جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

ائيرينه ويجه

گزارش از: مهديزاده کابلی
(براساس روايات کهن و نظريات ايران‌شناسان)

{اين مقاله نياز به ويرايش و گسترش دارد!}

    اين نوشتار کاملا محتوای تاریخی دارد و روی سخن آن با کسانی است که اخیراً تاریخ افغانستان پيش از سلطنت احمدشاه درانی را وقيحانه انکار می‌کنند.

واژه‌ی "ائيرينه ويجه" در اصل از دو بخش ترکيب شده است. "بخش اول این واژه همان "ائیرینه" (به معنای آریایی) است، و بخش دوم آن "ویجه" می‌باشد که سخن‌های بسیاری را در خود جای داده است. در سانسکریت واژه "ویجه" موجود است که "تخم و نژاد" معنی می‌دهد. خاورشناسان بر این باورند که کل این واژه در زبان فارسی امروزی به معنای "نژاد آریایی" است. اما در واقع، "ائیرینه ویجه" به سرزمينی گفته می‌شود، که برای نخستين‌بار قوم آريايی در آن ساکن شدند."[*]

"ائيرينه ويجه" کجاست؟

کهنه‌ترين نشانه‌يی که از رد پای آريايی‌ها برای تاريخ باقی مانده است[١]، دورنمای يک "بهشت گمشدۀ" آريايی در نواحی شمال افغانستان است که آريايی‌ها به هنگام ترک سرزمين مشترک خويش آن را در پس پشت نهادند و بعدها گه گاه با شوق و حسرت از آن به نام "ائيرينه ويجه" ياد می‌کردند. بدون شک طوايف ماد و پارس (ايرانيان باستانی غرب ايران)، هم قرنها قبل از آن که در مجاورت آشور و عيلام، به صحنۀ تاريخ قدم بگذارند، می‌بايست مانند اقوام ودايی هند و اوستايی افغانستان (هند و ايرانيان شرق ايران) افق‌های ناپيدای آن را پشت سر گذاشته باشند.[با تغییراتی اندک، برگرفته از: تاريخ مردم ايران (ايران قبل از اسلام)، تأليف دکتر عبدالحسين زرين‌کوب، تهران: مؤسسۀ انتشارات اميرکبير، ١٣٧٧، ص ١۵]

اين نخستين مهد آريايی‌ها، "چنان که از ونديداد اوستا بر می‌آيد، در کنار رود نيک دائيتی صحنۀ فرمانروايی پدرانۀ جمشيد (يمه خشئته)" پادشاه افسانه‌ها بود."[زرين‌کوب، عبدالحسين، تاريخ مردم ايران (ايران قبل از اسلام)، ص ١۵]

عبارت "كوهستان‌های شمالی" در داستان‌های هندیانی كه در سرزمین‌های پیرامون رود سند (هند) و پنجاب زندگی می‌كردند، اشاره آشكاری است به كوچ آنان از كوهستان‌های پـامیـر و بـدخشـانِ افغانستان امـروزی كه از اصلی‌ترین سرزمین‌های ایرانی [= آريايی] بوده است.[مرادی غیاث آبادی، رضا، ايران، سرزمين هميشگی آرياییان]

در این جا، بايستی به این فرضیه پرداخت كه آريايی‌ها "به شرق ایـران يا به سخن دقيق‌تر افغانستان امروزی" كوچ نكردند، بلكه این آریايی‌ها، از جمله همان مردمان بومی ساكن در شمال افغانستان بودند كه از "افغانستان" به "هند" و "ایـران کنونی" كوچ كردند و پراكنش یافتند.[با اقتباس از پژوهش دکتر رضا مرادی غياث آبادی: ايران، سرزمين هميشگی آرياییان]

در اوستا آمده که زرتشت در ائيرينه ويجه، نخستين سرزمين آريايی‌ها می‌زيسته که درباره جای درست آن، گفتگو و آرای بسياری است.

بسياری از نوشته‌های کهن، زادگاه زرتشت را در خاور ايران (شمال افغانستان امروزی يا خوارزم) می‌دانند و برخی نوشته‌های ديگر می‌گويند، زرتشت، در آذربايجان در غرب ايران زاده شد و در سی سالگی آموزشهای خود را آشکار کرد و در ٧٧ سالگی در تازش خيونان که دسته‌ای از تورانيان بودند، در آتشکده بلخ کشته شد و به گفته‌ای در نزديکی بلخ که سالهاست، مزار شريف خوانده می‌شود به خاک سپرده شد.[*]

سالها پيش در کتاب "افغانستان مهد آيين زرتشت"، بر اساس اسناد و مدارک معتبر تاريخی به اثبات رسانيدم که نظريه‌ای آذربايجانی بودن زرتشت هيچ بنيان استوار تاريخی ندارد و اين نظريه امروزه در نزد اهل دانش کاملاً مردود است.

در مورد نظريه‌ای تطبيق ائيرينه ويجه با خوارزم نيز اشاره کردم که بر اساس حدس و گمان مارکوارت شکل گرفته که برخی را به گمراهی کشانيده است. اين نظريه از آنجا که فقط يک خيال‌بافی علمی است، پذيرفتنی نيست.

صرف‌نظر از معدود پژوهندگانی كه در ادواری خاص، بنابر ملاحظات سياسی و يا تمايلات نژادگرايانه‌ی رايج در اروپا و به طور كلی غرب، خاستگاه قوم آريايی را به مركز اروپا و يا به شمال آن كشانيده‌اند، اكثريت قريب به اتفاق محققان صاحب‌نظر در تـاريخ، نژادشناسی، دين پژوهی، زبان شناسی و ديگر ويژگی‌های قوم آريايی، قاطعانه اراضی جلگه‌ای ميان رودهای سير دريا و آمودريا و مسير شعبات آن‌ها، پيرامون آمودريا تا دامنه‌های شمالی کوه هندوکش را نخستين سرزمين اقوام آريايی دانسته‌اند.

در اين باره برای نمونه می‌توان از رای و نظر دانشمندان بنامی چون، آلتهايم (Altheim)، لومل (Lommel)، ماكس مولر (M.Mueller)، شدر (Schaeder)، آرتور كريستين سن (A.Christensen)، نيبرگ (Nuberg)، ميلز (Mills)، ژوبن ويل (Jubainville) و بسياری ديگر كه تنها آوردن نام معتبرترين آنان خود فهرستی بس طولانی خواهد شد، ياد كرد كه همگی سرزمين‌های ياد شده را خاستگاه و نخستين منزلگاه‌های قوم آريايی اعلام كرده‌اند.

اما معتبرترين اسنادی كه به‌روشنی، محيط جغرافيايی خاستگاه و موضع نخستين منزلگاه‌های قوم آريايی را ترسيم کرده، و نيز حتی خط سير مهاجرت آنان را تعيين می‌كند، ‌نوشته‌های كهن دينی خود آنها مانند ودا و به‌ويژه اوستا است.

در اين ميان، سخن اوستا درباره‌ی خاستگاه قوم آريايی، نام و موضع جغرافيايی آن بسيار روشن‌تر از اشارات غير صريح ودايی است. خاستگاه قوم آريايی در اوستا "آرياويج" (= ائيرينه ويجه) خوانده شده است كه به‌معنی سرزمين آريايی است. آرياويج را به‌دليل آن كه نخستين سرزمين آريايی و زادگاه اين قوم بود، بايد نياخاك مشترك همه آريايی‌تباران دانست.

اين يقين درباره‌ی دودمان‌های هندی و ايرانی قوم آريايی حاصل است كه آنان تـا پيش از جدايی از هم، ‌طی قرون متمادی در مناطقی از شمال شرق و مشرق ايـران (شمال افغانستان امروز) در كنار هم می‌زيستند.

در قطعاتی از سرودهای ودايی كه قبل از ورود قوم آريايی به شبه قاره هند سروده شده و فضای زمانی چندين قرنی دوران مهاجرت از نغمه‌های آن به خوبی پيداست،‌ نمادهايی وجود دارند كه شاخصه‌های جغرافيايی هستند. اين شاخصه‌ها به خوبی بر پستی و بلندی‌های شمال و شمال غرب و مغرب سرچشمه‌ها و سرشاخه‌های رود سند قابل انطباق توانند بود. البته هر چه زمان سرايش قطعات اين سرودها به دوران مقدم‌تری مربوط می‌شود،‌ به همان اندازه نيز نمادهای جغرافيايی نغمه‌ها به محيط پيرامون سرچشمه‌ها و سپس بستر رودهای سيردريا و آمودريا نزديك‌تر می‌شوند. علاوه بر آن، در بخشی از فضای داستانی ـ اساطيری نخستين سرودهای ودايی، می‌توان محيط جغرافيايی شمال افغانستان را به عنوان ميدان حماسی‌ترين نبردهای پهلوانی قهرمانان مشترك هندی و ايرانی شناسايی كرد. همان‌گونه كه اين نخستين سرزمين ورجاوند آريايی، در اصيل‌ترين و آرماني‌ترين حماسه‌های قومی تاريخ داستانی ايـران نيز كه اساس آن‌ها هم بر روايات دينی و قومی آريايی ماقبل زردشتی استوار است،‌ جايگاهی بس بلند دارد و ميدان اصلی رزم و نام‌آوری پهلوانان پيكار جوی ايرانی است.

در پاره‌ای از قطعات متاخرتر سرودهای ودايی دوران مهاجرت كه صورت تاريخي‌تری دارند،‌ قوم آريايی هند پس از ترك نخستين سرزمين نياكانی كه دشت‌هايی در دامنه‌های آن سوی كوه‌ها (در سمت شمال) ياد شده‌اند، در حالی كه پيوسته بـا جنگ جويان سرزمين‌های پيش‌رو در نبرد هستند، از گذرگاه‌های كوهستانی به سوی دره رود سند ره می‌سپارند. امروز در اين كه "گذرگاه خيبر" يكی از اصلی‌ترين معابر در مسير مهاجرت قوم آريايی به سوی جنوب و سرزمين هند بوده است، جای ترديد وجود ندارد.

از توصيف‌های روشنی كه در بخش‌های مختلف اوستا، به ويژه در كهن‌ترين روايت‌های دينی ـ‌ تاريخی آن از محيط جغرافيايی ائيرينه ويجه شده است، به راحتی می‌توان بر نقشه‌ی جغرافيايی، محل و موضع آن را پيرامون آمودريا (در شمال افغانستان) شناسايی كرد.

در "ونديداد"، فرگرد يكم، نام شانزده سرزمين آريايی آمده است. ائيريه ويجه، سوغده (= سغد)، مورو (= مرو)، باخذی (= بلخ)، نيسايه(= نسا)، هرايوه (= هرات)، ويه كرته (= كابل)، اورو(= ولايت امروز غزنی)، وهركان (= هيركانيا = گرگان باستانی در شرق دريای مازندران)، ‌هرهواتی (= رخج = ولايت امروز قندهار)‌ و به طور كلی تمام سرزمين‌های حوزه رود هيلمند (= هلمند = هيرمند) و ... اين سرزمين‌ها، نخستين منزلگاه‌های قوم آريايی هستند. ائيريه ويجه به عنوان خاستگاه اين قوم در راس اين منزلگاه‌ها قرار دارد. ترتيب نام اين سرزمين‌ها در "وندیداد" بـا توجه به گسترش محيط جغرافيايی آن‌ها در پهنه‌ی ايـران شرقی (افغانستان امروز)، كه يكی پس از ديگری از شمال شرق به حنوب و غرب دنباله‌ی طبيعی حوزۀ پامير و بدخشان می‌باشند. علاوه بر آن كه موضع جغرافيايی ائيرينه ويجه را بر سرزمين‌ بدخشان قابل انطباق می‌سازد، چگونگی آهنگ گسترش نخستين منزلگاه‌های اقوام آريايی (به طور مشخص شاخه‌ی دودمان‌های هندی و ايرانی) را نيز تـا پيش از جدا شدن آنان از هم نشان می‌دهد.