عُجْمَه و عَجْمَه در عربی به معنی ِ ابهام و عدم ِ فصاحت در زبان است و به همین سبب، اعراب، ایرانیان را اَعجَم و جمع ِ آن اَعاجِم و عُجْم – كه یك معنی ِ آن گُنگ است – و نیز عَجَم نامیدهاند؛ زیرا از نظر ِ آنان، زبان ِ ایرانیان پیچیده و دشوار و غیر ِ فصیح بودهاست. اَعجَمی منسوب ِ به اَعجَم و عَجَمی منسوب ِ به عَجَم است.[*]
اين تنها اعراب نبودند که پارسيان را با اصطلاح تحقيرآميز عجم، گنگ و لال میدانستند. پيش از آنها يونانيان، پارسيان را بربر (وحشی) میخواندند.
چندی پیش، استاد دکتر جلیل دوستخواه با نام "درباره ی ِ نادرستیی ِ انتساب ِ بیتی ایرانْستیزانه و اهانتْ آمیز به فردوسی"، مقالهای نوشت و اين بيت از شعر فردوسی را که گفته است: بسی رنجْبُردم در این سال سی
عجم زنده كردم بدین پارسی
و زبانْزد ِ خاصّ و عام است، الحاقی دانسته است! اما پرويز رجبی برداشت متفاوت دارد. او می نويسد:
من به نادرستیِ انتساب ِ بیتی «ایرانْستیزانه» و «اهانتْآمیز» به فردوسی کاری ندارم. چون ایمان دارم که هیچ ستیزهجویی هرگز نمی توانسته است بیتی اینقدر زیبا و فشرده و پرمعنی بر زبان راند!
به این واقعیت کار دارم که اگر قرار باشد که اصطلاح "عجم" را ستیزهجویانه بخوانیم، ... باید هزاران جلد کتاب تاریخ خود را، که در سدههای گذشته و حال به فراوانی از اصطلاح "عجم" استفاده کردهاند، دور بریزیم و یا با اتهام ستیزهجویانه بودن غیرقابل اعتماد بدانیم.
گمان نمیکنم که فردوسی با نگاه استاد دوستخواه به واژۀ "عجم" نگاه کرده باشد. بگردیم، شاهنامه را، مییابیم نکتههای فراوانی از این دست. ... در جایی دیگر نیز گفتهام که بسیاری از واژههای سامی در ایران با گذشت زمان بهکلی از معنای اصلی خود فاصله گرفتهاند. فراموش نکنیم که برای همۀ مورخان ایران ۱٢ سده عراق عجم نامیده شده و کسی نه زبان به اعتراض گشوده و نه کاوۀ آهنگری برخاسته که به حکومت بیگانگان پایان بدهد. کافی است که سری بزنیم به دورۀ سلجوقی و اتابکان و شیخ مصلحالدین و لسانالغیب.[*]