جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۷ اردیبهشت ۱, شنبه

توماس آکویناس

از: دانشنامه‌ی آریانا

توماس آکویناس


فهرست مندرجات
زندگی‌نامه فیلسوفانفیلسوفان مسیحی

قدیس توماس آکویناس (به انگلیسی: Thomas Aquinas؛ به ایتالیایی: Tommaso d'Aquino) (زاده‌ی ح ۱۲۲۵ م - درگذشته‌ی ۷ مارس ۱۲۷۴ م)، معروف به حکیم آسمانی، فیلسوف ایتالیایی و متاله مسیحی که بزرگ‌ترین فیلسوف و متکلم دوره‌ی قرون وسطی است. او اعتقادات مسیحی را با فلسفه‌ی ارسطو تلفیق کرد و فلسفه او از ۱۸۷۹ تا اواسط دهه‌ی ۱۹٦۰ میلادی فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک بود.


زندگی‌نامه
نقاشی از توماس آکویناس اثر کارلو چریوللی (قرن پانزدهم میلادی)

توماس آکویناس، در اواخر سال ۱۲۲۴ یا اوایل سال ۱۲۲۵ میلادی، در قصری «روکاسکا» (Castle of Roccasecca) در هشت کیلومتری شهر کوچک «آکوینو» (Aquino)، در نزدیکی شهر «ناپل ایتالیا»، در خانواده‌ای اشرافی - ناحیه‌ی لاتیوم (لاتزیوی کنونی در جنوب ایتالیا) - به‌دنیا آمد. این قصر تاریک و افسرده - در چهار مایلی شمال شهر آکوینو - هنوز هم روی تپه‌ای در بالای دهکده‌ای روکاسکا، کمی دورتر از جاده‌ای که شهر ناپل را به رُم متصل می‌کند، قرار دارد. نام او در زبان لاتین به‌معنای «توماس اهل آکوینو» است. در متن‌های فارسی، این نام، گاه با اقتباس از تلفظ فرانسه آن «توماس داکن»، «توماس آکوین»، «طماس آکوین» و جز آن آورده شده‌ است. ویل دورانت می‌گوید: «دوستانش وی را گاو بزرگ زبان‌بسته سیسیل لقب داده بودند.» اگر بر اساس این لقب (گاو نر زبان‌بسته)، حکم شود، باید گفت که او نسبتاً فرد فربه بوده است. اما محمدعلی فروغی، در کتاب «سیر حکمت در اروپا» می‌نویسد: «همگنانش او را به‌سبب این‌که غالباْ خاموش و متفکر بود، گاو زبان‌بسته لقب دادند. اما استاد که به قریحه و استعداد او برخورده بود، گفت: نعره‌ای این گاو جهانیان را به شگفت خواهد آورد.»

توماس، هفتمین پسر کُنت لاندولف آکوینو (Landolfo d'Aquino) بود و به احتمال قوی شاعر غنایی و سرشناس آن دوران، یعنی رینالدو آکوینو (Rinaldo d'Aquino)، یکی از برادرانش بوده است. جالب‌تر آن‌که، توماس برادرزاده‌ی فردریک دوم (Frederick II)، امپراتور مقدس روم بود، که دربارش در سیسیل پیشقراول رنسانسی زودرس و ناپخته شد. فردریک، که به شش زبان: لاتین، سیسیلی، آلمانی، فرانسوی، یونانی و زبان عربی سخن می‌راند و از استعدادی استثنایی برخوردار بود، توسط پاپ تکفیر شد. اما به‌زودی زیر عنوان جهاد علیه کفار به سرزمین‌های تحت سلطه‌ای مسلمانان یورش برد که نتیجه‌ای آن بازپس‌گیری بیت‌المقدس و الحاق آن به خطه‌ای مسیحی بود و با این روش پاپ را در عمل کیش‌ومات کرد.

توماس، پنچ ساله بود که به یکی از مدارس مذهبی راهبان مسیحی واقع در مونته کاسینو رفت، به امید آن‌که روزی رئیس آن‌جا شود و در آن‌جا بود که تیزهوشی و طبیعت و فطرت مذهبی‌اش مورد توجه قرار گرفت. اما نه سال بعد (در سال ۱۲۳۹ میلادی)، زمانی‌که عمویش فردریک راهبان آن مدرسه را به دلیل نزدیکی بیش از پیش آنان به دشمن‌اش، یعنی پاپ، از مدرسه اخراج کرد، وقفه‌ای در تحصیلاتش روی داد. در این زمان که توماس به دانشگاه ناپل که عمویش فردریک به تازگی تأسیس کرده بود، منتقل شد و در آن‌جا فنون هفتگانه (صرف‌ونحو، منطق، بدیع، حساب، هندسه، موسیقی و نجوم) را آموزش دید.

دانشگاه ناپل تحت حمایت فردریک دوم تبدیل به مرکز مهم برای تدریس و تدوین دانش نوینی شد که می‌رفت تا سراسر اروپای قرون اوسطا را در نوردد. دانش دوران کلاسیک (یونان و رُم باستان) دوباره مورد توجه قرار گرفته بود و فاضلان و عالمان و دانشمندان از اقصی نقاط اروپا راهی ناپل شده بودند. توماس درس منطق را در محضر مرد فاضلی از اهالی ترانسیلوانیا به‌نام استاد مارتین آموخت، و در جلسات درس و خطابه‌ی استاد دیگری به‌نام پیتر، که از اهالی ایرلند بود، درس فلسفه‌ی طبیعی (علوم) را فراگرفت.

در واقع، این استاد مارتین بود که اولین‌بار توماس آکویناس را با رسالات ارسطو در منطق آشنا کرد؛ رسالاتی که نقش عمده‌ای در مبانی معرفتی قرون اوسطا ایفا کردند. اما علم منطقی که آکویناس در قرن سیزدهم میلادی وارث آن شد، در هزار سالی که از تدوین آن توسط ارسطو می‌گذشت، پیشرفت چندانی نکرده بود. صورت اصلی منطق ارسطویی همانا «قیاس» بود که ارسطو آن را چنین توصیف می‌کرد: استدلالی که در ابتدا واقعیت‌های چندی را مفروض می‌گیرد و سپس علم و معرفت به واقعیتی دیگر را از آن استنتاج می‌کند. نمونه‌ی ساده‌ای از قیاس منطقی به این ترتیب است که: همه‌ی انسان‌ها میرا (فانی) هستند. همه‌ی یونانیان انسان هستند. پس همه‌ی یونانیان میرا هستند.

زمانی‌که این‌گونه استدلال منطقی با آن شکل سه سویه‌اش اول بار توسط ارسطو مورد استفاده قرار گرفت، بسیار مفید فهم واقع و موجب رهایی فکر شد و باعث بسط قلمرو معرفت زمانه و دستیابی به آگاهی و شناختی تازه گردید. ساختار بنیادین منطق ارسطویی در زمان آکویناس هم‌چنان بی‌بدیل خود را حفظ کرد، اما روش‌های مورد استفاده‌ی آن کم‌کم تازگی و طراوت خود را از دست دادند و رفته‌رفته موجبات تحدید فکر و اندیشه را فراهم آوردند. روش برهان قیاسی برخلاف نقش آن در دوران ارسطو که ابزاری بیش نبود، وجهی آیینی [و حتی مقدس] پیدا کرد، و بعد از آن که این روش کاملاً صبغه‌ی حکمی مقدس را یافت، دیگر کوشش و زحمتی نیز در جهت بهبود این روش انجام نشد. به‌زودی ذهن تیزهوش آکویناس جوان بر این روش جدل و استدلال (قیاس) چیره شد. به‌تدریج جوانه‌های اندیشه‌ی فلسفی در آکویناس پدیدار می‌شدند و دیری نگذشت که او متوجه کاربرد روش قیاس برای روشن و شفاف کردن افکار فلسفی خودش شد.

در همین زمان بود که توماس به‌شدت تحت‌تأثیر سلوک فرقه‌ی دومینیکن قرار گرفت. وی مدت شش سال در دانشگاه فردریک دوم در ناپل به‌سر برد، سپس به فرقه‌ی دومینیکی پیوست و به کولونی رفت تا نزد آلبرتوس ماگنوس، که در میان فلاسفه‌ی آن زمان از سران مشاییان و ارسطوییان بود، تلمذ کند. او، در سال ۱۲۴۵، در پاریس زیر نظر آلبرت کبیر به تحصیل پرداخت. در ۱۲۴۸ با آلبرت کبیر به کلن رفت و در ۱۲۵۲ به پاریس بازگشت و استاد الهیات شد.

تصمیم توماس آکویناس برای پیوستن به فرقه‌ی دومینیکن بهت و حیرت و بعضاً آشفتگی خانواده‌اش را در پی داشت. آن‌ها از آن‌جا که جملگی از استعداد درخشان و فطرت عمیقاً مذهبی او آگاه بودند، پیش از این نیز او را تشویق می‌کردند تا در صفوف خادمان کلیسای رسمی قرار گیرد؛ چراکه اطمینان داشتند استعداد ذاتی او از سویی و پیشینه‌ی خانوادگی‌اش از طرف دیگر، بدون تردید او را سرانجام در جایگاه اسقف اعظم شهر ناپل می‌نشاند. بنابراین، تصور آن‌که آکویناس سرگردان و آواره در گوشه و کنار ایتالیا مشغول گدایی باشد، عکس‌العمل‌های تندی را در خانواده‌اش در پی داشت.

با این‌حال، توماس در این مورد مصمم بود. او خود را کسی می‌دید که در راه دفاع از ایمانش به همه چیز پشت کرده بود و زندگی معنوی توماس همیشه مُلهم از طریقت و سلوک قدیس فرانسیس آسیسی بود. با آن‌که بین این دو تفاوت‌های عمده‌ای در هدف نهایی و قرائت‌شان از مذهب وجود داشت. چنان‌که توماس بر خلاف فرانسیس آسیسی غور و بررسی در جهان منطق ارسطویی را به گشت‌‌وگذار در طبیعت و گفت‌وگو با پرندگان ترجیع می‌داد.


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

برتراند راسل می‌گوید «او به‌عنوان بزرگ‌ترین فیلسوف مدرسی شناخته می‌شود». راسل، برتراند، «تاریخ فلسفه‌ی غرب»، ترجمه‌ی نجف دریابندری، ص ۳۴۹






فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، ج ۱، ص ۹۵.




استراترن، پل، پیشین، ص ۱۷
همان، صص ۱۷-۱۹؛ پل استراترن می‌نویسد: دومینیکن‌ها فرقه‌ای رهبانی و زاهدانه به‌شمار می‌رفتند که کمی بیش از هفتاد سال قبل، یعنی به‌سال ۱۲۱۵ میلادی یک متشرع متعصب به‌نام دومینیک قدیس آن را تأسیس کرده بود. هدف اصلی این فرقه از بین‌بردن هرگونه الحاد و دگراندیشی نسبت به آرای رسمی کلیسا بود. اعضای این فرقه ردای بلند و سیاهی می‌پوشیدند و در آغاز تأسیس آن می‌بایستی که سرگردان و آواره روزی خود را از صدقه و خیرات مردم تهیه می‌کردند. اما بعدها این فرقه بیش‌تر به امر آموزش اعضایش متمایل شد؛ هرچند که دومینیک قدیس، امر آموزش و استفاده از زیرانداز نرم را به یک اندازه نهی می‌کرد.
راسل، برتراند، پیشین، ص ۳۴۹
فرانسیس آسیسی، در دو دهه پیش از آن فرقه‌ای را بنیان گذاشته بود که به‌نام او، فرقه‌ای فرانسیسی نامیده می‌شد. فرانسیس همه‌ی زندگی خود را وقف پرستاری از ضعفا و نیازمندان و بیماران کرده بود. حتی حیوانات و پرندگان نیز از دایره‌ای مراقبت و رحمت او بیرون نبودند و آن‌ها را به‌همان چشمی نگاه می‌کرد که گویی برادرانش هستند.


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ فلسفه │ زندگی‌نامه فیلسوفان │ فیلسوفان مسیحی