جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ آبان ۱۶, دوشنبه

منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت

از: فردریک انگلس، برگردان فارسى از: مسعود احمدزاده

منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت

(در پرتو بررسی‌های لویس مورگان)

فصل پنجم

پيدايش دولت آتن


فهرست مندرجات




[] پيدايش دولت آتن

چگونگی تکامل دولت، تبديل پاره‌ای از ارگانهای ساخت تيره‌ای آن، جانشين شدن پاره‌ای ديگر بوسيله ارگانهای جديد، و بالأخره جايگزينی همه آن‌ها توسط قدرتهای حکومتی واقعی - در حالی که جای "مردم مسلح" واقعی که از طريق تيره‌هايش، فراتِری‌هايش و قبايلش از خود دفاع می‌کرد را يک "نيروی عمومی" مسلح در خدمت اين مقامات گرفت، که در نتيجه می‌توانست عليه خود اين مردم هم بکار گرفته شود - تمام اينها را، لااقل مرحله اوليه‌شان، در هيچ جا بهتر از آتن کهن ن می‌توان مشاهده کرد. شکلهای تغيير را عمدتا مورگان شرح داده است؛ در مورد محتوای اقتصادی - که باعث پيدايش آن‌ها شد - من مجبورم قسمت عمده آن را اضافه کنم.

در عصر نيم-خدايان، چهار قبيله آتنی هنوز در قسمتهای مجزای آتيکا Attica سکونت داشتند. حتی بنظر می‌رسد که دوازده فراتِری تشکيل دهنده آن‌ها، مقرهای جداگانه‌ای در دوازده شهر سسروپس Cecrops داشتند. ساخت اجتماعی، متعلق به عصر نيم خدايان بود: يک مجلس مردمی، يک شورای مردمی، يک بازيلئوس. تا جايی که تاريخ مکتوب وجود دارد، مشاهده می‌کنيم که زمين ديگر تقسيم شده و تبديل به ملک خصوصی شده بود‌؛ اين امر با مرحله نسبتاً تکامل يافته توليد کالايی و تجارت کالايی متناسب با آن در اواخر مرحله بالايی بربريت، منطبق است. علاوه بر غلات، شراب و روغن نيز توليد می‌شدند. تجارت دريايی در دريای اژه، بيش از پيش، از فنيقی‌ها به آتيکايی‌ها می‌رسيد. در نتيجه، خريد و فروش زمين و ادامه تقسيم کار ميان کشاورزی و صنايع دستی، تجارت و دريانوردی، اعضای تيره‌ها، فراتِری‌ها و قبايل، خيلی زود با هم آميخته شدند. در منطقه فراتِری و قبيله، کسانی ساکن شدند که گرچه هموطن بودند، به اين پيکرها تعلق نداشتند، و بنابراين در محل سکونت خود، بيگانه بشمار می‌رفتند. زيرا در زمان صلح، هر فراتِری و هر قبيله امور خود را بتنهايی، و بدون مشورت با شورای مردمی يا بازيلئوس در آتن، اداره می‌کرد. ولی آن ساکنينی از منطقه فراتِری يا قبيله که به آن‌ها تعلق نداشتند، طبعا ن می‌توانستند در اداره امور سهيم شوند.

اين وضع چنان کارکرد تنظيم يافته ارگانهای نهاد تيره‌ای را مغشوش کرد که از همان عصر نيم-خدايان هم درمانی برای آن جستجو می‌شد. اساسنامه‌ای که منتسب به تزئوس Theseus است، بوجود آمد. ويژگی عمده اين تغيير، برقراری يک اداره مرکزی در آتن بود، يعنی بعضی از امور که تاکنون به‌طور مستقل توسط خود قبايل انجام می‌یافتند، به‌عنوان امور عمومی اعلام شده و به يک شورای عمومی - که در آتن تشکيل جلسه می‌داد - محول شدند. بنابراين آتنی‌ها گامی فراتر به پيش گذاشتند که هيچيک از مردمان بومی آمريکا هرگز بر نداشته بودند: فدراسيون ساده تمام قبايل همسايه، اکنون توسط الحاق تمام قبايل در يک ملت تکميل شد. اين امر باعث پيدايش يک سيستم از قانون عمومی مردمی آتنی شد، که بالاتر از رسوم قانونی قبايل و تيره‌ها قرار می‌گرفت. شهروند آتنی، حقوق معيّن و حمايت قانونی بيشتری - حتی در منطقه‌ای که متعلق به قبيله خود او نبود - بدست ميآورد. اما اين اولين گام، گامی بود در جهت تحليل بردن ساخت تيره‌ای؛ زيرا که اين اولين گام در راه پذيرش بعدی شهروندانی شد که نسبت به تمام قبايل آتيکا بيگانه بودند، و کاملا خارج از محدوده ساخت تيره‌ای آتن بوده و باقی مانده بودند. نهاد دومی که به تزئوس منسوب است تقسيم تمام مردم - بدون در نظر گرفتن تيره‌ها، فراتِری‌ها و قبايل - به سه طبقه بود: يوپاتريدها، يا نجبا؛ ژئوموروی Geomoroi يا زارعين زمين؛ و دمی‌يورجی Demiurgi، يا صنعتگران؛ و حق انحصاری انتصاب به مناسک عمومی به نجبا تفويض شده است. البته درست است که اين تقسيم‌بندی - بجز در مورد اختصاص دادن حق انحصاری مناصب عمومی به نجبا - غير عملی باقی ماند، چون هيچ تمايز قانونی ديگری، بين طبقات بوجود نميآورد. اما اين نهاد با اهميت است، زيرا عناصر اجتماعی نوينی را که به آرامی تکامل يافته بودند، بر ما آشکار می‌کند. نشان می‌دهد که رسم مبتنی بر اعطای مناصب تيره‌ای به بعضی از خانواده‌های معيّن، به يک امتياز اين خانواده‌ها تبديل شده، که بندرت مورد اعتراض قرار ميگيرد؛ نشان می‌دهد که اين خانواده‌ها که بخاطر ثروتشان قدرتمند بود، شروع به متحد شدن - در خارج از تيره‌هايشان - به‌صورت يک طبقه ممتاز کردند؛ و نشان می‌دهد که دولت جديدالولاده، اين غصب را تقديس می‌کرد. به‌علاوه نشان می‌دهد که تقسيم کار بين کشاورزان و صنتعگران، بقدر کافی نيرو گرفته بود که بتواند تفوق اجتماعی تقسيم‌بندی قديمی به تيره‌ها و قبايل را به مبارزه بطلبد. و بالأخره اين نهاد تناقض آشتی‌ناپذير بين جامعه تيره‌ای و دولت را اعلام ميداشت. اولين کوشش برای تشکيل دولت، شامل شکستن تيره‌ها، بوسيله تقسيم اعضای هر يک به يک طبقه ممتاز و يک طبقه زيردست، بود که اين طبقه اخير‌الذکر، به نوبه خود، از نظر حرفه‌ای به دو طبقه تقسيم می‌شد، و به اين طريق يکی در مقابل ديگری قرار می‌گرفت.

تاريخ سياسی بعدی آتن، تا زمان سولون، به‌طور ناکامل شناخته شده است. منصب بازيلئوس بلااستفاده افتاد؛ آرکون‌ها، که از ميان نجبا انتخاب می‌شدند، تبديل به رئيس دولت شدند. حکمرانی نجبا همچنان دائما افزايش يافت تا اينکه در حوالی سال ٦٠٠ قبل از ميلاد، به‌صورت غير قابل تحملی در آمد. وسيله عمده برای سرکوب آزاديهای اجتماع - پول و رباخواری بودند. نجبا عمدتا در آتن و اطراف آن زندگی می‌کردند؛ جايی که در آن تجارت دريايی - و گهگاهی دزدی دريايی در کنار آن - آن‌ها را غنی‌تر می‌ساخت و ثروت پولی را در دست آن‌ها متراکم می‌کرد. از اين نقطه بود که سيستم پولی تکامل يافت و مانند يک اسيد تحليل‌بَرنده به جان زندگی سنتی اجتماعات روستايی - که بر پايه اقتصاد طبيعی قرار دشاتند - افتاد. ساخت تيره‌ای مطلقا با سيستم پولی ناسازگار است. تباهی وضع دهقانان خرده‌پای آتيکا، همزمان با سست شدن پيوندهای قديمی تيره‌ای بود که از آن‌ها محافظت می‌کرد. ورقه سفته و اقساط قرضه - زيرا در آن وقت آتنی‌ها خريدن به اقساط را نيز اختراع کرده بودند - نه برای تيره و نه برای فراتِری حرمتی قائل نبود. ولی ساخت تيره‌ای کهن از پول، اعتبار و قرض پولی چيزی نميدانست. از اين رو حکمرانی پولی دائما توسعه‌يابنده نجبا، باعث پيدايش قانون - رسم - جديدی شد مبنی بر حفاظت از وام دهنده در مقابل وام گيرنده، و مجاز دانستن استثمار دهقان خرده‌پا توسط صاحب پول. تمام مناطق روستايی آتيکا مملو بود از ستونهايی که به روی آن نوشته‌ای به چشم می‌خورد مبنی بر اينکه، اين قطعه زمينی که ستون مربوطه در آن قرار داشت، به اقساط، به فلان و بهمان شخص، و به فلان و بهمان مقدار، واگذار شده است. مزارعی که چنين علامت‌گذاری‌هايی را نداشتند، مزارعی بودند که به علت نپرداختن قسط يا نپرداختن بهره در سر موعد، فروخته شده و به‌صورت ملک نجبای رباخوار در آمده بودند؛ دهقان ميبايست شکرگذار می‌بود که به او اجازه داده می‌شد که به‌صورت مستأجر روی زمين بماند و با يک ششم محصولِ کارش زندگی کند، و پنج ششم آن را به‌عنوان اجاره به ارباب جديدش بپردازد. بدتر اينکه: اگر مبلغ حاصله از فروش زمين، به اندازه مبلغ قرض نبود، يا اينکه اگر چنين قرضی پشتوانه تضمين شده‌ای نداشت، شخص مقروض مجبور بود که فرزندان خود را به‌عنوان برده در خارج بفروشد، تا اينکه قرض به اعتبار دهنده را بپردازد. فروش فرزندان توسط پدر - اين بود اولين ثمره حق پدری و تک-همسری! و اگر خون‌آشام هنوز سير نشده بود، می‌توانست شخص مقروض را به بردگی بفروشد. اين بود سحرگاه دل انگيز تمدن، در ميان مردم آتن.

در گذشته، هنگامی که شرايط زندگی مردم هنوز با ساخت تيره‌ای سازگاری داشت، يک چنين انقلابی غير ممکن بود؛ و اينک در اينجا بوجود آمده بود، بی آنکه کسی بداند به چه نحو. يک لحظه به ايروکويی‌ها برگرديم. در ميان آن‌ها، قضايا به نحوی که خود را به آتنی‌ها تحميل کرد - و باصطلاح تقصير خودشان هم نبود، و قطعا عليرغم خواست آن‌ها بود - غير قابل تصور است. در آنجا شيوه توليد وسايل معيشت، که در طول تمام سالها بلاتغيير باقی ماند، ابدا ممکن نبود باعث شد چنين برخوردهايی شود، که گويی از خارج به آن‌ها تحميل شده بود - به آنتاگونيسم بين غنی و فقير، بين استثمار کننده و استثمار شوند. ايروکويی‌ها هنوز از تسلط بر نيروهای طبيعت، بسيار بدور بودند؛ ولی در محدوده‌ای که طبيعت برای آن‌ها معيّن کرده بود، ارباب توليد خود بودند. صرفنظر از بدی برداشت محصول در باغهای کوچک خودشان، ته کشيدن منابع ماهی در رودها و درياچه‌هايشان، يا شکار در جنگهايشان، آن‌ها ميدانستند که محصولِ شيوه کسب معيشت آن‌ها چه خواهد شد. محصول عبارت بود از: وسايل امرار معاش - کم يا زياد؛ ولی اين محصول، هرگز قيامهای اجتماعی بلامقدمه، قطع علايق تيره‌ای، يا تقسيم اعضای تيره‌ها و قبايل به طبقات آنتاگونيستی که با يکديگر بجنگند، ن می‌توانست باشد. توليد در محدوده‌های بسيار تنگی در جريان بود. ولی توليد کنندگان، حاکم بر محصول خودشان بودند. اين مزيت عظيم توليد بربری بود که با آغاز تمدن از دست رفت؛ بدست آوردن مجدد آن، بر مبنای تسلط فوق‌العاده‌ای که اکنون انسان بر نيروهای طبيعت دارد، و معاشرت آزادی که اکنون ميسر، کار نسلهای آينده است.

در ميان يونانيان چنين نبود. پيدايش مالکيت خصوصی، در گله احشام و اجناس لوکس، منجر به مبادله بين افراد، تبديل محصولات به کالاها شد. در اينجاست ريشه کل انقلابی که بعدا بوجود آمد. از هنگامی که توليد کنندگان محصول خود را ديگر به‌طور مستقيم مصرف نميکردند، بلکه آن را در جريان مبادله از دست می‌دادند، ديگر کنترلی بر آن نداشتند. آن‌ها ديگر نميدانستند که بر سر آن چه ميآيد، و اين امکان بوجود آمد، که محصول روزی عليه توليد کننده، به‌عنوان وسيله‌ای برای استثمار و سرکوب او، بکار گرفته شود. از اين رو، هيچ جامعه‌ای، در هيچ مدتی ن می‌تواند بر توليد خود سيادت کند و به کنترل اثرات اجتماعی روند توليد آن ادامه دهد، مگر اينکه مبادله بين افراد را ملغی کند.

ولی آتنی‌ها بزودی آموختند، که بعد از اينکه مبادله فردی برقرار شده و محصولات تبديل به کالا می‌شوند، با چه سرعتی محصول تسلط خود را بر توليد کننده آشکار می‌کند. همراه با توليد کالا، زراعت زمين توسط افراد کشتکار، برای خود، بوجود آمد و بلافاصله پس از آن مالکيت فردی زمين. سپس پول ظاهر شد، آن کالای جهانی که تمام کالاهای ديگر با آن قابل مبادله اند. ولی هنگامی که انسان پول را اختراع کرد، ابدا گمان نميکرد که دارای يک نيروی اجتماعی جديد - نيروی جهانی منحصر بفردی که کل جامعه بايد در مقابل آن تعظيم کند - را ميآفريند. اين نيروی نوين، که بدون خواست يا آگاهی خالقين خود، به هستی در آمده بود را، آتنی‌ها در تمام خشونت دوران جوانيش احساس می‌کردند.

چه می‌بايست کرد؟ سازمان تيره‌ای کهن، نه تنها در مقابل حرکت به پيش پيروزمندانه پول ناتوان از آب در آمده بود، بلکه مطلقا قادر نبود که در چهارچوب خود جايی برای چيزهايی مانند پول، وام دهنده، وام گيرنده و استرداد اجباری وام را بگنجاند. با اين حال نيروی اجتماعی جديد وجود داشت، و نه خواست‌های زاهدانه، و نه آرزوهای مشتاقانه برای بازگشت به روزگاران خوش گذشته، می‌توانست موجوديت پول و رباخواری را از ميان بردارد. از اين گذشته، شکافهای جزئی ديگری هم در ساخت تيره‌ای بوجود آمده بود. اختلاط بدون تمايز اعضای تيره‌ها و فراتِری‌ها در سراسر آتيکا - و بخصوص در شهر آتن - از نسلی به نسل ديگر افزايش يافت؛ عليرغم اينکه يک آتنی، در حالی که مجاز بود که قطعه زمينی را به خارج از تيره‌اش بفروشد، معهذا ن می‌توانست خانه مسکونيش را بفروش رساند. با پيشرفت صنعت و بازرگانی، تقسيم کار بين شاخه‌های مختلف توليد - کشاورزی، صنايع دستی، حرفه‌های بيشمار در صنايع مختلف، تجارت، دريانوردی و غيره - تکامل بيشتری يافته بود. اکنون نفوس بر مبنای اشتغالات خود به گروههايی که نسبتا خوب مشخص شده بودند، تقسيم می‌گشتند، گروه‌هايی که هر يک از آن‌ها منافع جديد و مشترکی داشتند که در تيره و فراتِری جايی برای آن‌ها نبود، و در نتيجه ضرورت بوجود آوردن مناصب جديدی را برای رسيدگی به امور آن‌ها ايجاب می‌کرد. تعداد بردگان به حد قابل توجهی افزايش يافته بود، و حتی در اين مرحله ابتدايی، بايد تعدادشان از آتنی‌های آزاد بسيار بيشتر بوده باشد. ساخت تيره‌ای، در اصل، بردگی را نميشناخت، و بنابراين هيچ وسيله‌ای برای در انقياد نگهداشتن اين توده غلامان در اختيار نداشت. و بالأخره بازرگانی، عده بسيار زيادی از بيگانگان را به سکونت در آتن جلب کرده بود زيرا در آنجا آسانتر می‌شد پول ساخت، و بر مبنای اساسنامه قديمی اين بيگانگان نه از حقوق و نه از تأمين قانونی برخوردار بودند، و عليرغم مدارای سنتی، همچنان به‌صورت يک عنصر مزاحم و بيگانه در ميان مردم باقی می‌ماندند.

خلاصه اينکه، ساخت تيره‌ای، به پايان خود نزديک می‌شد. رشد جامعه هر روز از حدود آن فراتر می‌رفت؛ اين ساخت قادر نبود که حتی پريشان کننده‌ترين مصائبی را که در مقابل چشمانش می‌گذاشت، جلوگيری کرده يا تخفيف دهد. ولی در عين حال، دولت، بی سر و صدا بوجود آمده بود. گروه‌های جديدی که بر اثر تقسيم کار - نخست ميان شهر و روستا، سپس ميان شاخه‌های مختلف صنايع شهری - بوجود آمده بودند، ارگان‌های جديدی برای حراست از منافعشان آفريده بودند. مناصب عمومی، به انواع مختلف، بوجود آمدند. و سپس دولت جوانسان بيش از همه به نيروی جنگنده‌ای برای خود احتياج داشت، که در ميان آتنی‌های دريانورد، در آغاز، تنها می‌توانست به‌صورت نيروی دريايی و به منظور جنگ‌های کوچک گهگاهی و حراست از کشتی‌های تجارتی تجلی کند. در يک زمان نامعلوم - قبل از سولون - نوکراری‌ها Naucrary تشکيل شدند که بخشهای زمينی کوچکی به تعداد دوازده عدد در هر قبيله بودند. هر نوکراری مجبور بود که يک کشتی جنگی با تجهيزات و نفرات و به‌علاوه دو اسب‌سوار، را آماده کند. اين ترتيب، حمله‌ای دو جانبه به ساخت تيره‌ای بود. اولا يک نيروی عمومی بوجود آورد که ديگر صرفا با مردم مسلح در تماميتش، يکی نبود؛ ثانيا، برای اولين بار مردم را به منظور اهداف عمومی تقسيم کرد - نه بر مبنای گروه‌های خويشاوندی، بلکه بر مبنای سرزمين، بر مبنای موطن مشترک. ما بعدا اهميت اين امر را خواهيم ديد.

از آنجا که ساخت تيره‌ای ن می‌توانست به کمک مردم استثمار شونده بيايد، لذا آن‌ها فقط می‌توانستند به دولت در حال پيدايش چشم بدوزند. و دولت، کمک را به‌صورت اساسنامه سولون ارائه داد، در حالی که، در عين حال خود را مجددا، به قيمت از بين رفتن اساسنامه قديمی، مستحکم می‌کرد. سولون - شيوه‌ای که اصلاحات او در سال ٥٩٤ قبل از ميلاد بوجود آمد، اکنون مورد توجه ما نيست - يک سلسله انقلاب‌های به اصطلاح سياسی را، با تجاوز به مالکيت، آغاز کرد. تمام انقلابها تاکنون، انقلاب‌هايی بوده‌اند برای حراست از يک نوع مالکيت در مقابل نوعی ديگر از مالکيت. اينها ن می‌توانند بدون تجاوز به يکی، از ديگری حراست کنند. در انقلاب کبير فرانسه، مالکيت فئودالی قربانی شد تا مالکيت بورژوايی نجات يابد؛ در انقلاب سولون، مالکيت وام دهندگان بايد فدای مالکيت وام گيرندگان می‌شد. قرضها بسادگی ملغی شدند. ما با جزئيات دقيق امر آشنا نيستيم، ولی سولون در شعرهای خود مباهات می‌کند که ستون‌های اقساط را از زمين‌های مقروضی برداشت و رجعت همه کسانی که فرار کرده بودند، يا به خارج فروخته شده بودند، را به خانه‌هايشان ميسر ساخت. اين کار فقط با نقض علنی حقوق مالکيت امکان‌پذير بود. و در حقيقت، مسأله تمام انقلاب‌های به‌اصطلاح سياسی، از اولين آن‌ها تا آخرينشان، حراست از يک نوع مالکيت، بوسيله مصادره - که دزدی هم گفته می‌شود - نوع ديگری از مالکيت است. بنابراين، اين مطلقا درست است که به مدت ٢٥٠٠ سال، مالکيت خصوصی، فقط با نقض حقوق مالکيت، خود را حفظ کرده است.

ولی اکنون بايد راهی يافته می‌شد که از بردگی مجدد آتنی‌های آزاد جلوگيری بعمل آيد. اين امر در ابتدا توسط تدابير عمومی انجام گرفت - فی‌المثل ممنوعيت قراردادهايی که شامل گرو گذاشتن شخص وام گيرنده می‌شد. به‌علاوه برای مقدار زمينی که يک نفر می‌توانست داشته باشد حدی مقرر شد، تا لااقل برای اشتهای نجبا برای زمين دهقانان، مهاری بوجود آيد. سپس متمم‌های اساسنامه‌ای بوجود آمدند که مهمترين آن‌ها برای ما به قرار زيرند:
شورا به چهارصد نفر افزايش يافت، که هر صد نفر از يک قبيله بودند. پس در اينجا قبيله هنوز به‌مثابه پايه بود. ولی اين تنها جنبه اساسنامه قديمی بود که در بدنه سياسی جديد راه يافته بود. از ساير لحاظ، سولون شهروندان را - بر حسب ميزان زمينی که داشتند و محصول آن - به چهار طبقه تقسيم کرد. پانصد، سيصد، و صد و پنجاه مديمينوس medimnus غله (هر مديمينوس تقريبا معادل ٤١ ليتر است) حداقل محصول برای سه طبقه اول بود؛ هر کس که زمين کمتری داشت يا اصلا زمين نداشت، متعلق به طبقه چهارم بود. فقط اعضای سه طبقه اول می‌توانستند منصب داشته باشند: مناصب عالی در اختيار طبقه اول بود. طبقه چهارم فقط حق صحبت و رأی دادن در مجمع مردمی را داشت؛ ولی در اينجا تمام منصب‌داران انتخاب می‌شدند، در اينجا بود که اينها ميبايست حساب پس بدهند، در اينجا بود که تمام قوانين تهيه می‌شد، و طبقه چهارم، در اينجا اکثريت داشت. امتيازات اشرافی قسماً به‌صورت امتيازات ثروت تجديد می‌شدند، ولی مردم قدرت تعيين کننده را در دست داشتند. طبقه چهارم همچنين پايه يک سازماندهی جديد نيروهای جنگنده را تشکيل می‌داد. دو طبقه اول سواره نظام را فراهم می‌ديدند؛ طبقه سوم در پياده نظام سنگين خدمت می‌کرد؛ طبقه چهارم در پياده نظام سبک - بدون سلاح - و يا در نيروی دريايی خدمت می‌کرد، و محتملا مزد دريافت می‌داشت.

به اين طريق عنصر کاملا نوينی در اساسنامه داخل شده بود: دارايی خصوصی. حقوق و تکاليف شهروندان بر مبنای وسعت زمينی که داشتند درجه‌بندی می‌شد؛ و به همان اندازه که طبقات متملک نفوذ پيدا می‌کردند، گروه‌های همخون قديمی به قهقرا می‌رفتند. ساخت تيره‌ای شکست ديگری متحمل شد.

ولی درجه‌بندی حقوق سياسی بر مبنای مالکيت، يک نهاد غير قابل جايگزينی برای وجود دولت نبود. گرچه اين امر، در تاريخ قانون اساسی دولت‌ها می‌تواند نقش مهمی ايفا کرده باشد، معهذا دول متعددی - و تکامل يافته‌ترين آن‌ها - فاقد آن بودند. حتی در آتن اين فقط يک نقش گذرا داشت. از زمان آريستيدس Aristides، تمام مناصب به روی کليه شهروندان باز بود.

طی هشتاد سال بعد، جامعه آتنی بتدريج راهی را پيش گرفت که در قرنهای بعد، در آن راه تکامل بيشتری يافت. به رباخواری روی زمين، که در زمان ماقبل سولون زنجير گسسته بود، مهار زده شد، و به همين نحو تمرکز مالکيت بی‌حد و حصر زمين کنترل گشت. بازرگانی و صنايع دستی و هنری که به يُمن کار بردگی، بيش از پيش رونق می‌یافت، به‌صورت رشته‌های اشتغال عمده در آمد، روشنگری پيشرفت يافت. به جای استثمار همشهری‌های خود به شيوه خشن گذشته، آتنی‌ها اکنون عمدتا برده‌ها و کليانت‌های [Client تحت‌الحمايه] غير آتنی را اسثتمار می‌کردند. مايملک منقول، ثروت پولی و ثروت به‌صورت برده‌ها و کشتی‌ها، همچنان افزايش می‌یافت؛ ولی بجای اينکه - مانند دوران بدوی با محدوديت‌هايش - صرفا يک وسيله برای خريد زمين باشد، برای خود به‌صورت هدفی در آمد. اين از جانب ديگر باعث پيدايش رقابت موفقيت‌آميز طبقه ثروتمند صنعتی و بازرگانی جديد با قدرت قديمی نجبا شد، ولی از جانب ديگر اساسنامه تيره‌ای قديمی را از آخرين جای پای خود محروم کرد. تيره‌ها، فراتِری‌ها و قبايل، که اعضای آن‌ها اکنون در سراسر آتيکا پراکنده شده بودند و کاملا با هم مخلوط شده بودند، به اين طريق - به‌عنوان پيکرهای سياسی - کاملا بلااستفاده شدند. تعداد کثيری از شهروندان آتنی، متعلق به هيچ تيره‌ای نبودند؛ آن‌ها مهاجرينی بودند که به شهروندی پذيرفته شده بودند ولی در هيچيک از پيکره‌های همخونی قديمی. به‌علاوه يک تعداد روزافزون از مهاجرين خارجی وجودد داشتند که فقط از حفاظت برخوردار بودند.[۱]

در اين فاصله، مبارزه دسته‌ها جريان خود را طی می‌کرد. نجبا می‌کوشيدند که امتيازات سابق خود را مجددا بدست آورند و برای مدت کوتاهی تفوق خود را مجددا کسب کردند، تا اينکه انقلاب کلايس‌تنس Cleisthenes (٥٠٩ قبل از ميلاد) سقوط نهايی آن‌ها را سبب شد؛ و همراه با آن‌ها آخرين بقايای ساخت تيره‌ای هم سقوط کرد.

کلايس‌تنس در اساسنامه جديدش، چهار قبيله قديمی را، که بر مبنای تيره‌ها و فراتِری‌ها بود، به حساب نياورد. جای آن‌ها را سازمان کاملا جديدی گرفت که منحصرا بر مبنای تقسيم شهروندان بر حسب محل سکونتشان قرار داشت، و در گذشته نيز با تشکيل نوکراریها کوششی در آن جهت شده بود. اکنون ديگر نه عضويت پيکر همخون، بلکه محل سکونت، عامل تعيين کننده شده بود. اکنون ديگر نه مردم، بلکه سرزمين تقسيم شده بود؛ ساکنان، ديگر از نظر سياسی، فقط زائده‌های زمين شده بودند.

سراسر آتيکا به صد شهرستان يا دِم Deme تقسيم شد که اداره امور خود را رأسا بر عهده داشتند. شهروندان (يا دموت‌های Demot) يک دِم، برای خود، رئيس رسمی (دمارک Demarch)، يک خزانه‌دار، و ٣٠ قاضی با حق قضاوت در امور جزئی را انتخاب می‌کردند. آن‌ها همچنين معبد خاص خود و يک خدای محافظ، يا هروس Heros خود را داشتند، که کشيش‌های آن را، خودشان انتخاب می‌کردند. قدرت عاليه در دِمها، مجموع دموت‌ها بود. اين، همانطور که مورگان بدرستی می‌گوید، نخستين نمونه بخشهای (شهرستانهای آمريکايی) - که امور خود را رأسا اداره می‌کنند - است. دولت نوين، در عاليترين حد تکاملش، به آن واحدی منتهی می‌شود، که نقطه عزيمت دولت در حال تولد، در آتن بود.

ده عدد از اين واحدها (دِمها) يک قبيله را تشکيل می‌دادند؛ ولی به‌عنوان تمايز با قبيله تيره‌ای قديمی Geschlechtstamm اکنون قبيله محلی Ortsstamm ناميده می‌شد. قبيله محلی نه تنها يک پيکر سياسی بود که امور خود را رأسا اداره می‌کرد، بلکه يک پيکر نظامی نيز بشمار می‌رفت. آن (قبيله محلی) يک فيلارک Phylarch يا رئيس قبيله انتخاب می‌کرد که فرمانده سوار نظام بود، يک تاکسيارک Taxiarch که فرمانده پياده نظام بود، و يک استراتگوس Strategos که فرمانده تمام نيروهای نظامی بود که در سرزمين قبيله‌ای تشکيل می‌شد. به‌علاوه (قبيله محلی) پنج کشتی جنگی، با جاشويان و فرمانده تهيه می‌کرد؛ و يک هروس آتيکی را (به‌عنوان رب‌النوع) ميپذيرفت که نام او به روی قبيله ميماند، و قديس محافظش بود. و بالأخره پنجاه عضو شورا برای شورای آتن انتخاب می‌کرد.

در رأس، دولتِ آتن قرار داشت که بوسيله يک شورای مرکب از پانصد نفر - که توسط ده قبيله انتخاب می‌شدند - اداره می‌شد، و در آخرين مرحله بوسيله مجمع مردمی که هر شهروند آتنی می‌توانست در آن شرکت کند و رأی دهد. آرکونها و ديگر کارمندان به بخشهای مختلف اداری و قضايی منصوب می‌شدند. در آتن هيچيک از کارمندان، قدرت اجرايی عالی نداشت.

بوسيله اين قانون اساسی جديد، و بوسيله وارد کردن تعداد کثيری از وابستگان Schutzverwandter - که قسمتی از مهاجرين و قسمتی از بردگان آزاد شده بودند - ارگانهای ساخت تيره‌ای از امور عمومی حذف شدند. آن‌ها تا حد مجامع خصوصی و جوامع مذهبی واپس رفتند. ولی اثرات معنوی آن‌ها، مفاهيم سنتی و ديد دوران تيره‌ای قديمی، تا مدتهای طولانی باقی ماند و فقط بتدريج از ميان رفت. ما شواهدی از اين را، در نهاد دولتی ديگری که بعدا بوجود آمد، مشاهده می‌کنيم:

ديديم که يک ويژگی اساسی دولت اين است که يک قدرت عمومی مجزا از توده‌های مردم است. در آن زمان آتن فقط دارای يک ارتش مردمی و يک نيروی دريايی بود که تجهيزات و نفرات آن مستقيما توسط مردم تأمين می‌شد. اينها حفاظت در مقابل دشمنان خارجی را بر عهده داشتند، و برده‌ها را - که در آن زمان اکثريت عظيم مردم را تشکيل می‌دادند - به اطاعت واميداشتند. برای شهروندان، اين نيروی عمومی در ابتدا فقط به‌صورت نيروی پليس وجود داشت، که قدمت آن به اندازه قدمت دولت است، و از اين رو است که فرانسوی‌های ساده‌لوح قرن هجدهم از ملل تحت کنترل پليس (Nations Policées) صحبت می‌کردند و نه از ملل متمدن. به اين طريق آتنی‌ها همزمان با دولت خود، يک نيروی پليس، يک ژاندارمری واقعی مرکب از کمانداران پياده و سواره - که در جنوب آلمان و سوئيس لند-يگر Landjäger گفته می‌شود - درست کردند. ولی اين ژاندارمری از بردگان ترکيب يافته بود. آتنی آزاد، اين وظيفه پليسی را چنان خفت‌آور ميدانست که ترجيح می‌داد توسط يک برده مسلح توقيف شود، تا اين که به چنين حرفه کثيفی تن در دهد. اين هنوز، يک بيان طرز تفکر تيره‌ای کهن بود. دولت بدون نيروی پليس ن می‌توانست وجود داشته باشد، ولی هنوز جوان بود و احترام معنوی کافی برای حيثيت دادن به شغلی - که لزوما برای تيره‌ای‌های قديمی بدنام بود - را نداشت.

اين که اين دولت که اکنون از لحاظ خطوط کلی کامل شده بود - چقدر مناسب شرايط اجتماعی آتنی‌ها بود را، از رشد سريع ثروت، بازرگانی و صنايع، می‌توان فهميد. تناقضهای طبقاتی که نهادهای اجتماعی و سياسی بر مبنای آن قرار داشتند، ديگر تناقضهای بين نجبا و عامه مردم نبود، بلکه تناقض بين بردگان و مردان آزاد، بين وابستگان و شهروندان بود. هنگامی که آتن در اوج خجستگی بود، تعداد کل شهروندان آزاد آتنی، منجمله زنان و کودکان، حدود ٩٠ هزار نفر بود؛ برده‌ها از هر دو جنس، مجموعا ٣٦٥ هزار نفر بودند، و وابستگان - مهاجرين و بردگان آزاد شده - ٤٥ هزار نفر. بنابراين در مقابل هر شهروند مذکر بالغ حداقل ١٨ برده و بيش از ٢ وابسته، وجود داشت. تعداد زياد بردگان از طريق اين امر قابل توضيح است که بسياری از آنان، همراه با هم در مانوفاکتورهايی با اتاقهای بزرگ، زير نظارت مراقبين، کار می‌کردند. با تکامل بازرگانی و صنايع، انباشت و تمرکز ثروت در دست عده معدودی بوجود آمد؛ و توده شهروندان آزاد فقير شده مجبور گشت که بين رقابت با کار بردگی - از طريق رفتن به طرف صنايع دستی که بی آبرو کننده و پَست تلقی می‌شد و به‌علاوه موفقيت چندانی نداشت - و فقر کامل، يکی را انتخاب کند. آن‌ها به حکم شرايط موجود، راه دوم را انتخاب کردند و نظر به اين که اکثريت توده را تشکيل می‌دادند، تمامی دولت آتن را با خود به سقوط کشاندند. بر خلاف آنچه که مورخين اروپايیِ کاسه‌ليس شاهزادگان به ما می‌گویند، اين دمکراسی نبود که باعث سقوط آتن شد، بلکه برده‌داری بود که کار شهروندان آزاد را خفت‌آور جلوه می‌داد.

پيدايش دولت در ميان آتنی‌ها، يک نمونه بسيار تيپيک از ساختن دولت به‌طور عام، را نشان می‌دهد؛ زيرا از يک طرف به شکل خالص انجام گرفت، بدون دخالت قهر خارجی يا داخلی (دوران کوتاه غصب توسط پيسيس‌تراتوس[٢] آثاری از خود بجا گذاشت)؛ از جانب ديگر، آن نمايشگر پيدايش يک شکل بسيار تکامل يافته دولت، يک جمهوری دمکراتيک، است که مستقيما از جامعه تيره‌ای بيرون می‌آيد؛ و بالأخره، ما به اندازه کافی با تمام جزئيات اساسی آشنا هستيم.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين کتاب توسط فردریک انگلس برشتۀ تحرير درآمده و بازنويسى آن با پاره‌اى تغييرات، از روى ترجمه فارسى مسعود احمدزاده انجام شده است.
يادداشت ۲: منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت رساله‌ای است از فریدریش انگلس به سال ۱۸۸۴. انگلس در این کتاب ماتریالیسم تاریخی را برای بررسی شکل‌گیری و تحولات خانواده و پدید آمدن دولت به کار می‌گیرد. کتاب تاقسمتی بر پایه یادداشت‌های کارل مارکس بر کتاب جامعه باستان اثر لویس مورگان نوشته شده است.
ترجمه فارسی این کتاب در ایران ابتدا به‌صورت خلاصهٔ کتاب توسط تقی ارانی در دهه ۱۳۱۰ و بعدها به‌طور کامل توسط دکتر خسرو پارسا انجام گرفته است. نکته جالب آن است که مدت‌ها نام مترجم آن به اشتباه مسعود احمدزاده ذکر شده بود. چون این کتاب مدت‌ها به‌صورت کتاب جلد سفید کپی می‌شد، صفحه اول نسخه اصلی که نام مترجم را داشت گم شده بود و صفحه دوم که مترجم، کتاب را به مسعود احمدزاده تقدیم کرده بود، ناشران را به این اشتباه انداخته بود.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- منظور اين است که فقط می‌توانستند به‌صورت کليانت Client در‌ آيند.
[٢]- در ٥٦٠ سال قبل از ميلاد، پيسيس‌تراتوس Pisistratus که از يک خانواده اشرافیِ بی خانمان شده برخاسته بود، قدرت را در دست گرفت و يک ديکتاتوری بر پا داشت. هر چند که سياست پيسيس‌تراتوس مواضع نجبای تيره‌ای را ويران کرد، ولی ساختمان سياسیِ دولت آتنی را به‌طور جدی تغيير نداد.



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

فریدریش انگلس، منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، ترجمهٔ خسرو پارسا، چاپ دوم، جامی، شابک ٩٦۴-۵٦٢٠-۴۵-٧. ‏