جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

فرید، عبدالصبور

عبدالصبور فرید (زادۀ ١٣٣٠ خ - درگذشت ١٣٨٦ خ)، از اعضای پيشين حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، نخست وزیر سابق در آغاز حکومت مجاهدین و عضو فعلی مجلس سنای افغانستان (مشرانو جرگه) بود.

زندگينامه

عبدالصبور در سال ١٣٣٠ خورشيدی در خاندانی مذهبی در ولايت کاپيسا زاده شد. رشتۀ تحصيلی و تجربه کاری او امور تعليم و تربيت بود.[*]

استاد عبدالصبور فرید یکی از بارزترین چهره‌های جهاد در دوران اشغال افغانستان توسط دولت اتحاد جماعیر شوروی وقت به‌شمار می‌رفت. او فرمانده نظامی حزب اسلامی گلبدين حکمتيار در دو ولايت پروان و کاپيسا بود.[*] اما در زمان جنگ‌های تنظيمی ظاهراً موقف بی‌طرفی اختيار کرد.[*] با اين وصف، استاد فرید پس از سقوط دولت کمونیستی و روی کار آمدن دولت اسلامی، همچنان به حزب اسلامی وفادار ماند و تا زمان ظهور طالبان به نفع آن حزب فعالیت کرد.[*]

فريد در مقام صدارت (از ۸ ژوئیه ۱۹۹۲ تا ۱۵ اوت ۱۹۹۲)

عبدالصبور فرید کوهستانی، در سال ١٩٩٢ میلادی، به مدت یک ماه به نمایندگی از حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، در دولت ائتلافی مجاهدین افغانستان، نخست وزیر بود.[*] به گفتۀ محمداکرم انديشمند، گلبدين حكمتيار علی‌رغم ادامۀ جنگ و موشک‌باران شهر کابل، عبدالصبور فريد فرمانده حزب اسلامی در استان كاپيسا را بر مبنای معاهدۀ پيشاور به‌عنوان صدراعظم در دولت مجاهدين معرفی كرد.[*] حکمتيار در مورد انگيزۀ‌ اين اقدام، در صفحه ١٢٣ کتاب خود زير عنوان "دسايس پنهان و چهرهای عريان" می‌نويسد:

    "برای احراز پست صدارت عظمی، استاد فريد را معرفی كرديم. شورای اجرائيه حزب اسلامی فيصله خويش را در اين مورد قبل از رفتن مجددی به كابل ابلاغ نمود. استاد فريد از قوم تاجيك مسكونۀ ولايت كاپيسا و امير جهاد حزب اسلامی در آن ولايت بود. مسعود پس از معاهدۀ آتش بس با روس‌ها چندين بار بر محلات تحت ادارۀ ‌او واقع در همسايگی پنجشير هجوم برد. اما در هر بار با شكست مواجه گرديد. مسعود هم از لحاظ فكری و هم از لحاظ جهاد عملی در برابر استاد فريد احساس حقارت می‌كرد و حاضر نبود او را به حيث صدراعظم بپذيرد، با آمدن او به كابل مخالف بود.

    حزب اسلامی به اين دليل استاد فريد را به صفت صدراعظم معرفی كرد كه با اين كار توطئه خطرناك كمونيست‌ها مبنی بر دامن زدن تعصبات قومی و زبانی، در ميان پشتون و غير پشتون و بدنبال آن اشتعال جنگ‌های داخلی را خنثی سازد..."

حامد علمی، خبرنگار نامور افغان، خاطرات ايامی را که استاد فرید با کاروان از مجاهدین و همراهانش روانه کابل بود، چنين به ياد می‌آورد:

    "در ٦ جولای ١٩٩٢ با چند تن از بلندپایگان وزارت دفاع افغانستان و حکومت مجاهدین به کوتل خیرخانه رفته تا از ورود استاد عبدالصبور فرید فرمانده مقتدر مجاهدین در ولایت کاپیسا و نخست وزیر حکومت مجاهدین به شهر کابل، خبر تهیه کنم.

    همراه با من، دکتر عبدالرحمن، دکتر عبدالله، صدیق چکری، جان جینینگز - خبرنگار آمریکايی آژانس خبررسانی آسوشیتد پرس - و چند تنی ديگر منتظر بودند تا استاد فرید با کاروان از طرفدارانش به کابل بیاید.

    رفتن به کوتل خیرخانه، از یک طرف موضوع خبری همان روز بود و از طرف دیگر دیدن یکی از بزرگترین فرماندهان جهاد که در ٢١ جولای ١٩٨٦ توسط حکومت دکتر نجیب با هفت تن دیگر از فرماندهان مجاهدین، هر یک: احمدشاه مسعود، پناه خان، اسمعیل خان، علاالدین خان، مولوی جلال‌الدین حقانی، ملا ملنگ و سید منصور حسین‌یار غیاباً به اعدام محکوم شده بود، هر خبرنگار را هیجانی می‌ساخت.

    کاروان از مجاهدین و هواداران استاد فرید از کاپیسا به شهرک قره باغ و از آنجا راهی کوتل خیرخانه شدند. ما منتظر پدیدار شدن کاروان بودیم؛ اما مقامات حزب اسلامی افغانستان بنابر دلایل که نزدشان موجود بود، کاروان استاد فرید را در نزدیکی کوتل توقف داده و منتظر ورود به کابل بودند.

    من استاد فرید را نمی‌شناختم تنها عکس او را دیده بودم و سایر همراهانم نیز به مشکل می‌توانستند او را در بین سیل از جمعيت مجاهدین تشخیص دهند.

    من همراه با منیر - برادر قوماندان طارق آمر مجاهدین حزب اسلامی در جبل‌السراج - و یکی از کارمندان دفتر سیاسی آن حزب، از میان دهها مجاهد و فرد مسلح، از کوتل خیرخانه به‌طرف قلعه مراد بیگ پای پیاده در حرکت شديم تا استاد فرید را در بین همقطارانش بیابيم.

    در کنار جاده کابل - چاریکار، جمعی از فرماندهان حزب اسلامی افغانستان در زیر سایه درختی نشسته مصروف جلسه بودند... اما استاد فرید در بین آنها دیده نمی‌شد. دورتر از آن جمع، شخص لاغر اندام با لباس شتری رنگ و واسکت سیاه، مقابل چادر ايستاده و روی سجاده به ادای نماز مشغول بود. منیر از دور اشاره کرد که او، همان استاد فرید است.

    بلی، آن مرد لاغراندام با ریش متوسط، لباس محقر و بی‌آلایش که کوچکترین آثار کبر و نخوت در او مشاهده نمی‌شد، نخست وزیر یک کشور بود."[*]

حامد علمی سرانجام موفق می‌شود، هنگامی که عبدالصبور فرید، سوار بر اتومبيل، عازم قصر صدارت بود، پرسشی مطرح کند. او در پاسخ با جبين گشاده گفت:

    "خدا کند با آمدن ما به شهر کابل، جنجال‌ها خاتمه پیدا کند و مردم در آرامی و آسودگی زندگی کنند. این آرزو و هدف ما است."[*]

حامد علمی می‌افزايد:

    "روز بعد خبر آمد که احمدشاه مسعود، وزیر دفاع حکومت مجاهدین، به‌دیدار استاد فرید در قصر گلخانۀ صدارت می‌رود.

    با مشکل فراوان به‌کمک آقایان قریب‌الرحمن سعید، نواب سلیم و قدیر کریاب به قصر صدارت راه یافتم و از پشت شیشیه‌ها ناظر گفت و گوی دو تن از نامدارترین فرماندهان بزرگ جهاد افغانستان بودم. آنها با سادگی و تواضع با هم صحبت می‌کردند و بر یکدیگر احترام می‌گذارند. آن دو فرمانده مقتدر یک کشوری بودند که بخاطر تصاحب مقام‌های لرزان و قصرها بی‌بنیاد آن صدها تن یکدیکر را کشتند ... اما آن دو یکدیگر را می‌ستودند و تواضع می‌کردند و از پشت شیشه چنان می‌نمود که یکی استاد و دیگر شاگردی است که در صحنه امتحان قرار دارند...

    صحبت‌ها به طول انجامید و آن دو تن در حالی که جرعه جرعه چای می‌نوشیدند و اکثراً مسعود در پیاله‌ها چای می‌رخت، با همدیگر صحبت می‌کردند و احدی اجازه نداشت تا مزاحم صحبت آنها شود.

    وقتی صحبت‌ها تمام شد، مسعود از ساختمان گلخانه خارج گرديد. به مسعود نزدیک شدم و راجع به صحبت‌های او با استاد فرید پرسیدم. مسعود گفت: "استاد انسان بزرگوار است من به‌عنوان یک سپاهی به او اطمینان دادم که کاملا تحت قومانده دولت می‌باشم و هر چه به خیر افغانستان است انشاءالله انجام می‌گیرد. برو و مسایل را از استاد فرید پرسان کن او به همه چیز آگاه است."

    پس از مسعود، به دیدار استاد فرید رفتم در حالی که چند تن دیگر از بلندپایگان حزب اسلامی حاضر بودند، از او ... پرسیدم که مسعود را چطور یافتید؟ او با تواضع گفت: "آمر صاحب انسان بزرگ است. نظرات بسیار نیک دارد. خدا کند بتوانیم به این مملکت صلح و امنیت را باز بیاوریم."[*]

اما با هزار تأسف که اين روياها هرگز جامۀ عمل نپوشيد و در نتيجۀ تشديد جنگ‌های رقابتی مسعود و حکمتيار، هزارها انسان جان باختند و افغانستان کاملاً ويران شد.

استاد فرید در زمان حاکميت طالبان به مقاومت ائتلاف شمال به رهبری احمدشاه مسعود پیوست و روابط خوبی بین آن دو برقرار بود.[*]

عضويت در شورای ملی افغانستان

عبدالصبور فرید، عضو کميسيون امور مذهبی، معارف و تحصيلات عالی سنای افغانستان بود.[*]

مرگ فريد

عبدالصبور فرید در شب هنگام چهارشنبه - ١٢ اردیبهشت ١٣٨٦ - برای رفتن به مسجد از خانه‌اش (در خيرخانه کابل) خارج شده بود که هدف تیراندازی مردان مسلح قرار گرفت و کشته شد.

پسر آقای فرید در مورد این حادثه به خبرنگار اسوشیتدپرس گفت: "من نمی‌توانم باور کنم که او کشته شده باشد، آن ظالم‌ها (حمله کنندگان) از داخل یک موتر (خودرو) تویوتا کرولا به سوی پدرم شلیک کردند".

شاهدان عینی گفتند صدای شلیک سه گلوله به سوی عبدالصبور فرید را شنیده‌اند. مقصر مرگ آقای فريد کيست؟ تا به حال، کسی در رابطه با این سوء قصد دستگیر نشده است. این درحالی است که پلیس افغانستان تاکنون کمتر موفق شده عاملان چنین حوادثی را دستگیر کند.[*]

پيام مجاهد نوشت: علی‌شاه پكتياوال آمر جنايی امنيه كابل به رسانه‌ها گفته است: "شيرمحمد فرزند گدامحمد را که ساکن رخه ولايت پنجشير است، به اتهام قتل استاد عبدالصبور فريد بازداشت كرده است. اين شخص به جرم خود اعتراف نموده و راننده استاد فريد نيز نامبرده را شناسايی کرده است."

وی انگيزه اين قتل را دشمنی شخصی خواند. اما شيرمحمد تعلق سياسی با حزب اسلامی گلبدين حكمتيار داشته و حتی به گفته برخی از منابع، نامبرده تاكنون هم قطع تعلقات با آن حزب نکرده است.[1 2] شايد هم اين فرد، يکی از نفوذی‌های شورای نظار در حزب اسلامی حکمتيار باشد.

در همين حال، گلبدين حکمتيار، رهبر حزب اسلامى در مورد قتل استاد عبدالصبور فريد، صدراعظم زمان حکومت مجاهدين و عضو مشرانو جرگه ابراز تاثر نموده و قتل وى را کار منافقين دانست.[*]

جنازۀ سناتور فريد، در سيزدهم ثور، در حضيرۀ آبایی‌اش واقع حصه اول کاپيسا به خاک سپرده شد.[*] در مراسم به خاک‌سپاری فريد، پروفسور حضرت صبغت‌الله مجددی رئيس مشرانو جرگه، سيد حامد گيلانی نايب اول مشرانو جرگه، محمدعارف نورزی نايب اول ولسی جرگه، دکتر برهان‌الله شينواری نايب دوم و پوهيالی امين‌الدين مظفری منشی مشرانو جرگه، عده‌یی از اعضای شورای ملی، محمدقسيم فهيم، ضراراحمد مقبل وزير امور داخله، محمداکبر اکبر وزير عودت مهاجرين، واليان کاپيسا و پروان و هزارها نفر از مردم محل شرکت کرده بودند.

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10]