جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

خاورمیانه، ژئوپلیتیک نوین و چالش‌های ایران و آمریکا‏

از: دکتر محمدباقر قالیباف

خاورمیانه، ژئوپلیتیک نوین و چالش‌های ایران و آمریکا‏

(بخش سوم)


فهرست مندرجات



[] منطقه‌گرایی

چنانکه در قسمت پیشین گفتیم، منطقه‌گرایی و همگرایی در مقیاس آن از اهمیت فوق‌العاده‌ای در تحلیل‌های ژئوپلیتیکی برخوردار است. خاورمیانه به‌رغم گستردگی جغرافیایی و تفاوت‌های جدی از نظر کارکردی، در بسیاری جهات پیوستگی‌هایی را به ذهن می‌آورد که تحلیل ژئوپلیتیکی در ابعاد گوناگون را متأثر می‌کند.

پیچیدگی‌های جهان امروز به طرز چشمگیری واحدهای ژئوپلیتیکی در مقیاس منطقه‌ای را به چالش کشیده است. قدرت‌ها در تلاش بی‌وقفه به دنبال کسب حداکثر منافع در هر یک از مناطق هستند، از این رو این قسمت از بحث را متوجه تبیین منطقه‌گرایی و همگرایی منطقه‌ای می‌کنیم تا در بخش‌های بعدی، تمرکز خود را بر منطقه خاورمیانه در چارچوب موضوعات مختلف قرار دهیم.


[] مفهوم منطقه

کره زمین را با نگرش‌ها و جهت‌گیری‌های گوناگونی می‌توان تقسیم کرد و حاصل هر یک از این تقسیم‌بندی‌ها حاوی رویکردها و نگرش‌های گاه متضاد در بررسی عرصه‌های جهانی است، اما این پژوهش با رویکرد ژئوپلیتیکی، کره زمین را به سطوح مختلفی تقسیم می‌کند تا تحلیل خود را مبتنی بر آن نشان دهد.

ساختار ژئوپلیتیکی جهان الگوهای سیاسی ـ فضایی متنوعی دارد. این الگوها به لحاظ مقیاس جغرافیایی، ماهیت قدرت و نقش‌آفرینی با یکدیگر متفاوتند. به طور کلی ساختار ژئوپلیتیکی جهان از چهار سطح تشکیل شده است که به ترتیب عبارتند از: سطح فروملی (درون‌کشوری)، سطح ملی (کشوری)، سطح منطقه‌ای (فراکشوری) و سطح کروی (جهانی) (شکل ١). هر یک از سطوح یادشده، ویژگی‌ها، قلمرو، ماهیت، قدرت و کارکرد خاص خود را دارند و در سطح خود از تنوع نیز برخوردار هستند.

شکل ١: الگوی سطوح ساختار ژئوپلیتیکی جهان

در بین این سطوح، سطح ملی یا کشوری به‌دلیل ویژگی استقلال و حاکمیت، از اصالت قدرت برخوردار است و نقش اصلی را در شکل‌دهی به سطوح دیگر ایفا می‌کند. تفاوت بین سطح ملی و سطح فراملی در این است که سطح ملی در قالب نظام سرزمینی مورد مطالعه قرار می‌گیرد که براساس همبستگی‌های واحدهای سیاسی استوار است، در حالی که سطح فراملی در قالب نظام غیرسرزمینی واقع شده است که بازیگران عرصه جهانی را بر پایه تشابهات یا تعاملات، کنش‌های خود را تنظیم می‌کنند.

سطح منطقه‌ای در مقیاس محدود یا گسترده و در انواع قاره‌ای، درون‌قاره‌ای، اقیانوسی، دریایی و نظایر آن در دهه‌های اخیر گسترش زیادی داشته است.

در مطالعات منطقه‌ای دو عامل مورد توجه عبارتند از:

    ـ وحدت و هماهنگی در محیط طبیعی و تجانس جغرافیایی؛

    ـ وحدت و هماهنگی در زندگی اقتصادی و فرهنگی و عناصر انسانی.

و برای تعیین و تعریف مناطق، تحلیلگران غالباً معیارهای زیر را ذکر کرده‌اند:

    ـ خودآگاهی اعضا از این که آنها یک منطقه را تشکیل داده‌اند و ادراکات و برداشت‌های دیگران از این که یک منطقه وجود دارد؛

    ـ مجاورت و نزدیکی جغرافیایی اعضا؛

    ـ شواهد و قراینی دال بر وجود میزانی از خودمختاری و تمایز از نظام جهانی، به گونه‌ای که منطقه مورد نظر در قدرت نظام مسلط، دخل و تصرف داشته و استقلال خود را به نمایش گذارد؛

    ـ تعاملات شدید و منظم بین اعضا یا وابستگی متقابل قابل توجه آنها؛

    ـ درجه بالایی از قرابت‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی.

مناطق می‌توانند براساس شرایط یا عواملی که پایدار و باثباتند یا متفاوت و متغیرند، تعریف و تعیین شوند. عوامل فیزیکی و جغرافیایی غالباً جزو دسته اول هستند.

متغیرهای گروه دوم شامل عواملی از جمله سطح توسعه اقتصادی، ماهیت نظام‌های سیاسی، میزان و درجه وابستگی متقابل و غیره است. اغلب تعاریف مرتبط با منطقه، معیار قرابت جغرافیایی را از اجزا و ارکان اصلی تعریف منطقه می‌دانند.

برخی از تعاریف منطقه را می‌توان به صورت زیر طبقه‌بندی کرد:

    ـ منطقه عبارت است از یک عرصه پهناور جغرافیایی که به لحاظ فرهنگی یا فیزیکی متجانس باشد.

    ـ منطقه عبارت است از یک فضای جغرافیایی که از یک سلسله پدیده‌های مشابه و عوامل پیونددهنده اجزای تشکیل‌دهنده آن محیط برخوردار باشد، هم از نظر محیط فیزیکی و هم از دید محیط انسانی.

    ـ منطقه عبارت است از حاصل ساخت و بازساخت اعضا، مرزها، تصمیمات سیاسی، تلاش‌های آرمانی و استراتژی آگاهانه از کشورها و بازیگران اجتماعی. از نظر نویسنده، تعریف اخیر در تحلیل‌های ژئوپلیتیکی کارآیی بیشتری دارد.

در هر حال، یک منطقه در جغرافیا هنگامی قابل تشخیص و برخوردار از یک شخصیت جغرافیایی یکپارچه و متمایز از دیگر مناطق است که عوامل پیونددهنده اجزای آن به خوبی آشکار و قابل تشخیص و شناسایی باشد.

از نظر فیزیکی، یک منطقه باید محیطی یکپارچه یا دستکم دارای ویژگی‌های جغرافیایی و استراتژیک مشابهی باشد. از جمله واقع شدن در یک محیط بیابانی مانند کشورهای صحرای آفریقا، واقع شدن در یک فلات پهناور مانند کشورهای فلات ایران، واقع شدن در یک شبه‌قاره مانند کشورهای شبه‌قاره هند، واقع شدن در یک شبه‌جزیره مانند شبه‌جزیره عربستان یا کشورهای شبه‌جزیره بالکان یا شبه‌جزیره ایبری، واقع شدن بر اطراف یک دریا مانند کشورهای خلیج‌فارس؛ واقع شدن در بخش پایانی یک قاره مانند کشورهای جنوب شرق آسیا، واقع شدن در یک نیم قاره مانند کشورهای آمریکای جنوبی. یک فضای جغرافیایی می‌تواند بدون داشتن عوامل مشابه فیزیکی نیز قابل تشخیص و شناسایی به عنوان یک منطقه باشد، مشروط بر وجود یک سلسله عوامل پیونددهنده فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میان اجزای تشکیل‌دهنده آن فضای جغرافیایی که آن محیط را از دیگر محیط‌ها متمایز می‌کنند، مانند آمریکای شمالی، اروپای شرقی و غیره.

تقسیم مناطق جهان براساس دیدگاه‌های مختلف دارای تفاوت است. برای مثال در منطقه‌بندی ژئوپلیتیکی کوهن که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ارائه شده است، ساختار ژئوپلیتیکی جهانی شامل دو قلمرو ژئواستراتژیک بحری و بری به همراه مناطق ژئوپلیتیکی ویژه و مناطق دیگری است که در زیر می‌آید:

    ـ قلمرو بری شامل دو منطقه روسیه و چین؛

    ـ قلمرو بحری شامل آمریکای شمالی و کارائیب، آمریکای جنوبی، اروپا و شمال آفریقا، آفریقای جنوب صحرا، آسیای شرقی دریایی و اقیانوسیه؛

    ـ جنوب آسیا به عنوان منطقه ژئوپلیتیکی مستقل و در حال ارتقا به یک قلمرو ژئواستراتژیک؛

    ـ منطقه گذرگاهی اروپای شرقی؛

از نظر کوهن خاورمیانه یک منطقه فاقد انسجام و درخور توجه بیشتر به منظور تحلیل‌های واقع‌بینانه است.


[] همگرایی منطقه‌ای

همگرایی فرآیندی است که طی آن کشورها از هدایت مستقل سیاست خارجی و سیاست داخلی خود صرف‌نظر می کنند و می‌کوشند با گزینش تصمیمات مشترک یا تفویض تصمیم‌گیری، به یک سازمان جدید فراملی دست یابند که در سطح منطقه‌ای یا فرامنطقه‌ای دارای قدرت تصمیم‌گیری است. از این جهت، ائتلاف و اتحاد گروهی از کشورها معمولاً با هدف بعضی مقاصد مشترک اقتصادی، سیاسی و دفاعی شکل می‌گیرد که برخی از آنها به لحاظ جغرافیایی پیوستگی داشته اند و برخی از آنها ناپیوسته و جهانی‌اند.

ارنست هاس، از پایه‌گذاران نظریه همگرایی، آن را پروسه‌ای می‌داند که به وسیله آن رهبران سیاسی چند کشور مختلف، متقاعد و راغب می‌شوند وفاداری، انتظارات و فعالیت‌های سیاسی‌شان را به سمت مرکز جدیدی که نهادهایش اختیارات قانونی داشته یا متقاضی اختیارات قانونی و رأی اختیارات ملت و کشورها باشند، سوق دهند و این سازمان‌های منطقه‌ای در حوزه‌هایی شکل می‌گیرند که از ثبات نسبی برخوردار باشند، زیرا اعضای آن همگون‌ترند.

این کشورها ممکن است ریشه‌های تاریخی، قومی یا نژادی یکسانی داشته و از دیدگاه سیاسی مشابهی در برخورد با مشکلات منطقه‌ای برخوردار باشند. همین اشتراک‌ها موجب اتفاق‌نظر بیشتر میان اعضای سازمان‌های منطقه‌ای می‌شود.

به عبارت دیگر، ضرورت‌های مشترک در سطح منطقه مشخص جغرافیایی به پیدایش فرآیند همگرایی و یکپارچگی کمک می کنند و دولت‌ها یا کشورها از بخشی از اقتدار و حاکمیت خود چشم شسته و آن را به مدیریت سطح منطقه تفویض می‌کنند.

برخی از سازمان‌های منطقه‌ای در قاره اروپا براساس همین انگاره پدید آمدند و تداوم بقای آنان نیز به همین امر بستگی دارد. در تحلیل مبنایی برای تشخیص و تبیین برخی از خصوصیات مشترک در منطقه خاورمیانه، تردیدهایی وجود دارد، زیرا در برخی از عوامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، اختلافات فاحشی مشاهده می‌شود.


[] نظریه‌های همگرایی منطقه‌ای

نظریه‌های کارکردگرایی:

دیدگاه‌های «دیوید میترانی» در ارتباط با همگرایی بر این مسئله تأکید دارد که پیچیدگی فزاینده نظام‌های حکومتی، وظایف اساساً فنی و غیرسیاسی حکومت‌ها را بسیار افزایش داده است. این وظایف نه‌ فقط باعث ایجاد نیاز به متخصصینی کاملاً کارآزموده در سطح ملی شده، بلکه در سطح بین‌المللی هم مسائلی اساساً فنی را به‌وجود آورده که حل آنها مستلزم همکاری فن‌شناسان و نه نخبگان سیاسی است.

افزایش اهمیت مسائل فنی در قرن بیستم، ایجاد چارچوب‌هایی برای همکاری بین‌المللی را ضروری کرده است. می‌توان پیش‌بینی کرد که با افزایش وسعت و اهمیت مسائل فنی بشر، شمار و قلمرو این سازمان‌های کارکردی هم افزایش یابد. درنتیجه، سازمان‌هایی که برای همکاری کارکردی ایجاد می‌شوند، نهایتاً ممکن است نهادهای سیاسی گذشته را منسوخ یا بی‌ثمر کنند.

نظریه میترانی متضمن نوعی انشعاب است که طبق آن، توسعه همکاری در یک حوزه فنی به ظهور رفتار مشابهی در سایر حوزه‌های فنی منجر می‌شود. همکاری کارکردی در یک بخش باعث می‌شود که ضرورت‌های همکاری کارکردی در بخشی دیگر نیز احساس شود.

برای مثال، تلاش برای ایجاد یک بازار مشترک، باعث اعمال فشار برای همکاری بیشتر در زمینه سیاست‌های مربوط به قیمت‌گذاری، سرمایه‌گذاری، حمل و نقل، بیمه، مالیات، دستمزدها، تأمین اجتماعی، بانکداری و مسائل پولی می‌شود.

میترانی بر این فرض بود که فعالیت‌های کارکردی می‌توانند به فعالیت‌های بین‌المللی جهت دیگری بخشند صلح جهانی را تقویت کنند. درنهایت، این همکاری به حریم بخش سیاسی دست‌اندازی کرده و حتی آن را می‌بلعد.

بر این اساس، کارکردگرایی به‌شدت با نظریه واقع‌گرایی تعارض دارد، چرا که نظریه واقع‌گرایی روی رقابت و منازعه به عنوان یکی از ویژگی‌های عمده ـ اگر نه غالب ـ در سیاست بین‌الملل تأکید دارد.

نظریه وابستگی:

«کارل دویچ» تحلیل نظریه همگرایی خود را در سطح ملی مورد ارزیابی قرار می‌دهد. در این نظریه، تشکیل هر واحد سیاسی به جریان ارتباطات و مبادلات در درون آن واحد و نیز بین آن واحد و دنیای خارج از آن بستگی دارد. دویچ از این دیدگاه خود در ارتباط با تشکیل جامعه امنیتی استفاده کرده است و چند شرط را برای تشکیل چنین جامعه‌ای ضروری می‌داند که عبارتند از:

    ـ همسازی ارزش‌های عمده؛

    ـ وجود نوعی شیوه زندگی متمایز؛

    ـ پیش‌بینی یا انتظار دستیابی به پاداش‌هایی مشترک قبل از تحمل فشارهای ناشی از ادغام؛

    ـ افزایش برجسته توانایی‌های سیاسی و اداری در دستکم برخی از واحدهای شرکت‌کننده؛

    ـ برتری رشد اقتصادی برخی از واحدهای شرکت‌کننده و پیدایش نواحی مرکزی که نواحی نسبتاً ضعیف‌تر دور آنها جمع شوند؛

    ـ فقدان گسستگی ارتباطات اجتماعی، هم میان قلمروهای جغرافیایی و هم میان اقشار اجتماعی مختلف؛

    ـ افزایش نخبگان سیاسی؛

    ـ تحرک افراد، دست‌کم میان اقشار سیاسی مربوطه؛

    ـ کثرت مبادلات و ارتباطات.

    برای تشکیل جوامع امنیتی کثرت‌گرا، سه شرط ضروری است که عبارتند از:

    ـ سازگاری ارزش‌های تصمیمگیران؛

    ـ پیش‌بینی‌پذیری متقابل رفتار تصمیمگیران واحدهای معطوف به همگرایی؛

    ـ پاسخ‌گویی متقابل.

به اعتقاد برخی از صاحب‌نظران، دولت‌ها باید بتوانند سریعاً و بدون توسل به خشونت، به کنش‌ها و پیام‌های دولت‌های دیگر پاسخ دهند. در یک جامعه امنیتی کثرت‌گرا، واحدهای عضو، از جنگ به عنوان وسیله‌ای برای حل و فصل اختلافات دست برمی‌دارند.

در برداشت دویچ، فرایند همگرایی از ماهیتی تک‌خطی برخوردار نیست. شرایط زمینه‌ساز اساسی، به طور همزمان یا طبق یک ترتیب خاص به وجود نمی‌آید. برعکس، موارد مطالعه شده نشان می‌دهند که شرایط یادشده ممکن است با هرگونه توالی و ترتیبی ظاهر شوند. به نظر می‌رسد ماهیت قدرت دولت‌ها و حفظ توازن منطقه‌ای آنان به همین شرایط بستگی دارد. در ارتقای شرایط پایداری برای توسعه قدرت منطقه‌ای دولت‌ها نیز همین فرآیند وجود خواهد داشت.

نظریه‌های نوکارکردگرایی:

نوکارکردگرایی، مولود فکری کارکردگرایی است. نوکارکردگرایی عمدتاً به بسط، اصلاح و آزمایش فرضیه‌های مربوط به همگرایی پرداخته است. متون نوکارکردگرایی شامل آثار ارنست هاس، فیلیپ اشمیتر، لیون لیندبرگ، جوزف نای، رابرت کیوهین و لارنس شاینمن است. بسیاری از آثار نوکارکردگرایی، حول تشکیل و تکامل اتحادیه اروپا شکل گرفته است. در اینجا به بررسی دیدگاه جوزف نای در این زمینه می‌پردازیم:

»جوزف نای»[۱] یکی از نوکارکردگرایان است که مدل نوکارکردگرایی خود را براساس مفاهیم «ساخت و کارهای فرآیندی» و «ظرفیت» همگرایی استوار کرده است. چارچوب نظری وی براساس نوعی رویکرد نوکارکردگرایانه مبتنی است.

بر همین اساس، مفهوم‌پردازی نای به تجزیه و تحلیل شرایط لازم برای همگرایی به‌خصوص با استفاده از تجارب اروپا و همچنین تجارب مناطق غیرغربی معطوف بوده و وی تا حدود زیادی به اصلاح مفاهیم «سیاسی شدن خودبه‌خودی» و «تسری یا پیشروی افقی و عمودی» می‌پردازد. نای معتقد است که در متون نوکارکردگرایی، هفت «ساخت و کار فرآیندی» وجود دارد که وی براساس همین ساخت و کارهای فرآیندی به مفهوم‌سازی و صورت‌بندی مجدد نظریه نوکارکردگرایی می‌پردازد. این هفت ساخت و کار فرآیندی عبارتند از:

    ـ پیوند کارکردی وظایف یا مفهوم تسری افقی ـ عمودی؛

    ـ افزایش مبادلات؛

    ـ پیوندهای عمدی و تشکیل ائتلاف؛

    ـ جامعه‌پذیری نخبگان؛

    ـ تشکیل گروه‌های منطقه‌ای؛

    ـ جاذبه ایدئولوژیک و هویت‌بخش؛

    ـ شرکت بازیگران خارجی در فرآیند همگرایی.

    در مدل نوکارکردگرایانه جوزف نای، مفهوم ظرفیت همگرایی، یعنی شرایط همگرایانه مولود «ساخت و کار فرآیندی»، از جایگاهی محوری برخوردار است.

    وی چهار شرط را برای پذیرش اولیه طرح همگرایی‌ها مؤثر می‌داند که عبارتند از:

    ـ تقارن یا برابری اقتصادی واحدها؛

    ـ مکمل بودن ارزش‌های نخبگان؛

    ـ کثرت‌گرایی؛

    ـ توانایی دولت‌های عضو برای سازگاری و پاسخ‌گویی.

به طور کلی مدل نوکارکردگرایانه‌ای نظیر مدل جوزف نای، متضمن چارچوبی برای مقایسه فرآیندهای همگرایی در مناطق توسعه‌یافته و کم‌توسعه جهان است و از سوی دیگر، برای ارزیابی میزان توانایی سازمان‌های اقتصادی خرده‌منطقه‌ای یا معطوف به یک کارکرد خاص برای پیشروی بیشتر به سوی تشکیل فدراسیون است.در نگرش جوزف نای به مناطق مختلف جهان نوعی خاص از دخالت توان‌های اقتصادی برای شکل‌گیری با تضعیف همگرایی منطقه‌ای وجود دارد.


[] انواع همگرایی‌ها

همگرایی‌های از حیث توازن:

الف) همگرایی‌های متوازن: آن دسته از تشکل‌های بین‌المللی یا منطقه‌ای که اعضای آن بر اساس حاکمیت، استقلال، برابری و احترام متقابل به صورت آگاهانه و آزادانه در آن عضویت یافته‌اند و حقوق مساوی با دیگران در سرنوشت کارکردهای آن دارند و برای دستیابی به اهداف تشکیل سازمان یا پیمان با تشریک مساعی تلاش می‌کنند. مانند اتحادیه اوپک، کنفرانس اسلامی، سازمان ملل متحد و غیره.

ب) همگرایی‌های نامتوازن: همگرایی‌های نامتوازن بیشتر مفهومی ژئوپلیتیکی دارند. در چنین تشکل‌هایی یک کشور به‌عنوان مادر و محور تشکل‌ مطرح می‌شود، اصل موضوع را مطرح کرده و دیگران را که به طور عمده هواداران و یا بستگان آن هستند بر گرد خود جمع می‌کند و با محوریت خود پیمان، تشکل و یا سازمان را شکل می‌دهد. در این‌گونه همگرایی‌ها، قدرت مسلط و یا کشور پیشگام تاسیس تشکل، با قدرتی دو چندان رهبری جمع را به دست می‌گیرد. از این‌گونه تشکل‌ها به صورت بین‌المللی یا منطقه‌ای در جهان زیاد است.

همگرایی از حیث قلمرو جغرافیایی:

الف) سطح محلی: سطح محلی از دو یا چند کشور همسایه تشکیل می‌شود. مانند اتحادیه امنیتی ترکیه و رژیم صهیونیستی در غرب آسیا.

ب) سطح منطقه‌ای: سطح منطقه‌ای که قلمرو جغرافیایی یک حوزه ژئوپلیتیکی را در بر می‌گیرد. نظیر جنوب آسیا یا جنوب شرق آسیا.

ج) سطح قاره‌ای: این سطح یک قاره را در بر می‌گیرد مانند سازمان وحدت آفریقا و جامعه اروپا.

د) سطح جهانی: قلمرو جغرافیایی سطح جهانی، کل کره زمین را در بر دارد. مثل سازمان ملل متحد و جنبش غیرمتحدها.

همگرایی از حیث ماهیت و موضوع:

همگرایی‌ها و اتحادها از نظر ماهیت و موضوع نیز دارای تفاوت هستند که به‌دلیل اهمیت این نوع تقسیم‌بندی، به صورت مفصل در ذیل مورد بررسی و تفسیر قرار خواهد گرفت.

- اتحادیه‌های اقتصادی: این مفهوم به طور سنتی دلالت بر آزادسازی تبعیض‌آمیز تجارت دارد. در این‌گونه همگرایی‌ها دو یا چند اقتصاد منطقه‌ای تحت یک پیمان تجاری منطقه‌ای می‌توانند تصمیم بگیرند که موانع تجاری را میان خود کاهش دهند. در حالی که آن موانع را در مقابل بقیه اقتصادهای جهانی محافظت می‌کنند. از دیدگاه بسیاری از متخصصین منطقه‌گرایی، ترتیبات تجاری به‌عنوان عنصر اساسی برای ادغام کشورهای کمتر توسعه‌یافته در نظام تجارت جهانی محسوب می‌شود.

همگرایی اقتصادی می‌تواند در پنج نوع مورد اقبال کشورهای همگرا واقع شود که عبارتند از:

  • ترتیبات بخشی برای شرکای تجاری: ‏ در این نوع، کشورهای همگرا یکی از ساده‌ترین اشکال تعرفه‌های گمرکی، محدودیت‌های کمی و محدودیت‌های غیرتعرفه‌ای را برای یکدیگر اعمال می‌کنند که در برخی از ادبیات همگرایی، این ترتیبات را تجاری ـ ترجیحی می‌نامند.

  • منطقه آزاد تجاری: ‏ در این وضع کشورهای عضو، حذف تمامی تعرفه‌های گمرکی، محدودیت‌های کمی و محدودیت‌های غیرتعرفه‌ای را برای یکدیگر اعمال می‌کنند.‏

  • اتحادیه گمرکی: ‏ در این نوع، کشورهای عضو، علاوه بر برخورداری از مزایای منطقه آزاد تجاری، موانع تجاری یکسانی را برای کشورهای غیرعضو برقرار می‌کنند. برای مثال از جدول تعرفه‌ای یکسان برای کشورهای غیرعضو بهره می‌گیرند.‏

  • بازار مشترک: ‏ در این نوع همگرایی اقتصادی، حرکت آزادانه عوامل تولید علاوه بر موارد یادشده، میان کشورهای عضو برقرار می‌شود.‏

  • اتحادیه اقتصادی:‏ در این نوع از همگرایی که متعالی‌ترین مرحله ادغام اقتصادی است، کشورهای عضو از سیاست اقتصادی واحد در سطح ملی و پول مشترک بهره می‌جویند.‏

بنابراین، همگرایی اقتصادی به یکی از مراحل ترتیبات بخشی مقطعی با شرکای تجاری، ایجاد مناطق آزاد تجاری، اتحادیه گمرکی، بازار مشترک یا یک اتحادیه اقتصادی در میان گروهی از کشورها اطلاق می‌شود که در یک منطقه جغرافیایی، دارای تعاملات اقتصادی و تجاری بوده و بر اساس ضرورت‌های منطقه‌ای در جهت منافع ملی خود، سازوکارهای منطقه‌گرایی را هدف قرار داده‌اند.‌‏

‏- اتحادیه‌های نظامی - امنیتی: از آنجا که در یک منطقه، مسائل امنیتی یک واحد سیاسی وابسته به امنیت دیگر واحدهای سیاسی است، ترتیبات امنیت منطقه‌ای موضوعیت یافته و با کارکردهای سازمانی خود، حداکثر امنیت را برای کشورهای منطقه به‌دنبال دارد. در جهان کنونی، کشورهای کوچک به تنهایی توان تأمین امنیت خود را ندارند یا به تعبیر «باری‌بوزان» فقط کشورهای قدرتمند و قدرت‌های بزرگ در وضعی قرار دارند که استراتژی امنیت ملی را با اتکای به خود می‌توانند به اجرا گذارند.

از این‌رو اتحادیه‌های نظامی - امنیتی منطقه‌ای با هدف تأمین امنیت در منطقه به‌وجود می‌آید. انواع مختلف نظم‌های امنیتی منطقه‌‌ای بر اساس میزان دسته‌جمعی و همکاری‌جویانه بودن ترتیبات امنیت‌شان با یکدیگر فرق می‌کند. در نظم‌های منطقه‌ای که کشورها قصد دارند تا با لحاظ کردن قدرت نسبی خود و توزیع قدرت در نظام منطقه‌ای امنیت خود را تأمین کنند، معمولاً همکاری به دو صورت خواهد بود. کشورها یا توافق می‌کنند که توازن قوا حیاتی است و بر این مبنا به قواعد بازی که رفتار آنها را هدایت می‌کند، دست می‌یابند و یا در قالب اتحادها همکاری می‌کنند تا این توزیع قدرت را تعدیل کنند. امنیت دسته‌جمعی، همکاری اعضا را گسترده‌تر و ژرف‌تر می‌سازد، اعضای بیشتری را درگیر کرده و مجموعه قوی‌تر و پربارتر از هنجارها و تصمیم‌گیری‌ و اجرای شفاف‌تری را به نمایش می‌گذارد. از نظر تکنیکی این امر مستلزم ساختار سازمانی نیست، اما در عمل، ضرورت مجموعه‌ای متراکم از توافقات و نهادها، محتمل‌تر است. سرانجام کشورها با شرکت در همگرایی، از خودمختاری خود کاسته و موجودیت و هویت مستقل خود را در همگرایی نظامی - امنیتی منطقه‌ای تعریف می‌کنند. به‌طورکلی این نوع اتحادیه‌ها را می‌توان براساس موضوع، اتحادیه‌های نظامی دانست که ماهیت تأمین امنیت منطقه را بر عهده دارند.

- ائتلاف با کارکرد سیاسی: مجامع سیاسی عبارت از کشورهایی است که می‌خواهند یک هدف سیاسی مشترک را بین کشورهای عضو تقویت کنند. حیطه عملکردی این گونه ائتلاف‌ها بر اساس مسائل مختلف سیاسی تعریف می‌شوند. از سوی دیگر ائتلاف‌ها با کارکرد سیاسی یا حتی همگرایی‌ها، می‌تواند بر مبنای کارکردهای مترتب بر آن، تعریف و دسته‌بندی شود. برخی از ائتلاف‌ها در یک منطقه با هدف مقابله با یک واحد سیاسی و یا چند واحد سیاسی دیگر منطقه صورت می‌گیرد. مانند شورای همکاری خلیج‌فارس که در برابر ایران و تا حدودی عراق شکل گرفت و فعالیت‌های خود را تعریف کرد.

ائتلاف‌ها و گروه‌بندی‌های منطقه‌ای دیگری نیز با کارکردهای علمی، فرهنگی و غیره می‌تواند در یک منطقه جغرافیایی به‌وجود‌اید که مرحله پیشرفته ائتلاف‌ها را می‌توان در منطقه‌گرایی کامل یافت. تأکید این نوشتار نیز بر منطقه‌گرایی ژئوپلیتیکی است که رویکردهای اقتصادی را هدف قرار داده‌ است. ‏

در این نوشتار، مناطق ژئوپلیتیکی به لحاظ نظری مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دیدگاه‌های مختلف در ارتباط با تعریف و مفهوم منطقه همچون دیگر دیدگاه‌ها در رشته‌ها و گرایش‌های علمی مختلف از وحدت شکلی و گاهی از وحدت ماهیتی برخوردار نیست، اما در اغلب تعاریف و مفاهیم ارائه شده، بر وحدت و یکپارچگی جغرافیایی و همچنین ساختار اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی- امنیتی تأکید شده است. در حقیقت، همجواری سرزمینی و تجانس‌های ساختاری از اصول اساسی تعاریف و مفاهیم ارائه شده در ارتباط با منطقه‌گرایی است. ‏

بیشترین نظریه‌های مرتبط با منطقه‌گرایی و گروه‌بندی‌های منطقه‌‌ای از سوی نظریه‌پردازان کارکردگرایی، وابستگی متقابل و نوکارکردگرایی بیان شده است. بیشتر این نظریه‌ها متأثر از همگرایی منطقه‌ای قاره اروپا بوده‌اند. اما در مجموع، این نظریات به نوبه خود در بسط و گسترش حوزه مفهومی منطقه‌گرایی و گروه‌بندی‌های منطقه‌ای بیشترین تلاش را کرده‌اند. ‏

در این اثر با توجه به واقعیت‌های موجود در مناطق جغرافیایی جهان، منطقه‌بندی بر مبنای واقعیت‌های موجود استوار شده است. به عبارت دیگر، در جهان واقعی شاهد دو نوع مناطق ژئوپلیتیکی هستیم. یکی مناطق ژئوپلیتیکی کلان که بر اساس حوزه جغرافیایی و تاثیرگذاری، دارای گسترده‌ترین حوزه جغرافیایی و همچنین بیشترین تأثیرگذاری و نقش‌آفرینی ژئوپلیتیکی در جهان هستند و دیگری مناطق ژئوپلیتیکی خرد است که محدوده جغرافیایی محدودتر و توان تأثیرگذاری کمتری بر روند‌ها و فر‌ایندهای جهانی دارند. مناطق ژئوپلیتیکی کلان، علاوه بر سلطه کامل منطقه‌ای در ابعاد جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و امنیتی، دارای پتانسیل تأثیرگذاری بر دیگر مناطق و قلمروهای جغرافیایی نیز هستند. مناطق ژئوپلیتیکی خرد، بیشتر دارای کارکردهای منطقه‌ای بوده و از پتانسیل تاثیرگذاری فرامنطقه‌ای به شکل گسترده محرومند اما در صورت توسعه جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی، توان تاثیرگذاری فرامنطقه‌ای را خواهند داشت. مناطق ژئوپلیتیکی خرد، مقدمه شکل‌گیری مناطق کلان ژئوپلیتیکی هستند. از پیوستن مناطق خرد ژئوپلیتیکی، یک منطقه با وزن بالا تولید می‌شود. در ارزیابی این پژوهش، منطقه خاورمیانه با مرز‌های جغرافیایی کنونی به نقد و بررسی بیشتری نیاز دارد زیر لبه‌های غربی و جنوب‌غربی آن، در هم‌آمیختگی‌ ویژه‌ای با سایر مناطق ژئوپلیتیکی دارد که در ادامه این مبحث به آن خواهیم پرداخت.‏[٢]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای روز‌نامه‌ی اطلاعات توسط دکتر محمدباقر قالیباف برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- J. S. Nye
[۲]- قالیباف، محمدباقر، خاورمیانه، ژئوپلیتیک نوین و چالش‌های ایران و آمریکا‏ (بخش سوم)، سايت هواداران دکتر محمدباقر قاليباف



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

روزنامه اطلاعات
سايت هواداران دکتر محمدباقر قاليباف


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]