[دکتر نجیبالله]
اسحاق توخی دستیار دکتر نجیبالله، آخرین رئیس جمهور نظام تحت حمایت اتحاد شوروی، که تا روز مرگ او همراهاش بود، میگوید مرگ دکتر نجیبالله بهدست طالبان دلایلی فراتر از اراده بازیگران داخلی در افغانستان دارد. در پانزدهمین سالروز مرگ دکتر نجیبالله او میگوید ناکام کردن سازمان ملل متحد در انتقال صلحآمیز و منبع اصلی بحرانهایی است که تا امروز ادامه دارد و از میان رهبران سیاسی و مردم افغانستان قربانی میگیرد[۱].
[↑] گفتوگو با اسحاق توخی
پانزده سال از مرگ دکتر نجیبالله میگذرد. در رابطه با مرگ او میخواستیم بدانیم که واقعاً چه کسی در پشت این مرگ بود؟
□ تا جایی که ملاحظه میشود خود مقامات طالبان در نخستین روز شهادت دکتر نجیبالله مسئولیت قتل او را به عهده گرفته بودند. ولی واضح است که دست داشتن استخبارات پاکستان در قتل دکتر نجیبالله یک حقیقت انکارناپذیر است. اما اینکه بهدست چه فردی مشخصی این عمل صورت گرفته است تا هنوز روشن نیست و بیشتر به حدس و گمانها از جانب برخی اکتفا میشود.
یکی از تلاشها کتابی بود که در رابطه با داستان مرگ دکتر نجیبالله در کابل، از سوی رازق مامون، به چاپ رسیده است، شما حتماً این کتاب را دیدید. فکر میکنید که نسخههای اعترافات یکی از افراد در سازمان استخبارات طالبان معتبر باشد یا نه؟
□ نظر من این است، اسنادی را که آقای مامون به نشر سپرده، آنها را طبق ادعای خودش از مقامات امنیتی کشور بهدست آورده، ولی مقامات امنیتی کشور در مورد این اسناد هیچ ابرازی نظر نکردهاند و تاکنون حداقل من نشنیدهام که کسی ابراز نظر کرده باشد که بلی این اسناد درست است!
غیر از این کتاب، زمانی حدس و گمانهای دیگری نیز زده میشد که ممکن است، عواملی غیر از داخل افغانستان هم در این مرگ دخیل باشند، مثلاً سیاستهای کلان در منطقه. شما در بعضی از نوشتههای خود، در این مورد، انگشت روی بعضی از سازمانها گذاشتهاید، میتوانید در این زمینه کمی توضیح بدهید؟
□ در سال ۱۹۹٢، اهداف و سیاستهای را که دکتر نجیبالله برای افغانستان تعقیب میکرد، با اهداف بسیاری از کشورهای منطقه همسویی نداشت. بههمین خاطر دسایسی را طرح کردند و اقدامات و مداخلاتی را برای تخریب عملیه صلح ملل متحد انجام دادند، و در نتیجه کشور به پرتگاه یک جنگ داخلی سقوط کرد، بدون شک دست شبکههای استخباراتی فرامرزی در آن وسیعاً دخیل بود، و این را به جرئت میتوانم گفت که نگهداشتن دکتر نجیبالله در محوطه ملل متحد، تنها کار گروههای جهادی که بهنام ائتلاف شمال مشهور بودند، نبود. آنها تنها ابزاری بودند در دست شبکههای استخباراتی کشورهای بزرگ که مانع خروج دکتر نجیبالله شدند.
منظورتان از کشورهای بزرگ، روسیه است؟
□ بلی.
روسیه چه میخواست؟ روسیه که زمانی دوست دکتر نجیبالله بود.
□ پس از فروپاشی شوروی، دگرگونیهای در سیاست دولت روسیه در قبال کشورهای آسیای میانه و منطقه پدیدار شد. دولت فدراتیف روسیه که قدرت تأمین هزینههای اهداف استرتژیک خود را در کشورهای آسیای میانه از دست داده بود، برای آن دشوار بود که نفوذ از دست رفته خود را در کشورهای مذکور به زودی احیا کند. بنابراین، روسها برای جلوگیری از نفوذ کشورهای غرب و دست نیافتن آنان به منابع آسیای میانه، بهترین انتخابشان این بود که یک نوار امنیتی را در شمال افغانستان ایجاد نمایند و دکتر نجیبالله هم با ساختن این نوار امنیتی از شروع تا آخر و هم با انتقال پایتخت از کابل به مزار که در آن وقت مطرح کرده بودند، سخت مخالفت میکرد. از نظر روسها اگر این کار میسر نمیشد، بهتر این بود که افغانستان کماکان در هرج و مرج و بیثباتی سیاسی خود غوطهور باشد. همینگونه ایرانیان هم افغانستان بیثبات و درگیر جنگ را بهسود خود میدانستند. آنان نمیخواستند که افغانستان بهعنوان یک پل عبوری و کریدور انتقال مواد نفتی آسیای میانه به بحر هند تبدیل شود.
منظورتان این است که یک ترسی وجود داشت که اگر افغانستان امن باشد و گاز آسیای میانه به هند برود، به نفع روسها نیست؟
□ به نفع روسها نبود و تا حالا نیر آن را به نفع خود نمیدانند. بنابراین، همین سیاستهای فدراتیف روسیه، جمهوری اسلامی ایران و ازبکستان در یک نقطه گره خورده و یک مولودی را بهنام ائتلاف شمال در سال ۱۹۹٢ بهعنوان ابزار پیشبرد سیاستهای خود در افغانستان بهوجود آوردند.
ولی بسیاری وقتها انگشت انتقاد مخصوصاً در رابطه با بیثباتی و بیامنیتی و مرگ دکتر نجیبالله بهسوی حلقات خاص در پاکستان دراز میشود.
□ در مرگ دکتر نجیبالله هیچ جای شک نیست که پاکستان دخالت داشت. اما من اینطور میتوانم گفت که کسانی که از سال ۱۹۹٢ تا ۱۹۹٦ مانع خروج دکتر نجیبالله از افغانستان شده بودند، آنها به هیچ عنوان نمیتواند خود را بهعنوان زمینهسازان قتل دکتر نجیبالله برائت بدهند. در سال ۱۹۹٢ اینها فریبکاری کردند و غوغا بر پا کردند که چرا دکتر نجیبالله به دفتر سازمان ملل در کابل پناه برد، حتی بعضی از اعضای رهبری حزب وطن. در حالی که آنجا سئوال دکتر نجیبالله مطرح نبود، سئوال تطبیق عملیهی صلح سازمان ملل مطرح بود.
در خود حزب، در واقع، بدون این که این سازمانها را مقصر بدانید، یاران بسیار نزدیکش، یارانی که در یک دهلیز و یک دفتر با هم بودند، هم بسیار خوشبین به انتقال قدرت از طریق عملیۀ سازمان ملل متحد نبودند.
□ سیاست مصالحه ملی که ملهم از واقعیتهای جامعه افغانستان بود و یگانه راه عملی برای عبور افغانستان از بحران و راه رسیدن به صلح بود؛ بخصوص پس از آن که قوای شوروی از افغانستان رفتند، و حمله نیروهای جهادی تحت حمایت مستقیم پاکستان در جلالآباد که بینتیجه بودن راه حل نظامی را ثابت ساخت، به تفکر حاکم در حزب و دولت مبدل شده بود. افراد معینی که این را نمیخواستند، تفکر اینها در مجموع با تفکر حاکم در حزب دمکراتیک خلق و حزب وطن بسیار تفاوت دارد. موافقتنامههای ژنو که خودش باوجوی که یک بُعد داشت، که بُعدش خروج قطعات شوروی بود و بُعد دیگرش قطع جنک و تأمین صلح بود و بالاحره عملیه صلح سازمان ملل متحد بود، با تأسف در نتیجه همین مخالفت برخی از اعضای رهبری حزب با سیاست مصالحه یکبار در کودتای شهنواز تنی در سال ۱۹۹٠ و بار دیگر در وجود یک عده افراد رهبری حزب وطن در سازش با ائتلاف شمال به تخریب عملیه صلح سازمان ملل منجر شد.
البته بعضیها یک سیاست دکتر نجیبالله را هم زیر انتقاد قرار میدهند که زیاد توجه نکرد به این که قدرت داخلی حزب و دولتش را مستحکم نگهدارد، بسیار روی معاملاتی حساب کرد که از سوی سازمان ملل متحد پیشنهاد میشد یا از طرف کشورهای دیگر. و تصورش این بود که با رفتن خودش میتواند، در واقع، مشکلات زودتر و بهتر حل شود. آیا این درست است؟
□ اینطور نبوده. اولاً عملیه صلح ملل متحد، عملیهی بود که از جانب سازمان ملل متحد و شورای امنیت قبول شده بود و تصویب شده بود و کشورهای بزرگ جهان که حق وتو داشتند، اگر توافق نمیداشتند، سرمنشی ملل متحد، اصلاً عملیه پنچ فقرهای ملل متحد را مطرح نمیکرد. بنابراین، یک عملیهی بود که زیر چتر حمایتی سازمان ملل متحد تطبیق میشد. افغانستان این توانایی نظامی را داشت که همان وقت این صلح را تأمین بکند و این عملیه پیاده شود. ولی این عناصر در داخل حزب با تطبیق عملیه مخالفت کردند، آنها ارادۀ مستقل خودشان نبود، آنان در دست شبکههای بودند و در ائتلاف با کسانی قرار گرفتند که از بیرون رویشان فشار آمده بود و داوطلبانه یا زیر فشار دست به این عمل زده بودند.
آقای توخی بعضیها میگویند که ممکن است دکتر نجیبالله در استعفای خود کمی عجله کرد و بعداً هم شرایطی بهوجود آمد که ناگزیر شد در دفتر سازمان ملل متحد پناهنده شود و این شرایط را برای آن عده از افرادی که میخواستند تغییراتی را به دلخواه خود بیاورند، مساعد کرد.
□ با این نظر من موافق نیستم. متأسفانه تاکنون هم در بسیاری از رسانهها این اصطلاح بهکار میرود که بعد از سقوط حکومت دکتر نجیبالله و بهقدرت رسیدن مجاهدین! در حالی که چنین نبود. دکتر نجیبالله قبل از به قدرت رسیدن مجاهدین برای تطبیق عملیه صلح ملل متحد کنار رفتن خود را رسماً اعلام کرده بود. مخالفین عملیه صلح ملل متحد برای پوشاندن این عمل تخریبیشان در مورد پناهندهشدن دکتر نجیبالله به دفتر ملل متحد سر صدا و غوغا را بهراه انداختند. پناهندهشدن دکتر نجیبالله به ملل متحد هیچ مانع را برای تطبیق عملیه صلح ملل متحد بوجود آورده نمیتوانست. دکتر نجیب خودش بهتر از هرکسی دیگر میدانست که طوفان حوادث او را هم خواهد برد؛ اما بههیچ صورت حاضر نشد به قیمت زیر پا کردن عملیه صلح ملل متحد با کسانی وارد معامله شود که عواقب فاجعهبار به قدرت رسیدن آنها را بار بار در صحبتهای خود به مردم پیشبینی کرده بود. و امروز مردم آن را بهچشم و سر خود دیدند و تجربه کردند.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- گفتوگو با اسحاق توخی، دستیار دکتر نجیبالله (آصف معروف، خبرنگار بیبیسی، با اسحاق توخی گفتوگو کرده است)، بخش فارسی بی بی سی: پنج شنبه ٢۹ سپتامبر ٢٠۱۱ - ٠٧ مهر ۱٣۹٠
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ بخش فارسی بی بی سی