فهرست مندرجاتنقدی بر انجیل برنابا
انجیل جعلی
- اعتبار انجیل برنابا
- پیشینهی کتاب
- شواهد مربوط به اصالت کتاب
- شواهدی از تاریخ اسلام
- شواهدی از خود کتاب
- اشتباهات و تناقضات
- تناقض با اسلام
- نتیجه
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[برنابا] [انجیل برنابا]
انجیل مسمی به برنابا یک انجیل دروغین و غیر معتبر و جعلی است و مورد پذیرش هیچ فرقه و حتی هیچ شخص مسیحی در هیچ مقطع زمانی نبوده است.
جی اسلامپ، پس از مرور شواهدی مستند که در مقالهای در مجله «Islamochristiana» (اسلاموکریستینا)[۱] ارائه داده چنین نتیجه گرفت است: «بهعقیدۀ من تحقیقات علمی و کارشناسانه کاملاً ثابت نموده که این بهاصطلاح انجیل جعلی و غیر واقعی است و این نه تنها عقیده من بلکه باور بسیاری از محققان مسلمان نیز هست».
دو محقق بهنامهای «لانگزدیل» و «راگ» در مقدمه خود بر انجیل برنابا چاپ آکسفورد میگویند: «تاریخ نه قرن اول بلکه نزدیک به قرن شانزدهم میلادی هست».
اسلامپ در کتاب خود نقل میکند که «ژاک ژومیه، نویسندهی مشهور فرانسوی در اثر کلاسیک خود ثابت نموده که بدون هیچ تردیدی انجیل برنابا انجیلی جعلی و مر بوط به اواخر قرون وسطی میباشد که بهدست مسلمانان نوشته شده و مملو از عقاید اسلامی است».
[↑] اعتبار انجیل برنابا
مدارکی دال بر عدم صحت و اعتبار انجیل برنابا: آیا این اثر انجیلی متعلق به قرن اول و نوشته یکی از رسولان مسیح است؟ شواهد و مدارک فراوانی وجود دارد که جواب این سئوال منفی است.
- اسلامپ بهصراحت میگوید: «هیچ سابقه مکتوبی در مورد نسخه خطی انجیل برنابا معروف به نسخه وین وجود ندارد».
بر خلاف انجیل برنابا صحت و اصالت کتابهای عهد جدید با پشتوانهای بینظیر بیش از ۵٣٠٠ نسخه خطی یونانی مربوط به قرون دوم و سوم میلادی به بعد تأیید شده است.
دوم، «ال بیوان جونز»، نسخهشناس برجسته میگوید: «قدیمیترین نسخه انجیل برنابا که بهدست ما رسیده، دستنوشتههایی بهزبان لاتین است که با بررسی دقیق محققین و کارشناسان ثابت شده که مربوط به قرن پانزدهم یا شانزدهم میلادی یعنی ۱۴٠٠ سال بعد از دوران برنابا است».
حتی مسلمانانی نظیر محمدالرحیم که از این انجیل دفاع میکنند پذیرفتهاند که هیچ نسخهای از این کتاب مربوط به قبل از قرن ۱۵ میلادی وجود ندارد.
- این انجیل که امروزه مورد استناد گستردهی دفاعیهنویسان مسلمان قرار میگیرد تا قبل از قرون پانزدهم یا شانزدهم میلادی هرگز مورد اشارهی نویسندگان مسلمان قرار نگرفته و بدون شک اگر چنین کتابی در آنزمان وجود داشته از آن استفاده میکردند و حداقل اشاراتی به آن مینمودند
راگ در ادامه میافزاید که بسیاری از نویسندگان مسلمان نظیر ابن هیثم (قرن ۵ هجری) ابن تیمیه (قرن ٨ هجری) ابوالفضل سعودی (قرن ۱٠ هجری) که کتابهایی نوشته و تا به امروز باقی ماندهاند، بدون شک اگر چنین کتابی وجود داشته باشد، به آن اشاره میکردند؛ ولی نه اینها و نه هیچ شخص دیگری به آن هرگز در فاصلهی زمانی قرن ٧ تا ۱۵ میلادی اشارهای به انجیل برنابا نکرده است. یعنی دقیقاً همان دورانی که مسلمانان درگیر بحث و جدلهای داغ بودند.
- در آثار هیچکدام از پدران کلیسا در قرون اول تا پانزدهم میلادی اشارهای بهوجود چنین کتابی ندارد. اگر انجیل برنابا وجود میداشت صحت آن مورد تأیید قرار میگرفت، مطمئناً در این دوران بسیار طولانی همانند دیگر کتابهای معتبر و قانونی کتاب مقدس بهدفعات زیاد مورد اشاره برخی از نویسندگان مسیحی قرار میگرفت ولی هیچکدام از پدران کلیسا در طول این دوره ۱۵٠٠ ساله هیچ اشارهای نکردهاند!
[↑] پیشینهی کتاب
نخستینباری که وجود چنین انجیلی مطرح شد، بهواسطه کار جرج سِیل بود که در مقدمه ترجمهی خود از قرآن به سال ۱۷۳۴ به آن اشاره کرد. سیل در مقدمه خود به ترجمه اسپانیایی این کتاب، نوشته شخصی بهنام مصطفی اهل آراندا اشاره میکند که ادعا کرده بود که آنرا از ایتالیایی ترجمه کرده است. ادعا شده بود که راهبی ایتالیایی بهنام برادر مارینو آنرا از کتابخانه پاپ سیکستوس پنجم (۱۵۸۵-۱۵۹۰ میلادی)، هنگامی که وی در کتابخانهاش خواب بود، دزدیده و پس از خواندن آن، مسلمان شده است. این ترجمه بهنحوی از میان رفت، اما بخشهایی از متن اسپانیایی آن هنوز موجود است. ترجمه ایتالیایی آن به هلند راه یافت و در سال ۱۷۰۹ جزو اموال جـِی. اف. کرامر یافت شد که یکی از فرستادگان پادشاه پروس (آلمان) بود. او در سال ۱۷۱۳، آنرا به شاهزاده اوژن اهل ساووآ داد و در طول سالها دست بهدست گشت تا اینکه در سال ۱۷۳۸ به وین رسید و در کتابخانه سلطنتی قرار داده شد و هنوز نیز در آنجا است.
لانْسدِیل و لورا راگ آن را به انگلیسی ترجمه کردند و بهسال ۱۹۰۷، آنرا با ۷۰ صفحه مقدمه بهچاپ رساندند؛ در این مقدمه، دلایلی قانعکننده ارائه شده بود تا شرح دهد که چرا محققان مختلف آنرا انجیلی جعلی میدانند و اینکه در قرون وسطی نوشته شده است. در سال ۱۹۰۸، ترجمه عربی آن با مقدمهای جدید در قاهره انتشار یافت و در سال ۱۹۱۶، دو ویرایش آن بهزبان اردو منتشر شد که مبتنی بر ترجمه عربی بودند.
بین سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ میلادی، ترجمههای این انجیل به بسیاری از زبانهای کشورهای اسلامی منتشر شد. ترجمه انگلیسی آن که توسط لانسدیل و لورا راگ انجام شده بود در سال ۱۹۷۳ مجدداً در پاکستان چاپ شد و جراید اردو و انگلیسی آن را بهعنوان انجیل واقعی عیسی معرفی کردند. جالب اینجا است که هیچیک از این تجدید چاپها حاوی آن ۷۰ صفحه مقدمه لانسدیل و لورا راگ نیستند، مقدمهای که شواهدی ارائه میداد دال بر اینکه این کتاب، اثری جعلی متعلق به قرون وسطی است. ترجمهی انگلیسی این کتاب اکنون در بریتانیا و آمریکا از سوی چندین انتشارات اسلامی چاپ شده، اما هیچیک اشارهای به ناشران قبلی یا به مترجمان اولیه انگلیسی، یعنی لانسدیل و لورا راگ نمیکنند.
[↑] شواهد مربوط به اصالت کتاب
مسیحیان مدعیاند که این انجیل در زمان رسولان و شاگردان ایشان و پدران کلیسا و شاگردان ایشان وجود نداشته است. تقریباً همه کتابهای عهدجدید در نوشتههای مسیحیان اولیه مورد اشاره قرار گرفته، اما هیچ نوع اشارهای به انجیل برنابا نشده است. اما مسلمانان برای نسخه خطی این کتاب، تاریخچهای طولانی و پر آب و تاب ارائه میدهند که به روزگار ایرِنیوس (۱۳۰-۲۰۰ میلادی) باز میگردد. برای مثال، رحیم میگوید که ایرنیوس «در تأیید نظرات خود، نقل قولهایی مبسوط از انجیل برنابا بهعمل آورده است. این نشان میهد که انجیل برنابا در قرن و اول میلادی در گردش بوده است.» وقتی موضوع را مورد مطالعه قرار میدهیم، مشاهده میکنیم که ایرنیوس در نوشتههای خود از رساله برنابا نقل قول میکند، نه از آنچه که رحیم انجیل برنابا مینامد. («رساله» یعنی نامه و معمولاً به تشریح تعالیم میپردازد، در حالی که «انجیل» شرح زندگی عیسی است.)
رحیم ادعا کرده که در زمان حکومت امپراطور زنون (۴۷۸ میلادی)، بقایای انجیل برنابا کشف گردید، و نسخهای از این انجیل که بهدست خودش نوشته شده بوده، بر سینه او یافت شد. طبق نظر او، این نکته در کتاب «Acta Sanctorium»، بولاند جونییی، جلد دوم، صفحات ۴۲۲-۴۵۰، که بهسال ۱۶۹۸ در شهر آنـْوِر انتشار یافته، ذکر شده است. اما آنچه این کتاب میگوید این است که نسخهای از انجیل به روایت متی که خودِ برنابا نسخهبرداری کرده بوده، بر سینه امپراطور یافت شده. این تحریف عمدی از این کتاب، صدق گفتار رحیم را مورد تردید قرار میدهد. او کلمات «بهروایت متی که خود برنابا نسخهبرداری کرده بوده» را از قلم انداخته و بهجای آن نوشته «انجیل برنابا».
[↑] شواهدی از تاریخ اسلام
از آنجا که شواهد مربوط به تاریخ مسیحیت، گاه از سوی برخی مسلمانان رد میشود، لذا باید به شواهدی از تاریخ اسلام اشاره کنیم. مطالعه سنت اسلام و روایات تاریخی اسلامی حاکی از این است که محمد، پیامبر اسلام، روابط خوبی با حاکم مسیحیِ نجران داشته است. در زمان ولادت محمد، اعراب با مسیحیان حبشه و نیز با سه شاخه مسیحیت در خاورمیانه، یعنی مسیحیت بیزانتینی، نسطوری، و یعقوبی-مونوفیزیتی (تکطبیعتی) در تماس بودهاند. نسطوریها تأثیر بیشتری بر اعراب داشتند. بر اساس نوشته ابناسحاق، تصاویر مریم و عیسی را میشد بر یکی از دیوارهای کعبه دید.
سنت اسلام به هیأتهای مختلف مسیحی اشاره دارد که برای بحث با محمد نزد او میآمدند. یک بار، گروهی متشکل از شصت نفر بهرهبری عبدالمسیح، اسقف نجران، در مسجد مدینه با محمد دیدار کردند و با او در باره الوهیت مسیح بهبحث پرداختند. محمد به ایشان گفت که عیسی خدا نیست. گفته میشود که در قرآن (سوره ۳: آیات ۴۰-۷۰) به این رویداد اشاره شده است. این ملاقات بهترین فرصت بود تا به انجیل برنابا بهعنوان شاهدی بر علیه ادعای مسیحیان اشاره شود، اما چنین نبود چون چنین انجیلی وجود نداشت. خدا نیز آیهای در مورد این انجیل بر محمد نازل نکرد.
یوحنای دمشقی (وفات ۷۵۳ میلادی) که به یحیی ابن منصور مشهور است و پسر یکی از کارگزاران حکومتی و خزانهدار خلیفه معاویه و عبدالمالک بود، در مورد مطالب بسیاری، از جمله الوهیت مسیح مطلب نوشت. اگر چنین انجیلی در آنزمان وجود داشت، قطعاً او به آن اشاره میکرد.
اسقف تیموتهئوس (وفات ۸۲۳ میلادی) که دوره خدمت کلیساییاش شامل دوره اوج قدرت عباسیان در بغداد، در زمان هارونالرشید (۷۸۶-۸۰۹ میلادی) میشود، در جلسات مباحثه در دربار خلیفه موسیالهادی (۷۸۵-۷۸۶ میلادی) شرکت جست. این مباحثات نه فقط شامل دفاع از عقاید درست سلامی بر علیه متفکران آزاد و بدعتگزار میشد، بلکه شامل چهار انجیل نیز میگردید. اما طبق مدارک موجود، هیچکس به انجیل برنابا اشاره نکرد. علمای اسلام در مورد الوهیت و شخص عیسی بحث کردند، اما هیچگاه به این انجیل اشاره نکردند. خلیفه جعفر المتوکل (۸۴۷-۸۶۱ میلادی) که حقوق مذهبی و حق بنای کلیسا را لغو کرد و قوانین تبعیض برای مسیحیان و یهودیان را وضع نمود، در دربار خود با اشخاصی نظیر اسقف ایلیا مباحثه میکرد. اما در اینجا نیز هیچکس به انجیل برنابا بهعنوان مرجع استناد نکرد.
کتاب الفهرست نوشته ابوالفرج محمد ابن اسحاق الندیم (۹۳۵-۹۹۰ م.) که مسلمانان میگویند به تمام مراحل فرهنگ قرون وسطی اشاره کرده است، فهرست طویلی از کتابها و نویسندگان بهدست داده است. او فهرستی از تمام کتابهایی را که کتابمقدس را تشکیل میدهند ارائه داده، اما در هیچجا به انجیل برنابا اشاره نکرده است.
مسلمانان قرنها بر اسپانیا حکومت کردند (۷۵۶-۱۴۹۲ میلادی) و گفتوشنودهای بسیاری میان مسلمانان و مسیحیان صورت گرفت، اما هیچ مسلمانی هرگز این انجیل را بهعنوان شاهدی بر علیه اعتقادات مسیحیت ارائه نداد. در این دوره، نویسندگان و مورخان و فلاسفه مسلمان بسیاری بودند نظیر الفارابی (وفات ۹۵۰ میلادی)، المسعودی (وفات ۹۵۶ میلادی)، القندی (وفات ۹۶۱ میلادی)، ابن حزم (وفات ۱۰۶۳ میلادی)، الغزالی (وفات ۱۱۱۱ میلادی)، ابوالعباس العارف (وفات ۱۱۴۱ میلادی)، ابن رشد (وفات ۱۱۹۸ میلادی)، محیالدین ابن العربی (وفات ۱۲۴۰ میلادی) و ابن خلدون (وفات ۱۴۰۶ میلادی). اما هیچیک از ایشان به این کتاب اشاره نکرده است. بهعلاوه، در هیچیک از کتابهای تفسیر قرآن که پیش از ۱۷۰۰ میلادی نوشته شده، از این کتاب نام برده نشده است. لذا بسیار دشوار بتوان باور کرد که این انجیل میتوانسته پیش از قرن چهاردهم میلادی وجود داشته باشد. ذیلاً به شرح این نکته میپردازیم.
[↑] شواهدی از خود کتاب
ظاهر فیزیکی نسخه خطی انجیل برنابا که امروز در دسترس است، با توجه به نحوه صحافی و سبک نگارش و واژگانش، حاکی از آن است که بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۵۹۰ م. نوشته شده است.
نخست به شواهد داخلی متن میپردازیم. خدا در تورات به بنی اسرائیل امر کرد که سال یوبیل را نگاه دارند: ”این سال پنجاهم برای شما سال یوبیل خواهد بود.“ اما انجیل برنابا بههنگام اشاره به سال یوبیل، برای آن فواصل صدساله قائل میشود (برنابا، فصل ۸۲). نویسنده این رقم را از کجا آورده است؟
در حدود سال ۱۳۰۰، پاپ بونیفاس هشتم برای کلیسا فواصل زمانی یکصدساله را تعیین کرد. در سال ۱۳۴۳م. پاپ کلمنت ششم آن را مجدداً به پنجاه سال تقلیل داد و بعداً پاپ پل دوم (۱۴۶۴-۱۴۷۱م.) آن را به بیست و پنج سال کاهش داد. بهنظر میرسد که نویسنده چیزی در باره حکم پاپ میدانسته، اما تصور میکرده که آن را عیسی مقرر کرده است. این ما را به این نتیجه میرساند که این انجیل نمیتوانسته زودتر از سال ۱۳۰۰م. نوشته شده باشد.
چندین نقل قول از دانته یافت میشود که در این انجیل به عیسی نسبت داده شده است. برای مثال، اصطلاح مورد استفاده دانته، یعنی «خدایان دروغین و دروغگو»، در فصلهای ۲۳، ۷۸، ۲۱۷ این انجیل بهکار رفته که نه در کتابمقدس استفاده شده و نه در قرآن، اما در این انجیل یافت میشود. توصیف جهنم در این انجیل بهگونهای چشمگیر شباهت به تخیلات دانته در باره جهنم و برزج و بهشت دارد. در فصل ۱۷۸ این انجیل آمده که نـُه آسمان وجود دارد که باز ما را به یاد دانته میاندازد. شایان ذکر است که دانته یک نویسنده ایتالیایی بود که در دوره بونیفاس هشتم زندگی میکرد. او نوشتن «کمدی الهی» معروف خود را بهسال ۱۳۰۰ میلادی آغاز کرد.
در این انجیل عناصر دیگری متعلق به قرون وسطی یافت میشود. در فصل ۱۹۴ گفته میشود که خانواده ایلعازر ارباب یا حاکم دو شهرک بودند، مجدلیه و بیتعنیا. در آن روزگار، سرزمین فلسطین را رومیها تحت اشغال داشتند، لذا سیستمی تحت عنوان «حاکم» وجود نداشت. این اشاره حاکی از نظام فئودالی است که در قرون وسطی متداول بود.
اشاره به بشکه شراب در فصل ۱۵۲ یک اشتباه تاریخی است. روشهای متداول در دادگاهها که در فصل ۱۲۱ مورد اشاره قرار گرفته، ایجاب میکند که نویسنده با جامعه قرون وسطی آشنا بوده باشد. در پرتو شواهد مذکور و بسیاری دیگر که در اینجا ذکر نشده، چه شواهد خارجی و چه داخلی، میتوان مشاهده کرد که این انجیل میبایست بهدست کسی نوشته شده باشد که قرنها بعد از برنابای مذکور در عهدجدید میزیسته است.
[↑] اشتباهات و تناقضات
۱- در این انجیل آمده که عیسی در زمانی ولادت یافت که پیلاطس فرماندار فلسطین بود. اما مطابق گزارشهای تاریخی، پیلاطس بعد سال ۲۶ میلادی به فرمانداری فلسطین منصوب شد. همچنین در فصل ۳ آمده که ولادت عیسی در دورهای روی داد که حنا (۶-۱۵ میلادی) و قیافا (۱۸-۳۶ میلادی) کاهنان اعظم بودند؛ این امر نه فقط با تاریخ تناقض دارد، بلکه با خود انجیل نیز. هیچیک از ایشان در زمان ولادت عیسی در این مقام نبودند. انجیل برنابا حدود ده سال در مورد حنا اشتباه کرده، حدود بیست و دو سال در مورد قیافا و حدود سی سال در مورد پیلاطس.
۲- در انجیل برنابا آمده که هیردویس (آنتیپاس) در اورشلیم و یهودیه صاحب قدرت بود و در آنجا سربازان بسیاری تحت حکم خود داشت (برنابا، فصل ۲۱۴). این اشتباه محض است زیرا او فقط پادشاه جلیل بود که حدود ۱۰۰ کیلومتر دورتر بود. در این انجیل، هیرودیس یک غیریهودی نامیده شده (برنابا، فصل ۲۱۷)، حال آنکه او یهودی مؤمنی بود. او برای برگزاری عید فصح به اورشلیم آمده بود، بههمین جهت توانست در امر محاکمه عیسی مورد مشورت قرار گیرد.
۳- در فصل ۸۰، آمده که دانیال وقتی بهدست نبوکدنصر اسیر شد، دو ساله بود. این امر با روایت کتابمقدس (دانیال، فصل ۲) تناقض دارد که میگوید نبوکدنصر در سال دوم سلطنتش با دانیال در خصوص خوابش مشورت کرد. او چنان تحت تأثیر حکمت دانیال قرار گرفت که او را بر ولایت بابل حاکم ساخت. اگر شهادت این انجیل را بپذیریم، پس دانیال در این زمان سه ساله بوده است.
۴- در فصل ۹۱، روایتی آمده مبنی بر گردآوری سه لشکر که هر یک متشکل از دویست هزار سرباز بود تا بر سر مسأله الوهیت مسیح بجنگند. تحت حکومت رومیها در آنزمان، مالکیت اسلحه و ساخت آن شدیداً تحت کنترل قرار داشت. همچنین طبق دائرةالمعارف بریتانیکا، کل لشکر منظم روم در این زمان، حدود ۳۰۰،۰۰۰ نفر بود که نیمی از آن ذخیره بودند. تا پیش از ویرانی اورشلیم به سال ۶۸-۷۰ میلادی، در یهودیه فقط پادگان کوچکی وجود داشت.
۵- در فصل ۱۲۷ این انجیل، گفته شده که عیسی از کنگره معبد موعظه میکرد. این محل بهزحمت میتوانست محل مناسبی برای موعظه باشد، چون دیوار آن حدود ۲۰۰ متر بالاتر از سطح زمین قرار داشت و کسی سخن واعظ را نمیشنید.
۶- در فصلهای ۲۰ و ۲۱، گفته شده که ناصره شهری است در ساحل دریاچه جلیل. این شهر امروز موجود است و ۱۰۰ متر بالای سطح دریا قرار دارد و در فاصله ۲۰ کیلومتری دریاچه جلیل. در فصل ۹۹، ذکر شده که شهر صور در نزدیکی اردن واقع است، اما چنین چیزی صحت ندارد. صور ۵۰ کیلومتر دورتر از این محل، و در ساحل دریای مدیترانه در لبنان امروزی واقع است. اگر نویسنده با عیسی در این مناطق راه رفته باشد، چرا در خصوص چنین دادههایی دچار اشتباه شده است؟ آمده که زکی عیسی را در ناصره ملاقات کرد، در حالیکه مطابق انجیل لوقا، این واقعه در شهر اریحا رخ داد (لوقا، فصل ۱۹).
۷- در فصل ۱۶۹ این انجیل، تابستان آنگونه توصیف شده که گویی شخص در اروپا است. این امر با تابستانهای فلسطین مغایرت دارد زیرا در آنجا باران در زمستان میبارد و مزارع در تابستان خشک میشود و مطلقاً با مناطق سرسبزی که در این متن آمده شباهتی ندارد. مطابق مضمون این متن، عیسی در بیابان اردن بود، یعنی جایی که قطعاً نمیتوانسته از تابستانی شبیه تابستانهای اروپا بهره ببرد.
۸- حجی و هوشع دو نبی متمایزند که وحیهای ایشان بهطور مجزا در دو کتاب عهدعتیق ثبت شده است. اما در این انجیل آمده که ماجرای آنان در کتاب دانیال ثبت شده است (برنابا، فصل ۱۸۵). اشتباهات او در خصوص مراجع کتابمقدس در فصلهای ۱۶۵ و ۱۶۹ نیز آشکار میشود که در آنها نقل قولها را با یکدیگر اشتباه میگیرد.
۹- نویسنده ادعا میکند که عیسی آن مسیح موعود نیست؛ با اینحال، عنوان مسیحایی «پسر داود» را برای او بهکار میبرد (برنابا، فصلهای ۱۱، ۱۹، ۲۱ و غیره). در فصل ۱۹، برتری عیسی تعلیم داده شده، اما بعد در فصلهای ۵۴ و ۵۵ این امر رد شده و گفته شده که در روز قیامت، محمد برتری خواهد داشت.
[↑] تناقض با اسلام
قرآن از مسلمانان میخواهد که به کتابهایی که خدا به موسی و داود و عیسی و سایر انبیا داده ایمان داشته باشند. طبق تعالیم اسلامی، این کتابها به هیچ طریقی نباید با یکدیگر تناقض داشته باشند.
در اینجا چند مورد مهم را ذکر میکنیم تا تفاوت انجیل برنابا با قرآن را متذکر شویم:
- ۱- مطابق برداشت برخی از مسلمانان، انجیل اصلی بر عیسی نازل شد. گرچه انجیل برنابا ادعا میکند که انجیل به قلب عیسی نازل شد (برنابا، فصل ۱۰)، اما تصریح نمیکند که عیسی کلمات الهی را دقیقاً از نسخهای آسمانی این کتاب دریافت داشت. بهنظر نمیرسد که نویسنده با دیدگاه اسلامی در خصوص وحی همسو باشد.
۲- مسیح طوری توصیف شده که گویی به «شهادتین اسلامی» اعتقاد داشته و آن را بیان کرده است: «شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد رسول او است». این شهادت ۶۰۰ سال بعد از عیسی تدوین شد. حتی در قرآن نیز چنین شهادتی بهصورت کامل در یک محل ذکر نشده است.
۳- این انجیل عیسی و رسالت او را مشابه با رسالت یحیای تعمیددهنده معرفی میکند و نقش پیشرو مسیح موعود یعنی محمد را برای او قایل میشود (برنابا، فصلهای ۴۲-۴۴ و ۲۲۰). نویسنده یحیی و رسالت او را کاملاً از قلم انداخته، حال آنکه هم قرآن و هم عهدجدید نبوت یحیی را تصدیق میکنند و تعلیم میدهند که وی پیشرو عیسی بوده است. بهعلاوه، قرآن عیسی را بهعنوان مسیح تصدیق میکند، اما عیسی در انجیل برنابا چنین عنوانی را نمیپذیرد. در چندین بخش از این انجیل بهروشنی ذکر شده که عیسی، مسیح نیست (برنابا، فصلهای ۴۲، ۸۲، ۸۳، ۹۶، ۹۷، ۱۹۸، ۲۰۶).
۴- در این انجیل آمده که مریم عیسی را بدون درد زایمان بهدنیا آورد (برنابا، فصل ۳) و ولادت عیسی در خانه یا کلبه یک چوپان رخ داد. اما قرآن به درد زایمان مریم اشاره میکند، دردی که سبب شد مریم فریاد بر آورد؛ و اینکه عیسی زیر یک درخت نخل در بیابان چشم بهجهان گشود.
۵- بسیاری از مسلمانان بر این عقیدهاند که خدا ۱۲۴،۰۰۰ پیامبر به جهان گسیل داشت، حال آنکه انجیل برنابا این رقم را به ۱۴۴،۰۰۰ میرساند (برنابا، فصل ۱۷).
۶- این انجیل میگوید که خدا گروهی از ایمانداران را برای مدت ۷۰،۰۰۰ سال بهجهنم فرستاده است (برنابا، فصل ۱۳۷)، در حالیکه قرآن میگوید که خدا بههیچ مؤمنی صدمه نمیرساند، حتی به اندازه یک مورچه (سوره ۴: ۴۰).
۷- مطابق تعلیم این انجیل، زمانی که تورات تحریف شد، خدا کتاب دیگری فرستاد، یعنی کتاب زبور یا مزامیر را. وقتی مردم این را نیز تحریف کردند، خدا انجیل را فرستاد تا جایگزین آن گردد. طبق این نظریه، هر گاه که کتابی الهی تحریف میشود، خدا کتاب دیگری میفرستد. نتیجتاً وقتی انجیل تحریف شد، خدا قرآن را فرستاد. این امر سئوال بسیار مهمی را در خصوص انجیل برنابا مطرح میسازد. اگر طبق باور بسیاری از مسلمانان، این انجیل نسخه تحریفنشده انجیل اصلی است، در اینصورت دیگر نیازی نبود قرآن فرستاده شود تا جایگزین آن گردد.
۸- مطابق این انجیل، نـُه آسمان و ده جهنم هست (برنابا، فصلهای ۵۲، ۵۷، ۱۷۸). اما قرآن تعلیم میدهد که فقط هفت آسمان وجود دارد (سوره ۲: ۲۹).
۹- این انجیل تعلیم میدهد که شیطان خالق جهنم است (برنابا، فصل ۳۵)، حال آنکه قرآن تعلیم میدهد که جهنم را خدا آفریده است (سوره ۲۵: ۱۱).
۱۰- در این انجیل ذکر شده که پیش از روز آخر، پانزده روز ویرانی قدم به قدم وجود خواهد داشت (برنابا، فصل ۵۳). همچنین ذکر میکند که در روز سیزدهم، آسمانها همچون طوماری پیچیده خواهد شد و هر موجود زندهای خواهد مرد. همهی اینها در تناقضی آشکار با قرآن قرار دارد که تعلیم میدهد که انسان تا به روز آخر زنده خواهد بود (سوره ۸۰: ۳۳-۳۷). در قرآن، هیچجا به مرگ فرشتگان مقدس اشاره نشده، بلکه تصریح شده که آنان کماکان به انجام وظیفه ادامه خواهند داد (سوره ۶۹: ۱۵-۱۷).
۱۱- در این انجیل ادعا شده که عیسی گفته که مرد باید به یک زن اکتفا کند، حال آنکه قرآن اختیار حداکثر چهار زن را مجاز شمرده است (سوره ۴: ۳؛ برنابا فصل ۱۱۵).
۱۲- در فصلهای ۳۲، ۶۶ و ۶۷ این انجیل، از قول عیسی آمده که زکات و قربانی جزء احکام الهی نیست، بلکه سنت ابداعی بشر است. بهعبارت دیگر، این انجیل منکر این است که خدا قربانیهای سوختنی را در تورات امر کرده بوده است. اما قرآن تأیید میکند که خدا به بنیاسرائیل امر کرد تا قربانی تقدیم کنند (قرآن، سوره ۲: ۶۷-۷۲؛ کتابمقدس، اعداد ۱۹: ۱-۱۰).
[↑] نتیجه
در این مقاله، نشان دادیم که تاریخچه و اصالتی که مسلمانان به انجیل برنابا نسبت میدهند فاقد اعتبار است. شواهد تاریخی و شواهد موجود در خود کتاب نشان میدهند که این کتاب نمیتوانسته زودتر از قرن چهاردهم میلادی نوشته شده باشد. نویسنده آن نمیتواند برنابای مذکور در عهدجدید باشد. این کتاب مملو از اشتباه و تناقض است و عمده مطالب آن با معتقدات اسلامی تناقض دارد.
انجیل برنابا بهترین نمونه از نتیجه کار نقد تاریخی و ادبی است. وقتی به تمام اشتباهات و فقدان انسجام موجود در آن دقت میکنیم، به این نتیجه میرسیم که این انجیل اثر دست «برنابای دروغین» است که هرگز شاگرد عیسی در قرن اول نبوده و هیچگاه در سرزمینی نزیسته که عیسی در آن میزیست و تعلیم میداد.[٢]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- «Islamochristiana»، نشریهی علمی است، که بهطور سالانه منتشر میشود و به گفتوگوی مسیحیان و مسلمانان اختصاص دارد. این نشریه، که برای نخستینبار در سال ۱۹٧۵ منتشر شد و مدیریت آنرا، سالهاست که پدر «موریس بورمانز» (Father Maurice Borrmans) بهعهده دارد، از سه بخش تشکیل شده است: بخش نخست، شامل نشر مطالعات عمق در پژوهش، واکنش و شهادت است. بخش دوم، یادداشتها و اسناد، در مورد جلسات بین مسیحیان و مسلمانان در جهان را ارائه میدهد و بخش سوم، مروری بر کتابها را در بر دارد. این نشریه، عمدتاً بهزبانهای فرانسه، انگلیسی و عربی نشر میشود. (مهدیزاده کابلی)
[٢]- مسیحیت ارتودکس پاسخ میدهد، بپرسید، بیندیشید، سپس یکی را انتخاب کنید: اسلام یا مسیحیت؟ (٢٠۱٣)
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ کامپل، اف. ویلیام، انجیل برنابا و ارزش واقعی آن، ترجمۀ ج. معافیپور
□ منابع اینترنتی (برگرفته از دانشنامۀ آریانا: انجیل برنابا به روايت مسيحيان)