[١] مقدمه
هدف اصلی سلسله مباحثی كه درباره سياست در سايت ادبی والس خواهيم داشت پيگيری موضوعی تحت عنوان "ادبيات سياسی" است. اما برای پرداختن بهاين موضوع بهشكل كامل و جامع لازم است درباره مفهوم سياست نيز بررسیهايی انجام شود. چرا كه يك متن از دو جهت میتواند سياسی باشد. يا مستقيما درباره سياست باشد و موضوع آن سياسی باشد و يا ذات متن و ساختار آن سياسی باشد. در حالت اول يعنی سياسی بودن موضوع متن كه تكليف روشن است. تنها نكتهای كه وجود دارد اشاره مستقيم و يا اشاره استعاری بهموضوع است كه میتواند مورد بحث قرار بگيرد. ولی برای روشن شدن اين نكته كه ذات يا ساختار يك متن چگونه میتواند سياسی باشد بايد درباره ذات سياست بررسیهايی انجام شود. اين بررسی نيز مستلزم بررسی مفهوم سياست با نگاهی فلسفی میباشد. در اين راستا لازم است آرا و انديشههای گوناگونی كه درباره سياست وجود دارد بررسی و كاويده شود. در اين نوشتار ديدگاه افلاطون را بررسیای اجمالی خواهيم داشت.
[٢] سياست در آثار افلاطون
گفته شد كه يك متن ادبی از دو جهت میتواند سياسی باشد. يكی اينكه موضوع آن سياسی باشد و بهطور مستقيم يا با زبانی استعاری بهسياست بپردازد. از اين ديدگاه و با پيش فرض گرفتن آثار افلاطون بهعنوان آثار ادبی میتوان گفت در اين آثار بهروشنی بهموضوع سياست میرسيم و با برشمردن نوشتههای مربوط بهسياست افلاطون بحث تمام میشود. چرا كه در آثار افلاطون سياست بهشكل استعاری توجه قرار نگرفته است و بار ادبی آثار افلاطون نيز بهاندازهای نيست كه بخواهيم نوع القای مفهمی سياست را با استفاده از تكنيكهای ادبی در آثار او بررسی كنيم.
در واقع آنچه باعث ادامه اين نوشتار با توجه بههدف كلیای كه در مقدمه ذكر شد میشود بررسی ذات و گوهر سياست از نظر افلاطون میباشد.
با توجه بهاينكه افلاطون را میتوان آغازگر سنت متافيزيك دوگانه انگار غربی دانست كه سرچشمهای برای كل فيلسوفهای پس از خود میباشد بررسی نوع نگاه افلاطون بهسياست اهميت خود را نشان میدهد. محمدعلی فروغی در كتاب "سير حكمت در اروپا" میگويد: "افلاطون حكمت را بی سياست ناقص و سياست را بی حكمت باطل میخواند و سياست و اخلاق را از يك منشا میپندارد و هر دو را برای سعادت نوع بشر واجب میداند." افلاطون بهطور مستقيم و مشخص در كتاب "جمهور" و رساله "مرد سياسي" بهموضوع سياست میپردازد و در كتاب قوانين قانونهای شهر مورد نظرش را وضع میكند. در اين نوشتار نگاهی اجمالی بهسياست در كتاب جمهور كه مهم ترين كتاب افلاطون است خواهيم داشت.
[٣] سياست در كتاب جمهور
فردريك كاپلستون آن بخش از كتاب جمهور را كه مبنای اين نوشتار است از آثار دوران كمال افلاطون میداند.
به قول "فؤاد روحانی" مترجم كتاب "جمهور" هدف اصلی كتاب جمهور بحث مدينه فاضله است.
افلاطون در كتاب جمهور بهجز آرمانشهر مورد نظرش چهار نوع حكومت را برمی شمرد كه عبارتند از:
- - حكومت تيموكراسی يا تيمارشی
- حكومت اليگارشی
- حكومت دموكراسی
- حكومت استبدادی
"انواع حكومتها از درخت بلوط يا از زير سنگ متولد نشدهاند بلكه مولود اخلاق نفوس هستند...". يعنی اگر پنج نوع حكومت داشته باشيم پنج نوع سيرت انسانی نيز خواهيم داشت. اين ديدگاه با توجه بهاساس استدلال فلسفی افلاطون در كتاب جمهور كه قياس از شهر بهانسان باشد توجيه پذير است.
[۴] حكومت آرمانی افلاطون
اصل و اساس سياست از نگاه افلاطون برخاسته از مفهوم "عدالت" است. و آنچه او را وامی دارد تا بهبحث سياست در كتاب جمهور بپردازد چيزی نيست جز بررسی عدالت در وجود انسان. اساس استدلال او نيز بدينگونه است كه انسان را نمونه كوچكتر يك شهر میداند و بحث را درباره شهر آغاز میكند تا با روندی قياسی نتيجه آن را بهانسان نيز تعميم دهد.
غايت اصلی و اوليه افلاطون در ترسيم آرمانشهر غايتی اقتصادی است و در نهايت جامعهای طبقاتی ايجاد میكند كه هر طبقه از آن نماينده يك بخش از روان آدمی است. طبقهای كه نماينده حكمت است طبقه فرمانروايان شهر میباشند كه پس از تربيت روحی و جسمی فلاسفه انتخاب ايجاد میشوند. طبقهای كه نماينده شجاعت است طبقه نگهبانان يا پاسداران مددكار میباشد كه وظيفه نگهبانی از شهر را بهعهده دارند. و طبقات پايين تر كه با ديد اقتصادی شكل میگيرند همان صنعتگران و كسبه و بردگان هستند كه نماينده طبقات پست تر روان آدمی میباشند.
بدينگونه مدل آرمانشهر و مدل انسان كامل توسط افلاطون شكل میگيرد كه تحقق عدالت است. از ويژگیهای آرمانشهر افلاطون میتوان موارد زير را برشمرد:
- - منشا و ريشه آن عدالت است.
- اصل تقسيم كار و تخصصی شدن كار يكی از مبانی آن است.
- غايت اصلی و اوليه آن غايتی اقتصادی است.
- جامعهای نخبه گرا و طبقاتی است.
افلاطون اين نوع جامعه را نمونهای از تحقق عدل و عدالت میداند و هر گونه عدول از اين معيار را آلوده شدن بهظلم میانگارد. از نظر او هر چه حكومت از اين مدل فاصله بگيرد ظالم تراست و چهار نوع ديگری كه عنوان میكند بهترتيب هر كدام از قبلی ظالمانه تر است:
تيموكراسی – اليگارشی – دموكراسی – استبدادی
يعنی بهمحض عدول از عدالت كه اساس سياست افلاطون است حكومت اشرافی تبديل بهحكومت تيموكراسی میشود و بههمين شكل حكومت تيموكراسی بهاليگارشی و اليگارشی بهدموكراسی و دموكراسی بهبدترين نوع حكومت كه عبارت است از استبدادی.
[۵] ايجاد حكومت تيموكراسی
حكومت تيموكراسی از حكومت اشرافی (همان حكومت آرمانی افلاطون) ايجاد میشود.
اساسا هيچ حكومتی متزلزل نخواهد شد مگر اينكه ميان طبقه حاكم جدايی افتد. ولی اين جدايی چگونه ايجاد میشود؟
هر چيزی كه بهوجود میيد ناچار دستخوش تباهی است، پس شهر هم هميشه پايدار نمیماند. همه موجودات زنده از حيوانات تا نباتات هم روحا هم جسما بهتناوب يك دوره توليد و يك دوره نازايی دارند.
پس از اينكه در حكومت اشرافی اختلاط زمامداران از وضعيت مطلوب عدول كند نسلهای بعدی ناشايسته خواهد بود. ولی نسل قديم و جديد بهاجبار با هم بهتوافق میرسند. اينها اراضی و املاك را بهصورت ملك اختصاصی بين خود تقسيم خواهند نمود. و هم ميهنان خود را كه پيش از اين آزاد بودند بهبندگی و مستخدمی خواهند گرفت. ولی امور جنگ و نگاهبانی عامه را همچنان در دست خود نگاه میدارند. حكومتی كه بدين شكل ايجاد میشود حكومت اليگارشی است كه شباهتها و تفاوتهای زير را با حكومت اشرافی دارد:
شباهتها:
- - رعايت احترام زمامداران
- اكراه مردان جنگی از كار كشاورزی و هنرهای دستی و پيشههای سود آور
- غذا خوردن بر سر سفره مشترك
- ورزشهای بدنی و تمرينات جنگی
- - ترس ازارتقای فلاسفه بهزمامداری
- ترجيح مردان تندخو و عامی كه بيشتر از صلح بهجنگ تمايل دارند
- مقبول دانستن حيله و ترفند جنگی و دست بردن بهاسلحه
- حرص طلا و نقره
- اهميت دادن بهپرورش بدنی بيشتر از پرورش روحی
- جاه طلبی و علاقه بهكسب مقام
مبنای اين حكومت ارزيابی اموال است با اين كيفيت كه زمامداری با كسانی است كه صاحب مال باشند و فقرا از شركت در كار حكومت محروم اند.
همان گنجی كه هر كس طلای خود را در آن پنهان میكند باعث تباهی حكومت تيموكراسی و تبديل آن بهاليگارشی میگردد. افراط در مال اندوزی وضع را بهجايی میرساند كه قانونی وضع میكنند و برای افراد يك حد نصاب دارايی میگذارند و تصدی حكومت را برای كسانی كه دارايی شان كمتر از اين حد نصاب باشد ممنوع میكنند. بدينگونه استعدادهای اشخاص فقير ناديده گرفته میشود.
معايب حكومت اليگارشی:
- - اولين عيب اساس حكومت است كه شرط دارايی میباشد.
- ايجاد دوگانگی در كشور
- بر نيامدن از عهده كار جنگ
- زير پا گذاشتن اصل تقسيم وظايف
تبديل اليگارشی بهدموكراسی بر اثر حرص و طمع مال صورت میگيرد. بدينگونه كه ميان فقرا و ثروتمندان جنگ در میگيرد و فقرا پيروز میشوند.
ايرادهای حكومت دموكراسی:
- - هيچ كس مجبور بهتصدی شغل حكومت نيست ولو اينكه لياقت داشته باشد.
- اين نوع حكومت بر مبنای خوشی آنی است.
- اغماض و سهل انگاری بهمنتها درجه معمول است.
- برای اينكه مورد تجليل قرار بگيری كافی است خود را دوست مردم بخوانی.
- هرج و مرج و تلون
- رعايت مساوات هم برای آنچه مساوی است و هم آنچه نامساوی است.
استبداد از دموكراسی ايجاد میشود. همان آزادی كه هدف غايی حكومت دموكراسی بود مايه تباهی آن میشود. افراط در آزادی باعث تصدی امور كشور توسط افراد ناشايسته ميشود و هرج و مرج ايجاد میشود. مردم برای خود پيشوايی بر میگزينند و پيشوا كه همه را مطيع خود میبيند راه استبداد را پيش میگيرد.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای سایت والس توسط آقای رسول عبدالمحمدی در تاریخ ۴ شهريور ١٣٨۵ برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- رسول عبدالمحمدی، سياست در آثار افلاطون، سایت والس
[↑] سرچشمهها
□ سایت والس
[برگشت به بالا]