جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

مصاحبه با همايون شاه آصفی عضو خانواده سلطنتی

گفت و گوی سيد محمد حسينی مدنی، نويسنده، روزنامه‌نگار و سر دبير هفته‌نامه مردم، ماهنامه اميــن، هفته‌نامه پيام مجاهد، عضو كميته اجرايی شورای متحد ملی و عضو كميته فرهنگی جبهه ملی افغانستان با همايون شاه آصفی عضو خانواده سلطنتی.

    آقای آصفی كیست؟

    همايون شاه آصفی يك افغان است از طرف پدر و مادر، تحصيلاتم در رشته حقوق و علوم سياسی می‌باشد، و كلان ترين ماموريتم در وزارت خارجه بوده و بعد از اينكه، حكومت كمونيستی آمد، افتخار دارم كه از آغاز تا ختم جهاد در خدمت جهاد بودم البته در بخش سياسی و تبليغاتی جهاد، من اولين كسی بودم كه يك روزنامه را به طرفداری از مجاهدين در پاريس نشر می‌كردم، كه اين روزنامه به دو زبان انگليسی و فرانسوی نشر می‌شد، نام اين نشريه حقايق افغانستان بود و صدای مجاهدين توسط همين نشريه به گوش جهانيان می‌رسيد. اما من هيچ وقت به چوكی و قدرت علاقهمند نبوده و نيستم. حتی در زمانی كه خانواده‌ام در قدرت بوده اين تقاضا را نداشتم. مسئله جهاد هم بخاطر فی سبيل‌الله بوده نه كدام موضوع ديگر.

    از خانواده و پدر تان بگوييد؟

    پدر من مرحوم احمدشاه خان نام داشت، و سمت شان وزارت دربار سلطنتی بود، و در عين زمان مامای ظاهر شاه بابای ملت هم بود و همشيره كلانم خانم ظاهر شاه مرحوم بود. يعنی ظاهرشاه هم پسر عمه من است و هم شوهر همشيره من بود و همچنين به داوودخان مرحوم هم قرابت نزديك دارم، چون مادرشان عمه من بود و پدرش بچه كاكايم.

    شما فرموديد كه به قدرت علاقه ندارم اما چرا كانديدای رياست جمهوری شديد؟

    من اين تصميم را چهل و هشت ساعت پيش گرفتم، و از بركت دوستان كه اكثريت آنها مجاهدين بودند، ده هزار كارت كه لازم برای ثبت نام بود بدست آوردم، ولی چون تا حدی نواقص حكومت را می‌ديديم و از اسلوب حكومت داری آقای كرزی انتقاد داشتم خواستم از همين موقعيت استفاده نمايم و به صراحت همين نواقص را بگويم به همين اميد كه اين انتقادات، اوليای امور را متوجه خود سازد و كارها را اصلاح كنند، بعد در يك ملاقات كه با كرزی داشتم با صراحت تمام نواقص را برايشان گفتم، اما متأسفانه می‌بينيم كه اوضاع روز بروز به طرف يك بحران در حركت است، و من نمی‌دانم كه آينده چه خواهد شد.

    موقعيت خانوادۀ سلطنتی در حكومت و سياست فعلی كجاست؟

    وقتی كه مرحوم ظاهرشاه بعد از كنفرانس بن آمدند؛ گفتند كه من هيچ خواهش اعاده سلطنتی را ندارم، البته به حيث يك شهروند افغانستان در خدمت وطنداران خودم هستم، تا جاييكه من می‌دانم هيچ كسی ازخانواده ما كدام ادعايی ندارد. اما برای ما كمال خوشبختی است كه يك تعداد مردم؛ بعد از اينكه خانواده ما سالهای متمادی به قدرت بودند، امروز با ما به كمال احترام و دوستی برخورد می‌كنند و كدام تشويش ندارم و كدام كاری هم از نزد ما سرنزده كه ما تشويش داشته باشيم.

    شخص خودم فعلاً هم نه بادی گارد دارم و نه موتر شيشه سياه؛ آزاد و عادی در تمام افغانستان گردش می‌كنم، ميروم جلال آباد و پغمان هرجايی كه خواسته باشم بی تشويش و با اطمينان كامل می‌روم، و در نزد ما كدام تعصب قومی، لسانی و سمتی هم وجود نداشته و ندارد اما اگر روزی مردم و شهروندان ما بخواهند كه يكی از اعضای جوان اين خانواده رولی را در حكومت بازی نمايد در همان وقت معلوم خواهد شد.

    اما فعلاً هم بعضی از اعضای خانواده شما در حكومت حضور دارند اين مسئله نمی‌تواند، مهری تائيد حكومت باشد؟

    برادر من يك پوليس حرفوی است، و به سياست هيچ سروكاری ندارد و وظيفه اش مشخص است.

    بايد گفت كه از خاطر ملحوظات سياسی به اين چوكی نرسيده است، بلكه يك نظامی تحصيلكرده و سابقه دار است و به همين خاطر هم به اين مقام رسيده است. و شهزاده مصطفی ظاهر جوان وطن دوست هستند و فعلاً آرزو دارند كه در خدمت شهروندان خود باشد و فعلاً بعضی فعاليت‌های سياسی عضويت جبهه ملی را دارد. به نظر من در دستگاه حكومت كاركردن معنی تائيد كردن حكومت را نمی‌دهد، مخصوصاً كارهايی را كه مصطفی ظاهر می‌كند يك كارهای تخنيكی است و كدام وظيفه سياسی هم نيست.

    از موقفی كه فعلاً مصطفی ظاهر در حكومت دارند؛ راضی هستيد؟

    به نظر من محيط زيست بسيار يك مسئله مهم است؛ در شرايط فعلی اگر شما وضعيت كابل را می‌ببينيد، آلودگی هوا را می‌بينيد و تا جايی كه من خبر دارم امكانات كافی هم اين رياست در اختيار ندارد، منظور خدمت است ضرور نيست كه يك كس حتماً وزير باشد.

    حضور ايشان در جبهه ملی آيا مورد تائيد خانواده سلطنتی است يا خير؟‌

    جبهه ملی را تا به حال من نمی‌فهمم كه آيا يك جنبش متجانس است يا غير متجانس، آيا عناصری كه در اين جبهه هستند در آينده يكجا همكاری كرده می‌توانند يا نمی‌توانند. و يا جبهه ملی يك بديل شده می‌تواند يا خير؟ اين پرسش‌هايی است كه مطرح است كه در آينده ديده خواهد شد كه چگونه و چه می‌شود. اما تا جايی كه فعلاً ديده می‌شود يك ائتلاف منسجم نيست. بلكه هركس با فكر و ايديالوژی خود آنجا جمع شده است. مصطفی جان حق دارد در جبهه ملی رفته است و من به خود اين اجازه را نمی‌دهم كه پذيرش آقای ظاهر را در جبهه رد نمايم.

    نظر شخصی شما در ارتباط به جبهه ملی چيست؟

    جبهه را اشخاصی كه ساخته اند، يك تعدادشان را می‌شناسم از وقت جهاد و برای شان احترام دارم مانند، ربانی، قانونی، و غيره ... اما يك تعداد ديگری هستند كه من يك حصه زندگی خود را وقف مجادله با آنها كردم و ضرورت نيست كه نام‌های شان را برای تان بگويم.

    شنيده ايم كه خانه و زمين شما از طرف حكومت استملاك شده است!

    بلی! در همين خانه مدت ١٠٧ سال است كه زندگی داريم در وقت كمونيست‌ها اين خانه ضبط شده بود.

    در وقت مجاهدين استاد ربانی امر داد كه بايد بگيرم. چون شرايط جنگ بود نشد اما مدت چهار سال است كه يك حصه جايداد را گرفته ايم اما يك حصه مربوط امنيت شده و هنوز بدست ما نرسيده است.

    جايدادهايی كه در حوالی چهارراهی صدارت تا ملك اصغر، تخريب شده اكثراً مربوط به شما است درست است؟

    می گويند كه يكی از دلايل شان اين است در چهارراهی ملك اصغر يك شهرك توسط يكی از سرمايه داران بزرگ ساخته می‌شود كه در آن بعضی از اوليای امور هم شريك هستند و برای بهتر ساختن موقعيت سرمايه گذاری شان ١٧٧ دكان كه يك تعدادشان از ما بود تخريب می‌شوند اما اين‌كه در آينده با مالكين شهرداری چه معامله می‌كند معلوم نيست ولی به گمان من زيادتر از زورگويی كار گرفتند، اما اگر برای زيبايی شهر است و بهبود شهر است چرا نی؟

    مصروفيت روزانه شما معمولاً چه است؟

    يكی مطالعه است كه بسيار علاقه دارم به زبانهای انگليسی و فرانسوی و فارسی و پشتو مطالعه می‌كنم، و بخش دوم دهقانی و باغبانی است كه يك حصه وقت خود را به نهال‌شانی و گلكاری و اين كارها سپری می‌كنم كه در پغمان و جلال آباد جای داريم. فكر می‌كنم به حصه كم خود يك حصه از كشور را آباد سازم.

    شما هفته يك بار به جلال آباد می‌رويد به چه خاطر؟

    بخاطری كه آنجا يك خانه و باغ داريم و در اين فصل هوايی بسيار خوب دارد و دوستان زيادی هم آنجا دارم.

    همراه شما چند نفر بادی گارد آنجا می‌روند؟

    هيچ بادی گارد ندارم و احساس هم نمی‌كنم كه بايد همراهم بادی گارد باشد. من در وقت جهاد هم همراه خود باديگارد نداشتم وقتی كه كه در پاكستان می‌بودم يك تفنگچه همراهم بود، اما وقتی كه داخل می‌شدم تفنگچه را هم همانجا می‌ماندم. و من شخصاً برای هيچكس بدی نكرده ام به همين خاطر از هيچكس ترس ندارم من يك مسلمان هستم و به اين باور هستم كه روزی كه اجل برسد و تقدير باشد اگر صدنفر بادی گارد هم باشد مرا نجات داده نمی‌توانند. من به اين باور هستم كه نگهبان خدا "ج" است.

    به نظر شما كرزی در طول شش سال گذشته يك چهره موفق بوده و يا ناموفق؟‌

    به نظر من كرزی يك چهره ناموفق بوده؛ اما آقای كرزی دو صفت دارد و يك نقص؛ يك صفت دارد كه آدم با حوصله است، امكان دارد در شرايط و مقامی كه است حوصله مندی خودش يك صفت باشد، دوم اين‌كه وقتی در خارج می‌رود از افغانستان خوب تمثيل می‌كند. زبان خارجی می‌داند و خوب نظر مردم را جلب می‌كند. بايد بگويم كه آقای كرزی يك وزير خارجه خوب شده می‌تواند. اما نقصی كه كرزی دارد اين است كه قاطعيت كامل ندارد و در تصميم گيری خود بسيار ناتوان است و علاقه بيشتر به سازش دارد. در شروع دو سيستم امكان داشت كه به افغانستان بيايد يا پارلمانی يا رياستی، من از جمله كسانی بودم كه طرف دار سيستم پارلمانی بودم، اما خوب به فشار امريكايی‌ها كه وجود داشت كوشش كردند كه تقليد كنند از امريكا.

    در نظام رياستی رئيس جمهور برنامه اش را برای مردم می‌گويد و وزرا برنامه رئيس جمهور را تطبيق می‌كنند. اما فعلاً چنين برنامه را من نمی‌بينم زيرا وزرا وقتی در مجلس نمايندگان به خاطر گرفتن رأی می‌روند، از خود طرح‌ها و برنامه‌هايی خاص دارند. بنابراين از برنامه طرح كرزی رئيس حكومت صحبت در ميان نيست. دوم يك حالت عجيب است كه تيم رئيس جمهور به اساس سازش ساخته شده نه به اساس برنامه. قراری كه می‌بينيم معاون اول رئيس دولت كه در حكومت است و نظام رياستی است در جبهه ملی خواهان نظام پارلمانی است. و بعضی وزرا هم همفكر كرزی نيستند كه همه اين ضعف تعلق می‌گيرد به عدم و ناتوانی و ضعيت و بينش سياسی كرزی كه پنجاه مشاور داشته باشد. تنها بخاطر خاموش ساختن اعتراض است و نه كدام موضوع ديگر، وظيفه هيچ يك از مشاورين هم معلوم نيست.

    ممكن است كه مشاورين و كميسيون‌هايی كه ساخته می‌شوند، كاملاً مصلحتی باشند؟

    بخاطر خوبی وطن نيست بلكه بخاطر بيشتر شدن مشكلات است، آقای كرزی مشكلی كه دارد به عوض اينكه مشكل را حل نمايد، مشكلات را دور می‌زند. به اصطلاح ديگری (كلوخ می‌ماند و از آب می‌گذرد) مشكل با اين كار حل نمی‌شود بلكه روز بروز بزرگ تر می‌شود. از اين خاطر نامش را سازش يا مصلحت انديشی برای خاموش ساختن بعضی كشيدگی‌ها، به گمان من همين نقطه ضعف كرزی باعث بسيار جنجال‌ها شده، البته تنها كرزی مسئول همه جنجال‌ها نيست بلكه سی سال جنگ و نبود كدر مسلكی باعث شده كه چنين مشكلاتی بار بيايد، اما فشارها هم به اوج خود رسيده.

    آقای كرزی خيلی كسانی كه مجرب و تحصيل كرده هستند را به كابينه آورده است!

    تحصيل كردن يك چيز است و شناخت وطن چيزی ديگری؛ حس ايثار و وطن دوستی برای وطن چيز ديگريست، و تجربه داشتن موضوع ديگر، كفايت نمی‌كند كه يك شخص تنها تحصيلكرده باشد. بايد تجربه داشته باشد و از همه بهتر بايد سرنوشت خود را با سرنوشت وطن يكی بداند. بايد باور داشته باشد كه اگر وطن غرق شد من هم همراهش غرق می‌شوم، اما اين‌ها به اين فكر هستند كه می‌رويم نزد خانواده خود در غرب و تنها وابسته به حساب بانكی وغيره در اينجا هستم مثل يك كارمند ملل متحد.

    پس يكی از عيب‌های وزرای كابينه اين است كه يك پای شان در افغانستان است و پای ديگر شان در غرب؟

    می گويند در واقعه هشت جوزا اكثر وزرا بكس‌های خود را برای فرار آماده ساخته بودند.

    متأسفانه شما زياد سگرت می‌كشيد!

    يك داكتر برای يك مريض گفت كه سگرت شما را آهسته آهسته می‌كشد، مريض گفت؛ من هم به مردن بسيار عجله ندارم: حال دلم می‌گويد كه سگرت را ترك كنم چون وجود من می‌گويد كه تحمل آن را ديگر ندارم.

    خليلزاد از نظر شما چگونه شخصيتی است؟‌

    چند دفعه با آقای خليلزاد ديده بودم، آدم فهميده است اما مدت زيادی است كه از افغانستان دور است ايشان برای افغان بودن شان يك اطمينان كاذب می‌داد كه من خودم افغان هستم مشكلات همه افغان‌ها را می‌دانم اما امكان دارد كه ديگر اوليای اموری امريكا هم به همين فكر باشند كه خليلزاد افغان است مشكلات افغانها را می‌داند. به گمان من خليلزاد در بعضی جای‌ها مصدر خدمت شده اما در اكثر جاها اشتباهات هم دارد.

    خليل زاد قبل از رفتنش از افغانستان يكی از طرفداران سرسخت كرزی بود، اما فعلاً انتقاد می‌كند به چه دليلی؟

    به خاطر اين كه كشورها دوست ندارند بلكه منافع دارند. همراه هركسی كه منافع شان اقتضا نكند در يك مقطع زمانی فاصله می‌گيرند. اين موضوع را هم در دوران جهاد تجربه كرديم هر دولت بنابر منافع ملی خود دوستی و دشمنی می‌كند.

    ممكن است احساس شود كه حكومت فعلی نمی‌تواند ديگر منافع امريكا را تأمين نمايد و به زوال رسيده؟

    نی به گمان من حكومت امريكا و آقای خليلزاد می‌خواهند كه حكومت افغانستان موفق باشد ، اما وقتی كه نارسايی‌های نزد خود حكومت باشد آنها مجبور می‌شوند كه به مطبوعات پاسخ بگويند، شما می‌بينيد كه فشارهای بسيار شديد از طرف مطبوعات مثل نيويارك تايمز واشنگتن پست... بالای حكومت و آقای كرزی وجود دارد آقای خليلزاد گفت «حالا فساد اداری به جای رسيده كه ديگر قابل تحمل كردن نيست».

    در انتخابات رياست جمهوری آينده آيا امكان دارد كه، خانواده سلطنتی كسی را كانديدا بسازند؟

    من كدام اختلاف خاصی در خانواده نمی‌بينم، يك تعداد از اعضای خانواده ما به سياست چندان علاقه ندارند، آدم‌های سياسی نيستند.

    جنرال عبدالولی شخصی است كه نهايت مريض است. من كدام اختلاف در بين جوان‌های خانواده حس نمی‌كنم.

    اما من از لابلای صحبت‌های شما احساس كردم كه حضور مصطفی ظاهر سليقه شخصی خودشان است؟

    بلی! شخصاً با من قبلاً كدام مشوره نكرده بود. به گمان من به كسی ديگری هم مشوره نكرده بود.

    آيا شما حاضر هستيد كه از آقای مصطفی ظاهر در جبهه ملی حمايت نماييد؟

    چرا نی در صورتی كه دورنمای جبهه ملی درست معلوم شود. فعلاً پيش من سوالی است كه آيا جبهه ملی يك بديل شده می‌تواند يا خير؟

    در پايان اگر گفتنی داشته باشيد؟

    برای من از همه چيز كرده مشاركت ملی بسيار مهم است، من خواهش دارم كه بنام قوم، مذهب و سمت بايد تعصب نداشته باشيم فقط مشاركت، مشاركت، مشاركت.[وبگاه مجموعه مقالات حسینی مدنی]