- تُخاری
- يادداشتها
- پینوشتها
- سرچشمهها
[زبانهای افغانستان] [زبان تخاری]
[↑] تُخاری
تُخاری، زبان، شاخهای مستقل از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در حوضۀ رود تاریم در شمال ترکستان چین رواج داشت. تنها آثار بازماندۀ تخاری دستنوشتههایی متعلق به سدههای ششم تا هشتم میلادی است[۱] که در کاوشهای باستانشناسان آلمانی، انگلیسی، روسی، ژاپنی و فرانسوی در آستانۀ قرن چهاردهم / بیستم - و بهخصوص در فاصلۀ سالهای ۱٢۱٦ و ۱٣٣٣ / ۱٨۹٨ و ۱۹۱۴[٢] - بهدست آمده است. این زبان در دستنوشتههای ترکی اویغوری ry g tw نامیده شده، که به اعتقاد هنینگ[٣] تلفظ احتمالی آن re g tu بوده است. هندواروپایی بودن این زبان را دو زبانشناس آلمانی، امیل زیگ و ویلهلم زیگلینگ، در ۱٣٢٦/ ۱۹٠٨ به اثبات رساندند. این زبان در تاریخی نامعلوم به فراموشی سپرده شد و به احتمال زیاد، ترکی اویغوری جای آن را گرفت[۴].
از آنجا که در فاصلۀ سدههای چهارم و هشتم میلادی، سرزمین میان سُغد و بامیان یعنی باکتریای قدیم، تخارستان / طخارستان خوانده میشد و پایتختش بلخ بود[۵]، برخی به اشتباه واژۀ تخاری را برای زبان بلخی بهکار بردهاند[٦]. بلخی از زبانهای ایرانی میانۀ شرقی بود و به خطی برگرفته از یونانی نوشته میشد[٧]. در واقع باکتریا را از آنرو تخارستان نامیده بودند که در حدود اواسط سدۀ دوم پیش از میلاد به تصرف گروهی از تخاریان چادرنشین درآمده بود. زبان این مهاجمان - که در متون چینی «یوئه - جی» نامیده شدهاند - احتمالاً با نیای زبانی که اکنون تخاری مینامیم، مرتبط بوده است (ایرانیکا، همانجا). منظور مقدسی[٨] در سدۀ چهارم از «زبان بامیان و تخارستان به زبان بلخی نزدیک است» گویشهای ایرانیِ نو آن مناطق بوده است، زیرا در آن زمان (سدۀ چهارم هجری) سالها از مرگ زبان تخاری و زبان بلخیِ ایرانی میانۀ شرقی میگذشت.
دست نوشتههای بهجا ماندۀ تخاری، که به گونهای از خط «براهمی» (از خطوط هجانگار هندی) بهنگارش در آمده[۹]، دو گویش متفاوت را مینمایاند که زبانشناسان، آن دو را «تخاری الف» (یا تخاری شرقی یا اگنیای یا تورفانی) و «تخاری ب» (یا تخاری غربی یا کوچایی) نامیدهاند[۱٠]. آثار تخاری الف را فقط در تورفان و قره شهر[۱۱] یافتهاند، اما آثار تخاری ب، علاوه بر این دو شهر، در شرچوق و کوچا و دیگر نواحی نیز یافت شده است. از سوی دیگر همۀ آثار تخاری الف، بودایی است اما آثار تخاری ب علاوه بر متون بودایی، متون غیردینی متنوعی را نیز شامل میشود؛ ازینرو، تخاری ب احتمالاً زبان محاورۀ مردم در اکثر نواحی، اما تخاری الف زبانی مرده و محدود به محافل دینیِ نواحی شرقی بوده است[۱٢]. در میان آثار بازماندۀ تخاری ب، چند متن مانوی بهخط مانوی دیده میشود[۱٣] که یکی از آنها ترجمۀ ترکی اویغوری نیز دارد[۱۴]. بهعلاوه، در قطعهای بازمانده به زبان سغدی از بخش پایانیِ کتابی بودایی چنین آمده که آن متن از زبان کوچایی (سغدی: y ف n ف kwc ف) به سغدی ترجمه شده است[۱۵].
پیش از کشف زبان تخاری، زبانهای هندواروپایی را به دو گروه اصلی غربی یا کنتوم و شرقی یا ستم تقسیم میکردند. ملاک این تقسیمبندی تحول واجهای هندواروپایی k *، ªk *، kw * بود که در زبانهای غربی بهترتیب به k، k، kw و در زبانهای شرقی به k، یک واج صفیری (مثلاً s یا §s) و k بدل میشدند. اما در تخاری، که شرقیترین زبان شناخته شدۀ هندواروپایی است، هر سه واج مذکور به k بدل شدهاند[۱٦]؛ بنابراین، زبان تخاری از این لحاظ جایگاه خاص خود را دارد.
از آنجا که تخاری الف و ب با یکدیگر تفاوتهای شایان توجهی دارند، تنها بهویژگیهای اساسی تخاری ب اشاره میشود:
۱) آواشناسی. بسیاری از صامتها علاوه بر گونۀ ساده، گونۀ «کامی شده» نیز داشتهاند:
t §c
c [ts =] ــ
k ¨s
m ــ
n ¨n
s §s
r ــ
l ¨l
w y
y ــ
مصوتهای تخاری ب اینها بود: i، e، a، o، u و «مصوت مرکزی افراشتهای» که با t نمایانده میشود[۱٧].
٢) صرف: اسم دارای سه شمار مفرد و مثنی و جمع، سه جنس مذکر و مؤنث و متناوب بود. حالتهای پایه عبارت بود از: نهادی، ندایی، رایی و اضافی. بهعلاوه، از پیوند حروف اضافۀ پسایند با حالت رایی، این حالتهای ثانوی پدید میآمد: ابزاری، اَزی، بایی، بَرایی، دَری، سَبَبی و کناری. صفات نیز دارای سه شمار و سه جنس بودند، اما فقط در حالتهای پایه صرف میشدند[۱٨].
فعل شامل این مقولهها میشد: شخص (اول شخص، دوم شخص، سوم شخص)، شمار (مفرد، مثنی، جمع)، زمان (ماضی، غیرماضی)، نمود (استمراری، غیراستمراری)، وجه (اخباری / التزامی، تمنایی، امری)، باب (معلوم، میانه - مجهول). صورتهای ناخودایستای فعلی نیز اینها بود: صفتهای فعلی، اسم مصدر، مصدر و مشتقات اسمی و صفتی [۱۹]. بهعلاوه، نظام پیشرفتهای نیز برای ساخت فعلهای واداری از فعلهای غیرواداری وجود داشت[٢٠].
٣) نحو: از آنجا که اکثر متون تخاری ترجمه از زبانهای دیگر بهخصوص ترجمه از سنسکریت است، نمیتوان همۀ نکات نحوی آن را بدقت استخراج کرد. فقط میتوان گفت که ترتیب اصلی اجزای جمله، فاعل - مفعول - فعل بوده و از مهمترین ویژگیهای نحوی آن «صرف گروهی» بوده، زیرا فقط صورتهایی که در حالت رایی بودند میتوانستند به حروف اضافۀ پسایند بپیوندند[٢۱].
۴) واژگان: تخاری در میان زبانهای هندواروپایی بیشترین شباهتهای واژگانی را با زبانهای ژرمنی و شباهتهایی نیز با زبانهای هندوایرانی، یونانی و بالتی دارد. بهعقیدۀ آدامز[٢٢]، زبان تخاریِ آغازین جایگاهی در شمال غربی خاستگاه هندواروپاییان داشته و در همسایگی زبان ژرمنیِ آغازین بوده است. سخنگویان این زبان بعدها بهسوی جنوب و شرق مهاجرت کردهاند و در جریان این مهاجرتها، تماسهایی با یونانیان و هندوایرانیان پدید آمده است. حضور آنان در آسیای مرکزی سبب شد که زبانشان نیز از زبانهای ایرانی شرقی تأثیر بپذیرد[٢٣]. از سوی دیگر زبان تخاری احتمالاً منشأ برخی واژههای دخیل در چینی، مانند واژههای انگور و عسل، بوده است[٢۴].[٢۵]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مالوری، ص ۵٦
[۲]- دایرۀ المعارف ایتالیانا، ذیل "Tocario"
[۳]- هینیگ، ص ٣۴٢
[۴]- لاکوود، ص ٣٨
[۵]- بِیلی، ج ۱، ص ۴٢۹
[۶]- رجوع کنید به اورانسکی، ۱٣۵٨ ش، ص ٢٠٦-٢٠٧؛ همو، ۱۹٦٣، ص ۹٧؛ خانلری، ج ۱، ص ۱٢۵، ٢٣٨
[٧]- در بارۀ زبان بلخی رجوع کنید به ایرانیکا، ذیل "Bactrian language"؛ زرشناس، ص ۱٢-۴٠؛ سیمز - ویلیامز، ص ٢٣٠-٢٣۵
[۸]- مقدسی، ص ٣٣۵
[۹]- آدامز، ص ۹
[۱٠]- همان، ص ٧؛ سمرنیی، ص ۱٠؛ کمبل، ج ٢، ص ۱٣٦٧؛ واتکینز، ص ٢۹
[۱۱]- اگنی باستانی؛ آدامز، ص ۱
[۱۲]- رجوع کنید بههمان، ص ٦؛ وینتر، ص ۱۵۴
[۱۳]- آدامز، ص ۹
[۱۴]- رجوع کنید به آسموسن، ص ٦٢-٦٣ و پانویس ۱٨
[۱۵]- هنینگ، ص ٦٢
[۱۶]- لیووین، ص ۵٢-۵٣
[۱٧]- وینتر، ص ۱۵٦-۱۵٧
[۱۸]- همان، ص ۱۵۵-۱۵٦، ۱۵۹-۱٦٠
[۱۹]- همان، ص ۱۵٦
[٢٠]- همان، ص ۱٦۴-۱٦۵
[٢۱]- همان، ص ۱۵٦
[٢۲]- آدامز، ص ۵
[٢۳]- همان، ص ٦
[٢۴]- لیووین، ص ۵٢
[٢۵]- حسن رضائی باغبیدی، تُخاری، دانشنامۀ جهان اسلام
[↑] سرچشمهها
□ سایت دانشنامۀ جهان اسلام، برگرفته از منابع زیر:
یوسیف میخائیلوویچ اورانسکی، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران ۱٣۵٨ ش؛ پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، تهران ۱٣٦۵ ش، زهره زرشناس، «زبان بلخی»، نامۀ فرهنگستان، سال ٣، ش ۱ (بهار ۱٣٧٦)؛ مقدسی؛ و هم چنین:Douglas Q. Adams, Tocharian historical phonology and morphology, New Haven 1988; J. P. Asmussen, "Manichaean literature", in Persian literature, ed. Ehsan Yarshater, New York: ThPersian Heritage Foundation, 1988; Harold W. Bailey, Opera minora: articles on Iranian, ed. M. Nawabi: "Ttaugara", Shiraz 1981; George L. Campbell, Compendium of the world's languages, London 1991; Enciclopaedia Italiana, XXXIII, Rome 1950; Encyclopaedia Iranica, s.v. "Bactrian language" (by N. Sims-Williams); W. B. Henning, Selected papers: "The name of the، Tokharian, language", "Sogdica", Acta Iranica, 15, Tehran and Liۀge 1977; W. B. Lockwood, Indo-European philology : historical and comparative, London 1977; Anatole V. Lyovin, An introduction to the languages of the world, New York 1997; J. P. Mallory, In search of the Indo-Europeans: language, archaeology and myth , London 1992; I. M. Oranskii, Iranskie Jazyki, Moscow 1963; Nicholas Sims-Williams, "Bactrian", in Compendium linguarum Iranicarum, ed. Rدdiger Schmitt, Wiesbaden: Reichert, 1989; Oswald J. L. Szemerإnyi, Introduction to Indo - European linguistics, Oxford 1999; C. Watkins, "Proto-Indo-European: comparison and reconstruction", in The Indo-European languages, ed. Anna Giacalone Ramat and Paolo Ramat, London: Routledge, 1998; Werner Winter, "Tocharian", in The Indo-European languages.
[برگشت به بالا]