نژاد آريا دروغ بزرگ
فهرست مندرجات
[نژاد] [آريا]
دکتر شاپور رواسانی محقق و پژوهشگر تاريخ و نويسنده کتاب «اتحاد مردم شرق» درباره نژاد اشاراتی به بیاساس بودن نظريه نژادی دارد بهگفته او از نظر زيستشناسی تنها يک نژاد انسانی وجود دارد. از آن گذشته هيچ کتيبهای را نمیتوان يافت که در آن از قوم سامی نامی برده شده باشد. اين اصطلاح از زبانشناسی وارد جامعهشناسی و تاريخنگاری شده و اختراعی است که بعداً معلوم شد اصلا مبنای غلط دارد. اما متاسفانه امروزه عده زيادی از اقوام سامی صحبت میکنند يا واژۀ آريا که در برخی از کتيبهها بهکار رفته، اصلا ربطی به نژاد ندارد. اگر به نوشتههای هرودوت رجوع شود، ملاحظه میشود، وقتی او راجع به لشگرکشی خشايارشاه سخن میگويد، از تعدادی از اقوام نام میبرد که يکی از آنها نيز آرياست. اما برخی از پژوهشگران غربی و ايرانی، اين واژه را آوردهاند و بهعنوان يک نژاد مطرح کردهاند، در حالی که اصلاً نژادی بهنام آريا وجود ندارد. همان گونه که هيچگاه در دنيا نژاد سامی يا نژاد ترکی و... وجود نداشته است.
دکتر رواسانی میگويد: «باستانشناسی در ايران که الآن بهطور عمده منتشر میشود يک باستانشناسی سياسی است. زيرا عدهای حفار که نام خود را باستانشناس گذاشتهاند آمدهاند و همان فرضيههای نژادی را بهاشکال مختلف بهعنوان کشفيات باستانشناسی در تاليفات خود منعکس میکنند و ما آنها را ترجمه میکنيم و تحويل روشنفکران ايران میدهيم.
ما خودمان را با تاريخ ايران به آن شکل که واقعيت دارد مشغول نکردهايم، بلکه ترجمه میکنيم و ترجمهها هم بهطور عمده نادرست و آلوده به اغراض سياسی است که يکی از آن اغراض مهم، تبليغ فرضيههای نژادی است، مثلا در کتاب بيستون، ترجمه فارسیای که در ايران پخش شد به نقل از داريوش آمده: «من از نژاد آريا هستم».
من با چند نفر از همکاران در اروپا که به خط ميخی آشنايی دارند مکاتبه کردم و از آنها پرسيدم که بهنظر شما معنی اين کلمه چيست؟ آنها به من پاسخ دادند که اين کلمه حداکثر بهمعنی طايفه و خاندان است و بههيچ وجه معنی نژاد از آن استنباط نمیشود.»[۱]
[↑] اتحادیه مردم شرق
تعریف: نژاد در اصطلاح زیستشناسی جمعیتی از یک نوع است که در فراوانی یک یا چند ژن از جمعیتهای دیگر همان نوع، متفاوت است. اما مفهوم نژادهای انسانی برای فهم اختلافات انسانی به جهت عدم انطباق کامل با تعریف نزاد در زیستشناسی نادرست است. در حقیقت، دانشمندان اولیه انسانشناسی، زیرنوعهای مختلف نوع انسان را، نژاد نامیدند. در گذشته انسان شناسانزیستی، انسانها را بر پایه پراکندگی جغرافیایی و خصوصیات ظاهری و فیزیکی مثل رنگ پوست، اندازه بدن، شکل سر و ترکیب مو به چندین دسته تقسیم میکردند. در این طبقهبندیها برخی افراد یک منطقه یا یک جمعیت در طبقه يا نژاد خاصی قرار میگرفتند؛ در حالی که افراد همان منطقه یا جمعیت ممکن بود در همان طبقه یا نژاد قرار نگیرند، مانند روشنپوستان آفریقایی یا اروپاییهای سیاه پوست، سياحان قرنهای ١۵ و ١٦ میلادی نخستین طبقهبندیهای نژادی را ارائه کردند. در اولین طبقهبندیهای نژادی، انسان به ۴ دسته انسان اروپایی، آسيایی، آفریقایی و امریکایی تقسیم میشد پس از آن، دانشمندان بر پایه رنگ پوست، ترکیب مو و شکل سر، و پراکندگیهای جغرافیایی تقسیم بندیهای دیگری را ارائه کردند.
انواع طبقهبندیها: در این قسمت، خلاصه وار طبقهبندیهای صورت گرفته از سال ١٧۴٩ تا ١٩٦۵ میآید.
- ١) طبقهبندی بوفون (١٧۴٩): لاپ - تاتار - جنوب آسیا - اروپا - آمریکا.
٢) طبقهبندی بلومنباخ (١٧٨١) سفیدپوست - زردپوست - مالی (مالزیایی) - اتیوپی (سیاه) - آمریکا.
٣) طبقهبندی لینه (١٧٨۵): انسان اروپایی - انسان آسیایی - انسان افریقایی - انسان آمریکایی.
۴) طبقهبندی هیلیر (١٨٦١): سفیدپوست - زردپوست - اتیوپی (سیاه) - هوتنتو.
۵) طبقهبندیهاکسلی (١٨٧٠): سیاه پوست - استرالیایی - زردپوست - بلوند (با تقسیمات هر یک از اینها).
٦) طبقهبندی دنیکر (١٩٠٠): موی وزوزی با بینی پهن - موی فر یا تابدار - موی تابدار قهوه ای و سیاه با چشم سیاه - رنگ پوست روشن با موی تابدار یا صاف و چشم روشن - موی صاف - موی صاف یا تابدار تیره با چشم سیاه. (با تقسیمات هریک از اینها).
٧) طبقهبندی هوتون (١٩۴٦): زیر نژادهای اولیه سفید - سیاه - زرد، با تقسیمات هریک همراه با نژادهای ترکیبی، زیر نژادهای ترکیبی، زیر نژادهای ترکیبي اولیه، زیرنژادهای ثانویه و جزئیات هر یک از آنها.
٨) طبقهبندی گارن (١٩٦۵): نژادهای جغرافیایی (مجموع جمعیتهای نژادی که از جمعیتهای دیگر با مرزهای جغرافیای خاص جدا شده باشند) - نژادهای محلی (جمعیت درون همسر که با فشارهای محلی سازگاری یافته و بوسیله مرزهای طبیعی یا اجتماعی از سایر جمعیتها دور نگهداشته شدهاند.)
طبقهبندیهای فوق تا سال ١٩٦٠ ادامه یافت. اما چون این تقسیمبندیها با ایدئولوژی و سیاست در آمیخت و ابزار دست حاکمان و کشورگشایان شد و مقدمات بروز نژادپرستی را به وجود آورد گروههای مختلف انسانشناسان به رد این تقسیمبندیها و شبه علم (نژادشناسی و طبقهبندی نژادی) کوشیدند. از سوی انسانشناسان اشکالات فراوانی بر طبقه بندیهای رایج نژادی وارد است. مانند تصنعی بودن این طبقهبندیها، غیر قابل اثبات بودن و زبانرسان بودن آنها و... در سال ١٩٦٦، انجمن انسانشناسی فیزیکی آمریکا تعریفی از نژاد ارائه داد که بعدها یونسکو آن را در جزوهای چاپ و منتشر کرد. بر این اساس: «تمام ابنای بشر هموزئوس هستند و از جد مشترکی بهوجود آمدهاند و بهگونه و نوع یکسانی تعلق دارند. اغلب تغییرات فیزیکی و ظاهری ناشی از تغذیه، روش زندگی، عوامل محیطی و بهطور کلی تطور زیستی است. بنابراین اطلاق واژه نژاد کاملاً غیر علمی است و تقسیم بندیهای ارائه شده درباره نژاد گمراه کننده است. کاربرد واژه نژاد در جهت مشخص کردن ملیتها و مذاهب ساکنان مناطق جغرافیایی خاص، زبانها یا گروههای قومی نیز کاملاً نامناسب است. همچنین نباید از این واژه بهعنوان معیاری زیستی برای تقسیمبندی ذهنی - روانی، هوش، نوع شخصیت و خلق و خوی افراد استفاده کرد». سرانجام تلاشهای فرانتس بوآس و شاگردانش روث بندیکت و مارگارت مید در ابتدای سده بیستم سبب شد نظریهای علیه مرزبندیهای زیستشناختی و اختلافات موجود نژادی نظیر زبان و فرهنگ بهوجود آید. بوآس در ١٩٦۵ پیشنهاد کرد بهجای نژاد از اصطلاح تیپ محیطی استفاده شود. چرا که وی نقش و تاثیر محیط را عامل اساسی تفاوتهای موجود در انسانها میدانست. او و شاگردانش به هیچگونه ارتباطی میان ساختار اجتماعی و فرهنگی با نژاد و طبقهبندیهای آن قائل نیستند.
دکتر شاپور رواسانی علاوه بر لیسانس علوم طبیعی از دانشگاه تهران و لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه برن، دارای دکتری علوم سیاسی از دانشگاههانوفر آلمان است. وی از سال ١٩٧٢ تا ١٩٩٨ اسناد تمام کرسی «اقتصاد اجتماعی کشورهای درحال رشد» در دانشگاه اولدنبورگ بود. رساله وی با عنوان نهضت جنگل، کتاب مرجع کتابخانه مرکزی دانشگاه مسکو و چند دانشگاه دیگر اروپایی است. در سال ١٩٨٣ نام وی در فهرست مشاهیر علمی جهان و در سال ١٩٩٠ در تقویم دانشمندان آلمان و انگلستان ثبت گردید.
● شما یکی از معدود دانشمندانی هستید که غیر علمی بودن فرضیههای نژادی را در ایران مطرح و معرفی کردید. لطفا در این مورد توضیح دهید؟
■ بحث نژاد برای اولین بار در علوم طبیعی و گیاهشناسی مطرح شد و سپس به عالم جانوری راه یافت. این موضوع همزمانی داشت با ورود اروپائیان به آفریقا و مطرح شدن مسائلی چون رنگین پوستی و به تبع آن رشد فرضیههای نژادی همسو با توسعه اقتصادی اروپا در آفریقا. زیادهروی اروپاییها تا حدی شد که حتی معتقد بودند آفریقائیان به جای مو، پشم دارند يا نژاد آنها حاصل نزدیکی دختران آفریقایی با میمونهاي آدم نماست! حتی آنها با وجود اعتقاد به آدم و حوا، اجداد خود را از آدم و حوای دیگری که از هیمالیا بودهاند، میدانستند و جالب آن که آن آدم و حوا به زبان آلمانی سخن میگفتند! آنها آبی بودن چشم را مراد از آسمان، سفید بودن پوست را مراد از مهتاب و زرد بودن مو را مراد از خورشید میخواندند. (نژاد آریایی). اما با پیشرفت علم ژنتیک و زیست شناسی و نیز انسان شناسی زیستی، دانشمندان متوجه شدند اختلاف کرموزومی مردمان دو محله متفاوت شهر پاریس بیشتر از اختلاف کرومزومی مردمان این شهر با یک شهر آفریقایی است و بدین سان کم کم سست بودن و غیر علمی بودن فرضیههای نژادی طی سالهای آتی به اثبات رسید تا آنکه بهکلی مردود اعلام شد.
● زمینه فرهنگی این فرضیهها کجا بود؟
■ تفاخر قومی نه تنها در غرب بلکه در شرق هم سابقه دارد. اما فرق شرق با غرب این بود که در شرق اینگونه تفکرات و تعصبات به نژادپرستی منتهی نمیشد. به طوری که مثلاً یک برده سیاه يا یک غلام ممکن بود به مقام اربابی و حتی پادشاهی برسد و تصور این امر غیرممکن نبود، از طرفی برخلاف غرب، سعی نمیشد بر چنین فرضیاتی ارزشگذاری علمی (کاذب) صورت پذیرد. غربیها معمولا در پیشبرد اهداف سیاسی خود و جنبه علمی بخشیدن به آن به دو روش عمل میکنند:
- ١) آنچه در مورد علوم و فنون و ادبیات کشف شود، به خود نسبت دهند و منکر هرگونه ریشه تاریخی آنها شوند؛
٢) دست به تحریف فرهنگهای مستعمراتی زنند و روشنفکران بومی را از شناخت جامعه خود بازدارند. مثلاً از زمانی که ایران با کشورهای اروپایی رابطه برقرار کرد، این آنها بودند که برای ما تاریخ نوشتند، تاریخی که در آن تحریف واقعیات کم نبود.
● ظاهرا ناسیونالیسم نژادی هنوز در ایران رنگ و بو دارد؟
■ ناسیونالیسم یک واژه سیاسی است نه یک مفهوم فرهنگی. پیدایش آن در اروپا همزمان با رشد سرمایهداری و ایجاد مرزهایی بود که طبقات سرمایهدار برای خود ترسیم میکردند. برای همین بروز تضادها و جنگها اجتنابناپذیر بود. برای اينکه بتوان توده مردم را تجهیز کرد نیاز به یک آرمان بود، مسلماً این آرمان نمیتوانست سود یا مسائل مالی باشد. اما مسائل نژادی، برتری نژادی و ماموریت برای تربیت سایرین (با بهانههای زمینی و فرازمینی) آن هم در راه ایدهآل بزرگ یعنی «وطن» و فداکاری در راه آن، همه و همه می توانست بهعنوان یک آرمان والا مطرح شود. در ایران نیز چنین سیاست بازیهایی را در تفکرات پان ترکیسم یا پان عربیسم و غیره میبینیم که همگی در یک راستا (ابزارهای سیاسی و اجتماعی برای تجزیه) حرکت میکنند.
● در این کتاب علاوه بر موارد فوق چه راهکارهایی پیشنهاد دادهاید؟
■ متاسفانه در هیچیک از دانشگاههای ایران کرسی و بخشی برای بررسی تاریخ مبارزات اجتماعی ایران نداریم. در یک بررسی دقیق متوجه میشویم یک اشتراک فرهنگی وسیع بین گروههای انسانی شرق دیده میشود و هیچگونه مرز جسمانی و فیزیکی آنها را جدا نمیکند. در واقع برای معرفی فرهنگ مشترک چند هزار ساله، اختلافات لهجه، گویش، زبان و رنگ پوست، هیچ سدی ایجاد نمیکند و هرچه بیشتر به عقب میرویم، ریشه اشتراکات را محکمتر میبینیم. آنچه به عمد در سالهای اخیر ارائه(یا ترجمه) میشود مدافع ناسیونالیسم نژادی و سلطنتی است که سعی در ارائه آن بهعنوان تاریخ ایران دارند. ما جنگهای سلاطین را میشناسیم اما چیز زیادی از توسعه فرهنگ و ادب در ایران باستان و ایران اسلامی نمیدانیم. هنوز در فضای شاهنامه (جنگ ایران و توران) هستیم، در حالی که در ٢٠ سال اخیر در اروپا، بههیچوجه مسائلی چون ژرمانیسم و اسلاویسم مطرح نمیشود و تمام تلاش جامعهشناسان و متخصصان علوم تربیتی، توسعه و تقویت روابط اجتماعی مشترک حتی از سطح کودکستان است. خلاصه آنکه اهداف این کتاب عبارتند از:
- ١) اثبات باطل بودن فرضیههای نژادی،
٢) اثبات اشتراك فرهنگی اقوام شرق،
٣)کنار نهادن مخاصمات پوچ و عدم تکیه بر آنها.[۲]
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی گردآوری و رونويس شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]- دکتر شاپور رواسانی، اتحادیه مردم شرق، وبسايت انتشارات امير کبير
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ [1 2 3 4 5]