- نخستین ساکنان
- رمیها در سرزمین آلمان
- دویچلند
- رایش مقدس رمی
- استبداد مطلق
- روحیهی پروتستانی
- کنگرهی وین
- مارس ۱۸۴۸
- برآمد پروس
- آلمان قیصری
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[آلمان] [تاریخ آلمان]
[↑] نخستین ساکنان
سکونت دایم انسان در سرزمینی که آلمان خوانده میشود تاریخی دست کم ۵۰۰ هزار ساله دارد. نئاندرتالها نخستین ساکنان نامآور آلمان هستند. این که نوعی از انسان اندیشمند (Homo sapiens) را چنین نامیدهاند، به یافتههای دیرینشناختی در نئاندرتال یعنی دره نئاندر در نزدیکیهای دوسلدورف بر میگردد.
اسکلت انسان نئاندرتال
[↑] رمیها در سرزمین آلمان
از گروههای انسانی ساکن در سرزمین آلمان نخست بهصورت مکتوب در نوشتههای یونانی و رُمی نام برده شده است. رُمیها به مدت پنج قرن تا نیمه قرن پنجم میلادی بر آلمان تسلط داشتهاند. شهرهایی چون کلن، تریر، ماینتس و آوگسبورگ در آغاز مقر نظامی رُمیها بودهاند.
قلعهی رمی (بازسازیشده) در بادهومبورگ
[↑] دویچلند
سرزمین آلمان در سدههای میانه شاهد هجوم و جابجایی اقوام است. سرنوشتساز برای آن تسلط فرانکها بر اروپای میانه و غربی بوده است. کارل کبیر یا شارلمانی چهرهی مشهور آنان است که در سال ۸۰۰ امر کرد که پاپ در رم تاج قیصری بر سر وی نهد. وحدت امپراطوری او به دلیل ستیز در میان خاندانش دیری نپایید. آنچه بعدا آلمان نام گرفت در فرانک شرقی تولد یافت که یکی از سه قسمت امپراطوری تقسیم شدهی کارل کبیر به سال ۸۴۳ بود. این بخش در میان اعقاب کارل کبیر نصیب لودویگ شد که لودویگ شاهِ آلمانی (König Ludwig Germanicus) خوانده میشود. در این بخش به تدریج گرد زبانی که با آن سخن میگفتند و "دویچ" خوانده میشد، احساسی از همبستگی پدید آمد. سرزمین مردم دویچزبان دویچلند، نام گرفت. برخی همسایگان غربی دویچلند را با یک طایفهی دویچزبانی که با آن برخورد داشتند، میشناختند. این طایفه آلِمانها (Alemannen) بودند که در قرون وسطا در منطقهای که شوابن خوانده میشود، سکونت داشتند. چنین شد که فرانسویان دویچلند را آلمان و زبانشان را آلمانی خواندند. ایرانیان نیز که با اروپا عمدتا از طریق فرانسه آشنا شدند، به پیروی از آنان دویچلند را آلمان نامیدند.
شاه لودویگ، نخستین شاهی که از او با صفت آلمانی نام بردهاند
[↑] رایش مقدس رمی
سرزمین آلمان ابتدا زیر سیطرهی "رایش مقدس رمی" بود. در قرن پانزدهم قید "ملت آلمان" نیز به این عنوان اضافه شد. فرمانروایان این رایش (دولت فخیمه / امپراتوری)، که قیصر (به آلمانی: Kaiser) نامیده میشدند، بارها کوشیدند بر اقتدار و نفوذ کلام خود بیفزایند. رایش اما هیچگاه یکپارچه نشد و امیران محلی قدرت خودمختار ماندند. پس از جنبش اصلاح دینی، که در کلیسای یکپارچهی مسیحیت رمی شکاف ایجاد کرد، و جنگهایی که پیآمد آن بودند، قدرت قیصر باز صوریتر شد.
کارل کبیر
[↑] استبداد مطلق
در قرنهـای ۱۷ و ۱۸ در آلمان نیـز به شـیوهی فرانسـه حکـومتگـری بهقـدرت مطلـقه (Absolutismus) تمایل داشت. این گرایش اما نه در قدرت مرکزی، بلکه در سطح ولایات و امیرنشینهای شهری کارساز شد. دستاورد این جریان بوروکراسی متمرکز دولتی در ولایات و شهرها بود. جنبش اصلاح دینیای که لوتر پرچمدارش بود نواحیای از آلمان را، عمدتا در بخش شرقی، به کلیسای جدید که پروتستان نام گرفت، گرواند.[۱]
دستگیرهی در شهرداری لوبک، ساخته شده در حدود سال ۱۳۵۰
[↑] روحیهی پروتستانی
پروتستانتیسم با خود روحیاتی به همراه آورد که بر فرهنگ آلمانی سخت تأثیر گذاشت. سختکوشی و سادهگرایی و انضباط و روحیهی تبعیت از مقررات دولتی و نیز باز بودن برای انسانگرایی عصر جدید و روشنگری و انتقاد از نظمهای کهن عقیدتی و اجتماعی. تأثیرات متناقض بودند. در جایی تعصب ایجاد کردند، در جایی و به اعتباری آزادمنشی.
مارتین لوتر، آغازگر پروتستانتیسم
[↑] کنگرهی وین
"دولت فخیمهی رمی ملت آلمان" با حملهی ناپلئون فروپاشید. حملهی ناپلئون فقط یک حملهی نظامی نبود. ایدههای انقلاب کبیر فرانسه نیز در اروپای مرکزی گسترش یافتند. نظم کهن از هم گسست. کنگرهی وین (۱۸ سپتامبر ۱۸۱۴ تا ۹ ژوین ۱۸۱۵)، که بر آن بود اروپای پس از غلبه بر ناپلئون را بنیاد گذارد، در جهت احیای نظم کهن کوشید. از ۳۸ دولت ریز و درشت آلمانی اتحادیهای به سرپرستی اتریش تشکیل شد. در این اتحادیه، که مجلس آن به نام بوندستاگ (Bundestag مجمع اتحادیه) در فرانکفورت تشکیل میشد و در آن امیران روابط خود را تنظیم میکردند، استانهای شرقی پروس و نیز شلسویگ که در اتحاد با دانمارک قرار داشت، شرکت نداشتند.
کنگرهی وین (۱۸ سپتامبر ۱۸۱۴ تا ۹ ژوییه ۱۸۱۵) به ریاست مترنیخ
[↑] مارس ۱۸۴۸
دورهی پس از کنگرهی وین دورهی سرکوب و اختناق بود. به مقطع پسین آن، دورهی پیش از مارس (Vormärz) میگویند. مارس در این اصطلاح اشاره به انقلابی دارد که در مارس ۱۸۴۸ درگرفت و واکنش تندی به ارتجاع و اختناق پیش از مارس بود. خواست انقلاب ۱۸۴۸ آزادی و وحدت ملی بود. فردریش ویلهلم چهارم، پادشاه پروس، زیر فشار خیزش عمومی به این خواست تن داد که نمایندگان مردم در مجلسی گرد آیند و در مورد سرنوشت آلمان به مشاوره پردازند. مجلس در کلیسای پاول فرانکفورت (کنار ماین) تشکیل شد. نمایندگان رژیم سیاسی مطلوبشان را سلطنت مشروطه اعلام کردند. شاه پروس این خواست را رد کرد. خیزشها سرکوب شدند و انقلاب به پایان رسید. انقلاب ۱۸۴۸/۱۸۴۹ به هدفهای خود دست نیافت.
مارس ۱۸۴۸: جنگ خیابانی در برلین
[↑] برآمد پروس
بلافاصله پس از انقلاب رقابت و ستیز در میان حکومتهای آلمانی بهویژه میان اتریش و پروس بالا گرفت. پروس از جنگ آلمانی ۱۸۶۶ پیروز بیرون آمد. اتحادیهی آلمان فروپاشید و پروس بر شمال آلمان نیز سلطه یافت. از تعداد حکومتهای خودمختار آلمانی کاسته شد. پروس چنان قدرت یافت که پس از جنگ با فرانسه در سالهای ۱۸۷۰/۱۸۷۱ که آن را بهنفع خود تمام کرد، توانست با سیاستگزاری صدراعظم بیسمارک اتریش را کنار گذاشته، دیگر حکومتهای خودمختار آلمانی را از میان برداشته و آلمان قیصری را با رهبری پروس بنیاد گذارد.
اتو فن بیسمارک
[↑] آلمان قیصری
آلمان قیصری به لحاظ نظامی و اقتصادی نیرومند بود. چون در ردیف قدرتهای بزرگ جهانی بود، مایل بود در تقسیم استعماری جهان سهم بزرگی را نصیب خود کند. ایدئولوژی آن ناسیونالیسمی بود که برخلاف بینش رایج در انقلاب ۱۸۴۸/۴۹ هیچ همخوانیای با دموکراتیسم نداشت و به نظامیگری متمایل بود. گسست میان ناسیونالیسم و آزادیخواهی و در عوض پیوند میان آن با نظامیگری عواقب وخیمی به بار آورد. یک مشخصهی حکومت دورهی حکومت قیصری، که با بیسمارک شروع شد، انجام اصلاحات دولتی در امور اجتماعی بود تا جنبشهای اجتماعی نتوانند پا گیرند. فقط با سانسور و زندان به جنگ سوسیالدموکراتها نمیرفتند: بیمههای اجتماعی مشهور آلمانی حربهی مهمی برای کاستن از نفوذ چپ بودند.[٢]
مجسمهی ویلهلم یکم، نخستین قیصر آلمانی پس از تشکیل مجدد رایش آلمانی در سال ۱۸۷۱
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- آلمان از نخستین ساکنان تا جنگ جهانی اول (۱)، وبسایت دویچه وله (صدای آلمان)
[٢]- آلمان از نخستین ساکنان تا جنگ جهانی اول (٢)، وبسایت دویچه وله (صدای آلمان)
[↑] جُستارهای وابسته
□ انسانهای اولیه
□ انسان نئاندرتال
□ نئاندرتالها باهوشتر از آن هستند که تصور میشد
□ هنر و موسیقی انسان نئاندرتال
□ ژنهای نئاندرتالها در ما زنده است
□ نئاندرتالها سبزیجات پخته مصرف میکردهاند
□ انسان نئاندرتال ایرانی
□ ۴۱ هزار سال سکونت انسان مدرن در اروپا
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت دویچه وله (صدای آلمان)