نـوشـــته: محقق محمداکبر امینی
معاون سرمحقق داکتر عبدالظاهر یوسفزی
جغرافیه نگاران یونانی (استرابو) و (بطلیموس) در آثار شان در تقریبآ ٢٣٠٠ سال قبل از امروز از اسکندریۀ آمودریا یا اسکندریۀ اوکسیانا خبر داده بودند. اما تا این اواخر معلوم نبود که این شهر افسانوی اسکندر مقدونی درخاک کدام یک ار کشورهای آسیا مدفون و گمنام مانده است. سالها بود که باستانشناسان و مورخین جهان بخصوص اروپایان بجستجوی رد پای سپاهیان اسکندر در شرق برآمده بودند. تا اینکه راز بزرگی برملا شد و شهر معمایی اسکندر در شرق یا همان سکندریۀ آمودریا در ناحیه شمال شرق افغانستان امروزی از زیر گرد قرون متمادی نمایان گردید که با کشف آن معماهای زیاد تاریخی و باستانشناسی حل و پرتو جدیدی بر زوایای تاریک تاریخ میهن معمر و مدنیت پرورما – افغانستان عزیز افگنده شد.
ساحۀ باستانی (اسکندریۀ آمودریا) در قریه کوچکی که بنام آی خانم شهرت دارد واقع گردیده که در ارتباط به آن باستانشناسان مربوط نام آن شهر یونانوباختری یا آن اسکندریه آمودریا را -آی خانم- یعنی ساحۀ باستانی آی خانم گذاشتد. بناً در این نبشته هر کجا نامی از آی خانم برده میشود مقصد از همان ساحۀ باستانی سکندریۀ آمودریا میباشد نه قریه آی خانم.
آی خانم در ولسوالی خواجه غار ولایت تخار در بین عرض البلد ٣٧ درجه و ٩/٥ دقیقه شمالی و ٦٦ درجه و ٢٥ دقیقه طول البلد شرقی در تقاطع دو دریای آمو و کوکچه در صد کیلو متری شهر قندوز موقعیت دارد. عکس نمره (١)
مردم محل از قدیم بقایای ساختمانهای تاریخی برج و باره و اشکال دیگر هندسی معماری فرو رفته در خاک وگل را در رأ س دلتای متشکله از تقاطع دو دریای امو و کوکچه میشناختند که در ارتباط به آن افسانهها و قصص جالبی نسل به نسل زبان به زبان در میان آنها انتقال یافته بود که همه و همه قدامت و اهمیت تاریخی آن مخروبۀ متروک را حکایت مینمود.
این افسانهها زمانی بیشتر به حقیقت ملمو س قرین میشد که مردم محل بعد از ختم بارندگیها حینی که بارش ریگ و گل زمین را میروفت سکهها، دانههای قیمتی و غیره آثار قدیمی را از محل مذکور پیدا میکردند.
طوری که معلوم است بازار خرید و فروش آثار حفریاتی و انتیک در افغانستان تا قبل از رسیدن انگلیسها به هندوستان و افغانستان رونقی نداشت لیکن از نیمهً دوم قرن هژدهم میلادی و بخصوص از اوایل قرن نزدهم میلادی به بعد زمانی که باستانشناسان بریتانویی در جمع عساکر آن کشور داخل افغانستان شدند و به حفریات؛ کندوکاوی استوپهها؛ جمعآوری و خرید مجسمهها، سکهها و غیره آثار تاریخی افغانستان پرداختند این بازار رونق گرفته رفت و اشخا ص زیادی از مغرضین و مفتخواران را در تمام نقاط کشور بخصوص در صفحات شمال بخود جلب و مشغول نمود تا از طریق بدست آوردن و فروش آثار حفریاتی و انتیک این یادگار نیاکان و مال مشترک مردم افغانستان - به سرمایههای نامشروعشان بیفزایند.
بدین ترتیب ساحۀ باستانی آی خانم نیز مورد دستبرد قرار داشت. ولی با اینکه آثار حفریاتی آن ساحه بطور منظم به بازار شهر قندوز میرسید تا سال ١٩٦١ میلادی آی خانم از نظر باستانشناسان بدور مانده و به جهان باستانشناسی معرفی نگردیده بود.
در همین سال ١٩٦١ میلادی بود که راز بزرگی از موجودیت آثار کاملاً یونانی در شمال افغانستان برملا شد و ان بترتیبی بود که یک تن از دهقانان محل بطور تصادف دو اثر سنگی و زمینی را از آن ساحۀ باستانی پیدا کرد که بوسیلۀ دلالان آثار حفریاتی و انتیک به شهر قندوز انتقال داده شد و به شرکت صادرات پنبۀ قندوز که در آن وقت در بازار آن شهر دکان شخصی خرید و فروش آثار حفریاتی و انتیک برای خود نیز باز کرده بود بفروش رسانیده شد. آثار متذکره در همان جا باقیمانده بود تا اینکه تیم باستانشناسان افغان-فرانسه مقیم کابل از موضوع اطلاع حاصل کرد و از نزدیک از آن دو اثر مطالعه بعمل آورد. یکی از آن دو اثر؛ یک سرستونی سنگی به سبک و اسلوب کورنتین Corinthian بارتفاع یک متر (عکس نمره ٢) و دیگراش یک اثر سنگی استوانه ایی شکل (ممکن بوتل) به ارتفاع ٦٠ سانتی متر بود که تیم باستانشناسان مذکور در تلاش تثبیت و کشف محل پیدایش آنها برآمد تا سرانجام بکمک مقامات امنیتی ولایت تخار و همکاری کارکنان شرکت پنبۀ مذکور؛ محل پیدایش و دریافت آثار متذکره یعنی (آی خانم) معلوم گردید.
در سال ١٩٦٥ میلادی مطابق ١٣٤٣ هجری شمسی تیم باستانشناسان افغان – فرانسه به سر پرستی پروفیسور دانیل شلوم برژه Daniel Schlumberger که در آن وقت رییس دفتر دفه DAFA (نمایندگی باستانشناسی فرانسه در افغانستان) نیز بود سروی مقدماتی ای خانم را بعمل آورد و به زودی معلوم شد که ساحۀ باستانی آی خانم یک شهر یونانوباختری بزرگی میباشد که با اسکندریۀ آمودریا یا اسکندریۀ اوکسیانا که در یادداشتهای سترابو وبطلیموس ذکر آن رفته است مطابقت میکند و به گفتۀ شخص شلوم برژه این نخستین باری بود که یونان گم شدۀ آسیای میانه که سالها باستانشناسان در جستجوی آن بودند باز یافت میشد.
کشف آی خانم بزرگترین موفقیت برای DAFA بود زیرا هیأت دفتر مذکور از همان آغاز پژوهشهایش در افغانستان پی جویی خط سیر فتوحات اسکندر مقدونی در آسیا در سر خط تلاشها و پلانهای تحقیقاتیاش قرار داده که با کشف آی خانم دیگر به آن دست یازیده بود.
از سال ١٣٤٣ تا ١٣٥٧ هجری مطابق ١٩٦٥ تا ١٩٧٨ میلادی حفریات سیستماتیک علمی در آی خانم بوسیلۀ تیم باستانشناسان افغان – فرانسه تحت سرپرستی پروفیسور پاول برنارد Paul Bernard که بعدها ريیس دفتر DAFA (دفه) در کابل نیز بود پیشبرده شد که همه سا له در سه ماه فصل خزان انجام میپذیرفت.
قبل از کشف آی خانم معلومات در مورد هنر هلینستی شرق و افغانستان صرف به چند منبع کتبی تاریخی وچند سکۀ از شاهان یونانوباختری که از باختر بدست آمده بود خلا صه میشد که با کشف آی خانم معلومات مکملی در مورد بدست آمد.
پاول برنارد به استناد شواهد ساختمانی و از روی مطالعۀ مسکوکات، کتیبهها، ظروف تیکری و غیره شواهد باستانی دورههای اقامت و مسکن گزینی شهر مذکور را که جمعأ ٢٣٠ سال را در بر گرفته قرار ذیل تصنیف و سنهگذاری نموده است:
- ١- دورۀ اول: از ٣٣٠ – ٣٠٣ ق. م.
٢- مرحلۀ اول دورۀ دوم: از نیمه اول قرن سوم تا نیمه دوم قرن سوم ق. م.
٣- مرحلۀ دوم دورۀ دوم: از نیمه دوم قرن سوم ق. م. تا پایان قرن مذکور.
٤ – مرحلۀ اول دورۀ سوم: از نیمه قرن دوم ق. م. تا ١٥٠ ق. م.
٥ – مرحلۀ دوم دور سوم: در حوالی ١٥٠ ق. م.
٦ – دور چهارم: از نیمۀ دوم قرن دوم ق. م. تا ویران شدن ساحۀ مذکور توسط آتش سوزی – حوالی ١٠٠ م.
ساحۀ آی خانم از نگاه ساختمانی بدو قسمت عمده تقسیم میشود: قسمت بالایی و قسمت پایینی. قسمت بالایی شهر شامل قبرستان و بالاحصاربوده قسمت پایینی شامل منازل مسکونی، قصریا دفاتر اداری، خز انه، کتابخانه، جمنازیوم، سالون تیاتر، معبد وغیره میباشد. دامنۀ شمالی این قسمت کاملأ هموار بوده اراضی زراعتی و باغی را تشکیل میداده که خالی از هرگونه بقایای ساختمانی میباشد.
در اعمار ساختمانها و دیوارهای تدافعی دورادور شهر Fortification از خشتهای بزرگ مربع شکل خام کار گرفته شده صرف در اعمار زیر خانهها و بعضی از تهدابها خشت پخته نیز بکار رفته است. مجتمع ساختمانی خشت خام (منازل مسکونی) که ساحۀ نود هزار متر مربع را احتوا میکند همچنان مجتمع ساختمانی قصر یا ساحۀ دفاتر اداری که ساحۀ ١٨٠ در ١٣٧ متر مربع را احتوا میکند و دارای ١٠٨ عدد ستون پایۀ با سرستونیهای سنگی میباشد خود نشاندهندۀ آنست که شهری به این وسعت، شکوه و جلال واقعآ پایتخت حکمرانی مستقلی و از جملۀ شهرهای مهم باختر در تقریبا ٢٣٠٠ سال قبل از امروز بوده است.
آی خانم روی کدام شهر و یا کدام ساختمان عمدۀ قبلی اعمار نگردیده در حالی که قلعههای هخامنشی در صفحات شمال کشوراکثرآ روی دیوارها و پلتفورمهای شهرهای قدیم اعمار گردیده است و همه حکایت از آن دارد که هخامنشیان در اشغال شهرهای انوقت افغانستان به مقاومتهای شدید مردم این کشور مواجه بودهاند. شواهد باستانشناسی ثابت میسازد که مردم افغانستان بنابر شرایط خاص ایکولوژیک؛ کوههای غرور افرین و خصلت خاک کشورشان که موقعیت مهم استراتژیکی در سر راه فاتحان، جهان گشایان و متجاوزین داشته همه آزاده، مغرور، و سرکش بار آمده از همان آغاز سپیده دم تاریخ در دفاع از میهن و ناموس شان در مقابل متجاوزین تا سرحدی جنگیدهاند که یا دشمن شکست خورده ونابود شده و یا اینکه خود با همه هستیشان در راه حفظ ازادی و حراست از ناموس مادروطن قربان شدهاند و این تداوم و تکرار – پروسۀ تجاوز و دفاع – بحیث یک فرمول تاریخی در سرنوشت این ملت عجین گشته است.
روایت معروفی در بین مردم ما از مقاومت ساکنین این سرزمین و گیرافتادن اسکندر در میان درهها و کوههای سر به فلک کشیدۀ این کشور وجود دارد: گفته میشود حینی که اسکندر از اشغال سرزمینهای افغانستان امروزی مآیوس میگردد از وضع ابتر خود و عساکر علیل و زخمیاش به مادر خود مینویسد که در نتیجه مادراش مقداری از خاک افغانستان را به یونان میطلبد و آن را بدون اینکه کسی بداند در اطاقی که جلسۀ وزیران برگزار میگردید میپاشد. در اولین جلسۀ که بعد از پاشیدن خاک مذکور در ان اطاق دایر میگردد وزرا بر خلاف معمول با یک روحیۀ کاملآ دگرگون شدۀ غرورآمیز و پرخاشگرانه با هم به نزاع برمیخیزند. مادر اسکندر با دیدن آن وضع به اصل حقیقت پی برد و به اسکندر نوشت تا از اشغال این سرزمین صرف نظر نماید. امروز شواهد باستانشناسی همه؛ این روایات و افسانهها را تأیید و تصدیق مینماید.
سبک و اسلوب ساختمانی در آی خانم بیشتر شرقی بوده تا یونانی و این خود نشان دهندۀ آنست که یونانیها در اعمار شهر از معماران و پرسونل محلی کار گرفتهاند. در بعضی از قسمتها از شیوۀ یونانی: چییدن سنگ پارچهها بدون مصا لحۀ ساختمانی؛ کار گرفته شده و نصب پارچه سنگهای استوانهیی ذریعۀ ریخت فلز سرب و فلزات دیگر بعمل در آورده شده است.
تزیینات در ساختمانها بخصوص سرستونیها در سه سبک یونانی: کورنتین Corinthian ،دوریکDoric و یونیک Ionic میباشد. خصوصیت دیگر هنر یونانی در آی خانم عبارت از فرشهای موزاییک است. در این فرشها از تزیینات نباتی کار گرفته شده و این خود امتزاج هنر شرقی و محلی را با هنر یونانی نشان میدهد زیرا در یونان وقت زیادتر از تزیینات حیوانی در موزاییک کار گرفته میشد. صرف در موزاییک فرش حمام قصر آی خانم اشکال دولفین، اسپ آبی و اهریمنهای دریایی نشان داده شده که در آن بجای سنگ ریزههای مربع شکل یونانی از جغله سنگهای خرد و ریزۀ رنگۀ محل کار گرفته شده است. عکس نمره (٣)
از نقطه نظر استحکامات تدافعی یا قلعه بندی Fortification شهر آی خانم دارای استحکامات طبیعی تدافعی بوده صرف ناحیۀ شمالی قسمت پایٍینی یا هموار شهر که استحکامات تدافعی طبیعی ندارد با دیوار بزرگی به ارتفاع ١١ متر و ضخامت ١٠ متر با برج و بارههای به شیوۀ یونانی؛ احاطه شده است. برجهای نظارتی در این دیوار بسبک یونانی مستطیل شکل میباشد در حالی که برجهای قلعههای هخامنشی و کوشانی در صفحات شمال کشور که نگارنده در حفریات آن قلعهها اشتراک داشته همه دایروی شکل میباشد.
در یونان انوقت معمول بود که مردهها را در خارج از قلعۀ شهر دفن میکردند. صرف کسانی که در اعمار شهر خدمات برازنده انجام میدادند بخصوص بنیانگذاران شهر در داخل قلعۀ شهر مدفون میشدند. در داخل محوطۀ شهر آی خانم دو نفر دفن اند که مقبرههایشان در نزدیکی دروازۀ دخولی قصر اعمار گردیده است. یکی از این مقابر نسبتآ با شکوهتر آباد شده و با قطاری از ستون پایههای سنگی احاطه گردیده که معلوم میشود نسبت به مقبرۀ دومی بعدتر آباد شده است. مقبرۀ دیگر که فکر میشود اولی باشد بسیار ساده آباد شده صرف (سردر) آن با دو ستون پایۀ چوبی تزًیٍین یافته است. پاول برنارد این مقبره را مقبرۀ کنیاس Kineas بانی و بنیان گذار شهر آی خانم یا اسکندریۀ آمودریا میداند که زیر نظر و امر اسکندر مقدونی و یا سلیکوس - افسر نظامی اسکندر مقدونی که بیست سال بعد از مرگ اسکندر مقدونی (٣٠٥ ق.م.) لقب شاهی را در باختر اختیار نمود کار میکرده است.
یک کتیبۀ سنگی (لوحه سنگ) که معلوم میشود قسمتی از یک کتیبۀ بزرگ سنگی بوده از پیش روی دالان مقبرۀ کنیاس بدست آمده است که در ان پنج اندرز به رسمالخط و به زبان یونانی از جملۀ ١٥٠ اندرزی که در معبد اپولو در دلفی واقع یونان تحری گر دیده است خوانده میشود.
پنج اندرز مذکور قرار ذیل ترجمه شده است:
- - در کودکی ادب نگهدار.
- در جوانی خود را نگهدار.
- در میان سالگی دادگر باش و رستگار.
- در سالمندی دیگران را پند سومند ده.
- در وقت مرگ بیترس و بیاندوه باش.
در خارج از محوطۀ شهر؛ قبور بشکل تابوت از خشت خام ساخته شده و نوع دیگر عبارت از کوزهها یا خمهای تیکری میباشد که در آنها استخوانهای مردههای قبلی را جمع و دو باره دفن کردهاند. در داخل هر دو نوع قبر مذکور ظروف تیکری، جعاب تبرکات حاوی اشیای قیمتی و غیره آثار مربوط آنوقت پیدا شده است.
از نگاه سبک و اسلوب هنری آثار مکشوفۀ آی خانم را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
- ١– آثاری که دارای عناصر و المنتهای خالص هنر یونانی بوده هیچ گونه عنصر یا المنت هنری غیر یونانی در آنها دیده نمیشود. مجسمۀ (هرمس) که بشکل مرد مسن ریشدار ساخته شده مربوط به قرن سوم ق. م. و رلیف سنگی مرد جوانی که لباس کوتاه یونانی به تن وموهای طویل دارد نمونههای از این دسته میباشد که اولی از داخل جمنازیوم و دومی از داخل یک قبر آی خانم پیدا شده است.
٢– دستۀای که منشأ و اصالت یونانی داشته اما از نگاه شیوه و سبک هنری بیشتر با معاصرین شان درغرب افغانستان (مصر و سوریه) تمایل و قرابت نشان میدهد.
٣– آن عده آثاری که در آنها عناصر هنر یونانی با هنرهای محلی افغانستان مزج گردیده و بعدها باعث بوجود امدن هنر گندهارا در وادی کابل تا سند گردیده است میباشد.
ظروف تیکری (سفالی) آی خانم که از قبور بدست امده اکثراً دارای نبشته بوده و از لحاظ تخنیک وشکل شباهت زیادی به ظروف تیکری هلنیستی یونانو- مدیترانه دارد. (هلن نام شهری است در یونان). اما با وجود آنهم در بعضی از آنها خصوصیا ت هنرهای محلی دخیل میباشد. بشقابهای لعابدارسرخ رنگ: مربوط به دورۀ اخیر صنعت تیکر سازی آی خانم میباشد که خصوصیات هنر یونانی در آنها بنظر نمیرسد. اما ظروف تیکری مثل کوزههایی که دارای دو دستهاند؛ کعبشان مارپیچ و رنگ مواد ساختمانی (گل)شان سیاه است همه از لحاظ تیپولوژی یونانی میباشد. کاسههای تیکری آی خانم از لحاظ ساختمان با کاسههای یونانی نوع مکارین – یک شهر در یونان – یک سان است. این کاسههای آی خانم همه در سطح بیرونی شان تزٍیینات نباتی داشته در حالی که نوع کاسههای مذکور که در خود یونان وقت ساخته میشد همه با خطوط هندسی و اشکال حیوانی تزٍیین مییافت.
گنجینۀ ٦٣ عدد سکه نقرهیی که از آی خانم بدست آمده اشکال خدایان یونانی: زیوس، هراکلس و ارتمیس را در خود دارد. بروی دیگر شان اشکال شاهان یونانی از اسکندر الی ایوکرتید و هلیکوس ضرب گردیده است. سکهها ًییکه دارای اشکال خدایان هندی (واسودیوا، کرشنا) و غیره میباشد و در هند بضرب رسیده نیز از آی خانم بدست امده است. اینکه پادشاهان هندی مثل چندراگوپتا و دیگران اشکال خدایان یونانی را عمدی در سکههای شان بضرب رسانده اند ازوضع سیاسی ان زمان پاسخی تهیه میدارد و روشن میسازد که شاهان یونانو باختری افغانستان در انوقت تمام مناطق مفتوحۀ اسکندر مقدونی در شرق را کنترول مینمودند. پارچههای فلزی مدور -سکه مانند- که صاف و ضرب نا خورده است از آی خانم بدست آمده که نشان میدهد آی خانم صلاحیت ضرب سکه را نیز داشته است.
در اتاقی که آن را شماره ١٠٩ نام نهادهاند و در داخل قصر کشف گردیده آثار دلچسپی بدست آمده است. کوزههای که در آن دانههای قیمتی و مایعات لازمه را میگذاشتند از انجمله است. از این اطاق خزانه هشت عدد نبشته به روی یک پارجه سفال پیدا شده که در ان کلمه یی را خوانده اند که در زبان یونانی (عود) معنی میدهد. عود یک نوع چوب قیمتی است که از راۀ عربستان به اسیای مرکزی ( افغانستان ) میآمد که در عربی آن را چوب (لبان) یا (کبا) میگویند. آنچه در روی پارچههای سفال به زبان و خط یونانی خوانده میشود تحویلیها پول را نشان میدهد که در کوزهها نگهداری میگردید. در این نبشتهها اسمای تحویل دهندگان و تحویل گیرندگان پول را میخوانیم که بعضی از نامهای مذکور غیر یونانی میباشد و نشان میدهد که مردمان محل نیز در کارهای دولتی گماشته میشدند.
در آی خانم کتیبهها زیادتر به رسم الخط و زبان یونانی میباشد. لیکن تعدادی از کتیبهها به الفبای (آرامی) و (برهمی) به زبان یونانی نیز از آن ساحه بدست آمده که اسمای غیر یونانی در آنها درج میباشد. اما زبان یونانی زبان رسمیو کتابت بود.
خزانۀ آی خانم در همان اوایل و زمانههای قدیم تاراج گردیده است. در اطاق ١٠٩ و ١٠٤ احجار کریمه مثل: لاجورد، فیروزه، سنگ یخک (کوارتز)، لعل کوهی، لعل پیازی که (امتست) است، لعل، نیلم (بیریل)، عقیق (اگات)، رخام، کور ناکین، کلسیت و غیره از زیر خاک بدست آمده است. در اطاق نمره ١٠٤ مقدار هفتادو پنج کیلو گرام لاجورد از دسترس تاراجگران نجات یافته است که بدست آمد. چنانچه میدانیم یگانه معدن لاجورد جهان با این صفات عالی صرف در وادی علیای کوکچه در محل (سرسنگ) بدخشان واقع است که مارکوپولو نیز از کار استخراج آن بدست دولت وقت افغانستان خبر میدهد. (آی خانم – میعاد گاۀ یونانو باختری، به زبان فرانسوی، ترجمه و تخلیص داکتر روان فرهادی، مجلۀ باستانشناسی افغانستان، شمارۀ دوم سال ١٣٥٩ ش.).
تخریب و انهدام کامل آی خانم که ابادی و مسکن گزینیی مجدد؛ دیگر در انصورت نگرفته و بحیث مخروبۀ متروک رها گردیده است باساس نظریات پاول برنارد در حوالی قرن دوم میلا دی بوسیلۀ دستههای سحرا گرد سیتی Scythian و سا ک Sakas صورت گرفته است.
تیم باستانشناسان افغان – فرانسه از سال ١٩٦٥ تا سال ١٩٧٨ میلادی در مدت چهارده سال جمعاً پانزده دوره در آی خانم حفریات نموده که تعدادی از اثار مکشوفۀ ان ساحه را در موزیم ملی افغانستان (کابل) در اتاقی بنام – اتاق آی خانم – به نمایش گذاشته بودند.
در سال ١٩٧٩ م. که نا آرامیها و جنگ در سرتاسر کشور دامن رده شده بود؛ تیمهای باستانشناسی فرانسه، بریتانیا و ایتالیا که در کابل به امید ادامه دادن به کارهای تحقیقاتیشان منتظر بهبود اوضاع بودند باساس پالیسی ضد غربی دولت کمونستی وقت کابل از افغنستان خلاف میل شان اخراج گردیدند وبا تأسف ساحۀ باستانی آی خانم مربوط فرانسویها ؛ساحۀ باستانی شهر کهنۀ قندهار مربوط انگلیسها وساحۀ باستانی تپۀ سردار غزنی مربوط ایتالویها بدون محافظ و یا کدام چوکیداری بی رحمانه به حال خویش رها گردید . قسمت زیادتر ان ساحات دست ناخورده وحفریات نا شده باقیمانده بود که امروز از چور، چپاول و تخریب کامل آنها خبرهای از طریق شبکههای انترنتی و مقامات باستانشناسی افغانستان بچشم میخورد و بگوش میرسد. تیم باستانشناسان اتحاد شوروی سابق در سال ١٩٧٩ م. به میل خود بعلت جنگ و تشدید آن حاضر به آمدن به افغانستان نشد ساحات تحت حفریات آنها یعنی شهرهای یونانوباختری و کوشانی دلبرجین تیپه و تپههای اطراف آن واقع ولسوالی دولت آباد ولایت بلخ و ساحۀ باستانی و مشهور طلا تپه واقع شهر شبرغان ولایت جوزجان با حفریات ناتمام بحال خود رها گردید. صرف در ساحۀ طلا تپه یک دلگی امنیتی پولیس محل توظیف بود تا از قبور باقیماندۀ محل حفاطت بعمل آورد. چون تیم اتحاد شوروی دیگر به افغانستان نیامد و انستیتوت باستانشناسی افغانستان نظر به پالیسی دولت جرأت حفریات در غیاب تیم مذکور را در خود ندید در جریان چند سال بعد، تمام آثار باقیماند با خاک تپه تمامآ بتاراج برده شد که امروز ساحۀ مذکور بصورت زمین هموار زراعتی در آورده شده است و اثری از آن تپۀ باستانی در محل به نظر نمیرسد. قرار اطلاعات تازهای که بوسیلۀ ریاست حفظ ابدات تاریخی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان از طریق شبکه انترنتی AIA زیر عنوان The Impact of War upon Afghanistan’s cultural Heritage انتشار یافته است شهر باستانی آی خانم دیگر وجود ندارد. قاچاقبران و دزدان بمنظور کشف اثار باقیماندۀ آی خانم از الات مدرنیکه به منظور کشف ماینهای زیر زمینی بدست اورده بودند کار گرفته و حتی با استفاده از بلدوزرهای قوی خاک برداری ساحه را انجام داده وتمامیساختمانهای معماری را تخریب نموده اند. از روی مطالعۀ آثار جدید آی خانم که اخیرٍٍاً به بازارهای پيشاور و اروپا بوسیلۀ شبکۀ بینالمللی دلالان و قاچاقبران آثار تاریخی رسیده معلوم شده است که در وقفههای معین زمانی حینیکه فرصتهای مناسب ارامش و امنیت میسر بوده بعضی از قسمتهای آی خانم حتی بوسیلۀ حفاران فنی و مسلکی حفریات سیستماتیک علمی گردیده و حتی سرستونیهای مقبول کورینتن و دوریک سنگی و وزمین مکشوفۀ آی خانم به شهر پيشاور انتقال داده شده است که هم اکنون یک عدد آن در یک چای خانۀ سرگشادۀ پيشاور بحیث میز سنگی چایخوری مورد استفاده قرار دارد.
به سلسلۀ انتقالات آثار حفریاتی آی خانم پارچههای تزیینی کنده کاری شدۀ عاجی Ivory، زیورات، جواهرات یاسنگهای قیمتی حکاکی شده intaglio، مدالهای بزرگ و اقلام برونزی متعدد دیگر از حفریات غیر قانونی آی خانم در سالهای اخیر به بازار رسیده است. به صدها اثر عقیق agate ،عقیق جگری cornelian، سکههای طلایی و نقرهیی، مجسمههای کوچک انسانی، سنگ پارچههای تزیینی وغیره که شبه آنها در جریان حفریات قانونی کشف و بوسیلۀ Claude Rapin به نشر رسیده بود اخیراً از حفریات غیر قانونی آی خانم به بازار رسیده است که مدنیت یونانوباختری در شمال افغانستان را تثبیت میکند.
در میان این آثار دزدی شدۀ اخیر: سه اثر بسیار مهمینیز وجود دارد که به حیث اسناد موثق جدید تثبیت کنندۀ مدنیت و هنر یونانی مزج شده با مدنیت و هنرهای محلی افغانستان و هند در شمال افغانستان شناخته شده است که عبارت اند از:
١- مجسمۀ برونزی هراکلیس. ٢- یک پارچه عاج که در آن افرودت Aphrodite خدای زیبایی و عشق یونان بحالت نشسته حکاکی شده است. ٣- مجسمۀ سنگی سر یک زن از شاهان یونانو باختری که شرح مختصر این سه اثر ذیلآ داده میشود:
مجسمۀ برونزی هراکلیس ٢١ سانتی متر ارتفاع داشته که در یک ستون با پسمنظر بسیار مفشن کنده شده است. موصوف جوان و بدون ریش در یک فیگور بسیار متین شاهانه در حالیکه با دست چپ پوست شیر را گرفته و با دست راست بیک گرزClub تکیه زده است معلوم میشود. زانوی چپ اش کمیخمیده شده تا وزن بدن اش بالای ان پایش انداخته شود. از روی یک کتیبه که در جریان حفریات قبلی آی خانم بدست امده معلوم میشود که جمنا زیوم آی خانم به این مقام روحانی (هراکلیس) اهدا گردیده بود. از این رو پیدا شدن نمونههای متنوعی از مجسمههای هراکلیس از آی خانم چیزی غیر قابل انتظاری به نظر نمیرسد. قطر لوحۀ عاجی افرودت که در سال ١٩٩٨ میلادی پیدا شده به ٣، ٨ سانتی متر میرسد. لوحۀ مذکور بشکل شکسته وچند توته بدست امده که بعدها در لندن ترمیم گردیده است. در این لوحه صحنۀ ذیل بنمایش امده است: افرودت (خدای زیبایی و عشق) بحالت نیمه عریان به روی سخرۀ بزرگی نشسته است. بطرف راستاش یک کودک بالدار Winged Eros و بطرف چپ افرودت یک فرشته یا فیگورموًنث بالدارWinged Female Figure به روی عین سخره قرار دارند. الهۀ زیبا یی مذکور چادر Himation بزرگی را طوری بدور قسمت پاًیین بدناش پیچانیده که ساق پاهایش را برهنه رها کرده است. فرشتۀ بالدار مذکور لباس تپیک یونانی Chiton که استینهای دراز دارد و تا سر زانوهایش را پوشانیده به تن کرده است. موصوفه محتملآ یک بکس آًیینه را در دست دارد. کودک بالدار Eros مذکور در حالتی قرار دارد که دست راست خود را بلند گرفته و با دست دیگراش میکوشد تا دامن الهۀ زیبایی را از عقب به بالا کش و وی را بیستر نماید. مجسمۀ سنگی سر زن در سال ١٩٩٨ م. کشف گردیده و بطور واضح معلوم میگردد که مربوط به یک مجسمۀ Acrolithic (مجسمه ایکه سر، دستها و پاهای آن از سنگ بوده باقیمانده تنهاش از چوب باشد.) است. سر مذکور یگانه مجسمۀ Acrolithic میباشد که تا کنون از باختر پیدا شده است.
بهرحال، ذکر و یاددهانی تمام نتایج تحقیقات باستانشناسی آی خانم و شرح تمام آثار دزدی شده که کتابها میتواند در ارتباط به آن نگاشته شود از حوصلۀ این مقال بدور است. چیزی که ذکر انرا ضروری میدانیم این است که با آنچه دشمنان فرهنگ و هویت تاریخی ما در مدت بیست و پنج سال اخیر گذشته بر سر آثار، ساحات و آبدات تاریخی مان آوردند هرگز نمیتوانند آفتاب درخشان آسمان تاریخ کهن و پر غرور ما را پنهان سازند. آثار آی خانم و دیگر آثار گمشدۀ افغانستان در هر کجای که باشد مال ملت افغان بوده؛ دزدان، اهریمنان و دشمنان سوگند خوردۀ فرهنگ کهن مان با دزدیدن چند اثر تاریخی و یا به انفجارکشیدن چند مجسمه و استوپه و یا با به راکت بستن چند آبدهً تاریخی افغانستان عزیز؛ هرگز نمیتوانند هویت تاریخی و غنای مدنیت پر بار گذشتۀ این ملت ازاده و سرکش را نابود سازند.
آری! هر وجبی از این خطۀ باستانی (افغانستان عزیز) آثار متنوعی از دورههای مختلف تاریخی و قبل التاریخی گوناگونی را در خود مدفون دارد که سیه دلان و ناجوان مردان محکوم به زوا ل تاریخ نمیتوانند ریشههای فرو رفته در اعماق باغستانهای سر سبز تمدن بشریاش را سست کنند و یا آن را از میان برچیند.
آری! اگر دشمنان هویت تاریخی ما ساحات پر ارزش باستانی آی خانم، میرزکۀ پکتیا، هدۀ ننگرهار و غیره ساحات تاریخی افغانستان را تخریب کردند و اثار ان ساحا ت را به تاراج بردند و. مجسمههای غول پیکر بامیان این عجوبههای هنری جهان رابه انفجار بستند ولی هنوز جرس کاروانهای تجارتی راه ابریشم در دهلیز تاریخ این کشور بهم میپیچد؛ هنوز بوی خون پاک دلیر زنان و مردان این مرز و بوم در پای دیوارهای تدافعی قلعۀ و دژ مستحکم قدیم کابل، بگرام، کاپیسا، غزنی، بلخ، بادغیس، هرات، سیستان، بامیان، گردیز، زابل و کندهار به مشام میرسد که از ناموس مادر وطن، از هستی، دین و مدنیت پر بارشان مردانه دفاع کرده اند و هنوز به صدها نه بلکه به هزارها ساحۀ باستانی دست ناخوردۀ دیگر - مدفون د ر میان لایههای خاکستر و خون بیابانها، ریگستانها و تپههای خسته از انبوه گرد گذشت زمان در افغانستان امروزی برای تحقیق نسلهای ایندۀ این کشور و جهان با قیست و تا جاییکه مقامات مسًول مرکز باستانشناسی اکادمیعلوم اففانستان در کابل اطلاع میدهند تیمهای باستانشناسی فرانسه و یک تعداد از کشورهای دیگر سروی مقدماتی بعضی از ساحات داخل پلانهای تحقیقاتی شان در افغانستان را به سر رسانده اند که در اینده هر زمانیکه شرایط مساعد گردد و افغانستان از عهدۀ حفاظت علمیو کامل ان ساحات و آثار حفریاتی آن برآمده بتواند به آن اقدام خواهند نمود.
امید باستانشناسان فرانسوی با گشایش مجدد دفترشان (دفه) در کابل هرچه زودتر به آی خانم این ساحۀ منحصر بفرد و یگانه شهر یونانی اسکندر مقدونی در افغانستان و اسیا توجه جدی بعمل آورده مطابق تعهدات قراردادهای قبلی شان با حکومات گذشتۀ افغانستان و مطابق نورمهای بین المللی معاهدۀ حفظ میراثهای کلتوری جهانی World Cultural Heritage موسسۀ WHC یونسکو؛ ترمیمات و بازسازی علمیساحۀ باستانی آی خانم را بعمل آورده آن را به حیث یک موزیم غیر منقول برای نسلهای آیندۀ افغانستان، محققین، باستانشناسان و جهانیان به امانت بسپارند و بعوض حفریات پیش از وقت جاری در بامیان که به امید کشف مجسمۀ سه صد متری بودای خوابیده در این شرایط نا مساعد همه ساله انجام داده میشود به ترمیم و احیای مجدد آبدات تاریخی محکوم به انهدام و نیستی و ساحات حفر شدۀ قبلی افغانستان مشغول گردند و قبل از اقدام به هرگونه حفریات در فکر اعمار یک موزیم بزرگ علمیبا دیپوهای لازم، تربیۀ کدر علمیبومیباستانشناس، موزیمدار، ترمیمکاران آثار و ابدات تاریخی ما گردند. محترم زمریالی طرزی به ترجمۀ کتابهای نهایت علمیو مهمیکه فرانسویان در مورد باستانشناسی افغانستان به زبان فرانسوی نگاشته اند و کس دیگری نسبت به محترم طرزی صلاحیت این کار را در شرایط موجود ندارد بپردازند تا خدمت شایسته، فراموش ناشدنی و نهایت بزرگی را برای میهن خویش انجام داده باشند.
غرض معلومات مزید در مورد آی خانم به منابع زیر مراجعه شود:
1- Bernard Paul, an ancient Greek city in central Asia, an article from “Scientific American”, January 1982 Vol. 246
2- Ai Khanaum, Afghanistan Institute of Archeological Ministry of Information and culture, 1981. P.I.
3- Dowell Mac D.W. and Taddei. Early Period Achaemenids and Greeks. The Archaeology of Afghanistan from earliest times to Timurid period
edited by F.R. Allchin and N. Hammord Academic press London 1987. P. 221.
4- Boardman John Greek Art. Fredrick A. Prager Publishers New York. Washington 1966. P. 225
5- Bernard P. Aikhanaum on the Oxus: A Hellenistic city in central Asia. Proceeding of the British Academy Vol. 53. 1795 London. 1967.
6- Swain. J. E. classical civilizations: In a History of the world civilization. Eurasia publishing house (P) LTD. 1976
7- Bernard P. 1976 compange de fouilics 1975 a likhanum, comptes-rendus de I. Academe des inscriptions. wot Belles- Letters. 1976.
8- Bernard P., Desparmet R. Gardin J.C. Gouin P. Lapparent, A de Le Berre. More. Le-Rider G. Robert L. and Stuki, R. 1973. Fouilles d, Ai Khanaum, I (Compames 1965, 1966. 1967, 1968).
١٠– آی خانم؛ میعاد گاۀ یونانو باختری؛ ترجمه و تخلیص از: داکتر روان فرهادی، این مضمون با متن کامل اصل مضمون به زبان فرانسوی در شمارۀ دوم سال ١٣٥٩ ش. مجلۀ باستانشناسی افغانستان طبع کابل به نشر رسیده است.
١١– ژ. گ. گردن و پ. ژانتیل: زراعت در باختر باستان. ترجمۀ عبدالولی اچکزی، مجلۀ باستانشناسی اففا نستان، شماره های ١ و ٢ سال ١٣٥٩ ش.
١٢- ژ. گ. گردن و پ. ژانتیل: طرح اطلس باستانشناسی افغانستان. ترجمۀ عبدالولی اچکزی، همان مجله، شمارۀ ٢ ،سال ١٣٦١
١٣– دفتر (دفه): پیشنهادات همکاری در راه انکشاف باستانشناسی افغانستان. مجلۀ کابل، سپتمبر ١٩٨٢ م.
١٤– مارویزو توزی: در بارۀ تجارت لاجورد (افغانستان) در هزارۀ سوم ق. م. ترجمۀ داود کاویان، مجلۀ باستانشناسی افغانستان، شمارۀ اول، سال اول.
منبع: برگرفته از سايت کابل ناتهـ