌های فراگیری درباره آن‌ها نوشته شود. او برنامه‌ای برای فرهنگ‌نویسی طرح می‌کند که امروز هم هنوز به‌کلی تحقق نیافته است. لایبنیتس در خاتمه می‌پرسد که «چه ضرورت‌هایی در صورت کاربرد فراگیر زبان بروز می‌کند» و یا «چه ساختاری باید از زبان انتظار داشت». به‌نظر او کیفیت‌های ضروری عبارتند از «غنا»، «پاکی»، «وضوح» - یعنی قابل فهم بودن – و «کوتاهی».

«افکار بی‌پیشداوری» لایبنیتس پرمحتواترین و مؤثرترین مقاله‌ی تاریخ زبان ماست. او نارضایی عمومی و نگرانی گسترده و عمیقی را به‌زبان می‌آورد. اریک بلک آل در رساله‌ای راجع به تحول زبان در سده هیجده می‌نویسد: «این نارضایی یکی از زبان‌های بزرگ ادبی اروپای نوین را پدید آورده است... که اتفاقی نبود، بلکه تحولی بود که پیوسته و اغلب آگانه پیش برده می‌شده و نیروهای مختلفی در آن شرکت داشتند.»


[] تأثیر زبان انگلیسی

سخن امروز ما مبتنی بر وضعیت کاملاً متفاوتی است. بقای زبان آلمانی دیگر در خطر نیست. ساختار گسترده و داربست مستحکمی آن را نگهداشته که از قابلیت ادغام زیادی برخوردار است. و اما در طی این مدت تحول تاریخی دیگری نیز به‌وقوع پیوسته، بدین قرار که زبان انگلیسی به زبان جهانی بلامنازع تبدیل شده است. کشور ما امروز تا حد زیادی دوزبانه است. و این‌که به‌علت زندگی اقوام مختلف در آن ضمناً چندزبانه هم هست، خود مبحث دیگری است. سخن امروز ما به تأثیرگذاری زبان انگلیسی مربوط می‌شود.

اکثر دانشمندان آلمانی امروز مقالات و کتاب‌های خود را به این زبان منتشر می‌کنند. هنگامی که فرهنگستان زبان و ادبیات آلمان می‌خواهد جایزه‌ی سالانه خود را برای نثر علمی اعطا کند، هر سال با مسئله کاهش تعداد انتشارات علمی در زبان آلمانی مواجه می‌شود. برندگان جوائز مانند آدولف پورتمان (۱۹٦۵)، ورنر‌هایزنبرگ (۱۹٧٦) و کارل فریدریش وایتسزکر (۱۹٨٨) معمولاً به آلمانی می‌نوشتند. نسل بعدی دانشمندان علوم طبیعی به‌زبان انگلیسی می‌نویسد.

شرکت‌های صنعتی و مؤسسات اقتصادی نیز بخش وسیعی را تشکیل می‌دهند که زبان انگلیسی در آن‌ها رایج شده است. فناوری به‌ویژه فناوری ارتباطات جزء لاینفک عصر جهانی است و پذیرای واژگان بین‌المللی. بدیهی است که این‌گونه وامگیری‌ها علل غیرزبانی دارند و علت آن کسری زبان‌های گیرنده نیست. آنچه تاکنون علل اصلی وامگیری‌ها به‌شمار می‌رفت، عبارت بودند از: ۱- قدرت فائقه همسایه، ٢- سبقت فرهنگی و زبانی یا به اصطلاح شیب فرهنگی، ٣- وجهه و جذابیتِ موجب تقلید. ولی مدت‌هاست که این علل تحت‌الشعاع علت چهارمی قرار گرفته‌اند، یعنی نیاز و واقعیات فنی در روابط بین‌المللی. از این‌رو، عوارض جنبی این تحول زبانی در زندگی روزمره نیز بروز می‌کند: وقتی برای گذراندن تعطیلات به جزایر قناری می‌روید، هوا چنان زیباست که «فلایت» خود را «کنسل» می‌کنید و «تیکت»تان از اعتبار می‌افتد.

در سفر با قطار، واژه‌ی «اینترسیتی» به‌کار می‌بریم و به ما در «بورد» خوشامد گفته شود. در تابلوی پروازها نوشته می‌شود «دیپارچر»، در فروشگاه «کول درینکز» و در تابلوی راهنمایی «خروجی سیتی» و به‌جای خدمات سفر «سرویس پوینت».

جایی که نسل پیشین ماشین تحریر خود را می‌گذاشت اکنون «کامپیوتر» گذاشته شده است. «اینترنت» و «لپ تاپ» و «بیمر» و «پاورپوینت» از ابزارهای روزمره‌اند.

همسایه‌های ما که روزنامه‌نگاران کهنه کاری هستند، هفته‌ای یک‌بار «بدمینتون» بازی می‌کنند، سوار «ماونتین بایک» می‌شوند. چقدر بد می‌شد اگر می‌گفتند سوار دوچرخه کوهستانی می‌شوند. توصیه می‌شود که «نوردیک واکینگ» بکنیم تا «فیت» بمانیم. از «یانگسترز» و «تونز» یاد می‌کنیم که زمانی «کیدز» بودند. گاهی گفتگویی از این قبیل به گوشمان می‌خورد: یکی می‌گوید: «من خانه‌مان را ترک کردم.» دوستش می‌پرسد: «پرنتس؟» جواب می‌دهد: «کانکشن من با فمیلی کاملاً اوکی است.»

این تحول به کجا می‌انجامد؟ وقتی به سیر تحول زبان خود می‌نگریم در آن چه می‌بینیم؟ اگر زبان ما در بعضی از زمینه‌های عمومی توسعه نیابد و با تحول جهان همگام نشود، در درازمدت تبدیل به گویش خواهد شد؟ گویش‌ها در واقع زبان‌هایی هستند که به‌علت توسعه نیافتگی در زمینه‌های عمومی، خودمانی شده‌اند.

وامگیری‌های نوین فرصت مضاعفی است؟ آیا کاربرد انگلیسی در علم و اقتصاد و فناوری ارتباطات در درازمدت عاقلانه و به‌صرفه نیست، زیرا انگلیسی در این مورد به مفهوم ارتباط و اتحاد است و در آینده آن را هرچه دقیق‌تر بدانیم از هر جهت بیشتر از آن منتفع می‌شویم، حتی از لحاظ اصلاح زبان آلمانی نیز؟ آیا وامگیری‌های زیاد در زبان محاوره و آمیختگی نوین زبان از آن جهت که زبانمان را برای آینده احتمالی آماده می‌کند، به‌نفع ما نیست؟


[] افسانه زبان یکپارچه

تصمیم داریم در دو گام به این موضوع بپردازیم، ابتدا با نظری به تاریخ و سپس با بررسی وضع فعلی. سؤال اول من این است: در طی تاریخ مان چه ارتباطات دامنه دار زبانی داشته‌ایم. جامعه زبان چه واکنشی در برابر آن نشان داده است؟

در این‌جا می‌خواهم پیشاپیش به دو سؤال احتمالی، به دو پیشداوری مبهم که مانع دیدمان می‌شوند، بپردازم: وامگیری از زبان‌ها بر چه وجوهی از زبان اثر می‌گذارد – بر ساخت زبان، بر دستگاه زبان، یا بر کاربرد زبان؟ دستگاه زبان متحرک‌ترین ساخت اجتماعی است که بشر دارد و از این‌رو مقاوم‌ترین و محافظه‌کارترین بخش آن با قدرت باززایی تمام نشدنی است که از ترفند ساده‌ای استفاده می‌کند، به قول ویلهلم فون هومبولت از ابزارهای محدود استفاده نامحدود می‌کند. از طرفی با تک نشانه‌های انعطاف‌پذیر یعنی واژگان کار می‌کند و از سوی دیگر با قواعد ارتباطی یعنی با دستور زبان. این ساختار، یعنی واژگان به اضافه دستور زبان، میسر می‌سازد که کاربرد کلماتی که زمانی به زبان معیار وارد می‌شوند و اعتبار اجتماعی می‌یابند، پذیرفته و یا رد شود.

پیشداوری دومی که مانع دیدمان می‌شود، تصور وجود زبان باستانی و اولیه متشکل از مواد یکنواخت است. منطقه زبانی ما هیچگاه یک زبانه نبوده و زبان ما نیز هیچگاه واحد همگنی نبوده است. و این‌که گویا انسان طبعاً موجود یک زبانه است و به‌زبان مادری حرف می‌زند و هویت خود را از آن می‌گیرد و هر زبان دیگری زبان بیگانه است، افسانه دولت ملی است. و این‌که در اصل زبان ناب و نامخلوطی وجود داشته از لحاظ تاریخی قابل اثبات نیست.

تاریخ زبان ما را می‌توان از این دیدگاه بررسی کرد که این زبان چگونه تحت تأثیر زبان‌های دیگر قرار گرفته و شکل خاص خود را یافته و از وامگیری بهره‌مند شده و چگونه از سوی دیگر در نوعی حرکت متقابل استقلال پیدا کرده است. هر دو مرحله متوالی پس از ارتباط با لاتین و فرانسه قابل ملاحظه است. من سعی می‌کنم آن را در ده نظریه که دوره هزار ساله‌ای را در بر می‌گیرد، به اجمال بیان کنم.


[] نظریه‌هایی درباره چندزبانی آلمانی‌ها

۱- دوزبانی در تاریخ فرهنگ‌های جهانی حالت عادی است – قوی‌ترین طرف مقابل زبان آلمانی در طی بیش از هزار سال، زبان مکتوب و فرهنگی لاتین بود (سده ٨ تا ۱٨ میلادی).

این وضع در مورد اکثر زبان‌های اروپایی صدق می‌کند. متأسفانه تاکنون تاریخ تطبیقی زبان‌های اروپایی که این وجه زبان را در مد نظر داشته باشد، نوشته نشده است. برای بررسی مجاورت زبان مردم با فرهنگ‌های دارای سنت نگارش می‌توانیم همچنین به چین و تبت، به جاوه و منطقه نفوذ زبان‌های عربی و فارسی نیز بنگریم.

٢- ارتباط آلمانی با لاتین اثرات عمیقی داشت

- در تقسیم دو زبان به فضاهای مختلف اجتماعی (دوزبان‌گونگی). زبان کلیسا و صومعه، علم حقوق، دانشگاه و تا حد زیادی شعر، امور اداری و روابط سیاسی مدت زیادی زبان لاتین بود که در برابر آن زبان‌های محاوره مردم قرار داشت.

- در دوزبانی شخصی و آمیزش زبان. از تقریرات پاراسلسوس در بازل این جمله باقی مانده است:

Si vis curari, noli sprützen aquam in die fistel اگر می‌خواهی معالجه شوی آب به فیستول (ناسور) نپاش. جمله مشهور لوتر در گفتگوهای سر میز درباره زبان آلمانیش نیز این آمیزش را نشان می‌دهد.

Ich rede nach der Sechsischen Cantzley, quam imitantur omnes duces et reges germaniae alle reichstette, fürsten höfe schreiben nach der Sechsischen Cantzelein unser churfürsten. Ideo est communissima lingua germaniae. من به زبان دیوانی ساکسونی حرف می‌زنم که همه شاهزادگان و حکام آن را تقلید می‌کنند. همه دربارهای شاهزادگان ما به سبک دیوانی دربار ساکسونی می‌نویسند. این زبان همگانی آلمان است.

- در دستور زبان. این بخش بسیار گسترده است و اثر عمیق زبان لاتین را نشان می‌دهد. مثلاً استفاده از فعل معین «شدن» برای ساختن زمان آینده تحت تأثیر زبان لاتین بوده است. تا اواخر قرون وسطی هنوز زمان آینده به‌صورت مقوله دستوری در زبان آلمانی وجود نداشت و با قیدهای زمان مانند «فردا»، «سال آینده» یا افعال وجهی مانند dürfen, mögen, müssen و غیره بیان می‌شد.

- در سبک نگارش. مثلاً زبان علم چنان تحت تأثیر قرار گرفت که مصطلحات علمی به زبان لاتین و بقیه به آلمانی نوشته می‌شد.

- در گسترش واژگان. ابعاد این گسترش را که شامل افعال و صفات و اسامی می‌شود، به آسانی نمی‌توان تخمین زد. حتی خود کلمه deutsch (آلمانی) دورگه است و ترکیبی است از واژه زبان باستانی theod, thiod به‌معنی مردم و پسوند لاتینی –iscus. Deutsch, teutsch, tiusch, diutsch ابتدا theodiscus بوده و به‌معنی متکلم به زبان مردم آمده است. علاوه بر وامگیری کلمات لاتینی Objekt, Subjekt و غیره ترجمه‌های قرضی نیز وجود دارد. از آن جمله‌اند، واژه‌های Gegenwurf، بعداً Gegenstand. هر دو، هم وامواژه و هم ترجمه‌ی قرضی کلمه لاتینی، ظرف هزار سال گذشته دوباره به فراموشی سپرده شدند.

٣- آلمانی لوتر از تحول مستقل زبان محاوره که لوتر برای آن گوش شنوایی داشت، پدید نیامده، بلکه در اثر گرده‌برداری از زبان نگارش لاتین بوده است: نوعی زبان ساختگی. زبان آلمانی پاراسلسوس در موارد زیادی سبک و سیاق زبان لاتین را نشان می‌دهد. حتی سیاق جمله‌بندی تئودور ممزن اولین آلمانی برنده جایزه نوبل برای ادبیات هنگامی که از عصر قیصرهای رومی سخن می‌گوید، لاتینی است.

۴- در قرون ۱٧ و ۱٨ و تا مدتی در قرن ۱۹ سه زبانه بودیم. فرانسه هم بر این زبان‌ها اضافه شده بود.

فرانسه در قرن ۱٧ در دوره لویی چهاردهم و با بنیادگذاری فرهنگستان فرانسه جذابیت شدیدی داشت. به سبک فرانسه خانه می‌ساختند و باغ می‌آراستند، لباس می‌پوشیدند، غذا می‌خوردند، عشقبازی می‌کردند و سخن می‌گفتند. متون آلمانی گاهی چنان پر از فرانسه بود که گرایش امروزی ما به انگلیسی در قیاس با آن ناچیز به‌نظر می‌آید. لایبنیتس جوان در این مورد می‌نویسد (٨٣/۱٦٨٢): «این نوشته‌ها چنان درهم و برهم است که به‌نظر می‌رسد نویسندگان نمی‌دانند چه می‌نویسند. بعضی از آن‌ها آلمانی را فراموش کرده‌اند و فرانسه را یاد نگرفته‌اند.»

۵- زبان فرانسه هم تأثیر پایداری داشت. پتر فون پولنتس در کتاب (سه جلدی) بی‌نظیر خود درباره‌ی تاریخ زبان از ورود آلمان به دایره فرهنگ مدرن اروپای غربی سخن می‌گوید. وامگیری از فرانسه نیز موجب دوزبان‌گونگی شد. دربارها و طبقه اشراف، معماری و باغبانی، علم و فلسفه، گفتگو و نامه‌نگاری تا حد زیادی تحت تأثیر فرانسه بودند.

یواخیم کامپه تعداد وامواژه‌های برگرفته از زبان‌های لاتین و فرانسه را در حدود سال ۱٨٠٠ یک پنجم مجموع واژگان زبان آلمانی تخمین می‌زند. در کتاب خود تحت عنوان «فرهنگ توضیح و ترجمه کلمات بیگانه‌ای که به زبان ما تحمیل شده» (۱٨٠۱-۱٨۱٣) تلاش می‌کند ۱۱٠٠٠ کلمه را به آلمانی تبدیل کند که بدین ترتیب فرهنگ بسیار جالبی پدید می‌آید. ولی اغلب پیشنهادهای کامپه اقبال عمومی نیافت. مثلاً برای Mumie (مومیایی) Dörrleiche (جسد خشکانده) و برای Souterrain (طبقه زیر زمین) Erdkammer (اتاق زمینی) پیشنهاد می‌کند که پذیرفته نشده‌اند. ولی ٣٠٠ واژه از پیشنهادهای او مانند Gesetzgebende Versammlung (مجلس قانونگذاری) برای Legislative و Minderheit (اقلیت) برای Minorität و verwirklichen (تحقق بخشیدن) برای realisieren و Tageszeitung (روزنامه) به‌جای Journal و Stelldichein (قرار ملاقات) به‌جای Rendezvous امروز به نظرمان طبیعی می‌آیند. در کنار آن‌ها واژه‌های به اصطلاح بیگانه نیز ابقا شده‌اند. این ترجمه‌ها زبان را غنا بخشیده‌اند ولی آن را برخلاف خواسته کامپه از الفاظ بیگانه «پاک‌سازی» نکرده‌اند. کلماتی که در کنار هم پدید آمده‌اند معنای خاصی یافته‌اند و در سبک‌های متفاوت به‌کار می‌روند و در واقع هم‌معنا نیستند. و نمونه‌هایی هستند بر این‌که در زبان، مترداف واقعی وجود ندارد. انگیزه‌ی اصلی کامپه روشنگری عمومی و شفافیت زبان و رفع موانع تفاهم بود. از این لحاظ شاگرد لایبنیتس بود. ولی زبان آلمانی عاری از واژگان بیگانه، غریب و عقیم به نظر می‌آید.

از زمان جنگ‌های ناپلئون در اوایل قرن نوزده تا نیمه اول قرن بیستم سره‌گرایی با انگیزه‌های ملی به‌صورت امواج متناوب پدید آمد. گوته مخالف سرسخت این گرایش بود. «قدرت زبان در هضم عناصر بیگانه است و نه در رد آن‌ها.» «من آن سره‌گرایی منفی را نفرین می‌کنم که مرا از کاربرد کلمه‌ای که با آن زبان دیگری معانی ظریف زیادی را بیان می‌کند، باز می‌دارد.» (Maximen und Reflexionen, Nr. 979, 980)


[] گذشته و آینده

اکنون می‌رسیم به دیدگاه دوم در مورد تحول فعالانه زبان به‌سوی استقلال:

٦- از زمان شکوفایی قرون وسطی «زبان ادبی» مستقل آلمانی، زبان فرهنگی مکتوب به‌طور متناوب در حال تکوین بوده است.

زبان ادبی عصر اشتاوفیان در حدود ۱٢٠٠، نیمه اول قرن شانزدهم و قرن هیجدم دوره‌های پرثمری هستند که در آن‌ها ناقلان پرنفوذ فرهنگ و زبان هر بار تغییر می‌کنند.

٧- کاربرد یکپارچه زبان با اتکا به زبان‌های لاتین و فرانسه و در تقابل با آن‌ها، مستقل از دولت مدرن بدون نهاد مرکزی، بدون فرهنگستان و نظارت تکوین یافته است.

ما قبل از آن‌که در زمان بیسمارک و با جنگ‌های او به وحدت ملی نایل شویم، از لحاظ زبان، ملت واحد فرهنگی بودیم.

آگاهی به وضع نابسنده زبان در قرن ۱٧ و متعاقب آن، نقد و بررسی زبان که منجر به فرهنگ‌نویسی و فعالیت‌های زبانی در انجمن‌ها و مجلات و ترجمه‌ها و در نظم و نثر شد، عوامل مؤثری در تکوین زبان ما بوده‌اند. مؤثرترین شخص در این زمینه گوتشد بود که در نیمه اول قرن هیجده کتابی درباره فنون زبان و شعر و سخن نوشت. در پایان این فرآیند، زبان معیار پدید آمد که در همه زمینه‌ها توسعه یافته است، شفافیت دارد و قابل فهم است، نه تنها در شعر و ادب، بلکه همچنین در نثر غیرادبی. در این‌جا از زبان ناب نمی‌توان سخن گفت. و اما سه خواسته دیگر لایبنیتس یعنی غنای زبان تقریباً در هر زمینه، وضوح و «شکل آگاهی» به مفهوم توجه به سبک، تحقق یافته است. کارل گوستاو یوخمان، منقد مشهور زبان، در اوایل قرن نوزده نقص عمده‌ای را تشخیص می‌دهد: و آن فقدان زبان سیاسی برای شهروندان است.

٨- اقدام آگاهانه و فعالانه و چندجانبه‌ای منجر به این نتیجه شد.

مهم‌ترین انواع ادبی یعنی ابزارهای کار برای این منظور عبارت بودند از ترجمه که در آن انگلستان اهمیت خاصی یافت و توسعه نثر ادبی و غیرادبی.

۹- تقریباً ۱۵٠ سال یعنی از اوایل قرن نوزده تا دهه شصت قرن بیست کشور ما یک‌زبانه می‌شود و زبان آلمانی بر همه زمینه‌ها تسلط می‌یابد.

در این مدت نوعی نثر علمی پدید می‌آید، به‌تدریج عمومیت می‌یابد و بخشی از معلومات عمومی می‌شود که علاوه بر محتوایش به مقام ادبی نیز می‌رسد.

۱٠- از تقریباً نیم قرن پیش آمیزش سومی نیز با زبان انگیسی شروع شده است که احتمال می‌رود در درازمدت اثر عمیقی بر زبان ما بگذارد[۱].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- اوه پورکزن، نویسندۀ متن فوق، استاد بازنشسته زبان و ادبیات دانشگاه فرایبورگ است که امروز نیز در آن‌جا زندگی می‌کند. این متن برای اولین‌بار در کتاب سال ٢٠٠٧، صفحه ۱٢۱-۱٣٠ منتشر شد. (ترجمه: منوچهر امیرپور، انستیتو گوته، هیئت تحریه‌اندیشه و هنر؛ خرداد ۱٣٨٨)



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سایت فارسی انستیتو گوته