جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

اسطوره‏‌های ايرانی

از: مريم امامی

اسطوره‏‌های ايرانی

و

خدایان ایران باستان


فهرست مندرجات

[...][...]


آنچـه امـروز سـرزمين ايـران می‌ناميـم تنـها بخـش مرکـزی سـرزمين بزرگ ايران اسـت[۱] که حدود ٦٠٠٠ سال تمدن شناخته شده‏‌اش آن‏‌را به مهد تمدن بشری تبديل کرده است.

ويژگی‏‌های منحصر به فرد اين سرزمين عظيم از جمله درياهای خروشان خزر، سياه، آرال و عمان و خليج فارس؛ کوه‏های سر به فلک کشيده و درهم‏تنيده سلسله جبال البرز، زاگرس و دامنه‏‌های آلپ از غرب و هيماليا از شرق و فلات‏‌ها و جنگل‏‌های انبوه در کنار کوير‏ها و دشت‏‌های وسيع آن‏ را به جايگاهی مناسب برای شکل‏‌گيری افسانه‏‌ها و اساطير بشری تبديل کرده است.

هزاره دوم پيش از ميلاد شايد برای ارائه تحقيقات موثق دوره‏‏‌ای مناسب‏‌تر از ۴٠٠٠ سال قبل از آن باشد. چرا که در اين دوره‌ی مهاجرت مشهور آريايی‏‌ها اتفاق افتاده است و هر چند ما هنوز از چندوچون دقيق آن اطلاع نداريم. اما شواهد باستان‏‌شناسی بسياری در دست داريم که ويژگی‏‌های آن تمدن را براساس باورهای اساطيری آرياييان تبيين و توجيه می‏‌کند آنچه در مجموعه مقالات «اسطوره‏‌های ايرانی» می‏‌خوانيد[٢] همين دستاوردهاست که طی دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح در ايران نضج گرفته و کم‏کم در کالبد فرهنگ ايرانی ماندگار شده است.


[] اسطوره‏‌های ايرانی

بيشتر اطلاعات ما از تصورات و پندارهای ايران باستان، خدايان و اهريمنان و طبقات روحانی در متون مذهبی زردتشتيان ثبت شده است.

زردتشت پيامبر کيش زردتشی خود شخصيتی اسطوره‏ای است و آنچه درباره‌ی او به‌احتمال می‏‌توان گفت اين نکات است:

۱- در اوستا نام او «زرثوشتر» و در پهلوی «زردشت» يا «زرتشت» است.

٢- از خاندان «پسيتمان» بوده و نام پدرش «پوروشسب» و نام مادرش «دغدو» روايت شده.

٣- احتمالاً اهل خوارزم يا آسيای ميانه يا کمی‏‌دورتر بوده است[٣].

۴- در باره معنای نام او مقدمه‏‌ای کوتاه لازم است و آن اين‌که در عهد باستان سه حيوان بين ايرانيان بسيار ارزش‏مند بوده‏‌اند و علت آن هم‏ راهوار بودن و مفيد بودن آن‌هاست يعنی: اسب، گاو و شتر و براساس رسمی که در جامعه بوده است و درک آن برای مردم معنا‏گرايی امروز کمی سخت شده است، اهل آن زمان نام مردمان را براساس ويژگی‏‌های اين سه حيوان برمی‏‌گزيدند و نام‏‌های خود را با پسوند يا پيشوندهايی که به‌نام اين سه حيوان مرتبط بوده انتخاب می‌کردند برای مثال معنای نام پدر زردتشت به‌معنای دارنده‌ی اسب سياه و سفيد يا خاکستری است و معنای نام مادر زردتشت به‌معنای دوشنده شير گاو می‏باشد.

جالب است بدانيد که ريشه‌‌ی کلمه «دوشيزه» نيز همان مادر زردشت يا «دغدو» ذکر شده است. براساس لغت‏‌شناسی پهلوی و اوستايی نام خود زرتشت به‌معنای «دارنده‌ی شتر زرگون» است که البته کسانی آن را به اين صراحت نپذيرفته‏‏‌اند اما بی‏‌شک از ميان احتمالات ياد شده همين معنی موثق‏‌تر است.

۵- دوره زندگی زردتشت نيز مانند ديگر ويژگی‏‌ها حتمی نيست اما نزديک‏ترين احتمال بين سال‌‏های ۱۴٠٠ تا ۱٧٠٠ پيش از ميلاد آمده که با اين حساب وی بين دو پيامبر بزرگ الهی يعنی حضرت موسی و حضرت عيسیعليه‌ماالسلام می‏‌زيسته است[۴] و شايد شباهت‏‌های موجود بين بعضی از متون زردشتی و مبانی عرفانی يهود بی‏‌حساب نباشد!

٦- بنابر روايات گوناگونی که در شاهنامه فردوسی هم ذکر شده زرتشت را در بلخ به قتل رساندند.

کتابی که از وی بين ما به‌‏جای مانده است. «اوستا» است که مهم‏‌ترين نکات درباره‌ی آن از اين قرار است:

۱- اين کتاب به‌دست موبدان حفظ شده است و البته مهم است بدانيد که اين حفظ شدن در مدت زمانی به روش سينه‌به‌سينه بوده و نوشتاری در کار نبوده است.

٢- اولين سند درباره نوشته‌شدن اوستا از نوشـته‌شـدن آن با طلا بر روی پوسـت گاو حکايت می‏‌کنـد که اين نسـخه مهم به‏‌دسـت اسـکندر به آتش کشـيده شـده اسـت[۵]. پس از آن بخش‏‌هايی در دوره پارتيان تا قرن اول و دوم ميلادی بازنويسی شد اما نهايتاً اولين نسخه‌ی کامل اوستا در قرن ششم ميلادی يعنی دوره‌ی ساسانيان تدوين شد و اين حدود ۱۵ قرن بعد از حيات زردتشت است.

٣- متاسفانه نسخه ساسانی ياد شده هم به‌دست ما نرسيده اوستای کنونی متعلق به قرن ۱٣ يا ۱۴ بعد از ميلاد است زمانی که کتاب‌‏های مقدس تورات، انجيل و قرآن نيز در نسخه‏‌های متعدد نزد مردم حاضر بوده است.

۴- اوستای کنونی که بعضی آن را تنها بخشی از کتاب اصلی اوستا می‏دانند به بخش‏‌های زير تقسيم می‏‌شود:

    الف - يسنا: مجموعه‌‏ای از ادعيه است.
    ب - گات‏‌ها: سرودهای زردتشت پيامبر.
    ج - ويسپرد
    د - ونديداد: مجموعه قوانينی عليه «ديوان»
    هـ - خرده اوستا: يشت‌‏ها يا سرودها که بسياری از اسطوره‌ای کفرکيشی ما قبل زردتشت در آن توصيف شده‏‌اند.

آنچه در اين‌جا منبع ماست و با اين مقدمه مطول بيان شده آن‏‌دسته از اسطوره‌‏های بخش «يشت»هاست که متعلق به دوران ماقبل زرتشت است و در آن خدايان و ديوان و قهرمانان اساطيری معرفی می‏‌شوند و همين‏‌طور به کردارهای قهرمانانه خدايان و نيروهای خير عليه ديوان و نيروهای شر پرداخته می‏‌شود.

از آن‌جا که سنت اصلی روايت در ايران باستان بر مدار گفتن و شنيدن بوده و نه بر مبنای نوشتن بسياری از داستان‏‌ها و اساطير هر چند در دوره‌ی عباسيان نيز به‌عربی در آمده بودند اما هم روايت فارسی و هم عربی آن‌ها مخدوش شده و ما برای صحه گذاشتن بر اطلاعات اساطيری ايران «تمام قد» مديون «فردوسی» هستيم که باقی ماندن بسياری از آن داستان‏‌ها را برای ما تضمين کرد و شاهنامه او در طی قرونی که شايد خود اوستا به‏‌عنوان سندی ايرانی مهجور بود فرهنگ ايران را با ملاحت و تقدس اخلاقی و دينی خود فردوسی در خانواده‏‌های ايرانی استوار ساخت.[٦]

[] خدایان ایران باستان

اسطوره‏‌شناسان برای مطالعه این موضوع به این منابع قدیمی مراجعه می‏‌کرده‏‌اند:

    ۱- اوستا
    ٢- بندهش به‏‌معنای آفرینش آغازین که کتابی است شامل ترجمه پهلوی (فارسی میانه) از بخش‏‌هایی از اوستا که دیگر وجود ندارد.
    ٣- تفسیر اوستا و بندهش که «زند» خوانده می‏‌شود.
    ۴- دینکرد که آن نیز خلاصه‏‌ای از اوستا است.

در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانه‏‌ای غالباً «یشت‏»ها آمده است در یشت‏‌ها اسطوره‏‌هایی که منشأ ما قبل زردتشی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس می‏‌کنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ (آبان یشت) به ایزدبانو «آناهیتا» اختصاص دارد و یشت ۱٠ (مهر یشت) به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشت‏‌ها که بیرون بیاییم در نیایش‏‌های زردتشت می‏‌رسیم که باورهای اولیه‏‌ی زردتشت است و در آن‌ها نیز اشاره‏‏‌های جالبی به خلقت اولیه و یا عناصر سازنده‏ی هستی بر مبنایی کاملاً اسطوره‏‌ای دیده می‏شود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن «زردتشتی بازشناسانده می‏‌شود.» براساس این منابع خدایان ذکر شده در اساطیر ایرانی از این قرارند:

    ۱- اهوره مزدا وانگره مینو
    ٢- اردوی سور اناهیتا
    ٣- ور ثرغنه
    ۴- میترا
    ۵- ویو
    ٦- تیشتویه [تیشتر، تشتر]
    ٧- آتر
    ٨- هومه (هوم)

[۱]- اهوره مزدا وانگره مینیو

اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظ‏‌های گوناگون نام خدای بزرگ زردتشیان در زبان‏‌ها و دوره‏‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت آفریننده‏‌ی خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‏‌ها و حیوان‏‌ها تمام فعالیت‏‌های فکری و جسمی است. معنای تحت‏‌اللفظی نام او از این قرار است:

بخش اول «اهور» از ریشه‌ی «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز + دا» به‏‌معنای «فکردهنده» می‏‌باشد و ترجمه‏‌ی آن در شاهنامه‏ همان «خداوند جان و خرد» می‏‌باشد.

معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به‏‌معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به‏‌معنای به یاد سپردن و به‏‌خاطر داشتن بنابراین «سرور دانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود[٧].

دشمن خونی اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه است. نامش به‏‌معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگی‏‌های او که نماد شر مطلق و برهم‌زننده‌ی نظم و ذاتاً دشمن خوبی‏‌هاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده.

اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بوده‌‏اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی‌که تمام دیوان زیید و اصطلاح «از پشت کوه آمدن» نیز ریشه‏‌ای اسطوره‏‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم‌کم معنای «نادان» به‏‌خود گرفته است. اهریمن به ٣ ‏‏شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‏‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ٢- مار ٣- جوان

انگره مینیو خود خالق دیوان دیگر نیز هست مثلاً (ایشمه و دیو خشم) یا اژی‏دها که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی گرچه در شاهنامه پادشاهی ماردوش توصیف شده اما در اوستا دیوی است سه‏‌سر، شش چشم و سه پوزه که بدنش پر از چلپاسه و عقرب است.

به‌‏هر حال آنچه براساس متون زردتشی بر می‏‌آید در آخرالزمان نهایتاً این اهورامزدا است که بر اهریمن غلبه می‏‌کند و او را برای همیشه از بین می‏‌برد و پس از آن تنها خیر و نیکی و نور و سلامتی در جهان باقی خواهد ماند.


[٢]- اردوی سور آناهیتا

این عنوان اوستایی ایزد بانویی است که ما با نام آناهیت، آناهیتا و ناهید در پهلوی می‏‌شناسیم آناهیت که تلفظ صحیح آن اناهیت است از دو بخش تشکیل شده است: «اَ» که ادات نفی است و «آهیت» یعنی آلوده و پلید و بنابراین اناهیت به‏‌معنای به‌دور از «پلیدی» است. چون «اَ» به «آهیت» رسیده و تلفظ آن را مشکل کرده است یک «ن» به آن میان اضافه شده که در کلمه‌ی «ان‏‌ایران» یعنی مملکت خارجی و غیرایرانی نیز دیده می‏‌شود و یا «انیران» که تلفظی آسان‏‌تر از همین واژه است.

آناهیتا ایزدبانوی همه آب‏‌های روی زمین است و سرچشمه اقیانوس کیهانی او برگردون‌ه‏ای سوار است که ۴ اسب او را می‏‌کشند: باد، باران، ابر و تگرگ او را پاک‌کننده‌ی تمام صلب‏‌ها و رحم‏‌ها می‏‌دانند و تصفیه‏‌کننده‌ی شیر در سینه مادران از آن‌جا که با زندگی در رابطه‌‏ای مستقیم است جنگجویان هنگام نبرد به او متوسل می‏‌شده‏‌اند و پیروزی را از او طلب می‏‌کردند.

آبان یشت درباره‌ی اوست و هنگامی که زردتشت از او می‏‌پرسد چگونه او را می‏‌پرستند پاسخ می‏‌دهد:

    «از هنگام برآمدن خورشید تا به وقت فرو رفتن خورشید از این «زور» [نوعی آب مقدس] من تو توانی نوشید (ونیر) آتربانانی [آتش‏بان] که از پرسش و پاسخ آگاهند و خردمند آزموده‏‌ای که کلام مقدس در او حلول کرده باشد.»

همین جمله کوتاه درباره این دوشیزه زیبای تاج بر سر که در آسمان است و بر تاجش صد ستاره دارد و در گوشش گوشواره چهار گوش، نشانه‌‏هایی از تفکرات مسیحی و بودایی را درباره نوشندگی و حلول کلام مقدس در بدن موبد و ... نیز نشان می‏‌دهد و خدا می‏‌داند که کدام مقدم بوده‏‌اند[٨].


[٣]- تيشتر ايزد باران

تيشتر خدای باران در قالب ستاره شعرای يمانی يا کلب اکبر تجسم پيدا می‌‏کند. چهارمين ماه تقويم ايرانی به‌نام خدای تيشتر، تير ناميده می‏‌شود و جشن تيرگان در گرامیداشت باران گرفته می‏‌شود.

يشت هشتم از اوستا از آن تيشتر است. بنابر اين يشت، تيشتر ستاره‌‏ای است سپيد درخشنده و دور پيدا. او سرشت آب دارد و سرور ستاره‏‌هاست. همانند هرمزد بايد او را ستود و گرنه ديو خشکسالی «اپوشه» زمين را فرا خواهد گرفت و اگر مردم او را ستايش کنند هيچ دشمنی سرزمين آريايی‏‌ها را تهديد نخواهد کرد.

در يشت هشتم هم‌چنين آمده است طلوع او هم‌زمان با جوشيدن چشمه‏‌های آب است و برای برآمدنش مردم بايد گوسفندی يک رنگ را قربانی کنند و پس از بريان‌شدن بره، او طلوع خواهد کرد. بعد از طلوع به‌مدت ده شب به پيکر مردی جوان و پانزده ساله نمايان خواهد شد و خواهد درخشيد در ده شب دوم به پيکر گاوی زرين شاخ خواهد درخشيد و در ده شب سوم در پيکر اسپی سپيد با گوش‏‌ها لگامی زرين خواهد درخشيد. و آن‌گاه به دريای فراخکرد خواهد رفت با اپوش ديو خواهد جنگيد و نخست شکست خواهد خورد در اين هنگام تيشتر از دريای فراخکرت يا فراخکرد می‏‌گريزد و از اين‌که مردم به‌درستی او را ستايش نمی‏‌کنند زبان به شکوه می‏‌گشايد که:

    «اگر مردم در نماز از من نامبرده بستايند، چنان که از ايزدان ديگر نام برده می‏‌ستايند، (اين چنين) من قوت ده اسب، قوت ده شتر، قوت ده گاو، قوت ده کوه، قوت ده آب قابل کشتيرانی خواهم گرفت" (يشت ٨، ٢۴)

در اساطير آمده است که اول بار خود زرتشت برای تيشتر قربانی کرد و او دوباره به‌صورت اسب سپيدی در آمد و به دريا بازگشت و ديو خشکسالی را شکست داد.

او موفق می‏‌شود دشت‌‏های سراسر جهان را سيراب کند و بخاری که از دريا برمی‏‌خيزد ابر می‏‌شود و به سراسر عالم می‏‌رود و می‏‌بارد. در اين اسطوره علت جوشش درياها و بخار شدن آب و تشکيل ابر و بارش باران همه به‌خاطر نبرد است و پيروزی «تيشتر» آغاز بارش خواهد بود. اما در ايران فصل آغاز باران ابتدای پاييز است در حالی‌که «تيرماه» اولين ماه تابستان است. اين موضوع را اسطوره‌شناسان اين‏‌گونه توجيه می‏‌کنند که احتمالاً ريشه‌ی اين داستان از هند آغاز شده است و وارد اساطير ايرانی شده چرا که طلوع ستاره شعرای يمانی و بارش باران در هند مصادف با آغاز تابستان است. در مورد تغيير پيکرهای اين ستاره به سه شکل جوان ۱۵ ساله، گاو زرين شاخ و اسب زرين گوش و زرين لگام نيز اين‏‌گونه توجيه می‏‌کنند که به‏‌احتمال قوی اين امر بايد با حرکت سيارات، در منطقه‌البروج مربوط باشد و ذکر خانه‏‌هايی که در ارتباط با نجوم بين‏‌النهرين نبوده‏‌اند البته اين توجيه در صورتی صحيح خواهد بود که ما ايزد باران يا تيشتر را با سياره بهرام يکی بدانيم نه شعرای يمانی. به‏‌هر حال اختلاط در داستان‏‌های اسطوره به‌علت عدم صحت و حفظ امانت در نقل متون و نسخه‏‌برداری از متون مقدس زردتشتی بسيار اتفاق افتاده است و همين‌طور امتزاج اساطير ايرانی با اساطير هندی و بابلی در دوره‏‌های حکومت بيگانگان بر ايران بر وسعت اين اختلاط‏‌ها افزوده است.

جشن تيرگان

اين جشن پيوند ژرفی با تقدس آب در فرهنگ ايران‌زمين دارد و آيين ويژه «ايزد باران» به‌شمار می‌آيد. در اين روز تيشتر، ايزد باران بر اپوشه (ديو خشکسالی) غلبه کرد، باران باريد و زمين بار ديگر سبز شد. در اين روز زردشتيان جشن می‌گيرند لباس نو می‌پوشند و در کنار آب‌ها همراه با مراسمی وابسته به آب و آب‌پاشی و آرزوی بارش باران در سال پيش‌رو به‌هم آب و گلاب می‌پاشند، اين مراسم همراه با تعارف گل و سبزه و نقل و شيرينی است. براساس گاه‌شماری باستانی جشن تيرگان سيزدهم تير است که امروزه طبق تقويم فعلی ايرانی با اختلاف سه روز، دهم تير در شهرهای مختلف ايران برگزار می‌شود. در اين جشن مردم گندم پخته و ميوه می‌خورند و آبتنی کرده، لباس نومی پوشند. سيزدهم تير در فرهنگ زردشتی هم‌چنين روز گرامی‌داشت آرش کمانگير و ديگر شهيدان وطن[۹] است. بنا به‌برخی روايات آرش در اين روز بود که جان بر سر پرتاب آن تير گذاشت تا مرزهای ايران زمين تا دوردست‌‌ترين گستره‌ی قلمرو آرياييان گسترش يابد. در اين روز مردم از آرش ياد می‌کردند و به‌روان همه جان‌باختگان وطن درود می‌فرستادند[۱٠].


[۴]- میترا زنی با گرز

شاید گسترش میترایسیم در امپراتوری روم باعث شهرت بیش‏‏ ‏از پیش «میترا» - الهه پیمان و قراردادها شد. نام این الهه ایرانی که غالباً در حال کشتن یک گاو[۱۱] ترسیم می‏‌شود، از واژه اوستایی «میژه»، به‏‌معنای پیمان قرارداد، قول و قرار، گرفته شده است. البته به‏‌مرور زمان ویژگی‏‏‌های اساطیری میترا گسترش یافت.

و در متون مذهبی زردتشی هم عملکردهای متفاوتی به او نسبت داده شد؛ از آن جمله در یشت ۱٠ از مهر یشت، او را ناظر بر انسان‏‌ها و اعمال، توافق‏‌ها و قراردادهای آنان معرفی می‏‌کند و کسی که انسان‏‌ها را به «اشه» یا همان «راه راست» هدایت می‏‌کند و از حمله در امان می‏‌دارد. از دیگر خصوصیات «میترا» مقام نظارت و کنترل او بر نظم کیهان است او نظم شب و روز و تغییر فصول را بر عهده دارد و با آب و آتش در ارتباط است. اما از همه مهم‌تر نسبت میترا- خدای مهر - یا خورشید است.

گاوی که به‌‏دست میترا کشته می‏‌شود به‏‌عقیده اکثر اسطوره‏‌پژوهان همان برج بره است که خورشید در ماه فروردین وارد آن می‏‌شود و بدین ترتیب فصل درخشندگی خورشید و باروری طبیعت و تجدید سلطنت خدای مهر یا میترا آغاز می‏‌شود.

از آن‌جا که میترا خدایی قدیمی‏‌تر از آموزه‏‌های زردتشی است و وجودش در سایه دین زردتشتی شکل کامل‏‌تری به‏‌خود گرفته، درباره او در «ریگ ودا» - کهن‏‌ترین کتاب ودایی - که متعلق به هندوایرانیان است آمده که گردآورنده مردم است و کشتکاران را با چشم‏‌هایی که بر هم نهاده نمی‏‌شود می‏‌پاید و پنج قبیله مردمان (کنایه از همه مردم) فرمان‌برداری او را می‏‌کنند.

از مهر یشت بر می‏‌آید که مهر یا میترا نه‏‌تنها وظایفی در زمینه برکت بخشی بر عهده دارد بلکه ایزدی جنگاور و نیز حامی پیمان‌‏ها و داور است و بدین گونه مهر وظیفه جنگاوری و موبدی هر دو را بر عهده دارد. او رابطی بین خدایان و انسان‏‌هاست و توانمندی‏‌های او در زمینه وضع و حمایت از قانون از او موجودی می‏‌سازد که حافظ اقبال پادشاهان است. «فره ایزدی» یا همان تایید آسمانی برای شاهان ایرانی به‏‌وسیله میترا و با همکاری «اپام نپات» - خدای آب - حفاظت می‏‌شود و مادامی که آن پادشاه از راه راست منحرف نشده است این دو ایزد او را پیروز می‏‌گردانند و چنانچه مانند جمشید[۱٢] از راه راست منحرف شوند آن‌گاه «فره ایزدی» هم از آنان رخت بر می‏‌بندد و شکست و ناکامی و ذلت به‏‌سوی آنان می‏‌آید.

جشن «میترا کانا» یا مهرگان جدید به‏‌منظور بزرگداشت اعتدلال پاییزی هنوز هم در میان زردتشتیان برگزار می‏‌شود و هنوز هم موبدان زردتشتی «گُرز میترا» را در دست می‏‌گیرند تا در مبارزه با شر یار آن‏‌ها باشد. در مهر یشت گرز میترا این‏‌گونه توصیف شده:

    «گرزی با صدگره و صد تیغه به‌دست گرفته (آن‌را) حواله‌کنان مردان را بر افکند (این گُرز) از فلز زرد ریخته شده و از زر سخت ساخته شده است محکم‏‌ترین سلاحی است، پیروزمندترین سلاحی است، اهریمن تبه‏‌کار در مقابل او به هراس افتد؛ (دیو) خشم مکار به کنش در مقابل او به هراس افتد...»

جالب این‌جاست که این گرز نمادین در دست موبدان زردتشی شباهت زیادی به گرزی که بعضی اسقف‏‌های مسیحی در دست می‏‌گیرند دارد که با توجه به نفوذ میترائیسم در روم و تاثیر مستقیم این ایین بر سلوک رفتاری مسیحیت این مصداق نیز چندان عجیب نیست.[۱٣][۱۴]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده و پی‌نوشت‌‏ها هم که در واقع توضیحاتی است دربارۀ نوشتار حاضر، توسط وی به‌رشته‌ی تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- علی‌رغم آن که واژه‌ی «ايران بزرگ»، ساختگی و مبهم است، که توسط خاورشناسان غربی ساخته و بر بستر تاريخی زبان، فرهنگ و تمدن آريايی که شامل افغانستان، ايران کنونی، قسمت‌های از پاکستان و آسيای مرکزی می‌شود، گذارده شده است، ایران کنونی نه در مرکز آن بل‌که در غرب این حوزه‌ی فرضی جغرافیای فرهنگی - تمدنی قراردارد. (مهدیزاده کابلی)
[۲]- آنچه که «اسطوره‏‌های ايرانی» خوانده می‌شود، در واقع، همان «اساطیر آریایی» است که بیشتر به بخش شرقی سرزمین‌های آریایی تعلق دارد تا به بخش غربی آن.
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]- امامی، مریم، اسطوره‏‌های ايرانی (قسمت اول)، بخش ادبيات سایت تبيان
[٧]- یکی دیگر از ایرانیان در پژوهش‌های خود، با طرح این پرسش که «آیا اهورامزداپرستی با داریوش از مصر به ایران نیامده است؟» به این نتیجه رسیده است: «در این‌که داریوش هخامنشی جوان به‌عنوان سردار سپاه و نیزه‌دار کمبوجیه سوم در مصر حضوری فعال داشته و پیش‌تر در سر کسب مقام حکومتی هخامنشیان را در سر می‌پرورانده است، خبر داریم. از آن‌جایی که پیش از داریوش از اهورامزدا (سرور بزرگ یا دانا) نام نشان درستی در ایران و بین‌النهرین دست نداریم، این سؤال را پیش می‌آورد که آیا باور اهورامزدا را داریوش با خود از مصر به ایران نیاورده است. در این صورت اهورامزدا همان هوروس (=هورو یعنی شاهین؛ عقاب) و اهریمن همان خصم جاودانی آزاردهنده چشمان او، خورشید (چشم راست) و ماه (چشم چپ) بوده است. اینکه اهورامزدای ایرانی گاهی با سری انسانی و تنی عقاب‌وار (سیمرغ) و گاهی با سر و یا بال عقاب و تنی انسانی تصویر می‌گردد دال بر همین معنی است. پیش از عهد داریوش نامی که به‌شباهت صوتی و ظاهری شبیه نام اهورامزدا است و در کتابخانه آشوربانیپال دیده شده است همانا آشورامزش است. همچنان که هومل دریافته است آن صرفاً به‌معنی آشّور بزرگ خدای ملی آشّور (خندان= ضحاک شاهنامه، اسحاق تورات) است. هیچ منبعی ایرانی نام اهورامزدا را پیش از عهد داریوش بیان نکرده است. بر این پایه نام اهورامزدا در اساس نه به‌معنی سرور دانا بلکه به‌معنی خالق - شاهین بزرگ (سیمرغ) است.»
[۸]- اسطوره‏‌های ایرانی (قسمت دوم): خدایان ایران باستان، بخش ادبيات سایت تبيان
[۹]-
[۱٠]- امامی، مریم، قسمت سوم از مجموعه اساطير ايرانی (خدايان ايران باستان): تيشتر ايزد باران، بخش ادبيات سایت تبيان
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]- امامی، مریم، قسمت چهارم از اساطیر ایرانی: درباره میترا، بخش ادبيات سایت تبيان



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها




[برگشت به بالا]