- واژهشناسی
- …
- …
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[تاريخ هنر] [هنر در افغانستان]
هنر، یکی از بارزترین جلوههای اسرارآمیز فرهنگ و تمدن انسانی است که همواره بر حیات انسانی سایه افکنده است. هر جا کاوشهای تاریخ تمدن و باستانشناسی، نشانی از تمدن و فرهنگ بشری و تجلی آن کشف میکند، در هر سرزمینی که تمدنی به عرصه ظهور میرسد، آثار و مظاهر گوناگون هنری، اعجاب پژوهشگران تاریخ تمدن و هنر را برانگیخته است و رموز ناپیدای آن، حکیمان را به اندیشه و تأمل فرو برده است. یک محقق تاریخ هنر، با مطالعه آثار هنری و جلوههای آن، سیمای روشنی از تمدن و فرهنگ بشری در سرزمینهای پیشین به نمایش میگذارد. هنر، از اسرار آفرینش و حیات فرهنگی انسان است که اندیشمندان علوم انسانی را به پژوهش بیشتر فرا میخواند[*].
در مورد هنر سخن بسيار رفته است، شايد حدود پنجاه هزار سال از عمر آن میگذرد و هنوز بسياری از مردم دربارهی اصل و منشأ آن بحث و جدل دارند. هنر چيست و آيا هنر رابطهای عميقتر را بين انسان و جهان بيان نمیكند؟ در حقيقت آيا نقش ويژه هنر را میتوان در يك فرمول خلاصه كرد؟ آيا هنر نبايد برآورندهی نيازهای گوناگون انسان و زندگی او باشد؟
[↑] واژهشناسی
واژهٔ هنر در زبان سانسکریت، ترکیبی از دو کلمه سو به معنی نیک و نر یا نره به معنای زن و مرد است. در زبان اوستایی سین بهها تبدیل شده و واژه هونر ایجاد گشته است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده است که به معنای انسان کامل و فرزانه است.
در ادبیات فارسی دری در دوره اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد، و هنر به معنای کمال، فضیلت، هوشیاری، فضل، تقوی، دانش و کیاست و... به کار رفت، که دارای بار معنایی عام بود:
- به دشـمن نمایم هنر هرچه هسـت
ز مــردی و پـیـــروزی و زور دســـــت
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
واژه هنر امروزه در در زبان فارسی در معنایی متفاوت از گذشته به کار میرود و بیشتر منظور از آن اشاره به نتیجه خلق انسانها در زمینه هنرهای زیبا است. معنای این واژه امروز معادلی برای واژه "fine arts" در زبان انگلیسی است.
[↑] هنر چيست؟
اکثر تعاریف ارائه شده از هنر از سوی اندیشمندان بشری در ظرف دقیق منطقی نمیگنجد و غالباً جنبه توصیفی و ذوقی دارد.
در تاریخ فرهنگ و هنر انسانی، معنای هنر با نوعی الهام و اشراق همراه بوده است که گاهی عقل و ادراک انسانی از درک سرّ آن عاجز است. این موضوع نمایانگر این نکته است که هنر بیشتر با جان پاک هنرمند و یا سبک بیان او پیوند دارد، نه با صورتهای ذهنی و خیالی وی.
البته برای هنر، نمیتوان مانند اشیا و عناصر طبیعی، فرمول یا ضابطه خاص تعیین نمود، و از نظر منطقی، جنس، فصل و حد آن را ترسیم نموده و تعریف علمی از آن ارائه داد؛ چرا که هنر، امری معنوی است و در دل آن نوعی اشراق و شهود نهفته است.
توضیح اینکه، در جهان هستی امور معنوی قابل تعریف منطقی نیستند البته برای درک امور ذوقی و روحی به ارائه تعریف روشن از آنها نیاز نیست. درک و کشف ذوقی و وجدانی هنر و یا دریافت بی واسطه از آن مهم است، نه تعریف انتزاعی و منطقی. این موضوع تنها به هنر و زیبایی محدود نمیشود بلکه بسیاری از معانی بسیط و مجرد مانند وجود، حکمت، علم، عرفان، ادب، محبت، عدالت را نیز در بر میگیرد. از این امور نمیتوان تعریف حقیقی ارائه نمود زیرا این تعاریف در محدوده و قالب علوم میگنجد و امور شهودی و ذوقی را شامل نمیشود. به همین علت است که ذات هنر در دنیای امروز، هنوز به عنوان پدیدهای اسرارآمیز در ابهام باقی مانده و تعریف جامع و گویایی از آن ارائه نشده است. گویی هنر چونان قلهای دست نیافتنی است که انسان هرچه برای سلوک به آن تلاش به عمل میآورد، کمتر به کشف و شهود آن دسترسی پیدا میکند.[*]
اکنون به ارزیابی پارهای از تعاریف درباره هنر میپردازیم، هر چند در نگاه ابتدایی، این جملهها، جذاب و دلنشین به نظر میرسند اما با نظر دقیقتر ملاحظه میشود که در میان این تعاریف، هیچگونه انسجام و هماهنگی وجود ندارد.
به نظر میرسد تولستوی (متفکر روسی) بیش از دیگران در معنای هنر به تأمل و دقت نظر پرداخته و نظریهای به طور نسبی دقیق در این باره ارائه نموده است.
از نظر وی، هنر فعالیت انسانی است که انسان آگاهانه و به یاری علایم ظاهری، احساسات تجربه شده خود را به دیگران انتقال دهد، به طوری که آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند و از مسیر حسی و خیالی که هنرمند از آن گذشته است بگذرند. هنر وسیله کسب لذت نیست بلکه وسیله ارتباط با انسانها جهت سیر به سوی سعادت فرد و جامعه انسانی است.(18)
در تعریف تولستوی از هنر به سه نکته اساسی اشاره شده است: الف. عامل خودآگاهی؛ ب. عامل انسانیت و ج. عامل هدفمند بودن. زمانی که این سه عامل را با یکدیگر در نظر بگیریم، جلوه نازل یک هنر سنتی را عرضه میکند که میتوان آن را هنر انسانی به شمار آورد. از مجموعه اندیشههای تولستوی درباره هنر، این گونه به دست میآید که وی نفس هنر حقیقی را الهی و انسانی میداند، هر چند توصیف وی از هنر، صورت متعالی و قدسی از آن ترسیم نمیکند.(19)
توصیف تولستوی متفکر برجسته روسی در بین تمام تعریفهای هنر، از ظرافت و عمق و دقت خاصی برخوردار است. نکته مهم این تعریف این است که تولستوی به زبان و طرز بیان در هنر نیز توجه نموده است. همچنین وی از تجربه در وجدان هنرمند یاد میکند که نوعی دریافت شهودی و ذوقی را به خاطر میآورد و شرقیها در هنر از آن به "سلوک باطنی" و غربیها به "تجربه درونی" یاد میکند.[22] نکته مهمی در اینجا وجود دارد و آن اینکه نوعی همدلی میان هنر و عرفان مشاهده میشود. نظریه محیالدین عربی در عرفان این است که:
عرفا نمیتوانند احساسات و تجارب خویش را مستقیماً به دیگران انتقال دهند و تنها از طریق زبان راز و رمز، تجربهها، و احساسات خویش را منتقل مینمایند.
اگر سخن محیالدین عربی را با سخن تولستوی در کنار هم قرار دهیم، پیوند میان هنر و عرفان و نیز همزبانی در میان آندو را مشاهده میکنیم، و اینکه زبان هنر و عرفان زبان رمزگونه است.[23]
در میان تعریفهای هنر از زبان متفکران غربی، تعریف بندیتو کروچه (Benedetto Croce)، پژوهشگر ایتالیایی به نفس هنر نزدیکتر است. وی، ماهیت هنر را نوعی شهود میداند که در واقع، تجربهای درونی جهت کشف جمال الهی است.
عشق به حسن و جمال از فطرت الهی انسان سرچشمه میگیرد که روانشناسان، امروزه از آن به نام حس زیبایی و جمال دوستی در روح انسان یاد میکنند. این حس، زیبایی ذاتی است و این نمود زیبا که برای انسان زیبا جلوه میکند، بازتاب حس درونی است. به قول مولانا:
آوازه جمالت از جان خود شنیدم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدم
اندر جمال یوسف گر دستها بریدند
دستی به جام ما بر، بنگر چهها بریدم(20)
در این تعریف رشتههای هنری مانند آبی شفاف و زلال هستند که از شهود سرچشمه میگیرند و به صورت خوش آهنگی در دشتهای حسن، صوت، خط، رنگ، اصوات و یا اشکال هندسی جاری میشوند، همانطور که مولانا میفرماید: "تشنگان را آب حیات بخشند و جسمها را جان"؛ در چنین حالی است که هنر انعکاس زیبایی از آفرینندگی شراب و شهود است.
[↑] هنر ابتدايی
مقصود از هنر ابتدايی جلوههای آفرينش هنری توسط انسانهايی است که هنوز نتوانستهاند پای در جاده تمدن بگذارند و از اين رو فرهنگ آنها ساده و ابتدايی است.
هنر ابتدايی از يک طرف شامل هنر غارنشينان زمانهای بسيار دور میشود و از سوی ديگر هنر انسانهايی را در بر میگيرد که در زمانهای اخير و حتی امروز در نقاط دور افتاده کره زمين زندگی بدوی خود را میگذرانند. در حدود ۵٠ هزار سال قبل يعنی دوران ديرينه سنگی انسان در غارها زندگی میکرد. او نقاشیهايی از خود باقی گذارده که از هر لحاظ موجب شگفتی بشر امروزی است.
هنر غارنشينان را میتوان اولين بخش از تاريخ تفکر، تخيل و خلاقيت بشری بهشمار آورد. چرا که بهواسطه قابليت ساختن تصوير و نماد (سمبل) بود که بشر توانست بر محيط خود مسلط شود.
در غارهای جنوب فرانسه و شمال اسپانيا تولد اين توانايی بشری را مشاهده میشود. انسان غارنشين بهوسيله تصاويری که بهديواره اين غارها کشيد، میتوانست تجربيات زندگی پر کنکاش خويش را ثابت و پا برجا نگهداشته و جريانات بهمپيوسته زندگی را بهصورت شکلهای ساکن و مجزا از هم نشان دهد. طريقه ترسيم پيکر (فيگور) حيوانات آنطور که در نقاشیهای غار لاسکو فرانسه ديده میشود طبيعتگرايانه (ناتورالسيتی) است. طوری که نقاش سعی کرده حرکت پيکر حيوان را تا حد امکان طبيعی و نزديک به واقعيت نشان دهد. گرچه پيکرها بسيار نزديک به طبيعت و درست کشيده شدهاند، ترتيب و آرايش آنها بر روی ديوارها نشان میدهد که هنرمند بههيچ وجه در بند رابطه تصاوير با يکديگر نبوده است و هيچ تنظيمی در مورد کمپوزيسيون (ترکيببندی) صورت نگرفته است.
هنرمند شکارگر از سطوح نامنظم و دست نخورده ديوارها يعنی از برجستگی و فرورفتگیها و لبهها با مهارت استفاده کرده است تا به شکلهای خود واقعيت بيشتری بدهد. بهطور مثال يک برآمدگی ديوار که در داخل طرح يک گاوميش قرار میگيرد میتواند حجم شکم جانور را القاء کند.
[↑] تقسیمبندی
تقسیمبندیهای هنر متنوع است؛ یکی از آنها در حالت کلی آثار هنری را به دو دستهٔ هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی بخش میکنند:
- هنرهای کاربردی: منظور از هنرهای مفید هنرهایی است که نخست کارکرد و سودمندی آنها اهمیت دارد و هدف از خلقشان کاربردشان بوده است. مانند: طراحی خودرو، معماری، طراحی لوازم خانه، سینما.
- هنرهای زیبا: منظور از هنرهای زیبا هنرهایی است که تنها بهدلیل زیبا بودنشان خلق شدهاند. بهعبارتی "نه بهخاطر چیزی دیگر، بلکه بهخاطر خودشان بهوجود آمدهاند". مانند: نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، رقص.
بهطور سنتی مجموعهی هنرهای زیبا به ۷ دسته تقسیم میشوند:
- □ موسیقی
□ هنرهای دستی مانند مجسمهسازی (هنرهای تجسمی)، شیشهگری (صنايع دستی)، و...
□ هنرهای ترسیمی شامل نقاشی، خطاطی، عکاسی، و گرافيک
□ ادبیات شامل شعر و داستان، نمایشنامه، فیلمنامه و نثر
□ معماری
□ رقص و حرکات نمایشی
□ هنرهای نمایشی شامل سینما، تئاتر، و...
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]