- بينايی
- شنوايی و تعادل
- بويايی
- چشايی
- لامسه
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
حواس انسان، آدمها را از تمام جنبههای محيط او آگاه میسازد. چشمها اطلاعات بينايی را فراهم میكنند؛ گوشها صوت را تشخيص میدهند و در تعادل نيز نقش دارند؛ بينی و زبان به ترتيب به بوها و مزههای مختلف پاسخ میدهند و اعصاب حسی پوست، ما را قادر به احساس تماس فيزيكی (لمس)، تغييرات دما و درد میكنند. در هر مورد اطلاعات محيطی كه بهوسيله اعضای حسی تشخيص داده میشود، بهوسيله اعصاب به مغز منتقل میشوند و در آنجا مورد تجزيه و تحليل قرار میگيرند.
درگذشتهً به پیروی از ارسطو میپنداشتند که انسانها پنج حس دارند: بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و حس لمس. اما امروزه دانسته شده است که انسان بیش از پنج حس دارد. دو تا از مهمترین این حسها حس تعادل و حس حرکت یا حس عضلانی است. پوست بدن، که پیش از این میپنداشتند آلت یک حس است، آلت چهار حس است یعنی: حس درد، حس فشار ،حس سرما و حس گرما. گذشته از اینها، انسانها دارای برخی حسهای عضوی هستند که مهمترین آن، حسهای پیچیده و مبهمی است که انسان را از گرسنگی و تشنگی آگاه میسازد.
[↑] بينايی
اعضای بينايی، چشمها هستند. شعاعهای نوری كه به هر چشم وارد میشود، بهوسيـله قرنيـه و عدسی متمركز شده، روی شبكيه میافتند و يك تصوير وارونه بر روی آن تشكيـل میدهنـد. سلـولهای شبكيه اين تصوير را به تكانهای الكتريكی تبديـل میكنند كه از طريق عصب بينايی به مغز میروند و در آنجا رمز گشايی شده، باعث بينايی میشوند. عنبيه، اندازه مردمك را تغيير داده، مقدار نوری را كه به شبكيه میرسد، كنترل میكند. رگهای خونی شبكيه و لايهای بهنام مشيميه، مواد غذايی را به چشم میرسانند.
نمای شبكيه
سلولهای شبكيه، رنگ و شدت نور را ثبت میكنند. در پشت شبكيه، ديسك بينايی قرار دارد كه در آنجا رشتههای عصبی به هم نزديك شده، عصب بينايی را تشكيل میدهند و رگهای خونی وارد چشم میشوند. ديسك، هيچگونه سلول حساس به نور ندارد و"نقطه كور" خوانده میشود. اين عكس با يك افتالموسكوپ گرفته شده است كه داخل چشم را بزرگ و روشن میكند
[↑] شنوايی و تعادل
گوش نهتنها وظيفه شنيدن بلكه برقراری تعادل را نيز بهعهده دارد. گوش شامل قسمتهای خارجی، ميانی و داخلی است. گوش خارجی، امواج صوتی را به پرده صماخ میرساند، باعث لرزش آن میشود. استخوانهای گوش ميانی، اين لرزشها را به گوش داخلی منتقل میكنند. اين پيامها در آنجا به پيامهای الكتريكی تبديل میشوند. اين پيامها از طريق سلولهای عصبی به مغز رفته، مورد تجزيه و تحليل قرار میگيرند. گوش داخلی همچنين ساختارهايی دارد كه با تشخيص وضعيت و حركت سر به تعادل كمك كرده، به انسان اجازه میدهند بدون آن كه بيافتد، قائم بايستد و حركت كند.
ساختار گوش
گوش خارجی شامل لاله (قسمت قابل مشاهده) و مجرای گوش است كه به پرده صماخ ختم میشود. گوش ميانی حاوی ١٣ استخوان ظريف است كه پرده صماخ را به غشای جدا كننده گوش ميانی و داخلی، مرتبط میكنند. حلزون كه حاوی گيرندههای حسی شنوايی است و نيز ساختارهای تنظيم كننده تعادل در گوش داخلی قرار دارند.
[↑] بويايی
بوها بهوسيله سلولهای گيرنده تخصيص يافته در سقف حفره بينی تشخيص داده میشوند. اين سلولهای گيرنده مولكولهای بودار موجود در هوا را تشخيص میدهند و اين اطلاعات را به تكانهای الكتريكی ظريفی تبديل میكنند. اين تكانهها از طريق عصب بويايی به پياز بويايی (انتهای عصب بويايی) و سپس مغز منتقل میشوند و در مغز مورد تحليل قرار میگيرند. حس بويايی انسان بسيار حساس بوده، او را قادر به تشخيص بيش از ١٠٠٠٠ بوی مختلف میكند.
گيرندههای بويايی
مولكولهای بودار با ورود به بينی، مژههای (موهای ظريف) متصل به سلولهای گيرنده سقف حفره بينی را تحريك میكنند. اين گيرندهها پيامها را از طريق عصب بويايی به پياز بويايی متصل میكند كه پيامها را به مغز میبرد.
[↑] چشايی
مزهها بهوسيله جوانههای چشايی تشخيص داده میشوند اين ساختارها در دهان و گلو قرار دارند و اكثر آنها (حدود ١٠٠٠٠ عدد) در سطح فوقانی زبان واقع شدهاند. آنها تنها میتوانند ۴ مزه اصلی را تشخيص دهند. شيرينی، ترشی، شوری و تلخی. هر مزه بهوسيله جوانههای چشايی واقع در يك ناحيه خاص از زبان تشخيص داده میشود: تلخی در پشت، ترشی در كنارهها، شوری در جلو و شيرينی در نوك. حس بويايی انسان بههمراه اين ۴ مزه اصلی، او را قادر به افتراق طيف وسيعی از مزههای جزئیتر میكند.
ساختار جوانه چشايی
مواد داخل دهان در تماس با موهای ظريفی قرار میگيرند كه روی جوانههای چشايی زبان واقع هستند. اين موها، تكانههايی عصبی توليد میكنند كه از طريق رشتههای عصبی به يك ناحيه تخصص يافته در مغز میروند.
[↑] لامسه
حس لامسه شامل حواسی چون درد، فشار، ارتعاش و دماست. اين حواس بهوسيله دو نوع گيرنده واقع در زير سطح پوست، تشخيص داده میشوند: انتهاهای عصبی آزاد (بدون پوشش) و انتهاهای عصبی پوشيده بهصورت اجسام حسی، انواع مختلف انتهاهای عصبی يا اجسام حسی، حواس ويژه را میگيرند. تعداد گيرندهها در بدن فرق میكند: برای مثال، نوك انگشتان دست بهشدت حساس هستند و گيرندههای زيادی دارند در حالی كه ناحيه ميانی پشت گيرندههای كمتری دارد.
گيرندههای لامسه
لمس بهوسيله گيرندههای مختلفی در سطوح مختلف پوست انجـام مـیشـود. گيرندههای عصبی آزاد در نزديك سطح پوست، به لمس، درد، فشــار و دمــا پـاسـخ مــیدهند. كه اجسام مركل و مايسنر، لمس ظريف و اجسام پاچينی، فشار عمقی و ارتعاش را تشخيص میدهند.
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط نیلوفر کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□