دولتی به کام رندان
مروری بر اهمیت و نقش دولت صفویه در تاریخ تشیع
فهرست مندرجات
◉ مقدمه
◉ چشمانداز تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا صفویه
◉ صفویان، از گرایش به تشیع تا اعلام رسمی آن
◉ اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع
◉ جمعبندی
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
دولت صفویه
پديدهی «قزلباش»، که زاییدهی «تشیع صفوی» در تاریخ کشور ایران کنونی است، از بحثبرانگیزترین موضوعات تاریخ این کشور است. ايرانشناسانی چون ادوارد براون و والترهينتس، و کسانی چون لرد استانلی و چارلز گری اين پديده را يک ضرورت تاريخی برای حفظ وحدت ملی و استقلال ميهنی ايران تلقی کردهاند؛ محققان اکادمی علوم شوروی سابق چون پتروشوفسکی و پيکولوسکايا و ديگران، عقيده دارند که سلطنت يک امر عادی و استمرار طبيعی حاکميت قوم ترک در ايران بوده است. بزرگان ايرانیِ معاصر ظهور قزلباشان بهويژه شيخ فضلالله روزبهان خنجی و شیخ شرفالدین بَدلیسی از پدیدهی قزلباش بهعنوان بلای ايرانستيز و دينبرانداز ياد کردهاند. شماری از مورخان ايرانی سدهی حاضر ظهور صفويه را يکی از الطاف خدايی برای انتشار و تقويت «اسلام اهلبیت» (یعنی تشيع صفوی) دانستهاند.
پيدايش قزلباشان صفوی با پيدايش تصوف پيرپرست (ولیپرست) در سدههای حاکميت ترکان در خاورميانه از دوران سلجوقی بهبعد و تحولاتی که در دوران مغولان و ايلخانان در آن رخ داد ارتباط تنگاتنگ دارد؛ و کسانی که در تاريخ صفوی مطالعه کردهاند مطالعه خود را با بررسی چگونگی شکلگيری و تحول و تطور تصوف دوران سلطهی مغولان در ايران و خاورميانه آغاز کردهاند.
صفویان بهعنوان اولین سلسلهای که پس از ورود اسلام به ایران توانستند با تشکیل دولت متمرکز و قدرتمند، هویتی مبتنی بر مذهب تشیع را برای این سرزمین و ساکنان آن ایجاد نمایند، از یکسو موجب بازگشت ایران به صحنهی معادلات و مناسبات جهانی شدند و از دیگر سوی، ایرانی را بنیان نهادند که در دورههای بعد از خود نیز منشأ اثر فراوان بودهاند؛ بر این اساس میباید، در مطالعات تاریخی ایران بالاخص در حوزههای دینی، مذهبی، فرهنگی و تمدنی به اهمیت و نقش صفویه توجهی ویژه نمود. در واقع صفویان در میان تمامی سلسلهها و حکومتهای شیعهمذهب در طول تاریخ اسلام، مهمترین و موثرترین نقش را در پیشرفت تشیع و نهادینهکردن آن داشتهاند. نگاهی کلان و تاریخی به این دوران، این سئوال را ایجاد مینماید که نقش صفویان در تاریخ تشیع در چه متغیرهایی میتواند بررسی شود؟
▲ | مقدمه |
نقش صفویان در تاریخ تشیع درچه متغیرهایی میتواند بررسی شود؟ برای پاسخگویی به این سئوال، این فرضیه پیشروست که: «صفویان شرایطی را فراهم نمودند که مذهب تشیع توانست بهعنوان ایدئولوژی حاکمیت در جهان اسلام مورد توجه و پذیرش قرار گیرد.»
بررسی این موضوع در حوزهی مطالعات تاریخی و از نوع توصیفی-تحلیلی قرار میگیرد. در این بررسی از روش تحقیق تاریخی استفاده شده و روش جمعآوری دادهها مبتنی بر نوشتههای مورخان ایرانی عصر صفوی و سفرنامههای اروپاییان و نیز تحقیقات جدید میباشد. یافتههای اساسی تحقیق، فرضیهی فوق را تایید مینماید و نشان میدهد که در دوران حاکمیت سیاسی صفویان و رسمیت مذهب تشیع، شرایطی فراهم شد که حکما، فقها، علما، دانشمندان و هنرمندان شیعهمذهب با فعالیت و تلاش و کوشش خود، توان مذهب تشیع را بهعنوان ایدئولوژی حاکمیت و توانمند در جهت ایجاد هویتی جدید و تمدنساز، تثبیت نمایند.
موضوع گرایش مذهبی یک جامعه نیز به مانند دیگر پدیدههای تاریخی، یک موضوع شبکه محور است. عوامل متعددی در یک دورهی زمانی نهصد ساله دست به دست هم داد و شرایطی را فراهم نمود که تشکیل دولت صفویه و اعلام رسمیت مذهب تشیع، نتیجه و ثمرهی آن بود. تکیهگاه اصلی این شرایط، نفوذ تدریجی اما آهسته و آرام تشیع در ایران از همان قرن اول هجری بوده است.
ورود اسماعیل، کوچکترین فرزند شیخ حیدر، به تبریز در سال ۹۰۷ هـ.ق و تشکیل سلسلهی صفویه و اعلام رسمی مذهب تشیع، پایانی خجسته بر یک دورهی طولانی تلاش شیوخ صفوی برای بهدستگیری قدرت بود. با این وجود، این اقدام او، آغازی برای پرداختن به جنبههای مختلفی از توان و انرژی مذهب تشیع نیز محسوب میشد که تا آن زمان فرصتی برای قرار گرفتن در جایگاه حاکمیت پیدا نکرده بود. گزارشهای تاریخی نشان میدهند که این نوجوان صفوی با حمایت گروهی با عنوان «اهل اختصاص» چگونه توانست به این مهم دست یابد؛ لذا موفقیت او تا حد بسیار زیادی متاثر از وجود همین حلقهی پیرامونی اوست که با استفاده از شرایط جامعه و قرار گرفتن در پشتسر نوجوانی از خاندان متنفذ و مورد توجه صفویه، اهداف و برنامههای خود را اجرا نمودند. این روش بهعنوان الگویی در تمام دوران حاکمیت صفویه اما با عنوان و شکل دیگری ادامه یافت که حاصل آن، قرار گرفتن تشیع فقاهتی در صدر حاکمیت جامعه ایران بود. بر این اساس دولت صفویه با اعلام تشیع بهعنوان مذهب رسمی کشور و حمایت از آن، فرصتی را فراهم نمودند که نخبگان دینی و علمی و هنری جامعه با دستزدن به تلاش و فعالیتهای جدی توانستند این مذهب را بهعنوان ایدئولوژی توانمند برای ادارهی امور مختلف جامعه تثبیت نمایند.
حمایت دولت صفوی از مذهب رسمی تشیع و استفاده ی بهینه از این شرایط توسط علما، دانشمندان و هنرمندان، موجب شد تا هویت جدیدی مبتنی بر آموزههای تشیع برای ایران بهوجود آید و توان تمدنسازی تشیع[٣] به نمایش درآید. بر این اساس، نقش و اهمیت دولت صفویه در تاریخ ایران و تاریخ تشیع بسیار اساسی و مهم است، به گونهای که مطالعات در این حوزهها بدون توجه به این دولت، مطالعهی ناقصی خواهد بود.
اگرچه مطالعات گوناگونی در مورد چگونگی رسمیت مذهب تشیع در دورهی صفویه و تاریخ تشیع در این دوره صورت گرفته و کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است، اما تمامی، ناظر بر سیر گرایش و رشد این مذهب در این مقطع خاص میباشد و لذا کمتر به تحلیل و بررسی نقش این دولت در تاریخ تشیع و نهادینهکردن این مذهب بهعنوان ایدئولوژی حاکمیت پرداختهاند. براین اساس، متغیرهایی را که بهواسطهی آنها میتوان به ارزیابی نقش صفویان در تاریخ تشیع پرداخت باید بررسی و تحلیل نمود و در این بررسی و بدلیل آنکه تحولات تاریخی را هیچگاه نمیتوان خطی محور تصور نمود، ضرورتا نگاه مختصری به تاریخ تشیع در ایران قبل از صفویه و دوره صفویه نیز شده است تا با استفاده از آنها، نقش و اهمیت صفویان در تاریخ تشیع به صورتی دقیقتر مورد بررسی قرار گیرد.
▲ | چشمانداز تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا صفویه |
اگرچه دولت صفویه بهعنوان عامل اصلی رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع در ایران شناخته میشود، اما موضوع گرایش مذهبی یک جامعه نیز بهمانند دیگر پدیدههای تاریخی، یک موضوع شبکه محور است. عوامل متعددی در یک دورهی زمانی نهصد ساله دستبهدست هم داد و شرایطی را فراهم نمود که تشکیل دولت صفویه و اعلام رسمی مذهب تشیع، نتیجه و ثمرهی آن بود. تکیهگاه اصلی این شرایط، نفوذ تدریجی اما آهسته و آرام تشیع در ایران از همان قرن اول هجری بوده است. پذیرش تشیع و گرایش به آن در تاریخ ایران یک پدیدهی تدریجی و در بستر زمانی نُه قرن بود، اگرچه رسمیت آن در دورهی صفویه بهصورت دفعی رخ داد. صرفنظر از آگاهی ایرانیان از موقعیت و جایگاه اهل بیت در قرآن و نظر رسول خدا و گرایش قلبی به اهل بیت، برخی از نواحی ایران از همان قرن اول هجری بهعنوان پایگاه شیعیان شناخته شده است. قیام مختار و همراهی ایرانیان با وی، کشتار وحشیانهی ایرانیان بهوسیله مصعببنزبیر، جنایات و مظالم آلامیه و حجاجبنیوسف، موجب همراهی ایرانیان با اهل بیت و مهاجرت عدهای از شیعیان کوفه به ایران شد تا بتوانند بدون دغدغهی خیال و به آسودگی در این سرزمین زندگی کنند؛ از جمله فرزندان سائب بن مالک اشعری بودند که از کوفه به ایران مهاجرت کردند و در قم ساکن شدند.[۴] اشعریان مهاجر به قم، دوستدار اهل بیت بوده و اظهار تشیع مینمودند. لذا اهل قم بهزودی به تشیع گرویدند و قم به اولین پایگاه تشیع در ایران تبدیل شد، بهویژه از آنرو که مسکن دیگر قبایل شیعی نیز شد.[۵]
مقبولیت تصوف در ایران پس از حملهی مغولان و قرن هفتم تا دهم هجری از یکسو و گرایشهای متمایل به تشیع در بین آنها از سوی دیگر، ترکیب جدیدی را ایجاد کرده بود که صفویان از آن استفاده بهینه نموده و حرکتی را بنیان گذاشتند که در نهایت به تشکیل این دولت و اعلام رسمیت مذهب تشیع منجر شد.
کانون شیعی قم در گذر زمان توانست نقش موثری در گسترش تشیع در نواحی پیرامونی خود ایفا نماید به گونهای که شعاع آن به کاشان، آوه، تفرش و حتی به شمال ایران نیز کشیده شد. گزارشهای موجود، گرایش مذهبی مردم کاشان را نشان میدهد. در قرن هفتم هجری، مردم این شهر، شیعهی امامیه بوده و همه روزه، صبح در انتظار امام زمان، مراسمی برگزار مینمودند، همانگونه که تشیع مردم آوه و تفرش را اثنیعشری نوشتهاند.[٦] با این وجود، از زمان تاسیس سلسلهی آل بویه و سپس حاکمشدن آنها در بغداد، گرایش مردم ایران به تشیع، قویتر شد.[٧] روزگاری که شعارهای شیعی بر سر در مساجد دیده میشد و از مأذنههای بغداد به گوش میرسید و مراسم عاشورای حسینی در خیابانها و معابر بغداد برپا بود و اهل سنت بغداد را توان مخالفت و جلوگیری از آن را نبود.[٨] چنین بهنظر میرسد در این دوره، قدرت سیاسی جهان اسلام عمدتاً در دست شیعیان بود زیرا در شمال آفریقا و مصر فاطمیان، در یمن زیدیان، در جنوب عراق بنیشاهین، در حله خاندان بنیمزید از قبیله شیعی بنیاسد و در ایران و عراق آلبویه حکمرانی داشتند. اگرچه دورهی تسلط آلبویه بر بغداد دیری نپایید، اما اثرات این گرایش قوی ایرانیان به تشیع با تمام ناملایمات سیاسی، نظامی و مذهبی پس از آن بهویژه دوران غزنویان و سلجوقیان پایدار ماند و بسیاری از نخبگان اداری و دبیران ایرانی در دستگاه خلفای عباسی و سلاجقه نفوذ کردند و به مقامات عالیرتبه وزارت دست یافتند.
انتظار ایرانیان شیعی برای حضور فعالانهتر در مسائل جامعه با حملهی مغولان به بغداد و سقوط خلافت عباسی تحقق یافت. سقوط عباسیان در سال ۶۵۶ هـ.ق، که در جریان حملهی هولاکوخان به بغداد و کشتهشدن المستعصم بالله صورت پذیرفت، بهویژه با توجه به نقشی که برای خواجه نصیرالدین طوسی و ابنعلقمی در این ماجرا بر شمرده شده است،[۹] از یکسو و تسامح مذهبی مغولان از سوی دیگر، گرایش ایرانیان به تشیع را بیشتر و گسترش تشیع را در ایران فراهم کرد. بر این اساس، تغییر مذهبی که از گذشته و در مسیر تسنن به تشیع آغاز و در مسیرهای مختلفی همچون سیاست، فرهنگ، ادب، حدیث، عرفان و تصوف به جریان درآمده بود،[۱٠] با سقوط خلافت عباسی شتاب بیشتری بهخود گرفت. در این میان، نقش خواجه نصیرالدین طوسی، حکیم شیعی با تأسیس رصدخانه و دانشگاه مراغه با یک برنامهریزی تمدنساز برای جبران ویرانیهای مغول و پیشرفت علمی و تمدنی ایران را نباید نادیده گرفت. وی با جمعآوری دانشمندان از سراسر ایران و از چین و اندلس و مصر و شام در مراغه، گامی دراز مدت در راه تولید علم تمدنساز مبتنی بر عقلانیت شیعی برداشت. اقدامات خواجه نصیرالدین، زمینه توسعهی مدنیت و شهرسازی و علوم گوناگون را فراهم ساخت. در جریان این تلاشهای علمی و مجاهدتهای عالمانه، جریانهای فکری و مذهبی زیادی نیز بهوجود آمد که« گاه در کسوت تصوف و گاه - و صد البته بیشتر اوقات - در مذهب تشیع - شیعه اثنیعشری - متبلور گردید.»[۱۱] پیدایش چنین فضایی بر تحکیم جایگاه تشیع در ایران میافزود، لذا در روزگار ایلخانان و بهویژه با سقوط آنها با وجود حکومتهای سنی مذهب در ایران، رشد چشمگیر تشیع بسیار محسوس بود. در این دوره، نوع جدیدی از گرایش مذهبی اسلاممدار در جامعه ایرانی رایج شد که از آن با عنوان «تسنن دوازده امامی» یا «اسلام مردمی» یاد شده است. برخی از وِیژگیهای این جریان جدید عبارت بودند از:
- □ گرایش به اهل بیت با نگارش فضایل و مناقب ایشان و اظهار ارادت به ساحت آنها با وجود داشتن اعتقاد به خلفای راشدین. این گرایش عمومی بهویژه در میان جریانهای منشعب شده از تسنن در این دوره مشهود بود.
□ گرایش به برخی آموزههای اعتقادی شیعی و رواج برخی از مناسک و آداب مذهبی شیعه بهویژه در موضوع عاشورا.
□ پرهیز از تعصبهای مذهبی شدید بهویژه در برخورد با دیگر فرق مذهبی و ایجاد تمایل برای همکاری و دوستی با آنها.
□ عقیده به حاکم آرمانی که همه منتظر او بودند؛ خلیفه واقعی پیامبر که مشتاقانه به انتظار رهبری او بر جامعه نشسته بودند و او کسی نبود جز مهدی موعود که مذاهب مختلف انتظار آمدنش را میکشیدند.
مذهب تشیع در این دوره توانست با شکستن و پشتسر گذاشتن عوامل هویت قومی و سیاسی، در نقش عامل هویتساز ملی ایرانیان ظاهر شود و همین امر، موجبات استمرار آن را بهعنوان مذهب رسمی دولتهای بعدی نیز فراهم نمود.
علاوه بر مسائل پیش گفته، عامل دیگری که موجب رشد چنین جریانی شد، جریانهای عرفانی و نیز صوفیانه بود که رابطهی تنگاتنگی با حضور قوی عناصر تشیع برقرار کرده بودند. بر این اساس، گسترش عرفان و تصوف با صبغهی شیعی، برجستهترین سیمای دینی در این دوره بود.
گفته شده که صفویه و آنچه انجام دادند، خود معلول بودند، معلول نهضت تشیع ایرانیان و نه اینکه تشیع ایرانی معلول نهضت صفویه باشد[٣٣]. ثانیاْ این اقدام آنها یعنی رسمیت مذهبی تشیع، پایان راه نبود، ابتدای مسیر محسوب میشد. مسیری که بهرغم طولانی و پر مخاطره بودنش، مقصد روشنی را پیش روی خود داشت. این مسیر، پس از فراز و فرود فراوان به منزلی رسید که بهرغم تمام گرفتاریها و مشکلاتش، نوید ساختار جدید مذهبی و هویتی را برای ایران و ایرانی داشت.
این گرایش مذهبی جدید علاوه بر آنکه زمینهساز گرایش بیشتر به شیعه دوازده امامی را در قرن بعد فراهم نمود، در آثار علمی و نوشتههای این دوره، کتبیههای مساجد و اماکن تاریخی و مهمتر از همه جبنشهای مذهبی، سیاسی قرن هشتم و نهم هجری قمری همچون سربداران، مرعشیان، کارکیائیان و نیز مشعشعیان در خوزستان تاثیر گذاشت. این جریان نه تنها در مرزهای سیاسی و فرهنگی ایران آن دورهی بلکه در بیشتر قلمرو جهان اسلام دیده میشود، اما کانون مهم و اصلی آن را باید در مرزهای ایران دید. آنچه بر شکلگیری این جریان و تشدید آن در ایران تاثیر گذاشت، تسامح و تساهل مغولان، فقدان حکومت مرکزی قدرتمند بعد از سقوط ایلخانان، گرایش برخی حاکمان به اسلام جدید، تشکیل حکومتهای محلی شیعی، خروج برخی مناطق و نواحی از دایرهی قدرت و نفوذ حاکمیتها و تحلیل رفتن نفوذ دولتها بر این نواحی و سرانجام نقش موثر علما و فقهای شیعه بود. این عامل آخر از موثرترین عوامل بوده است زیرا این گروه بر تلاشهای عموما پنهان خویش در زمینهی تغییر مذهب سلسلههای حاکم افزودند و با این تلاش خود، آنها را به سوی تشیع اصیل هدایت نمودند.[۱٢] نتیجه این عوامل را در گرایش مذهبی شیعی سلسلههای بزرگ و کوچک محلی میتوان دید که پس از سقوط ایلخانان در ۷۳۶ هـ.ق تا تشکیل دولت صفویه در ۹۰۷ هـ.ق در مناطق مختلفی از ایران تشکیل شده و حتی برخی معتقدند که تعدادی از این سلسلهها و از جمله آلجلایر، سربداران و قراقویونلوها دارای گرایشها و تمایلات شیعی امامی بودهاند[۱٣]. در این میان، اظهارنظر در مورد موقعیت شیعیان و رشد اندیشهی تشیع امامیه در زمان تیمور با پیچیدگی خاصی همراه است، اما برآیند این دوره نیز نشانگر رشد گرایش به تشیع بوده است. اگرچه برخی به استناد گزارش مورخان زمان تیمور، او را شیعه معرفی مینمایند.[۱۴] اما او معتقد به فقه تسنن بوده و حتی گفته شده که حنفی بوده است.[۱۵] با این وجود، روابط او با علمای شیعه و به ویژه با گروههای شیعه، روابط دوگانهای بوده است؛ از روابط دوستانه و صمیمیت تا سختگیری و کشتار. لذا بیمناسبت نخواهد بود اگر گفته شود بهرغم رشد گرایش تشیع در این دوره و تاثیرگذاری این رشد بر شخص تیمور، نظر تیمور و عملکرد او با شیعیان را تنها باید از جنبهی سیاسی دید و بهعبارتی در«موضوع اظهار دوستی علی از طرف تیمور، عامل سیاسی دخالت داشته» و او برای استفاده از تمام ظرفیتها و امکانات اتباع خود به این ویژگی نیز متصف شده است.[۱٦] با وجود این مسئله، رشد تشیع امامی در این دوران، فضای فکری و فرهنگی اجتماعی ایران را گرفته بود. این گرایش و اقبال عمومی میتوانست نوید غلبه نهایی اندیشهی تشیع امامیه را بر سایر اندیشهها فراهم آورد، موضوعی که با تشکیل دولت صفویه، صورت عملی بهخود گرفت.
▲ | صفویان، از گرایش به تشیع تا اعلام رسمی آن |
یکی از موضوعات مهم در تاریخ صفویان، بررسی گرایش مذهبی آنها به تشیع، پیش از تشکیل دولت صفویه است. این موضوع را میتوان اصلیترین مسئله در بررسی تاریخ شیوخ صفویه، در کنار بررسی خاستگاه و پیشینهی آنها محسوب کرد. دور از ذهن نخواهد بود اگر گرایش خاندان صفویه را به مذهب تشیع ادامه و تالی گرایش غالب مذهبی در روزگار ایلخانان و بعد از آن بدانیم. یک وِیژگی بارز گرایشهای مذهبی آن دوره، جریان یافتن آن در مسیرهای مختلفی بود که از آن میان، مسیر تصوف و عرفان از اقبال بیشتری در بین مردم برخوردار بود. مقبولیت تصوف در ایران پس از حملهی مغولان و قرن هفتم تا دهم هجری از یکسو و گرایشهای متمایل به تشیع در بین آنها از سوی دیگر، ترکیب جدیدی را ایجاد کرده بود که صفویان از آن استفاده بهینه نموده و حرکتی را بنیان گذاشتند که در نهایت به تشکیل این دولت و اعلام رسمی مذهب تشیع منجر شد.
میزان باور و اعتقاد شیوخ صفوی به آموزههای شیعی را در میانهی محوری میتوان تصور نمود که یکسوی آن را انواع اتهامات و هتاکیهای مخالفینی چون ازبکان فراگرفته که نسبت به اعتقادات مذهبی شاهان صفوی بیان داشتهاند[۱٧] و سوی دیگرش را تعاریف و تمجید و تکریم نویسندگان دوره صفویه و بهویژه آثاری همچون «صفوةالصفا» تشکیل میدهد.[۱٨] در این میان و بدون آنکه درصد اثبات یکی و ابطال دیگری باشیم، اذعان به این امر ضرورت دارد که شیوخ طریقت اردبیل نیز در همان میدانی حرکت میکردند که دارای شاخصههایی میباشد. لذا بهکاربردن واژهی «سیاسی»بودن اقدام آنها در استفاده از گرایشهای مذهبی جامعه و پایبند نشاندادن خود به آن، دور از ذهن نخواهد بود. گرایش صفویان به تشیع تا پیش از تشکیل این دولت و اعلام رسمی مذهب تشیع بهعنوان ایدئولوژی جدید حاکمیت، صرفنظر از نزدیکی آموزههای شافعی که آنها بدان معتقد بودند، متأثر از شرایط جامعه و رواج همان نوع از اسلام پیشگفته بود. نکتهی مهم در این جریان این است که حرکت سیاسی تشیع روز به روز گسترش مییافت و شیوخ طریقت اردبیل نیز بخشی از این حرکت را تشکیل میدادند. لذا گرایش آنها به تشیع، دقیقاً تابعی از جریانهای سیاسی - مذهبی ایران آنزمان محسوب میشد. اما با ورود اسماعیل به تبریز در ۹۰۷ هـ.ق و آغاز حکومت صفویان، این موضوع صورت دیگری بهخود گرفت که تاحدودی با مسائل پیش از آن، تفاوت داشت.
تشکیل دولت صفویه از نتایج نفوذ معنوی شیخ صفیالدین اردبیلی و فرزندان او در میان ایلات قزلباش بود. این نفوذ معنوی، آنها را بهصورت رهبران مذهبیای درآورد که از قدرت سیاسی و نظامی ایل نیز بهره میبردند.[۱۹]
طرح شعارهای مذهبی شیعه از سوی اسماعیل و الزام به پذیرش آن برای جامعه صرفنظر از مسائلی که در روابط صفویان با عثمانیها و ازبکان بهوجود آورد، شرایط داخلی و منطقهای را نیز شدیداً تحث تاثیر خود قرار داد. پذیرش مذهب رسمی جدید در ایران با وجود گزارش مورخین از صدور فرمانهای شدید در برخورد سخت با مخالفین و انتشار این مذهب با استفاده از گروهی که وظیفه گردنزدنها را داشتند و با عنوان تبرائیان از آنها یاد میشود،[٢٠] در مقایسه با برخورد دولتمردان عثمانی با مخالفین مذهبی خود، موضوع سخت و پیچیده اجتماعی نبود. فراهمبودن شرایط مذهبی جامعه برای پذیرش مذهب جدید و رشد گرایشهای شیعی در آن دوره، تدریجیبودن پذیرش آیین تشیع در ایران صفوی و فشار مضاعفی که از سوی دولتهای سنیمذهب شرق و غرب ایران بر این دولت وارد میشد، از دلایل اصلی این تفاوت است. بر این اساس، تشیع رسمیشده در آغاز دولت صفوی نیز همچون گرایش مذهبی پیش گفتهی آنها؛ از نوع سیاسی بود. لذا پذیرش حاکمیت اسماعیل در هر منطقه و ناحیه را میتوان به نوعی، تایید پذیرش مذهب او هم دانست. علاوه بر این، فاصله زیادی بین تشیع اعتقادی و فقاهتی با تشیع سیاسی در آن مقطع میتوانست وجود داشته باشد. در توجیه این اقدام اسماعیل، آن را به حساب بکارگیری یک ایدئولوژی مذهبی پویا توسط دولت جدید برای غلبه بر مشکلات اولیه و نیز ایجاد تمایز آشکار بین خود و دولت عثمانی سنی مذهب گذاشتهاند.[٢۱] اما علاوه بر این و حتی مقدمتر اینکه تصمیم اسماعیل متاثر از شرایط داخلی و گرایش از پیش موجود در جامعه نسبت به مذهب تشیع بود. اسماعیل با این کار خود، سه قرن تلاشهای صورتپذیرفته برای اشاعه آموزههای مذهب تشیع را از قوه به فعل درآورد و با حمایت از این جریان، مذهب تشیع را یکی از مولفههای حاکمیت خود قرار داد. قضاوت پیرامون اینکه در این مورد او به تاریخ سیاسی دینی ایران دوران باستان و بهویژه دوره ساسانیان نظر داشته، به دلیل فقدان اطلاعات و سکوت منابع ممکن نیست، اما آنچه درادامه حیات صفویان دیده میشود، نشان از سیاست دینی آنها داشت. لذا منطقی است اگر گفته شود که اعلام رسمی مذهب تشیع در آغاز دولت صفوی، به این دولت، هویت ارضی و سیاسی داد[٢٢] اما در ادامه و تا پایان دولت صفوی، مذهب رسمی این دولت، نقش اصلی را در تکوین هویت ملی ایرانیان داشته است. به عبارت دیگر، مذهب تشیع در این دوره توانست با شکستن و پشت سر گذاشتن عوامل هویت قومی و سیاسی، در نقش عامل هویتساز ملی ایرانیان ظاهر شود و همین امر، موجبات استمرار آن را بهعنوان مذهب رسمی دولتهای بعدی نیز فراهم نمود.[٢٣]
در بعد سیاسی، ثبات و دوام و قوام استقلال سیاسی ایران در چهار قرن گذشته، وامدار دولت صفویه است. تثبیت مرزهای سیاسی، ارائهی هویت سیاسی مستقل، تامین امنیت و ثبات معین ارضی، دفاع از کشور در برابر دشمنان خارج و بهویژه رهانیدن ایران از دست همسایگان طمعکار و دهها کارکرد مهم سیاسی دیگر، تصویری از اهمیت این دولت را در تاریخ سیاسی ایران به نمایش میگذارد.
در بررسی تاریخ مذهبی ایران عصر صفوی و گرایش صفویان به تشیع اصیل دوازده امامی و بهویژه تشیع اعتقادی و فقاهتی، یکسانبینی مسیر گرایش و عوامل موثر بر آن در روزگار قبل از تشکیل این دولت و در روزگار دولت صفویان، نادرست است. اصولا عوامل موثر در گرایش به تشیع قبل از تشکیل دولت صفوی مسئلهای عموما داخلی و متاثر از شرایط حاکم بر مسائل داخلی بود در حالی که در گرایش به شیعه اعتقادی و فقاهتی، علاوه بر گذشت زمان و زمینههای داخلی، مسائل خارجی و سیاسی نیز موثر بوده است. این تفکیک حتی با وجود گزارشهایی مبنی بر رواج بسیار زیاد تشیع در بین تمام اقوام ترک زبان آسیای صغیر قبل از تشکیل دولت صفویه است.[٢۴] بدیهیترین استدلال علاوه بر مسائل خارجی ناشی از هم مرزی دولت صفوی با دو قطب مستحکم جهان سنت در شرق و غرب خود به موضوع مهاجرت علمای شیعی به منظور بهرهمندی از شرایط امنیتی موجود در قلمرو صفویه و استفاده از آن برای ترویج عقاید خود و نهادینهکردن تشیع در ایران باز میگردد. اگر روزگاری نهضت صوفیانهی صفویان تنها سایهای از گرایشهای شیعی برخود داشت، در شرایط جدید تمام همّ و تلاش دولت صفوی، مصروف به قوام و دوام مذهب تشیع شد. اگر رمز پایداری و زندهماندن نهضت صفویان بعد از مرگ جنید و حیدر در تزاید قدرت طریقت صوفیگری دیده میشد،[٢۵] در روزگار بعد، این قدرت نیروی مذهبی بود که در دستگاه اداری دولت صفوی نفوذ بیشتری پیدا کرد تا جایی که شاه تهماسب ضمن اظهار اطاعت از محقق کرکی، در مورد او متعقد بود که «او نائب حضرت ولیعصر بوده و سلطنت حقهی حق او میباشد».[٢٦] این جایگاه مستحکم کرکی تا جایی پیش رفت که حتی پس از مرگش نیز موجب شد تا در نزد شاه صفوی از جایگاه اجتهادی بالاتر برخوردار باشد و مجتهد جبل عاملی را ترجیح دهد،[٢٧] بر خلاف آنکه علمای شیعی دیگری نیز همچون قطیفی از سایر بلاد هم حضور داشتند. اعلام عنوان «مجتهد الزمانی» برای شیخ عبدالعالی بن علی کرکی از سوی شاه اسماعیل دوم و بیان این مطلب که این عالم شیعی، صاحب برحق امر سلطنت است[٢٨] را باید نقطهی عطفی در حرکت جامعه و دولت صفوی بهسوی آموزههای شیعه دوازده امامی دانست، امری که در روزگار شاهان بعدی صفوی سرعت بیشتری به خود گرفت. ناگفته نماند که از زمان شاه عباس اول به بعد، اندک اندک زمینههای غلبه تشیع فقاهتی بر تشیع سیاسی فراهم شد و البته در روزگار جانشینان او، قدرتمندی جایگاه و موقعیت علما و مسائل داخلی، تاثیر مهمتری در این مسئله داشت تا نقش مسائل خارجی. سیاست مذهبی شاه عباس اول که حالت متعادلتری نسبت به پیشنیان خود داشت و تعصّب کمتری در این حوزه نشان میداد، ضمن آنکه علاقه کافی نیز به ترویج و تقویت مذهب تشیع داشت، از عوامل مهم و موثر این موضوع بود.[٢۹] همچنین وجود علما و فقها و فلاسفهی بزرگ جهان تشیع در این مقطع نیز بر تحکیم و قوت جریان رو به رشد حرکت به سمت تشیع فقاهتی موثر بود. شیخ بهایی، میرداماد، ملاعبدالله شوشتری اصفهانی، ملامحمد تقی مجلسی و فرزندش ملامحمدباقر، ملامحسنفیضکاشانی و دهها عالم و متفکر شیعی این دوره توانستند حرکتی را که محقق کرکی، غیاث الدین منصور دشتکی، شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی و دیگرانی از علمای بزرگ شیعه در اولین سده عمر سیاسی صفویان بنیان گذاشته و تبیین نموده بودند، با قوّت و استحکام ادامه دهند. این عده در این راه اگرچه متهم به همراهی و همکاری با حکام جائر و فاسق نیز شدند، اما نباید فراموش کرد که این امر تنها بهمنظور تکمیل و پیمودن راه نیم رفته بود و برای تحکیم هرچه بیشتر قدرت تنها مرکزیت شیعی در آن هنگام بود. در اصل، ضرورت دفاع از مذهب حق و مصلحتی بزرگتر، آنان را موقتا به چنین موضعی کشانیده بود و در غیر این صورت، اصول سیاسی ایدئولوژی شیعی به گونهای نیست که مشروعیت حاکم و نظام حاکمی را که قدرت را از راههای نامشروع به دست آورده و به شیوههای مغایر با ضوابط شرعی عمل میکند، بپذیرد.[٣٠] بنابر همین ضرورت مقطعی است که سازگاری نهاد مذهب با نهاد حکومت و سلطنت صفوی در طول دوره حکومت آنها همواره بر یک مسیر ثابت نبود و در برخی مواقع حتی با مخالفت آشکار و نهانی از سوی علمای طراز اول شیعه و گاه بدبینی دستگاه حاکمیت نسبت به نهاد دینی و روحانیت روبرو هستیم.[٣۱]
توجه به علوم و فنون مختلف، هنرها و صنایع گوناگون و ادبیات در دوره صفویه، یکی از شاخصهای تمدنی این دوره محسوب میشود. شاهان صفوی به همان میزانی که در ترویج تشیع تلاش میکردند، در ایجاد مدارس و بسترهای مناسب برای آموزش دانشهای مذهبی نیز میکوشیدند.
با توجه به مسائل پیش گفته، گرایش شیوخ و طرفداران طریقت صفوی به آموزههای شیعی، اولاً یک حرکت تدریجی و آرام آرام بود که تحت شرایط خاص جامعهی ایران در قرون منتهی به اقدام اسماعیل در ۹۰۷ هـ.ق و اعلام رسمی مذهب تشیع شکل گرفته بود. بر این اساس، یک منطق علمی و درست در تبیین چرایی اعلام رسمیت مذهب تشیع ازسوی او؛ به سراغ خواب و رویاها نمیرود و هیچگاه پای استدلال خود را چوبین بر نمیگزیند. شناخت دقیق شرایط زمانه، آنهم بهواسطه حضور در صحنههای مختلف و نیز به دلیل وجود مشاورین و مربیان که اهل اختصاص نامیده شدهاند[٣٢] و تجزیه و تحلیل این اوضاع، موجب شد تا او با این کار خود، ایدئولوژی نوین و پر انرژی را برای تثبیت حاکمیت خود بهکار ببرد. از سوی دیگر، آنچه اتفاق افتاد، یک حرکت دور از ذهنی نبود، حرکتی با زمینههای طولانی و قابل پیشبینی؛ لذا گفته شده که صفویه و آنچه انجام دادند، خود معلول بودند، معلول نهضت تشیع ایرانیان و نه اینکه تشیع ایرانی معلول نهضت صفویه باشد.[٣٣] ثانیاً این اقدام آنها یعنی رسمیت مذهب تشیع، پایان راه نبود، ابتدای مسیر محسوب میشد. مسیری که بهرغم طولانی و پر مخاطره بودنش، مقصد روشنی را پیشروی خود داشت. این مسیر، پس از فراز و فرود فراوان به منزلی رسید که بهرغم تمام گرفتاریها و مشکلاتش، نوید ساختار جدید مذهبی و هویتی را برای ایران و ایرانی داشت. رسیدن به این نقطه موفقیت و اعتبار با حمایت دولتمردان صفوی و البته با تلاش و همت حکما و دانشمندان شیعی مذهب بود که در این دوران، خوش درخشیدند. در واقع شاهان صفوی در این زمینه، خود فاقد نظر و دیدگاه و اندیشه بودند. آنها با آماده کردن شرایط و دفاع از مذهب تشیع، بستر مناسبی را فراهم کردند که موجب رشد دوباره و اوجگیری اندیشههای تمدنساز شیعی، به مدد علما و حکمای این دوره شد. این عده در اصل همان نقش اهل اختصاصی را داشتند که اسماعیل را مطرح و بر کرسی پادشاهی نشانده بودند، با این تفاوت که در دوران بعد، این گروه در جهت تحکیم مبانی تشیع فقاهتی و تجلی آن در تمام امور اجتماع تلاش نمودند. حاصل این مجاهدتها بود که صفویه را در تاریخ تشیع، پر اهمیت نمود.
این ساختار جدید اگرچه در ابتدا با انگیزههای سیاسی شکل گرفت، اما در ادامه، مسیر اعتقادی را برگزید، لذا پایداری مذهب تشیع بهعنوان مذهب رسمی کشور حتی با فرو پاشیدن دولت صفوی از بین نرفت و بهعنوان ایدئولوژی حاکمیت در سلسلههای بعد از صفویه وجود داشت. با این وجود و فراتر از این دو نتیجه ارزشمند، اهمیت و نقش دولت صفوی در تاریخ تشیع از چنان شرایطی برخوردار است که بررسی تاریخ ایران و تاریخ تشیع بدون پرداختن به آنها کاری ناقص خواهد بود.
▲ | اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع |
مذهب تشیع بهعنوان ایدئولوژی حاکم در جهان اسلام از اوایل تشکیل دولت اسلامی و بعد از رحلت پیامبر اسلام جز در مقاطع کوتاهی و آن هم کم اثر، هیچگاه نتوانسته بود به جایگاه خود دست یابد. این تاکید، نفی گسترش گرایش به تشیع را در طول دوران حاکمیت ایدئولوژی منشعب از تسنن نمینماید. با این وجود، دولت صفویه برای اولین بار موفق شد تا این جایگاه را برای مذهب تشیع بازیابی نماید. بر این اساس، پرداختن به موضوع اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع، موضوعی کلیدی و اساسی میباشد. رهبر انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانیهای خود در تبیین این اهمیت می فرمایند:«اینجانب برخلاف کسانی که صفویه را در چشمها ضد ارزش کردند، تاکید میکنم که صفویه بزرگترین حق را به دانش فقاهت و کلام شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند».[٣۴] همچنین ایران بهعنوان تنها جغرافیای سیاسی دارای فرهنگ غالب تشیع در جهان امروز، پایههایش بر همان اصول و شرایطی که از زمان صفویه بنیان گذاشته شده، قرار دارد.[٣۵] بر همین اساس، نگاه به دولت صفویه را نباید همچون نگاه به یکی از سلسلههای پادشاهی پیش از آن در ایران محدود کرد. در بعد سیاسی، ثبات و دوام و قوام استقلال سیاسی ایران در چهار قرن گذشته، وامدار دولت صفویه است. تثبیت مرزهای سیاسی، ارائهی هویت سیاسی مستقل، تامین امنیت و ثبات معین ارضی، دفاع از کشور در برابر دشمنان خارج و بهویژه رهانیدن ایران از دست همسایگان طمعکار و دهها کارکرد مهم سیاسی دیگر، تصویری از اهمیت این دولت را در تاریخ سیاسی ایران به نمایش می گذارد؛ لذا در مورد این دسته از دلایل اهمیت دولت صفوی گفته شده «اهمیت این سلسله به تاریخ ملی ایران محدود نمیشود، بلکه صفویان بودند که ایران را مجددا به صحنهی تاریخ جهانی آورد.»[٣٦] با وجود تمام اهمیت و اعتباری که این دسته از کارکردهای دولت صفوی در تاریخ بلندمدت ایران زمین دارد، ولی در اینجا تنها به اهمیت و نقش کارکرد دولت صفوی در تاریخ تشیع پرداخته میشود.
۱- اختصاص یک جغرافیای سیاسی مشخص برای مذهب تشیع
جغرافیا بهعنوان بستر حوادث تاریخی نقش مهمی در پیدایش و تحول تاریخ برعهده دارد. رسمیت مذهب تشیع در دورهی صفویه و در آغاز توسط شاه اسماعیل اول، مذهب تشیع را دارای جغرافیایی نمود که به پشتوانهی قدرت سیاسی حاکم بر این جغرافیا، توانست در میان دیگر مذاهب اسلامی برای خود، موقعیت مهمی بهدست آورد. اگرچه پیش از این و در زمان خاندانهای حکومتگر دیگری در ایران و خارج از آن، مذهب تشیع بهعنوان گرایش مذهبی آنها دیده میشود، اما هیچکدام از آنها نتوانستند یک جغرافیای ثابت و مستحکم و جاودانهای را برای این مذهب فراهم نمایند. همچنین در نمونههای پیشین، مذهب تشیع امامیه، جایگاه سیاسی مستحکمی نداشت، لذا سایر گرایشهای مذهبی تشیع را در برمیگرفت. این جغرافیای جدید که بهتدریج و در طول سالیان متمادی و به انواع روشها و منشها برای مذهب تشیع فراهم شد، بهرغم آنکه در میانه دو سنگ آسیاب تسنن یعنی جغرافیای سیاسی عثمانی و ازبکان قرار داشت، به دلیل موجودیت مستقلی که پیدا نموده بود، توانست در برابر تمام ناملایمات ناشی از این همجواری مقاومت نماید و بهعنوان پایگاهی مستحکم برای مذهب تشیع تا زمان حاضر باقی بماند.
۲- مکانیابی مذهب تشیع در پیدایش و تکوین هویت جدید ایران
هویت بهعنوان یک مفهوم نسبی، مرز ما و دیگران را تشکیل میدهد.[٣٧] این مفهوم نسبی به عوامل متعددی وابسته است که در شکلگیریاش دارای نقش هستند. بیگمان، دین و گرایشهای معنوی، یکی از شاخصههای اصلی در معرفی هویت است. در تاریخ ایران، سلسلههای متعددی را میتوان برشمرد که از شاخصههای دینی ویژهای برخوردار بودهاند که به استناد به آن، هویت جامعه را تعیین نمودهاند. از این میان، اکثریت قریب به اتفاق آنها نتوانستند پایدار باقی بمانند. اما اعلام رسمیت مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل ضمن توجه دوباره به عنصر دین و مذهب بهعنوان رکن هویت بخش جامعه و بازگرداندن مذهب به ارکان هویت بخش و اختصاص مکانی برای آن در میان عوامل موثر، هویت جدیدی را برای جامعه ایران تعریف نمود که شاخص آن، همین نوع مذهب بود. این اقدام به هر دلیلی که بوده باشد، مذهب تشیع را در جایگاه ایجادی برای هویت قرار داد و لذا به همین دلیل گفته شده اسماعیل اول در کنار به اطاعت در آوردن مناطق و ایالات داخلی، در سایهی سعی و تلاش و تهدید و تشویق، مذهب تشیع را هم بههمراه خود از یک نیروی اجتماعی بهیک نهاد مستقر هویت بخش تبدیل نمود.[٣٨] هویت جدید ایرانیان به گونهای بود که حتی در نامیدن آنها نیز از اصطلاح تشیع استفاده شد و از عنوان «مسلمان شیعه ایرانی فارسی زبان» برای معرفی آنان استفاده میشود.[٣۹] این اقدام صفویان همان ویژگی پیشگفته است که براساس آن، هویت سیاسی و فرهنگی امروز ایران نیز در قالب آن تعریف میشود.
۳- توجه به علم و دانشهای شیعی
دورهی صفویه بهعنوان آخرین دورهی شکوفایی تمدن اسلامی در ایران شناخته میشود. یک نکتهی مهم در این دوره که کلید فهم مدنیت ایرانی محسوب میشود این است که کارکرد مذهب تشیع بهعنوان گرایش مذهبی حاکم بر این مرحله، چه عملکردی داشته است؟ به عبارت دیگر، تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم و در اوج اعتلای خود به میزبانی و رهبری گرایش مذهبی تسنن و تشیع خوش درخشید اما در این مرحله، مذهب تشیع و آموزههای آن را در برگ برگ اوراق زرین تمدن اسلامی میتوان دید. اهمیت این بعد از نقش صفویه در تاریخ تشیع از زاویه دیگری نیز قابل بررسی است. رسمیت مذهب تشیع در این دوره و توجهی که به علوم و دانشها شد، نشان داد که مذهب تشیع با نگاهی سرچشمه گرفته از حکمت متعالیه، در حوزههای مختلف علمی نیز برای پیروان خود، برنامه و دستورالعمل دارد. مذهبی نوگرا و منطبق بر خواستههای روحی است که علائق علمی و ذوق هنری بشریت را نیز در نظر میگیرد. توجه به علوم و فنون مختلف، هنرها و صنایع گوناگون و ادبیات در دوره صفویه، یکی از شاخصهای تمدنی این دوره محسوب میشود. شاهان صفوی به همان میزانی که در ترویج تشیع تلاش میکردند، در ایجاد مدارس و بسترهای مناسب برای آموزش دانشهای مذهبی نیز میکوشیدند.[۴٠] این توجه وِیژه موجب رشد و گسترش علوم و دانشها شد تا جایی که در بیشتر این رشتهها با پدیدهای به نام «مکتب»روبرو هستیم. رشد چشمگیر مدارس در داخل شهر اصفهان بهعنوان پایتخت دولت شیعی صفوی که شاردن - سیاح فرانسوی - تعداد آنها را در محلات مختلف درون حصار شهر ۴۸ باب مینویسد،[۴۱] موجب شد تا مکتب فلسفه اصفهان، مکتب - سبک - ادبی اصفهان و مکتب معماری اصفهان شکل گیرد و در سایر علوم و دانشها نیز ملاکهای شاخصی از آنها در این شهر دیده شود. تجلی شعائر شیعی در منابع و متون ادبی و علمی، شهر اصفهان را بهعنوان پایتخت فرهنگ و تمدن شیعی صفوی تبدیل نمود به گونهای که بررسی تاریخ تمدن شیعه بدون در نظر گرفتن صفویه و شهر اصفهان امکان پذیر نخواهد بود.
۴- اعتلای هنرهای مبتنی بر آموزههای تشیع
آموزههای متعالی تشیع در حوزه مسائل هنری نیز با تشکیل و تثبیت دولت شیعی صفوی فرصت تجلی و اعتلا یافتند. در واقع، حمایت دولتمردان صفوی از هنرمندان و تشویق آنها موجب شد تا هنر شیعی نیز به دست هنرمندان به سرعت مسیر تعالی و تکامل را پیموده، بهعنوان مکتب و سبک خاص، مورد استفاده در دورهها و مکانهای دیگر قرار گیرد. در این رشد، شاخههای مختلف هنری مورد توجه بود. هنر نمایش با استقبالی که از برپایی تعزیه و نمایشهای محلی در سوگواری امام حسین و یاران ایشان در این دوره شد، به درجهای از رشد رسید که حتی بهعنوان الگویی مورد استفاده غربیان نیز قرار گرفته است.[۴٢] تجلی شعائر شیعی در آثار معماری این دوره پا را از این فراتر گذاشت و عصر طلایی معماری اسلامی با رویکرد شیعی و بهویژه در تزئینات به نمایش درآمد، اگر چه سازههای آن نیز از این ویژگی که بهعنوان سرمشق و الگو مورد استفاده قرار گیرند، برخوردار هستند. اوج این تعالی را در طراحی شهری و معماری شهر اصفهان میتوان دید که به طور حتم، کلکسیون معماری و تزئینات هنری شیعی است. تجلی هنر شیعی را حتی در قالیبافی و نساجی، سفالگری و فلزکاری این دوره میتوان دید. اما در میان، رشد هنر نقاشی و بهویژه خوشنویسی با رویکردی مبتنی بر آموزههای شیعی از جلوههای بیشتری برخوردار است. به استثنای نقاشیهای کاخها و بناهای سلطنتی که نمایش نامطلوبی از هنر نقاشی غیر دینی و نفسانی و شهوانی و همچنین تاثیر پذیرفته از نقاشی غیرایرانی - چینی و اروپایی – را عرضه میکند، تمامی آثار دورهی صفوی، اوج تجلی هنر نقاشی و خوشنویسی شیعی را نشان میدهند. عالیترین نمونههای خوشنویسی در کتیبههای مساجد و منارهها و آثار با محتوایی مبتنی بر عقاید شیعه و به زیباترین نمایش ممکن همراه با طرح و نقشهای برگرفته از حکمت متعالیه هنر شیعی در آثار این دوره، نشانگر این واقعیت مهم هستند که هنرهای مبتنی بر انگارههای شیعی نیز پس از دوران طولانی صبر و انتظار، تنها از دورهی صفویه توانستند جایگاه خود را در تمدن اسلامی بازیابند و برای سایر مسلمانان و دیگر جوامع بشری بهعنوان الگو مورد استفاده قرار گیرند.
۵- حمایت از علمای شیعه و فراهم کردن زمینه رشد دانشهای شیعی
تاریخ تشیع سرشار از مجاهدتها و تلاشهای علمی و فرهنگی عالمان و فرهیختگان بزرگواری است که عمر خود را صرف اعتلای فرهنگی تشیع نمودهاند. دولت صفویه با اعلام رسمیت مذهب تشیع و پایبندی به این مذهب، پشتوانه محکمی برای این دسته از دانشمندان فراهم کرد. دعوت از علمای شیعه سایر مناطق جهان اسلام و استقبال از آنها و توجه و حمایت وِیژه از این عده در کنار حمایت از علمای ایرانی و واگذاری برخی مشاغل و امور مهم، علمای شیعه را به محور و ستون حرکت فرهنگی شیعی دوره صفویه تبدیل نمود. نهضت فرهنگی شیعی دوره صفویه به واسطه وجود این بزرگان جهان تشیع که بهطور جدی مورد حمایت و توجه دولت صفوی بودند، ممکن شد. ناگفته نماند که همراهی علما با دولت صفوی، یک نیاز ضروری برای دفاع از تشیع بود، لذا این عده با حضور در حیطه قدرت قزلباشها، از راه گسترش اندیشههای شیعی و عمق بخشیدن به آن، نقش اساسی را در کنترل قدرت موجود و پیشگیری از انحرافات بیشتری که خطر آنها وجود داشت، ایفا کردند.[۴٣] علاوه بر این، علمای شیعه با در نظر گرفتن وظیفه اصلی خویش، به گونهای حرکت نمودند که نتیجه آن، تبدیل گرایشهای شیعی سیاسی به گرایشهای شیعی اعتقادی و فقاهتی بود. در واقع، مهندسی فرهنگی شیعه که مبین برنامهریزی و مدیریت جامعه بود، به تدریج در اختیار علما قرار گرفت. علاوه بر موارد فوق، دولتمردان صفوی با حمایت از دانشمندان شیعی صاحب تخصص در گرایشهای مختلف علمی و مشاوره با آنان و عمل به رهنمونهای آنان، فرصت و امکانات لازم را برای درخشش آنها در جهان اسلام فراهم نمودند. از این رو بود که افرادی همچون شیخ بهایی، ملاصدرا، میرفندرسکی و علامه مجلسی در صدر متخصصین و صاحبنظران علوم مختلف زمان خود قرار گرفته و خود و آثارشان در جهان علم و دانش شناخته شدهاند. این حکما و دانشمندان که هر کدام چهرهی واقعی حکیم مسلمان و جامع علوم گوناگون بودند، با استفاده از مقامات رسمی که در اختیار گرفتند، طراحی یک برنامه جامع تمدنساز را نمودند که در نتیجه، علوم گوناگون مبتنی بر معارف معنوی تشیع گسترش یافت، آنگونه که مدنیت صفوی با راهبرد مهندسی فرهنگی شیعی به اوج شکوفایی رسید و بار دیگر تجدید حیات علمی ایران در دوره صفویه به ثبوت رسید و حکما و معماران و مهندسان شهرساز، مدارس و مساجد و پلها و قصرها و محلات و کاروانسراهای گوناگون را که برپا داشتند همه حکایت از آن طرح جامع تمدنساز صفوی بر مبنای مهندسی فرهنگی مبتنی بر عقلانیت شیعی دارد. برای نمونه در این مورد، طراحیهای شهری شیخ بهایی در چشمانداز معنویت اسلامی استوار بود و دروازهای میان جهان محسوس و جهان معقول محسوب میشد. ریاضیات در این معماری بهعنوان جوانب وجودی وحدت و تصویری از کثرت به سوی وحدت بود، آن گونه که این مهندسی از معارف باطنی تشیع حکایت دارد و کثرتها، جوانب وجودی وحدت هستند. هنر معماری شیعی صفوی، طرح جهانشناسی قرآن در آیهی نور را بازنمایی میکند، آنگونه که در طرح گنبد صفوی بهعنوان نماد کهکشان، دو صفت الهی اول و آخر و اشراق نورالهی نمایش داده میشود که مستلزم آن است که جهان از لحاظ زمانی، متکی بر مبدا الهی دیده شود و خدا، اول است و عالم از او آغاز شده و خدا، آخر است و عالم به او باز میگردد و نور او روشنایی بخش همهی تاریکیهاست و همه چیز از اوست و بازگشت همه به سوی اوست.
۶- توجه به آموزهها و شعائر مذهبی تشیع
آموزههای مذهبی و شعائر خاص یک مذهب بهعنوان شاخصهای وحدتبخش و البته عنصر تمایز بخش بین گروههای مختلف مذهبی شناخته میشوند. یکی از مهمترین نقشها و اهمیتهای دولت صفوی در تاریخ تشیع این است که آنها پس از اعلام رسمیت این مذهب، تلاش زیادی در احیای آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نمودند و حمایت پیوستهای از آنها داشتند. ضمن اعتراف به وجود برخی افراطها و خرافات و رفتارهای ناشایست از سوی بعضی از سلاطین صفوی و کارگزاران آنها بهویژه در اواخر این دوره و هم زمان با تغییر محتوایی در نوع تشیع حاکم بر جامعه صفوی از سیاسی به فقاهتی و اعتقادی، شاهد رشد بیشتر و توجه دقیقتر آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نیز در این دوره هستیم. این رشد و توسعه موجب شد تا متون فقهی و حدیثی متعددی نیز در راستای توجه بیشتر به آموزههای شیعی به رشتهی تحریر درآید که هدفی جز نهادینه کردن آموزههای شیعی نداشتند. این نقش مهم و کلیدی صفویه در بررسی تاریخ تشیع متاسفانه به دلیل همین انحرافها، مورد غفلت واقع شدهاند، در حالی که مباحث بسیار مهم و اساسی همچون وجوب و یا استحباب نماز جمعه و نمونههای دیگر در این دوره، سخت مورد توجه و اظهار نظر علما قرار گرفت. در واقع، دولت صفویه با توجه به این مسائل، نشانههای شاخص در اعمال و رفتار شیعیان را تثبیت و نهادینه کرد که در نقطه اوج این شاخصها، مراسم سوگواری و جشنهای مذهبی قرار داشت. همچنین توجه به سنت وقف با کارکردهای توسعه معارف شیعی و فرهنگ دینی حاکم بر جامعه در این دوره با نقشهای متفاوت صورت پذیرفت که حاصل آن، گرایش بهسمت احیا و توسعه موقوفاتی بود که عمدهترین محل تامین مخارج ضروری برای توسعه مدارس دینی و معارف شیعی محسوب می شدند.
۷- قرار دادن مذهب تشیع بهعنوان رکن اساسی در نظامسیاسی و قضایی
یکی از مشکلات مذهب تشیع تا پیش از رسمیت آن در دوره صفویه این بود که هیچگاه - و حتی در دورههایی که مورد توجه و پذیرش حکومتها بود- بهعنوان ملاک و معیاری برای نظامهای سیاسی و قضایی پذیرفته نشده بود. حتی با فرض رایج بودن قواعد و قوانین شیعی در برخی حکومتهای محلی و سلسلههای حکومتی پیش از صفویه، هیچگاه آنها نتوانستند از آموزههای مذهب تشیع در تثبیت حاکمیت خود و مشروعیتپذیری خویش و نیز اعمال قوانین قضایی استفاده نمایند. این مسئله حتی در دوران پس از سقوط بغداد و خلافت عباسی و رواج اسلام مردمی پیش گفته نیز ممکن نشد. دولت صفویه را از این نظر باید پیشرو دانست.آنها با استفاده از آموزههای شیعی، اولا در راه تثبیت حاکمیت خود و مشروع جلوه دادن خود برای حکومت استفاده کردند و ثانیا با در اختیار قرار دادن مقام قضاوت در دست مقام صدر که متولی آن از بین روحانیون دینی انتخاب میشد بههمراه برخی دیگر از مشاغل و مناصب که در اختیار علمای دین بود، مذهب تشیع را از حالت یک مذهب ساده و صرفا در بعد عبادی، خارج و آن را بهعنوان مذهبی پویا و فعال و صاحب نقش و اثر در زندگی سیاسی – اجتماعی جامعه عرضه نمودند. در این زمینه نیز با اذعان به برخی انحرافات و سودجوییهای صورت گرفته از مذهب تشیع برای منافع شخصی سلاطین و یا رفتارها و فرامین خلاف دستورات شرعی، برکشیدن مذهب تشیع را تا حد ملاکی برای پذیرش یا رد سلطان بهعنوان تاثیر و اهمیت وِیژه صفویان در تاریخ تشیع میشناسیم. آنها با انتساب خود به اهل بیت (علیهم السلام) و ادعای نیابت امام زمان تلاش نمودند تا از نوعی مشروعیت دینی استفاده و خود را شایستهترین افراد برای حکومت معرفی نمایند. از سوی دیگر، رسیدگی به جرائم و صدور حکم بر مبنای آموزههای شیعی، مسئولیتی بود که در این دوره برعهدهی گروههای مذهبی و علما بود. این دو موضوع بهعنوان رویکردی جدید و با ثبات در تاریخ تشیع در ایران، یادگار دورهی صفویه است.
علاوه بر موارد فوق، ایجاد امنیت و تمرکزگرایی و استفاده از آن برای انتشار مذهب تشیع درکل کشور، توجه به اماکن مذهبی شیعه بهویژه حرم امام رضا و عتبات عالیات، ساختوساز و گسترش اماکن دینی و مزین نمودن آنها به نمادها و شعائر شیعی و ...، نمونههای دیگری از اقدامات صفویان است که در بررسی اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع میتوان به آنها نیز توجه نمود. این اقدامات صفویان خواه مبتنی بر نیازهای سیاسی باشد و یا نشانگر اعتقاد راسخ آنها به تشیع فرصتهای جدیدی را برای مذهب تشیع فراهم کرد که پرداختن به آنها در تاریخ تشیع ضرورت دارد.
▲ | جمعبندی |
بررسی اهمیت و جایگاه دولت صفوی در تاریخ تشیع نشان میدهد که گرایش صفویان به تشیع و سپس اعلام رسمیت آن بهعنوان مذهب حاکمیت و حاکم بر ایران، از انگیزههای سیاسی، آغاز و به بسترهای اعتقادی کشیده شد. این فرآیند، ناشی از حمایت دستگاه سیاسی دولت صفویه و مهمتر از آن، نفوذ گسترده علما و حکمای شیعه در مقامات اداری و دینی و در سمت مشاورت بهعنوان اهل اختصاص بود. این عده توانستند با طراحی نقشه راه تمدنسازی بر مبنای مهندسی فرهنگی معارف عقلانی تشیع، یک مدنیت علوی را برپا دارند. این بررسی نشان میدهد در دورهی صفویه، تشیع توانست هم در زمینه سیاسی و هم در زمینههای علمی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی، از جایگاه مهم و تثبیت شده و موثری برخوردار شود. به عبارت دیگر، تشیع از یک مجموعه آموزههای عبادی و فقهی و البته در انزوا، خارج و بهعنوان ایدئولوژی حاکم بر جامعه، پذیرفته شد و باقی ماند. بر این اساس، بررسی تاریخ تشیع بدون طرح و بررسی و عملکرد صفویان در حوزه مسائل مربوط به تشیع، بیگمان یک بررسی ناتمام و ناقصی خواهد بود.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
[٢]- استادیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
[٣]- برای بهتصویر کشیدن این ادعای دهنپرکن «توان تمدنسازی تشیع»، بهتر است نطری مختصر به فرازهایی از کتاب «حلیةالمتقین»، محمدباقر مجلسی، فقیه و عالم بزرگ جهان تشیع، در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی (آخرین پادشاه از دودمان صفوی) انداخته شود تا ماهیت این تمدن و فرهنگ صفویان که مدت ۲۲۱ سال بر ایران فرمانروایی کردند، کاملاً آشکار شود. علامه مجلسی «در بيان بعضى از آداب متفرقه و فوايد نافعه» مینویسد: «نگریستن به صفحهی شطرنج مثل نگاهكردن به عورت مادر است»، «در حديث معتب از حضرت رسول (صلىاالله علیه وآله وسلم) منقول است كه شكم كسى پُر از چرك و ريم باشد بھتر است از آنكه پُر از شعر باشد»، «درحديث ديگر منقول است ھر كه در خانه او طنبور يا عود يا چیز ديگر از آلتھاى ساز و يا نرد يا شطرنج چھل روز بماند، مستوجب غضب الھى گردد و اگر در اين چھل روز بمیرد فاجر و فاسق مرده باشد و جاى او در جھنم باشد» یا در جای دیگر (آداب معاشرت با کافران و مخالفان)، مینویسد: «مسلمان نباید که با گبر در یک کاسه چیزي بخورد، یا با او در یک فرش بنشیند، یا با او مصاحبت کند.» «ابتدا مکنید اهل کتاب را به سلام، و چون ایشان بر شما سلام بگویید، و در جواب ایشان با ایشان مصافحه مکنید و ایشان را به کنیت نام مبرید، مگر آنکه به مضطر شوید.» «اگر با ایشان مصافحه کنی، از زیر جامه مصافحه کن، و اگر دست به دست او برسد دست را بشوی.» «اگر با اهل ذمّه یعنی جهودان یا ترسایان و گبران مصافحه کنی دست را به خاك یا به دیوار بمال، و اگر با دشمن اهل بیت علیهمالسلام مصافحه کنی دست را بشوی. مشهور میان علما آن است که دست به خاك یا به دیوار مالیدن در صورتی است که دست مسلمان و ایشان هیچیک تر نباشند.» و «گرامیترین شما نزد خدا کسی است که تقیه بیشتر کند. از حضرت صادق علیهالسلام منقول است: دین را حفظ کنید و پنهان دارید به تقیه کردن از مخالفان، به درستیکه شما در میان سنیان از بابت مگس عسلید در میان پرندگان، اگر مرغان بدانند که عسل در شکم آنها هست هر آینه یکی را زنده نمیگذارند، اگر سنیان بدانند که محبت ما در سینهی شما هست هر آینه شما را هلاك کنند.» و ... با اینحال، بهنظر میرسد که تک تک خشتهای این تمدن با جهالت و نفرت مذهبی بنا شده است.
[۴]- اصغر منتظر القائم، تاریخ امامت، قم، نشر معارف، ۱۳۸۴، ص ۱۵۷.
[۵]- حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، تصحیح سید جمالالدین طهرانی، تهران، توس، ۱۳۶۱، صفحات ۲۶۰ و ۲۶۳ و ۲۷۸ و ۲۹۰.
[٦]- برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به یاقوت حموی، معجمالبلدان، الجزء الرابع، بیروت، دارصادر، بیتا، ص ۲۹۶. نیز زکریا قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه محمد مراد بن عبدالرحمان، تصحیح سید محمد شاه مرادی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۱، صفحات ۶۵ و ۱۹۷. نیز حمدالله مستوفی، نزههالقلوب، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، صفحات ۶۳ و ۶۸.
[٧]- رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، بیجا، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۹، ص ۱۲.
[٨]- عزالدین ابوالحسن علی بن اثیر، الکامل فی التاریخ، الجزء الثامن، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق، صفحات ۵۴۹ و ۵۸۱.
[۹]- جعفریان، همان، صفحات ۳۴۷ تا ۳۹۴.
[۱٠]- رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، جلد دوم، قم، انصاریان، ۱۳۷۵، ص ۷۲۵.
[۱۱]- میشل مزاوی، پیدایش دولت صفوی، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، چاپ دوم ، ۱۳۶۸، ص ۲ مقدمه مترجم.
[۱٢]- همان، ص ۱۴۱.
[۱٣]- برای نمونه و اطلاع بیشتر نگاه کنید به: سید محسنالامین، اعیان الشیعه، الجزء السابع، بیروت، مطبعه الانصاف، ۱۹۶۰م، صص ۷۲-۲۷۰.
[۱۴]- مصطفی کامل الشیبی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ص ۱۶۰.
[۱۵]- نگاه کنید به: حسین میر جعفری، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، اصفهان ، دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۵، ص ۶۸.
[۱٦]- الشیبی، همان، صفحات ۱۶۵-۱۵۹.
[۱٧]- برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به: عبدالحسین نوائی، شاه تهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی)، تهران، ارغوان، ۱۳۶۸، ص ۳۲.
[۱٨]- نگاه کنید به: ابن بزّار توکلی، صفوه الصفا، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، بیجا، زریاب ، چاپ دوم، ۱۳۷۶، فصل اول و دوم مقدمه.
[۱۹]- حمید پارسانیا، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ۱۳۷۶، ص۸۶.
[٢٠]- حسن بیک روملو، احسنالتواریخ، تصحیح عبدالحسین نوائی، تهران، بابک، ۱۳۵۷، صص ۸۷-۸۶.
[٢۱]- راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چاپ پنجم، ۱۳۷۶، صص ۲۹-۲۸.
[٢٢]- همان، ص ۲۹.
[٢٣]- حسین گودرزی، تکوین جامعهشناختی هویت ملی در ایران با تاکید بر دوره صفویه، تهران، تمدن ایرانی، ۱۳۸۷، فصل پنجم.
[٢۴]- نگاه کنید به: منوچهر پارسا دوست، شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، تهران، انتشار، چاپ سوم، ۱۳۸۷، ص ۱۳۳.
[٢۵]- مزاوی، همان، ص ۱۶۱.
[٢٦]- محمد علی مدرس تبریزی، ریحانه الادب در شرح احوال و آثار علما، جلد چهارم، تهران، خیام، چاپ چهارم، ۱۳۷۴، ص ۲۴۵.
[٢٧]- عبدالله افندی الاصبهانی، ریاض العلما و حیاض الفضلاء، الجزء الثالث، قم، مطبعه الخیام، ۱۴۰۱ق، ص ۹۰.
[٢٨]- محمود بن هدایتالله افوشتهای نطنزی، نقاوه الآثار فی ذکر الاخیار، به اهتمام احسان اشراقی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۳، ص۴۱.
[٢۹]- مریم میر احمدی، دین و دولت در عصر صفوی، تهران ، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۶۹، ص ۵۶.
[٣٠]- محمد مسجد جامعی، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، تهران، الهدی، ۱۳۶۹، ص ۲۷۸.
[٣۱]- گودرزی، همان، ص۲۴۵.
[٣٢]- سیوری، همان، ص ۲۱.
[٣٣]- علی شریعتی، بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی، تهران، خوارزمی، چاپ پنجم، ۱۳۷۶، ص ۷۳
[٣۴]- روزنامه همشهری، شماره ۹۹۸، پنجشنبه ۳۱/۳/۱۳۷۵.
[٣۵]- انگلبرت کمپفر، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۶۳، ص ۱۳ مقدمه.
[٣٦]- هانس روبرت رویمر، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰)، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص ۲۵۲.
[٣٧]- گودرزی، همان، ص ۲۱.
[٣٨]- همان، ص ۲۴۴.
[٣۹]- رسول جعفریان، صفویه در عرصهی دین فرهنگ و سیاست، جلد اول، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹، ص ۱۴.
[۴٠]- علی اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، ۱۳۸۴، ص ۳۴۴.
[۴۱]- ژان شاردن، سفرنامه شاردن، جلد چهارم، ترجمه اقبال یغمایی ، تهران، توس، ۱۳۷۴، ص ۱۵۸۴.
[۴٢]- عباس شادروان، تاریخ تئاتر به روایت ویل دورانت، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷، ص ۴۶۶.
[۴٣]- پارسانیا، همان، ص ۸۸.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ اصغر منتـظرالقائم و دکتر علیاکبر جعفری، دولتی به کام رندان مروری بر اهمیت و نقش دولت صفویه در تاریخ تشیع، ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه (۵۲-۵۳)، شماره چهارم؛ برگرفته از منابع زیر:
□ ابن اثیرّ عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، الجزء الثامن، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق.
□ افندی الاصبهانی،عبدالله، ریاض العلما و حیاض الفضلاء، الجزء الثالث، قم، مطبعه الخیام، ۱۴۰۱ق.
□ افوشتهای نطنزی، محمودابن هدایتالله، نقاوه الاثارفی ذکرالاخیار، به اهتمام احسان اشراقی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۳
□ الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم ، ۱۳۷۴.
□ الامین، سید محسن، اعیان الشیعه، الجزء السابع، بیروت، مطبعه الانصاف، ۱۹۶۰م.
□ پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، تهران، انتشار، چاپ سوم، ۱۳۸۷.
□ پارسانیا، مید، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ۱۳۷۶.
□ توکلی، ابن بزّار، صفوةالصفا، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، بیجا، زریاب، چاپ دوم، ۱۳۷۶
□ جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، بیجا، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۹
□ جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، جلد دوم، قم، انصاریان، ۱۳۷۵.
□ جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، جلد اول، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹.
□ روزنامه همشهری، شماره ۹۹۸، پنجشنبه ۳۱/۳/۱۳۷۵.
□ روملو، حسن بیک، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوائی، تهران، بابک، ۱۳۵۷.
□ رویمر، هانس روبرت، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰)، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۰.
□ سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چاپ پنجم، ۱۳۷۶.
□ شادروان، عباس، تاریخ تئاتر بهروایت ویل دورانت، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷.
□ شاردن، ژان، سفرنامه شاردن، جلد چهارم، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، توس، ۱۳۷۴.
□ شریعتی، علی، بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی، تهران، خوارزمی، چاپ پنجم، ۱۳۷۶.
□ قزوینی، زکریا، آثارالبلاد واخبارالعباد، ترجمه محمدمرادبن عبدالرحمان، تصحیح سیدمحمدشاه مرادی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۱.
□ قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، تصحیح سید جمالالدین طهرانی، تهران، توس، ۱۳۶۱
□ کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۶۳.
□ گودرزی، حسین، تکوین جامعهشناختی هویت ملی در ایران با تاکید بر دوره صفویه، تهران، تمدن ایرانی، ۱۳۸۷.
□ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب در شرح احوال و آثار علما، جلد چهارم، تهران، خیام، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
□ مزاوی، میشل، پیدایش دولت صفوی، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، چاپ دوم، ۱۳۶۸.
□ مستوفی، حمدالله، نزههالقلوب، تهران، دنیای کتاب،۱۳۶۲.
□ مسجد جامعی، محمد، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، تهران، الهدی، ۱۳۶۹.
□ منتظر القائم، اصغر، تاریخ امامت، قم، نشر معارف، ۱۳۸۴.
□ میر احمدی، مریم، دین و دولت در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۶۹.
□ میر جعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۵.
□ نوائی، عبدالحسین، شاه تهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی)، تهران، ارغوان، ۱۳۶۸، ص ۳۲.
□ ولایتی، علیاکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، ۱۳۸۴.
□ یاقوت حموی، معجمالبلدان، الجزءالرابع، بیروت، دارصادر، بیتا.