فهرست مندرجاتخطاهای روزمره
(٢٦)
فضلفروشی
[↑] فضلفروشی
توسل به واژگان پیچیده و اصطلاحات تخصصی یک رشته خاص، آن هم برای مخاطبانی که چیز زیادی از آن رشته نمیدانند عمل رایجی است. حتماً شما هم از این قبیل جملات از زبان کسانی که ادعایی دارند و قصد اثبات آن را دارند زیاد شنیدهاید.
«دانشمندان فهمیدهاند که اگر گرادیان دما را در قطبهای مثبت ماکسیمایز کنند و در این حالت جواب معادله مستقل از زمان را برابر با دمای اتاق قرار دهند تحول عظیمی در رشته ترموالکترودینامیک بوجود میآید.»
نظری که برای یکی از مقالههای سایت زمانه گذاشته شده به چنین مشکلی اشاره میکند:
«مشكل این آدما اينه كه راجع به هر موضوع سادهای هم كه میخوان حرف بزنند بايد تو چشم خواننده فرو كنند كه ببين من بلدم پساساختارگرايی و ... يعنی چی. اگر ايشون میخواست تو اين نوشته بگه كه شاملو بر خلاف ادعاهاش با زنش روابط خوبی نداشته يا هر چيز ديگه, میشد اين رو بدون اين همه ادا و اطوار و كلمه پرتكردن بيان کنه.»
گاهی این افراد برای ادعایشان استدلالی ندارند و برای مستدل جلوه دادن آن اینطور حرف میزنند که مخاطب گمان کند او ادعایی مستدل و درست ارائه داده است.
خیلی از اوقات ضعف در استدلال و یا نبودن استدلال با استفاده از کلمات و اصطلاحات سخت و پیچیده پوشانده میشود. این عمل برای مرعوب کردن مخاطب و با استفاده از ناآگاهی یا کم اطلاعی او از اصطلاحات تکنیکی انجام میشود. اشتباه استدلالی در این موارد مغالطه «فضلفروشی» نام دارد.
اما باید به این نکته توجه کرد که پیچیده حرفزدن به خودی خود اشکالی ندارد و کار اشتباهی نیست، مشکل از آنجا بوجود میآید که این پیچیدگی جای استدلال را بگیرد و مخاطب با شنیدن این کلمات به راحتی قانع شود.
اگر پیچیدهگویی همراه با استدلال باشد هیچ ایرادی نمیتوان به گوینده گرفت. خیلیها عقیده دارند فلاسفه به این دلیل سخت و پیچیده حرفشان را میزنند که اصولا حرفی ندارند و برای پوشاندن مهملبودن حرفهایشان این طور حرف میزنند. اگر آن فلاسفه برای ادعایشان استدلالی نداشته باشند، این عقیده میتواند درست باشد.
در خیلی از این موارد هم نه قرار است ادعایی ثابت شود و نه کسی تقاضای استدلال از گوینده دارد، هدف تنها فضلفروشی به معنای واقعی کلمه است. گویا با به کار بردن واژههای تخصصی و گاهی معادل انگلیسی یا فرانسه کلمات، مخاطب گمان میکند که گوینده فردی باسواد و اندیشمند است.
در این موارد مخاطب احساس حقارت میکند و اصلا از فهم و نقد آن گفته منصرف میشود. گوینده میپندارد اگر منظورش را با جملات و واژگانی ساده و قابل فهم بیان کند دیگران فکر میکنند او چیز زیادی نمیداند و در رشتهاش تخصص ندارد. به همین دلیل است که گاهی حتی وقتی میخواهیم کسی کاری برایمان انجام دهد و اصلا انتظار فضلفروشی و حتی انتظار استدلال هم نداریم با این موارد روبرو میشویم.
فرض کنید بیمار شدهاید و نزد پزشک میروید. اینجا شما نه استدلال لازم دارید و نه حرف، تنها عمل او را نیاز دارید، اما با تکگویی طولانی پر از اصطلاحات فنی مواجه میشوید. انگار بدون آن کلمات شما قانع نمیشوید که تن بیمارتان را دست او بسپارید.
نقد هم ممکن است به این آفت گرفتار شود، نقدی که پر از اصطلاحات و واژههای تخصصی و سخت و ثقیل باشد راحتتر از نقدی که ساده و روان بیان شده، پذیرفته میشود. مخاطب از نقد اول میترسد و گمان میکند شاید نکتهای در آن باشد که او نمیفهمد و نفهمیدن آن باعث شرمندگی شود، پس آن را میپذیرد حتی اگر حرف بیجایی باشد و اصلا غلط باشد.
فضلفروشی و علمزدگی نسبت نزدیکی با هم دارند. از آنجا که علم و گاهی ادبیات و فلسفه نزد مردم مقام بالایی دارند، خیلیها میخواهند با استفاده از کلید واژههای این حوزههای معرفت و دانش، خود را بزرگ جلوه دهند، ادعایشان را موجه کنند، حرفشان را به کرسی بنشانند و شاید کلاس کارشان را بالا ببرند. ظاهرا موفق هم میشوند، اگر موفق نمیشدند که این کار را ادامه نمیدادند.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مریم اقدمی، خطاهای روزمره (٢٦): فضلفروشی، وبسایت رادیو زمانه
[↑] جُستارهای وابسته
□ منطق
□ فلسفه
□ مغالطه
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت رادیو زمانه

