جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۶ مهر ۲۹, شنبه

افول و سقوط امپراتوری ساسانیان

از: پروانه پورشریعتی (استاد تاریخ و ایران‌شناسی دانشگاه تکنولوژی نیویورک)

انحطاط و سقوط ساسانیان

اتحاد اشکانی-ساسانی و پیروزی اعراب بر ایران


فهرست مندرجات

.



پروانه پورشریعتی، تاریخ‌نگار ایران باستان

پروانه پورشریعتی، در حال حاضر استاد ایران‌شناسی و اسلام‌شناسی در دانشگاه تکنولوژی نیویورک و هم‌چنین محقق مهمان در مؤسسه‌ی تحقیقات در مطالعات یاستانی دانشگاه نیویورک است. وی ۱۴ سال در دانشگاه ایالتی اوهایو در بخش زبان و فرهنگ خاورمیانه تدریس کرده است و مقالات بسیاری، بیشتر به‌زبان انگلیسی در زمینه‌ی تاریخ ساسانیان، تواریخ محلی ایران، منابع پارتی شاهنامه، حماسه‌های ملی و پرستش مهر و عیاری در مجلات تخصصی مشترک دارد.

پروانه پورشریعتی (Parvaneh Pourshariati) (زاده‌ی تهران) استاد دانشیار ایران‌شناسی و اسلام‌شناسی در بخش زبان و فرهنگ خاور نزدیک در دانشگاه ایالتی اوهایو است. او مدرک کارشناسی در رشته‌ی جامعه‌شناسی را در دانشگاه نیویورک و کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته‌ی تاریخ از دانشگاه کلمبیا دریافت کرده‌ است. تحقیقاتش در زمینه‌ی تاریخ فرهنگ و اجتماعی خاورمیانه، قفقاز، ایران و آسیای میانه در تاریخ باستان و قرون وسطی متمرکز گشته‌ است.

او هم‌چنین عضو هیأت تحریریه‌ی نشریه مطالعات ایرانی است و کتاب «افول و سقوط ساسانیان اتحاد اشکانی-ساسانی و پیروزی اعراب بر ایران» (Decline and Fall of the Sasanian Empire: The Sasanian-Parthian Confederacy and the Arab Conquest of Iran) را نوشته است که در سال ۲۰۰۸ در آمریکا منتشر شد و این کتاب به‌زبان عربی و فارسی هم ترجمه شده است.

او در این کتاب، نگاه مسلط بر مطالعات ساسانی را مورد نقد قرار داده، نگاهی که طی بیش از هفتاد سال گذشته تحت‌تاثیر نظریه‌ی آرتور کریستین‌سن بوده است. او خود مطالعه‌ای تازه در باره‌ی اضمحلال و فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در ایران از ارتباط اعراب مهاجم به ایران با بخش‌هایی از حکومت ساسانی ارائه نموده است.

خانم پورشریعتی نظریه‌ی وجود یک شاهنشاهی متمرکز ساسانی را رد می‌کند و در گفت‌وگویی با بخش فارسی بی‌بی‌سی می‌گوید: «حکومت ساسانی شکلی شبیه به یک کنفدراسیون داشته است که نتیجه همکاری سیاسی خانواده‌های بزرگ اشکانی و ساسانی بوده است و خانواده‌های اشکانی در بر سر کار آمدن یا سقوط بیش‌تر پادشاهان ساسانی موثر بوده‌اند.»

به گفته‌ی او، اوج همکاری خاندان‌های اشکانی و ساسانی در زمان پیروزی‌های ساسانیان در زمان جنگ‌های سی‌ساله با رومیان است و با تزلزل در اتحاد این خانواده‌ها زمان شکست ساسانیان فرا می‌رسد و دوره‌ای از تغییر و بی‌ثباتی حکومت ایران را فرا می‌گیرد. دوره‌ای که شاهد بر سر کار آمدن هشت پادشاه و ملکه در طی چهار سال است.

بنابر مطالعه پروانه پورشریعتی، در زمان حمله اعراب، حکومت ایران به دو بخش پارس‌ها و بخش شمالی (بخش پارت‌ها) تقسیم شده بود و [نیز] ارتش ایران به سه فرقه تجزیه شده بود.

وی می‌گوید برخی از خانواده‌های اشکانی متحد ساسانیان مانند خانواده‌ی بسطام و بندویه در زمان شروع حمله اعراب با رهبران عرب در ارتباط بوده‌اند و رهبران عرب هم در مکاتبات خود گفته‌اند که تنها خواهان عبور از ایران برای رسیدن به ماوراءالنهر در آسیای میانه و دستیابی به راه‌های بازرگانی هستند و مدعی حکومت و تاج‌وتخت ایران نیستند و برخی از رهبران نظامی ایران مانند رستم فرخ هرمز در جریان این مکاتبات بوده‌اند.

خانم پورشریعتی معتقد است که موفقیت اعراب در حمله به ایران نتیجه‌ی مصالحه یکی از خانواده‌های اشکانی با اعراب بود و ارزیابی تاریخی شاهنامه فردوسی همین نظر را تایید می‌کند که با سایر روایت‌های تاریخی تاریخ‌نگاران دوره‌ی اسلامی متفاوت است.

بر اساس نگاه این نویسنده، شاهنامه فردوسی افزون بر اهمیت ادبی باید به‌عنوان یک متن تاریخی مورد بازنگری قرار گیرد. مطالعه‌ی او نشان می‌دهد که شاهنامه دارای برخی از اسنادی است که از سوی برخی از خانواده‌های اشکانی به‌عنوان منبع روایت تحولات تاریخی در اختیار فردوسی قرار گرفته است.

هم‌چنین به گفته‌ی پروانه پورشریعتی، شاهنامه اطلاعاتی را در باره‌ی تقسیم‌بندی نواحی ایران در دوره‌ی ساسانی در اختیار ما می‌گذارد که تا چند سال پیش هیچ اطلاع تاریخی از آن نداشتیم و اکنون مطالعات سکه‌شناسی جدید آن را تایید می‌کند.

خانم پورشریعتی با مطالعه تاریخ‌های نوشته‌شده از سوی ارمنیان و سریانی‌ها و دیگر اقوام مجاور ایرانیان و هم‌چنین بررسی نتایج تازه‌ی مطالعات سکه‌شناسی سیر تحول ساختار سیاسی و اجتماعی ساسانیان را گزارش کرده است.

وی می‌گوید روایت‌هایی که از سوی تاریخ‌نگاران اسلامی در اختیار ما قرار گرفته حتی از نظر گاه‌شماری هم دقیق نیست و گاه اطلاعاتی وارونه در اختیار ما قرار می‌دهد.

او هم‌چنین می‌افزاید: «اسناد نشان می‌دهد که نظر آرتور کریستین‌سن که می‌گفت تاریخ پانصد ساله‌ی اشکانیان را باید با آمدن ساسانیان به فراموشی سپرد، درست نیست و باید از یک تداوم هزار ساله‌ی سنت‌ها و فرهنگ و حاکمیت‌های منطقه‌ای خاندان‌های اشکانی سخن گفت.»

بنابر نظر وی نظریه دو قرن سکوت ایرانیان پس از حمله اعراب هم درست نیست و ما با مجموعه‌ای از تحولات روبه‌رو هستیم که نشان از تداوم تاریخی ایران پس از حمله اعراب دارد.

کتاب پروانه پورشریعتی، در مجموعه‌آثار کتابخانه‌ی بین‌المللی مطالعات ایرانی منتشر شده و در برخی از دانشگاه‌های آمریکا و بریتانیا مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

انقراض ساسانیان و تداوم فرهنگی ایرانیان

روایتی داریم از دوره‌ی ساسانی، از تاریخ ساسانی، که ساسانی‌ها یک حکومت متمرکز داشتند، تا اواخر دوره خسروپرویز - که خسروپرویز حدود سال‌های ٦۲۸ میلادی از حکومت برکنار می‌شود و در ٦۳۲ میلادی، بعد از فوت حضرت محمد، اعراب می‌آیند و این حکومت مرکزی باقدرت و پُرقدرت ساسانی را از بین می‌برند، و دوره‌ی اسلامی تاریخ ایران شروع می‌شود. حدود ۷۰-۸۰ سال است با این روایت کار می‌کنیم، همه با آن آشناییم. اما این روایت، روایت غلطی است.

این روزها می‌توانیم از منابع ارمنی، سریانی، از منابع اسلامی که به‌عربی نوشته شده، از خدای‌نامه‌ها، از مهرشناسی، از سکه‌شناسی، و نظیر آن استفاده کنیم، و به این نتیجه می‌رسیم که خانواده‌های پارتی‌ای بوده‌اند که در طول تاریخ ساسانیان، مخصوصاً از دوره‌ی یزدگرد اول به بعد، پا به پای خانواده‌های ساسانی حکومت می‌کرده‌اند.

مثلاً مهری هست که رویش نوشته شهربراز، مهران. در نتیجه این شهربرازی که می‌دانیم در جنگ‌های بیزانس شرکت کرده و حتی شش ماه بر تخت نشسته و شاه ساسانی شده، از خانواده مهران بوده و خود را پهلو می‌دانسته. یا طبری می‌گوید در مقطعی که اعراب حمله کردند، اهل ایران تقسیم شده بودند به اهل فارس و اهل پهلو و نمی‌توانستند با یک جبهه مشترک در برابر اعراب ایجاد کنند.

در کنار این روایت نادرست (که ساسانی‌ها مرکزیت داشتند)، روایت آشنای دیگری داریم که آن‌هم نادرست است: این‌که اعراب حمله کردند و ایران را تسخیر کردند و ساسانی‌ها سقوط کردند. بخشی از این روایت درست است. ساسانی‌ها، خانواده ساسانی‌ها، سقوط کردند. ولی بخش دیگر آن غلط است. یعنی به این ترتیب که تمام اقلیم پهلوها از خراسان تا آذربایجان زیر تسلط خانواده‌های پارتی باقی ماند. نه تنها در دوره‌ی خلفای راشدین، که حمله اعراب شروع شده بود، بلکه در دوره تاریخ امویه.

در نتیجه در این سرزمین‌ یک تداوم فرهنگی‌ داریم که در حقیقت از دوره‌ی اشکانی‌ها شروع می‌شود و تا دوران عباسی‌ها ادامه دارد. و امتداد این فرهنگ ایرانی پارتی را، می‌توانیم در شاهنامه‌نویسی ببینیم دقیقا به‌همین خاطر که خانواده‌های پهلو در طول دوره ساسانی و حتی بعد از سر کار آمدن امویه در ایران حکومت می‌کردند.

در نتیجه اگر ما تاریخ سیاسی‌مان را کنار بگذاریم، و از دید شرایط فرهنگی و اقلیمی و سیاسی‌ای که از مرکز نشأت نمی‌گیرد، به این تاریخ نگاه کنیم، این تداوم تاریخی فرهنگ ما بهتر دیده می‌شود و آشکارتر خواهد بود.[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال و کلیپ تصویر آن توسط آقای آرمین هاشیمی فرستاده شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- پروانه پورشریعتی، انقراض ساسانیان و تداوم فرهنگی ایرانیان، وب‌سایت فارسی: جمعه ۱٢ مه ٢٠۱٧ - ٢٢ اردیبهشت ۱٣۹٦


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت فارسی بی‌بی‌سی