- مقدمه تاریخی
- چشمانداز
- ساختمان زمینشناسی افغانستان
- ساختمان و ضخامت پوسته زمين در افغانستان
- چینهشناسی و دیرینهشناسی
- دوران چهارم - کوارترنری (آنتروپوجین)
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[زمینشناسی] [زمینشناسی افغانستان]
[↑] مقدمه تاریخی
هرچند تاكنون مطالعات زمینشناسی جامعی در افغانستان صورت نگرفته است اما از لحاظ تاریخی افغانستان دارای شهرت زیادی در داشتن معادن و منابع غنی میباشد. از دوران باستان در بدخشان لاجورد، طلا و نمك و در قندهار و كابل و... مس و آهن استخراج میگردید. در قرون وسطی و در اوایل قرن ۲۰ نیز طلا در منطقه مقر، نقره و زمرد در پنجشیر، معادن متعدد آهن و سایر فلزات در نقاط مختلف و همچنین زغالسنگ، نفت و گاز و... در مناطق مختلف كشور كشف شده است.
اولینبار زمینشناسان انگلیسی (گریس باخ و هایدن) در افغانستان مركزی و شمالی مشاهداتی انجام دادند و بعدها زمینشناسان فرانسوی، (فیورون و همكاران) در سالهای ۱۹۲۶-۱۹۵۱ مناطقی در اطراف كابل را نقشهبرداری زمینشناسی نمودند.
در دهه ۱۹۵۰ با تاسیس ریاست تفحص نفت و گاز مرحله مهمی از مطالعات زمینشناسی افغانستان آغاز شد. در ۱۹۵۸ زمینشناسان افغانی با همكاری كارشناسان روسی جستجو برای كشف نفت و گاز طبیعی را با موفقیت بهپایان رساندند. در این مطالعات برای اولینبار ساختار زمینشناسی منطقه با تهیه نقشههای زمینشناسی همراه شد.
در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ زمینشناسان فرانسوی (منزیه و لاپاران) حوالی كابل را نقشهبرداری نمودند و از ۱۹۵۹ زمینشناسان آلمان غربی به كمك عكسهای هوایی كار تهیه نقشه زمینشناسی تمام نیمه جنوبی كشور را (با مقیاس ۱۰۰۰۰۰۰ :۱) آغاز نمودند.
در ۱۹۶۳ ریاست “تفحص مواد مفیده جامد” تاسیس شد كه در ۱۹۶۵ به ریاست ”جیولوجی و معادن“ تغیر نام یافت. در این ریاست با همكاری زمینشناسان روسی، اكتشاف، ارزیابی و تخمین ذخایر معدنی زغالسنگ، سنگ آهن، طلا و لاجورد آغاز گشت. در نتیجه همین تفصحات معادن بزرگی همچون “معدن آهن حاجیگك“ در منطقه بامیان و حوزه بزرگ زغالسنگ از پلخمری در شمال تا نزدیكی هرات در غرب و مواد با ارزش دیگر همچون باریت، بریلیوم و... كشف گردید.
از ۱۹۶۵ مطالعات زمینشناسی وسیع و مهمی در مورد اكتشاف مواد معدنی مهمی چون سرب، روی (جست)، مس، طلا، باریت، ابرك، سولفور، فسفریتها، سینابر، زغالسنگ، آبهای معدنی، نمك طعام و مواد ساختمانی صورت گرفت. در ۱۹۷۳ ارزیابی جدیدی در مورد معدن بزرگ “ارگونیت“ در حاشیه جنوب غربی كشور و معادن مهم باریت در شمال هرات مورد اكتشاف قرار گرفت. در ۱۹۷۴ در منطقه لوگر (جنوب كابل) كمربند مسدار بزرگی (مس عینك) كشف شد.
مهمترین مطالعات زمینشناسی افغانستان با تهیه نقشه زمینشناسی سراسر افغانستان در مقیاس ۵۰۰۰۰۰ :۱ و همچنین تهیه نقشه تكتونیكی كشور در دهه ۱۹۷۰ به انجام رسید.
از ۱۹۷۶ تا اوایل دهه ۸۰ گزارشات و مطالعات قبلی بهصورت كتابها و مقالات متعددی منتشر شده، از جمله “تكتونیك افغانستان“ اثر و. ا. سلاوین (۱۹۷۶)، جیولوجی افغانستان اثر ولفارت و ویتكینت (۱۹۸۰) و “جیولوجی و مواد معدنی افغانستان“ كه توسط یك تیم روسی و افغانی بهدنبال تهیه نقشه سراسری زمینشناسی افغانستان تدوین و به زبان روسی و انگلیسی در مسكو به چاپ رسید (۱۹۸۰).
در دهه ۸۰ با تشدید جنگها در افغانستان مطالعات زمینشناسی عمده و سراسری متوقف شد ولی كارهای پراكنده و موردی مخصوصاً روی معادن كشف شده و بزرگ نزدیك به مركز كشور توسط متخصصین روسی دنبال گردید اما نتایج این مطالعات در دست نیست و احتمالا در روسیه بایگانی شده است. در دهه ۹۰ كارهای زمینشناسی بهكلی تعطیل شد و سازمان زمینشناسی و معدن افغانستان در اثر جنگ آسیب جدی یافت. تنها در ۱۹۹۵ گری باورساكس(جواهرشناس آمریكایی) با همكاری بونیتا چمبرلن كتاب جالب “سنگهای قیمتی افغانستان“ را منتشر نمودند كه در واقع جدیدترین اثر قابل توجه در زمینه زمینشناسی و مواد معدنی این كشور میباشد.
در سال ۲۰۰۲، با آغاز دوران جدید در افغانستان بهنظر میرسد كه دوران مهمی برای مطالعات زمینشناسی افغانستان در راه باشد اما دشواریهای مربوط به جنگ طولانی افغانستان هنوز هم مانع بزرگی بر سر این راه میباشد.
[↑] چشمانداز
زمینشناسی افغانستان از لحاظ ساختمانی بسیار پیچیده و درهمتنیده است و اساسا شامل توالیهایی از روندهای باریك سرزمینهای شمالشرقی جنوبغربی خردههای قارهای به سن پالئوزویك تا ترشیری میباشد. این قطعات بهسمت شمال حركت نموده و بهطور مایل با توده قارهای آسیا در حال برخورد است.
آخرین قطعهای كه به این مجموعه در حال پیوستن است بلوك قارهای بزرگ هندوستان است. برخورد مایل این قاره، سبب تغییراتی در روندهای ساختمانی و یكسری گسل خوردگی (شكستگیها) و چینخوردگیها گردیده است. این مجموعه بلوكها و قطعات توسط زمیندرز(سوچور)هایی كه در طول آنها افیولیتها دیده میشوند، از همدیگر جداشدهاند. اینها در ظاهر تنها بقایای پوسته اقیانوسی زیر رانده شدهاند كه خود نشانگر فضاهای اقیانوسی با عرض (پهنای) نامشخص میباشند.
از لحاظ تشكیلات زمینشناسی، در افغانستان سنگهایی به سن پركامبرین تا كوارترنری و در نقاط مختلف جغرافیایی با سن و جنس متفاوت بهچشم میخورد. بهطور كلی در افغانستان سه منطقه اصلی شامل سنگهای رسوبی ضخیم موجود است:
- ۱- حوضه شمال (شمال افغانستان)
۲- جنوب غرب (حوضه رودخانه هلمند)
۳- منطقه كتواز (جنوب شرق)
تودههای آذرین و دگرگونی، هرچند در سراسر كشور گسترش دارد اما بهطور خاص در شرق و جنوب شرق كشور از وسعت بیشتری برخوردار است: بدخشان، نورستان، لغمان، پروان، پغمان، نواحی اطراف كابل و نوارهایی در مناطق مركزی و جنوبی كشور.
از لحاظ سن، تشكیلات مربوط به پالئوزویك بالایی و مزوزوئیك در افغانستان از گسترش بیشتری برخوردار است.
از مشخصات بارز زمینشناسی ساختاری افغانستان، وجود یكسری گسلها و شكستگیهای عمده است كه مرز نواحی مختلف و ایالتهای زمینشناسی متفاوت را تشكیل میدهند. علاوه بر این روندهای عمده، وجود عناصر ساختاری پراكنده در سراسر كشور نیز وجود دارد.
[↑] ساختمان زمینشناسی افغانستان
منطقه وسیعی در افغانستان بین بلوك اورازی در شمال و شبهقاره هند و عربستان در جنوب وجود دارد كه شامل چندین حوضه جغرافیای دیرینه و حوضههای ساختمانی میباشد كه بوسیله مجموعه بزرگی از سیستمهای گسلی بر جای مانده از خطوارههای بزرگ تكتونیكی جداشدهاند. این حوضهها از شمال به جنوب عبارتند از:
- الف) حوضه تركستان افغانستان – هندوكش كه در شمال توسط حوضه تاجیك از حوضه توران تیان شان جدا گردیده است.
ب) حوضه تركمن فراهرود در مركز و غرب افغانسنان
پ) حوضه رشته كوههای مركزی در مركز افغانستان
ت) حوضه بلوچ، كه باعث رو راندگی بلوك هندوستان میگردد.
ج) گوه كابل، در محلی كه واحدهای نا برجا (انتقالی) به حوضه بلوچ مربوط میگردد و در حالی كه واحدهای بر جا به حوضه رشته كوههای مركزی مربوط میشود.
چ) كوههای پغمان و نورستان كه دارای شباهتها و قرابتهای غیر مشخصی با حوضههای تركستان هندوكش و تركمن – فراهرود میباشد.
این حوضهها تحت تاثیر كوهزاییهای زیر قرار داشتهاند.
[↑] پركامبرین
رخنمونهایی از دگرگونی، دگرشكلی و گرانیتی شدن مربوط به پروتروزویك در افغانستان شناخته شده است، مخصوصا مناطقی در نورستان (چمیروف و میرزاد، ۱۹۷۲)، بدخشان (سلاوین، ۱۹۸۴ و دسیو ۱۹۸۰)، كوههای پغمان (بولن، ۱۹۷۲) و نواحیِ در گوه كابل (مینزیه، ۱۹۷۷)، همگی به رخدادهای پركامبرین نسبت به داده شدهاند. توزیع این رخنمونها بیانگر این مطلب است كه اغلب حوضههای جغرافیای دیرینه و حوضههای ساختمانی افغانستان در زیرمجموعه سنگهای پروتروزویك كه احتمالا با سپر هندوستان، ایران مركزی و عربستان مرتبط است، قرار میگیرد. (ولفارت ۱۹۶۷ و اشتوكلین ۱۹۷۴).
[↑] هرسینین
چینهای خمیده رو به جنوب، دگرگونی فشار بالا (بهطور محلی همراه با گلاكوفان) و قسمتی از گرانو دیوریتهای موجود در هندوكش به ماقبل ویزین مربوط میشوند (بولن و بوی، ۱۹۷۷). این نشانهها همگی مشخص كننده كوهزایی هرسینین میباشد. اما حوضههای جنوبی و مخصوصاً حوضههای كوههای مركزی تحتدتاثیر این كوهزایی قرار نگرفته است (بلیز ۱۹۷۲ و بلیز و همكاران ۱۹۷۷).
رسوبات پا لئوزویك پیشین كه در شیب قارهای پی سنگ تركستان افغانستان بر جای گذاشته شده است، توسط این كوهزایی تحتتاثیر قرار گرفته است. سنگهای بازیكی و اولترابازیكی در درون توالیهای رسوبی امروزه بهصورت آمفیبولیت و سرپنتین دیده میشود. این سنگها احتمالا نشانگر بقایای پوسته اقیانوسی از میان رفته - اقیانوس هندوكش میباشند. در جنوب این اقیانوس، كوههای پغمان و نورستان با سن پروتروزویك، پی سنگ دیگری را تشكیل داده است.
طبق نظر بولن، بستر اقیانوس هندوكش به زیر پی سنگ تركستان افغان فرو رانده شده است و در اثر برخورد بین پی سنگ تركستان افغان و پی سنگ پغمان – نورستان، كمربند هرسینین هندوكش حاصل شده است (بولن و بوی، ۱۹۷۶).
رشته كوههای پامیر شمالی (ولاشف و كراچنكو، ۱۹۷۹)، قراقروم شمالی (گانسر، ۱۹۶۴) و كون لون (چانگ و چینگ، ۱۹۷۳). از امتداد شرقی محتمل این كمربند بوجود آمده است، در حالی كه كوههای بینالود (مجیدی ۱۹۷۸) در شمالشرقی ایران و بخشی از كمربندهای هرسینین اروپا، احتمالا امتدادهای غربی آن میباشد.
در هندوكش غربی، مخصوصا در رشته كوه بند بیان (فونتنات و همكاران، ۱۹۷۹) و در قسمت بالای دره غوربند (بولن وبوی، ۱۹۸۰)، كمربند هرسینین هندوكش، اثرات رخدادهای تكتونیكی ویزئن را نشان میدهد. این رخدادها ممكن است حاصل تشكیل شدن كمربند هرسینین تیان شان باشد كه در خلال ویزئن بالایی تا كربونیفر میانی از بسته شدن فضای اقیانوسی تیان شان و نیز از نتیجه برخورد بین پی سنگ تركستان افغان و پی سنگ توران بوجود آمده است (بورتمن ،۱۹۷۵، كراچنكو ۱۹۷۹). در نهایت، فضای اقیانوسی تیان شان احتمالا یك حوضه حاشیهای از اقیانوس هندوكش تشكیل داده بوده است(بولن و بویکس، ۱۹۸۰).
[↑] كیمرین پیشین
نشانههای مشخص رخدادهای كیمرین پیشین در سه نقطه از افغانستان دیده میشود:
- الف) لبه شمالی هندوكش (بولن و همكاران، ۱۹۷۷) كه دگرشكلیهای تریاس بالایی و ژو راسیك زیرین بر روی رسوبات آتشفشانی آواری نهشته شده در داخل یك ریفت اثر گذاشته و سپس با یك بالا آمدگی دنبال گردیده است. این منطقه كه “زون دو آب“ نامیده میشود كمابیش بهطور پیوسته در طول افغانستان، از بدخشان تا مرز ایران ادامه دارد. این زون بهطرف غرب در منطقه آق دربند در حوالی مشهد ظاهر میگردد و شاید بهطرف شرق نیز تا پامیر و تبت كشیده شده است.
ب) سن هندوكش از ۲۰۰ تا ۲۲۰ میلیون سال تخمین زده شده است (دسیو و همكاران، ۱۹۶۴ بلیز و دیگران، ۱۹۷۰). ستیغهای گرانو دیوریتی تشكیلات پالئوزویك پامیر، بدخشان و هندوكش غربی را قطع میكند. این ستیغهای گرانو دیوریتی احتملا در اثر فرورانش رو به شمال (متیو و همكاران، ۱۹۷۹) یك پوسته اقیانوسی تریاسی مربوط به اقیانوس تركمن فراهرود حاصل شدهاند. كه در قسمت جنوبی حوضه تركمن فراه رود توسط بلیز و همكاران (۱۹۷۸) شناسایی شدهاند. از این رو ریفت (زمین درز) تریاسی شمال هندوكش بعنوان یك حوضه حاشیهای اقیانوس تریاسی تركمن – فراهرود در نظر گرفته میشود.
پ) رشـته كوههای مركـزی كه در تریاس بالایـی ظهـور نمـودهاند، بـدون دگرشـكلی شـناخته شـده در یك وقفه چینهشـناسی توسـط بلیز و همـكاران (۱۹۷۷)، مشاهده شده است.
موارد مشخص كیمرین جدید توسط بلیز و همكاران (۱۹۷۸) از كوههای مركزی و توسط بولن (۱۹۸۰) از كوههای تركمن فراهرود گزارش شده است:
- ۱- چینهای ژوراسیك بالایی یا كرتاسه زیرین در حوضه تركمن فراهرود. این چینها رسوبات تریاس تا ژوراسیك و سریهای افیولیتی نهشته شده در طول حواشی شمالی و جنوبی اقیانوس تركمن فراهرود را تحتتاثیر قرارداده است كه حوضه تركستان افغان – هندوكش و حوضه رشته كوههای مركزی را از هم جدا نموده است. این چینها اساسا بطرف شمال خمیدگی دارد.
۲- دگرگونی فشار متوسط شامل گلاكوفان. این دگرگونی در بخش جنوبی حوضه تركمن فراهرود وجود دارد و چینهای كیمرین جدید در آن دیده میشود كه بطرف جنوب زیاد میشود.
۳- گرانیتی شدن با سن تقریبی یكصد میلیون سال (مونتنات و همكاران، ۱۹۷۹) كه در حوضه كوههای مركزی (در حاشیه شمالی آن) گسترش یافته است.
این نمودها یا مظاهر كوهزاییهای مختلف ممكن است بهعنوان نتیجه فرورانش اقیانوس تركمن رود به زیر حوضه كوههای مركزی و برخورد حاصله مورد بررسی و توجه قرار گیرد. نشانههایی از رخدادهای كیمرین جدید نه تنها در حوضه تركمن – فراهرود دیده میشود، بلكه بسیار دورتر از آن، خصوصاً در حوضههای تركستان افغان – هندوكش و كوههای مركزی نیز بهدست آمده است. این نشانهها و نمودها كمربند كیمرین جدید را مشخص میكند كه اغلب افغانستان را در بر میگیرد. این كمربند همچنین بهداخل پامیر مركزی (دسیو، ۱۹۷۷ و ولاشف، ۱۹۷۷) گسترش مییابد بهطوری كه در تبت این كوهزاییها باعث تقسیم آن به تبت شمالی و جنوبی گردیده است.
[↑] كوهزايی آلپ
كل افغانستان بهعنوان بخشی از كمربند آلپ محسوب میگردد:
رسوبات چینخورده تركستان افغان مربوط به مزوزویك – پالئوسن توسط رسوبات دگرشیب الیگو(؟) میوسن پوشیده میشود (ویپرت ۱۹۶۴، چمیروف و میرزاد، ۱۹۷۲)، رخنمونهای كرتاسه حوضه تركمن – فراهرود و قسمتهایی از از كوههای مركزی كه توسط سیستم شكستگی همراه با راندگی ناگهانی، شكسته شدهاند (بلیزو ۱۹۷۲، ۱۹۸۰)، تا رسوبات مزوزویك گوه كابل كه بهداخل كرتاسه بالایی توسعه مییابد، همگی تحتتاثیر یك دگرگونی همزمان با تكتونیك كه از شرق به غرب افزایش مییابد قرار داشت (ماتیو و همكاران، ۱۹۷۸). این رسوبات بوسیله واحدهای نابرجای متفاوت رورانده شده كه در بردارنده افیولیتهای تریاس – كرتاسه میباشد و همچنین اولترابازیتهای با سن نامشخص الحاق شده به سفره روراندگی كابل را شامل میشود (منیزیه ۱۹۷۷).
بهطور مشابهی رسوبات پالئوزویك – مزوزویك – سنوزویك پلاتفرم هندوستان بوسیله ملانژهای افیولیتی رورانده شدهاند و همچنین توسط رسوبات تریاس – ژوراسیك پهنه روراندگی “خوست“ رانده شدهاند. قسمت جلویی این پهنه روراندگی توسط پیشروی رسوبات پالئوسن بالایی – ائوسن رشته كوه سلیمان مسدود شده است. (كازاینو ۱۹۷۹).
علاوه بر این، پالئوسن بالایی – میوسن حوضه “كتواز“ نیز كه بوسیله این پهنه روراندگی نگهداشته شده است، نشان میدهد كه گسلهای مورب همزمان با رسوبگذاری و كوتاهشدگی در خلال زمان كوتاهی (؟) در میوسن بوجود آمده است (مولنار و تاپونیه ۱۹۷۵ و كازاینو ۱۹۷۹)، در نهایت، اغلب پدیدههای مورفولوژیكی آلپی سراسر كشور (منطقه) به سن میو – پلیوسن میباشد.
این حركات آلپ احتمالا از بستهشدن یك فضای اقیانوسی نتیجه شده است. (ماتیو ۱۹۷۸) كه امروزه بوسیله افیولیت، ملانژهای افیولیتی و رسوبات پلاژیك پهنه راندگی كابل و خوست مشخص میگردد و نیز ممكن است از برخورد حاصل بین هندوستان و با اوراسیا بوجود آمده باشد.
این بستهشدگی مشخصاً در موارد زیر نقش داشته است:
- - گسترش و تكامل حوضههای رسوبی - آتشفشانی كال آلكالن با سن ژوراسیك - كرتاسه در قندهار اورزگان و “كجو“ كه بهعنوان حوضههای حاشیهای تشكیل شدهاند (بورده و همكاران ۱۹۷۹).
ـ تشكیل محور گرانودیوریتی در ارغنداب واقع در شمال قندهار باسن حدود یكصد میلیون سال(ویتكینت، ۱۹۷۳)، و سپس تشكیل محور گرانودیوریتی “سپین بولدك“ در جنوب قندهار به سن پالئوسن (مونتنات و همكاران، ۱۹۷۹) یك فرورانش همخوان با این رخدادها به زیر كوههای مركزی روی داده است، در محل لبه جنوبی آن كه احتمالا از ژوراسیك بالایی تا سنوزوئیك پیشین فعال بوده است. این برخورد حاصل شده، مسول راندگی پهنه كابل و خوست میباشد كه قبل از پایان یافتن پالئوسن روی داده است. برای پهنه خوست این راندگی از غرب به شرق اتفاق افتاده، یعنی از یك فضای اقیانوسی بلوچ واقع شده در بین بلوك كابل و پلات فرم هندوستان بوجود آمده است.
در پهنه كابل این راندگی توسط بعضی از محققین به وارد شدن از غرب قلمداد نمودهاند، با فرض نمودن فضای اقیانوسی كوچك كابل در بین بلوك كابل و كوههای مركزی، كه یك حوضه گسترش یافته از اقیانوس بلوچ بوده است.
ـ سن تشكیل پوسته اقیانوسی كه امروزه ناپدید شده است، هنوز نامشخص مانده است.
وجود این نوع پوسته در زیر رسوبات پلاژیك بلوچ از تریاس میانی محتمل است، اما تاكنون بوسیله شواهد صحرایی به اثبات نرسیده است. با این وجود، انطباق بین حوضه بلوچ و حوضه زاگرس (ریكو و همكاران، ۱۹۷۷) و نیز مابین حوضه بلوچ و سوچور ایندوس در “لاداخ“ (باسوله ۱۸۷۸) با این تفسیر در توافق است.
مطالعات ژئوفیزیكی دقیق و كاملی در مورد تعین ضخامت پوسته و ساختار آن در افغانستان صورت گرفته و یا نتایج آن در دست نیست با این وجود گ. پ. گارشكف (به نقل اسلاوین ۱۹۸۴) بااستفاده از امواج زلزله مربوط به كانونهای عمیق زلزله ضخامت پوسته در ناحیه بدخشان را ۵۱ كیلو متر و در نواحی مجاور مانند پامیر سطح "موهو" را تا اعماق ۷۰ ۷۵ كیلومتر تعین نموده است.
ضخامت لایههای رسوبی در افغانستان بهشدت متغیر میباشد و از چند صد متر تا ۲۰ كیلومتر در نوسان میباشد. بهعنوان مثال در نواحی از مسیر رودخانه كوكچه (غرب فیـض آباد) ضخامت كلی جوانترین سنگهای رسوبی در حدود ۲۰ كیلومتر میباشد اما در نقاط دیگر مثل نورستان، بدخشان جنوبی و... سنگهای ماگمایی و دگرگونی در سطح زمین ظاهر میشوند. در پامیر ضخامت گرانیت به ۲۰ تا ۳۰ كیلومتر و ضخامت بازالت به ۴۰ كیلومترهم میرسد. ضخامت پوسته در جنوب غرب افغانستان در حدود ۴۰ تا ۵۰ كیلومتر میباشد.
ساختمان منتل (پوش هسته یا گوشته زمین) در شمال شرق افغانستان بیش از حد پیچیده و مبهم بوده و در آن بیش از ده لایه متفاوت از لحاظ خواص ژئوفیزیکی بر اساس سرعت اموج لرزهایشناسایی شده است.
در منتل بالایی شمال شرق افغانستان در اعماق ۱۱۰ تا ۲۴۰ كیلومتری یك لایه باسرعت كم مشخص شده است و لایههای دیگری در اعماق ۲۴۰ تا ۲۸۰ كیلومتری شناسایی شده كه فقط انتشار امواج عرضی از آنها گزارش شده است (سلاوین ۱۹۸۴).
[↑] چینهشناسی و دیرینهشناسی
با توجه به نقشه زمینشناسی عمومی تهیه شده توسط کارشناسان افغانی و روسی با مقیاس ۵۰۰۰۰۰: ۱، بهروشنی ملاحظه میگردد در افغانستان رسوبات و سنگهای با سنین تمامی دورانها و دورههای زمینشناسی در سطح زمین برونزدگی دارند:
[↑] آرکئن و پروتروزویک
سنگهای این دورانها در نواحی شرقی افغانستان، شامل سنگهای دگرگونی مثل گنیس و... میباشند. علاوه بر این از غرب کابل به امتداد سلسله کوه پاراپامیز نیز یک نوار با سن پرکامبرین وجود دارد. سنگهای ماگمایی همچون گرانیت با سن پروتروزویک نیز در این مناطق شناسایی شدهاند.
[↑] دوران پالئوزویک
رسوبات مربوط بهدوران پالئوزویک در سلسله کوههای پاراپامیز و هندوکش گسترش زیادی داشته است و در شرق کشور کوههای "واخان" نیز کلا از رسوبات این دوران تشکیل شده است. بهعلاوۀ رسوبات و سنگهای دوران پالئوزویک در بدخشان، بغلان، نواحی اطراف کابل و بهطرف غرب در امتداد رشته کوههای سفید کوه و سیاه کوه تا حوالی هرات در غرب توسعه یافته است یک نوار دیگر از این رسوبات بهطرف جنوب غرب از حوالی کابل تا نزدیکی رودخانه هلمند ادامه یافته است.
در بدخشان شامل سنگهای آهکی دولومیتها و ماسه سنگهاست. در نواحی دیگر سنگهای کامبرین را بهسختی میتوان از سنگهای پری کامبرین جدا نمود.
رسوبات اردویسین در بدخشان شناسایی شده که شامل ماسه سنگهایی با فسیلتری لوبیتها بوده و همچنین در رودخانه لوگر رسوبات با فسیل براکیو پودهای شاخص این دوره شناسایی شده است.
در مناطق بدخشان، حوالی رودخانه لوگر و نواحی شرقی جلالآباد رسوبات این دوره گسترش زیادی داشته و شامل سنگهای آهکی و ماسه سنگ همراه با فسیلهای کرینوئید، ارتورسراس و براکیوپودها میباشد.
همراه با رسوبات دوره سیلورین بوده و در حوالی کابل شامل سنگهای آهکی میباشد که با فسیلهای براکیو پودها، کرینوئیدها و مرجانها همراه است. علاوه بر این در شرق هرات در کوههای سفید کوه لایههای دونین همراه با مواد آتشفشانی بهصورت بین لایهای دیده میشود.
این رسوبات در مناطق بدخشان، جنوب غرب کابل، حوضه رودخانه هلمند و همچنین در شرق هرات مشاهده میشود که شامل ماسه سنگ، اسلانسهای گلی و سنگهای آهکی و رسی میباشد. در نواحی هرات و در بعضی مناطق دیگر در این رسوبات لایههای زغالدار کشف شده است.
رسوبات و سنگهای این دوره در اکثر مناطق افغانستان گسترش زیادی دارد. در حوالی کابل و حوضه رود لوگر، شامل سنگهای آهکی میباشد ولی در حوضه هریرود، علاوه بر سنگ آهک، شامل ماسه سنگها و کنگلومراهای سرخ، سبز، و خاکستری و سنگهای رسی میباشند. در این رسوبات میکروفسیلهای بزرگ از جمله فرامینفرها و براکیوپودها، مرجانها به فراوانی یافت میشوند. بهطور کلی ضخامت رسوبات پالئوزویک در افغانستان در حدود ۱۰ هزار متر میباشد.
[↑] دوران مزوزوئیک
سنگهای به سن مزوزئیک، بیش از همه در شمال افغانستان گسترش یافته است، مخصوصاً در قسمتهای شمالی کوههای هندوکش، ترکستان افغان، پاراپامیز و نیز در نواحی غربی کشور در حوضه فراهرود بهخوبی مشاهده و مطالعه شده است.
۱) تریاس
در بدخشان (قطغن)، نواحی شمالی کوه بند ترکستان، منطقه کابل، شرق هرات، حوضه لوگر و... ترکیب این رسوبات بسیار متغیر و متفاوت میباشد، در بدخشان از لایههای ضخیم ماسه سنگی و سنگهای رسی و کنگلومرا تشکیل شده در حالی که در نواحی کوه بابا و نیز منطقه هرات رسوبات این دوره همراه با سنگهای آتشفشانی میباشد. در منطقه کابل و شمال قندهار نیز بهطور کامل از کربناتهایی چون سنگ آهک و دولومیت تشکیل شده است.
۲) ژوراسیک
در شمال هندوکش، بغلان، شمال قندهار و جنوب کوههای پاراپامیز غربی گسترش زیادی داشته و در شمال از تناوب ماسه سنگهای همراه با عدسیها و طبقات زغالدار تشکیل شده است. علاوه بر این لایههای گچی، آنهیدریت و نمک طعام نیز به وفور یافت میشود.
۳) کرتاسه (تباشیر)
ـ رسوبات این دوره نیز در اکثر مناطق افغانستان گسترش فوقالعاده زیادی دارد:
در شمال کوه بند ترکستان، قسمت علیای رود مرغاب، سرپل و بند بابا در جنوب کشور نیز این رسوبات تقریباً در تمام منطقه "هزارجات"، فاصله بین دو رود هلمند و هریرود را پوشانده است. در ستون چینه تیپیک این دوره در قسمت پائین شامل کنگلومراها و ماسهسنگها و فلیش است که بعضاً سنگهای آتشفشانی نیز مشاهده میگردد. در قسمت بالایی این ستون بیشتر شامل سنگ آهک و سنگهای رسی دیده میشود. در حوالی هرات بعضاً لایههای رنگارنگ گچدار نیز به این مجموعه اضافه میگردد.
[↑] دوران سنوزوئیک
بهطور عمده رسوبات این دوران در نواحی پست منتهی الیه شمالی و جنوب غربی کشور، یعنی در دشتهای شمال، در حوالی شاهراه هرات قندهار، دشت مارگو، ریگستان نیمروز، دشت اربو و...، در جنوبشرقی کشور در شمال کوههای سلیمان نیز این رسوبات دیده میشود.
۱) پالئوژن
رسوبات این دوره در شمال افغانستان شامل "میر گلها" سنگهای رسی، سنگهای آهکی میباشد که بعضاً با سنگهای آتشفشانی مانند آندزیت، بازالت و توف همراه است که این وضعیت در نواحی مرکزی و غربی افغانستان نیز مشاهده میگردد. در نواحی جنوبشرقی و حوالی کوههای سلیمان، رسوبات این دوره با نام عمومی "فلیش" یاد میشوند که شامل تناوبی از ماسه سنگها و سنگهای رسی میباشند.
۲) نئوژن
رسوبات این دوره در شمال افغانستان از ضخامت بیشتری برخوردار است و شامل کنگلومراها، ماسه سنگها و گلسنگها میباشند. در نواحی غربی کشور ماسه سنگهای سرخ و سنگهای نفوذی آذرین دیده میشود. در حوالی کابل، بامیان و جلالآباد طبقات ضخیم و رنگی کنگلومراها، ماسه سنگها و سنگهای رسی که بعضاً با لایههای گچی نیز همراهند، برونزد دارند.
[↑] دوران چهارم - کوارترنری (آنتروپوجین)
رسوبات این دوران که شامل رسوبات عهد حاضر نیز میگردد، هرچند که در سیستم روسی با نام "آنتروپوجین" (بهعلت ظهور انسان در این دوران) یاد میشود ولی نام "کوارتر نری" از شهرت بیشتری برخوردار است.
رسوبات این دوران بهصورت یک پوشش نه چندان ضخیم نواحی فرورفته و مناطق بین کوهها را پر نموده است. در نواحی شمال در ساحل رود آمو، در جنوب شرق در مناطق بین گردیز و غزنی و قندهار و نیز در مجرای پایین هریرود از گسترش زیادی برخوردار است. علاوه بر این در بیابانهای غربی و جنوبی کشور رسوبات این دوران توسعه فراوانی دارد. جوانترین سنگهای آتشفشانی افغانستان نیز به این دوران تعلق دارد، مثل آتشفشان "خانشین" در نیمروز، کوه اربو و آتشفشانهای نواحی شرقی شهر غزنی در دشت ناوور.
جنس این رسوبات شامل کنگلومراهای نرم، ماسه سنگ، رسوبات بادی و مخروطهای رودخانهای میباشد. در کوههای هندوکش رسوبات یخچالی دوران چهارم نیز به چشم میخورد. در نواحی پست شمال کشور، رسوبات لسی بادی نیز از گسترش قابل توجهی برخوردار است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله فصلی از پروژه تحقیقی آقای حسن مالستانی در دانشگاه مشهد است که با اجازهی ایشان توسط مهدیزاده کابلی برای دانشنامهی آريانا ارسال شده است. البته این مقاله بدون مجوز نامبرده و بدون ذکر نام نویسنده و منبع در سایتهای اینترنتی نظیر سایت آفتاب و شبکه اطلاعرسانی افغانستان به نشر رسیده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مالستانی، حسن، كلیات زمینشناسی افغانستان، وبلاگ AFGHAN GEOLOGIST (زمینشناس افغان)
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبلاگ AFGHAN GEOLOGIST (زمینشناس افغان)
[برگشت به بالا]