|
قرآنپژوهی
فهرست مندرجات
.
بررسی روایات جمع قرآن در زمان عثمان
(ترجمه بخشی از کتاب تاریخ قرآن نلدکه)
تئودور نولدِکه (به آلمانی: Theodor Nöldeke) (زادۀ ۱۸۳۶ م – درگذشتۀ ۱۹۳۰ م) یکی از برجستهترین خاورشناسان آلمانی و از مترجمان قرآن به زبان آلمانی است. «تاریخ قرآن»، یکی از مهمترین آثاری است که از تئودور نولدکه بهجای مانده است. این کتاب در اروپا از شهرت فراوانی برخوردار شد و مورد توجه خاورشناسان قرار گرفت. او اولین کسی است که این نوع شیوه پژوهش درباره آیات و سور قرآن را بهکار میبرد. نولدکه بهخاطر همین کتاب به دریافت جایزهای از سوی آکادمی فرانسه نایل آمد.
مقالهی حاضر ترجمهی بخشی از جلد دوم کتاب تاریخ قرآن (اثر مشترک تئودور نولدکه و فریدریش شوالی) است که به موضوع روایت جمع دوم قرآن معروف به توحید مصاحف در عصر عثمان میپردازد. نویسنده که در بخش دیگری از نوشتهی خود روایات جمع و تدوین نخست در زمان ابوبکر را بررسی کرده و آنها را از نظر تاریخی نپذیرفته است، در اینجا نیز به نقل و نقد روایت متداول و نیز اشاره به روایات غیرمشهور در باب جمع عثمان میپردازد و جزئیات بسیاری از این روایات را با هم مقایسه میکند. در قسمت پایانی، مؤلف به بررسی ترتیب سورهها در مصحف عثمانی و مقایسهی رابطهی طول سوره با جایگاه کنونی آن در قرآن میپردازد.
البته مترجم در مقدمه به بررسی دیدگاه نلدکه پرداخته و دیدگاههای مخالف او نیز اشاره کرده است.
یكى از معروفترین و مهمترین آثار قرآنپژوهى غرب در دو سده اخیر تاریخ قرآن است. این كتاب، نخست در قالب پایاننامهاى بهزبان لاتین بهقلم تئودور نولدكه (۱٨۵٦) بهرشته تحریر درآمد، اندكى بعد تحریر آلمانى آن در مسابقه آكادمى علوم فرانسه شركت داده و برنده مسابقه شد و سپس در ۱٨٦٠ در گوتینگن (آلمان) انتشار یافت[۱].
تقریباً ۴٠ سال بعد، در ۱٨۹٨، ناشر از مؤلف خواست تا با بهرهگیرى از اطلاعات و مطالعات جدید خود كتاب را بازنگارى كند. نُلْدكه بهدلیل مشغله و كهولت سنّ از این كار عذر خواست و شاگردش فریدریش شوالى[٢] (۱٨٦٣-۱۹۱۹) را براى این كار معرفى كرد. ویرایش دوم كتاب تاریخ قرآن دقیقاً ۴٠ سال (از ۱٨۹٨ تا ۱۹٣٨) طول كشید. دو جلد آن را شوالى زیر نظر نُلْدكه در سالهاى ۱۹٠۹ و ۱۹۱۹ بازنگارى و منتشر كرد؛ اما اندكى پیش از انتشار جلد دوم درگذشت و شوهرخواهر وى هاینریش تسیمرن[٣] كار چاپ آنرا بهانجام رسانید. براى جلد سوم كتاب، هرچند یادداشتهاى اولیهاى فراهم آمده بود، اما ٢٠ سال كار مشترك و متوالى گوتهلف برگشترسِر[۴] (۱٨٨٦-۱۹٣٣) و اُتو پِرِتْسل[۵] (۱٨۹٣-۱۹۴۱) لازمبود تا بهشكل نهایىاش در سال ۱۹٣٨ درآید. بنابراین از آغاز تحریر نخست تاریخ قرآن تا شكلگیرى نهایى آن قریب به ٨٠ سال گذشت و نسخه نهایى كه همواره پس از آن تجدید چاپ شده، حاوى اجزاى سهگانهاى است كه بهترتیب در ۱۹٠۹، ۱۹۱۹ و ۱۹٣٨ منتشر شده است[٦]. عناوین سه جلد اصلى تاریخ قرآن، بهترتیب از این قرار است. ج ۱: درباب اصل و منشأ قرآن؛ ج ٢: جمع و تدوین قرآن؛ ج ٣: تاریخ متن قرآن.
با گذشت ۱۵٠ سال از تحریر نخست این كتاب، ترجمهاى از آن حتى بهدیگر زبانهاى اروپایى انجام نیافته بود. امین خولى در مقاله «تفسیر» خود در دائرهالمعارف الاسلامیة (ج ۹، ص ۴٣٣) مىگوید یكى از دانشجویان مصرى كل كتاب را با كمك و مشاوره اساتید آلمانى و عرب ترجمه كرده، اما بهدلیل مشكلاتى همچنان در دانشكده ادبیات دانشگاه قاهره انتشار نیافته مانده است. در ایران نیز قریب ۴٠ سال پیش مرحوم آیتاللّه دكتر سیدمحمد حسینى بهشتى جلد نخست این كتاب را بهفارسى برگردانده كه آن نیز هنوز بهصورت دستنویس باقى مانده است. تنها ترجمه كامل این اثر بهزبان عربى سالها پیش بههمت آقاى جورج تامر و همكارى سه محقق دیگر عرب آنجام و در اواخر سال ٢٠٠۴ میلادى انتشار یافته است.[٧]
۱- نوشتهاى كه در پِى مىآید ترجمهاى است از آغاز جلدِ دوم كتاب كه در آن موضوع مصاحف صحابه پیامبر پیش از توحید مصاحف بهدست عثمان مطرح، و جوانب مختلف آن مورد نقد و بررسى قرار مىگیرد. این جلد از كتاب حاوى ٧ فصل اصلى است.[٨]
٢- موضوع تاریخ قرآن و بحث دربارهی جمع و تدوین قرآن هم در میان محققان مسلمان و هم در میان اسلامشناسان غربى همواره معركه آرا بوده است و بسیارى از عالمان اسلامى روایت جمع و تدوین قرآن در عهد ابوبكر و تكمیل آن در زمان عثمان را پذیرفته بودند. از میان محققان شیعه در قدیم، علامه طبرسى در تفسیر مجمعالبیان و از معاصران، سید عبداللّه زنجانى در تاریخ القرآن و علامه طباطبایى در قرآن در اسلام و آیتالله معرفت در التمهید فی علوم القرآن نیز همین دیدگاه را مطرح كرده و پذیرفتهاند. با اینهمه، برخى چون آیتاللّه خویى در البیان فى تفسیر القرآن با نقد روایات ابوبكر و حتى روایات جمع عثمان، و نشان دادن تناقضهاى درونى آنها، این دیدگاه را ضعیف دانسته و با استناد به برخى دلایل متنى و كلامى، جمع قرآن را بهزمان پیامبر اكرم بازگرداندهاند.[۹]
٣- غربیان نیز در ارائه تصویرى كامل از موضوع جمع قرآن همداستان نبودهاند. برخى چون جان برتُن با رد تمام روایات جمع ابوبكر و عثمان، دیدگاهى مشابه با نظر آیتاللّه خویى برگرفته و بهجمع قرآن در عهد پیامبر(ص) قایل شدهاند. در مقابل كسانى چون جان وَنْزبُرو و كِرونه این زمان را بسیار متأخرتر از عهد ابوبكر مىدانند و حتى تثبیت نهایى آن را در اواخر قرن دوم هجرى تصویر مىكنند.[۱٠] مؤلف متن حاضر - كه نوشتهاش نسبتاً قدیمى و شاید از نخستین پژوهشهاى مستقل در باب تاریخ قرآن بهشمار مىآید - روایات جمع ابوبكر را چندان استوار نمىداند و مىكوشد تا برخى نقاط ضعف متنى و تاریخى آنها را آشكار كند.[۱۱]
۴- در بخشى كه ترجمه آن اینك تقدیم خوانندگان مىشود، تنها موضوع روایات مختلف درباب مصاحف پیش از عثمان از جمله مصحف اُبىّ، ابنمسعود، ابوموسى اشعرى و... مورد بررسى قرار گرفته است. دیگر موضوعات مرتبط با امر تدوین قرآن در ادامه فصول كتاب آمده كه ترجمه آن بهصورتى مجزا فرصتى دیگر مىطلبد.
۵- بدیهى است صرف نقل و ترجمه این كتاب بهمنزله صحهگذاردن بر تمام دیدگاههاى مؤلف نمىتواند باشد. روشن است در زمانى كه نُلدكه، در یكصد و پنجاه سال پیش، متن حاضر را مىنوشته است، منابع وى نسبتاً محدود و غالباً مخطوط بودهاند. شاید همین امر یكى از كاستیهاى اساسى وى در قرآنشناسى، بهویژه در منابع مربوط به شیعه باشد. اما از آنجا كه تأثیر و تقدم وى در اسلامشناسى و قرآنپژوهى غربیان بسیار بیشتر بوده است،[۱٢] لزوم شناخت و سنجش نقادانه این پیشینه براى ما مهمتر مىنماید.
٦- ترجمه حاضر در اصل برپایه متن آلمانى انجام گرفته، و در مواردى با ترجمه عربى جورج تامر تطبیق داده شده است، چراكه ترجمه عربى در چاپ كنونىاش، افتادگیهاى فراوان و گاه اشتباهات آشكار و پیش پاافتاده دارد.[۱٣]
٧- آدرس آیات قرآنى در متن آلمانى بنابه رسم روزگار نُلْدكه و شوالى بهقرآن چاپِ فلوگل (لایپزیك، ۱٨٣۴) است كه تا آن زمان دقیقترین شمارهگذارى از آیات قرآن را داشته است. اما از زمان انتشار مصحف قاهره در ۱٣۴۴ ق / ۱۹٢۵ م و پس از آن، با فراگیرشدن مصحف مدینه در جهان اسلام، امروزه دیگر هیچ محقّقى حتى در غرب، شمارهگذارى قرآن فلوگل را مبناى خود قرار نمىدهد. از اینرو در ترجمه حاضر تمامى آدرس آیات قرآنى بهسیستم شمارهگذارى مصحف قاهره برگردانده شده است.
٨- مؤلفان در موارد بسیارى، بهبخشهاى دیگر كتاب و یا پاورقیهاى خود در جاى دیگر ارجاع مىدهند. در این موارد، تمامى اعداد و شمارههاى صفحات را عیناً برگرداندهام. بنابراین خواننده ناگزیر است در این موارد بهشماره صفحات اصل آلمانى مراجعه كند. طبیعى است این امر تا وقتى كه تمام كتاب ترجمه فارسى نیابد میسّر نخواهد بود. بنابراین همواره در متن ترجمه فارسى خود بهشمارهگذارى صفحات متن آلمانى اشاره كردهام.
۹- شمارههاى لاتین كه در داخل قلاب [ ] قرار گرفتهاند، نشاندهنده پایانِ صفحات در متن آلمانىاند.
▲ | تدوين (شكلگيرى) نسخهی رسمى قرآن در زمان عثمان |
الف - روايت متداول[۱۴]
در جريان لشكركشی مسلمانان به ارمنستان و آذربايجان، در ميان سپاهيان عراقی و سوری اختلافاتی [۴٧] راجع به شكل صحيح متن قرآن بروز كرد. اهل حمص قرائت منسوب به مقداد بن أسود را صحيح میدانستند، اما دمشقيان و شاميان متن خود را برتر میشمردند.[۱۵] كوفيان و بصريان نيز هريك به قرائت عبدالله بن مسعود و ابوموسی اشعری تمسك میكردند.[۱٦] چون حذيفه، فرماندهی پرآوازهی سپاهيان پس از پايان جنگ به كوفه بازگشت، در مجلسی در حضور حاكم كوفه، سعيد بن عاص خشم و نگرانی خود از اين اوضاع را ابراز كرد و اين مسئله را مشكل بزرگ آيندهی اسلام دانست. بسياری از نخبگان آنروز سخنان وی را تاييد كردند، اما پيروان ابنمسعود قاطعانه بر درستی و اتوريته شيخ خود پای فشردند. ديرزمانی نگذشت كه حذيفه به مدينه آمد و ديدگاه خود را با خليفه عثمان در ميان گذاشت. عثمان صحابهی قديمی پيامبر را گرد آورد و آنان متفقاً بر رأی حذيفه صحه گذاشتند. از اينرو، خليفه هيئتی مركب از زيد بن ثابت از مدينه، و سه قريشی اصيل از مكه بهنامهای عبدالله بن زبير، سعيد بن عاص و عبدالله بن حارث تشكيل داد و آنان را مأمور تدوين نسخههایی از قرآن بر اساس قرآنِ حفصه كرد.[۱٧] پس از پايان كار، حفصه قرآن خود را بازپس گرفت و نسخههای قرآن را به مناطق مختلف فرستادند تا در آنجا بهعنوان قرآن معيار [۴٨] مورد استفاده قرار گيرد. آنگاه تمام قرآنهای پيشين را معدوم كردند. ظاهراً همگان با اين تدابير در همان وهلهی نخست موافقت كردند، اما كوفيان و معلّم قرآنیشان ابنمسعود به مخالفت برخاستند.
دشوار نيست كه زمان تقريبی رويداد اين حوادث را پيدا كنيم. زمان لشكركشی به ارمنستان و آذربايجان را عموم مورخان در سال ٣٠ هجری دانستهاند،[۱٨] اما پيوند اين حملات با ديگر نبردهايی كه مورّخان در همان منطقه برشمردهاند و نيز با اشخاصی كه نامشان برده شد[۱۹] معلوم نيست. اگر ابنمسعود تا زمان تدوين و نگارش نسخهی عثمان زنده بوده، در آنصورت اين نسخه میبايست پيش از سال ٣٢ يا ٣٣ هجری، يعنی سال وفات ابنمسعود آماده شده باشد.[٢٠] اما ديرترين زمان ممكن برای نهايیشدن نسخه، زمان مرگ عثمان در ۱٨ ذوالحجه، پايان سال ٣۵ هجری است.
چنانچه از روايات بهروشنی پيداست، ابتكار اين طرح نه در دست خليفه، بلكه از سوی يكی از فرماندهان سپاهش بوده است. انگيزهی اصلی او هم نگرانی از اين امر بود كه بروز اختلاف در متن اصلی و صحيح اين كتاب آسمانی، وحدت اسلامی و يكپارچگی حكومت مبتنی بر اصول دينی را بهمخاطره اندازد. بههر حال، نقطهی مثبت عمل عثمان در اين بود كه خيرخواهی اطرافيان را پذيرفت و در انجام درخواست آنان تسريع كرد. همين امر سبب شده است كه تصميمات وی را سنجيده شمارند و نام وی را به نيكی برند. اما كسانی كه در اين ماجرا به مخالفت و مقاومت برخاستند، بعدها [۴۹] حتی همين تدبير خوب او را ناپسند میدانستند (طبری، تفسير، ج ۱، ص ٢۹۵٢). با اينهمه، شخصيتهای بزرگی چون علی و عبدالله بن عمر نيز كه در مسائل سياسی و شخصی با عثمان دشمنی داشتند، در اين كار وی را تأييد كردند.[٢۱]
در سرفصل بحث، روايتی را كه مضمون آن گذشت، از آنجهت روايت غالب و مشهور ناميدم كه در متون ادبی، حديثی، تفاسير قرآن و كتب تاريخی بيشتر آمده است. اما در اينجا هم با همان وضعيتی روبهروييم كه در روايات دستهی نخست يعنی جمع ابوبكر گذشت. پذيرش ظاهری اين روايت چندان آسان نيست، چرا كه سلسلهی سند آن تا أنس بن مالك[٢٢] بيشتر پيش نمیرود و بنابراين بههيچ شاهد عينی ای نمیرسد. بيفزاييم كه نقد و ارزيابی روايات ديگر در اين باب نشان داده است كه بر رواياتی از اين دست نمیتوان اعتماد كرد.
ب - روايات مختلف و ارزيابى آنها
اصالت ديگر روايات اختلافی در اين باب چندان كمتر از روايت رايج و متداول نيست، زيرا مراجعی كه اين روايات به آنها میرسند، از قبيل عبدالله بن زبير، كثير بن افلح و زهری، از مهمترين راويان آن دورهاند. بنابراين لازم است صحت و اعتبار هر روايت را جداگانه بررسی كنيم.
در المقنع روايتی هست كه در آن نام سعيد بن عاص نيامده و بهجای وی از عبدالله بن عمرو بن عاص و عبدالله بن عباس نام میبرد. فرد نخست را به تقوا و غيرت فراوان ستودهاند و او را در حفظ حديث و توانايی بر كتابت مشهور دانستهاند. میگويند وی حتی مجموعهای حديثی هم گردآوری كرده بوده است.[٢٣] با اينهمه، شركت او در اين هيئت بعيد بهنظر میرسد، زيرا پدر وی كه عثمان در سال ٢٨ هجری [۵٠] وی را از حكومت مصر عزل كرده بود،[٢۴] به صف مخالفان خليفه پيوسته بود. در باب ابنعباس هم بايد گفت كه وی به سبب دانش فراوانش در كلام و تفسير[٢۵] فردی مناسب برای اين مسئوليت بهشمار میآمده، اما آوردن نام او در شمار هيئت مذكور، بیترديد بدان سبب بود كه برخی مايل بودهاند فردی از افراد منتسب به خانوادهی پيامبر نيز در تدوين متن رسمی قرآن حضور داشته باشند.
منبعی ديگر[٢٦] نام أُبی بن كعب را نيز به اين چهار تن میافزايد. وی يكی از مشهورترين حافظان قرآن و از جمله كسانی است كه مصحف قرآنی مهمی برای خود تهيه كرده بود.[٢٧] اما دشوار میتوان حضور أُبی بن كعب در هيئت مذكور را پذيرفت. اطلاعات موثقی كه واقدی به ما میدهد حاكی است كه وی دو يا سه سال پيش از اين زمان يعنی در سال ٢٢ هجری درگذشته است.[٢٨] اما اينكه سال وفات وی سال ٣٠ يا ٣٢ باشد، محل ترديد است و بعيد نيست آنرا ساخته باشند تا وی را در جمع قرآن بهدست عثمان مشاركت دهند.
دو روايت ديگر در دست است كه میگويند در كنار زيد تنها يك نفر قرشی وجود داشته است. يكی از اين دو روايت، آن قرشی را سعيد بن عاص[٢۹] میداند كه در فهرست نامهای ۴گانهی بالا بهنام او برخورديم. بنابر اين روايت، عثمان [۵۱] در ميان صحابهی پيامبر از داناترين افراد در عربيت و نيز نگارش خط عربی سراغ گرفت. گفتند سعيد بهترين عربیدان و زيد نويسندهای تواناست. لذا اولی املا میكرد و دومی مینوشت. اگر اشتباه نكنم اين روايت از دستكاری در روايت متداول ساخته شده است. نام عبدالرحمن بن حارث را علیالارجح حذف كردهاند، چرا كه در اين كار هيچ نقش مهمی برای وی نمیيافتهاند. اگر اين استنتاج درست باشد، روايت حاضر مبتنی بر روايت رايج و از همينرو متأخر است.
روايت دوم[٣٠] در كنار زيد بن ثابت از ابان بن سعيد بن عاص نام میبرد. وی علیالارجح از بستگان همين سعيد است كه در بالا به او اشاره كرديم. ابان از كاتبان پيامبر بود[٣۱] كه بنا بهروايت طبری (تاريخ، ج ۱، ص ٢٣۴۹) در نبرد يرموك به سال ۱۴ هجری درگذشته است. روايت ديگر وی را درگذشته بهسال ٢۹ هجری میداند. اين تاريخ از اين ادعا ناشی شده كه وی در كار تدوين نسخهی عثمان همكاری داشته است، حال آنكه وی دست كم دو سال پيش از اين از دنيا رفته است. بنابراين قرطبی و ابنعطيه به درستی اين روايت را در شمار اخبار ضعيف جای میدهند.
در اين ميان بهروايتی نادر در نوع خود برمیخوريم كه سيوطی[٣٢] اينچنين ما را از آن مطلع ساخته است: «ابنابی داوود از محمد بن سيرين و او از كثير بن أفلح[٣٣] نقل میكنند كه چون عثمان تصميم به كتابت و توحيد مصاحف گرفت، ۱٢ تن از قريش و انصار را گرد هم آوردند. آنگاه به سراغ ربعهیای[٣۴] كه در خانهی عمر بود فرستادند و آن را آوردند. عثمان با ايشان شرط كرد كه چون در آيهای اختلاف داشتند، [۵٢] آن را به تأخير اندازند. ابنسيرين میگويد: به گمان من، آنها آيه را به تأخير میانداختند تا ببينند چه كسی به آخرين عرضهی قرآن [بر پيامبر] نزديكتر و آشناتر بوده است.» نمیدانيم اين مطلب مرتبط است با آن روايتی كه میگويد عثمان ابا نداشت از اينكه از افرادی پرسوجو كند كه حوالی سه روز مسافرت با شهر مدينه فاصله داشتند.[٣۵] اما قسطلانی[٣٦] كه اطلاعات خود را از همان منبعی اخذ كرده كه سيوطی گرفته بود به اسامی اين ۱٢ تن، نام أبی بن كعب و مصعب بن سعد را میافزايد، اما ابنسعد (ج ٣، جزء ٢، ص ٦٢، ص ۱۹ بهبعد) بهجز أبی، از زيد بن ثابت نام میبرد. و كنز العمّال (ج ۱، شماره ۴٧٦٣) علاوه بر اين دو از سعيد بن عاص نام میبرد، اما تمام ۱٢ قريشی را ذكر نمیكند.
اين روايت هيچ بهرهای از حقيقت ندارد. بهنظر میرسد كه افزايش تعداد حاضران در هيئت مذكور بهمنظور پُررنگ كردن نقش مدنیها در تدوين نهايی قرآن بوده است. عدد ۱٢ نيز گزافی بيش نيست، چون تنها آدمی را به ياد ۱٢ نقيب موسی از ميان اسباط ۱٢گانهی بنیاسرائيل (مائده، ۱٢) میاندازد. ترديد ما وقتی بيشتر میشود كه میبينيم نام اغلب اين ۱٢ تن هيچگاه برده نمیشود. و سرانجام آنكه، چنانكه خواهيم ديد، قلمداد كردنِ عمل هيئت مذكور بهعنوان تثبيت متن [قرآن] تصوری اشتباه است.
سيوطی[٣٧] روايتی ديگر به نقل از كتاب ابوبكر بن أشته[٣٨] ذكر میكند كه از روايت رايج بسيار دورتر است. در اين روايت عبدالله بن زبير میگويد: مردی بر عمر وارد شد و به او خبر داد كه مردم درباب قرآن با يكديگر اختلاف میورزند. پس عمر دستور داد كه قرآن را بر يك قرائت گردآوری كنند، اما خود پيش از اتمام كار كشته شد. پس از اين ماجرا همان فرد بار ديگر نزد عثمان آمد و نكتهای را كه به عمر گفته بود با وی در ميان گذاشت. عثمان تصميم گرفت تمام مصاحف قرآن را گردآورد و به ابنزبير نيز دستور داد مصحف عايشه را نزد وی آورد. چون همگان آن را ديده و بسيار پسنديدند، [۵٣] عثمان فرمان به نابودی ديگر قرآنها داد.[٣۹] ميان اين روايت و اطلاعات برگرفته از منابع ديگر[۴٠] پيوندی آشكار میبينيم. هر دو میگويند كه عمر پيش از جمع قرآن كشته شد. روشن است كه اين روايت میكوشد از اهميت نقش عثمان در اين ماجرا، به نفع سلَفش عمر بكاهد؛ شبيه به همان قصهای كه در عهد قديم راجع به نقش داوود و سليمان در بنای معبد هيكل میبينيم.[۴۱] تعجبی نيست كه اين روايت مصحف عايشه را، به گونهای جانبدارانه، يگانه مبنای يكسانسازی قرآنها میداند، چرا كه عايشه از طريق خواهرش اسمأ با تمام زُبيريان نسبت دارد.
ج ـ نقد و بررسی روايت متداول
ج-۱ - اعضای هيئت
حال كه اين بحث به مردود دانستن روايات مختلف و اطلاعات آنها درباب تركيب هيئت مدونان قرآن انجاميد، بايد به ارزيابی روايت رايج بپردازيم و معلوم كنيم تا چه اندازه میتوان بر اين روايت تكيه كرد.
نخست از ويژگیهای شخصيتی ۴ عضو اصلی هيئت آغاز میكنيم.
زيد بن ثابت اهل مدينه و از بنی نجار، يكی از تيرههای قبيلهی خزرج بود. هنگامی كه جوانی بيش نبود، در شمار كاتبان ويژهی پيامبر و امر كتابت وحی درآمد.[۴٢] همو مصحف حفصه را كتابت كرد[۴٣] و در عهد عثمان به منصب قضاوت رسيد.[۴۴] منابع ديگری او را كليددار خزينهی عثمان میدانند[۴۵] و دستهی سوم میگويند از جمله عاملان ديوانی در دستگاه خلافت عثمان بود.[۴٦] از آنجا كه از نزديكان و ياوران عثمان بهشمار میرفت،[۴٧] پس از قتل وی در جبههی بنیاميه باقی ماند و از بيعت با علی سرباز زد.[۴٨] بنا به قول مشهور در سال ۴۵ هجری درگذشت.[۴۹] [۵۴]
سعيد بن عاص اندكی پس از هجرت به دنيا آمد. اموی بود و از نزديكان عثمان بهشمار میآمد. با زنان بسياری از جمله دو دختر عثمان ازدواج كرد.[۵٠] وی پس از بركناری وليد بن عقبهی در سال ٢۹ هجری، از سوی عثمان حاكم كوفه شد و تا پايان سال ٣۴ هجری در اين منصب باقی ماند.
عبدالرحمن بن حارث تقريباً همسنّ سعيد بود و از خاندان برجسته و بانفوذ مخزوم در شهر مكه بهشمار میرفت. وقتی پدرش به بيماری طاعون درگذشت، عمر با مادرش فاطمه ازدواج كرد. در شمار زنان عبدالرحمن به دختر ابوبكر، دختر زبير و دختر عثمان برمیخوريم كه آخری همان مريم بنت عثمان است كه زمانی همسر سعيد بن عاص بوده است. منابع كهن از نقش سياسی عبدالرحمن بن حارث چندان اطلاعی بهدست نمیدهند. ظاهراً پيوند وی با بنیاميه تا آخر عمرش محكم باقی ماند، چه دو دختر وی با دو چهرهی پرنفوذ بنیاميه، يعنی معاويهی و سعيد بن عاص ازدواج كرده بودند.[۵۱]
عبدالله بن زبير نيز هم سال با عبدالرحمن و از خاندانی بانفوذ در مكه بود. وی از جانب مادرش أسمأ، نوهی ابوبكر و خواهرزادهی عايشه، و از جانب ديگر ناپسری خليفه عمَر بهشمار میآمد. جنگجويی شجاع، مشهور به تقوا، و بسيار عابد و روزهدار بود. با اينهمه، از آنجا كه پدرش زبير در هوای خلافت پس از عثمان، شورشيان عليه خليفه را تأييد میكرد، دشوار میتوان عبدالله را از حاميان نزديك به خليفه عثمان دانست.[۵٢] [۵۵]
ج-٢ - روش كار در تدوين و صلاحيت اعضای هيئت در انجام اين كار
شك نداريم كه زيد، بهسبب تجربه و كار پيشينش، برای انجام دستور عثمان به توحيد مصاحف شايستگی داشت. در حقيقت هيچكس را توان رقابت با او در اين امر نبود و هم از اينرو، وی تنها فردی است كه تمام روايات تاريخی او را از جمله اعضای هيئت تدوين قرآن در عهد عثمان میشمارند.
بهندرت برخی مفسران مسلمان با شگفتی پرسيدهاند چگونه بهجای زيد، ابنمسعود نيامده است؛ او كه پيش از تولد زيد، به اسلام گرويده بود و صاحب دهها فضيلت ديگر بود؟[۵٣] آنگاه خود در نهايت چنين اظهار كردهاند كه زيد تمام قرآن را از حافظه میدانست، حال آنكه ابنمسعود تنها هفتاد سوره را از بر بود. چنين دعوی و استدلالی از اساس باطل است. صاحبان اين نظر از يكسو، آن روايتی را بد فهميدهاند كه میگويد پيامبر ٧٠ سوره را در حضور ابنمسعود قرائت كرده بود،[۵۴] حال آنكه زيد هنوز كودكی بيش نبود. اينان گويی از ياد بردهاند ابنمسعود خود صاحب نسخهای از قرآن مخصوص بهخود بود كه تا مدتها پس از وی همچنان از جايگاه و اهميتی فراوان برخوردار بوده است. از سوی ديگر، ايندسته از عالمان اسلامی از اين نكته غافل بودهاند كه قرآن عثمان در اصل بر مبنای مصحف حفصه شكل گرفته است و هيچكس بهتر از زيد نمیتوانسته اينكار را انجام دهد، چه همو خود محرّر و تنها كاتب اين نسخه بود. با تمام اين احوال بهدرستی نمیدانيم بهچه سبب نام اين اين سه نفر قريشی در جمع هيئت تدوين قرآن قرار گرفته است. سعيد بن عاص از سال ٢۹ هجری حاكم كوفه بود و همچنانكه از علل انتخاب وی در اين هيئت نيز چيزی نمیدانيم، نمیتوان معلوم كرد آيا واقعاً در زمان شروع بهكارِ اين هيئت، وی خود به مدينه آمده يا خليفه او را فراخوانده است. نبايد آن روايات را چندان جدی گرفت كه میگويند سعيد اوضاع و احوال عراق را نيك میشناخت و بلافاصله نسبت به دغدغههای حذيفه [۵٦] واكنش مثبت نشان داد، چرا كه اينها همه ضرورت حضور او در هيئت مذكور را ايجاب نمیكند. حال كه اطلاعات ما دربارهی آن دو قريشی ديگر نيز كمكی در يافتن علت حضور آن دو در هيئت تدوين قرآن نمیكند، بايد ببينيم آيا در خود اين روايتِ رايج مطلب قابل اعتمادی هست؟
بله هست. عثمان به اعضای هيئت چنين دستور داد: «اگر در جايی از قرآن اختلافنظر پيدا كرديد، آن را به لسان (لهجهی) قريش بنويسيد، زيرا قرآن به زبان آنان نازل شده است.»[۵۵] با شنيدن اين جمله بهروشنی حس میكنيم كه حضور پُررنگ قريشيان در اين هيئت برای امانتداری و تضمين نگارش آن به لهجهی قريش بوده است. اما روايتی مشابه، اين سه نفر قريشی را داناترين افراد به لهجهی قريش میانگارد، ولی تصميم نهايی در هنگام اختلافنظر را به عثمان وامیگذارد. مثلاً وقتی زيد تصميم داشت واژهی «تابوه» را در دو آيهی بقره، ٢۴٨ و طه، ٣۹ بنويسد و ديگران بر كتابت «تابوت» تأكيد میورزيدند، عثمان گفت تلفظ صحيح قريشی اين واژه همان تابوت است.[۵٦] رأی عثمان از اساس اشتباه است و اين مثال نيز اساساً مثال خوبی نيست. تابوت اصلاً عربی نيست بلكه از زبان حبشی گرفته شده. تلفظِ «تابوهٌ» نيز شكلی نامأنوس و بااشمئزاز داشته است. از سوی ديگر، با شرايط و ويژگیهایی كه از آن دوران میشناسيم، مجادله بر سر وزن صرفی اين واژه بعيد بهنظر میرسد. نه در سخنان پيامبر چيزی در باب ريشهشناسی واژههای آنعصر آمده است و نه خلفای نخست و اتباع ايشان چيزی از دقايق اين امر میدانستند.[۵٧]
ديدگاه مسلمانان در اين باب پيوندی وثيق دارد با اين مسأله كه ميان مصحف عثمانی (قرآن رسمی) و جمع نخست زيد در عهد ابوبكر چه رابطهای هست؟ [۵٧] چون قرآن منشأ واحد الهی دارد به پشتوانهی اين عقيدهی كلامی پيشينی، هر دو نسخه از يك درجه از اعتبار برخوردار میشوند؛[۵٨] اما چون ترجيح قرآن عثمان بايد به دليل قاطعی صورت پذيرد، اين عالمان از نظريهی قرائات يا احرف سبعهی كمك گرفتهاند. بنابر اين نظريه، در جمع نخست هر بخش قرآن به يكی از هفت لهجهی مختلف عربی نوشته شده بود،[۵۹] اما مصحف عثمانی تنها بر پايهی لهجهی قريش بود[٦٠] كه جبرئيل قرآن را به همان لهجه بر پيامبر قرائت كرده بود.
تمام رواياتی كه میكوشند قرآن عثمانی را به يكی از لهجههای عرب پيوند دهند بايد كنار گذاشته شوند. قرآن به هيچيك از لهجههای خاص يا محلی عرب نوشته نشده است. زبان قرآن بيشتر از هر چيز به زبان شعر جاهلی میماند. اين شعرها به يك زبان (محلی) نوشته نشده، چه شاعران فراوان بوده و از قبايل مختلفی دور از يكديگر برخاستهاند كه همين امر سبب شده متون شعری كهن از حيث لهجه بسيار متفاوت از يكديگرند. از سوی ديگر، اين نكته را هرگز نبايد از ياد برد كه ما نمیتوانيم راز و شيوهی نگارش برخی از ويژگیهای صوتی قرآن هنگام تدوين را، آنهم با خط ناقصی چون خط اوليه عربی دريابيم؛ همان خطی كه غالباً حروف صدادار را منعكس نمیكند. با اينهمه، هماهنگی فراوان متون لغوی و نحوی نشان از وجود نوعی وحدت زبانی بالفعل در آن دوران دارد. اما اينكه بپنداريم [۵٨] لهجههای عربی در مناطق گستردهای از شبه جزيره پنهان بوده است، با آنچه از جغرافيای زبان در ديگر مناطق جهان میشناسيم منافات دارد. اينها همه ما را به اين نتيجه میرساند كه شعر كهن عربی و قرآن به زبانی فصيح و قابل فهم برای عموم نوشته شده[٦۱] كه اختلاف آن با لهجههای محلی در مراكز فرهنگیای چون مكه و مدينه بسيار كمتر از ديگر از مناطق دوردست در شبهجزيره بوده است.
گذشته از تمام اين فرضيات، اگر عثمان میخواست بهترين و آشناترين افراد به لهجهی قريش را انتخاب كند، بايد به سراغ كسانی ديگر میرفت، نه آنكه اشخاصی منتسب به قريش را برگزيند كه در مدينه رشد و تربيت يافتهاند.
از سوی ديگر، توجه به اين بخش از روايت كه میگويد زيد و همكارانش كار كتابت قرآنها را از روی مصحف حفصه انجام دادند،[٦٢] پاسخ سادهتری برای حل اين لُغَز در اختيار مینهد. با اينهمه، من همچنان در اين امر ترديد دارم كه آيا اعيان سهگانهی قريش كه نامشان در هيئت مذكور آمده، حاضر به انجام اين استنساخ شدهاند؛ بهويژه آنكه حتی با فرض توانمندی ايشان، اينكار بسيار دشوار و نفسگير بوده است. و چون زيد هم خود به تنهايی از انجام كامل اين عمل سنگين - كه ٣ يا ۴ نسخه را كتابت كند - برنمیآمده، حدس من اين است كه جمعی از كاتبان و ناسخان حرفهای در اين كار دست داشتهاند و زيد [۵۹] تنها وظيفهی نظارت و راهنمايی را بر عهده داشته است. چندان معلوم نيست كه اين سه نفر قريشی آيا اساساً از دانش كافی برای مساعدت زيد برخوردار بودهاند. با تمام اين احوال، اين راه حل از تمام نظرياتی كه در روايات فوق مطرح میشود، معقولتر مینمايد.
راه حل ديگری هم هست كه بيشتر به اين روايت توجه میكند كه عثمان در كار خود كوشيد بيشترين حد ممكن از آيات وحيانی قرآن را گرد آورد.[٦٣] بدينسان، به تمام نقلهای مختلف آن روايت معروف[٦۴] توجه میشود كه میگويد آيهی ٢٣ سورهی احزاب نخست مفقود بود، آن را نزد خزيمهی بن ثابت يافتند و در جای خود قرار دادند. بنابه نقل طبری (تفسير، ج ۱، ص ٢٠)، در اولين جستجو در متن تدوين يافتهی جديد، متوجه نبودِ اين آيه شدند، اما در جستجوی دوم، فقدان آيات پايانی سورهی توبه را دريافتند و پس از وارسی آنها را نزد يك خزيمهی ديگری يافتند. ترمذی در بخش تفسير خود، تنها به همين آيات اخير اشاره میكند. آن سه تن قريشی طبيعتاً بايست در يافتن چنين اموری نقش پررنگتری میداشتند، چرا كه اينان به دليل پيوندهایشان با خاندان ثروتمند و بانفوذ، لاجرم بايست بهتر از هر كسی میدانستند چه كسی چه بخش از مكتوبات قرآنی را در اختيار دارد. اما روشن است كه اين روايات بخشهايی از ماجرای جمع ابوبكر را با حوادث اينجا خلط كرده يا گمان بردهاند اين حوادث در زمان ابوبكر رخ داده است.[٦۵] در عين حال، تمام اين روايات [٦٠] با آن نكتهی اصلی در روايت جمع عثمان در تعارضند كه مصحف عثمان در اصل بر مبنای مصحف حفصه (جمع ابوبكر) تهيه شده است. جايگاه اين روايات را بايد مانند همان اخباری دانست كه وجوه قرائات و لهجههای مختلف را در نص عثمانی به ديدهی اعتبار مینگرد. بنابر اين روايات، شناسايی مصاحف يا برگپارههای قرآنی كه از شرايط اعضای هيئت بوده و اين سه تن قريشی لاجرم واجد آن بودهاند، كمترين اهميت علمی نداشته است و اين امر اساساً در انتخاب اين سه تن در هيئت تدوين قرآن نقشی نداشته است.
پس از اينهمه كندوكاو، تنها يك احتمال را میتوانم قطعی بشمارم: قريشیهایی كه نامشان در فهرست هيئت تدوين قرآن عثمان ذكر شده، به سبب موقعيت پُرنفوذ اجتماعیشان میتوانستهاند اعتبار اين كار را نزد افكار عمومی مسلمانان بالاتر ببرند. اما انجام اين امر صد البته ضروری نبوده است. دستورالعمل خليفه [به رعايت لهجهی قريش در توحيد مصاحف] كه صحابهی كبار نيز آن را تأييد میكردند، بهترين توصيهای است كه به ذهن خطور میكند. اگر قرار بود اين فرمان در عمل اجرا شود، دستكم بايست به سراغ مردانی مسنتر، تواناتر و جاافتادهتر میرفتند.
كسانی كه اين نتيجهگيری برایشان راضیكننده نيست، ناگزير بايد بپذيرند كه اساساً اين سه قريشی هيچگونه همكاری در تدوين قرآن عثمان نداشتهاند و بالتبع تمام اين روايات محصول تحريف حقايق تاريخی به نفع مصالح قريش يا انگيزههای بداند. اما قدمگذاردن در اين راه هم مشكلات و تنگناهای خاص خود را دارد، چرا كه امكان ندارد مصالح بنیاميه و بنیزبير يكجا جمع شوند. پس بهتر است دعوت از اين سه قريشی را حقيقتی تاريخی بدانيم، گو اينكه مقصود خليفه از انتخاب ايشان را بهدرستی درنمیيابيم.
و سرانجام بايد گفت كه اين مسأله چندان از اهميت و حساسيت برخودار نيست. با در نظر گرفتنِ اصل ماجرا كه بايست قرآنهای متعددی بر مبنای نسخهی مادر تدوين و كتابت میشد، تركيب هيئتِِ مذكور در درجهی دوم اهميت قرار میگيرد. مهمتر از آن، اين تصميم اساسی بود كه از اين پس بر متن واحد و يكسانی از قرآن استناد كنند. در خبر است كه «عثمان [٦۱] صحابه را گرد آورد و موضوع را در ميان نهاد. در آنجا همگان مسئله را فيصله دادند و تصميم به اجرای پيشنهاد حذيفه گرفتند.»[٦٦] از اعضای اين مجلس چيزی نمیدانيم. حذيفه چون خودش پيشنهاددهندهی اين طرح بوده، حضورش در آن جلسه طبيعی است؛ و بهتر است سعيد را نيز از اعضای اين جلسه بهحساب آوريم تا آنكه در شمار اعضای هيئت.
حال كه پذيرفتيم عثمان برای يكسانسازی مصاحف، در واقع كاری جز استنساخ مهمترين مصاحف موجود در مدينه انجام نداد، ديگر موضوع بحث جمع قرآن نخواهد بود، بلكه بايد تنها از كار (پروژهی) عثمان سخن گفت. تعبير «جمع» در روايت رايج نيامده، بلكه بهشكل پراكنده در روايات ديگر[٦٧] يا در متون تاريخی[٦٨] و كتابهای علوم قرآنی[٦۹] بدان اشاره شده است. از سوی ديگر نمیتوان در توصيف كار عثمان تعابيری بهكار برد كه تنها در منابع متأخر آمدهاند؛ فیالمثل بگوييم هدف اصلی از جمع عثمان، معنای لغوی و رايج آن نبوده، بلكه مراد اتلاف بوده است.[٧٠] در اين استنباط میتوانيم بهعبارت يعقوبی (ج ٢، ص ۱۹٦) هم استناد كنيم، اما تا آنجا كه من میفهمم، روايت مراد از اين جمع را گردآوری و تحصيل متن قرآن میداند.[٦٢]
د - ترتيب سورهها در مصحف عثمان
بهدرستی معلوم نيست سورههای قرآن در ترتيب مصحف عثمان بر اساس چه ضابطهای چيده شدهاند. در همين آغاز كار، از ميان احتمالات مختلفی كه به ذهن میرسد، بايد ضابطهی مضمون يا محتوا را كنار بگذاريم، زيرا بر همگان روشن است كه نه فقط سورهها، بلكه بسياری از آيات قرآن نيز به مضامين و موضوعات مختلف میپردازند. ملاك ترتيب زمانی را نيز بايد كنار گذاريم. رعايت اين ملاك نهتنها با شرايط زمانی و مكانی آن روزگار منافات دارد (كه در بحث از مصاحف غيررسمی پيش از عثمان از آن سخن گفتيم)،[٧۱] بلكه اساساً انجام آن به سبب مشكلات موجود در نگهداری نسخههای قرآن ناممكن بوده است. از يكسو، دستهای از آيات را بهدستور خود پيامبر در جاهای ديگر (و سورههای قبلی) قرار داده بودند. و از سوی ديگر، هنگام جمع نخست بهدست زيد، جابهجا شدن بخشهای مختلف قرآن يقيناً روی میداده است. هم از اينرو، وقتی محمد بن سيرين (م ۱۱٠ هـ) میپرسيد از چه رو قرآن را بر حسب زمان نزول مرتب نكردهاند، عكرمهی میتوانست در پاسخ بگويد: «حتی اگر تمام جن و انس دست بهدست هم میدادند، انجام اينكار ناممكن بود.»[٧٢] نسلهای بعدی هم رعايت ترتيب زمانی نزول را در قرآن حرام و انجام آن را بدعت میشمردند.
با اين حساب، تنها اين راه باقی میماند كه ترتيب سورهها در مصحف عثمان را مكانيكی و بر اساس طول سورهها بدانيم. دانشمندان اسلامی پيشتر خود به اين قاعده اشاره كردهاند: «عثمان قرآن را جمع و تاليف كرد (ألّفه)، سورههای بزرگ را با سورههای بزرگ و سوَر كوتاه را با سوَر كوتاه قرار داد.»[٧٣] قرآن رسمی عثمان، صرفنظر از [٦٣] سورهی فاتحه، با سورههای بزرگتر شروع میشود، پس از آن سورههای كوتاهتر و در انتها كوچكترين سورهها قرار گرفته است. بهعكس آنچه در نگاه نخست بهنظر میرسد، چنين قاعدهای در چينش سورهها چندان عجيب نيست، زيرا مرتب ساختنِ كتاب بر اساس حجم بخشهای مختلف آن، چه از بزرگ به كوچك و چه بالعكس، بهيك اندازه معقول است. هركه بهدنبال اين امر جستجو كند، در ميان متون ادبی جهان، نمونههای متعددی از هر دو شيوه خواهد يافت. در اينجا تنها مايلم اين مثال را يادآوری كنم كه بخشهای مختلف ميشنا در يهوديت بر اساس تعداد فصولشان مرتب شدهاند.[٧۴]
مسلمانان اوليه برای تعيين طول سورهها، به تعداد آيات هر سوره توجه نداشتهاند، بلكه اين كار را با نظر به بلندی ظاهر سوره و بر حسب حجم و تعداد صفحات آن سوره انجام دادهاند. علت اين بوده كه اندازه و طول آيات در سورهها يكسان نيست. مثلاً سورهی هفتم (اعراف) ٣٠ آيه بيشتر از سوره چهارم (نسأ) دارد، اما از نظر حجم يك صفحه از سورهی نسأ كوچكتر است. سورهی بيستم (طه) ۵ آيه بيشتر از سورهی نهم (توبه) دارد، ولی از نظر حجم به نصف سوره توبه هم نمیرسد. سورهی بيست و ششم (شعرأ) از نظر حجم يك چهارم سورهی دوم (بقره) است، اما تنها ٦۹ آيه كمتر از بقره دارد. با اينهمه، بايد بهخاطر داشت كه ملاك حجم يا اندازهی ظاهری سوره همهجا و بهدقت رعايت نشده: در مواردی از اين اصل تخلف شده است. من برای تبيين اين نكته جدول زير را تهيه كردهام كه در آن نام و شمارهی سوره در ترتيب رسمی قرآن همراه با تعداد آيات و اندازهی آن سوره بر حسب تعداد صفحات و سطور در چاپ فلوگل (۱٨۵٨ م)[٧۵] آمده است. آنگاه در ستون آخر، جايگاه هر سوره را بنابر ترتيب و اندازهگيری دقيق صفحات و سطور آن آوردهام. [٦۴]
|
|
□ الف: نام سوره
□ ب: شمارهی سوره در ترتيب رسمى
□ ج: تعداد آيات
□ د: تعداد صفحات كامل
□ هـ: تعداد سطرهاى اضافه
□ و: جايگاه دقيق سوره از نظر حجم
با مرور اين جدول درمیيابيم كه ترتيب رسمی قرآن با ترتيب آيدهآل (و دقيق آن برحسب حجم سورهها) بسيار متفاوتند. فقط شش سوره در جای خود قرار گرفتهاند: آلعمران (٣)؛ يوسف (۱٢)؛ انبياء (٢۱)؛ ذاريات (۵۱)؛ عبس (٨٠) و انشقاق (٨۴). اين امر آدمی را بهتعجب و پرسش وا میدارد كه با آنکه اجرای كامل و دقيق اين قاعده ممكن بوده، بهراستی چرا نظام دقيق سورهها بر اساس حجم يا طولشان بهطور كامل رعايت نشده است؟
منشأ برخی بیدقتیها از اينجاست كه بسياری از سورهها را احتمالاً كاتبان مختلف بر روی صحيفههای نايكسان و با خطوط متفاوت نگاشتهاند و همين امر اندازهی دقيق و واقعی سورهها را برهم میزد. اما در مواردی كه اين قاعده بهشكل فاحشی رعايت نشده است، نمیتوان به اين تفسير و تعليل استناد كرد. مثلاً ما واقعاً درنمیيابيم چرا سورههای رعد (۱٣)، ابراهيم (۱۴) و حجر (۱۵) كه ٣ يا ۵/٣ صفحه بيشتر نيستند در ميان سورههایی قرار گرفتهاند كه طول هر يك دستكم ٧ صفحه است؛ يا نمیتوانيم توضيح دهيم كه چرا سورهی انفال (با ۵ صفحه) پيش از سورهی توبه (با ۱٠ صفحه) قرار گرفته و سورهی سجده (با ۵/۱ صفحه) پيش از سورهی احزاب (با ٣/۵ صفحه) واقع شده است؟ از سوی ديگر دشوار میتوان پذيرفت كه مصحف حفصه فاقد صفحاتی يكسان بوده باشد. تنها اين احتمال باقی میماند كه بگوييم ترتيب كنونی سور ناشی از وضعيت ناآمادهی متن قرآن در صحيفههای حفصه باز میگردد كه زيد - خواه به دلايل شخصی يا بهسبب پذيرش قوانين روزگار خود - جرأت تغيير آن يا دستكم اصلاح اساسی آنرا نداشته است. دور نيست كه بپنداريم او دربند اسباب و قيود مختلف بوده است. همچنين میتوان گفت انگيزهی انتخاب اين روش غريب، ترس از انجام كامل كار تدوين قرآن بوده است، تا مگر كمال هرچه بيشتر آن سبب چشمزدن نيروهای شرور و پنهان نشود. اين تصور خرافی همواره در ميان تمام اقوام بدوی رواج داشته است.
اختلاف ترتيب كنونی سورهها با ترتيب ايدهآل بر اساس طول، تنها در دو جا بهگونهای رضايتبخش قابل فهم است. يكی كه بزرگترين و مهمترين اختلاف موجود در مصحف رسمی نيز بهشمار میآيد، عبارت است از قرار گرفتن سورهی فاتحه تنها با پنج سطر طول، درست پيش از بلندترين سورهی قرآن يعنی بقره. اختلاف كماهميت ديگر آن است كه كوچكترين سورهی قرآن - كوثر تنها با يك سطر طول - در انتهای قرآن قرار نگرفته است. قرآن به سورههای فلق و ناس ختم میشود كه هريك دو سطرند. محتوای اين دو سوره همانند سورهی نخست قرآن دعايی است و همين امر آدمی را به اين گمان وامیدارد كه اين دو عمداً در انتهای قرآن قرار گرفتهاند. حتی اگر مدوّن متن دربندِ هيچ عقيدهی خرافی يا دينی نبوده باشد، اين عمل او چندان تعجبانگيز نيست، چه مناسب است كتاب مقدس چون قرآن با دعای حمد و سپاس آغاز شود و با دعاهای حفظ و سلامت پايان پذيرد. پيشتر در باب تعلق اين دو سوره به متن قرآن يا عدم آن به تفصيل بحث كرديم.[٧٦]
نمیتوان به قطع و يقين گفت كه نسبت به تعداد سورههای قرآن در مصحف عثمان تمايل خاصی وجود داشته است. اين نكته عيناً در باب تعداد سورهها در مصاحف ابنمسعود و أبی نيز صادق است. لذا بهتر است اين تعداد خاص سورهها را صرفاً تصادفی بدانيم.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- Theodor Nöldeke, Geschichte des Qorans. Eine von der Pariser Académie des Inscriptions gekrönte Preisschift, Göttingen, 1860.[٧]- تاريخ القرآن، تأليف تيودور نولدكه، تعديل فريدريش شفالى، نقله الى العربية د. جورج تامر، بالتعاون مع فريق عمل مؤلف من السيدة عبلة معلوف - تامر، د. خيرالدين عبدالهادى، د. نقولا ابومراد، برلين، مؤسسة كونراد - ادناور، ٢٠٠۴. xxxvi+٨۴۱ص. قرار است بهزودى ترجمه ديگرى بهقلم عمر لطفى العالم از سوى دارالمدار در بيروت انتشار يابد.
[٢]- Friedrich Schwally.
[٣]- Heinrich Zimmern.
[۴]- Gotthelf Bergsträßer.
[۵]- Otto Pretzl.
[٦]- Theodor Nöldeke et al., Geschichte des Qorans, 3 volumes, Leipzig: Dieterich'sche Verlagsbuch- handelung, 1909-1938. [Vol. 1: Über den Ursprung des Qorāns, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1909. Vol. 2: Die Sammlung des Qurans, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1919. Vol. 3: Die Geschichte des Korantexts, by Gotthelf Bergsträßer & Otto Pretzl, 1938.] Hildesheim and New York: Georges Olms Verlag, 1970, 2000.
[٨]- ترجمهی ۴ فصل نخست این کتاب در مجلهی علوم حدیث، سال دهم، ش ۱و٢، ٣۵-٣٦، بهار و تابستان ۱٣٨۴، ص ٧٠ - ۱٠٠ منتشر شده که به موضوع نقد و بررسی روایات جمع نخست قرآن بهدست ابوبکر میپردازد. ترجمهی فصل پنجم کتاب نیز که به امر مصاحف صحابه پیش از جمع عثمان میپردازد، در مجلهی ترجمان وحی سال دهم، ش ۱۹، شهریور ۱٣٨۵ انتشار یافته است.
[۹]- برای اين نقدها نك: البيان فی تفسير القرآن، بيروت، دارالزهرأ، بیتا، صص ٢٣۹-٢۵۹.
[۱٠]- در اين باره نك. «تحليل ادبى قرآن، تفسير و سيره: نگاهى به روششناسى جان ونزبرو»، نوشته اندرو ريپين، ترجمه مرتضى كريمىنيا، پژوهشهاى قرآنى، سال ششم، شماره پياپى، ٢٣-٢۴، پاييز و زمستان ۱٣٧۹، صص ۱۹٠-٢۱٧؛ «ملاحظاتى بر كتاب مطالعات قرآنى» نوشته ويليام گراهام، ترجمه مرتضى كريمىنيا، آينه پژوهش، سال يازدهم، ش ۵، شماره پياپى ٦۵، آذر و دى ۱٣٧۹، صص ۴٦-۵٣.
[۱۱]- نگاه كنيد به «نقد و بررسى روايات جمع قرآن»، نوشته تئودور نُلدكه، بازنگارى فريدريش شوالى، ترجمه مرتضى كريمىنيا، مجله علوم حديث، سال دهم، ش ۱و٢، ٣۵-٣٦، بهار و تابستان ۱٣٨۴، صص ٧٠-۱٠٠.
[۱٢]- دو كتاب كه بهروشنى تأثير تاريخ قرآنِ نُلدكه - شوالى در آنها هويداست، عبارتند از: در آستانه قرآن، نوشته رژى بلاشر، ترجمه محمود راميار، چاپ اول تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱٣۵۹، ص ٣٢٦؛ درآمدى بر تاريخ قرآن، نوشته ريچارد بِل، بازنگرى و بازنگارى و. مونتگمرى وات، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، چاپ اول، قم، سازمان اوقاف و امور خيريه، مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى، ۱٣٨٢، ص ٢٧٦.
[۱٣]- دربارهی معرفی اين ترجمهی عربی و مروری بر برخی اشتباهات آن نك: مرتضی كريمینيا، «تاريخِ قرآن (نُلدكه - شوالی): تاريخچهی تدوين و نقد و بررسی ترجمهی عربی آن» در پژوهشنامهی قرآن و حديث، سال اول، ش ۱، پاييز ۱٣٨۵، صص ۱۴٣-۱۵٣.
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[٢٣]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢٦]-
[٢٧]-
[٢٨]-
[٢۹]-
[٣٠]-
[٣۱]-
[٣٢]-
[٣٣]-
[٣۴]-
[٣۵]-
[٣٦]-
[٣٧]-
[٣٨]-
[٣۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴٢]-
[۴٣]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴٦]-
[۴٧]-
[۴٨]-
[۴۹]-
[۵٠]-
[۵۱]-
[۵٢]-
[۵٣]-
[۵۴]-
[۵۵]-
[۵٦]-
[۵٧]-
[۵٨]-
[۵۹]-
[٦٠]-
[٦۱]-
[٦٢]-
[٦٣]-
[٦۴]-
[٦۵]-
[٦٦]-
[٦٧]-
[٦٨]-
[٦۹]-
[٧٠]-
[٧۱]-
[٧٢]-
[٧٣]-
[٧۴]-
[٧۵]-
[٧٦]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ بررسی روايات جمع قرآن در زمان عثمان (ترجمه بخشی از كتاب تاريخ قرآن نلدكه)، ترجمۀ مرتضی كريمینيا، مجله قرآنپژوهی خاورشناسان (قرآن و مستشرقان)، شماره ۱، پاییز و زمستان ۱٣٨۵، صص ۱٢٣-۱٦٢. برگرفته از منابع زیر: