- تعریفی جدید از قدرت سیاسی
- مشارکت مردم در سازوکار سیاسی
- حقوق اساسی و آزادیهای مدنی
- تبعیض مثبت برای زنان
- بازسازی
- اما پس از ده سال
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[افغانستان] [یازده سپتامبر ۲۰۰۱]
یازدهم سپتامبر تحول عظیمی را در افغانستان به دنبال داشت، اهمیت این تحول زمانی بیشتر و بهتر درک میشود که به حوادثی که درحال حاضر در سوریه، لیبی و یمن جریان دارد، نگاه کنیم.
مردم سوریه و لیبی، ماهها است که برای رسیدن به آزادیهای مدنی و برکنار کردن نظامهای تک حزبی و فردمحور، تلاش میکنند و علیرغم حوادث خونین و تلفات زیاد، هنوز به نتیجه دلخواه نرسیدهاند.
اما در افغانستان واقعه یازدهم سپتامبر سبب شد ائتلافی جهانی علیه امارت اسلامی طالبان، که دیکتاتورترین نظام حاکم بر افغانستان تا آن زمان بود، شکل بگیرد و ظرف دو ماه بساط این نظام توتالیتر را برچیند.
پایان حکومت طالبان در افغانستان، اگرچه پایان جنگ و ناآرامی دراین کشور نبود، ولی شکی نیست که افغانستان بعد از حملات یازدهم سپتامبر و سرنگونی طالبان، به چیزهای بسیاری دست یافته است که رسیدن به آنها بدون یک توافقنظر جهانی و حمایت بینالمللی، که بعد از یازدهم سپتامبر شکل گرفت، اگر نگوئیم ناممکن، حداقل بسیار دشوار میبود.
[↑] تعریفی جدید از قدرت سیاسی
اگر کمی به عقب برگردیم و سیر حوادث سیاسی افغانستان را سریع و فهرستوار مرور کنیم، عمق و اهمیت تاثیر حوادث یازدهم سپتامبر بر افغانستان بهتر درک می شود.
داوودخان، پسر عموی ظاهرشاه، در سال ۱۳۵۲ خورشیدی، با یک کودتای بدون خونریزی، به نظام سلطنتی در این کشور پایان داد و خود اولین رئیس جمهوری افغانستان شد. او در عمل، آزادیهای سیاسی را که در دوران سلطنت در افغانستان وجود داشت، محدود کرد و افغانستان را به نظام تکحزبی برگرداند. اختیارات رئیس جمهوری در قانون اساسی در دوران داوودخان، به مراتب بیشتر از اختیاراتی بود که ظاهر شاه، قبل از او داشت.
داوودخان خود با کودتای خونین حزب دموکراتیک خلق افغانستان سرنگون شد و از آن تاریخ به بعد افغانستان نظامهای ایدئولوژیک متعددی را تجربه کرد که هیچکدام به مشارکت همه جناحهای سیاسی در قدرت، اعتقادی نداشتند.
اما نظامی که پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در اولین اجلاس بینالمللی درباره افغانستان، موسوم به اجلاس "بن"، پایهریزی شد، تقسیم قدرت سیاسی را میان همه عناصر و نهادهای سیاسی افغانستان به رسمیت شناخت. بهعبارت دیگر مشارکت همه طرفهای درگیر در مسایل افغانستان در قدرت سیاسی بهعنوان یک اصل پذیرفته شد.
[↑] مشارکت مردم در سازوکار سیاسی
حامد کرزی، که درحال حاضر دومین دوره ریاست جمهوری افغانستان بعد از طالبان را سپری میکند، نخستین رئیس جمهور در تاریخ افغانستان است که از طریق برگزاری انتخابات عمومی در افغانستان، به این سمت رسیده است.
در ده سال گذشته، چهار انتخابات سراسری در افغانستان برگزار شده است. به این ترتیب، برای اولین بار مردم افغانستان اجازه انتخاب کردن و انتخاب شدن را یافتند و توانستند در تعین سرنوشتشان سهیم باشند.
افزون بر برگزاری انتخابات، نهادهایی که یک دولت مدرن مبتنی بر آن است هم راهاندازی و تقویت شده است، از جمله مجلس نمایندگان، مجلس سنا، شوراهای ولایتی و شورای نظارت بر قانون اساسی.
اینکه در عمل این نهادها چقدر کارا و مفید بودهاند، بحث دیگری است که برمیگردد به ظرفیت و توانایی ملی افغانها برای استفاده از این نهادها. اما مسئله مهم این است که قبل از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی چنین نهادهایی در افغانستان به معنی واقعی کلمه، وجود نداشت.
[↑] حقوق اساسی و آزادیهای مدنی
افغانستان بعد از حملات یازدهم سپتامبر و سرنگونی رژیم طالبان دارای قانون اساسی شد که در آن بسیاری از واقعیتهای افغانستان که در قوانین قبلی نادیده گرفته شده و یا مسکوت گذاشته شده بود، با صراحت به عنوان حقوق قانونی مردم افغانستان ثبت شد.
برابری حقوقی و قانونی زن و مرد، رسمیت مذهب شیعه، رسمیت زبانهای موجود و تصریح حقوق و آزادیهای اساسی چون، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات و تشکیل احزاب و سازمانهای سیاسی، از جمله مواردی است که در قانون اساسی افغانستان قانونی برای آن در نظر گرفته شده است.
پذیرش این واقعیتها و ثبت آن در قانون اساسی در عمل نیز ثمر داد. در حال حاضر دهها حزب سیاسی در افغانستان فعالند و این کشور دهها رسانه آزاد و خصوصی دارد. حدود ۲۰ شبکه تلویزیونی، حدود ۸۰ ایستگاه رادیویی و چندین روزنامه، هفتهنامه و مجله، که براساس قانون رسانههای همگانی افغانستان هیچ فرد یا نهادی حق سانسور قبل از نشر و بعد از نشر مطالب آن را ندارد، در حال حاضر در افغانستان فعالیت میکنند.
افزون بر این، دهها نهاد مدنی هم در افغانستان به وجود آمده است که در زمینههای برابری حقوق زن و مرد، حقوق بشر و تقویت رسانهها فعالند.
قبل از سرنگونی طالبان، آموزش و پرورش به طور سنتی در انحصار دولت بود، اما با ورود بخش خصوصی به عرصههای اقتصادی و اجتماعی، چندین نهاد آموزش عالی در کلان شهرهای افغانستان ایجاد شدند؛ نهادهایی که از یک طرف کمبود ظرفیت دولت در عرصه آموزش و پرورش را جبران میکنند و از طرف دیگر، آموزش و پرورش را برای همیشه از انحصار دولت بیرون کشیدهاند.
[↑] تبعیض مثبت برای زنان
افغانستان پس از طالبان، برای زنان این کشور واقعا بستری دیگری شد. در افغانستانی که زنان از تبعیض مضاعف رنج میبردند، بعد از حملات یازدهم سپتامبر، نظامی بر سر کار آمد که "تبعیض مثبت" برای آنها قائل شد؛ وزارت امور زنان ایجاد شد تا برای رشد زنان برنامههایی در تمامی عرصهها بسازد. ۲۵ درصد کرسیهای مجلس نمایندگان ویژه زنان شد و کار برای بالا بردن توانایی زنان از طریق نهادهای داخلی و بینالمللی به شدت آغاز شد.
اکنون کمتر عرصهای را در افغانستان میتوان خالی از زنان یافت، از پشت فرمان اتومبیل و پشت میکروفن رادیو و تلویزیون گرفته تا کرسیهای وزارت، ولایت و مجلس نمایندگان؛ این تحول برای زنانی که قبل از آن، بدون همراهی مرد محرم، اجازه خروج از خانه را نداشتند، تغییر اندکی نیست.
[↑] بازسازی
ویرانی افغانستان که از زمان جنگهای داخلی شروع شده و در اواخر رژیم طالبان به نهایت رسیده بود، پس از طالبان نه تنها متوقف شد، بلکه گامهای جدی و موثری نیز در زمینه بازسازی افغانستان برداشته شد.
جادههایی که در نتیجه سالها بیتوجهی به جادههای خاکی تبدیل شده بودند، سروسامانی گرفتند. شاهراه کابل-هرات ساخته شد، شاهراه کابل به شمال که در دره سالنگ اکثر پلهایش خراب شده بود و تونل سالنگ که منفجر شده بود، همه بازسازی شدند. جاده کابل به جلال آباد و تورخم که افغانستان را به پاکستان وصل میکند هم ساخته شد.
کابل، پایتخت افغانستان، در تاریکی فرو رفته بود. اما هماکنون کابل، هرات، مزار شریف و شماری دیگر از شهرهای افغانستان صاحب برق شدهاند.
فردوگاهها، ساختمانهای دولتی، جادههای میانشهری و احداث دهها شهرک جدید در مناطق مختلف، از دیگر دستاوردهایی است که افغانستان پس از یازدهم سپتامبر شاهد آن بوده است.
این فهرست را میشود تا مدتها ادامه داد، اما در یک نگاه کلی، مهمترین رخدادهای پس از یازدهم سپتامبر در افغانستان را میشود در همین نکاتی که ذکر شد، خلاصه کرد.
[↑] اما پس از ده سال
صدای منتقدان در افغانستان بلند است و هر روز بلندتر نیز میشود، این انتقادها یک نقطه مشترک دارد و آن این که میشد کارهای بیشتر و بهتری انجام داد، اما اینطور نشد.
از نحوه مدیریت امور بازسازی انتقاد میشود، از نتیجه انتخابات انتقاد میشود، نحوه مدیریت سیاسی در چند سال گذشته اکنون با انتقادات شدیدی روبرو است؛ و منتقدان دلایل زیادی هم برای انتقادهای خود دارند اما در این که افغانستان پس از یازدهم سپتامبر با افغانستان قبل از آن تفاوت فاحشی کرده است، اختلاف نظری وجود ندارد. آنچه مورد اختلاف است میزان و کیفیت تغییراتی است که در طی ده سال گذشته در افغانستان به وجود آمده است، عدهای باور دارند که تغییرات میتوانست اساسیتر و بیشتر باشد.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- داوود ناجی، افغانستان بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱، بخش فارسی بی بی سی: شنبه ۱٠ سپتامبر ٢٠۱۱ - ۱۹ شهریور ۱٣۹٠
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ بخش فارسی بی بی سی