جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

سيمای پيامبر اسلام در آئينه تورات

از: خواجه بشيراحمد انصاری

سيمای محمد در آئينه كتاب مقدس


فهرست مندرجات

[کتاب مقدس][محمد]



[] سيمای پيامبر اسلام در آئينه تورات

در این شب و روزی كه از یكسو پیامبر بزرگ اسلام آماج حمله رسانه‌های گروهی غرب قرار گرفته و از سوی دیگر ادیانی كه جامه غربی بدان پوشانده‌اند تلاش دارد تا پرچم خود را با پشتوانه نیرومند مالی و سیاسی بر قله ادیان و اعتقادات شرق كوبیده و سرزمین باورهای آن‌ها را تسخیر نماید، در شرایطی این چنین لازم است تا رابطه میان ادیان سه‌گانه را بر جسته ساخته، پل گفت و شنود و دیالوگی میان ادیان ایجاد نموده و انسان‌ها را به‌هم نزدیكتر ساخت.

سخن از پیامبر اسلام در آئینه تورات و انجیل می‌تواند یكی از محور‌های مهم این گفتمان باشد كه ما به بهانه میلاد فرخنده نبوی، این بحث را آغاز می‌نماییم.

ما در این سه مقاله‌ای كه خواهیم نوشت، نخست كوشش می‌كنیم تا سیمای پیامبر را در آئینه تورات مشاهده نموده، سپس می‌آییم تا ببینیم كه انجیل‌ها در این باب چه می‌گویند و مقاله اخیر خویش را به انجیل برنابا تخصیص خواهیم داد كه از محمد رسول الله به بسیار صراحت یاد نموده است.

اسلام یگانه آئینی است كه خود را وارث شرعی و برحق همه رسالت‌های آسمـــانی می‌داند. ایمان به بیشتر از یكصد و بیست و چهار هزار پیامبری كه از آدم پیامبران گرفته تا خاتم آن‌ها در زمانه‌های مختلف و از بستر نژاد‌های گوناگون و جوامع متفاوت سر برآورده‌اند، ركن اصلی ایمان اسلامی بحساب می‌آید. از دیدگاه قرآن، دعوت همه پیامبران الهی اسلام خوانده می‌شود كه ریشه‌ها و ساقه‌های آن ژرفای تاریخ و پهنای جغرافیا را فرا گرفته است.

تداوم و تكامل، دو اصلی اند كه تمامی این رسالت‌ها را بهم پیوند می‌دهند. پیامبران پیشین راه را برای پیامبران بعدی هموار نموده و پسینیان بر دعوت گذشتگان مهر تأیید می‌گذاشتند. آخرین حلقه این سلسله و واپسین خشت این عمارت، وخشوری است كه از فراز كوه فاران بر بشریت فریاد زد و در سایه كعبه ایستاد و جهانیان را به‌سوی ایمان به همه انبیا دعوت نمود.

از دیر زمانی رسم بر این شده كه پیروان ادیان قبلی ادیان بعدی را به‌رسمیت نشناسند، طوری كه یهودی‌ها معتقد به انجیل نیستند در حالی كه مسیحی‌ها تورات را می‌پذیرند و باز یهود و نصاری هر دو در حالی كه قرآن را نمی‌پذیرند ولی مسلمان‌ها به پیامبران و كتاب‌های نخستین و دست نخورده آن‌ها اعتقاد دارند. اسلام صورت تكامل یافته و حلقه اخیر ادیان آسمانی بوده كه همه را بهم پیوند می‌دهد.

آن‌چه را گفته آمدیم، از مسلمات دینی مسلمانان به‌حساب می‌آید كه همه بر آنند. قرآن كریم خود در آیه ششم سوره (الصف) می‌فرماید: “عیسی پسر مریم گفت:‌ ای بنی اسراییل! من فرستاده خدا در میان شما هستم، و توراتی را كه پیش از من آمده است، تصدیق می‌نمایم، و به پیغمبری كه بعد از من می‌آید و نام او محمد است مژده می‌دهم”. حال این پرسش مطرح می‌شود كه آیا تورات و انجیل كنونی همین باور را تأیید می‌نمایند و یا اینكه تفاوتی در میان است؟

بازتاب سیمای پیامبر اسلام را در آئینه این كتاب‌ها چگونه می‌یابیم؟

در تورات از زبان موسیعلیه السلام نقل شده كه قبل از رحلت خویش گفته است:

كه: پرورگار از سینا آمد و در ساعر بر آن‌ها طلوع نمود و از فراز كوه فاران درخشیدن گرفت. او با ده هزار انسان دینمدار از استقامت جنوب و از سراشیبی كوه خودش وارد شد (كتاب تثنیه ٢:٣٣).

هنگام بررسی این متن لازم است تا بر سر چند نكته توقف نمائیم.

در اینجا تورات از سه موقعیت جغرافیایی سینا، ساعر و فاران حرف می‌زند. سینا در شمال كشور مصر موقعیت دارد كه تا هنوز به همان نام شناخته می‌شود و این همان موقعیت تاریخی‌ای است كه موسیعلیه السلام در آنجا مبعوث به رسالت شد. ساعر نام سسله كوه‌هایی است كه از جنوب و غرب بحر میت شروع و تا بیت اللحم (مكان ولادت عیسیعلیه السلام) امتداد می‌یابد (Dictionary of the Bible, John L. McKenzie, S. J. , p. ٧٨٣) (٢). اما فاران سلسله كوه‌هایی است كه در مكه مكرمه قرار گرفته و در ادبیات ما خیلی از آن نام برده شده است.

"سینا است که فاران است یارب چه مقام است این
هـر ذره خـاک مـن چـشــمی اســت تمـاشــا بیـن"

در تورات (سفر تكوین ٢۱: ۱۹-٢۱) آمده است: فاران همان مكانی است كه ابراهیمعلیه السلام همسر خویش‌هاجر و فرزندش اسماعیل را در آنجا گذاشته بود.

قرآن كریم هم در آیت ٣٧ سوره ابراهیم این مسئله را تصدیق می‌نماید. جایی كه ابراهیمعلیه السلام همسرش‌هاجر و فرزندش اسماعیل را گذاشته بود، مكه بود. پاراگراف (Genesis ٢۱:۱۹-٢٢) و (Genesis ۱٧:٢٠) و (Deuteronomy ٣٣:٢) و (Genesis ٢۱:۱٧-٢۱) در كتاب مقدس، اشارات صریحی به این مسئله دارد.

قرآن كریم باز در مورد همین سه موقعیت تاریخی و مهم ادیان سه‌گانه در سوره (التین) می‌فرماید: ”سوگند به انجیر و به زیتون و سوگند به كوه سینا و سوگند به این شهر دارای امنیت (مكه)”. نكته جالب دیگر در این متن همان عدد ده هزار زاهد (SAINT) است كه پس از ذكر فاران از آمدن آن‌ها یاد شده است. این شخصی كه ده هزار قدیس كه بمعنی چیزی بالاتر از انسان پرهیزگار است، او را همراهی مینمایند چه كسی بوده است؟ حضرت مسیح است و یا حضرت موسی؟ تعداد همراهان مخلص موسیعلیه السلام بر اساس آیت ۱۵۵ سوره اعراف قرآنكریم و برمبنای آیت ٢۴ سفر خروج تورات هفتاد نفر بوده وتعداد همراهان مخلص عیسیعلیه السلام بر مبنای آیت ۱٠ انجیل متی دوازده نفربوده‌اند؛ اما تعداد كسانی كه در فتح مكه شركت جسته و پا به پای پیامبر اسلام وارد مكه شدند، مراجع معتبر سیرت و تاریخ و حدیث تعداد شان را ده هزار نفر می‌خواند.

امام بخاری در كتاب مغازی و امام مسلم در كتاب صیام خویش تعداد صحابه‌ای را كه هنگام ورود به مكه پیامبر را همراهی می‌نمودند، ده هزار نفر خوانده‌اند.

نكته دیگری كه در این متن تورات برای ما مهم است همان تعاقب زمانی ظهور رسالت‌های سماوی در بستر اماكن سه گانه‌ای است كه تورات از آن‌ها یاد نموده است. خداوند از سینا آمد و در ساعر طلوع نمود و در فاران درخشیدن گرفت. در اینجا نخست از (سینا) یاد می‌شود، باز از (ساعر) و در اخیر از (فاران). مسئله جالب دیگری كه در این پیشگویی دیده می‌شود همانا استقامت ورود به این شهر است. كتابهای سیرت روایت میكنند كه در آنروز خالد بن ولید اولین فرماندهی بود كه از استقامت جنوب مكه و دقیقتر بگوئیم از راه (اللیط) كه در سمت جنوب آن شهر است مقاومت مشركان قریش را شكستانده و وارد مكه شد. اما نكته اخیر اینكه در این متن، كوه به انسانی كه وارد شهر می‌شود نسبت داده می‌شود (كوه خودش) كه اشاره به زادگاه دارد. اگر تورات حوادث بعدی را با زبان رمز و سمبول القا می‌كند همانطوری كه دانشمندان عهد قدیم معتقد اند؛ پس چه كسی می‌تواند زبان سمبولیكی فصیحتر و رمزی گویا تر از این در سراتاسر تورات برای ما نشان دهد؟

نكته جالب دیگری كه در تورات دیده می‌شود ذكر صریح و واضح اسم محمدعلیه السلام است. در پاراگراف شانزدهم فصل پنجم ترانه ترانه‌ها، عبارتی ذكر گردیده كه نطق عبری آن به حروف فارسی این طور است: “حكو ممتكیم فكلو محمدیم زیه دودی فزیه ریعی”. یعنی: (سخنش از شیرین ترین سخنها است، او محمد بزرگ است، او دوست محبوب و صادق من است‌ای دختران اورشلیم). لفظ (یم) كه در تورات پسوند لفظ (محمد) قرار گرفته در زبان عبری برای تعظیم بكار برده می‌شود. در توراتهایی كه همین اكنون در اسرائیل چاپ و تدریس می‌شود همین عبارت بهمین شكل خوانده می‌شود.

‌اما ببینیم كه این عبارت را در نسخه انگلیسی تورات چطور ترجمه نموده‌اند:

در فرهنگ واژه‌های تورات هم محمد ذكر گردیده ولی مشكل در این است كه گاهی می‌شود كه آفتاب حقیقت را با انگشت تعصب پنهان نمود. دانشمندان یهود استدلال می‌نمایند كه محمد در اینجا صفت است نه اسم. به این مفهوم كه محمد بمعنی (انسان ستوده شده) آمده است. غافل از اینكه بخش بزرگی از نام‌ها در همه فرهنگ‌ها و در تمامی جوامع بشری دارای معانی نیز می‌باشند. اسم (محمد) در پهلوی آنكه در زبان عربی بمعنی (ستوده شده) آمده است، ولی نام شخص هم می‌باشد. آیا همین مسیح (JESUS) در زبان عبری بمعنی (ناجی) نیست؟

در پاراگراف هژدهم فصل هژدهم كتاب تثنیه مطلبی آمده كه متن دقیق انگلیسی آن اینطور است:

یعنی: (من برای آن‌ها پیامبری را كه به تو شباهت دارد از میان برادران شان بر خواهم انگیخت. من سخن خود را در دهانش می‌گذارم و او هر چه را من امر می‌دهم برای‌شان خبر خواهد داد.)

با مطالعه این وعده الهی به موسیعلیه السلام این پرسش در ذهن خواننده، سر بلند می‌كند كه این كدام پیامبر است كه به موسیعلیه السلام شباهت می‌رساند. مسیحی‌ها اصرار دارند كه این خبر از آمدن عیسای مسیح بشارت می‌دهد. حال سوال دیگر پیدا می‌شود كه كدام خصوصیات عیسی و موسی را بهم شبیه ساخته است؟ موسی پیامبر قدرت بود و عیسی پیام آور مدارا. عیسی مجرد زیست و موسی ازدواج نمود. عیسی را پیروانش فرزند خدا می‌خوانند ولی موسی از چنین امتیازی برخوردار نیست. موسی بصورت نتیجه طبیعی رابطه زنا-زناشویی دو انسان بود ولی عیسی بدون پدر بدنیا آمده است. موسی ازدواج نمود و فرزند بدنیا آورد ولی عیسی چنین نكرد. موسی شریعت جدیدی برای بنی اسرائیل آورد ولی عیسی خود می‌گفت كه من آمده ام تا بر شریعت قبلی بیفزایم نه آنكه از آن بكاهم. موسی پیامبری مسلح و پیروز بود ولی عیسی در منتهای مظلومیت با این خاكدان وداع نمود. با مطالعه زندگی آن دو پیمبر اولوالعزم در می‌یابیم كه یگانه چیزی كه آن‌ها را بهم پیوند می‌دهد بنی اسرائیل بودن آن‌ها است و بس، امری كه از پیامبر وعده داده شده بر مبنای متنی كه از آن یاد كردیم منتفی شده است. شواهد و دلایل فراوانی وجود دارد كه موسی و محمدعلیهما السلام را همسان جلوه می‌دهد. همه نكاتی كه موسی و عیسی را متفاوت می‌سازد همین نكات موسی و محمد را كاملا شبیه می‌سازد.

حال بیایید ببینیم كه مصادر مربوط به انجیل خود چه می‌گویند. در فرهنگ لغات انجیل كه به‌نام (Collins Gem Dictionary of the Bible) شهرت یافته كه نویسنده آن (James L. Dow) می‌باشد، در مورد موسیعلیه السلام می‌گوید:

یعنی: یگانه مردی را كه در تاریخ می‌توان شبیه به او (موسی) یافت محمد است.

در دایرةالمعارف ادیان(The Encyclopedia of Religion) در زیر عنوان (Moses in Islam) آمده است:

یعنی: در زندگانی محمد چیز‌های زیادی را می‌یابیم كه یاد عقیده و سنت موسی را زنده می‌سازد.

اما یگانه تفاوت مهمی كه میان موسی و محمدعلیهما السلام ملاحظه می‌شود اینست كه عیسی از بستر بنی اسرائیل سر بر افرشته بود و محمد از میان عرب‌ها.

تورات می‌گوید كه خداوند از میان (برادران آن‌ها) پیامبری خواهد فرستاد. اگر هدف تورات عیسیعلیه السلام می‌بود پس باید این‌طور می‌گفت: “از میان خودشان” زیرا عیسیعلیه السلام از قوم بنی اسرائیل بوده و در اینجا روی سخن تورات متوجه بنی اسرائیل است. آنچه ادیان آسمانی سه‌گانه دنیا بدان اعتقاد دارند این است كه ابراهیمعلیه السلام دارای دو فرزند بود: اسماعیل و اسحاق.

طوری كه نسب عرب‌ها به اسماعیل می‌رسد و نسب یهود به اسحاق منتهی می‌شود. اسحاق و اسماعیل برادران هم بوده و فرزندان آن‌ها نیز به تعبیر مجازی برادر خطاب می‌شوند. سفر تكوین در فصل بیست و پنجم پاراگراف هفدهم این تعبیر مجازی را تأیید نموده است.

باز متن تورات می‌گوید كه من سخن خود را در دهان او می‌گذارم. برمبنای روایات فراوانی كه در اسلام وجود دارد، هنگامی كه فرشته وحی برای نخستین بار نزد پیامبر آمد، گفت: بخوان. پیامبر گفت: من خواننده نیستم. فرشته گفت: “بخوان به‌نام پروردگارت...” و به این شكل سخن خدا در دهان پیامبر گذاشته شد.

این بحث را رشته‌ای است طولانی و ما در اینجا بهمین قدر اكتفا نموده و تلاش خواهیم نمود تا در شماره آینده ذكر پیامبر اسلام را در انجیل‌ها مطالعه نمائیم.

سیمای پیامبر اسلام درآئینه انجیل: امروز ده‌ها انجیل در میان مسیحی‌های جهان رایج است. معروف ترین انجیل‌هایی كه در سه قرن نخست میلادی ظهور نمودند قرار ذیل اند: انجیل مرقس، انجیل متی، انجیل لوقا، انجیل یوحنا، انجیل توما، انجیل بولس، انجیل بطرس، انجیل فیلیبس، انجیل مصری‌ها، انجیل عبرانی‌ها، انجیل مریم، انجیل برناباس، انجیل كودكی یعقوب، انجیل مخلص، انجیل یعقوب، انجیل زادگاه مریم، انجیل نیقودیمس، انجیل بارثلمو، انجیل پروردگار، انجیل كمال، انجیل سری مرقس، انجیل یهودا، انجیل حقیقت، انجیل لوسیانوس، انجیل حواء، انجیل یوسف نجار وغیره.

دایرةالمعارف استندرد جهانی كتاب مقدس (International Standard Bible Encyclopedia) می‌گوید كه در پایان قرن اول میلادی هر كلیسا انجیل خاص خودش را داشته و اناجیل دیگر را برسمیت نمی‌شناخت. این مسئله تا پایان قرن چهارم میلادی دوام یافت تا آنكه كلیسای قسطنطنیه به استثنای چهار انجیل دیگر همه انجیل‌ها را تحریم نمود.

شگفت این‌كه در حالی كه این انجیل‌ها به عیسیعلیه السلام نسبت داده می‌شوند؛ ولی نویسندگان آن كســان دیگری انــد كـه در مورد خود آن‌ها و تاریخ نگارش انجیل‌های‌شان اختلافات فراوانی در میان مسیحی‌ها وجود دارد.

برخی از انجیل‌های چهارگانه پس از یك قرن از رحلت عیسیعلیه السلام نگاشته شده‌اند و جالب این‌كه در این انجیل‌ها از سلسه راویان، حرفی در میان نیست.

معروف‌ترین این انجیل‌ها همان چهار انجیلی اند كه در ابتدا از آن‌ها نام بردیم. مسیحی‌ها معتقدند كه انجیل متی را شخصی به‌نام متی (MATTHEW) كه از فرستادگان عیسیعلیه السلام بوده بزبان عبری نوشته است كه نسخه اصلی آن مفقود گردیده و معتبرترین نسخه‌ای كه از آن بجا مانده ترجمه یونانی آن است. انجیل مرقس را شخصی به‌نام مرقس (MARK)كه از شاگردان پال (PAUL) و خواهر زاده برناباس (BARNABAS) بود، تحریر نموده است. انجیل لوقا را طبیبی به‌نام لوقا (LUKE) نگاشته، و انجیل یوحنا را یكی از نمایندگان حضرت مسیح به‌نام یوحنا (JOHN) فرزند زبدی نگاشته است.

حال بیایید ببینیم كه این انجیل‌ها در مورد پیامبر اسلام چه می‌گویند:

در آیت بیست و ششم، بخش چهاردهم انجیل یوحنا آمده است:

یعنی: (ولی وقتی خدای پدر، “تسلی بخش” را به جای من فرستاد، منظورم همان روح مقدس است، او همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد؛ و در ضمن هرچه من به شما گفته‌ام، به یاد تان خواهد آورد). در اینجا شاید خواننده مسیحی استدلال نماید كه هدف از Holy Spirit ویا روح‌القدس همان فرشته معروف می‌باشد ولی اگر به آیت چهارم بخش اول انجیل یوحنا مراجعه نمائیم در می‌یابیم كه Spirit و یا روح در انجیل به‌معنی پیغمبر هم استعمال شده است. و مسئله دیگر این‌كه روح‌القدس قبل از ولادت عیسای مسیح آمده است. آیت‌های یازدهم، پانزدهم و شصت و هفتم بخش اول انجیل لوقا بیانگر ادعای ما است.

در آیت هفتم بخش شانزدهم انجیل یوحنا آمده است:

یعنی: ولی در حقیقت رفتن من به نفع شماست، چون اگر نروم، آن تسلی بخش كه روح پاك خدا است، نزد شما نخواهد آمد. ولی اگر بروم من او را نزد شما خواهم فرستاد.

نكته‌ای را كه در اینجا قابل تذكر می‌دانم اینست كه انجیل‌های انگلیسی لفظ یونانی (باراكلیتوس) را (COUNSELOR) و (COMFORTER) ترجمه نموده‌اند. حال بیایید ببینیم كه (باراكلیتوس) چه معنایی را افاده می‌كند. كلمه یونانی (باراكلیتوس) در اصل خود (بیركلیتوس) بود كه به‌مرور زمان و در اثر اشتباهاتی كه هنگام نسخ نمودن آثار خطی صورت می‌گیرد آن را به (باركلیتوس) تبدیل نمودند. لفظ نخستین، اصلی و درست این متن (بیركلیتوس) می‌باشد و (بیركلیتوس) در زبان یونانی بمعنی (محمد) آمده است.

در آیت‌های ۱٢ و ۱٣ و ۱۴بخش شانزدهم انجیل یوحنا آمده است:

یعنی: (بسیار چیز‌های دیگر دارم كه بگویم، ولی افسوس كه حال نمی‌توانید بفهمید. ولی وقتی روح پاك خدا كه سرچشمه همه راستی‌ها است بیاید، تمام حقیقت را به شما آشكار خواهد ساخت. زیرا نه از جانب خود، بلكه هرچه شنیده است همان را خواهد گفت. او از آینده نیز شما را با خبر خواهد ساخت.

او جلال و بزرگی مرا به شما نشان خواهد داد و با این كار باعث عزت و احترام من خواهد شد). این متن به چند نكته كلیدی اشاره دارد:

    ۱- او پس از رفتن مسیح می‌آید
    ٢- سر چشمه همه راستی‌ها است و جهان را به حقیقت رهبری می‌كند
    ٣- كتاب او عاری از سخن بشر است
    ۴- مسایل آنیده را پیش بینی می‌نماید
    ۵- حضرت مسیح را به بزرگی یاد نموده و او را از همه تهمت‌ها برئ می‌داند.
    حال بیایید ببینیم كه این پنج پیشگویی در مورد چه كسی صدق می‌نماید.

او پس از رفتن مسیح می‌آید: تاریخ، شهادت می‌دهد كه پیامبر اسلام یگانه پیامبر الهی است كه پس از عیسای مسیح و درست در سال ۵٧۱ میلادی به دنیا آمده است.

سرچشمه همه راستی‌ها است: او قبل از آن‌كه مبعوث شود به‌نام صادق و امین شهرت داشته و تاریخ بشر كدام دروغی را چه قبل از پیامبری و چه بعد از آن به‌نامش ثبت نكرده است.

كتاب او عاری از سخن بشر است: قرآن خود در آیت سوم و چهارم سوره نجم در این باره می‌فرماید: (او از هوای نفس خود حرفی بر زبان نمی‌آورد، آنچه می‌گوید چیزی جز وحی نیست كه بر او نازل می‌شود). از آینده شما را با خبر خواهد ساخت: اما اینكه از آینده حرف می‌زند، این هم در مورد پیامبر اسلام صدق می‌نماید. من در اینجا تنها از یك پیشگویی پیامبرص یاد می‌كنم. در این روز‌ها كه سخن از جنگ بر سر نفت؛ این ماده مخلوط با خاك كه آنرا طلای سیاه نیز نامند در حوزه نهر فرات (عراق) بر سر زبان‌ها است بیایید ببینیم كه پیشگویی پیامبر اسلام در مورد آن، چگونه بوده است.

كتاب‌های حدیث ازقبیل بخاری، مسلم، سنن ترمذی، سنن ابو داود، سنن ابن ماجه و مسند احمد كه از تدوین آن‌ها تقریبا یك هزار و دو صد سال می‌گذرد حدیثی را روایت نموده‌اند كه سیمای كنونی حوادث عراق را بازبانی سمبولیك به نمایش می‌گذارد. متن عربی این حدیث كه آنرا مسلم روایت نموده است این طور می‌باشد: “سَمِعْت رَسُول اللَّه صَلَّی اللَّه عَلَیهِ وَسَلَّمَ یقُول “ یوشِك أَنْ یحْسِر الْفُرَات عَنْ جَبَل مِنْ ذَهَب فَإِذَا سَمِعَ بِهِ النَّاس سَارُوا إِلَیهِ, فَیقُول مَنْ عِنْدَهُ لَئِنْ تَرَكْنَا النَّاس یأْخُذُونَ مِنْهُ لَیذْهَبَنَّ بِهِ كُلّه, قَالَ فَیقْتَتِلُونَ عَلَیهِ فَیقْتَل مِنْ كُلّ مِائَه تِسْعَه وَتِسْعُونَ”. و فی روایه أحمد: “فَیقْتَتِلَ عَلَیهِ النَّاسُ حَتَّی یقْتَلَ مِنْ كُلِّ عَشَرَه تِسْعَه”.

یعنی: من از پیامبر خدا شنیدم كه می‌گفت: نزدیك است كه فرات كوهی از طلا را آشكار سازد كه مردم با شنیدن خبر آن بسویش رو آرند.

كسانی كه در نزدیكی آن زندگی می‌كنند می‌گویند كه اگر دیگران را بگذاریم همه آن را با خود خواهند برد، او گفت:

بر سر آن می‌جنگند، پس از هر صد انسان نود و نه نفر آن‌ها كشته می‌شوند. (و بر اساس روایت احمد بن حنبل:) مــردم بــر ســر آن می‌جنگند تا آنكه از هر ده انسان نه نفر آن‌ها به قتل رسند). شاید خواننده‌ای بپرسد كه پیامبر چرا از عراق نام نبرده كه از فرات یاد نموده است. در پاسخ باید گفت كه عراق اسم جدیدی است و در آن زمانی كه این حدیث گفته می‌شد در آن زمان عراق كنونی جزء امپراطوری فارس بود. و از طرف دیگر این معمول است كه گاهی منطقه‌ای را به‌نام كوهی و یا نهری می‌شناسند و آن كوه و یا نهر برای آن منطقه (عَـلـَم) می‌شود.

اعتراض دیگر این خواهد بود كه چرا پیامبر نفط (نفت) نگفت كه طلا گفته است. در پاسخ باید گفت كه امروز همه نفت را به‌نام طلای سیاه می‌شناسند. من برای اثبات ادعای خود تنها از یك برنامه تلویزیونی و از یك كتاب نام می‌برم. كانال تلویزنی (THE HISTORY CHANNEL) كه در امریكا شهرت بزرگی دارد

برنامه‌ای را به‌نام (Empires of Industry: Black Gold: The Story of Oil)

یعنی: (امپراطوری صنعت: طلای سیاه، حكایت نفت) برای مدت پنجاه دقیقه در (DVD)‌ها ثبت نموده و همین اكنون به قیمت $۱۵/ ٠٣ به فروش می‌رساند. اما كتابی كه به‌عنوان شاهد می‌خواهم از آن نام ببرم كتاب (Black Gold Stranglehold: The Myth of Scarcity and the Politics of Oil) است كه توسط (Jerome R. Corsi) نگاشته شده و از طرف (Cumberland House Publishing) در ٣۵٦ صفحه چاپ شده است.

اعتراض سوم شاید این باشد كه چرا از (كوه طلا) نام برده شده است. من امروز قبل از آن‌كه این مقاله را بنویسم، به دوستی تلفون كردم كه در استخراج نفت دكتورا دارد. از او پرسیدم كه آیا درست است كه ذخیره‌های نفتی در زیر خاك به شكل كوه قرار گرفته‌اند، او گفت: بلی این كاملا حرف درستی است.

اعتراض چهارم شاید پیرامون نسبت كشته شدگان باشد.

حدیثی كه از طریق مسلم روایت شده تعداد كشته شدگان بر سر آن گنج را نود و نه فیصد خوانده و در روایت احمد و ابن ماجه این نسبت نود فیصد گفته شده است.

اینحا باید گفت كه اختلاف فیصدی كشته گان، بر كثرت آن‌ها دلالت می‌كند نه بر نسبت دقیق‌شان، همان‌طوری كه در زبان عربی و در متون قرآنی شواهدی برای اثبات این قاعده وجود دارد.

سخن جالب این‌كه امام النووی شارح صحیح مسلم قرن‌ها قبل گفته است كه این گنج طلا مخلوط با خاك می‌باشد. و از همه شگفت‌انگیزتر این‌كه امام بخاری این حدیث را در كتاب (فتنه‌ها) و در فصل (بیرون شدن آتش) آورده است.

از این‌كه لحظه‌ای خارج مسیر اصلی بحث رفتیم از خواننده عزیز پوزش می‌طلبیم و این تنها بخاطر آن بود كه خواستیم خصوصیت چهارم پیامبری را بشگافیم كه بنا بر متن انجیل پس از عیسیعلیه السلام آمده و از آینده خبر می‌دهد.

اما خصوصیت اخیر آن روح پاكی كه انجیل از آن حرف زده است اینست كه حضرت مسیح را به بزرگی یاد می‌كند. محمد فرزند عبدالله پیامبری بود كه حضرت مسیح را به بزرگی یاد نموده و او را از همه تهمتها برئ می‌دانست. قرآن كریم در آیت چهل و پنجم سوره آل عمران، از عیسیعلیه السلام این چنین سخن می‌راند: ( آن‌گاه كه گفتند فرشتگان‌ای مریم هر آئینه خدا بشارت می‌دهد ترا به فیضی از جانب خود كه نام او مسیح؛ عیسی پسر مریم است، با آبرو در دنیا و آخرت و از نزدیكان پرورگار). آنچه گفته آمدیم مجملی از یك مبحث مفصل است كه خدا كند روزی بیشتر بر سر آن كار شود.

انجیل برنابا: روایتی كه ناخوانده ماند

اسم او یوسف و لقبش برنابا و یا برناباس بوده كه نامی بزرگ در فرهنگ مسیحی بشمار می‌رود. برنابا بمعنی فرزند نصیحت و تسلیت آمده است. او یكی از اركان اصلی دعوت مسیحیت نخستین بشمار رفته و مورد احترام همه مسیحیان دنیا است. برنابا یكی از یاران حضرت مسیح می‌باشد. مرقس و یا (MARK) كه صاحب انجیل معروف مرقس بوده و همه مسیحیان جهان به كتابش اعتقاد دارند، برادر زاده برنابا می‌باشد. در انجیل و خصوصا در كتاب (اعمال رسولان) از برنابا ذكر فراوانی رفته است. در آیت دهم، فصل چهارم رساله پولس رسول به كولسیان آمده است:” و مرقس عموزاده برنابا كه در باره او حكم یافته اید هرگاه نزد شما آمد او را بپذیرید”(۱٠). در آیت ٣٦، باب چهارم كتاب اعمال رسولان، آمده است: “و یوسف كه رسولان او را برنابا یعنی ابن البوعظ لقب دادند مردی از سبط لاوی و از طایفه قبرسی، زمینی را كه داشت فروخته قیمت آن را آورد و پیش قدم‌ها رسولان گذارد”(۱۱). در آیتهای اول و دوم باب سیزدهم كتاب اعمال رسولان آمده است: “و در كلیسایی كه در انتیاک بود انبیاء و معلم چند بودند. برنابا و ... چون ایشان در عبادت خدا و روزه مشغول بودند، روح‌القدس گفت برنابا و سولس را برای من جدا سازید از بهر آن عمل كه ایشان را برای آن خوانده‌ام” (۱٢). پس از آن‌كه مسیحیت و امپراتوری روم یكی در دیگری مدغم شده و بر همدیگر تأثیر متقابل گذاشتند، پیروان برنابا نتوانستند به‌صورت سازمان یافته عمل كنند. پس از آن كوشش فراوانی از سوی گروه‌های دیگر مسیحی صورت گرفت، تا آن‌ها را پراگنده ساخته و كلیسا‌ها و كتاب‌های‌شان را نابود سازند.

انجیل برنابا تا سال ٣٢۵ میلادی در كلیساهای اسكندریه مورد پذیرش بود و قرائت می‌شد. در سال ٣٢۵ (شورای نیسن) انعقاد یافت و فرمان داد كه همه انجیل‌هایی كه بزبان عبری اند باید نابود شوند.

در آن زمان فرمانی صادر شد و جزای كسانی را كه در خانه‌های شان این انجیل‌ها پیدا می‌شد، كشتن اعلام نمود. از لابلای اسناد و وثایقی كه در دست است می‌توان پیش‌بینی نمود كه انجیل برنابا در قرن اول و دوم مسیحی مورد استفاده عمومی بوده است. ایرانیوس (۱٣٠-٢٠٠) در نامه‌ای كه در دفاع از یكتا پرستی و در مخالفت با (پال رسول) كه‌اندیشه بت پرستانه روم و فلسفه افلاطونی را وارد مسیحیت نموده بود، نگاشت، برای تأیید افكار خویش از انجیل برنابا نقل قول‌هایی نموده است.

پاپ در سال ٣٨٣ میلادی نسخه‌ای از انجیل برنابا را در كتابخانه شخصی خویش گذاشت كه تا قرن‌های متمادی در آنجا ماند.

با آن‌كه برنابا مورد احترام همه مسیحیان جهان است ولی انجیلی كه از او به یادگار مانده است، مورد اختلاف مسیحیان كنونی می‌باشد. نخستین نسخه یافت شده این انجیل به زبان ایتالیایی بود كه در سال ۱٧٠۹ توسط كریمر، مشاور پادشاه پروس كشف شد. این انجیل بالآخره در سال ۱٧٣٧ همراه با كتابخانه آن مشاور به دربار پادشاهی ویانا انتقال یافت. این قدیمی ترین نسخه انجیل برنابا می‌باشد كه تا همین اكنون در ویانا محفوظ مانده و اساس ترجمه‌های مختلفی قرار گرفته است.

در اوایل قرن هژدهم میلادی نسخه اسپانوی این انجیل پیدا شد كه قصه جالبی داشت. می‌گویند كه راهبی به‌نام فرامینو نامه‌هایی از ایریانوس را یافته بود كه انجیل برنابا را اساس قرار داده و بر (پال رسول) خرده گرفته بود. غریزه حب استطلاع فرامینو را وادار می‌سازد تا در جستجوی این انجیل بیفتد. سالها می‌گذرد و قضا بر این می‌رود كه فرامینو یكی از مقربان درگاه (پاپ سكتس پنجم) (۱۵٨۵-۹٠) شود. او روزی در دفتر پاپ بود كه چشمش به انجیل برنابا افتاد. فرامینو سپس انجیل مذكور را میان لباس‌های خویش پنهان نموده و با خود بیرون كشید. امروز با آن‌كه انجیل برنابا در كلیسا یافت نمی‌شود ولی آن را می‌توان در موزیم‌ها، آرشیف‌ها و كتابخانه‌های مشهور دنیا یافت. نویسنده این سطور ترجمه انگلیسی این انجیل را كه (THE GOSPEL OF BARNABAS) نام دارد، از كتابخانه دانشگاه بركلی به‌دست آوردم.

نسخه انگلیسی این انجیل كه نود و نه سال قبل از طرف دانشگاه آكسفورد به چاپ رسیده بود، امروز در موزیم بریتانیا و كتابخانه كانگرس هم دیده می‌شود.

در این مقاله به بخش‌هایی از انجیل برنابا اشاره خواهیم نمود تا ببینیم كه این انجیل در مورد پیامبر اسلام چه می‌گوید.

انجیل برنابا در فصل سی و ششم خود می‌گوید: یعنی: (به‌جز رسول الله دیگر همه پیامبران آمدند، زیرا خداوند می‌خواهد تا من، راه را برایش هموار سازم).

در فصل چهل و سوم آن آمده است:

یعنی: (برای تان می‌گویم كه پیامبران دیگر نشانه رحمت خدا تنها برای یك ملت بوده‌اند و از همین لحاظ پیام شان از مرزهای مردمی كه بسوی آن‌ها فرستاده شده بودند، تجاوز نمی‌كرد. اما وقتی كه رسول الله می‌آید خداوند برایش چیزی را می‌دهد كه حیثیت مهر دستش را دارد. پس او برای آن ملتهایی كه عقاید او را می‌پذیرند رهایی و رحمت را به ارمغان می‌آورد. او برای مقابله با ستم پیشگان با قوت عمل می‌كند و پرستش بتها را از میان بر می‌دارد تا شیطان را نفرین كند).

در فصل سی و نهم این انجیل آمده است:

یعنی: (زمانی كه آدم بر سر پاهای خویش ایستاد؛ مشاهده نمود كه در هوا نوشته‌ای چون آفتاب می‌درخشد كه می‌گوید: لا اله الا الله محمد رسول الله). باز در همین فصل آمده است كه: (آدم در برابر خدا تضرع نموده گفت: خداوندا!

این سخنان را بر ناخن‌های انگشتانم بنویس. خداوند بر انگشتان شصت او این نوشته را گذاشت. در شصت دست راست او نگاشته شد كه (لااله الا الله) ودر ناخن شصت دست چپ او نوشته شد (محمد رسول الله). سپس انسان نخست این كلمات را با مهربانی پدرانه‌ای بوسیده و بر چشمان خویش مالیده و گفت: (مبارك باد روزی كه او به دنیا می‌آید).

در فصل چهل و یكم آن حكایت بر آمدن آدم از جنت چنین بیان شده است:

یعنی: (خداوند خود را از نظر پنهان داشت و فرشته میكائیل آن‌ها را از بهشت بیرون راند. هنگامی كه آدم بر می‌گشت متوجه شد كه در بالای دروازه (دروازه بهشت) نوشته شده است كه: لااله الا الله محمد رسول الله).

در فصل چهل و چهارم انجیل برنابا، حضرت مسیح این‌طور می‌گوید:

یعنی: (چقدر خجسته است زمانی كه او به این دنیا می‌آید. سخنم را بپذیرید كه من بسان دیگر پیامبران او را دیدم و در برابرش عرض احترام نمودم. خداوند از روح خویش برای آن‌ها نبوت بخشیده است.

وقتی كه من او را مشاهده كردم روح من سرشار از تسلیت شده و گفتم:‌ ای محمد خداوند یارت باد و خداوند مرا شایسته آن بداند تا بند كفشهایت را باز نمایم). در پایان این بحث یك نكته را قابل تذكر می‌دانم و آن اینكه روزی با گروهی از دعوتگران مسیحی با استناد به (كتاب مقدس) صحبت می‌كردم. یكی از ایشان گفت: شما كه به این كتاب عقیده ندارید پس چرا بر مبنای آن استدلال می‌نمائید؟ برایش گفتم كه حرف شما كاملا درست است ولی بخاطر آنكه قناعت شما را حاصل كرده باشم مجبور هستم تا از چیزی دلیل آورم كه شما بدان اعتقاد دارید. آنكه اصلا به وجود خدایی اعتقاد ندارد نمی‌توان آیات قرآن را برایش دلیل آورد و همین طور كسانی كه معتقد به نبوت پیامبر آخر الزمان نیستند باید در جهت اثبات ادعای خویش از ادله و براهینی استفاده نمود كه در كتاب‌های (مقدس) از آن ذكر به عمل آمده است.

یك نكته دیگر را می‌خواهم بیفزایم و آن اینكه تورات و انجیل و انجیل برنابا با آن‌كه تحریف شده‌اند، ولی این را نمی‌توان انكار نمود كه جرقه‌هایی از حقیقت تا هنوز در لابلای صفحات آن‌ها چشمك می‌زند، ولی ما بعنوان مسلمان تنها آن بخشی را می‌توانیم تأیید نماییم كه با متون مقدس ما سازگاری دارد.

آن‌چه یاد آور شدیم صورت بسیار فشرده بحث مفصلی است كه تقدیم خواننده عزیز گردید. امیدواریم تا در آینده فرصت تحقیق بیشتری در این زمینه مهیا شود.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدی خراسانی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-


[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها