جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

آریا

از: رودیگر اشمیت

آریا

فرق بین آریا و آریانا چیست؟


فهرست مندرجات

.



فرق بین آریا و آریانا چیست؟

دانشنامه‌ی ایرانیکا (Encyclopædia Iranica) یک پروژه‌ی گروهیِ بین‌المللی و بزرگ‌ترین و جامع‌ترینِ پروژه‌ی ایران‌شناختی است که به سردبیریِ احسان یارشاطر و شورای ویراستاران، که از پژوهشگران بین‌المللی برجسته در زمینه‌ی مطالعات ایران‌شناختی هستند، در دانشگاه کلمبیا در نیویورک، ایالات متحده‌ی آمریکا، در حال انتشار است.

رودیگر اشمیت (Rüdiger Schmitt) زبان‌شناس و ایران‌شناس اهل آلمان، زاده‌ی سال ۱۹۳۹ میلادی در شهر وورتسبورگ است. وی در سال ۱۹۵۸ میلادی در دانشگاه وورتسبورگ به تحصیل در رشته‌ی زبان‌شناسی تطبیقی زبان‌های هندواروپایی، هندوایرانی، و زبان‌شناسی کلاسیک پرداخت و در سال ۱۹۶۵ به دریافت درجه‌ی دکتری نائل آمد و از سال ۱۹۶۳ به‌عنوان مدیر امور خدماتی و دستیار علمی در «انستیتوی علوم زبان‌شناسی تطبیقی هندواروپایی و هند و ایرانی» در دانشگاه زارلند اشتغال دارد. اشمیت در سال ۱۹۷۰ استادیار، در ۱۹۷۲ دانشیار، و سپس استاد دانشگاه زارلند شد و در سال ۱۹۷۸ ازسوی دانشگاه اینسبروک عنوان استاد افتخاری به وی اهدا شد.

آن‌چه رودیگر اشمیت در مقاله‌ای زیر عنوان «آریا» در دانشنامه‌ی ایرانیکا نگاشته، بیان اختلاف میان دو مفهوم جغرافیایی «آریا» و «آریانا» است. البته گاهی نویسندگان اروپایی «آریانا» را با «هری» یا «هرات کنونی» که در پارسی باستان به آن «هاریوا» و به زبان هردودت و دیگران «آریا» می‌گفتند، منطبق دانسته و «آریا» و «آریانا» را به‌جای هم به‌کار برده‌اند. گرچه ممکن است این اشتباه از منابع یونانی که مأخذ آن‌هاست، باشد، ولی از دو اصطلاح «آریا» و «آریانا» که یونانیان به‌کار برده‌اند، می‌توان دریافت که آنان میان این دو قایل به تفاوت بوده‌اند.

آریا، (Aria)، نام یک منطقه در بخش شرقی امپراتوری پارس است، که بارها در منابع کلاسیک با آریانه (Ariane) (نگاه کنید به پایین) اشتباه گرفته شده است.

۱- آریا (به یونانی: Ἀρεία آرئیا - Areia - یا آریا - Aria -، به لاتین: آریا - Arīa -)، نمایانگر «هارایوا» - Haraiva - در پارسی باستان و «هریوه» - Haraēuua - در اوستا)، ساتراپی پارس باستان، که عمدتاً در دره‌ی رودخانه‌ی هری‌رود (به یونانی: آرئوس - Areios -) قرار داشته كه براساس آریان[۱] (Arrian) این نام به کل سرزمین داده شده است.[٢] این سرزمین، در قرون وسطى به‌عنوان سرزمينى بارور و به‌ویژه غنى از شراب در نظر گرفته می‌شد[٣]؛ پايتخت آن اسكندريه (Alexandria) (احتمالاً از ٣٣٠ قبل از ميلاد)، شهر هرات مدرن (شمال‌غربى افغانستان) بود. سرزمینی که در جنوب مرغیانه (مرگوش یا مرو باستان؛ به یونانی: Margiana) و باختر (Bactria)، در شرق پارت (Parthia) و کویر کرمانیه (Carmanian desert)، و در شمال درنگیانا (زَرَنگ؛ به یونانی: Drangiana) و در غرب پاروپامیز (Paropamisadae) واقع بود، که با جزییات بسیار دقیق توسط بطلمیوس[۴] (Ptolemy) تشریح شده[۵]، تقریباً معادل استان هرات در افغانستان امروزی است. به اين معنا كه اين واژه به‌درستى توسط برخى از نويسندگان به‌كار برده شده است. به‌عنوان مثال [در تاریخ] هرودوت[٦] (Herodotus) جايى‌كه آريويى، همراه با پارتيان، خوارزميان و سغديان ذكر شده است؛ دیودوروس[٧] (Diodorus)؛ استرابو[٨] (Strabo)؛ آریان (Arrian)[۹]؛ پمپونیوس ملا[۱٠] (Pomponius Mela) جایی‌که ما می‌خوانیم: «نزدیک‌ترین به هند آریانه (Ariane) است، سپس آریا (Aria)».

۲- آریانه (Ariane) (آریانه - Arianē - یونانی، آریانه - Arianē - لاتین [بنگرید به پايين] و لاتين‌شده‌ای آريانا - Ariana -)، بخش‌هايى از کشورهای شرقى ایران، در کنار هند، که در تصرف پارس‌ها، مقدونیه‌ها، و بعدها هم‌چنین یک‌چندی در اشغال هنديان نيز بود[۱۱].

به‌دلیل این تغییر سیاسی، بعدها نویسندگانى مانند الیانوس[۱٢] از «آريانی‌های هند» (Indian Arianians) سخن مى‌راند. به‌عنوان یک اصطلاح جغرافیایی آريانا (Ariana) توسط اراتوستن[۱٣] معرفی شده است و به‌همین ترتیب توسط یک خط مرزی (border-line) كه رودخانه‌ی سند در شرق را به دریای جنوب وصل می‌کند و تا خط فرضی دیگر که از کرمانیا تا دریای خزر در غرب کشیده می‌شود، و هم‌چنین کوه‌های تاروس در شمال محدود می‌شود، و همان‌طوری كه استرابو[۱۴] تأکید دارد، از آن‌ به‌نام سرزمینی دارای «یک ملت واحد» (a single nation) یاد می‌کند.[۱۵]

اين منطقه‌ی بزرگ تقريباً شامل همه كشورهاى شرق ماد (Media) و پارس (Persia) و در جنوب از سلسله‌کوه‌های بزرگ تا بيابان‌هاى گدروسیا و کرمانیا است[۱٦]، یعنی استان‌های کرمان، گدروزی (بلوچستان)، درنگیانا (زرنگ)، آركوزيا (رخج)[۱٧]، آريا، پارپامیزوس (رشته‌کوه‌های هندوکش)؛ باختر نيز جزو آريانا بود و توسط آپولودور آرتمیتایی[۱٨] «به‌طور كلى عروس آريانا» (the ornament of Ariane as a whole) ناميده مى‌شد.[۱۹] شرح مفصل‌تر از این منطقه در استرابو[٢٠] یافت می‌شود. کاربرد اراتوستن از این اصطلاح (به‌دنبال آن ديودوروس[٢۱]) مطلقاً اشتباه است، زیرا، اولاً، تمام ساکنان این سرزمین‌ها متعلق به یک قبیله نبودند، و دوم، واژه «آريان» (Aryan) در اصل یک اصطلاح قومی بود و تنها بعدها يك اصطلاح سیاسی به‌عنوان نام امپراتوری ایران شد (برای همه هنديان و ایرانیانى كه خود را به‌عنوان «آریان» نامیده بودند؛ رجوع شود به سرواژه‌ی «Aryans»)، بنابراين هنوز واژه‌ی آریان شامل دیگر قبایل ايرانى خارج از سرزمين آریانا، مانند مادها، فارس‌ها یا سغدی‌ها مى‌شد (که احتمالاً در [کتاب] دیودور[٢٢]، آن‌جایی‌که زرتشت گفت: قوانین اهورامزدا را «در میان آريانويى (Arianoi)» اعلام کرد). اصطلاح یونانی بر پایه‌ی ایرانی کهن ائریانا (Āryana) (اوستایی: ایرییانا (Airiiana) به‌ویژه: در «ائیریانم وئجه» (Airiianəm vaēǰō)، نام کشور مادری ایرانیان است که موقعيت آن مورد بحث است).


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط دکتر نیلوفر مهدیزاده کابلی به دری برگردان شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون (Lucius Flavius Arrianus یا Arrian of Nicomedia) (زاده‌ی ح ۹۲ - درگذشته‌ی ح ۱۷۵) فیلسوف و مورخی یونانی بود، که نویسنده‌ی کتاب آناباسیس اسکندر (لشکرکشی اسکندر) است که مهم‌ترین کتاب در مورد اسکندر به‌شمار می‌رود. او کتاب دیگری نیز به‌نام ایندیکا در زمینه‌ی بازگشت نیارخوس از هند، پس از تسخیر هند به‌دست اسکندر، دارد. او را نباید با گزنفون سردار و مورخ یونانی قرن چهارم پیش‌از میلاد، که او هم کتابی به‌نام آناباسیس دارد، اشتباه کرد.
[٢]- Anabasis 4.6.6.
به‌نوشته‌ی دانش‌نامه‌ی آزاد ویکی‌پدیا، هَریوا (اوستایی: هَرَئیووا Haraēuua؛ پارسی باستان: هَرَیوا Haraiva؛ یونانی باستان: آرئیا Ἀρεία (نباید با نام یونانی آریانه (Arianē) اشتباه شود)؛ لاتین: آریا Aria) سرزمینی باستانی واقع در دره‌ی حاصلخیز هریرود (به یونانی: Ἄρειος آرئیوس) بوده‌ است. این سرزمین که نامش را نیز از هریرود گرفته، در قدیم بسیار حاصلخیز و هم مرکز شراب‌سازی بوده‌ است. بطلمیوس موقعیت هریوا را در جنوب مرو و باختر، در شرق پارت و بیابان کارامانیا، شمال زرنگ و غرب پاراپامیز آورده است و بنابراین مشتمل بر تقریباً ولایت هرات امروزی در افغانستان می‌شده است. پایتخت آن قبل از حمله‌ی اسکندر مقدونی به ایران، آرتاکوآنا (به یونانی: Ἀρτακόανα) بوده‌ است. باشندگان هریوا را هروی می‌نامند. هروی‌ها (به یونانی: آرین‌ها) دسته‌ای از تیره‌های آریایی بودند که در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، زادبوم خود در آسیای مرکزی را رها کرده و از ناحیه‌ی رودخانه‌ی آمودریا (اکسوس یا جیحون) به داخل فلات ایران روی آوردند و در سرزمینی بارور، پیرامون دره‌ی حاصلخیز هریرود (به لاتینی: Arius) جای گرفتند. نام سرزمین‌شان را به‌نام این رودخانه، هریوا نامیدند، که کم‌وبیش با ولایت هرات امروزین همانند است. واژه هرَی از زبان ایرانی باستان هَرَیو آمده که به‌معنی «پُرشتاب» است.[دانش‌نامه‌ی ایرانیکا، سرواژه‌ی هرات]. هریوا در فَرگَرد نخست وندیداد اوستا به‌نام هَرویو (Harôyu) آمده‌است که «ششمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهورامزدا، آفریدم هرویو و دریاچه‌اش بود.»
[٣]- استرابو (Strabo) (زاده‌ی ۶۳ یا ۶۴ پیش از میلاد - درگذشته‌ی ۲۴ میلادی)، که استرابون نیز نوشته می‌شود، از تاریخ‌نگاران و جغرافی‌دانان یونانی بود که کتاب جغرافیای وی تنها اثر باقی‌مانده در زمان فرمانروایی آگوستوس (۲۷ قبل از میلاد - ۱۴ پس از میلاد) می‌باشد که به تمام اقوام و کشورهای شناخته شده توسط یونانیان و رومیان در آن هنگام پرداخته‌ است. او می‌نویسد: «آریا و مارگیانا نیرومندترین نواحی این بخش از آسیا هستند و بخشی از این نواحی با کوه‌ها احاطه شده و در بخش دیگر مردم ساکن دشت‌هایند. در کوهستان‌ها چادرنشینان زندگی می‌کنند. جلگه‌ها با رودهایی که از آن سرزمین گذشته و آن‌را قطعه قطعه می‌کند، آبیاری می‌شود. بخشی را رود اریوس و بخش دیگر را رود مرگوس. آریا هم‌مرز است، با مارگینا و باکتریانا و تقریباً از هیرکانیه ۶۰۰۰ استادیا فاصله دارد. درنگیانا در زیر بخش‌های جنوبی کوهستان واقع است. اما بخش‌هایی از آن به نواحی شمالی در برابر آریا نزدیک می‌شود. با آرخوزیا نیز چندان فاصله‌ای ندارد. این سرزمین نیز در زیر قسمت‌های جنوبی کوهستان بوده و با آن‌که بخشی از آریا است تا رود سند ادامه می‌یابد. درازای آریا تقریباً دو هزار استادیاست. شهرهای آن ارته‌کینه و اسکندریه و آخائی است. اسم همه‌ی آن‌ها را از نام بنیادگذاران آن شهرها گرفته‌اند. در این سرزمین شراب بسیار عالی به‌دست می‌آید که تا سه نسل در ظرف‌هایی که قیراندود نشده باشد باقی می‌ماند.» (جغرافیای استرابو، ص ۳۸)
[۴]- کلاودیوس بَطلَمیوس (Claudius Ptolemy) (زاده‌ی ۱۰۰ م - درگذشته‌ی ۱۷۰ میلادی) یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود که به احتمال زیاد در اسکندریه واقع در مصر می‌زیسته‌ است.
[۵]- Ptolemy 6.17; cf. Strabo 11.10.1.
[٦]- Herodotus 3.93.3.
؛ هِرودوت نخستین تاریخ‌نگار یونانی‌زبان است که آثارش تا زمان ما، باقی مانده‌ است. بر خلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود می‌پردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جمله‌ی ساده بسنده کرده‌ است: «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائه‌ی نتایج پژوهش‌هایش در این‌جا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و به‌ویژه علت درگیری‌های این دو قوم روشن شود.» اطلاعات ما درباره‌ی زندگی او بسیار متأخر است که عمدتاً از دو مقاله‌ی دانش‌نامه‌ی بیزانسی سودا گرفته شده‌ است. کتاب هرودوت که تواریخ نامیده می‌شود، نخستین تاریخ جهان است که درباره‌ی آداب و رسوم اقوام و ملل گوناگون سخن گفته و در دوره‌ی رنسانس آن‌را به ۹ کتاب یا فصل‌های مختلف تقسیم کرده‌اند و هریک را به‌نام یک میوز خوانده‌اند.
[٧]- Diodorus 17.105.7; 18.39.6.
؛ دیودور سیسیلی (Diodorus Siculus)، تاریخ‌نگار هم‌دوره ژولیوس سزار (۴۰-۱۰۰ پ.م) و آگوستوس (۶۳ پ.م – ۱۴ م) و نویسنده‌ی کتابخانه تاریخی است. او کتابی در ۴۰ جلد، به‌نام «تاریخ جهان» نوشت که امروز حدود ده جلد از آن‌ها به‌دست ما رسیده است. دیودور در کتاب ۱۷، بخش ۱۰۵ می‌نویسد:
6 Alexander passed through this territory with difficulty because of the shortage of provisions and entered a region which was desert, and lacking in everything which could be used to sustain life.[Curtius, 9.10.8 17; Justin, 12.10.7; Arrian, 6.23.4 26.5; Strabo, 15.2.5 6 (721 722)] Many died of hunger. The army of the Macedonians was disheartened, and Alexander sank into no ordinary grief and anxiety. It seemed a dreadful thing that they who had excelled all in fighting ability and in equipment for war should perish ingloriously from lack of food in a desert country. 7 He determined, therefore, to send out swift messengers into Parthyaea and Dranginê and Areia and the other areas bordering on the desert, ordering these to bring quickly to the gates of Carmania racing camels and other animals trained to carry burdens, loading them with food and other necessities.[Curtius, 9.10.17; Plutarch, Alexander, 66.3. Arrian does not mention this, and all of these districts are so far from Carmania that they can hardly have sent help in time to be of any use. This tradition may be connected with the subsequent execution or removal of the satraps of Gedrosia, Susianê, and Paraetacenê as evidence for Alexander's attempt to find scapegoats for his ill-planned march through the desert (E. Badian, Classical Quarterly, 52 (1958), 147 150)] 8 These messengers hurried to the satraps of these provinces and caused supplies to be transported in large quantities to the specified place. Alexander lost many of his soldiers, nevertheless, first because of shortages that were not relieved, and then at a later stage of this march, when some of the Oreitae attacked Leonnatus's division and inflicted severe losses, afterwards they escaped to their own territory.[Curtius, 9.10.19. Leonnatus was later crowned for a victory on this occasion (Arrian, 7.5.5).] (Diodorus Siculus, Book XVII, 105, 6-8. Pp. 427-429).
[٨]- Strabo 2.1.14; 11.10.1, cf. also 11.8.1 and 8; 15.2.8 and 9.
[۹]- Anabasis 3.25.1
[۱٠]- Pomponius Mela 1.12.
پمپونیوس مِلا (درگذشته‌ی ۴۵ میلادی) جغرافی‌دان رومی بود، که در شهر الگسیراز کنونی به‌دنیا آمد. کتاب De situ orbis libri III اثر او می‌باشد.
[۱۱]- Strabo 15.1.10; 2.9
[۱٢]- De natura animalium 16.16.
الیان یا کلودیوس الیانوس (Claudius Aelianus)، (تقریباً از ۱۷۵ تا حدود ۲۳۵ میلادی می‌زیست)، نویسنده‌ی رومی، وی یونانی را به‌طرز فصیحی صحبت می‌کرد، تا آن اندازه که به «شیرین سخن» ملقب شده بود. وی با این‌که در روم متولد شده بود، ولی نویسندگان یونانی را ترجیح می‌داد و خودش نیز به یک گویش قدیمی یونانی مطلب می‌نوشت. دو اثر عمده‌ی او یکی «در طبیعت حیوانات» (On the Nature of Animals) یا «در خصوصیات حیوانات» (On the Characteristics of Animals) است و دیگری «تاریخ گوناگون» (Varia Historia).
[۱٣]- apud Strabo 2.1.22f.
اِراتوستِن یا اراتوستنِس (Eratosthenes)، (زاده‌ی حدود ۲۷۶ – درگذشته‌ی حدود ۱۹۴ پیش از میلاد) ریاضی‌دان، شاعر، ورزشکار، جغرافی‌دان و ستاره‌شناس یونانی دوران اسکندر بود.
[۱۴]- Strabo 2.1.31.
[۱۵]- با متاسفانه این عبارت: «and, as Strabo (2.1.31) emphasizes, also by its name, as of a single nation.» در دانش‌نامه‌ی ایرانیکا از زبان استرابو به‌شکل تحریف‌شده بیان شده است. به‌نظر می‌رسد که این‌ تحریف کار ویراستار ایرانی بوده باشد. بر اهل دانش پوشیده نیست که واژه‌ی «ملت» (nation) یک پدیده جدید است. چرا که در عهد باستان واژه‌ی nation برای مجموع قبایل یک قوم به‌کار می‌رفت. برای درک این مطلب به متن اصلی زیر بنگرید:
‌‌
The Geography of Strabo, Book II Chapter 1: «31 Now the inhabited world has been happily divided by Eratosthenes into two parts by means of the Taurus Range and the sea that stretched to the Pillars. And in the Southern Division: India, indeed, has been well-defined in many ways, by a mountain, a river, a sea, and by a single term, as of a single ethnical group — so that Eratosthenes rightly calls it four-sided and rhomboidal. Ariana, however, has a contour that is less easy to trace because its western side is confused,68 but still it is defined by the three sides, which are approximately straight lines, and also by the term Ariana, as of a single ethnical group. But the Third Section is wholly untraceable, at all events as defined by Eratosthenes. For, in the first place, the side common to it and Ariana is confused, as I have previously stated. And the southern side has been taken very inaccurately; for neither does it trace a boundary of this section, since it runs through its very centre and leaves out many districts in the south, nor does it represent the section's greatest length (for the northern side is longer), nor does the Euphrates form its western side (it would not do so even if its course lay in a straight line), since its extremities do not lie on the same meridian. In fact, how can this side be called western rather than southern? And, quite apart from these objections, since the distance that remains between this line and the Cilician and Syrian Sea is slight, there is no convincing reason why the section should not be extended thereto, both because Semiramis and Ninus are called Syrians (Babylon was founded and made the royal residence by Semiramis, and Nineveh by Ninus, this showing that Nineveh was the capital of Syria) and because up to the present moment even the language of the people on both sides of the Euphrates is the same. However, to rend asunder so famous a nation by such a line of cleavage in this region, and to join the parts thus dissevered to the parts that belong to other tribes, would be wholly improper. Neither, indeed, could Eratosthenes allege that he was forced to do this by considerations of size; for the addition of the territory that extends up to the sea69 would still not make the size of the section equal to that of India, nor, for that matter, to that of Ariana, not even if it were increased by the territory that extends up to the confines of Arabia Felix and Egypt. Therefore it would have been much better to extend the Third Section to these limits, and thus, by adding so small a territory that extends to the Syrian Sea, to define the southern side of the Third Section as running, not as Eratosthenes defined it, nor yet as in a straight line, but as following the coast-line that is on your right hand as you sail from Carmania into and along the Persian Gulf up to the mouth of the Euphrates, and then as following the frontiers of Mesene and Babylonia, which form the beginning of the Isthmus that separates Arabia Felix from the rest of the continent; 85then, next, as crossing this Isthmus itself, and as reaching to the recess of the Arabian Gulf and to Pelusium and even beyond to the Canobic mouth of the Nile. So much for the p321 southern side; the remaining, or western, side would be the coast-line from the Canobic mouth of the Nile up to Cilicia.»
[۱٦]- ibid., 2.5.32.
The Geography of Strabo, Book II Chapter 5: 32 Following immediately upon the Cis-Tauran peoples come the peoples that inhabit the mountains:197 the Paropamisadae, the tribes of the Parthians, of the Medes, of the Armenians, and of the Cilicians, and the Cataonians and the Pisidians. Next after the mountaineers come the Trans-Tauran regions. The first of them is India,198 which is the greatest of all nations and the happiest in lot, a nation whose confines reach both to the eastern sea and to the southern sea of the Atlantic. In this southern sea, off the coast of India, lies an island, Taprobane,199 which is not less than Britain. Then, if we turn from India toward the western regions and keep the mountains on our right, we come to a vast country, which owing to the poverty of the soil, furnishes only a wretched livelihood to men who are wholly barbarians and belong to different races. They call this country Aria, and it extends from the mountains p499 as far as Gedrosia and Carmania. Next after Aria, toward the sea, are Persia, Susiana, Babylonia (countries which reach down to the Persian Sea),200 and the small tribes that dwell on the frontiers of those countries; while the peoples who live near the mountains or in the mountains themselves are the Parthians, the Medes, the Armenians and the tribe adjoining them, and the Mesopotamians. After Mesopotamia come the countries this side of the Euphrates. These are: the whole of Arabia Felix (which is bounded by the whole extent of the Arabian Gulf and by the Persian Gulf), and all the country occupied by the Tent-Dwellers and by the Sheikh-governed tribes (which reaches to the Euphrates and Syria). Then come the peoples who live on the other side of the Arabian Gulf and as far as the Nile, namely, the Ethiopians and the Arabs, and the Egyptians who live next to them, and the Syrians, and the Cilicians (including the so‑called "Trachiotae"),201 and finally the Pamphylians.
[۱٧]- به‌ويژه: Strabo 11.10.1.
[۱٨]- آپولودور آرتمیتایی (Apollodorus of Artemita) (زاده‌ی حدود ۱۳۰ پیش از میلاد - درگذشته‌ی ۸۷ پیش از میلاد) نویسنده‌ی یونانی سده‌ی یکم پیش از میلاد است. او تاریخی‌ را درباره‌ی اشکانیان به‌نام پارتیکا در دست‌کم چهار جلد نگاشته‌ بود. استرابو و آتنایوس به اثر او ارجاعاتی داده‌اند. استرابو کار او را موثق می‌خواند. می‌نماید که آپولودور در نگارش تاریخش به بایگانی‌های آرتمیتا و سلوکیه دسترسی داشته‌ است. پاره‌ای از اطلاعات درباره‌ی دولت یونانی بلخ در کار استرابو، در اصل نقل قول از تاریخ آپولودور است. هم‌چنین او در زمینه‌ی آگاهی‌هایی که درباره‌ی آسیای میانه داده‌ است، نامور است.
[۱۹]- apud Strabo 11.11.1
[٢٠]- رجوع شود به: Strabo 15.2.1-9
[٢۱]- Diodorus 2.37.6.
[٢٢]- Diodorus 1.94.2.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها