جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

زن و خانواده در ايران باستان

از: دكتر سعيد معدنی

زن و خانواده در ايران باستان

(دين زرتشت)


فهرست مندرجات

[قبل][بعد]



[] مقدمه

بی‌شک وضع اجتماعی زن در هیچ دوره و تاریخی از وضع عمومی آن جامعه مجزا نیست. لذا در مورد وضع اجتماعی و حقوقی زن در ایران باستان از قدیم‌ترین ادوار تا پایان ساسانیان را باید مورد مطالعه قرار داد. بدون تردید سرزمین ایران یکی از قدیمی‌ترین و کهن‌ترین مراکز زندگی بشر بوده است و اسناد و مدارک در مورد‌ شناسایی وضع زن و همچنین مرد چه در ایران و چه در جاهای دیگر بسیار نارسا و ناچیز است. به‌طور کلی بررسی نخستین جوامع بشر و ملت‌ها و اقوام گوناگون فقط به‌وسیله‌ی آثار و وسایل مکشوفه و آنچه از زندگی بشر این دوره به‌جا مانده امکان پذیر و قابل بررسی است.

در دورانی که شاید بیش از ده هزار سال قبل از میلاد باشد٬ تغییراتی در وضع اقلیمی ایران به‌وجود آمد و انسان غارنشین اندک اندک برای خود خانه ساخت. در این دوران کانون خانواده مرکز قدرت قبیله بود. چون زن هم در خانه و هم در بیرون از خانه با مرد در کار تولید و رفع حوایج زندگی معاضدت و همکاری داشت و از طرفی تولید و مثل و بچه زاییدن و استمرار نسل به‌طور فطری و طبیعی بر عهده‌ی او بود لذا ارزش و اهمیت زن نسبت به‌مرد فزونی یافت و تعادل قدرت را به‌سود زن متمایل ساخت.

«ویل دورانت» درباره‌ی این دوران می‌نویسد: «در این دوران؛ یعنی دوره‌ی مادرشاهی؛ حق فرمانروایی؛ حق قضاوت؛ حق اداره‌ی امور خانواده؛ و توزیع خورد و خوراک و آنچه زندگی بشر وابسته به‌آن بود ؛ همه در دست زن بوده است؛ مرد به‌شکار حیوانات می‌پرداخت؛ و از جنگل‌ها و مزارع مواد خوراکی به‌دست می‌آورد که آن را در اختیار مادرشاه می‌گذاشت تا بین افراد قبیله توزیع نماید. اختلاف نیروی بدنی که امروز بین زن و مرد مشهود است در آن رزوگار قابل ملاحظه نبود. این اختلاف نیروی جسمانی بعدها از لحاظ شرایط زندگی و محیط زیست پیدا شد. زن در این دوران از حیث بلندی قامت و نیروی جسمانی نه تنها دست کمی از مرد نداشت؛ بلکه به‌مقتضای طبیعت موجود کاملا نیرومند بود که می‌توانست ساعت‌های درازی را به‌کارهای دشوار بپردازد؛ و به‌هنگام حمله‌ی دشمن به‌خاطر فرزندان و عشیره و قبیله تا سرحد مرگ مبارزه کند.»

دکتر «گیرشمن» ضمن بحث پیرامون انسان‌های پیش از تاریخ در ایران؛ از نقش زنان در پیدایش تمدن بدوی و ابتدایی آن روزگارسخن می‌گوید و می‌نویسد: «در این جامعه‌ی ابتدایی وظایف سنگین به‌عهده‌ی زن گذاشته شده بود. در نتیجه عدم تعادلی بین وظایف مرد و زن ایجاد شد و زن دارای مقامی برتر نسبت به‌مرد گشت. نگهداری آتش؛ نگهبانی خانه؛ تهیه و پخت غذا؛ ساختن ظروف سفالی؛ نگهداری فرزندان باعث اولویت زن نسبت به‌مرد شد و اداره‌ی کارهای قبیله به‌دست او افتاد. در عین حال سلسله‌ی انساب خانواده به‌نام زن خوانده می‌شد. این نحوه‌ی اولویت و تفوق زن بر مرد به‌صورت عصر مادر شاهی در فلات ایران شروع شد؛ و همین سامانه که یکی از خصایص ساکنان ایران بود بعدها در آداب آریاهای فاتح٬ وارد شد.»

علاوه بر رهبری اقتصادی و اجتماعی مقام روحانیت نیز از امتیازات زن بود؛ و ایرانیان مانند همسایگان خود مذهب مادرخدایی داشته اند و در نواحی مختلف ایران پرستش الهه‌ی مادر رواج داشت. در میان ابزار و اشیا فراوانی که در لرستان کشف شده؛ مجسمه ای پیدا شده که سر زنی را تمام رخ نشان می‌دهد. گیرشمن احتمال می‌دهد که این زن رب النوع اقوام آسیایی است که از آسیای صغیر تا شوش مورد پرستش بوده است و احتمال دارد پرستش ایزد بانوی آناهیتا که بعدا در ایران رواج یافت از اینجا سرچشمه گرفته باشد. چون یکی از کهن‌ترین تمدن‌های اولیه‌ی بشری تمدن ایلام در غرب فلات ایران است بی‌مناسبت نیست که از تمدن ایلام نیز سخنی به‌میان آید. تا قبل از حفریات شوش اطلاعات در مورد تمدن و سوابق تاریخی ایلام سخت محدود بود. مساعی «دیولافوآ» و «دمورگان» و سایر مستشرقین موجب کشف و احیای تاریخ و تمدن ایلام گردید.

در حدود چهار هزار سال قبل از میلاد در سرزمینی که شامل خوزستان؛ لرستان؛ پشتکوه؛ و کوه‌های بختیاری است٬ حکومت ایلام رشد و تکامل یافت. مردم ایلام دولت خود را آنشان یا انزان می‌خواندند و خط میخی را که دارای ۳٠٠ علامت بود و با خط سومری‌ها شباهت داشت به‌کار می‌بردند. مجسمه‌ی ملکه‌ی ایلام معرف وضع اجتماعی زن در آن روزگار است. این مجسمه اکنون در موزه‌ی لوور پاریس است.

به نظر باستان‌شناسان این ملکه بر اقوام آریایی که در نواحی ایلام و کوه‌های زاگرس تا حدود کرمانشاه می‌زیسته‌اند٬ فرمانروایی داشته است و یکی دیگر از کهن‌ترین محله‌های زندگی مردم و تمدن‌های مکشوفه در حدود «سیلک» کاشان است که در حفریات و کشفیات نیز آثار متعددی از تمدن دوران مادرشاهی به‌دست آمده است. با به‌دست آمدن مقدار زیادی دوک نخ ریسی در ناحیه‌ی سیلک کاشان معلوم می‌شود که زنان ایران در حدود چهار هزار سال قبل از میلاد به‌کار نساجی می‌پرداخته‌اند. همچنین با پیدا شدن مقدار زیادی آلات زینتی از قبیل گردن بند و دست بند و انگشتر که از صدف یا گل یا سنگ می‌باشد؛ محقق شده حس زیباشناسی نیز در زنان آن زمان به‌شدت رایج بوده است.

در این دوران که یکی از دوره‌های درخشان مادرشاهی در ایران است؛ خانه‌سازی با خشت خام رواج داشت؛ و نقش و نگار روی دیوار به‌دست زنان انجام می‌گرفت. در این دوران نه تنها زن در کارهای اجتماعی نقش اساسی و تعیین کننده داشت؛ بلکه در عین حال با رقص‌های مذهبی که جنبه‌ی هنری نیز داشت؛ به‌زندگی شور و نشاط و سرور می‌بخشد. این رقص‌ها گاهگاهی به‌صورت دسته‌جمعی در می‌آمد و مردان هم در آن شرکت داشتند. از این دوران نقش و تصاویری به‌جا مانده که موید این ادعا ست. مثلا یک قطعه ظرف گلی که از سیلک کاشان به‌دست آمده٬ ‌چند زن را در حال رقص‌های مذهبی نشان می‌دهد که با آهنگ مخصوص و حرکات زیبا رقص را اجرا می‌کنند.

در نقاط دیگر ایران مثل تپه‌های فارس در تخت جمشید؛ و تپه‌ی ارسنجان و حفاری‌های چشمه علی در شهر ری و حفاری شوش آثاری از این قبیل به‌دست آمده که گاهی زنان را با لباس‌های زیبا در حال اجرای رقص می‌بینیم و نمونه‌ی این رقص‌ها هنوز در قسمت‌های جنوبی و مرکزی و غربی ایران متداول است. در حفاری‌های باستانی مجسمه‌هایی از زنان به‌صورت شاهزاده؛ ملکه و الهه کشف شده که معرف وضع اجتماعی زن در آن روزگاران است.


وضع اجتماعی و حقوقی زن از آریایی‌ها تا دوران هخامنشی

به‌عقیده‌ی دکتر گیرشمن؛ در آغاز هزاره‌ی اول پیش از میلاد؛ دو واقعه‌ی مهم و غیر مرتبط روی داد که در حیات اجتماعی ملل آسیای غربی تاثیر فراوان داشت. اول مهاجرت اقوام هندواروپایی به‌هند و ایران و اروپاست و دیگر کشف و استعمال آهن کوهستان‌های شمالی و شرقی آسیای میانه که شمال و مشرق و مغرب ایران را در برمی‌گیرد؛ در دوران پیش از تاریخ گذرگاه اقوام آریای به‌سایر نقاط گیتی بود. در این ناحیه نژاد آریایی به‌سر می‌برد که قدرت فکری و معنوی خود را بارها نشان داده بود. آریایی‌های ایران به‌طوایف و قبایل متعددی تقسیم می‌شدند که مهم‌ترین آن‌ها مادها در غرب و پارسی‌ها در جنوب بودند. پارت‌ها در خاور ایران نیز از نژاد آریایی بودند. قوم ماد روابط نزدیکی با تمدن پیش رفته بین‌النهرین داشت و فرهنگ و تمدن آن‌ها تا جنوب روسیه و ترکمنستان می‌رسید.[۱]

تا ۱٠٠ سال پیش برای نوشتن تاریخ ماد٬ جز نوشته‌های مورخین یونانی چیزی در دست نبود. ولی از یک سده نتیجه‌ی تلاش باستان‌شناسان هزاران سند کتبی و آثار ارزنده‌ی تاریخی از زیر خاک به‌دست آمده است. با اینکه این آثار مستقیما مربوط به‌تاریخ ماد نیست؛ و از تاریخ بابل و آشور و دیگر کشورهای شرق نزدیک حکایت می‌کند؛ باز کم و بیش در روشن کردن تاریخ ماد موثر است؛ زیرا مادها تنها قبیله‌ی آریایی بودند که در سایه‌ی اتحاد٬ امپراتوری بزرگ آشور را برای همیشه شکست دادند؛ و اقوام و قبایل بسیاری را از قید اسارت آنان رهایی بخشیدند.

پس از استقرار سلسله‌ی ماد در مغرب ایران اندک اندک رژیم مادر شاهی جای خود را به‌رژیم پدرشاهی داد. بنابراین فعالیت کشاورزی با زنان بود؛ و مردان برای زنان اهمیت ویژه‌ای قایل بودند. پس از مادها نوبت به‌سلسله‌ی هخامنشی و پارس‌ها می‌رسد که بنیانگزار آن کورش بزرگ است. به‌طوری که می‌دانیم؛ ملکه ماندانا مادر کورش و دختر آستیاک؛ آخرین پادشاه ماد تاثیر انکارناپذیری در انتقال قدرت به‌پسرش کورش داشت. در دوران مادها؛ زن به‌ریاست قبیله و نیز قضاوت می‌رسید؛ هنوز بقایای از سیستم مادر شاهی وجود داشت.

«دیاکونف» در تاریخ ماد می‌نویسد دوران مادرشاهی با انقراض سلسله‌ی ماد به‌پایان رسید و در حکومت هخامنشی زن و مرد از حقوقی برابر و یکسان برخوردار بودند. بنا به‌گفته‌ی دیاکونف؛ که او باز از قول کتزیاس؛ مورخ یونانی نقل می‌کند؛ دختر و داماد پادشاه در حکومت ماد می‌توانستند قانونا مانند پسر وارث سلطنت او باشند. در جامعه‌ی مادها هنگامی که پدرشاهی جانشین مادرشاهی گشت؛ مقام اجتماعی زن و حقوق او در خانواده همچنان محفوظ ماند؛ فقط تا حدی از اختیارات فوق العاده‌ی زن کاسته شد.

طبق تحقیقات باستان‌شناسان لباس زن مادی با اختلاف اندکی شبیه پوشاک مردان بوده است و حجاب نداشتند. همانطور که در بالا گفته شد؛ دختر و داماد پادشاه می‌توانستند وارث تاج و تخت او باشند. چون آستیاک فرزند پسر نداشت؛ قانونا سلطنت ماد حق شاهزاده ماندانا بود؛ و این امر همانطور که گفته شد؛ در انتقال قدرت به‌کورش بزرگ موثر بود. ماندانا مدرسه و گروه‌های پارس را بنیان نهاد که در آن عده‌ی زیادی از پسران پارسی همسن و سال کورش؛ تیراندازی؛ اسب سواری و فنون نبرد را می‌آموختند. گذشته از این ماندانا به‌کورش آموخت که حق چیست و ناحق کدام است. شاید احترام فوق العاده ای را که کورش نسبت به‌مادرش ماندانا رعایت می‌کرد؛ به‌پاس داد و عدالت خواهی ای بود که از او آموخته بود. به‌طوری که «پلوتارک» می‌نویسد: «... مهم‌ترین عامل پیروزی کورش بر آستیاک زنان بودند.» مسلما تعالیم مزدایی که زنان و مردان را یکسان می‌نگرد؛ و فرقی بین آنان قایل نیست؛ در ارتقا مقام و شخصیت زن در ایران باستان اثری انکارناپذیر داشته است. در دین زرتشت؛ هر انسانی که از دانش و نیکی برخوردار باشد؛ محترم است. بنا به‌معتقدات زرتشتی؛ در آغاز آفرینش به‌خواست اهورامزدا؛ در مهر روز مهرماه دو ساقه‌ی ریواس به‌هم پیچیده از زمین سربرآوردند و گیاه کم کم از صورت گیاهی به‌صورت دو انسان درآمد که در قامت و صورت شبیه هم بودند؛ یکی مذکر به‌نام «مشیه» و دیگری مونث به‌نام «مشیانه».

در کتاب «بندهش» فصل ۱۵ آمده است:

    «... آنگاه اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود در کالبد مشیه و مشیانه بدمید و آنان جاندار گشتند. پس به‌آنان گفت شما پدر و مادر مردم جهان هستید. شما را پاک و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردار نیک به‌کار بندید؛ و دیوان را پرستش مکنید. پس مشیه و مشیانه از جای خود به‌حرکت آمدند٬ و خود را شستشو کردند٬ و نخستین سخنی که بر زبان راندند این بود «اهورامزدا یگانه است.» او آفریننده‌ی ماه و خورشید و ستارگان و آسمان و آب و خاک وگیاهان جاندارنست ...»

چنانچه ملاحظه می‌شود؛ در دین مزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یک ریشه تکوین می‌یابند با هم از زمین سربرمی دارند و یکسان رشد می‌کنند و اهورامزدا با آنان بیکسان و با یک زبان سخن می‌راند و دستور واحدی برایشان مقرر می‌فرماید. آن دو پس از اقرار به‌یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که به‌زبان می‌رانند این است «هر یک از ما باید خشنودی و دلگرمی و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند.» از این گفتار برمی آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد را به‌یکدیگر تفوق و امتیازی نیست٬ و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد یکسان و برابر است. بنا به‌معتقدات دینی زرتشتیان هنگامی که «سوشیانت» - موعود نجات بخش آخرالزمان - از شرق ایران و حوالی دریاچه ی‌هامون ظهور می‌کند از هر گوشه‌ی ایران پاکان و دینداران به‌او می‌پیوندند. تعداد آنان سی هزار نفر است که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر زن خواهند بود.

عظمت مقام زن را در آیین زرتشت از اینجا می‌توان دانست که بنا به‌معتقدات زرتشتی از شش امشاسپند دین زرتشت٬ سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند. سه امشاسپند مذکر عبارتند از:

    ۱- بهمن یا وهمن یا وهومن که به‌معنای خرد کامل است.
    ۲- اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به‌معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است.
    ۳- شهریور یا خشتروییریه که به‌معنی حکومت بر خویش٬ خویشتن داری٬ و شهریاری آسمانی است.

و سه امشاسپند مونث این‌ها هستند:

    ۱- اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است.
    ۲- خرداد یا اروتات که نمودار کمال٬ رسایی؛ شادی و خرمی و موکل بر آبهاست.
    ۳- امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی‌مرگی است.

همچنین تعدای از ایزدان در مذهب زرتشت که در مرتبه‌ی پایین تری از امشاسپندان هستند (امشاسپند ملک؛ و ایزد فرشته) ضمیر مونث دارند. مثلا پس از درگذشت انسان در سپیده‌ی صبح چهارم؛ در سر پل چینوت؛ «مهر» و «سروش» و «رشن» از روان درگذشته درباره‌ی اعمال و کارهای او پرسش می‌کنند. مهر ایزد و سروش ایزد از ایزدان مذکر؛ و رشن ایزد از ایزدان مونث است. همچنین ایزد «دینا» که به‌معنی وجدان و دین است؛ با رشن ایزد همکاری دارد.

ایزد «چیستا» که به‌معنی دانش و خرد است نیز مونث است. زرتشت از این ایزد بارها کمک طلبیده است. دیگر از ایزدان مونث اشی است که فرشته‌ی دهش و بخشایش و آسایش است. و زرتشت در گات‌ها او را چنین ستوده است: «... جهان از او راه رسم خداپرستی گرفت و اهریمن راه عزیمت گزید ...».

در ایران باستان زرتشتیان زناشویی را تنها به‌منظور رفع حوایج جسمانی و جنسی انجام نمی‌دادند. بلکه برای آن هدف و آرمانی بسیار عالی و مترقی داشتند. این هدف فراهم کردن وسایل پیشرفت معنوی و غلبه‌ی نهایی نیکی بر بدی بود. تعالیم زرتشت، بشر را در راه رسیدن به‌عالی‌ترین مدارج روحانی یعنی فراهم نمودن و تسریع ظهور سوشیانت و غلبه‌ی نیکی بر بدی هدایت می‌کند. هدف از زناشویی مشارکت در نهضت بزرگ روحی است که در بیشتر ادیان الهی به‌بشر وعده داده شده است.

بنابراین؛ زناشویی در دین زرتشت عملی مقدس و ستایش انگیز است که از هر گونه تحقیر و تبعیض و نابرابری به‌دور است. به‌قول «گیگر» از خصوصیات موقعیت حقوقی زن و برابری او با مرد در دین زرتشت آن است که همانطوری که مرد پس از زناشویی به‌لقب «نمان پیتی» یعنی سرور و کدخدای خانه ملقب می‌گشت؛ زن نیز پس از زناشویی به‌لقب «نمانوپیتی» یعنی نور و فروغ خانه ملقب می‌گشت به‌عبارت دیگر مرد کدخدای و زن کدبانوی خانه بود. به‌قول همین دانشمند بزرگ آلمانی؛ و نویسنده‌ی کتاب «تمدن ایرانیان خاوری» زن پس از ازدواج در صف همسری شوهر قرار می‌گرفت؛ نه در ردیف اموال و یا از تابعین او.

به‌عبارت دیگر زن کنیز و برده‌ی مرد نبود٬ بلکه همسر و همدل و همراه مرد بود و در کلیه‌ی حقوق با مرد بربار و در جمیع امور با او شریک به‌شمار می‌آمد.

«کریستن سن»؛ خاورشناس بزرگ دانمارکی می‌گوید: «رفتار مردان نسبت به‌زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بود. در مورد آزادی در ازدواج هیچ چیزی مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت نسبت به‌دختر کوچکش پروچیستا نیست.»

زرتشت به‌دختر کوچکش پروچیستا می‌فرماید: «پروچیستا من جاماسب را که مرد دانشمندی است (وزیر گشتاسب و منجم و ستاره‌شناس معروف زمان) برای همسری تو برگزیدم؛ تو با خرد مقدس خود مشورت کن و ببین که آیا او را لایق همسری خود می‌دانی یا نه؟»

در بند ۵ گات‌ها نیز، زرتشت خطاب به‌همه‌ی پسران و دختران جوان می‌گوید: «ای دختران شو کننده و ای دامادان اینک شما را می‌آموزم و آگاه می‌کنم٬ پندم را به‌خاطر بسپارید٬ و برابر اندرزم رفتار کنید تا به‌زندگی سعادتمند نایل گردید. هر یک از شما باید در پیمودن راه زناشویی و مهرورزی و پاکی و نیکی بر دیگری سبقت جوید٬ زیرا تنها بدینوسیله می‌توان به‌یک زندگی سراسر شادی رسید.»

به‌طوری که می‌بینیم در زندگی زنان و مردان پارسا یکسان مورد خطاب قرار می‌گیرند. پس از مرگ نیز به‌روان و فروهر هر دوی آن‌ها یکسان درود فرستاده می‌شود. در یشت‌ها آمده است: «... فروهر همه‌ی مردان و زنان نیک را می‌ستاییم.» در فصل ۳۸ یسنا آمده است: «... ای اهورامزدا زنان این سرزمین را می‌ستاییم و زنانی که آیین راستی و نیکی برخوردارند» در فروردین یشت؛ که طولانی‌ترین یشت اوستا است؛ بر فروهر زنان و مردان نیک جهان یکسان درود فرستاده شده است. زن زرتشتی در قرن اولیه‌ی ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان‌ترین ادوار تاریخی خود را می‌گذاراند. همانطور که گفته شد نمونه‌ی کامل آن ماندانا مادر کورش بزرگ بود؛ که بارها کورش به‌وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از قبیل آتوسا؛ پانته آ؛ رکسانا؛ آرتمیز؛ و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همه جانبه‌ی زنان در این عصر چشمگیر است.

از حفریات و کشفیات باستان‌شناسی که در تخت جمشید به‌عمل آمده٬ الواحی به‌دست آمد که نشان می‌دهد در ساختمان تخت جمشید عده‌ی زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه‌های جهان ضبط است.

پس از شکست هخامنشیان وضع اجتماعی زن ایرانی تغییر کرد و قوس نزولی را پیمود. زیرا در زمان سلوکی‌ها؛ زنان و دختران زیادی از یونان در ایران زندگی می‌کردند؛ و چون در یونان زن از تساوی حقوق با مردان برخوردار نبود. لذا در وضعیت و سرنوشت زن ایرانی نیز تاثیر نهاد. می‌دانیم که در دیانت زرتشت ازدواج بر پایه‌ی تک همسری است٬‌ هیچ مرد زرتشتی حق ندارد با داشتن زن؛ زن دیگر انتخاب بکند. لکن تعداد زیادی از این زنان و دختران یونانی به‌صورت معشوقه‌ی مردان ایرانی درآمدند که به‌طور قطع از استحکام بنیان خانواده‌ی ایرانی کاست. برخی از این زنان به‌صورت عقد مهلت دار با مرد ایرانی به‌سر می‌بردند و برخی دیگر نیز با روابط آزاد با مردان ایرانی حشر و نشر داشتند.

در زمان اشکانیان گرچه زن ایرانی تا حدی موقعیتش تحکیم شد؛ ولی به‌هر حال حکومت سلوکی‌ها و تاثیرات ناشی از آن و نفوذ هلنیسم اثر خود را گذاشت. از طرفی در دوران پارت‌ها یا اشکانیان به‌علت گستردگی قلمرو پارت‌ها طوایف و اقوام و ملل گوناگون در امپراتوری وسیع اشکانیان می‌زیستند که هر یک آداب و رسوم و سنن مخصوص به‌خود داشتند و طبیعتا این دگرگونی در وضعیت زن و خانواده ایرانی اثر بخش بود.

در زمان ساسانیان که دین زرتشت اهمیت اولیه‌ی خود را بازیافت و سیستم حکومت نیز به‌طریق موبد شاهی اداره می‌شد؛ زن ایرانی تحت تعالیم مذهب زرتشت باز حقوق و امتیازاتی را به‌دست آورد. عصر ساسانیان به‌قول «دارمستتر»؛ نه تنها از لحاظ تاریخ ایران؛ بلکه برای تمام جهان واجد اهمیت است. از کارنامه‌ی اردشیر بابکان اینطور برمی آید که شخصیت زن از همان آغاز کار ساسانیان محترم شمرده می‌شد؛ و هیچکس حتی پادشاه نمی‌توانست به‌میل و دلخواه خود زنی را مورد آزار قرار دهد. به‌طوری که از الواح و مدارک و اسناد این دوران برمی آید زن از موقعیت خاصی در دوران ساسانیان برخوردار بوده است. مادر شاپور دوم نزدیک به‌بیست سال یعنی از پیش از تولد شاپور تا موقعی که او به‌سن رشد قانونی رسید؛ امور مملکت را با موبدان بزرگ اداره می‌کرد.

در پندنامه‌ی آذرباد مهراسپند، وی به‌پسر خود اینطور می‌گوید: «... اگر تو را فرزندی است؛ خواه دختر و خواه پسر او را به‌دبستان بفرست تا با فروغ خرد و دانش آراسته گردد و نیکو زندگی کند ...».

زن در مذهب زرتشت از لحاظ مذهبی می‌توانست تا درجه‌ی «زوت» برسد. این امر مسلما مستلزم فراگرفتن علوم بایسته‌ی دینی بوده است. در «ماتیکان هزار دادستان» آمده است که روزی چند زن راه را بر یکی از قضات عالی مقام می‌گیرند؛ و از او مسایلی را سئوال می‌کنند. قاضی مزبور به‌همه‌ی سئوالات به‌جز یکی پاسخ می‌دهد. بلافاصله یکی از زنان می‌گوید جواب این سوال در صفحه‌ی فلان از فلان کتاب است. این موضوع می‌رساند که زن در عهد ساسانیان حتی بر مسایل مشکل حقوقی نیز احاطه داشته است.

مطابق مندرجات کتاب «حقوق زن در زمان ساسانی» نوشته‌ی «بارتلمه» مستشرق معروف آلمانی؛ دختر در انتخاب همسر آزاد بود و اجباری نداشت مردی را که پدرش برای او در نظر گرفته به‌همسری قبول کند و پدر حق نداشت او را از ارث محروم نماید؛ و یا تنبیه دیگری درباره‌اش اعمال دارد.

فصل ۱۹ از کتاب «ماتیکان هزار دادستان» در بند ۳ و ۴ می‌گوید: «... دختران را بدون رضایت خودشان نمی‌توان به‌ازدواج مردی درآورد.»

در بند ۲۹ از فصل ۲۸ همین کتاب می‌گوید: «... پسران و دختران پس از ازدواج در پرداخت قروض و دیون پدر و مادر متوفی خود سهیم و شریکند»؛ و از این فتوا این‌طور استنباط می‌گردد که دختران نه تنها در حقوق بلکه در تکالیف و مسولیت‌ها نیز در ردیف پسران خانواده بوده‌اند. قانون خانواده، حق نظارت مرد را در خانواده تعیین کرده بود و مرد وظیفه داشت که با همسر و فرزندان خود به‌خوبی و مهربانی رفتار کند. پدر و مادر و فرزندان در برابر یکدیگر مسولیت مشترک داشتند. اگر کسی اموال خود را به‌اشخاص بیگانه می‌بخشید و وارثین قانونی خود را محروم می‌کرد؛ این عمل قانونی نبود؛ و تنفیذ نمی‌شد. پس از درگذشت پدر خانواده، حق ولایت با مادر بود؛ و ریاست خانواده به‌او تفویض می‌گشت. در صورتی که بین طرفین طلاق و جدایی صورت می‌گرفت؛ زن می‌توانست مهریه مطالبه کند؛ و مادام که شوهر اختیار نکرده و درآمدی از خودش نداشت؛ همسر سابق باید نفقه‌ی او را بپردازد.

بارتلمه بر بنیاد کتاب ماتیکان هزار دادستان درباره‌ی حد نصاب ارث چنین می‌نویسد: «... تقسیم ارث در حقوق ساسانی پس از درگذشت پدر خانواده به‌این ترتیب بود که زن و پسران هر یک سهم مساوی از ارث داشتند. دختران در صورتی که ازدواج کرده و از خانه‌ی پدر جهیزیه به‌خانه‌ی شوهر برده بودند نصف؛ و در غیر این صورت مطابق برادران ارث می‌بردند.»


مطابق قوانین اوستا:

    ۱- زن حق مالکیت داشته و می‌توانسته دارای خود را مستقلا اداره کند.
    ۲- زن می‌توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.
    ۳- زن می‌توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به‌نام او امور را اداره نماید (در صورت بیماری شوهر)
    ۴- زن می‌توانسته از شوهر ستمگر و بدرفتار خود به‌دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد.
    ۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه‌ی زنش دختر خود را شوهر دهد.
    ۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می‌شد.
    ۷- زن می‌توانسته است داور یا وکیل شود.
    ۸- زن می‌توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.

همچنین اوستا برای دختر و پسر از حیث تعلیم و تربیت هیچ فرقی قایل نیست و در هوسپرم نسک آمده: «ای اهورامزدا٬ به‌من فرزندی عطا کن که بتواند از عهده‌ی انجام وظایفش برآید و مسولیت خود را درباره‌ی خانه و خانواده و شهر و کشور احساس کند» (دختر یا پسر مطرح نیست)

این‌ها آینه‌ی تمام نمای خصایص و روحیات و اعمال و نحوه‌ی زندگی و شخصیت باطنی و آرزوهای مردم ایران باستان است و می‌تواند ما را در این راه رهنمون باشد. همانطور که در صحنه‌های پر حادثه و حماسه‌ساز آن مردان بزرگی چون «کاوه»٬ و «رستم» و «اسفندیار» و «سیاوش» و «سهراب» و «کیخسرو» را می‌بینیم، با زنان دانا و خردمنی چون «فرانک» و «سیندخت» و «گردآفرید» و «رودابه» و «تهمینه» و «کتایون» و «فرنگیس» و «کردیه» و «پوراندخت» و «آزرمیدخت» و ... روبرو می‌شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره‌گری کارهای بزرگ و خلاقه‌ای را انجام داده؛ و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده‌اند.

آنچه فردوسی بزرگ در شاهنامه به‌نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه تمام روایات و اخبار تاریخ کهن ایران است که سینه به‌سینه حفظ شده و یا کتابت گردیده و سرانجام به‌دست فردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته بینانه ای که در سده‌های سوم و چهارم هجری در مورد زنان معمول بوده با درایت و امانت داری ستایش انگیزی همان اخبار و روایت و شنیده‌ها را که درباره‌ی زن عهد باستان به‌دستش رسیده و نمودار ارج و اهمیت زن ایرانی در آن دوران بوده است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده؛ معرفی کرده است.


[] آشنایى با آئین زرتشت

الف - زمینه

دوره نخست زرتشت در سال ٦٦٠ ق.م ناگهان قیام می‌كند، و به‌دلایلی قیامش انتظار می‌رود. یكی به‌این دلیل نظام تمدن و مالكی (دردها و نیازها تازه‌ای به‌جان بشریت می‌ریزد) و بعد مصلحین را به‌درمان كردن می‌انگیزد.

زرتشت در آن دوره، پاسخی بود به‌دردها و نیازها تازه ایرانی. آریاییان در ابتدای ورودشان به‌هند و ایران با همه دوگانگی خاك و امكانات خاك و آب و هوا، مذاهبی یگانه داشتند... آریاییان هند در زندگی قبایلی ماندند، و آریاییان ایران وارد زندگی كشاورزی شدند و با دگرگونی شرایط زندگی، بینش، نظام اجتماعی و احساس و اخلاق اجتماعی، دیگر مذهب میترائیسم و مذاهب ابتدایی پیش از زرتشت (كه از قبایل وحشی آریایی و روزگار اشتراك تفكر و زندگی ایرانی و هندی مانده بود)، نمی‌توانست جوابگوی نیازهای تازه ایرانی باشد، و مذهبی می‌بایست كه با شرایط جدید، تناسب اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی داشته باشد و بتواند وضع موجود را توجیه كند... در اینجا است كه زرتشت بر می‌خیزد و مذهبی را اعلام می‌كند كه برای ارتباط با خدایش نه به‌سحر و جادو نیازی دارد و نه به‌قربانی و مغان.

جادو را باطل، و قربانی را نفی می‌كند و بزرگترین مبارزه را علیه كارپان‌ها (مغان روحانیون) می‌آغازد. و از همه مهتر این‌كه تمامی بت‌ها را، مجسمه رب‌النوع‌های مختلفی كه ساختن شان یكی از كارهای مذاهب قدیم بود، فرو می‌شكند و از معابد بیرون می‌ریزد (گر چه باز خود موبدان روحانیت زرتشت، با توجیهاتی تازه، دوباره بازشان می‌گردانند، و با رفرم دین بدوی مذهبی بوجود می‌آورد كه به‌شدت فلاحتی و كشاورزیاست و توجیه‌كننده زندگی جدید ایران.

ب - اصول تعالیم:

در مذهب زرتشت گاو بسیار محترم است، آن چنان كه یكی از خدایان بزرگ و هومن اصلا خدای گاو است، و نام خود زرتشت هم زوراستریا زرتشتر، یعنی دارنده شتران زرد، نشان این است كه وابسته به‌دوره قبایلی است اما برخلاف هند، گاو در ایران فقط محترم است، نه مورد پرستش و تقدس، و به‌جای گاو، كاریز و قنات و آب، تقدس ‍ پیدا می‌كند، كه در دوره دامداری گاو مظهر دام و زندگی اقتصادی دامدار، و در دوره كشاورزی آب مظهر دام و زندگی اقتصادی كشاورز است كه ارزش دارد.

این است كه در مذهب زرتشت، آب جانشین گاو می‌شود و مورد پرتش و تقدیس قرار می‌گیرد.

بزرگترین خدمت زرتشت (از نظر بینش مذهبی) این است كه بیش از همه مذاهب غیر توحیدی مذهب را و پرستش را كه اساس مذاهب است، به‌توحید نزدیك می‌كند.

۱- خدای زرتشت در مورد یگانه بودن یا دوگانه بودن خدای زرتشت دو نظر است: یكی نظریه كلاسیك است كه زرتشتی‌های عادی نه آنهایی كه توجیه‌كنندگان مطالب اند، نیز قبولش دارند. از این نظرگاه، مذهب زرتشت، مذهب دوگانه‌پرستی است، مذهب اهورا و اهریمن (مذهب انگرمئی نو و سپنتامئی نو) و دو ذات خیر و شر، هر كه و هر چه بد باشد، جزء انگرئی نو است، و اگر خوب باشد، جزء سپنتامئی نو، و این هر دو ذات (انگرمئی نو و سپنتامئی نو) همواره در نبردند. پس اعتقاد مذهب زرتشت به‌دوگانگی ذات در جهان است. نظر دوم از آن مورخین و نویسندگان جدید است كه در كار تجلیل و احیاء مذهب زرتشت اند. اینها كه می‌بینند ذهن امروز جهان، توحید را می‌شناسد و می‌ستاید و می‌پرستد و حتی غیر مذهبی‌ها نیز با مقایسه مذاهب، اعتراف می‌كنند كه توحید عالی‌ترین شكل تكامل یافته بینش مذهبی است، كه مسلم است و غیر قابل تردید می‌كوشند تا از مذاهب مورد توجهشان چهره‌ای توحیدی بسازند

۲- «اهورا مزدا» و خلق جهان: اهورا مزدا را زرتشت خدای ازلی و ابدی خردمند و بصیر و قادر و علیم می‌داند كه چون خواست جهان را بیافریند، ابتدا روحی جاوید و مطلق ساخت به‌نام و هومن یعنی: منش، ذهن، فكر و اندیشه نیك، و بعد و هومن تمام پدیده‌های عالم را آفرید.

۳-انگرمئی نو و سپنتامئی نو در اعتقاد زرتشت، دو نظام یزدانی، به‌نام ذات بد (انگرمئی نو) و ذات خوب (= سپنتامئی نو) در جهان وجود دارد كه انگر، شر است و سپنتا، خیر مقدس، و مئی نو به‌معنای من، منش مانتالیته این‌ها همه یك كلمه‌اند و به‌معنای فكر و اندیشه و خرد و حكمت كه انگرمنش وسپنتامنش ذاب بد و ذات خوب همواره در جنگند و هر یك دستیاران و فرشتگانیدارند

۴- یاران سپنتامئی نوشش فرشته یا یزدان مقرب، یاران ذاب خوبجهانند، كه با سپنتامئی نو جهان خیر را اداره می‌كنند و باانگرمئی نو ودستیارانش می‌جنگند. این شش آمساسیند روح جاوید و ازلی و ابدی عبارتند از:

۱- بهمن؛ «به»، به‌معنای خوب و خیر و «من»، به‌معنای منش، یعنی فرشته‌ای با منش خیر. ۲- اردیبهشت؛ فرشته راستی و عدالت. ۳- شهریور فرشته قدرت (یا به‌اصطلاح خودشان)؛ یزدان قدرت. ۴- خرتات؛ برخورداری و كامیابی و موفقیت و عافیت. ۵- اسپندارمد؛ سپند به‌معنای مقدس است، آنچنان كه یكی از صفات زرتشت هم سپند من است؛ یعنی دارای منش سپند (مقدس). اسپندارمد همان اسفند است و یزدان بركت و عشق و محبت. ٦- مرداد یا امرتات؛ یزدان خلود و جاودانگی. این شش امشاسپند، در تحت رهبری، سپنتامئی نو گروه هفت نفره‌ای را تشكیل می‌دهند كه مجری اراده اهورامزدایند در مبارزه با شر و یاری انسان‌هایی كه راه اهورامزدا را می‌پیمایند.

در برابر اینها، شش فرشته شر (اگر بشود، ملك عذاب) همراه انگرمئی نو گروه هفت نفری روح خبیث را تشكیل می‌دهند. سپنتامئی نو و انگرمئی نو و یاران‌شان در دو سوی هستی صفوف خیر و شر را آراسته‌اند، و انسان در این میانه، مخیر است كه هر صفی را كه بخواهد، اختیار كند. البته بغیر از اینها باز فرشتگان دیگری هستند... این، مجموعه نظام اعتقادی متافیزیك مذهب زرتشت است، كه جهان‌بینی زرتشتی را نیز نشان می‌دهد.

ج - زرتشت موبدان:

تاكنون، هر چه رفت، در تعریف و شناخت زرتشت اولیه بود، و پس از این می‌كوشم كه زرتشتی را كه موبدان ساختند و مذهبی كه به‌دفاع موبدان و منافع آنها گمارده شد، تصویر نمایم، چه در این صورت است كه مقایسه و نتیجه‌گیری ممكن می‌شود:

در ابتدا مذهب زرتشت مبتنی بر خصوصیت زندگی كشاورزی است: هر كس قناتی حفر كند به‌بهشت می‌رود...

تقدس آب، تقدس گاو، تقدس قنات و تقدس سبزه و درخت، نشان‌دهنده این واقعیت است كه مذهب زرتشتی بر خلاف میترائیسم كه مذهب دوره دامداری است، كاراكتری كاملا كشاورزی دارد... مذهب زرتشت نیز دوگانه است؛ یكی مذهبی است كه زرتشت آورده است و دیگری مذهبی كه جانشینان زرتشت (حكام و موبدان) ساخته‌اند


[] تحریف مذهب زرتشت

۱- اصالت طبقات: زرتشت همه خدایان را بیرون رانده بود و از یك خدا و یك اهورامزدا گفته بود، كه یگانه است؛ و خدای فقیر و غنی، موبد و غیر موبد همه و همه فقط یك خداوند است: اهورامزدا. اما موبدان خدای یگانه زرتشت را تجلی تثلیثی دادند و گفتند كه: زرتشت خود فرموده كه آتش رمز و اشاره‌ای از جهان ملكوتی اهورایی است و باید آتش را تقدیس كرد و احترام گذاشت. آنگاه موبدان، آتش (رمز و اشاره اهورائی) را به‌سه قسمت كردند و سه آتش ‍ ساختند: یكی در استخر (فارس) كه آتش روحانیان و موبدان بود، و یكی در آذربایجان، كه آتش شاهزادگان و جنگجویان، و سومین آتش ریوند كه آتش دهقانان و كشاورزان بود. بنابراین، موبدان، توحید زرتشت را به‌صورت یك زیربنای شرك در آوردند و این دیگر مهارت شگفت انگیزی است

۲- اصالت روحانیت مقام موبدی موروثی بود. موبدزاده، چه بد و چه خوب، جانشین پدر می‌شد. فقط كافی بود كه مقداری قوانین و حركات و رسومی را بیاموزد. برای موبد شدن، و به‌جامه روحانیت زرتشتی در آمدن، علم شناخت دین لازم نیست، فقط باید مراسم پیچیده نذر و قربانی و تشریفات عمومی را دانست و ادعیه‌ای را حفظ داشت، همین... در دین زرتشت، هر طبقه‌ای خدای خاص خویش دارد، و روحانیون خدای روحانی

۳- شرك، تعدد خدایان در مذهب زرتشتی، غیر از امشاسپندان خدایان دیگری نیز وجود دارند:

    ۱- سروش؛ مظهر اطاعت و تقوی و عبودیت انسان است، و مظهر روحانیونی كه تبلیغ‌كنندگان اطاعت و عبادت خدایند در زمین

    ۲- فره ایزدی روح مقدسی است كه بركت و تقدس ایجاد می‌كند و وارد هر روح و جانی كه بشود، توفیق پیدا می‌كند و به‌عافیت و سلامت یا به‌سلطنت و مقام و قدرت می‌رسد، و در دنیا و آخرت، نجات می‌یابد. با نیایش و پرستش اهورا مزدا می‌توان فره ایزدی یافت، و فره ایزدی اگر وارد روحی بشود، صاحب آن روح سعید می‌شود، و اگر نه شقی می‌ماند.

    ۳- منتر؛ این همان كلمه‌ای است كه هنوز هم هست. می‌گوییم: منترش ‍ كرده‌اند یا منتر شده است منتر عبارت بوده است از كلمات مقدس و اوراد و دعاهایی كه می‌بایست با زبان و دهان و لباس و دست و پا و... پاك، خوانده می‌شد، یا بعضی از حالات و مراسم خاص مذهبی و روحانی بود كه می‌بایست بوسیله موبد رسمی با قرائت و آهنگ خاص القأ و بیان می‌شد.

آنچه نقل گردید، بیان جامعه شناختی مذهب زرتشت بود كه توسط برجسته‌ترین محقق و متخصص در تاریخ ادیان و مذاهب شرقی مطرح گردیده است. این ترسیم، محققانه‌ترین و منصفانه‌ترین قضاوتی است كه پیرامون مذهب زرتشت به‌عمل آمد است. و اینك معمول به‌نقل مطالب تاریخی پیرامون دین زرتشت و شخص او می‌پردازیم.


[] زرتشت

زوراستیا زرتشتر یعنی دارنده شتران زرد... مستشرقین با حقه‌بازی عجیبی، تاریخ تولد زرتشت را از ۳۲۹ تا ٦٠٠ ق.م به ‌٦٠٠٠ سال ق.م و حتی ٦٠٠٠ سال پیش از حمله اسكندر عقب می‌برند تا به‌یك نتیجه‌گیری نژادی دست بزنند! چرا كه اروپایی هر دین و مذهب و مكتبی داشته باشد با نوعی خودپرستی خود را منشأ و دلیل وجودی هر مذهب و مكتب و فلسفه‌ای می‌داند...

... همچنین محل تولد او نیز مجهول مانده. بعضی گویند در ناحیه ماد آذربایجان در شمال غرب ایران و بعضی گویند در باكتریا (بلخ شرق) بوجود آمده. ولی از قرار معلوم وی در غرب ایران زائیده شده و در شرق ایران به‌كار دعوت خود پرداخته است. روایات باستانی بر آن است كه زرتشت در پانزده سالگی نزد آموزگاری تعلیم یافت و از او كشتی نام كمربند مقدس زرتشتیان است دریافت كرد. از آغاز عمر به‌خوی مهربان و سرشت لطیف معروف گردید. در هنگام بروز قحط سالی كه در ایام جواناو اتفاق افتاد، نسبت به‌سالخوردگان حرمت و رأفت و درباره جانوران محبت و شفقت به‌عمل می‌آورد. چون به‌بیست سالگی رسید، پدر و مادر و همسر خود را رها كرده برای یافتن اسرار مذهبی و پاسخ مشكلات روحانی كه اعماق ضمیر او را پیوسته مشوش می‌داشت، در اطراف جهان سرگردان شد و از هر سو رفت و با هر كس سخن گفت، شاید كه نور اشراق درون دل او را منور سازد... در منابع یونانی گفته شده كه زرتشت مدت هفت سال در بن غاری درون كوهی به‌سر آورده كه به‌خاموشی مطلق می‌گذرانید. آوازه كار او از شرق به‌گوش مردم روم رسید و شهرت یافت كه مردی مرتاض ‍ بیست سال تمام در بیابان‌ها گذرانیده و جز پنیر، طعامی نخورده است. چون به ‌سی سالگی رسید، زرتشت را مكاشفاتی دست داد. روایات در این باب به‌قدری فراوان و اغراق‌آمیز است كه برای او معجزات عجیبه و كرامات غریبه ذكر كرده‌اند. گویند نخستین‌بار كه برای او كشف و شهود دست داد، در سواحل رود دیتا در نزدیكی موطن او بود. ناگهان خیال شبحی كه بلندی قامت او نه برابر انسان متعارف بود، در برابر نظرش نمودار گردید كه او را فرشته وهومنه (بهمن) یعنی پندار نیك نام نهاده‌اند. پس فرشته با او گفت و شنود كرد و به‌او فرمان داد كه جامه عاریتی كالبد را از جان دور سازد و روان را پاك و طاهر فرماید. آنگاه صعود كرده، در پیشگاه اهورامزدا یعنی خدای حكیم حاضر گردد... از آن پس هشت سال دیگر بر زرتشت بگذشت و او در عالم كشف و شهود با شش فرشته مقرب (امشاسپندان) یكایك گفت و شنود كرد... از آن پس دهسال تمام بر زرتشت بگذشت كه به‌پرستش و عبادت اهورا مزدا مشغول بود و پیوسته از مردم روزگار جفا و آزار می‌دید. پس از این مكاشفه بی‌درنگ تعلیم خلائق را آغاز كرد. ولی در ابتدا كسی به‌سخنان او گوش نداد. چندین‌بار نومید شده، در معرض فتنه و آزمایش قرار گرفت... عاقبت پس از ده‌سال، زرتشت به‌مقصود رسید و نخستین كسی كه آئین او را پذیرفت، عموزاده وی مردی به‌نام میندی نیمون‌ها بود. پس در یكی از بلاد شرقی ایران به‌دربار پادشاه‌ آن دیار به‌نام ویشتاسپ راه یافت. مدت دو سال زرتشت كوشش بسیار كرد كه این پادشاه را به‌دین خود درآورد. پادشاه با زرتشت همراه گردید، ولی چون تحت نفوذ كارپان‌ها (= مغان = روحانیون) واقع بود، آنان بااقدامات شیطانی خود علیه عقاید زرتشت برخاستند و باعث شدند كه زرتشت را دستگیرساخته و به‌زندان اندازند. سرانجام پس از دو سال از زرتشت معجزه‌ای به‌ظهور رسید...

بالاخر شاه به‌دین او در آمد... ویشتاسپ سراسر نیروی خود را برای نشر دعوت آن پیامبر به دین به‌كار برد. درباریان و امرا نیز به‌دنبال شاه بر او گرویدند... از مدت بیست سال دیگر كه از عمر زرتشت باقی بود، روایات و حكایات بسیاری نقل كرده‌اند. در سراسر این روزگار وی به‌نشر دین اهورامزدا در میان ایرانیان بگذرانید. در این زمان دو پیكار و جنگ با دشمنان بر پا ساخت... جنگ دوم در زمانی روی داد كه زرتشت به‌سن هفتاد و هفت سالگی رسیده بود. در این پیكار اگر چه پیروز گردید، لیكن عاقبت كشته شد. نویسندگان اوستا در هزار سال بعد گفته‌اند كه چون تورانیان شهر بلخ را به‌غلبه گرفتند، یكی از آنان ناگهانی بر آن پیامبر یزدانی تاخته و او را در برابر محراب آتش در حال عبادت به‌قتل رسانید. زرتشت را یونانیان زورو آسترس و رومیان زوروآستر و اروپاییان زوروآستر می‌نامند. وجود تاریخی او محل اختلاف است و اعتراض. مفسر فرانسوی اوستا جمیز دارمستر از زرتشت خدایی می‌سازد و او را تظاهر هوم به‌شكل انسان می‌داند كرن هلندی او را افسانه‌ای منسوب به‌خورشید می‌شناسد. با وجود این آثاری موجود است كه وی را شخصیت تاریخی می‌دهد... معمولا این رأی رایج است كه زرتشت میان قرن هفتم و ششم ق.م بوده است افلاطون صریحاً از زرتشت نام برده و او را مؤسس آئین مزدیسنا دانسته است. بروسوس، مورخ قرن سوم میلادی، زرتشت را سر سلسله پادشاهان ماد می‌داند. مورخان اسلامی زرتشت را معاصر گشتاسب یا ویشتاسپ می‌دانند. یك مححق معاصر ایرانی زمان زرتشت را قرن هشتم ق.م می‌داند.

پیرنیا مورخ ایرانی نظریه جكسون را می‌پذیرد هربرت جرج دوران زرتشت را به‌عصر هخامنشی می‌برد در فروغ مزدیسنا آمده است كه زرتشت در شهر ری به‌زبان اوستا رغ و به‌زبان پهلوی راكا بدنیا آمده است یونانیان زرتشت را زروآستر می‌نامیدند؛ یعنی ستاره‌شناس دیوژن زرتشت را به‌معنای ستاره‌پرست گرفت است. هرمودورس شاگرد افلاطون زرتشت را به‌همین معنا گرفته است. یك خاورشناس آلمانی می‌گوید برخی یونانی‌ها، نام زرتشت را از كلمات زئیرا به‌معنای نیاز و استر یعنی ستاره گرفته‌اند كه می‌شود ستاره نیاز. یك محقق آلمانی دیگر می‌گوید: زرتشت را از دو كلمه زئوتر یعنی نیازدهنده و استر به‌معنی چراگاه گرفته‌اند كه می‌شود مالك مزرعه شایسته برای نیاز. زرتشت به‌معنای شخم‌كننده با شتر نیز آمده است. یك دانشمند انگلیسی می‌گوید زرتشت یعنی كسی كه شتران را می‌چراند یا می‌راند. محققان غربی معنای دیگری برای زرتشت از قبیل ستاره زرین عذاب‌دهنده شتران ستاره طلائی درخشش طلائی سلطنت زرین و... آورده‌اند. اعراب زرتشت را سلطنت زرین گفته‌اند.

زرتشتیان نام وی را سپیتامه می‌دانند. مارتین آلمانی می‌گوید زرتشت در اصول جارات اوتارا بوده است كه به‌زبان سنسكریت به‌معنی ستایش‌كننده عالی می‌باشد كه چون به‌پیامبری مبعوث شد، لقب زرتشت گرفته است، زرتشت یعنی تركیبی از اوش به‌معنی سوزاندن و درخشیدن و زر به‌معنی زرین، پس زرت اوشتر یعنی كسی كه چهره‌اش از نور خدادادی روشن است. آذرگشسب می‌نویسد كه اسفتمان پس از رسیدن به‌مقام روحانی به‌لقب شتر پیر یا زرد رنگ مفتخر گردیده باشد. آذرگشسب می‌نویسد: شتر حیوانی نبوده كه در بین آریایی‌های ایرانی اهمیت و ارزشی داشته باشد تا دارنده آن به‌خود مباهات كند. پس دارنده شتران زرد رنگ به‌پیامبر ایران نمی‌چسبد

واژه زرتشت در تاریخ به‌دوازده گونه ضبط گردیده است:

    زردشت، زردتشت، زرهشت، (این سه، بر وزن: انگشت)
    زاردشت، زاراهشت، وزراتشت (این سه، بر وزن: خارپشت)
    زرادشت، وزراهشت، وزرادشت (این سه، بر وزن، چراكشت)
    زره دشت، زره تشت، وزره هشت (بر وزن دره پشت)
    زردشت، زرتهشت، وزاردهشت، وزارتهت (به دال مهمله و تاء مضموم.)

نام پدر زرتشت، پورشسب و نام مادرش دغدویه آمده است. در باب تحصیلات زرتشت نیز اختلاف بسیار است. برخی او را تحصیلكرده یونان و برخی دیگر شاگرد مكتبهای فلسفی هند می‌دانند. زرتشت با دختر فراشائوش ترا به‌نام هووی ازدواج كرد و شاه نیز با دختر زرتشت و جامناسیاه كه از زن اول او بود، ازدواج نمود. زرتشت در سن هفتاد یا هفتاد و هفت سالگی در حالی كه در برابر محراب به‌عبادت مشغول بود، بوسیله یك سرباز تورانی كشته شد.


[] دین زرتشت

دینی كه این پیامبر ایرانی تعلیم فرمود، یك آئین اخلاقی بود و طریقه یگانه‌پرستی دین زرتشت با وجود این كه دارای ارزش اخلاقی بسیار است، به‌اصلاحات اقتصادی و اجتماعی نیز توجه دارد، با چادرنشینی مبارزه می‌كند و طرفدار اسكان مردم و خانه‌سازی است. تربیت چهارپایان اهلی و مراقبت از آنان در چراگاه‌ها، زندگی خانه‌نشینی، داشتن خانه یا محل سكونت مناسب، رفتار نیكو با گاو نر از دستورات دین بزرگ ایران است. با قربانی كردن از طریق ریختن خون حیوانات مخالف است. مؤمن حقیقی دهقانی است خدمتگذار و واقعی و مربی چهارپایان مفید، سرپرست خانه، و بزرگ ده و درستكار. بنابراین شغل اصلی زرتشتی كشاورزی و مراقبت از چهارپایان است كه در گاتها نمودار است.

دین زرتشتی نخستین مذهبی است كه در جهان از مسئله حیات عقبی و مسئله قیامت سخن به‌میان آورده و مسئله آخرالزمان را به‌مفهوم كامل خود طرح كرده است.

در دین زرتشت مفهوم بزرگی وجود دارد كه نه در آئین مصریان قدیم دیده می‌شود و نه در اندیشه‌های بسیار عمیق هندو: جهان دارای تاریخ است و از قانون تحول پیروی می‌كند. وضع فعلی، جهان را به‌مرحله نهائی رهبری می‌كند، و همه نیروها در كار خود، باید به‌آن راه بروند. در نظر زرتشت دنیا از برنامه استمرار تاریخ پیروی می‌كند و میدان جنگ است. مبارزه‌ای پرشور نیروها را مقابل یكدیگر قرار داده است و این امر واجب است و نتیجه آن تكامل مردم با تقوی و بهره‌مندی از زندگی جاویدان است.

آئین جین و دین بودا با آئین زرتشت مشابهت دارد.

آزادی در انتخاب دین، بیزاری از قربانی‌های خونین و احترام زندگان، از اصول هر سه دین و نفوذ اصطلاحات زرتشت است. فلسفه دوگانگی و اخلاقی كه مبارزه ریشه آن را تشكیل می‌دهد، نشان نزدیكی میان آئین جین و دیانت زرتشت است پس از زرتشت آئین مزدا دوباره به‌سنن ملی و مراسم قدیمی بازگشت. بابرقراری اهورا مزدا در ردیف اول، خدایان دیگر نظیر ناهید و مهر برای خود جایی در این آئین باز كردند... این آئین با نوشته‌های كارشناسان معاصر پارسی، تفسیر ماوراءالطبیعه‌ای ساده یافته است. به‌این صورت كه: در جنگ با لاوجود اهریمن و وجود مطلق اهورا مزدا موجود است. ممكن‌الحدوث و جهان مربوط به‌ آنها را بوجود می‌خواند و جهان ناقصی كه لاوجود به‌نابودی آن می‌كوشد، وجود كامل آن را با مشیت الهی و دائمی خود نگهداری می‌كند تا زمانی كه بالاخره مطابق باخواست خداوندی پایان پذیرد. كریستن سن می‌گوید: قبل از جدا شدن دو تیره هندی و ایرانی از یكدیگر، تفاوتی میان دو دسته از خدایان عمده آنها وجود داشته است. یكدسته دیوها را می‌خوانده‌اند كه در رأس آنها خدای جنگجویی به‌نام ایندرا قرار داشت و دسته‌ای دیگر آسوراها را كه به‌ایرانی اهورا گفته می‌شود.

دكتر محمد معین می‌گوید: آریاییان از ارواح مضر متنفر بودند و آن‌ها را لعنت می‌كردند.


[] اوستا (یشت‌ها و گاتها)

یشت‌ها، سرودهای توحید است (كه می‌گویند خود زرتشت گفته است) كه بعضی با كلمه یاسین در قرآن برابر دانسته‌اند. چون این كلمه قرائت‌های مختلفی دارد و به‌صورت یشمه و یشماو یسن و یسناو... هم نوشته شده است. یشت‌هاسرودها و ادعیه‌ای است در ستایش ایزدان كه ایزد از ریشه یزداست كه همان یسناو یشت و یزدان همه ریشه مشترك یزددارند كه به‌معنای ستایش و پرستش است.

كتاب اوستاشش فصل است... اولین فصل گاتها است كه به‌عقیده زبان‌شناسان بزرگی چون بن و نیست اثر خود زرتشت است كه به‌نام سرودهای دینی خطاب به‌ اهورامزدا سروده است. زبان‌شناسان، زبان این سرودها را كهنه‌ترین زبانی می‌دانند كه در میان ما وجود دارد، و از لحاظ مفاهیم نیز چنین است. بر گاتها سرودهایی افزوده‌اند كه مجموعه گاتهاو اضافات یسنارا می‌سازند، كه سرودهایی است مربوط به‌عدالت و پرستش خدا. آنچه بر گاتها افزوده شده است، زبان جدیدی دارد كه از لحاظ زبان‌شناسی متعلق به‌دوره هخامنشی است، و بعد به‌ویسپرد و وندیداد می‌رسیم، كه از نظر زبان‌شناسی به‌اواخر دوره ساسانی... مربوط است. پس از نظر زمانی، اوستا از زمان زرتشت آغاز می‌شود (گاتها) و به‌پایان دوره ساسانی (زمان انوشیروان) و آستانه ظهور اسلام می‌رسد. در مطالعه اوستا هر چه از گاتها دور می‌شویم. از توحید و لحن اهورامزدای واحد و یگانه و زرتشتی كه اهورامزدا را خالق همه چیز (نور و ظلمت و نیكی و بدی و زشتی و زیبایی) خطاب می‌كند، فاصله می‌گیریم و به‌اواخر كتاب كه می‌رسیم، بطور روشن و مشخصی، جهان به‌دو نیم می‌شود، دو كشو، دو مرز، دو نژاد، و دو رئیس ‍ پیدا می‌كند كه هر دوشان هم شاءن و هم نیرویند و در برابر هم، سویی اهورامزدا است و سوی دیگر اهریمن؛ یعنی خدای واحدی كه خالق شیطان و یزدان بود و خیر و شر، خود نزول كرده است و به‌دو نیم شده است (نیمی خیر و نیمی شر) و خود در برابر نیمه بد خویش ایستاده است. كاملا روشن و مشخص است كه این، ثنویت و دوگانه پرستی است. بنابرانی، اوستای قدیم یك متن دینی توحیدی است و هر چه پیش می‌آئیم و به‌روزگار ساسانیان نزدیكتر می‌شویم، به‌شركی می‌رسیم كه بر اساس ‍ دوگانه پرستی بسیار مشخص و غیر قابل توجیه و تفسیری استوار است كتاب مقدس آئین مزدا اوستایا زند اوستا است (اوستا متن و زند تفسیر است). این نوشته‌های مقدس فقط در قرن سوم میلادی گردآوری شد و در قرن چهارم مسیحی به‌عنوان كتاب شریعت دین زرتشت اعلام گردید، ولی یك بخش از این آثار، مخصوصا پنج سرود موسوم به‌ گاتها به‌عصری بسیار پیشین‌تر تعلق دارد و تاءلیف زرتشت است یشت‌ها از مهمترین قسمت‌های اوستا است و در بردارنده ۲۱ فصل كه هر فصلی در تعریف و ستایش یكی از فرشتگان یا امشاسپندان است. هر قسمت از این فصول را در زمان مخصوصی می‌خوانند. مثلا در فروردین یك قسمت از یشت را، در روز ۱۹ فروردین كه به‌نام فروردین و روز فروردین ماه است، می‌خوانند. و یا مهریشت را در روز مهرگان (۱٦ مهرماه) در تعریف مهر (خورشید) بیان می‌دارند. و تیر پشت را در جشن ابر تیرگان باید قرائت كرد.

نامهای فصول با ذكر فرشته ویژه آن شناخته شده است:

۱- هرمز یشت، ۲- خرداد یشت، ۳- ماه یشت، ۴- مهر یشت، ۵ فروردین یشت، ٦- دین یشت، ٧- زمایاد یشت، ٨- هفت امشاسپند، ۹- آبان یشت، ۱٠- تیر یشت، ۱۱- سروش یشت، ۱۲- بهرام یشت، ۱۴- هوم یشت، ۱۵- اردی بهشت یشت، ۱٦- خورشید یشت، ۱٧- گوش یشت، ۱٨- رشن یشت، ۱۹- رام یشت، ۲٠- اشتاد یشت، ۲۱- ونند یشت. یشت كلمه اوستائی یشتی از ریشه همان كلمه اوستائی یسنامی باشد كه به‌معنی نیایش به‌كار می‌رود و یشتی از ریشه همان كلمه اوستایی یسنامی باشد كه به‌معنی نیایش بكار می‌رود و یسنارا در موقع ستایش و عبادت می‌خوانند. اما یشت‌ها ویژه ستایش خداوندگار و امشاسپندان و ایزدان است. بعضی محققان در رابطه با یشت‌ها گفته‌اند: در آغاز تركیب شعری داشته و این اندازه نبوده، ولی بعدها به‌تدریج مطالبی بر آن‌ها افزوده شده و از صورت شعری بیرون آمده‌اند. یشت‌هایی كه تا امروز باقی مانده‌اند، به ‌۲۱ یشت می‌رسند. نام هریشتی با یكی از ایزدان و امشاسپندان مشخص گردیده است. اما نخستین یشت معلوم و موسوم به‌هرمزدیشت، درباره پروردگار و صفات و افعال اوست. در یشت‌ها نشانه‌هایی از آئین آریایی دیده می‌شود. در این یشت، مضامین و مطالبی است كه نشانه قدمت آن می‌باشد. قدیمی‌ترین یشت‌ها عبارتند از: آبان یشت، مهر یشت، فروردین یشت، بهرام یشت، اردیشت و رام یشت.

هزمردیشت اولین یشت است كه در آن از صفات خدا سخن رفته است. دومین یشت از دو قسمت تشكیل گردیده است كه عبارت است از: هفتن یشت كوچك و هفتن یشت بزرگ. اولی درباره هفت امشاسپند است كه قبلا اشاره شد. در میان یشت‌ها فقط دو امشاسپنداند كه دارای یشت ویژه‌ای هستند: اشاوهیتنه یا اردی بهشت و همه لوتا وات یا خرداد.

اگر چه گمان می‌رود كه دیگر امشاسپندان هم دارای یشت مخصوص ‍ باشند، ولی چون بخش‌هایی از اوستا از بین رفته، اثری از آن‌ها در دست نیست. سومین یشت موسوم به‌اردی یهشت یشت كه دومین امشاسپنداست و چهارمین یشت موسوم به‌خرداد یشت كه به‌حساب پنجمین امشاسپند می‌باشد. یشت پنجم به‌نام آبات یشت ویژه ایزد آب است به‌نام آناهیتا الهه ایزد آب دیگری به‌نام ایم نبات داریم كه به‌معنی زاده آب‌ها است. و این قدیمی‌ترین قسمت اوستا است.


[] سخن ابوریحان بیرونی درباره كتاب زرتشت

بنا به‌گفته ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه: زرتشت كتابی آورد كه آن را اوستا یا انبا گویند و لغت این كتاب با لغات تمام كتب جهان مغایرت دارد. لغات و حروف این كتاب با دیگر كتب فرق دارد. علت این است كه این كتاب به‌اهل یك زبان اختصاص داشته است. این كتاب (اوستا) در خزانه دارا بن دارا پادشاه ایران بوده كه طلاكاری شده و بر دوازده (هزار) پوست گاو نوشته شده بود. اسكندر مقدونی این نسخه را بسوزانید و هربدان را از دم شمشیر گذرانید. از این زمان اوستا معدوم شد و به‌اندازه ۵/۳ آن به‌كلی از میان رفت و امروزه ۱۲ قسمت از آن در دست زرتشتیان است[٢].

نام اوستا نیز مانند زرتشت صور ضبط گوناگونی در تاریخ دارد:

اوستا اوستا اویستا بستاق ایساق ابستاع ابستا آبستا افستا اپسنتا اوستا مشهورترین نام كتاب زرتشتیان است. در منابع اسلامی بستاه ابستاق و افستاق ضبط گردیده است. در معنای این كلمه نیز توافق وجود ندارد، برخی آن را به‌معنای پناه گرفته و برخی دیگر به‌مفهوم دانش معرفت دانسته‌اند. عده‌ای دیگر به‌معنی متن اساسی گرفته‌اند.

آنچه مسلم است كه اوستا به‌معنای اساس و متن اصلی می‌باشد.

كلمه اوستا همیشه همراه با لفظ زنده و پازند است. پازند شرح و تفسیر اوستا است كه پس از زرتشت توسط موبدان كیش زرتشت نوشته شده است. به‌این تفسیر باررو نیز می‌گویند.

پورداوود محقق ایرانی می‌گوید: اوستا كهن‌ترین نوشته ایرانیان است. اوستا نیز همچون زرتشت در‌ هاله‌ای از ابهام قرار دارد. تاكنون زمان حیات زرتشت روشن نشده، بنابراین نمی‌توان به‌زمان نگارش اوستا پی برد[٣].


[] نقش زن در ایران باستان (جمع‌بندی)

برای درك وضعیت زنان در ایران و نقش آن‌ها در زندگی سیاسی باید بستر تاریخی - اجتماعی و مسائل بنیادین، مانند مقام و منزلت زن در جامعه، ملهم از مجموعۀ ارزش‌ها، اعتقادها و باورها، حضور تاریخی مستقیم و غیر مستقیم آن‌ها در سیاست و نقش‌ آن‌ها در تحولات اجتماعی - سیاسی كه همگی عناصر اساسی در پدید آوردن فرهنگ سیاسی جامعه است را مدّنظر داشته باشیم، وضعیت حال هر پدیده اجتماعی بدون شناخت پیشینۀ تاریخی و عقاید و ارزش‌های حاكم بر جامعه میسر نیست. كشور ایران كه در طول تاریخ خود، همواره از مراكز مهم تمدن دنیا با فرهنگ و تمدنی شكوفا و غنی به‌حساب آمده است. زنان به‌عنوان نیمی از جمعیت جامعه نقش مهم و اساسی در شكل‌گیری و گسترش تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی و... این مرز و بوم داشته‌اند. البته اطلاعات و دانستنی‌ها دربارة وضعیت زنان در ایران مانند همه نقاط جهان كم و گاهی متناقض است و از طرف دیگر، تاریخ سیاسی زنان از تاریخ سیاسی مردان جدا نیست و همه تواریخ حول محور پادشاهان نوشته شده است. در نتیجه درك شرایط تودۀ مردم و از جمله جامعة زنان ایران مشكل است. در تاریخ ایران باستان زنان از مقام و موقعیت بالایی برخوردار بوده‌اند. به‌عنوان مثال در دورۀ حكومت ایلامیان، مردانی كه از وارثان ملكه نخستین بودند اجازه سلطنت داشتند. پرستش الهه‌های زنان متداول بود. زن جاودانه و قابل احترام بود و نسب خانواده را حفظ می‌كرد، الهۀ مادر در رأس خدایان ایلامی قرا رداشت و موجب باروری و سودبخشی همه پدیده‌های طبیعت می‌شد باستان‌شناسان پیكره‌های بسیاری از الهه‌های مادر را كشف كرده‌اند كه حاكی از مقام و موقعیت زن بود و یا شاتن‌های زن (مسئولان امور دینی جامعه) كه از جایگاه اجتماعی آنان خبر می‌داد. براساس منابع و ماخذ تاریخی، مقام و موقعیت و حرمت زنان در ایران باستان نسبت به‌سایر ممالك هم عصر خود، بهتر بوده است. زمانی كه در یونان قدیم زنان، حتی شهروند هم به‌حساب نمی‌آمدند، در ایران پادشاهی همای و جنگ‌های گرد آفرید جزیی از تاریخ است. زمانی كه اعراب دختران خود را زنده بگور می‌كردند، در ایران دختران خسرو پرویز، آذرمیدخت و پوراندخت، فرمانروایی می‌كردند. در دوران بربریت اروپای شمالی، زنان مسلمان ایرانی مانند ریحانه، دختر حسین خوارزمی، در علم نجوم متبحر بودند. در بین‌النهرین (حكومت بابلیان) زن از شوهر ارث می‌برد، ارثیۀ او جهیزیه و مهریه‌اش بود. زن در حكومت آشور هیچ حقی نداشت اما در ایران در عصر ایلامی‌ها براساس گل نوشته‌ی به‌جا مانده از آن حكومت، مرد هنگام مرگ، مایملكش را با رضایت كامل به‌همسرش می‌بخشید و پس از آن تنها فرزندانی می‌توانستند وارد خانه شوند كه حرمت مادر را نگه می‌داشتند. البته باید توجه داشت كه اصولاً نوسانات مدارج حقوقی و مقام زن در هر دوره به‌مقتضیات زمان و وضعیت محیط و نوع مناسبات اجتماعی بستگی داشته است. پایه و ارزش مدارج نقش‌هایی كه زن در جامعه ایفا می‌كرد، به‌نسبت آزادیی بود كه در موقعیت‌های گوناگون اجتماعی برخوردار بوده است. بدین معنا كه این حقوق و مقام زن در دوران ما قبل تاریخ، ایران باستان، پس از اسلام و امروز همواره تابعی از موقعیت عصر خود بوده است. دوره حكومت مادها در تاریخ ایران، دورۀ انتقال عصر مادرسالاری به ‌پدرسالاری است، براساس اسناد و مدارك موجود دوران اولیۀ زندگی اجتماعی انسان (عصر حجر و عصر مفرغ) دورۀ مادرسالاری بوده اما پس از شروع عصر آهن و تكامل ابزار كار با یك تحول تاریخی نقش زن و مرد روبرو می‌شویم كه مصادف با دورة حكومت مادها است. در این دوره حقوق زن و مرد در جامعه با هم مساوی بود. در امور سیاسی و حتی در حق توارث سلطنت نیز مساوری بودند. دیاكونف در كتاب (تاریخ ماد) می‌گوید: «در میان مادها و پارسیان و مصریان دختر پادشاه و داماد او می‌توانند به‌جای او بنشینند.» در عصر حكومت هخامنشیان زمینه اجتماعی مقام زن بر مبنای مفاهیم عدالت و مردمی عصر خود استوار بود. زن در این دوره در امورسیاست، تعلیم و تربیت و سرنوشت میدان جنگ نقش داشته است. مقام و منزلت زن در دورة هخامنشیان تا آنجا بود كه چون اسكندر، داریوش سوم را شكست داد و مادر او اسیر شد، پادشاه ایران طی سومین نامه خود به‌اسكندر حاضر شد به‌خاطر آزادی مادرش گذشته از ۳٠ هزار تالان پول، پسرش نیز نزد اسكندر به‌گروگان باقی بماند. در مورد مقام و موقعیت زن در دوره حكومت اشكانیان اطلاعات چندانی در دست نیست اندك اطلاعاتی كه وجود دارد، حكایت از آن دارد كه نقش ملكه‌های اشكانی زیاد نبوده و آن‌ها در امور سیاسی و دولت زیاد مداخله نكرده‌اند. البته فقط در یك مورد از ملكه موزا، همسر فرهاد چهارم ذكر شد. كه با پسرش فرهاد پنجم در سلطنت مشاركت داشته است. در عصر اشكانیان زن موهبتی برای برقراری صلح میان اقوام مختلف و ملت‌ها بوده و پیوند زناشویی با آن‌ها سبب اتحاد، وحدت و صلح، امنیت بوده است. در دورۀ ساسانیان، مقام و موقعیت زنان در جامعه اهمیت زیادی داشته است. زنان نقش موثری را در بین تمام طبقات جامعه ایفا نمودند و به‌بالاترین مقام رسیده و سلطنت كرده‌اند. البته فقط زنان طبقات بالای جامعه از امتیازات خاصی برخوردار بودند تاریخ دربارۀ وضعیت توده زنان سكوت كرده است و به‌این مقوله پرداخته نشده است. براساس منابع موجود، مذهب زرتشت در ایران قبل از اسلام زمینه ساز مناسبی برای حرمت زنان بوده است. زن در مذهب زرتشت و در كتاب اوستا از ارزش و كرامت و احترام والایی برخوردار است. زن نگهدارندة روشنایی آتش و ركن اساسی خانواده است. در اساطیر زرتشت زن و مرد هر دو شاخة یك ریواس هستند. در كتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) بارها و بارها بر تساوی حقوق زن و مرد تاكید شده است. مادر از احترام خاصی برخوردار است در دینكرت، به‌زنان حق مالكیت داده شده است و در مرگ شوهر معادل پسر متوفی ارث به‌او تعلق می‌گیرد. در نزد مانویان، زنان ارج و منزلت خاصی در جامعه داشته‌اند زن حتی می‌توانست جز طبقه برگزیدگان دینی قرار گیرد و به‌عنوان مبلغ مذهبی یا فقیه دینی به‌جامعه، دین و آیین خود خدمت كند. بنابراین زنان در طول تاریخ ایران در تحولات جامعه نقش مهم و اساسی داشته‌اند و همدوش مردان در صحنه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی و... حضور داشته‌اند در نتیجه بدون نگرش مثبت و بهره‌گیری از توان جمعیت زنان در جامعه نمی‌توان به‌آینده مطلوب اندیشید و به‌توسعه كه فصل مشترك همه مطالعات علوم انسانی است دست یافت[۴].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است. این مقاله از لحاظ تحقیق بسیار ضعیف است و حتی در کاربرد صورت درست نام‌ها هم دقت نشده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]- سعيد معدنی، زن و خانواده در ايران باستان، سرچشمۀ حیات



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

روح الامینی محمود. مبانی انسان‌شناسی، تهران: عطار چاپ سوم ۱۳٦٨.
پیرنیا حسن، تاریخ ایران قبل از اسلام، تهران: نامك. چاپ سوم ۱۳٨۳.
داهیم بهرام، خسرو پرویز، تهران: راستی نو، چاپ اول ۱۳٨۳.
میشل آندره، جامعه‌شناسی خانواده و ازدواج، ترجمه فرنگیس اردلان، تهران: دانشكده علوم اجتماعی و تعاون دانشگاه تهران (شماره ۳) ۱۳۵۴.
بارتلمه، كریستان، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین صاحب‌الزمانی، بی‌جا، عطائی، ۱۳۳٧.
دیاكونف، تاریخ ماد، ترجمه كریم كشاورز، تهران: امیر كبیر، ۱۳۴۳.
طلوعی، محمود، زن بر سریر قدرت، تهران: اسپرك، ۱۳٧۱.
منوچهریان، مهرانگیز، تربیت سیاسی و اجتماعی زن، تهران: یونسكو، ۱۳۴٨.