فهرست مندرجاتسنگنبشتهی رَباطک
پنجرهای گشوده بر فرهنگ ایرانی و زبان آریایی
(سنگنبشتهی از دورهی کوشانيان)
- چکیده
- رباطک
- نخستین پژوهشها
- سرنوشت فعلی سنگنبشته رباطک
- وضعیت ظاهری سنگنبشته
- زمان و فرمان نگارش سنگنبشته
- متن سنگنبشتهی رباطک
- نویافتههای در زمینهی زبان آریایی
- بررسی پرسشهای کوشانشناسی
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[قبل] [بعد]
[↑] چکیده
کشف سنگنبشته رباطک به چندین پرسش دیرینه در زمینهی مطالعات کوشانی، پاسخ داد. به موجب این کتیبه دانسته میشود که کوشانیان زبان خود را به نام «زبان آریایی» میشناختهاند و آن نیای زبان فارسی یا دری است که گویا «دری» گونهی تغییریافتهی تلفظ واژه «اَریَـئـو» باشد. زبان آریایی و گونهی تحولیافته آن به نام دری / فارسی، زبان همگانی مردمان سرزمینهای ایرانی بوده و منظور از "فارس"، تنها ناحیهی فارس در جنوب ایران نیست؛ بلکه دلالت بر همهی سرزمینهای ایرانی دارد. این زبان در شکل نخستین و سپسین خود در گسترهای پهناور از غرب ایران آن روز در آناتولی و کرانههای فرات تا هند و پنجاب و آسیای میانه رواج داشته و مفهوم بوده است.
نام برداری از ایزدان بزرگ و کهن آریایی و جز آن در متن سنگنبشته و آرزوی خوشنودی آنان، نشاندهندهی مدارای دینی کوشانیان و احترام و پاسداشت آنان در برابر همگی دینهای ایرانی و غیر ایرانی است. همزیستی ایزدان و دوری از تبلیغ و تأیید منحصرانهی یک دین خاص، نشانگر تنوع دینی و فرهنگی، و شاخصی برای درک قدرت و تواناییهای یک جامعهی بالنده و کمال فرهنگی آن است.
فرماننامهی کنیشکه در رباطک، این بحث دیرینه در بارهی خاستگاه قومیتی و فرهنگی، و باورداشتهای کوشانیان و «یوئِـجی»ها را پایان داد. امروزه میدانیم که کوشانیان هیچگونه پیوستگی و وابستگی با قبیلههای بادیهنشین آلتاییِ آسیای میانه شرقی نداشته و دارندهی تبار، فرهنگ، دین و زبان آریایی بودهاند.
[↑] رباطک
در کشاکش رویدادهای سیاسی تابستان سال ۱۳۷۲ در افغانستان، هیچ کس نمیدانست که کشاورزان روستای «کافر قلعه» در «رباطک»، سنگنبشتهای در بازماندههای شهر کهن کوشانیان یافتهاند که به زودی پرده از بسیاری ناگفتهها و نادانستهها در زمینهی تاریخ فرهنگ و زبانهای ایرانی برخواهد داشت.
رباطک، نام شهر کوچکی است که در شرق ولایت سمنگان و شمال باختری ولایت بغلان در شمال افغانستان و در میانهی راه پلخمری به سمنگان واقع است. این شهر در فاصلهی چهل کیلومتری شمال باختری محوطهی باستانی «سرخ کتل» جای دارد. رباطک و سرخ کتل، هر دو از بازماندههای شهرهای بزرگ کوشانیان هستند که آثار هنری فراوانی از دورهی کوشانی در آن جا یافت شده است.
[↑] نخستین پژوهشها
سنگنبشتهی نویافتهی رباطک در همان هنگام به قرارگاه والی بغلان برده شد و عکسهایی از آن توسط تام پورتر Tom Porter تهیه و به موزه بریتانیا فرستاده شد. بررسی و خوانش سنگنبشته رباطک برای نخستین بار توسط نیکلاس سیمز ویلیامز Nicholas Sims-Williams ایرانشناس و کارشناس زبانهای سغدی و باختری در مدرسهی مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن انجام شد که همراه با تفسیرهای تاریخی جو کریب Joe Cribb با عنوان "تشریح کتیبه رباطک" در نشریه "هنر و باستانشناسی راه ابریشم" به چاپ رسید:
Sims-Williams, N., The inscription of Rabatak describes , in: Silk Road Art and Archaeology, No 4, Kamakura, 1995/6, pp. 75- 142.
پس از آن، نخستین ترجمه دری کتیبه رباطک همراه با شرح و تفسیرهایی پیرامون آن توسط سرور همایون، استاد دانشگاه کابل، در مجله فرهنگ (اسد و سنبله ١٣٧٩) انتشار یافت و همچنین استاد غلام جیلانی داوری، باستانشناس برجسته افغانستان نیز به بررسی مفصل کتیبه پرداخت که گزارش آن در فصلنامه آریانا (سال چهارم، شماره ٢، سرطان و سنبله ١٣٨١، ص ٣٣ تا ۴١) منتشر شد.
در آذرماه سال ١٣٨۴ یک همایش علمی به کوشش مرکز بینالمللی تحقیقات کوشانی آکادمی علوم افغانستان در هتل آریای کابل برگزار شد که گزارشی از مقالههای علمی همایش در مجله جامعه مدنی (زمستان ١٣٨۴) ارگان مجمع جامعه مدنی افغانستان (مجما) منتشر شد.
در تاجیکستان نیز پژوهشهای متعددی بر روی این کتیبه انجام شده است که از جمله میتوان به مقاله ارزنده استاد یوسف یعقوبوف بهنام «کشفیات مهم در کوشانشناسی» (به تاجیکی) اشاره کرد که در نشریه «جنبش» (شماره ١، دوشنبه ١٩٩٩) منتشر شده است. همچنین پرزیدنت امامعلی رحمانوف نیز در جلد دوم کتاب «تاجیکان در آینه تاریخ» (دوشنبه ٢٠٠٢) به معرفی مختصر و مفید سنگنبشته رباطک پرداخته و بدرستی از خاستگاه و زبان آریایی کوشانیان یاد کرده است. (از محترمان، میزبانان بزرگواری که در مراسم دهمین سالگرد استقلال جمهوری تاجیکستان، نسخهای از این کتاب را به این نگارنده ارمغان دادند، سپاسگزارم.)
تا آنجایی که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون هیچگونه پژوهش و گزارشی از کتیبه رباطک در ایران منتشر نشده است.
[↑] سرنوشت فعلی سنگنبشته رباطک
کتیبهی رباطک پس از مدتی، از قرارگاه والی بغلان به موزهی ملی افغانستان در کابل منتقل شد و شنیدههای این نگارنده حاکی از آنست که این سنگنبشته ارزشمند و بیهمتا در زمان تسلط حکومت طالبان بر افغانستان به همراه تعدادی از آثار دیگر موزه به یک مجموعهدار خصوصی به نام نصیراله بابر فروخته شده است و از وضعیت کنونی آن آگاهی دقیقی در دست نیست.
[↑] وضعیت ظاهری سنگنبشته
کتیبه رباطک، سنگنوشتهای است که حدود ٩٠ سانتیمتر طول، ٦٠ سانتیمتر عرض و ۴٠ سانتیمتر ضخامت دارد. بر یک سوی این سطح سنگی، نوشتهای به زبان و خط باختری (خطی بر اساس الفبای یونانی) در ٢٣ سطر نویسانده شده که بخشهایی از آن به مرور زمان دچار فرسایش و تخریب شده است. هر سطر کتیبه در حدود ۵٠ حرف و در مجموع قریب ١٢٠٠ حرف دارد.
[↑] زمان و فرمان نگارش سنگنبشته
این کتیبه به فرمان «کَـنـیـشـکَـه» پادشاه بزرگ و مشهور کوشانی در سدهی نخست میلادی و در نخستین سال پادشاهی او نویسانده شده است. از زمان دقیق آغاز پادشاهی کنیشکه آگاهی در دست نیست و بحث و بررسیها پیرامون آن همچنان ادامه دارد. این فرمان، کهنترین کتیبهی کوشانیان دانسته میشود که تاکنون به دست آمده است.
[↑] متن سنگنبشتهی رباطک
متن زیر، گزارشی فارسی از بخشهای سالم باقی مانده فرماننامهی رباطک است که کوشش شده تا ترتیب واژگان- تا جای ممکن- همانند متن اصلی باشد:
-
«کنیشـکه کوشـانی، رهاییبخش بزرگ، نیکوکار، فرمان روای دادگر، شایستهی نیایش یزدان، که فرادست آورد پادشاهی را به خواست نَنَـه و به خواست همه دیگر ایزدان. که بیاغازید نخستین سال را به خشنودی خدایان. او صادر میکند یک فرمان به یونانی و سپس بیان میدارد به زبان آریـایـی ... «سَـکِــتَـه»، «کَــئـوسـانـبـی»، «پـاتـالیپـوتـرا»، «چـامـپا» ... پادشاه کنیشکه به «شـافر نـوکـونْزوک / ناقَــنـزاق» فرمان میدهد نیایشگاه بزرگی بهنام ایزدان در سرزمین ... برای ایزدان بسازد و در آن تندیسهای ایزدبانو «مَـه» در برترین جا، خدای «آرمــوز» آفریننده خوشیها، «آردوخــش»، «سـروشَــرد»، «نَـرسَــه»، «مـهر»، «مَـهَـشـان» و «ویـنـک» تراشیده و گذاشته شوند. همچنین فرمان میدهد که تندیس این شاهان را بسازند و در نیایشگاه بگذارند: «شـاه کـوجـولَـه کَــدفـیـز»، پدر پدر بزرگ، «شـاه ویـمَـه تَـکــتـو» پدر بزرگ، «شـاه ویـمَـه کَـدفـیـز»، پدر و خود «کـنـیـشـکـه» ... باشد تا آن ایزدان، یاریرسان شـاه شـاهـان کـنـیـشـکـه باشند.»
[↑] بررسی متن سنگنبشته رباطک و آگاهیهای نویافته از آن در زمینهی زبان آریایی
همین اندازهی اندک از بخشهای خوانده و ترجمهشدهی فرماننامه کنیشکه در رباطک، توانسته است آگاهیهای مهمی در اختیار پژوهشگران بگذارد و به بسیاری از مباحث پیچیده و حل نشده در مطالعات ایرانی و کوشانشناسی خاتمه بخشد:
۱- از هنگام کشف سنگنبشته مشهور «سرخ کتل» در سال ۱۹۵۷ میلادی، تا زمان کشف سنگنبشتهی رباطک که به همان زبان نوشته شده است؛ مسالهی نام اصلی این زبان به بحثهای بیپایانی در میان دانشمندان انجامیده بود. برخی این زبان را با نامهای «کوشانی» یا «بلخی» معرفی میکردند. در سفرنامههای مسافران چینی سدههای گذشته از آن با نام زبان «تخاری» یاد شده بود و استاد والتر هنینگ، نام زبان «باختری» را برای آن پیشنهاد کرده بود که مورد پذیرش و توجه بسیاری قرار گرفت.
کشف این سنگنبشته به مسالهی نام واقعی زبان باختری پایان داد و به صراحت از آن با نام «زبان آریایی» یاد شده است. این واژه در متن اصلی به گونهی «اَریَـئـو» (aryao) آمده است. مصوت پایانی این واژه، حرف کوتاه «اُ» است که در زبان باختری (که اکنون میتوانیم آن را زبان آریایی عصر کوشانی بنامیم) برابر با کارکرد کسرهی اضافهی پایانی (یای نسبت) در زبان فارسی است. محل واژهی مهم «اَریَـئـو» در سطر چهارم این سنگنبشته است.
۲- اکنون این مساله نیز روشن شده است که زبان رسمی و دولت داری کوشانیان، همانا زبان آریایی بوده که از اشارههایی که به صورت منفصل در بخشهای آسیبدیدهی کتیبه به آن رفته است؛ هویدا میشود. کنیشکه، توانسته است پس از سدههای بسیاری که از رواج زبان یونانی به عنوان زبان رسمی حکومتی میگذشت؛ با فرمانی نافذ، حکم به رسمیت زبان اصلی مردم در دستگاه اداری دهد. از آن پس، همهی اسناد و نوشتههای دولتی و سکهها به همین زبان به نگارش در میآیند.
۳- نیکلاس سیمز ویلیامز و همچنین دکتر مهدی، استاد دانشگاه کابل بر پایهی شواهدی از همین سنگنبشته و نامهای چهارگانهی شهرهایی که در بخشهای تخریبشده متن به آنها اشاره رفته و در نواحی شمال هندوستان و پنجاب واقع بودهاند؛ بر چنین عقیدهای هستند که این زبان، در سدههای نخستین میلادی در گسترهی وسیعی از آناتولی و غرب ایران آن روز در کرانهی فرات تا افغانستان و آسیای میانه و هند و پنجاب مفهوم بوده و بدان گفت و گو میکردهاند.
۴- این ادعا را دو شاهد دیگر هم پشتیبانی میکنند. نخست این که اصطلاح زبان یا خط «آریایی» را داریوش بزرگ نیز در سنگنبشتهی بیستون (بند پایانی ستون چهارم) به کار گرفته است: «به خواست اهورامزدا این است نبشتهای که من کردم. افزون بر این به "اَرییا"» (بیستون، کتیبه داریوش بزرگ، از همین نگارنده، چاپ سوم، ١٣٨۴، ص ۴٠). شباهت واژه و حتی جمله بکار رفته توسط داریوش و کنیشکه، نشانگر فراگیر بودن چنین زبان و نامی برای آن در گستره زمانی بسیار طولانی و پهنه جغرافیایی بس گسترده است. دوم اینکه، بر مبنای گزارشهای آریـان (آناباسیس ΙV, 3, 7)، کـورتـیوس (V, 4, 10- 13)، دیـودور (VΙΙ, 5, 6) و پلوتـارک، در شرح لشکرکشیهای اسکندر به ایران از یک چوپان لیکیایی یاد میکنند که به سبب اقامت در «پارس» (منظور ایران)، زبان «پارسها» را میدانست و وظیفهی یک ترجمان محلی را بر عهده گرفته بود. او پس از این که همراه سپاه اسکندر به سغد و ورارود گسیل میشود، باز هم مترجم همراه بوده و زبان اهالی آن جا را نیز میفهمیده است. نزدیکی زبان ایرانیان به یکدیگر از منابعی دیگر مانند گزارشهای استرابو و نیز تاریخنامههای سلسلهی "هان" در چین نیز دریافت میشود.
۵- از آن جا که ساختار و واژگان سنگنبشتهی رباطک نزدیک به زبان فارسی است و حتا پس از عصر کوشانیان تا سدها سال زبان رسمی هیتالیان بوده است؛ بهنظر میآید که این زبان نیای اصلی زبان فارسی کنونی که زبان «دری» نیز نامیده میشود، باشد. همچنین به نظر میآید که واژهی «دری» که تاکنون معنیهای گوناگونی مانند «درباری» و غیره برای آن پیشنهاد دادهاند و تاکنون معناگذاری آن به نتیجهی قاطعی نرسیده است؛ گونهای تغییر آوا داده از واژهی «اَریَـئـو» (آریایی) باشد.
٦- بدین ترتیب افزون بر این که پیشینهی زبان دری / فارسی، میباید بسیار پیشتر از سدههای نخستین عصر اسلامی باشد؛ چنین به نظر میآید که دیرینگی زبان فارسی در شبه قاره نیز بسیار بیشتر از آنست که نفوذ آن در هند و پاکستان را نتیجهی لشکرکشیهای سلطان محمود بدانیم. (در زمینهی دیرینگی زبان فارسی و حتا نفوذ آن در شعر جاهلی، بنگرید به مقالهی ارزنده "تأثیر زبان فارسی در ادبیات عربی دوره جاهلیت"، نوشته خانم توردیبانو بردییوا، استاد زبان عربی دانشگاه دولتی ملی تاجیکستان، در شمارهی نخست مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی، به کوشش همین نگارنده، ۱۳۸۰، برگهای ۵۳ تا ۵۹).
۷- زبانی که به نام فارسی یا دری میشناسیم به هیچ عنوان چنین نیست که در اصل متعلق به اهالی ناحیه یا استان فارس در جنوب ایران بوده باشد؛ بلکه منظور از آن، مصداق دیگر نام پارس Persia است که دلالت بر همهی سرزمینهای ایرانی میکرده و زبان عمومی و فراقومی سراسر ایران دانسته میشده است و میشود.
[↑] بررسی متن سنگنبشته رباطک و آگاهیهای نویافته از آن در پرسشهای کوشانشناسی
۱- تا پیش از پیدایش سنگنبشته رباطک چنین پنداشته میشد که کوشانیان به همهی ایزدان و دینهای آریایی پشت کرده و تنها به گسترش دین بودایی همت میگماشتهاند. اما نام برداری از خدایان یا ایزدان بزرگ و کهن آریایی و جز آن در متن سنگنبشته و آرزوی خوشنودی آنان در دورهی بزرگترین پادشاه کوشانی یعنی کنیشکه، نشاندهندهی اینست که کوشانیان افزون بر پذیرش و گسترش دین بودایی، دیگر دینها و ایزدان ایرانی را نیز گرامی میداشتهاند.
این نکته همچنین، نشاندهندهی مدارای دینی کوشانیان و احترام و پاسداشت آنان در برابر همگی دینباوران ایرانی و حتا غیر ایرانی است. همزیستی ایزدان و دوری از تبلیغ و تأیید منحصرانهی دینی خاص، نشانگر تنوع دینی و فرهنگی، و شاخصی برای درک قدرت و تواناییهای یک جامعهی بالنده و کمال فرهنگی آن است. شاخصههای ارزندهای که به هنگام فشارها و سختگیریهای موبدان و دینسازان حکومتی دورهی ساسانی با آسیبهای دردناک فراوانی رو به رو شد.
برخی ایزدانی که در این سنگنبشته از آنان یاد میشود و آشکارا شناختهشده هستند (تا آن جا که خوانده شده) عبارتند از: «نَـنَـه» («اَنَـهیتَـه/ ناهید»)، «مَـه» (مـاه)، «سروشَـرد» (سروش)، «مـهـر» (میترا) و «آرمـوز» (اهورامزدا) که توصیف آن به «آفریننده خوشیها» در این کتیبه، شباهت فراونی به سنگنبشتههای هخامنشی دارد که از اهورامزدا با توصیف «هیَـه شـییـاتیـم اَدا مَـرتیَـه هیـا» (که برای مردم شادی آفرید) یاد شده است.
گروهی دیگر از ایزدان، کمتر شناختهشده هستند. اینان عبارتند از: "آردوخش" (ورخشا) ایزدبانوی نگاهبان رود وخش (یکی از پر آبترین و خروشانترین رودهای سرزمینهای ایرانی در تاجیکستان)؛ و سه نامایزد دیگر یعنی «نَـرسَـه»، «مَـهَـشان» و «وینک» (ویوانا/ وایـو؟) از نظر این نگارنده با بیگمانی شناخته نشدند. در متن کتیبه به نام چند ایزد دیگر که خاستگاهی در یونان و مصر دارند، نیز اشاره شده است.
از سنگنبشته رباطک چنین بر میآید که مردمان شرق ایران در آن زمان همچنان علاقهمندی خود به ساختن تندیسهایی نمادین از ایزدان را به شیوهی دیرینه نیاکان خود حفظ کرده بودهاند.
۲- پرسش مهم دیگری که سنگنبشته رباطک به آن پاسخ داده، عبارت است از تبارنامهی کنیشکه که تاکنون محل بحث و گمانهای فراوانی بود. در این جا کنیشکه با نام بردن از پدر، پدر بزرگ و پدر پدربزرگ خود، پیچیدگیهای حل نشده ی پیرامون پدران و شاهان پیش از خود را آشکار میسازد و راه بررسی نامها و تسلسل پادشاهان دیگر را هموارتر میسازد. همچنین آگاهی از تلفظ دقیق نامهای کوشانی، یکی دیگر از کاربردهای سنگنبشته رباطک است.
۳- فرماننامهی ارزنده کنیشکه در رباطک، همچنین این بحث دیرینه در بارهی خاستگاه قومیتی و فرهنگی، و باورداشتهای کوشانیان و «یوئِـجی»ها را پایان داد. امروزه میدانیم که کوشانیان هیچ گونه پیوستگی و وابستگی با قبیلههای بادیهنشین آلتاییِ آسیای میانه شرقی نداشته و دارندهی تبار، فرهنگ، دین و زبان آریایی بودهاند. [۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط دکتر رضا مرادی غیاث آبادی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مرادی غیاث آبادی، رضا، سنگنبشته رباطک (پنجرهای گشوده بر فرهنگ و زبانهای ایرانی)، وبسایت پژوهشهای ایرانی: دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت پژوهشهای ایرانی (نوشتههای رضا مرادی غیاث آبادی در زمینه اخترباستانشناسی و فرهنگ ایران باستان)