جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

سلطان

از: عبدالله شهبازی


فهرست مندرجات


مفهوم سلطانيسم را ماکس وبر، انديشه‌پرداز سياسی آلمانی، در کتاب خود، اقتصاد و جامعه، به‌عنوان افراطی‌ترين شکل پاتريمونياليسم مطرح کرد. پيش از وبر واژه سلطان، علاوه بر معنی آن به عنوان فرمانروای عثمانی و به‌طور عام فرمانروای يک کشور اسلامی، به معنی حکمران مستبد نيز در زبان‌های اروپای غربی کاربرد داشت. فرهنگ آکسفورد پيشينه کاربرد واژه سلطان به معنی فرمانروای خودکامه و مستبد را در زبان انگليسی از سال ١٦۴٨ می‌داند و فرهنگ وبستر واژه سلطانيسم را معادل استبداد (دسپوتيسم) ذکر می‌کند.


[] پيشينه واژه "سلطان"

در زبان عربی باستان، واژه سَلَطَه به معنی سخت و قوی آمده است و در قرآن کريم واژه سُلطان به معنی دليل و حجت (در مورد خداوند و پيامبران) و غلبه و سُلطه مبتنی بر اغوا (در مورد ابليس) به کار رفته است. آغاز کاربرد واژه سلطان به معنای فرمانروا و حکمران روشن نيست. در برخی اوراق عربی متعلق به سده اوّل هجری/ هفتم ميلادی تعابيری چون «خراج السلطان» و «بيت‌المال السلطان» نشان می‌دهد که در آن زمان واژه سلطان به معنی دولت يا حاکم کاربرد داشت.

به‌نوشته ابن‌خلدون، جعفر برمکی (مقتول در ١٨٧ ق./ ٧٦٧ م.) از سوی خليفه به اميرالامرا و سلطان ملقب بود. در دولت آل‌بويه (٣٣۴-۴۴٧ ق./ ٩۴۵-١٠۵۵ م.) عنوان سلطان‌الدوله رواج داشت مانند سلطان‌الدوله ابوشجاع حکمران آل‌بويه در فارس (متوفی ۴١۵ ق./ ١٠٢۴ م.). معهذا، واژه سلطان در اين کاربرد هنوز به معنی فرمانروای قدرتمند و مستقل نيست. کاربرد اين لقب در معنای فوق از زمان محمود غزنوی (متوفی ۴٢١ ق./ ١٠٣٠ م.) رواج يافت. در مجمل ‎التواريخ و القصص، متعلق به نيمه اوّل سده ششم هجری، آمده است:

    و نخست نام سلطنت بر پادشاهان از لفظ امير خلف، ملک سيستان، رفت چون محمود او را بگرفت و به غزنين آورد گفت محمود سلطان است و از آن پس اين لقب مستعمل شد.

به‌نوشته ابن‌اثير، خليفه القادر به محمود غزنوی لقب سلطان داد. محمود به سلطان معروف بود ولی معلوم نيست که اين لقب را از خليفه گرفته باشد زيرا بر سکه‌های خود آن را ضرب نکرده است. تنها از زمان ابراهيم بن مسعود (متوفی ۴٩٢ ق./ ١٠٩٩ م.) است که فرمانروايان غزنوی در سکه‌های خود لقب سلطان را به کار بردند. در اين زمان کاربرد عنوان «سلطان اسلام» در ميان سلاجقه روم و خلفای فاطمی، که بر شمال آفريقا و مصر حکومت می‌کردند، رايج بود. طغرل بيگ سلجوقی (متوفی ۴۵۵ ق./ ١٠٦٣ م.) بر سکه‌ خود عنوان «السلطان المعظم» را ضرب کرد. سلاجقه پيشين القاب ملک و شاه را به کار می‌بردند. به‌نوشته بارتولد، سلجوقيان نخست خود را «شاهنشاه» می‌خواندند و بعد «سلطان اسلام».

بنابراين، سلطان به عنوان لقب فرمانروايان مقتدر و مستقل مسلمان از نيمه اوّل سده پنجم هجری/ يازدهم ميلادی رواج يافت؛ محمود غزنوی اوّلين فرمانروايی است که به اين عنوان معروف شد و طغرل سلجوقی اوّلين فرمانروايی است که رسماً اين لقب را به کار برد.

در نوشتار سده هفتم هجری/ سيزدهم ميلادی لقب سلطان کاملاً مرسوم بود. ابن‌اثير از بغداد و پيرامون آن به عنوان ناحيه‌ای ياد می‌کند که خليفه بدون واسطه سلطان بر آن فرمان می‌راند. در دوران پس از خلافت عباسی بغداد نيز لقب سلطان، و ترکيبات آن مانند «السلطان الاعظم» و «السلطان العادل»، در ميان فرمانروايان مسلمان رواج داشت. در اين دوران مماليک مصر با عنوان سلطان شهرت کامل داشتند. آنان، طبق سنت خلافت عباسی بغداد، مدعی بودند که تنها خليفه حق اعطای لقب سلطان را دارد و چون چنين مجوزی از خلفای عباسی قاهره داشتند خود را «السلطان الاسلام و المسلمين» می‌خواندند. در سده هشتم هجری/ چهاردهم ميلادی لقب سلطان در ميان ايلخانان مغول ايران، پس از تشرف به اسلام، مرسوم شد؛ الجايتو خان خود را سلطان محمد خدابنده خواند و شهر خود را سلطانيه ناميد. در سده نهم هجری/ پانزدهم ميلادی گورکانيان نيز خود را سلطان می‌خواندند؛ مانند سلطان ابوسعيد و سلطان حسين بايقرا.

نخستين فرمانروای عثمانی که خود را سلطان خواند و در سکه‌های خويش اين عنوان را به کار برد اورخان بيگ (متوفی ٧٦١ ق./ ١٣٦٠ م.)، پسر عثمان اوّل و دوّمين فرمانروای عثمانی، بود. از آن پس کاربرد عنوان سلطان در ميان فرمانروايان عثمانی، چون ساير فرمانروايان مسلمان، معمول بود. برای مثال، سلطان احمد جلاير در نامه‌ای به ايلدرم بايزيد او را چنين خطاب می‌کند: «ملک الملوک و السلاطين، السلطان الاسلام و المسلمين... السلطان يلدرم بايزيد...»

لقب فرمانروايان عثمانی به سلطان منحصر نبود و ساير القاب نيز کاربرد داشت. امير تيمور گورکانی ايلدرم بايزيد را چنين می‌خواند: «عالی‌جناب مملکت مآب سلطنت قباب، ملک الحکام فی الزمان، بايزيد بهادر خان». يا علی بيگ، پسر قره‌عثمان (بنيانگذار دولت آق‌قويونلو)، در نامه‌ای به سلطان مراد خان دوّم او را اين‌گونه خطاب می‌کند: «سلطان سلاطين العرب و العجم، خديو ممالک ايران و توران، فرمانفرمای اقاليم جهان، دارای قيصر خدم، فغفور جمشيد حشم... حضرت پادشاهي...»

عثمانيان لقب سلطان را برای ساير فرمانروايان مسلمان نيز به کار می‌بردند. سلطان محمد فاتح، پسر مراد دوّم، در نامه‌ای به حکمرانان ايران، ايشان را چنين خطاب می‌کند: «سلاطين کامکار و خواقين نامدار و پادشاهان روزگار و شهنشاهان عالی مقدار و ملوک شريعت شعار...» و در نامه‌ای به جهانشاه قره‌قويونلو او را «خدايگان خواقين العرب و العجم، مالک رقاب سلاطين الترک و الديلم، دارای قيصر خدم، فغفور جمشيد جم... حضرت ابوی جهان‌شاهي» می‌خواند. در تواريخ عثمانی نام سليمان قانونی بيش‌تر با دو لقب سلطان و خان به کار رفته است (سلطان سليمان خان). از نيمه اوّل سده شانزدهم ميلادی و دوران سليمان قانونی است که اطلاق سلطان بر فرمانروايان عثمانی بيش از ساير القاب کاربرد يافت و در غرب نيز اين واژه به‌مثابه عنوان خاص فرمانروايان عثمانی رايج شد. فرمانروايان صفوی ايران هر چند در سکه‌های خود لقب سلطان را به کار می‌بردند ولی بيش‌تر با عنوان پادشاه شناخته می‌شدند و لذا اين واژه در غرب به عنوان لقب فرمانروايان ايران رواج يافت. در اروپای سده نوزدهم معمولاً منظور از سلطان فرمانروای عثمانی بود و منظور از شاه فرمانروای ايران.
بحث فوق روشن می‌کند که:

    ١- عنوان سلطان اختصاص به فرمانروايان عثمانی نداشت و از سده پنجم هجری/ يازدهم ميلادی در جهان اسلام به معنی حاکم و فرمانروای مستقل به کار می‌رفت.
    ٢- اين عنوان در کنار ساير عناوين، مانند شاه و ترکيبات آن (شاهنشاه، پادشاه) کاربرد داشت و عنوان منحصر‌به‌فرد فرمانروايان مسلمان نبود.
    ٣- اين عنوان فاقد هر گونه معنايی بود که بر استبداد و حکومت مطلقه فردی و خودکامگی فرمانروا دلالت کند.

در واقع، زمانی که غربيان واژه سلطان را به عنوان فرمانروای مستبد و خودکامه به کار می‌بردند، از همان منظر اروسنتريستی می‌نگريستند که دولت‌های شرقی و اسلامی فاقد ساختارهای بغرنج مديريت سياسی، نهادها و ساختارهای مدنی، غيرقانونمند و تابع اراده فردی حکمران انگاشته می‌شد.[۱]

[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله در واقع بخشی از مقاله‌ی آقای عبدالله شهبازی زير عنوان "سلطانيسم ماکس وبر و انطباق آن بر عثمانی و ايران" (بررسی انتقادی) است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- بخشی از مقاله‌ی آقای عبدالله شهبازی زير عنوان "سلطانيسم ماکس وبر و انطباق آن بر عثمانی و ايران" (بررسی انتقادی)



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سايت اينترنتی عبدالله شهبازی (مورخ)


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>