جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

زندگی‌نامۀ عبدالرحمن پژواک به روايت کتاب الماس ناشکن

استاد عبدالرحمن پژواک فرزند قاضى عبدالله، شاعر، دانشمند و سياستدان معروف افغان، در سال ١٢٩٨ هجرى شمسى چشم به دنيا گشود

آثار ذکاوت از همان کودکى در سيماى عبدالرحمن (استاد پژواک) نمايان بود، وى دروس ابتدايى را نزد پدرش که فقيه و عالم معروف عصر خود بود و همچنان نزد برادر بزرگش قاضى حفيظ الله در دهکدۀ آبايى خود واقع در قريه باغبانى ولسوالى سرخرود ننگرهار فرا گرفت و قبل از آنکه پا به مکتب ابتدائيه (مطلع دانش) واقع در نزديکى قريه باغبانى بگذارد تا حد زياد از نعمت سواد و دانش ابتدايى بهره‌مند بود.

عبدالرحمن پژواک بعد از دو سال درس خواندن در اين مکتب، مجبور شد با پدر و فاميل خود به کجه (کږه)، خوگياڼى نقل مکان کند، زيرا پدر بزرگوارش عهده دار محکمه آنجا گرديد. قاضى عبدلله بعد از مدتى به محکمه مرافعه کابل تبديل شد.

يک خانۀ بزرگى را در نو آباد ده افغانان کابل خريد و با فاميل خود در آن سکونت اختيار کرد. عبدالرحمن شامل ليسه حبيبيه شد. دروس خود را در آنجا با موفقيت تمام پيش می‌برد و علاوتاَ در اثر استعداد و شوقى که در شعر و ادبيات داشت در کنفرانس‌هاى ليسه حبيبيه، اشعار و مقالات خود را قرائت می‌کرد و نيز ستاره درخشان تيم فوتبال آن ليسه شناخته می‌شد.

وى بعد از پايان مؤفقانه دوره ليسه براى مدت دو سال در يگانه فاکولته وقت که در رشته طب بود تحصيل کرد. در همين وقت بود که پدرشان که به حيث رئيس تميز در ستره محکمه ايفاى وظيفه می‌نمود، در اثر سکته قلبى وفات يافت.

مرگ نابهنگام پدر، تاثيرات ناگوار و عميقى در شيوه زندگى و آرامش فاميلى وى برجا گذاشت. چون برادر بزرگ استاد پژواک در جريان اجراى وظيفه بحيث قاضى در شمالى به قتل رسيده بود، استاد پژواک به حيث فرزند بزرگ سرپرستى فاميل را بعد از وفات پدر بدوش گرفت. به منظور رسيدگى بهتر به تربيت برادران و اعضاى فاميل مجبوراً تحصيل را ترک گفته خانه پدرى در کابل را فروخته اناث و خوردسالان فاميل را واپس به باغبانى اعزام داشت.

استاد پژواک بااستفاده از استعداد خود کار عملى را ابتدا به حيث ترجمان و بعداً در ساير وظايف پر مسؤوليت در رياست مستقل مطبوعات آن وقت آغاز کرد.

در جريان اجراى وظايف در رياست مستقل مطبوعات بنابر استعداد خوب در شعر، ادب و امور محوله مطبوعاتى توجه مسؤولين امور را به خود جلب کرد. وى ابتدا در آثار خود "وفا" تخلص داشت و بعد "ارمانجن" را بر گزيد و بالاخره با انتخاب تخلص "پژواک" به واقعيت انعکاس دهندۀ نداى آرمانهاى والاى جامعه افغانى و کتله بشرى گرديد.

چکيده‌هاى آثار و اشعار استاد عبدالرحمن پژواک در هر دو زبان پشتو و درى زيب و زينت نشرات کشور شده و در مقام شعرا و ادبا که بعداً همه دوستان و علاقمندان او گرديدند مقام ارجمندى را کسب کرد.

استاد پژواک در سال ١٩٤٦ به حيث اتشه مطبوعاتى و کلتورى در سفارت کبراى افغانى مقيم لندن توظيف گرديد و براى بار نخست به سفر و مطالعه در خارج از کشور پرداخت. با کار در ساحه ديپلوماتيک آشنا شد، و در آنجا آثارى بزبان انگليسى در معرفى افغانستان و داعيۀ پشتونستان به نشر رسانيد.

وى در طى دوره همين ماموريت، تحصيلات خود را در رشته ژورناليزم و مناسبات بين المللى در يونيورستى ادنبره سکاتلند به پيش برد.

استاد پژواک در اثر بروز اختلاف نظر با مقام سفارت، از وظيفه خويش استعفا نموده و در شعبه اطلاعات دفتر بين‌المللى کار و کارگر شامل کار شد. در سال (١٩٤٧) بعد از يکسال خدمت، به حيث اتشه مطبوعاتى در سفارت افغانى مقيم واشنگتن توظيف گرديد.

بين سالهاى (١٩٤٨-١٩۵٠) از آنجا دوباره به حيث اتشه مطبوعاتى و کلتورى به سفارت افغانستان مقيم لندن تبديل گرديد ولى بعد از مدتى از اين وظيفه نيز مستعفى شده به وطن برگشت نمود و مدتى را بدون داشتن وظيفه رسمى سپرى کرد و در سال (١٩۵٣) در وزارت خارجه توظيف گرديد.

استاد پژواک در اثر ابراز لياقت و شايستگى‌ در امور شعبات مختلف آن وزارت مؤفق به احراز مقام مديريت عمومى سياسى گرديد (١٩۵۵-١٩۵٨).

استاد پژواک با احراز اين مقام پر اهميت توانست در همه کنفرانسها ى منطقوى ممالک غير منسلک و بين المللى، بحيث نماينده بر جسته افغانستان، سهم بگيرد که از جمله می‌توان از عضويت وى ضمن هيئت افغانى در اولين کنفرانس سران ممالک غير منسلک در باندونگ اندونيزيا (١٩۵۵) که اساس نهضت عدم انسلاک در آنجا گذاشته شد و افغانستان به حيث عضو مؤسس آن شناخته شد، نام برد.

استاد پژواک در سال (١٩۵٨) ابتدا بحيث وزير مختار و بعداً به حيث سفير کبير و نماينده دايمى افغانستان در سازمان ملل متحد تعيين و به نيويارک اعزام شد.

وى براى مدت تقريباً چهارده سال وظايف اين کرسى را با موفقيت‌هاى چشمگيرى پيش بُرد. وى با اهليت و کفايت کم نظيرى که در امور بين‌المللى از خود نشان داد به حيث يکى از چهره‌هاى درخشان و قابل اعتماد سازمان ملل متحد شناخته شد، بهمين دليل در جريان انجام ماموريت، به حيث سفير کبير افغانستان وظايف مهم و متعدد ديگرى نيز از طرف سرمنشى ملل متحد به تائيد اعضاى شوراى امنيت به وى سپرده شده بود.

بطور مثال:

    ١ـ رئيس کميته خاص براى حل معضله ويتنام جنوبى

    ٢ـ رئيس کميته تجديدنظر بر منشور سازمان ملل متحد

    ٣ـ رئيس کميسيون حقوق بشر ملل متحد

    ٤ـ رئيس جلسه خاص اسامبله عمومى در امور ناميبيا

استاد پژواک علاوتاً به‌حيث عضو هيئت افغانى در دو کنفرانس مهم سران ممالک غير منسلک در بلگراد (١٩٦١) و قاهره (١٩٦٤) نيز اشتراک داشته است.

استاد پژواک براساس برازندگى سياسى و اعتمادى که نزد سرمنشى ملل متحد و ساير نمايندگان دول عضو کسب کرده بود بين سالهاى (١٩٦٦-١٩٦٧) به حيث رئيس بيست و يکمين اجلاس عمومى آن سازمان انتخاب شد که کسب اين مقام ارجمند، مايه سرافرازى بيشتر خودش و کشور محبوبش در جامعه جهانى گرديد.

طى دوره رياست اسامبله عمومى، استاد پژواک رياست برخى از جلسات اضطرارى را که به اثر شعله ور شدن جنگ بين عرب و اسرائيل اوضاع بين‌المللى را بيش از هر وقت ديگر متشنج ساخته بود نيز به عهده داشت.

همه اعضاى شوراى امنيت و نمايندگان ممالک رو به انکشاف، استاد پژواک را به‌حيث شايسته‌ترين کانديد مقام سرمنشى آينده ياد کرده و تحقق آنرا بدون دغدغه پيش بينى می‌کردند.

استاد پژواک در سال (١٩٧٢) به‌حيث سفير کبير در بُن آلمان غربى و در طى ساليان (١٩٧٣-١٩٧٦) به حيث سفير کبير در دهلى و بعداً به حيث سفير کبير در لندن ايفاى وظيفه نمود. در جريان ماموريت دهلى، وظايف مهم ذيل را نيز انجام داد:

    ١ـ نماينده خاص رئيس جمهور و رئيس هيئت افغانى در کنفرانس سران ممالک غير منسلک در الجزاير (١٩٧٣)

    ٢ـ نماينده خاص رئيس جمهور و رئيس هيئت افغانى در کنفرانس سران ممالک اسلامى در پاکستان (١٩٧٣)

    ٣ـ عضو هيئت افغانى در کنفرانس سران ممالک غير منسلک در کولمبو (١٩٧٧)

استاد پژواک با کودتاى خونين و ننگين هفت ثور (١٩٧٨) و مقدمه اشغال کشور از طرف قواى متجاوز شوروى از مقام سفارت در لندن استعفا نموده به وطن عودت کرد، به مجرد مواصلت به کابل از طرف رژيم نورمحمد ترکى در منزل تحت نظارت قرار گرفت.

استاد پژواک طى ملاقاتی که به اصرار ببرک کارمل رئيس دولت وقت با وى صورت گرفته بود، از همکارى با "جبهه ملى پدر وطن" او امتناع ورزيد.

در همين آوان بود که صحت استاد پژواک رو به وخامت گذاشت و خونريزى بطنى پيدا کرد.

وى مجبوراً به اثر توصيه و اصرار دکتوران معالج عازم دهلى و لندن گرديد (١٩٨٠) استاد پژواک، بعد از انجام عمليات و بهبودى نسبى واپس به کابل مراجعت کرد و در راه آزادى کشور و اعادۀ حقوق و تعيين سرنوشت آن، از طريق ممکنه و مخفى داخل فعاليت شد که از جمله توانست به همکارى يک تعداد دوستان و جوانان "انجمن حقوق بشر" را به صورت مخفيانه تأسيس نمايد.

صحت استاد پژواک متاسفانه بازهم رو به خرابى گذاشت و در سال (١٩٨٢) غرض تداوى و مبارزه بر ضد نظام کمونيستى عازم دهلى گرديد و در دهلى با داير کردن يک کنفرانس مطبوعاتى در هوتل آشوکا ضديت خود را با نظام و اشغال مملکت از طرف قواى شوروى اعلام داشت و از سازمان ملل متحد تقاضاى پناهندگى سياسى نمود.

استاد پژواک بعد از انجام يک سلسله معالجات، براى جلب پيشتيبانى جهاد بر حق مردم آزاديخواه و مسلمان افغانستان و مذاکره با برخى از شخصيت‌هاى افغانى و مراجع ديگر، عازم آلمان شد.

سفارت پاکستان در آلمان غربى به هدايت حکومت خود، از استاد پژواک دعوت به عمل آورد تا جهت مذاکره و پيدا کردن راه حل براى قضيه افغانستان به حيث مهمان برازندۀ حکومت پاکستان وارد آن کشور گردد، استاد پژواک هم تأخير را صواب نپنداشته عازم پاکستان شد.

بعد از توقف سه ماهه و مذاکرات در پاکستان، مجدداً جهت مفاهمه با افغانها و سازمان ملل متحد، عازم اروپا و امريکا گرديده متعاقباً به پاکستان بر گشت (١٩٨٣) و به فعاليت‌هاى سياسى تماسهاى مستقيم با رهبران جهادى، قوماندانان و سران اقوام و قبايل، دانشمندان و ژورناليستان شدت بخشيده و از طريق مصاحبه‌ها و نوشتن مقالات و مضامين در (نشريه مجاهد ولس) وغيره جرايد، مجاهدين را متوجه عواقب وخيم عدم اتحادشان در جبهات نظامى و سياسى می‌کرد.

چون حکومت پاکستان اين آمال و اعمال مؤثرانه استاد پژواک را مغاير منافع و پلانهاى مطروحه خود تشخيص داد، بعد از مدتى اقامت و موجوديت مزيد استاد پژواک را در منطقۀ حساس پشاور بيشتر تحمل نتوانسته رسماً او را "شخص نامطلوب" اعلان داشت تا هرچه زودتر خاک پاکستان را ترک گويد و تا زمان اخراج استاد پژواک را در منزل شديداً تحت مراقبت قرار دادند. وى بالاخره به وساطت دفتر پناه گزينان ملل متحد عازم امريکا شد.

استاد پژواک در نيويارک مذاکرات صلح ژنيو را که در آن به مجاهدين حق اشتراک داده نشده بود با ارائه دلايل معقول رد کرد و در مقابل پلان پنج فقره‌اى صلح سازمان ملل متحد، از نگاه حفظ مصالح علياى مردم افغانستان، پلان عادلانه ديگرى را ترتيب و به سازمان ملل متحد تسليم کرد.

استاد پژواک، بعد از انجام يک سلسله فعاليت‌ها و تداوى با بدست آوردن ويزۀ مسافرت، جهت اشتراک در سمينار مربوط به افغانستان در اوايل سال (١٩٩١) بار ديگر عازم پاکستان گرديد.

استاد پژواک، از آغاز جهاد برحق و ملى مردم افغانستان، معتقد به اين بود که رهبران و شخصيت‌هاى مبارز افغانى به مجرد ميسر شدن امکانات، مرکز واحدى را براى پيشبرد فعاليت‌هاى جهادى و سياسى خود در داخل کشور تعيين و در آن مستقر شوند.

هدف اصلى از اين تلاش و اصرار اين بود که پيش از به ثمر رسيدن جهاد و سقوط نظام کمونيستى، مجاهدين بتوانند مؤفق به ايجاد تشکيلات واحد سياسى و ادارى شوند تا بعداً خلاى سياسى و زمينه تصادم بين تنظيم‌هاى مختلف بوجود نيايد که عواقب آن خيلى وخيم و دردناک براى مردم و وطن خواهد بود.

براى تحقق مفکوره فوق و ساير آرمانهاى خود، استاد پژواک بعد از مسافرت‌هاى مکرر به اروپا امريکا، پاکستان و مطالعه سرد و گرم مراحل مختلف جهاد آزاديخواهانه و دليرانه مردم غيور افغانستان، بالاخره تصميم گرفت تا در اوايل سال (١٩٩١) به پاکستان سفر نموده و در شهر پشاور که هرگز آنرا خطۀ بيگانه نمی‌شناخت رحل اقامت گزيند.

محل اقامت استاد پژواک در پشاور يکبار ديگر مرکز ديد و بازديدهاى مجاهدين، دانشمندان، خبرنگاران داخلى و خارجى و يک تعداد کثير مردم وطن شد.

مداخلات محيلانه حکومت‌هاى همسايه و ساير کشورهاى خارجى، ايجاد تفرقه بين‌اقوام برادر و برابر افغان و دوام جنگ ناميمون داخلى که باعث قتل ظالمانه هزاران هموطن بيگناه و ويرانى مزيد شهر تاريخى کابل و ديگر نقاط کشور می‌گرديد، روحاً و جسماً استاد پژواک را آزرده می‌ساخت که اين آزردگى و انزجار خود را دايماً در مصاحبه‌ها ملاقاتها، اشعار و نوشته‌ها تا روزهاى واپسين زندگى پر افتخارش اظهار داشته است.

استاد پژواک، بنابر خصلت خاصى که داشت شعر و اثرى اگر در سفر و حضر می‌سرود آنرا به يکى از دوستان يا اهل فاميل می‌سپرد. بدين لحاظ اگر اثار منظوم و منثورى تا حال از استاد پژواک بصورت انفرادى و يامجموعى به چاپ رسيده، بيشتر در اثر اهتمام دوستان يا اعضاى فاميل وى بوده است. متاسفانه حتى او به جمع‌آورى آثار خود تا اخير زندگى نپرداخت.

آثار استاد پژواک به مراتب بيشتر از آنچه است که تا الحال به طبع رسيده و شمارى آنها بزبانهاى انگليسى، فرانسوى عربى و روسى ترجمه و نشر شده است.

استاد پژواک، شخصيت خيلى عالى و قابل احترام داشت در قول وفا در دوستى پايدارى در اظهار حقايق، صراحت لهجه و جرئت کم نظيرى از خود نشان می‌داد.

استاد پژواک چهره دلپذير و صحبت گيرا و سرشار از طنز و لطيفه داشت در وقار و مناعت نفس چون کوه پر صلابت بود، در روش زندگى بدون هرگونه تعصب و تکلف بود. وطن و وطنداران را زياد دوست می‌داشت و احترام می‌کرد. مصالح علياى کشور را مقدم بر همه چيز می‌دانست به ماديات هرگز تمايل نداشت، و حتى سر پناهى براى خود نساخت و نپذيرفت که برايش بسازند.

استاد پژواک را علاوه بر درد وطن و وطنداران آواره‌اش، مريضى دوامدار رنج می‌داد و در اواخر او را خيلى ناتوان ساخته بود. ضربه سنگين ديگر بر روح و قلب او سکته قلبى و فوت همسر گرامى او بود که سوم حمل سال ١٣٧٤، يعنى درست دونيم ماه قبل، از وفات خود استاد در پشاور واقع شد، استاد پژواک با وجود ضعف حالت، تأثر خود را از ديدن مرگ همسر در رباعى ذيل فى‌البديهه اظهار داشت که آخرين کلمات گوهر بار شعرى‌اش بحساب می‌رود.

    اى همسر با وفا رفيق جاويد
    رفتى زجهان تيره، ترس و اميد
    داغت نتوان زدود از لاله، دل
    تا ماه بود در آسمان و تا بد خورشيد

استاد پژواک، صبح روز پنجشنبه ١٨جوزا سال ١٣٧٤ هجرى شمسى، مطابق به ٨ جون ١٩٩۵ ميلادى که مصادف با روز عاشورا و ماتم عالم اسلام بود به عمر هفتاد و شش سالگى در منطقه حيات آباد شهر پشاور وفات يافت. (انالله و انااليه راجعون)

جنازه مرحومى بروز جمعه نزدهم جوزا، طبق وصيت خودش در قبرستان آبايى‌شان واقع در قريه باغبانى سرخرود ولايت ننگرهار در حضور جمع غفيرى از رهبران و قوماندانان جهادى، نمايندگان شوراى ولايات شرقى، علما، شعرا و ساير منسوبين و علاقمندان بخاک سپرده شد.

خبر وفات استاد عبدالرحمن پژواک در کمترين وقت به اطلاع مردم در سراسر جهان رسانيده شد و تاثير زيادى را در بين دوستان و علاقمندان افغانى و غير افغانى به‌بار آورد

در مقر سازمان ملل متحد واقع در نيويارک طى جلسه‌ای که در آن سرمنشى و همه نمايندگان ممالک عضو اشتراک داشتند، از وفات مرحوم استاد پژواک ابراز تأثر شد و به پاس شخصيت عالى و خدمات شايان او در سازمان ملل متحد پيام همدردى نيز از آن سازمان صادر گرديد.

جُستارهای وابسته




منابع


زندگی‌نامۀ استاد عبدالرحمن پژواک، اقتباس و تلخيص از کتاب "الماس ناشکن"، سايت اينترنتی پيمان ملی