نظری در باره هویت مادر سیاوش
گذری و نظری
فهرست مندرجات
[پيشداديان] [سياوش]
گـياه آســوده باشــد، سـرو رنجور
نظامی
در آغاز داستان سياوخش آمده است که روزی طوس و گيو و چند تن سوار ديگر در نزديکی مرز توران به شکار میروند و در آنجا در بيشه ای به دختری تورانی بر میخورند که چنانکه خود او برای پهلوانان نقل میکند، شبانه از دست پدر مست خود که آهنگ جان او داشته گريخته، در راه اسبش جان سپرده و خود گرفتار راهزنان شده، آنها جواهرات او را گرفته و او را زدهاند و سرانجام او به اين بيشه پناه آورده و اکنون اميدوار است که چون پدرش از مستی به هوش آيد، سوارانی از پی او بفرستد تا او را بازگردانند. دختر در پاسخ پهلوانان که از نژاد او میپرسند، میگويد که خويشاوند کرسيوز (برادر افراسياب) است.
ميان طوس و گيو بر سر تصاحب دختر اختلاف میافتد تا سرانجام به پيشنهاد يکی از سواران با هم توافق میکنند که کيکاوس را ميان خود به داوری برگزينند. ولی کيکاوس، با ديدن دختر پريچهره (که اين بارکرسيوز را نيای خود مینامد)، او راازچنگ پهلوانان میربايد و به عقد خود درمی آورد و به شبستان خويش میفرستند. چندی بعد اين زن از کيکاوس پسری میزايد که نام او را سياوش مینهند. سپس رستم از سيستان میآيد و کودک را به قصد تربيت او با خود به سيستان میبرد و پس از آنکه همه چيزهائی را که بايسته يک شاهزاده است به او میآموزد، او را دوباره به پيش پدر باز میگرداند. هشت سال پس از اين واقعه سوداوه يا سودابه نامادری سياوش با ديدن سياوش عاشق او میشود.[۱]
از مادر سياوش پس از تولد سياوش ديگر هيچ نامی در داستان نيست. حتی هنگامی که سياوش سه بار به دعوت سودابه به شبستان شاه میرود و در آنجا خواهران سياوش و دختران سودابه به پيشباز سياوش میآيند، از مادر او، که اکنون بسبب شاهزاده بايد مقام مهمتری هم داشته باشد، سخنی نيست. همچنين در ادامه داستان، هنگام گذشتن سياوش از آتش، هنگام ترک کردن ايران، تا فاجعه کشته شدن او در توران و وقايع پس از آن، ديگر هيچ کجا مادر او در داستان ظاهر نمیگردد.
بنا بر متن دستنويس فلورانس (مورخ ٦١۴ هجری)، علت ياد نشدن از مادر سياوش در ادامه داستان اين است که او هنگام زادن فرزند در میگذرد:
يـکــی مــاه ديــدار فــرّخ پـســـــــر | کـه بـر مـادر آورد گيـتـی بـه ســـر | |
چــو آن شـــــاهـزاده ز مــادر بــزاد | هم اندر زمان مادرش جان بداد[٢] |
ثعالبی با آنکه روايت آغاز داستان، يعنی يافتن دختر تورانی بوسيله طوس و گيو را اصلا" ندارد، گزارش مرگ مادر سياوش را که در دستنويس فلورانس آمده است تأييد میکند: ثمّ انّ کيکاوس اُهديت اليه جاريه لم يُرَ مثلها حسنا" فافترشها و ولدت له سياوش کالشهاب اللامع و الهلال الطالع و مضت لسبيلها[٣] [کيکاوس با کنيزکی که زيبارويی مانند او ديده نشده بود و به او بخشيده بودند، همبستر گشت و سياوش از او بزاد که چون ستارهای درخشان بود و چون ماهی تابان، و آن کنيزک از دست برفت.][۴]
شايد ثعالبی روايت آغاز داستان را در مأخذ خود (يعنی در شاهنامه ابو منصوری که مأخذ اصلی شاهنامه فردوسی هم بوده) داشته، ولی آنرا به قصد کوتاه کردن داستان زده باشد. ولی آيا گزارش درگذشت مادر سياوش را نيز که ياد کرده در مأخذ خود داشته بوده است؟ در اين صورت چطور ممکن است که فردوسی چنين گزارش مهمی را، که بدون آن داستان دارای نقص بزرگی است، از قلم انداخته باشد؟ پس آيا دوبيتی که در دستنويس فلورانس آمده و ما آنرا در بالا نقل کرديم و ثعالبی نيز آنرا تأييد میکند اصيل اند؟ و آيا میتوان پذيرفت که در چهارده دستنويس ديگر ما و نيز در ترجمه عربی بنداری اين گزارش از قلم افتاده باشد؟
در برخی از دستنويسهای ديگر، مانند دستنويس لندن مورخ ٨۴١ و دستنويس بی تاريخ لنينگراد، در محلی ديگر از داستان، يعنی پيش از ملاقات سياوش با سودابه در شبستان (پس از بيت ١٣٢ در تصحيح نگارنده)، گزارشی دراز، يکی در ١۵ بيت و ديگری در ٢١ بيت، درباره مرگ مادر سياوش ساختهاند که در عدم اصالت آنها کوچکترين ترديدی نيست. ولی اين روايتهای الحاقی نشان میدهند که برخی از کاتبان متوجه شدهاند که بدون هيچ اشارهای به سرنوشت بعدی مادر سياوش، داستان دارای نقص است و از اينرو درست پيش از رفتن سياوش به شبستان و ملاقات با سودابه، گزارشی در مرگ مادر او ساخته و درون متن کردهاند تا اين نقص داستان را بر طرف کرده باشند که اين خود عدم اصالت آن دو بيت را در دستنويس فلورانس محتملتر میکند. به سخن ديگر، کاری که کاتب اين دو دستنويس سپس تر انجام دادهاند، کاتب دست نويس فلورانس جلوتر کرده است.
نکته ديگر اينکه چرا در شاهنامه و مأخذ ديگر پهلوی و فارسی و عربی نام مادر سياوش را ذکر نکردهاند، در حالی که بهويژه در شاهنامه نام زنان خيلی کم اهميتتر از او قيد شده است؟
اگر اين دو نقص داستان را، که در بالا از آن ياد شد، تنها به حساب شاعر و يا مأخذ او نگذاريم، بلکه علت ديگری را هم در آن دخيل بدانيم، بهگمان نگارنده علت آن میتواند اين بوده باشد که، در ساخت کهن تر اين داستان، مادر سياوش همان سودابه بوده، ولی سپستر چون عشق ميان مادر و پسر را نپسنديده بودند، سودابه را مادر ناتنی سياوش کرده و سپس به وسيله افسانهای که ديديم، برای سياوش مادر ديگری بدون نام ساخته اند. يک نکته ديگر هم هست که گمانها را تا حدودی تأييد میکند:
در شاهنامه و بسياری از مأخذ عربی و فارسی سودابه يا سُعدی دختر شاههاماوران يا يمن است. ولی يمن در روايات ما نام چندان کهنی نيست و گوياپس از فتح يمن در زمان خسرو انوشيروان کم کم به روايات ايرانی راه يافته است.[۵] از سوی ديگر طبری[٦] و ابن بلخی[٧] سودابه را به روايتی دختر افراسياب ناميدهاند. نام افراسياب در اوستا Franrasyan به معنی "سخت هراس انگيز" است که درفارسی به افراسياب تبديل شده است. علت اين گشتگی يا تباهی هرچه باشد، بايد به اين نکته نيز توجه کرد که فعلاً ميان نام سودابه و افراسياب به همانگونه در جزء آب اشتراک پيدا شده است که ميان نام رودابه و پدرش مهراب و اين مطلب نيز تأييدی است بر گزارش طبری و ابن بلخی که سودابه را دختر افراسياب ناميدهاند.
بنابراين در برخی از روايات ما سودابه نيز مانند مادر سياوش از توران و از خاندان پادشاه آن سرزمين بود و اين موضوع نيز هويّت اين دو زن را به يکديگر نزديکتر میکند و محتمِلتر میسازد که هر دو در اصل يک تن واحد بودهاند.
در باره نام سودابه ميان پژوهندگان اختلاف است. داراب دستور پشوتن سنجانا سودابه را به ريخت فرضی اوستائی *Suta-wainhu به معنی «نيکو برای سود» بر میگرداند.[٨] يوستی در "نامنامه ايرانی" حدس میزند که اين نام چنانکه در مأخذ عربی آنرا سُعدی نوشته اند، در اصل عربی بوده و آنرا به قياس با رودابه ايرانی گونه کردهاند.[۹] خلاف او، دارمستتر در "تتبعات ايرانی" سودابه را ايرانی میداند که در مأخذ عربی به سُعدی تبديل شده است.[۱٠] در هر حال فعلا" به علت تباهی يا ناشناس ماندن جزء نخستين نام سودابه نمیتوان ديد که آيا ميان اين نام و نام سياوخش (اوستايی Syavarasam به معنی "مرد (موی) سياه") نيز در اصل ارتباطی بوده يا نه.
حاصل سخن اينکه به گمان نگارنده در صورت کهنتر داستان (نه الزاماً کهنترين آن)، سودابه دختر افراسياب و مادر سياوش بوده که سپس عاشق پسر خود میگردد. ولی چون عشق مادر به پسر را خوشايند ندانسته بودند، برای سياوش مادر تورانی ديگری از خاندان افراسياب ساخته و در آغاز داستان افزوده اند. محتمل است که اين دگرگونی در اواخر دوره ساسانی يا اوائل دوره اسلامی رخ داده باشد و از اين رو اولاً خود روايت، يعنی سرگذشت مادر سياوش که در آغاز داستان سياوخش در شاهنامه آمده است، در مأخذ ديگر راه نيافته و ثانياً درگذشت اين زن پس از زادن فرزند که برای رفع نقص داستان ضروری است، هنوز به خوبی جزم داستان نگشته بوده و از اين سبب در شاهنامه و بسياری از مأخذ ديگر نيامده و نيز هنوز برای اين زن نامی تعيين نشده بوده است.[۱۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين نوشتار با عنوان "نظری در باره هویت مادر سیاوش" توسط دکتر جلال خالقی مطلق برشتۀ تحرير درآمده در مجلۀ ایراننامه (سال هفدهم، شمارۀ ۲، بهار ۱۳۷۸) منتشر شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر دوم، کاليفرنيا و نيويورک ١٣٦٩، صص ٢١١-٢٠٢.
[۲]- همان، دوم ٢٠٦ / پینويس ١۴.
[۳]- ثعالبی، تاريخ غررالسير، به تصحيح زتنبرگ (H. Zotenberg)، چاپ دوم، تهران، ١٩٦٣، ص ١٦٨
[۴]- ثعالبی، غرر اخبار، ترجمه محمد فضايلی، تهران ١٣٦٨، ص ١١٣ به جلو.
[۵]- ن. ک. به:Th. Noldeke, Das iranische Nationalepos, 2 Aufl., Berlin und Lieipzig, 1920, S. 48 f.[۶]- طبری، تاريخ الرسل والملوک، چاپ ليدن، يکم، ص ۵٩٨.
[٧]- ابن بلخی، فارسنامه، تصحيح ليسترانج و نيکلسون، کمبريج، ١٩٢١، ص ۴١.
[۸]- ن. ک. به:D. D. P. Sanjana, The Position of Zoroastrian waman in remote Antiquity, Bombay, 1892, P. 73.[۹]- ن. ک. به:F. Justi, Iranisches Namenbuch, 2.Aufl.,Hildesheim 1963, S.312.[۱٠]- ن. ک. به:I. Darmesteter, Etudes Iraniennes, Paris,1883, Vol. I, P.298 No.1.[۱۱]- جليل دوستخواه، "درباره مادر سياوش نظر ديگری هم هست". ن. ک. به: جليل دوستخواه، "مادر سياوش"، حماسه ايران، سوئد ١٣٧٧، صص ٢٢۵-١٧١.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ ایراننامه، سال هفدهم، شمارۀ ۲، بهار ۱۳۷۸
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]