[تاریخ افغانستان]
[↑] تاریخ سیاسی افغانستان
با آنکه مواد و اسناد زیادی - چه گویا و چه ناگویا - در پیرامون تاریخ معاصر افغانستان وجود دارد[۱]، اما تا کنون تاریخ جامع و مشمولی در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی افغانستان نگارش نیافته و عرضه نگردیده است. اگر چند نویسندگانی در موارد مذکور در افغانستان پژوهشها و بررسیهايی بسر بردهاند، لکن از شیوه راستین تاریخنگاری بدور بوده اند و بجای تاریخ "شاهنامه" نوشتهاند. البته بینش روان شاد غلاممحمد غبار در قلمرو تاریخ افغانستان مقبول مینماید ولی بهجهت گنگ بودن و در رده ابهامگذاردن بسیاری از دقایق تاریخی و اجتماعی، دید تاریخنگاری او نیز مشوب و خدشهپذیر مینماید.
یکی دیگر از تواریخی که از جهاتی ارزنده است و مورد اقبال، و از جهاتی نادرست است و غیر قابل اعتماد، تاریخ سیاسی افغانستان است نوشتۀ میرزا مهدی فرخ وزیر مختار ایران در افغانستان در دوران پیشین، که گویا بعد از انتشار بر اثر دوستی و برادری! دو دربار محمدزایی و پهلوی در امر عرضه کرد آن تنافی شده است.
با وجود کمبود نوشتهها و عدم آگاهی واثق ملتها همجوار از دردها و کیفیات بودوباش یکدیگر، وجود چنین نوشتههایی تحسینانگیز است. لکن همانطوری که آمد، نباید قضاوتها و نگرشهای تاریخنگاران نامبرده را پذیره شـد. همچنـان که تاریـخنـگار ارجمنـد افغانسـتان آقای غبـار در کتـاب "افغانسـتان در مسـیر تاریـخ" مینویسـد[٢]: "تاریخ سیاسی افغانستان بهتبع و بهتأثیر شیوه تاریخنگاری انگلیسها نوشته شده است." ما با ایشان همداستانیم. لکن بر همگان بین است و روشن که آنچه در زمینههای تاریخی کشورهای خاوری نوشته شده بر مبنای شیوههای سهگانه تاریخنویسی ذیل بوده است.
گروه اول مورخانی هستند همانند "بریستد" و "ادمیر". اینان در زمینه خصوصیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جوامع خاوری نظر داشتند که خصوصیات مزبور با تئوری "فئودالیسم شرقی" انطباق دارد، و عقیده داشتند که نهادها و نظامهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جوامع خاوری تغییر و تبدیل اساسی و بنیادی نداشته و روابط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این کشورها با ملتها ساکن در آن ثابت و یکسان مانده است.
گروه دوم محققانی هستند که خصوصیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی اروپا را قابل تطبیق با نظامهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشورهای خاوری دانستهاند. پیشقدمان این عقیده پژوهشگران روسی هستند که اعتقاد دارند زندگی همه ملل را میتوان با معیارهای "ماتریالیسم تاریخی" مورد بررسی و تفحص قرارداد، زیرا اصلی است در جو "ماتریالیسم تاریخی" مبنی بر اینکه همه جوامع بشری جدا از افتراقها و تمایزات اعتقادی و فرهنگی از آغاز تاریخ تا کنون مراحل مشابه و یکسانی را طی کردهاند مانند جامعه اشتراکی آغازین و بردگی و فئودالیته و سرمایهداری و سوسیالیسم.
گروه سوم سیر تاریخی جوامع خاوری را مستقلانه بررسی میکنند و از استعمال مصطلحات و حل مفاهیم جامعهشناسی خاوری بوسیله تعابیر غربی میپرهیزند، چه بهاعتقاد اینها مقولات جامعهشناسی غربی بر اساس بررسیهای جامعههای غربی بوده و قابل تطبیق با خصوصیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشورهای خاوری نیست.[٣]
همچنانکه آقای غبار، تاریخ سیاسی افغانستان را اثری میداند که بهتبع تاریخنگاری مورخان انگلیسی نوشته شده، با آن که تاریخ مزبور همپایه و هماهنگ با تاریخ غبار نمیتواند باشد، بدون تردید "افغانستان در مسیر تاریخ" هم با توجه بهسنجشهای ماتریالیسم تاریخی بهنوشته آمده است. و در این مورد آقای غبار معیارهای ماتریالیسم تاریخی مارکسیست لنینیستها را میدانسته، و در قلمرو معبارهای مزبور تتبع کرده، چندانکه خودش مینویسد در دوران امانی جزو گروه دسته چپی "جوانان افغان" بوده است.[۴]
نگارنده بر آن نیست تا عیب فلان را با نقص بهمان بپوشاند، بل تا آنجا که مقدور و در گنجای این نوشته بود، خواست خدشهپذیری تاریخ میرزا مهدی فرخ را نمایان سازد.
باری گاه در قضاوتهای نویسنده "تاریخ سیاسی افغانستان" بلندپروازیهایی مشهود است ناصائب، گاه برتنیهایی رخ مینماید ملی و قومی، و در ضمن دور از صواب. از جمله در کتاب نامبرده میخوانیم: "افغانها هر چیز که در مملکت ایران شنیده بودند، فوری تقلید میکردند و اصرار داشتند که افغانستان در تمدن و ترقیات مملکتی از ایران جلو افتاده و حتی رجال ایران را نیز منتسب به افغانستان مینمودند"[۵].
اگر مورخی یا نویسندهای در زمینه مطالعات تطبیقی ابرام ورزد و اصرار که دستگاه امویه و عباسیه بهتبع و تقلید دستگاههای قبل از اسلام کشورهای عجم سامان پذیرفت، حرفی است که میتوان آن را پذیرفت. لکن تقلید و پسروی جامعه افغانستان از ایران صائب نیست. چرا که هر دو ملت دارای پیشینه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی یکسان و همگون بودهاند. از یک چشمهسار فرهنگی آب برداشتهاند، و از اندیشههای مشترک فرهنگ فارسی بهرهور شدهاند. مسلم است که چنین مشترکات ژرفآسا، سیر و سلوک و راه و روش مشترک و یکسانی نیز در پی دارد.
اگر روشنفکر و کتابخوانده افغانستان رجال فرهنگی پیشین را که میراث حلال آن است - بخود منتسب میکند نیز گواهی بر مشترکات فرهنگی است که بین جامعه ایران و افغانستان وجود داشته، و نمیتوان بر چسب تقلید را بر آن زد.
در جای دیگر عبارات ناپخته و نسختۀ ذیل را میخوانیم: "در جامعه افغانستان قابل این نیست که روی عقاید سیاسی عمل نماید. جامعه جاهل و بیاطلاع که اساس انقلاب را روی بستن مدارس قرار داده و یا تحصیل نسوان را مخالف دیانت دانسته در عقب آخوندهای بیسواد کورکورانه حرکت میکنند، و با دزدی که خود را خادم دین رسولالله معرفی نماید بیعت مینمایند. اختیارشان در دست لیرههای انگلیس است و سیاست حکومت هندوستان آنها را بهر طرف سوق خواهد داد."![٦]
همو مینویسد: "دلیل مهمی که جامعه افغانستان هنوز تمیز حق حاکمیت را نمیدهد همین است که محمدنادرخان و برادرهایش که روشنفکرترین!! اهالی هستند تقاضای ملت را بهسفرای خارجه مراجعه میکنند که نظر شما چیست و اجازه میدهید یا خیر؟"[٧]
سوای داوریهای ناسخته مذکور، تاریخ سیاسی افغانستان دارای خلاءهای دیگری هم هست، و آن بررسی جنگهای مربوط به هرات است و مبارزات ملی و اجتماعی مردم بلخ و بامیان. توان گفت که بخشهای مربوط بهوقایع هرات در این کتاب بهقیاس با آثاری "خاطرات وزیر مختار"[٨] و "گوشههایی از روابط خارجی ایران"[۹] بیارزش است و عاری از دقت تاریخنگاری.[۱٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين نوشتار بر اساس پیوست یکم کتاب تاریخ و زبان در افغانستان که توسط آقای نجیب مایل هروی برشتۀ تحرير درآمده، برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- برای شناخت تاریخ معاصر افغانستان رجوع شود به آثار زیر:یک - سراجالتواریخ: تألیف فیضی کاتب. از این کتاب تاکنون چاپ انتقادی بعمل نیامده، و لازم است که بصورت امروزی تصحیح شود. و با حواشی و فهارس چندگانه بطبع برسد.دو - بحر الفواید - محمدیوسف ریاضی. شایسته است که قسمت عین الوقایع این کتاب با بینش انتقادی تحشیه و تعلیق شود و بچاپ برسد.سه - تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن ۱۹ (۸ جلد) تألیف و ترجمۀ محمود محمودچهار - رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، دکتر پیو، ترجمۀ دکتر عباس آذرین.پنج - خاطرات آقا بکف، ترجمۀ حسین ترابیانشش - تمدن در بوتۀ آزمایش، توین بی، ترجمۀ ابوطالب صارمیهفت - افغانستان در قرن نزده، قاسم رشتیاهشت -نه - گوشههایی از روابط خارجی ایران، منصوره نظاممافیده - افغانستان در مسیر تاریخ، میر غلاممحمد غباریازده - سیاست اروپا در ایران، نوشتۀ دکتر محمود افشاردوازده -سیزده -چهرده -پانزده -شانزده -هفده -هیجده -نوزده -بیست -بیست و یک -بیست و دو -بیست و سه -[۲]- ص ۴٧٧.
[۳]- مقالات محمود طرزی، در سراج الاخبار، پیشین، ص ۲۴۹، نیز
[۴]- افغانستان در مسیر تاریخ، پیشین، ص ٧۹٧.
[۵]- تاریخ سیاسی افغانستان، پیشین، ص ۳٧۹.
[۶]- همان کتاب، ص ۴۲۸.
[٧]- همان کتاب، پاورقی ص ۴۳۳.
[۸]- ترجمۀ آریان پور.
[۹]- نوشتۀ نظام مافی، چاپ انتشارات آگاه.
[۱٠]- پیوست یکم کتاب: تاریخ و زبان در افغانستان، صص ۱۲۵-۱۲۹
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ مایل هروی، نجیب، تاریخ و زبان در افغانستان، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ دوم - ۱۳٧۱