اسطورههای ايرانی
و
خدایان ایران باستان
فهرست مندرجات
[...] [...]
آنچـه امـروز سـرزمين ايـران میناميـم تنـها بخـش مرکـزی سـرزمين بزرگ ايران اسـت[۱] که حدود ٦٠٠٠ سال تمدن شناخته شدهاش آنرا به مهد تمدن بشری تبديل کرده است.
ويژگیهای منحصر به فرد اين سرزمين عظيم از جمله درياهای خروشان خزر، سياه، آرال و عمان و خليج فارس؛ کوههای سر به فلک کشيده و درهمتنيده سلسله جبال البرز، زاگرس و دامنههای آلپ از غرب و هيماليا از شرق و فلاتها و جنگلهای انبوه در کنار کويرها و دشتهای وسيع آن را به جايگاهی مناسب برای شکلگيری افسانهها و اساطير بشری تبديل کرده است.
هزاره دوم پيش از ميلاد شايد برای ارائه تحقيقات موثق دورهای مناسبتر از ۴٠٠٠ سال قبل از آن باشد. چرا که در اين دورهی مهاجرت مشهور آريايیها اتفاق افتاده است و هر چند ما هنوز از چندوچون دقيق آن اطلاع نداريم. اما شواهد باستانشناسی بسياری در دست داريم که ويژگیهای آن تمدن را براساس باورهای اساطيری آرياييان تبيين و توجيه میکند آنچه در مجموعه مقالات «اسطورههای ايرانی» میخوانيد[٢] همين دستاوردهاست که طی دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح در ايران نضج گرفته و کمکم در کالبد فرهنگ ايرانی ماندگار شده است.
[↑] اسطورههای ايرانی
بيشتر اطلاعات ما از تصورات و پندارهای ايران باستان، خدايان و اهريمنان و طبقات روحانی در متون مذهبی زردتشتيان ثبت شده است.
زردتشت پيامبر کيش زردتشی خود شخصيتی اسطورهای است و آنچه دربارهی او بهاحتمال میتوان گفت اين نکات است:
۱- در اوستا نام او «زرثوشتر» و در پهلوی «زردشت» يا «زرتشت» است.
٢- از خاندان «پسيتمان» بوده و نام پدرش «پوروشسب» و نام مادرش «دغدو» روايت شده.
٣- احتمالاً اهل خوارزم يا آسيای ميانه يا کمیدورتر بوده است[٣].
۴- در باره معنای نام او مقدمهای کوتاه لازم است و آن اينکه در عهد باستان سه حيوان بين ايرانيان بسيار ارزشمند بودهاند و علت آن هم راهوار بودن و مفيد بودن آنهاست يعنی: اسب، گاو و شتر و براساس رسمی که در جامعه بوده است و درک آن برای مردم معناگرايی امروز کمی سخت شده است، اهل آن زمان نام مردمان را براساس ويژگیهای اين سه حيوان برمیگزيدند و نامهای خود را با پسوند يا پيشوندهايی که بهنام اين سه حيوان مرتبط بوده انتخاب میکردند برای مثال معنای نام پدر زردتشت بهمعنای دارندهی اسب سياه و سفيد يا خاکستری است و معنای نام مادر زردتشت بهمعنای دوشنده شير گاو میباشد.
جالب است بدانيد که ريشهی کلمه «دوشيزه» نيز همان مادر زردشت يا «دغدو» ذکر شده است. براساس لغتشناسی پهلوی و اوستايی نام خود زرتشت بهمعنای «دارندهی شتر زرگون» است که البته کسانی آن را به اين صراحت نپذيرفتهاند اما بیشک از ميان احتمالات ياد شده همين معنی موثقتر است.
۵- دوره زندگی زردتشت نيز مانند ديگر ويژگیها حتمی نيست اما نزديکترين احتمال بين سالهای ۱۴٠٠ تا ۱٧٠٠ پيش از ميلاد آمده که با اين حساب وی بين دو پيامبر بزرگ الهی يعنی حضرت موسی و حضرت عيسیعليهماالسلام میزيسته است[۴] و شايد شباهتهای موجود بين بعضی از متون زردشتی و مبانی عرفانی يهود بیحساب نباشد!
٦- بنابر روايات گوناگونی که در شاهنامه فردوسی هم ذکر شده زرتشت را در بلخ به قتل رساندند.
کتابی که از وی بين ما بهجای مانده است. «اوستا» است که مهمترين نکات دربارهی آن از اين قرار است:
۱- اين کتاب بهدست موبدان حفظ شده است و البته مهم است بدانيد که اين حفظ شدن در مدت زمانی به روش سينهبهسينه بوده و نوشتاری در کار نبوده است.
٢- اولين سند درباره نوشتهشدن اوستا از نوشـتهشـدن آن با طلا بر روی پوسـت گاو حکايت میکنـد که اين نسـخه مهم بهدسـت اسـکندر به آتش کشـيده شـده اسـت[۵]. پس از آن بخشهايی در دوره پارتيان تا قرن اول و دوم ميلادی بازنويسی شد اما نهايتاً اولين نسخهی کامل اوستا در قرن ششم ميلادی يعنی دورهی ساسانيان تدوين شد و اين حدود ۱۵ قرن بعد از حيات زردتشت است.
٣- متاسفانه نسخه ساسانی ياد شده هم بهدست ما نرسيده اوستای کنونی متعلق به قرن ۱٣ يا ۱۴ بعد از ميلاد است زمانی که کتابهای مقدس تورات، انجيل و قرآن نيز در نسخههای متعدد نزد مردم حاضر بوده است.
۴- اوستای کنونی که بعضی آن را تنها بخشی از کتاب اصلی اوستا میدانند به بخشهای زير تقسيم میشود:
-
الف - يسنا: مجموعهای از ادعيه است.
ب - گاتها: سرودهای زردتشت پيامبر.
ج - ويسپرد
د - ونديداد: مجموعه قوانينی عليه «ديوان»
هـ - خرده اوستا: يشتها يا سرودها که بسياری از اسطورهای کفرکيشی ما قبل زردتشت در آن توصيف شدهاند.
آنچه در اينجا منبع ماست و با اين مقدمه مطول بيان شده آندسته از اسطورههای بخش «يشت»هاست که متعلق به دوران ماقبل زرتشت است و در آن خدايان و ديوان و قهرمانان اساطيری معرفی میشوند و همينطور به کردارهای قهرمانانه خدايان و نيروهای خير عليه ديوان و نيروهای شر پرداخته میشود.
از آنجا که سنت اصلی روايت در ايران باستان بر مدار گفتن و شنيدن بوده و نه بر مبنای نوشتن بسياری از داستانها و اساطير هر چند در دورهی عباسيان نيز بهعربی در آمده بودند اما هم روايت فارسی و هم عربی آنها مخدوش شده و ما برای صحه گذاشتن بر اطلاعات اساطيری ايران «تمام قد» مديون «فردوسی» هستيم که باقی ماندن بسياری از آن داستانها را برای ما تضمين کرد و شاهنامه او در طی قرونی که شايد خود اوستا بهعنوان سندی ايرانی مهجور بود فرهنگ ايران را با ملاحت و تقدس اخلاقی و دينی خود فردوسی در خانوادههای ايرانی استوار ساخت.[٦]
[↑] خدایان ایران باستان
اسطورهشناسان برای مطالعه این موضوع به این منابع قدیمی مراجعه میکردهاند:
-
۱- اوستا
٢- بندهش بهمعنای آفرینش آغازین که کتابی است شامل ترجمه پهلوی (فارسی میانه) از بخشهایی از اوستا که دیگر وجود ندارد.
٣- تفسیر اوستا و بندهش که «زند» خوانده میشود.
۴- دینکرد که آن نیز خلاصهای از اوستا است.
در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانهای غالباً «یشت»ها آمده است در یشتها اسطورههایی که منشأ ما قبل زردتشی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس میکنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ (آبان یشت) به ایزدبانو «آناهیتا» اختصاص دارد و یشت ۱٠ (مهر یشت) به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشتها که بیرون بیاییم در نیایشهای زردتشت میرسیم که باورهای اولیهی زردتشت است و در آنها نیز اشارههای جالبی به خلقت اولیه و یا عناصر سازندهی هستی بر مبنایی کاملاً اسطورهای دیده میشود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن «زردتشتی بازشناسانده میشود.» براساس این منابع خدایان ذکر شده در اساطیر ایرانی از این قرارند:
-
۱- اهوره مزدا وانگره مینو
٢- اردوی سور اناهیتا
٣- ور ثرغنه
۴- میترا
۵- ویو
٦- تیشتویه [تیشتر، تشتر]
٧- آتر
٨- هومه (هوم)
اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظهای گوناگون نام خدای بزرگ زردتشیان در زبانها و دورههای متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت آفرینندهی خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسانها و حیوانها تمام فعالیتهای فکری و جسمی است. معنای تحتاللفظی نام او از این قرار است:
بخش اول «اهور» از ریشهی «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز + دا» بهمعنای «فکردهنده» میباشد و ترجمهی آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» میباشد.
معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا بهمعنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» بهمعنای به یاد سپردن و بهخاطر داشتن بنابراین «سرور دانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود[٧].
دشمن خونی اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه است. نامش بهمعنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگیهای او که نماد شر مطلق و برهمزنندهی نظم و ذاتاً دشمن خوبیهاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده.
اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بودهاند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جاییکه تمام دیوان زیید و اصطلاح «از پشت کوه آمدن» نیز ریشهای اسطورهای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کمکم معنای «نادان» بهخود گرفته است. اهریمن به ٣ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر میشود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ٢- مار ٣- جوان
انگره مینیو خود خالق دیوان دیگر نیز هست مثلاً (ایشمه و دیو خشم) یا اژیدها که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی گرچه در شاهنامه پادشاهی ماردوش توصیف شده اما در اوستا دیوی است سهسر، شش چشم و سه پوزه که بدنش پر از چلپاسه و عقرب است.
بههر حال آنچه براساس متون زردتشی بر میآید در آخرالزمان نهایتاً این اهورامزدا است که بر اهریمن غلبه میکند و او را برای همیشه از بین میبرد و پس از آن تنها خیر و نیکی و نور و سلامتی در جهان باقی خواهد ماند.
[٢]- اردوی سور آناهیتا
این عنوان اوستایی ایزد بانویی است که ما با نام آناهیت، آناهیتا و ناهید در پهلوی میشناسیم آناهیت که تلفظ صحیح آن اناهیت است از دو بخش تشکیل شده است: «اَ» که ادات نفی است و «آهیت» یعنی آلوده و پلید و بنابراین اناهیت بهمعنای بهدور از «پلیدی» است. چون «اَ» به «آهیت» رسیده و تلفظ آن را مشکل کرده است یک «ن» به آن میان اضافه شده که در کلمهی «انایران» یعنی مملکت خارجی و غیرایرانی نیز دیده میشود و یا «انیران» که تلفظی آسانتر از همین واژه است.
آناهیتا ایزدبانوی همه آبهای روی زمین است و سرچشمه اقیانوس کیهانی او برگردونهای سوار است که ۴ اسب او را میکشند: باد، باران، ابر و تگرگ او را پاککنندهی تمام صلبها و رحمها میدانند و تصفیهکنندهی شیر در سینه مادران از آنجا که با زندگی در رابطهای مستقیم است جنگجویان هنگام نبرد به او متوسل میشدهاند و پیروزی را از او طلب میکردند.
آبان یشت دربارهی اوست و هنگامی که زردتشت از او میپرسد چگونه او را میپرستند پاسخ میدهد:
- «از هنگام برآمدن خورشید تا به وقت فرو رفتن خورشید از این «زور» [نوعی آب مقدس] من تو توانی نوشید (ونیر) آتربانانی [آتشبان] که از پرسش و پاسخ آگاهند و خردمند آزمودهای که کلام مقدس در او حلول کرده باشد.»
همین جمله کوتاه درباره این دوشیزه زیبای تاج بر سر که در آسمان است و بر تاجش صد ستاره دارد و در گوشش گوشواره چهار گوش، نشانههایی از تفکرات مسیحی و بودایی را درباره نوشندگی و حلول کلام مقدس در بدن موبد و ... نیز نشان میدهد و خدا میداند که کدام مقدم بودهاند[٨].
[٣]- تيشتر ايزد باران
تيشتر خدای باران در قالب ستاره شعرای يمانی يا کلب اکبر تجسم پيدا میکند. چهارمين ماه تقويم ايرانی بهنام خدای تيشتر، تير ناميده میشود و جشن تيرگان در گرامیداشت باران گرفته میشود.
يشت هشتم از اوستا از آن تيشتر است. بنابر اين يشت، تيشتر ستارهای است سپيد درخشنده و دور پيدا. او سرشت آب دارد و سرور ستارههاست. همانند هرمزد بايد او را ستود و گرنه ديو خشکسالی «اپوشه» زمين را فرا خواهد گرفت و اگر مردم او را ستايش کنند هيچ دشمنی سرزمين آريايیها را تهديد نخواهد کرد.
در يشت هشتم همچنين آمده است طلوع او همزمان با جوشيدن چشمههای آب است و برای برآمدنش مردم بايد گوسفندی يک رنگ را قربانی کنند و پس از بريانشدن بره، او طلوع خواهد کرد. بعد از طلوع بهمدت ده شب به پيکر مردی جوان و پانزده ساله نمايان خواهد شد و خواهد درخشيد در ده شب دوم به پيکر گاوی زرين شاخ خواهد درخشيد و در ده شب سوم در پيکر اسپی سپيد با گوشها لگامی زرين خواهد درخشيد. و آنگاه به دريای فراخکرد خواهد رفت با اپوش ديو خواهد جنگيد و نخست شکست خواهد خورد در اين هنگام تيشتر از دريای فراخکرت يا فراخکرد میگريزد و از اينکه مردم بهدرستی او را ستايش نمیکنند زبان به شکوه میگشايد که:
- «اگر مردم در نماز از من نامبرده بستايند، چنان که از ايزدان ديگر نام برده میستايند، (اين چنين) من قوت ده اسب، قوت ده شتر، قوت ده گاو، قوت ده کوه، قوت ده آب قابل کشتيرانی خواهم گرفت" (يشت ٨، ٢۴)
در اساطير آمده است که اول بار خود زرتشت برای تيشتر قربانی کرد و او دوباره بهصورت اسب سپيدی در آمد و به دريا بازگشت و ديو خشکسالی را شکست داد.
او موفق میشود دشتهای سراسر جهان را سيراب کند و بخاری که از دريا برمیخيزد ابر میشود و به سراسر عالم میرود و میبارد. در اين اسطوره علت جوشش درياها و بخار شدن آب و تشکيل ابر و بارش باران همه بهخاطر نبرد است و پيروزی «تيشتر» آغاز بارش خواهد بود. اما در ايران فصل آغاز باران ابتدای پاييز است در حالیکه «تيرماه» اولين ماه تابستان است. اين موضوع را اسطورهشناسان اينگونه توجيه میکنند که احتمالاً ريشهی اين داستان از هند آغاز شده است و وارد اساطير ايرانی شده چرا که طلوع ستاره شعرای يمانی و بارش باران در هند مصادف با آغاز تابستان است. در مورد تغيير پيکرهای اين ستاره به سه شکل جوان ۱۵ ساله، گاو زرين شاخ و اسب زرين گوش و زرين لگام نيز اينگونه توجيه میکنند که بهاحتمال قوی اين امر بايد با حرکت سيارات، در منطقهالبروج مربوط باشد و ذکر خانههايی که در ارتباط با نجوم بينالنهرين نبودهاند البته اين توجيه در صورتی صحيح خواهد بود که ما ايزد باران يا تيشتر را با سياره بهرام يکی بدانيم نه شعرای يمانی. بههر حال اختلاط در داستانهای اسطوره بهعلت عدم صحت و حفظ امانت در نقل متون و نسخهبرداری از متون مقدس زردتشتی بسيار اتفاق افتاده است و همينطور امتزاج اساطير ايرانی با اساطير هندی و بابلی در دورههای حکومت بيگانگان بر ايران بر وسعت اين اختلاطها افزوده است.
جشن تيرگان
اين جشن پيوند ژرفی با تقدس آب در فرهنگ ايرانزمين دارد و آيين ويژه «ايزد باران» بهشمار میآيد. در اين روز تيشتر، ايزد باران بر اپوشه (ديو خشکسالی) غلبه کرد، باران باريد و زمين بار ديگر سبز شد. در اين روز زردشتيان جشن میگيرند لباس نو میپوشند و در کنار آبها همراه با مراسمی وابسته به آب و آبپاشی و آرزوی بارش باران در سال پيشرو بههم آب و گلاب میپاشند، اين مراسم همراه با تعارف گل و سبزه و نقل و شيرينی است. براساس گاهشماری باستانی جشن تيرگان سيزدهم تير است که امروزه طبق تقويم فعلی ايرانی با اختلاف سه روز، دهم تير در شهرهای مختلف ايران برگزار میشود. در اين جشن مردم گندم پخته و ميوه میخورند و آبتنی کرده، لباس نومی پوشند. سيزدهم تير در فرهنگ زردشتی همچنين روز گرامیداشت آرش کمانگير و ديگر شهيدان وطن[۹] است. بنا بهبرخی روايات آرش در اين روز بود که جان بر سر پرتاب آن تير گذاشت تا مرزهای ايران زمين تا دوردستترين گسترهی قلمرو آرياييان گسترش يابد. در اين روز مردم از آرش ياد میکردند و بهروان همه جانباختگان وطن درود میفرستادند[۱٠].
[۴]- میترا زنی با گرز
شاید گسترش میترایسیم در امپراتوری روم باعث شهرت بیش از پیش «میترا» - الهه پیمان و قراردادها شد. نام این الهه ایرانی که غالباً در حال کشتن یک گاو[۱۱] ترسیم میشود، از واژه اوستایی «میژه»، بهمعنای پیمان قرارداد، قول و قرار، گرفته شده است. البته بهمرور زمان ویژگیهای اساطیری میترا گسترش یافت.
و در متون مذهبی زردتشی هم عملکردهای متفاوتی به او نسبت داده شد؛ از آن جمله در یشت ۱٠ از مهر یشت، او را ناظر بر انسانها و اعمال، توافقها و قراردادهای آنان معرفی میکند و کسی که انسانها را به «اشه» یا همان «راه راست» هدایت میکند و از حمله در امان میدارد. از دیگر خصوصیات «میترا» مقام نظارت و کنترل او بر نظم کیهان است او نظم شب و روز و تغییر فصول را بر عهده دارد و با آب و آتش در ارتباط است. اما از همه مهمتر نسبت میترا- خدای مهر - یا خورشید است.
گاوی که بهدست میترا کشته میشود بهعقیده اکثر اسطورهپژوهان همان برج بره است که خورشید در ماه فروردین وارد آن میشود و بدین ترتیب فصل درخشندگی خورشید و باروری طبیعت و تجدید سلطنت خدای مهر یا میترا آغاز میشود.
از آنجا که میترا خدایی قدیمیتر از آموزههای زردتشی است و وجودش در سایه دین زردتشتی شکل کاملتری بهخود گرفته، درباره او در «ریگ ودا» - کهنترین کتاب ودایی - که متعلق به هندوایرانیان است آمده که گردآورنده مردم است و کشتکاران را با چشمهایی که بر هم نهاده نمیشود میپاید و پنج قبیله مردمان (کنایه از همه مردم) فرمانبرداری او را میکنند.
از مهر یشت بر میآید که مهر یا میترا نهتنها وظایفی در زمینه برکت بخشی بر عهده دارد بلکه ایزدی جنگاور و نیز حامی پیمانها و داور است و بدین گونه مهر وظیفه جنگاوری و موبدی هر دو را بر عهده دارد. او رابطی بین خدایان و انسانهاست و توانمندیهای او در زمینه وضع و حمایت از قانون از او موجودی میسازد که حافظ اقبال پادشاهان است. «فره ایزدی» یا همان تایید آسمانی برای شاهان ایرانی بهوسیله میترا و با همکاری «اپام نپات» - خدای آب - حفاظت میشود و مادامی که آن پادشاه از راه راست منحرف نشده است این دو ایزد او را پیروز میگردانند و چنانچه مانند جمشید[۱٢] از راه راست منحرف شوند آنگاه «فره ایزدی» هم از آنان رخت بر میبندد و شکست و ناکامی و ذلت بهسوی آنان میآید.
جشن «میترا کانا» یا مهرگان جدید بهمنظور بزرگداشت اعتدلال پاییزی هنوز هم در میان زردتشتیان برگزار میشود و هنوز هم موبدان زردتشتی «گُرز میترا» را در دست میگیرند تا در مبارزه با شر یار آنها باشد. در مهر یشت گرز میترا اینگونه توصیف شده:
- «گرزی با صدگره و صد تیغه بهدست گرفته (آنرا) حوالهکنان مردان را بر افکند (این گُرز) از فلز زرد ریخته شده و از زر سخت ساخته شده است محکمترین سلاحی است، پیروزمندترین سلاحی است، اهریمن تبهکار در مقابل او به هراس افتد؛ (دیو) خشم مکار به کنش در مقابل او به هراس افتد...»
جالب اینجاست که این گرز نمادین در دست موبدان زردتشی شباهت زیادی به گرزی که بعضی اسقفهای مسیحی در دست میگیرند دارد که با توجه به نفوذ میترائیسم در روم و تاثیر مستقیم این ایین بر سلوک رفتاری مسیحیت این مصداق نیز چندان عجیب نیست.[۱٣][۱۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده و پینوشتها هم که در واقع توضیحاتی است دربارۀ نوشتار حاضر، توسط وی بهرشتهی تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- علیرغم آن که واژهی «ايران بزرگ»، ساختگی و مبهم است، که توسط خاورشناسان غربی ساخته و بر بستر تاريخی زبان، فرهنگ و تمدن آريايی که شامل افغانستان، ايران کنونی، قسمتهای از پاکستان و آسيای مرکزی میشود، گذارده شده است، ایران کنونی نه در مرکز آن بلکه در غرب این حوزهی فرضی جغرافیای فرهنگی - تمدنی قراردارد. (مهدیزاده کابلی)
[۲]- آنچه که «اسطورههای ايرانی» خوانده میشود، در واقع، همان «اساطیر آریایی» است که بیشتر به بخش شرقی سرزمینهای آریایی تعلق دارد تا به بخش غربی آن.
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]- امامی، مریم، اسطورههای ايرانی (قسمت اول)، بخش ادبيات سایت تبيان
[٧]- یکی دیگر از ایرانیان در پژوهشهای خود، با طرح این پرسش که «آیا اهورامزداپرستی با داریوش از مصر به ایران نیامده است؟» به این نتیجه رسیده است: «در اینکه داریوش هخامنشی جوان بهعنوان سردار سپاه و نیزهدار کمبوجیه سوم در مصر حضوری فعال داشته و پیشتر در سر کسب مقام حکومتی هخامنشیان را در سر میپرورانده است، خبر داریم. از آنجایی که پیش از داریوش از اهورامزدا (سرور بزرگ یا دانا) نام نشان درستی در ایران و بینالنهرین دست نداریم، این سؤال را پیش میآورد که آیا باور اهورامزدا را داریوش با خود از مصر به ایران نیاورده است. در این صورت اهورامزدا همان هوروس (=هورو یعنی شاهین؛ عقاب) و اهریمن همان خصم جاودانی آزاردهنده چشمان او، خورشید (چشم راست) و ماه (چشم چپ) بوده است. اینکه اهورامزدای ایرانی گاهی با سری انسانی و تنی عقابوار (سیمرغ) و گاهی با سر و یا بال عقاب و تنی انسانی تصویر میگردد دال بر همین معنی است. پیش از عهد داریوش نامی که بهشباهت صوتی و ظاهری شبیه نام اهورامزدا است و در کتابخانه آشوربانیپال دیده شده است همانا آشورامزش است. همچنان که هومل دریافته است آن صرفاً بهمعنی آشّور بزرگ خدای ملی آشّور (خندان= ضحاک شاهنامه، اسحاق تورات) است. هیچ منبعی ایرانی نام اهورامزدا را پیش از عهد داریوش بیان نکرده است. بر این پایه نام اهورامزدا در اساس نه بهمعنی سرور دانا بلکه بهمعنی خالق - شاهین بزرگ (سیمرغ) است.»
[۸]- اسطورههای ایرانی (قسمت دوم): خدایان ایران باستان، بخش ادبيات سایت تبيان
[۹]-
[۱٠]- امامی، مریم، قسمت سوم از مجموعه اساطير ايرانی (خدايان ايران باستان): تيشتر ايزد باران، بخش ادبيات سایت تبيان
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]- امامی، مریم، قسمت چهارم از اساطیر ایرانی: درباره میترا، بخش ادبيات سایت تبيان
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
[برگشت به بالا]