جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

بحران دیپلماسی‏ ایران و پیامدهای آن

از: دکتر پرویز ورجاوند

بحران دیپلماسی‏ ایران و پیامدهای آن

(افغانستان از حماسه تا فاجعه)


فهرست مندرجات

[اشغال افغانستان]


افغانستان از حماسه تا فاجعه‏ مروری دیگر بر چگونگی اشغال نظامی‏ افغانستان بوسیله اتحاد شوروی براساس اسناد سری و گزارش‏‌های‏ فرمانده نیروهای‏ شوروی در افغانستان‏ نوشته: دکتر پرویز ورجاوند بخش شانزدهم‏ در نوشته‏‌های پیشین در مورد چگونگی‏ لشگرکشی شوروی به افغانستان و اشغال آن کشور و نبرد همه‏‌جانبۀ مجادهدین با ارتش عظیم شوروی با استفاده از منابع مختلف سخن گفتیم. از آنجا که این‏ رویداد از اهمیّت بسیار برخودار است، ضروری‏ به‏نظر می‏رسد که علاقمندان با این سلسله نوشته‏‌ها از مهم‏‌ترین سندها در پیوند با آن آگاهی یابند. از این‏رو لازم دیدم در دو مقاله چکیدۀ آنچه را در کتاب‏ «ارتش سرخ در افغانستان» به قلم فرماندۀ نیروهای‏ اتّحاد شوروی براساس اسناد محرمانه و خیلی‏ سرّی که برای اوّلین‏بار انتشار یافته آورده شده است‏ به آگاهی برسانم. در این کتاب مهم‏‌ترین نکات‏ مطرح شده در مذاکرات دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتّحاد شوروی و تصمیم‏های گرفته شده دربارۀ افغانستان و مذاکرات‏ آن‌ها با رهبران کمونیست افغانستان و دستورهای‏ صادر شده در این زمنیه عنوان گشته است. اینها اسنادی است که فقط فردی چون فرماندۀ سپاه‏ شوروی در افغانستان می‏‌توانسته بدان دسترسی‏ داشته باشد. بوریس گرومف ژنرال ارتش اتّحاد شوروی از زمان حضور نیروهای اشغالگر شوروی‏ در سال ۱۹٧۹ در افغانستان در سه مرحله از نقش‏‌آفرینان و فمراندها آن ارتش در افغانستان‏ بوده است. او نخست در ژانویه سال ۱۹٨٠ چند روز پی از استقرار نیروهای شوروی در افغانستان‏ از سوی وزیر دفاع به سمت رئیس ستاد لشگر ۱٠٨ مستقر در کابل منصوب می‏شود. در پاییز آن سال به‏ فرماندهی لشگر ۵ گارد موتوریزه که در پایگاه‏ هوایی شیندند مستقر بود ارتقا می‏یابد. او در بیشتر درگیری‌های خونین شرکت فعّال داشت و در پایان‏ سال ۱۹٨۱ پس از یک دوره بیماری یکماه و نیمه و بستر بودن و به تاشکند فراخوانده می‏شود. سپس در ٢٣ فوریۀ ۱۹٨۵ با اوج گرفتن جنگ به‌عنوان‏ نمایندۀ خاصّ ریاست ستاد ارتش و مسئول گروه‏ نمایندگان ریاست کلّ ستاد ارتش در افغانستان‏ تعیین می‏شود. در این سمت مسئولیّت هماهنگی‏ فعّالیت‌های سپاهیان شوروی و ارتش افغانستان در اجرای عملیّات به او واگذار می‏شود. این مأموریّت‏ تا چهارم آوریل ۱۹٨٦ ادامه می‏یابد و در آن روز کابل را به جانب مسکو ترک می‏کند. گرومف در ۹ مه ۱۹٨٧ درجۀ سرلشگری‏ می‌گیرد و براساس ابراز علاقۀ قبلی خود در همان‏ ماه در مقام فرمانده کلّ سپاه چهلم به افغانستان‏ بازمی‏گردد. نکتۀ جالب آن‏که در موقع ابلاغ این‏ مقام به او، ترتیب ملاقاتش با«لو کیانف» (صدر هیأت رئیسۀ شورای عالی شوروی و دبیر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتّحاد شوروی) داده‏ می‏شود. شخصیّت مزبور در ملاقاتش با او اشاره‏ می‏کند که موضوع بیرون بردن ارتش شوروی از افغانستان در دست مطالعه است و تهیّۀ مقدّمات و اجرای آن به‏عهدۀ او که سابقۀ لازم را در افغانستان‏ دارد واگذار می‏شود. در آن زمان تعداد نیروهای‏ تارتش شوروی در افغانستان به‏ ٠٠٠/۱٢٠ نفر افزایش یافته بود. گرومف در بحرانی‏ترین شرایط مسئولیّت مزبور را برعهده می‏گیرد و تا فوریۀ ۱۹٨۹ که کار بیرون آوردن نیروهای به انجام می‏رسد در آن سمت باقی می‏ماند. گرومف که پس از آن به‏ معاونت وزیر دفاع شوروی می‏رسد، به‏دلیل آگاهی‏ از تمام تصمیم‏ها دربارۀ جنگ و مذاکرات سیاسی‏ مربوط به آن و داشتن نقش کلیدی در صحنه‏های‏ نبرد و طرّاحی نقشه‏ها و... در کتاب کم‏نظیر خود اطّلاعات بسیاری به‏دست می‏دهد و از نکات مهّمی‏ پرده برمی‏دارد که می‏کوشیم در دو سه نوشتۀ پی‏درپی چکیدۀ آن‌ها را به آگاهی برسانیم.


[] اهمیّت افغانستان برای شوروی

گرومف در آغاز کتاب دربارۀ اشغال نظامی‏ افغانستان و اهمیّت این کار می‏نویسد: «...گسیل‏ یگانهای رزمی در اواخر سال ۱۹٧۹ به افغانستان‏ یکی از نقاط عطف سیاست خارجی اتّحاد شوروی‏ طیّ تمام سالیان پس از جنگ کبیر میهنی‏ [جنگ دوم‏] به‏شمار می‏رود. آنانی‏که خود در نشست‏های دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب‏ کمونیست اتّحاد شوروی پیرامون بررسی وضعیّت‏ در افغانستان تصمیم‏گیری شد؟ آن هنگام‏ برپایۀ کدامین معیارها اوضاع پدید آمده در افغانستان‏ ارزیابی می‏گردید؟چه کسی در نهایت امر گناه‏ کشته شدن هزاران نظامی شوروی را که نه به‏ خواست خود، خویشتن را در سرزمین بیگانه یافتند و در نبردهای سهمگین رزمیدند، به گردن دارد؟ ... کشور ما ویژگیهای خودش را دارد. یکی از این‏ ویژگیها اینست که چهرۀ واقعی رجال سیاسی و دولتمردان تنها پس از مرگ آنان،آنهم پس از سالیان‏ دراز روشن می‏گردد... بر این بنیاد می‏توانیم‏ پیش بینی نماییم که راز سر به مهر اتّخاذ تصمیم‏ مبنی بر اعزام سپاهیان شوروی به افغانستان را ما به‏ این زودیها نخواهیم دانست... به پندار من، اسناد برگرفته از آرشیو دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی‏ حزب کمونیست اتّحاد شوروی پیشین که برای‏ نخستین بار در این کتاب چاپ می‏گردند،به‏ تبصره‏ها و تفسیرهای بیشتری نیاز دارند...»[۱]

«... رژیم تازۀ کابل محکوم به پیروزی بوده و حق نداشت با حکومت نظر به دلایل زیر وداع‏ گوید:انقلاب در هیچ کشوری تا زمانی که اتّحاد شوروی وجود داشت، نمی‏توانست ناکام گردد. این امر به نوبۀ نخست شامل حال کشورهای هم مرز با اتّحاد شوروی می‏گردید... پشتیبانی از حکومت کابل،به رهبران شوروی امکان‏ می‏بخشید تا همزمان به چندین هدف دست یابند. ایالات متّحدۀ آمریکا با تحمّل شکست در ایران، درصدد یافتن هم پیمان تازه‏ای به جای آن در آسیا بود. افغانستان می‏توانست در صورت سیر موفقیّت‏آمیز حوادث به چنین هم پیمانی مبدّل‏ گردد.برخی از گامهای محمّد داود دلالت بر آن‏ داشتند که تلاشهای ایالات متّحده مبنی بر تحکیم‏ مواضعش در خاورمیانه نزدیک به موفقیّت‏ است... آنچه را که درآوریل ۱۹٧٨ روی داد [کودتای کمونیستی در افغانستان‏]، می‏توانستیم‏ به مثابۀ پیروزی استراتژیک اتّحاد شوروی در منطقه‏ ارزیابی کنیم... به رغم آنکه در مقایسه با ایالات‏ متّحده، اتّحاد شوروی در ایران مواضع‏ مستحکم‏تری داشت، با سرنگونی رژیم شاه و استقرار حکومت جدید، گسترش بنیادگرایی‏ اسلامی تهدید جدیدی برایش به شمار می‏رفت. اندیشه‏های پان اسلامیسم(اتّحاد جهان اسلام)در آینده می‏توانست از پشتیبانی چشمگیری در جمهوریهای آسیای مرکزی شوروی برخوردار گردد. افغانستان انقلابی در وضعیّت پدید آمده، دیوار ستبری در برابر رخنۀ این اندیشه‏ها گردیده‏ بود.»[٢]


[] جلسۀ دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی در ۱٧ مارس‏ در مسکو

در پی خیزش مردم هرات در ۱۵ مارس ۱۹٧۹ و پیروزی‌های چشم‏گیر آن، در ۱٧ مارس دفتر سیاسی با حضور: گرومیکو-کریلینکو، مارشال‏ اوستینف (وزیر دفاع)، آندریف (رئیس ک.گ.ب) آلکسی کاسیگین (نخست‏وزیر) و پائومساریف‏ (مسئول شعبۀ روابط بین‌الملل حزب) تشکیل‏ گردید. نخست گزارش اوضاع افغانستان براساس‏ گفته‏‌های مستشار ارشد نظامی و کاردار سفارت‏ شوروی در افغانستان بوسیلۀ گرومیکو مطرح‏ گردید:

«باندهای خرابکاران که از قلمرو پاکستان رخنه‏ کرده و نه تنها به کمک دولت پاکستان، بلکه چین و هم ایالات متّحدۀ آمریکا و ایران آموزش دیده و مسلّح گریده‏اند، در هرات راه سرکشی پیش‏ گرفته‏اند... آندروپوف: بر پایۀ اطّلاعات به دست‏ آمده ما می‏دانیم که بیش از سه هزار شورشی از پاکستان به افغانستان فرستاده خواهند شد که عمدتا متشکّل از متعصّبین مذهبی از ماین مردمند.»

در جریان گفتگوها قرار می‏شود که از نظر تجهیزات نظامی و فرستادن گندم، یاری‌هایی داده‏ شود. کاسیگین دربارۀ فوریّت فرستادن آن‌ها اصرار دارد و اوستینف وزیر دفاع قول می‏دهد که این کار را در کوتاهترین زمان انجام دهد. او می‏گوید ما آمادگی داریم که طیّ سه شبانه‏روز نیروی لازم را به‏ افغانستان گسیل داریم. کیریلینکو اظهار می‏‌دارد: «... باید به تره‌کی تأکید کنیم که هرگاه کار به اعزام‏ سپاهیان ما بکشد، آنگاه حلّ این مسئله به زمینه نیاز دارد. ما نمی‏توانیم بدون درخواست حکومت‏ افغانستان نیروهای خود را اعزام نماییم... افزون‏ بر آن لازم است به تره کی گفته شود که تاکتیک خود را عوض نمایند. تیرباران، شکنجه و اعمالی از این‏ دست را نمی‏توان در مقیاس گسترده به کار گرفت... باید به تره‌کی با قاطعیّت گفته شود که‏ نباید دست به عمل غیر مجاز بزنند.»[٣] سرانجام در این جلسه به جمع‏بندی زیر می‏رسند:

    - فرستادن صد هزار تن گندم، افزایش بهای گاز از ۱۵ روبل به ٢۵ روبل.

    - مذاکرۀ کاسیگین با تره‌کی و شنیدن این که‏ خواسته‌ای آن‌ها چیست.

    - گنجاندن‏‌بندی در توافقنامه مبنی بر اظهار نگرانی از مداخلات پاکستان، ایران، آمریکا و چین‏ در امور داخلی افغانستان.

    - اندیشیدن به اینکه در پاسخ اعتراض دیگر کشورها به شوروی در صورت اعزام نیرو چه باید گفته شود.

    - دادن اجازه به وزارت دفاع برای مستقر کردن‏ دو لشگر در مرز افغانستان.


[] تماس تلفنی کاسیگین با تره‌کی

پیرو جلسۀ دفتر سیاسی، کاسیگین مأمور می‌‏شود با تره‌کی دربارۀ اوضاع افغانستان مذاکره‏ کند و برخی از تصمیم‏‌های گرفته شده را به آگاهی‏ او برساند. این گفت و گو بوسیلۀ مترجم انجام‏ می‏‌شود. تره‌کی در پاسخ کاسیگین می‏‌گوید: اوضاع خوب نیست، رو به خرابی دارد. سپس برای‏ توجیه شکست رژیم خود در هرات اشاره می‏‌کند که ماجرای آنجا بر اثر حضور ۴٠٠٠ نفر نظامی‏ ایرانی که با لباس شخصی فرستاده شده‏‌اند صورت‏ گرفته که در نتیجه تمام لشگر ۱٧ پیاده، واحدهای‏ توپخانه و دفاع هوایی در اختیار شورش‌کنندگان‏ قرار دارد. (صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر صفحۀ ۱٢٣ جلد دوم گفتۀ تره‌کی را به شدّت رد کرده و آن را «بی‏حیایی» دولت دانسته‏ است). سپس کاسیگین نظر تره‌کی و پیشنهاد او را می‏پرسد. تره‌کی بی‏پروا می‏گوید: «خواهش‏ می‏کنیم که شما به ما کمک‌های عملی، انسانی و تسلیحاتی کنید». کاسیگین به دشوار بودن این کار و انعکاس جهانی آن اشاره می‏‌کند و تره‌کی در نهایت درماندگی می‌‏گوید: «تمنا می‏‌کنم، کمک‏ کنید». او در مقام رهبر انقلاب راه کمک نظامی را برای دور ماندن از چشم مردم و جهانیان چنین‏ پیشنهاد می‏‌کند: «من پیشنهاد می‏‌کنم... به روی‏ تانک‌ها و هواپیماهای خود، علایم افغانی بزنید. هیچ کس چیزی نخواهد دانست. نیروها را باید از جانب تور غندی و کابل به هرات سوق داد.... هرگاه شما سربازانتان را به کابل بفرستید و آن‌ها از کابل به هرات فرستاده شوند، به عقیدۀ ما هیچ‏‌کس چیزی نخواهد دانست. همه فکر خواهند کرد که آن‌ها سربازان دولتی افغانی‏اند».

کاسیگین می‏‌کوشد به او بقبولاند که با فرستادن‏ جنگ افزار، او و یارانش دست به گردآوری نیرو بزنند ولی تره‌کی می‏‌گوید که امکان تربیت کادر برای این کار وجود ندارد و فرصت از دست‏ می‏رود. کاسیگین در پاسخ می‏گوید «صدها افسر افغانی در اتّحاد شوروی دوره‏های آمادگی را گذرانده‏اند؛ این همه افسر کجایند؟» تره‌کی‏ می‏گوید: «بیشترشان مسلمانان ارتجاعی‏اند، به آنان‏ نمی‏‌توانیم تکیه کنیم، به آن‌ها اعتماد نداریم». کاسیگین با تره‌کی به چانه‏زنی می‏پردازد که ما با فرستادن هواپیما، تانک، زره‏پوش و خمپاره شما را تقویت می‏کنیم، شما هم از جوانان، دانشجویان و کارگران نیرو فراهم کنید. ولی پاسخ تره‌کی آن‏ است که: «طبقۀ کارگر در افغانستان بسیار کوچک‏ است»و جمع‏آوری و تربیت جوانان و دیگران وقت‏ می‏خواهد. کاسیگین درباره کمک‌هایی که در دفتر سیاسی روی آن تصمیم گرفته شده و از جمله‏ فرستادن گندم و بالا بردن قیمت گاز تکیه می‏کند ولی تره‌کی با التماس می‏گوید «خیلی خوب، امّا بیایید دربارۀ هرات صحبت کنیم». کاسیگین بار دیگر می‏پرسد شما نمی‏توانید چند لشگر از میان‏ پشتیبانان خود فراهم آورید؟تره‌کی با ناراحتی‏ می‏گوید: «ما کادرهای افسری نداریم. پاکستان‏ هم افراد و افسران خود را به لباس افغانی‏ می‏فرستد. چرا اتّحاد شوروی نمی‏تواند ازبک‌ها، تاجیک‌ها و ترکمن‌ها را به لباس غیر نظامی بفرستد؟ هیچکس آن‌ها را نخواهد شناخت... ما می‏خواهیم که شما تاجیک‌ها، ازبک‌ها و ترکمن‌ها را برای راندن تانک‌ها نزد ما بفرستید، زیرا کلیّۀ این‏ اقوام در افغانستان شناخته شده هستند. اگر جامۀ افغانی بپوشند و نشانه‏های افغانی به آنان زده شود، هیچ کس نخواهد دانست. به نظر ما این کار بسیار آسان است. نظر به تجربۀ پاکستان دیده می‏شود که‏ این کار بسیار آسان است. »کاسیگین که اوضاع را تا به این حد ناجور نمی‏دانست برای آنکه پاسخ‏ صریح دایر بر فرستادن نیرو ندهد و او را وادار به‏ تلاش برای جمع کردن افراد کند در پاسخ می‏گوید: «البتّه شما مسأله را دست‏کم می‏گیرید. این یک‏ مسئلۀ بسیار پیچیدۀ سیاسی و بین‌المللی است. ما بار دیگر راجع به آن مشورت می‏‌کنیم و به شما پاسخ می‌‏دهیم».

این گفت و شنود تلفنی حسّاس میان‏ نخست‏‌وزیر اتّحاد شوروی و رییس جمهوری‏ (رهبر انقلاب مارکسیستی) افغانستان نکات بسیار مهمّی را روشن می‏‌سازد، از جمله این که:

۱- آنچه کمونیست‏های افغانستان از آن‏ به عنوان «انقلاب ثور» یاد کرده‏اند، چنان که در نوشته‌‏های پیشین اشاره داشتیم، چیزی جز یک‏ کودتای حمایت شده و طرح‏ریزی شده از سوی‏ نیروهای امنیّتی شوروی نبوده است و نیز اینکه این‏ رویداد از آغاز تا انجام از حمایت مردم بی‏بهره بوده و حتّی بیشتر کسانی که تربیت شدۀ دانشگاههای‏ شوروی بودند (مانند اکثریّت افسران جوان) آن را نپذیرفته و در برابر آن قرار گرفته‏اند.

٢- تره‌کی آدمی کم‏سواد، با شخصیّتی پست و ناتوان از نظر رهبری بوده و از هیچ تلاشی برای‏ حفظ موقع و مقام خود فروگذار نمی‏کرده، حتّی‏ التماس به نخست‏‌وزیر شوروی.

٣-فرستاند نیروهای پاکستانی به افغانستان‏ که در سالهای نبرد و بویژه از زمان خلق طالبان‏ پدیده‏ای چشمگیر در رویدادهای افغانستان‏ مطرح بوده تا جایی که تره‌کی از کاسیگین‏ می‏خواهد از الگوی پاکستان برای فرستادن سرباز به افغانستان استفاده کند.

روز بعد: کاسیگین پس از مذاکره با تره‌کی بار دیگر جلسۀ دفتر سیاسی را تشکیل می‌‏دهد و نتیجۀ گفت و گوهایش با تره‌کی را به آگاهی اعضا می‏رساند. از متن صورتجلسه چنین برمی‏آید که‏ هیچ یک از مقامهای عالیرتبۀ شوروی اوضاع را تا آن‏ اندازه آشفته نمی‏دانسته است. در واقع همۀ آن‌ها از این که دولت انقلابی افغانستان حتّی از گردآوری یک‏ لشگر متوسّط که با سلاح‌های فرستاده شده از شوروی تجهیز شود عاجز باشد، شگفت‏زده‏ می‏شوند. آندروپف با ناراحتی می‏گوید:

    «... ما تعالیم لنین را دربارۀ وضعیّت انقلابی‏ می‏دانیم. از کدام وضعیّت انقلابی می‏توان در افغانستان سخن گفت؟آنجا هیچ وضعیّتی وجود ندارد. از این‏رو فکر می‏کنم ما تنها می‏توانیم انقلاب‏ را در افغانستان به زور سر نیزۀ خود نگهداریم و این‏ کار برای ما قابل قبول نیست. ما نمی‏‌توانیم خود را در چنین مخاطره بیفکنیم».[۴]

گرومیکو، در تأیید نظر آندروپف، به‏ واکنش‏های جهانی در قابل فرستادن نیرو اشاره‏ می‏کند و آن را خلاف منافع شوروی می‏داند:

    «... ارتش افغانستان مطمئن نیست. به این‏ ترتیب هرگاه ارتش ما به افغانستان برود، تجاوزگر خواهد بود. نیروهای ما در برابر چه کسانی‏ خواهند جنگید؟روشن است که در برابر مردم‏ افغانستان... زمینه در افغانستان برای انقلاب‏ فراهم نگردیده است و تمام آنچه را ما طیّ سالهای‏ اخیر با چنین مشکلات در عرصۀ تنش‏زدایی در جهان، کاهش جنگ‏افزارها و از این قبیل انجام‏ داده‏ایم، با لشگرکشی به افغانستان از دست‏ خواهیم داد. البتّه با این کار هدیۀ خوبی برای چین‏ خواهیم داشت. کلیّۀ کشورهای غیر متعهد رویاروی ما قرار خواهند گرفت. دیدار لئونید ایلیچ‏ برژنف با جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا و بازدید و الری ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه‏ از مسکو نیز بر هم خواهد خورد. پرسیده می‏شود که برد ما از این کار چه است؟ افغانستان با حکومت‏ کنونی آن، با اقتصاد درمانده و با وزن بسیار ناچیز در عرصۀ بین‌المللی ...»[۵]

آندروپف در مخالفت با فرستاندن نیرو و این که‏ وضع امروز با مذاکرات دیروز تغییر کلّی یافته‏ می‏گوید: «... مردم از دولت تره‌کی پشتیبانی‏ نمی‏کنند... به آنان (حکومت تره‌کی) کمک‏ خواهیم کرد، امّا به هیچ صورت اقدام به اعزام نیرو به‏ افغانستان نمی‏کنیم».[٦] در پی مخالفت‏ چرننکو، آندروپف، کاسیگین، کیریلینکو، گرومیکو و اوستینف و اعزام نیرو، کاسیگین چنین‏ جمع‏بندی می‏کند:

    «فشردۀ سخن اینکه، هیچ چیزی را در زمینۀ کمک به افغانستان تغییر نمی‏دهیم، منهای اعزام‏ نیرو؛به این ترتیب آنها خود به حلّ و فصل مسایل‏ امور دولت با مسئولیّت‏تر برخورد خواهند کرد و هرگاه ما به جای آنان همه چیز را انجام بدهیم و از انقلاب دفاع کنیم، برای آنان چه کاری باقی می‏ماند؟ هیچ ما در هرات ٢۴ کارشناس و مشاور داریم. باید آنها را از آنجا بیرون آورد».[٧]


[] جلسۀ دفتر سیاسی با حضور برژنف

متن مذاکرات این جلسه در سند«خیلی سرّی» بطور کامل آورده شده. نخست برژنف با اشاره به‏ گزارش‏های مربوط به دو جلسۀ قبل تأیید می‏کند که نباید در شرایط موجود نیرو فرستاد. او می‏خواهد گرومیکو، اوستینف، آندروپف و کاسیگین اطّلاعات و نظریّات خود را مطرح کنند. گرومیکو به تشریح اوضاع براساس مذاکرۀ تلفنی با امین پرداخته و این بار بر خلاف گذشته، نظر امین و تره‌کی را دایر بر این که خیزش هرات بوسیلۀ پاکستان و ایران سازمان یافته مورد تأیید قرار می‏دهد. او می‏گوید:

«... در گام نخست در هرات شورشیان به پا خاسته‏اند. این شورشیان از کجا آمده‏اند؟ آنها را از قلمرو ایران و پاکستان فرستاده‏اند. آنها با دولت‏ رفیق تره‌کی دشمنی دارند. برای آن‏که اعزام آنان را به افغانستان پنهان ساخته باشند، آنان را به لباس‏ افغانی آراسته‏اند و به این ترتیب چنیدن هزار نفر در هرات پیدا شده‏اند. این شورش را برانگیخته‏اند... حقیقت امر چه است، من‏ نمی‏دانم، امّا چنین اطّلاعاتی به دست آمده است. می‏توان با قاطعیّت کامل حدس زده که سراسر این‏ نمایش را در صحنۀ افغانستان، کشورهای همجوار آن به علاوۀ چین، دستهای ایالات متّحدۀ آمریکا کارگردانی می‏کنند. بسیار دور از تصوّر است که‏ چین، پاکستان و ایران در این نمایش نقشهای‏ پایین‏تری را بازی کنند... هرگاه ارتش افغانستان‏ از اقدامات ما پشتیبانی نکرده یا بیطرف باقی بماند، (در صورت فرستادن نیرو) آنگاه چنین می‏شود که ما با قشون خود افغانستان را اشغال کرده‏ایم. با این کار، ما برای خود وضع بس دشواری را در عرصۀ سیاست خارجی به وجود خواهیم آورد. ما همۀ آنچه را که با چنین مشقّت احیا نموده‏ایم و قبل از همه خلع سلاح را به میزانی زیاد به پشت سر خواهیم افکند... »[٨] گرومیکو به پیمان‏ سالت ٢، ملاقات برژنف و کارتر، دیدار ژیکاردستن از مسکو، تفاهم به دست آمده با آلمان اشاره کرده و می‏گوید: «... به این ترتیب‏ به رغم خرابی اوضاع در افغانستان، ما نمی‏توانیم‏ دست به چنین عملی چون اعزام نیرو بزنیم... سر و سامان دادن به اوضاع آنجا (افغانستان) هم‏ دشوار است. در آنجا همه چیز نابود شده‏ است...[۹]

کاسیگین در پی گفته‏های گرومیکو به مذاکرۀ تلفنی مجدّد با تره‌کی اشاره کرده و می‏گوید: «... وی گفت که همه چیز از هم فرو می‏پاشد و لازم است تا ما نیرو بفرستیم... به نظر رفیق‏ تره‌کی فراریانی که از رژیم جدید ناراضی‏اند، بعدها دست به دست هم داده و به کابل یورش خواهند آورد. آنگاه دولت وی سرنگون خواهد گردید. به‏ همین علّت او خواهش می‏کند تا با اعزام نیرو به‏ کمک آنان بشتابیم... »[۱٠]

نکتۀ قابل ملاحظه در این گفتگوها اشارۀ گرومیکو و بعد اوستینف وزیر دفاع شوروی به‏ موضوع سازمان یافتن خرابکاران بوسیلۀ پاکستان و ایران و تعلیم آنان بوسیلۀ چین و تجهیز آنها به سلاحهای چینی است. در مورد حضور نیروهای‏ پاکستانی نمی‏توان شک کرد ولی دربارۀ حضور نیروهای ایرانی با توجّه به اوضاع و احوال بعد از انقلاب در ایران جای بحث خواهد بود، بویژه آن‏که‏ در دو جلد اسناد لانۀ جاسوسی دربارۀ افغانستان‏ کمترین اشاره‏ای به این امر وجود ندارد. به نظر می‏رسد گفته‏های گرومیکو و استینف بر مبنای‏ اطّلاعاتی مقامهای ک. گ. ب. و مستشاران‏ شوروی نیست، بلکه تکرار گفته‏های تره‌کی و امین‏ است که برای توجیه خیزش مردم هرات می‏کوشد آن را به مداخلۀ همسایگان نسبت دهد. اوستینف‏ آمادگی ارتش برای انتقال سه هنگ در ظرف سه‏ ساعت به افغانستان را اعلام می‏دارد و پیشنهاد می‏کند در مرز افغانستان دست به مانوورهای‏ تاکتیکی زده شود.

آندروپف همچنان با اعزام نیرو مخالفت می‏کند و از بازتاب منفی آن در جهان سخن می‏گوید. سرانجام برژنف نظر جلسه را چنین اعلام می‏کند که فردا ٢٠ مارس تره‌کی به مسکو احضار شود و کاسیگین، اوستینف و گرومیکو با او مذاکره کنند و سپس او تره‌کی را بپذیرد.


[] فراخوانده شدن تره‌کی به مسکو

در بیستم مارس ۱۹٧۹ تره‌کی برای دریافت‏ نظریّات و دستورهای سران شوروی به مسکو برده‏ می‏شود. کاسیگین تصمیم‏های دفتر سیاسی را برای او تشریح می‏کند، پیش از آن‏که اجازه دهد هرگونه مطلبی را عنوان سازد. او به کمک‌های‏ شوروی اشاره می‏کند و تره‌کی را تشویق می‏کند تا مانند رهبران ویتنام با گردآوری نیرو استفاده از جنگ‏افزارهای شوروی به مقابله با خیزش‏‌کنندگان بپردازد. تلاش عمدۀ کاسیگین بر این است که در برابر اصرار تره‌کی به او بفهماند که‏ از هر جهت به او یاری خواهند داد جز او نظر فرستادن نیرو زیرا: «... اعزام سپاهیان ما به قلمرو افغانستان فورا جامعۀ بین‌المللی را برانگیخته و پیامدهای منفی به دنبال خواهد داشت... می‏خواهم بار دیگر تأکید ورزم که مسئلۀ اعزام نیرو از جانب ما همه‏جانبه بررسی گردید و ما پیگیرانه‏ تمامی زوایای این امر را بررسی کردیم و به این‏ نتیجه رسیدیم که هرگاه سپاهیان خود را به افغانستان‏ اعزام نماییم، آنگاه اوضاع در کشور شا نه تنها بهبود نخواهد یافت، بلکه برعکس، پیچیده‏تر خواهد شد»[۱۱] سپس تره‌کی به سخنرانی می‏‌پردازد و می‌‏کوشد تا خیزش مردم را به دسیسه‏های خارجی‏ و مخالفت فئودالها نسبت دهد.

او دربارۀ نقش پاکستان می‏گوید:

    «... موقعی که ما اصلاحات ارضی را آغاز کردیم، محافل حاکمۀ پاکستان با مشاهدۀ اینکه این‏ کار تأثیر انقلابی بر خلق پاکستان بر جا می‏گذارد، به سیاست فشار و خرابکاری بر ضدّ ما روی‏ آوردند... ما امروز با شما پیرامون این مسأله‏ صحبت کردیم که افغانستان روابط خوبی با پاکستان، ایران و هند برقرار سازد (این نظر کاسیگین بود) دستیابی به این امر خیلی دشوار خواهد بود، زیرا ایران و مخصوصا پاکستان خواهان‏ دوستی با ما نیستند».[۱٢]

کاسیگین در این جلسه به تره‌کی می‏گوید اطّلاع یافته‏ایم«حکومت ایران دستوری صادر کرده‏ است تا کارگران خارجی الی ٢۱ آوریل و کارشناسان خارجی تا ٢۱ ماه ژوئن کشور را ترک‏ بگویند». تره کای پاسخ می‏دهد: «این کار را آنان‏ به احتمال قوی به خاطر آمریکا بیان کرده‏اند. ما اطّلاعاتی در دست داریم که دولت ایران کارشناسان‏ آمریکایی را که به مونتاژ هلیکوپترها اشتغال‏ داشتند، بازگردانیده است». کاسیگین اظهار نگرانی می‏کند که کارشناسان شوروی در ذوب آهن‏ بیشتر از آمریکایی‏ها هستند. سپس شمار افغانستانیها در ایران را می‏پرسد و تره‌کی آنها را دویست هزار نفر ذکر می‏کند و اظهار نگرانی‏ می‏کند که اگر آنها رانده شوند در میانشان‏ خرابکارانی روانه خواهند شد«زیرا ظاهرا تفکیک‏ افغانان از ایرانیان خیلی دشوار است».[۱٣] تره‌کی در کنار جنگ‏افزارهای مختلف روی‏ دریافت هلیکوپترهای رزمی اصرار می‏کند و می‏خواهد آنها را با خلبان روسی دریافت کند. کاسیگین با فرستادن هلیکوپتر و پرسنل فنّی‏ موافقت می‏کند ولی دربارۀ خلبان می‏گوید: «امّا پرسنل رزمی خیر». تره‌کی می‏گوید: «شاید ممکن‏ باشد ما خلبانان هلیکوپتر را از هانوی و یا کشور دیگری مانند کوبا بگیریم».[۱۴] کاسیگین با این نظر موافقت ندارد و بر این نکته تأکید می‏کند که‏ می‏توانند از میان چهارصد افسر افغانی که در شوری تحصیل می‏کنند افرادی را برای این کار تربیت کنند. تره‌کی می‏گوید: «... امّا ما به افراد سرسپرده نیاز داریم. در میان افسران افغانی که قبلا برای تحصیل به اتّحاد شوروی فرستاده شده بودند، اخوان المسلمین و هواداران چین زیادند».[۱۵] قرار می‏شود که آنها فهرست نامها را بررسی کنند و افراد مورد اعتماد را مشخّص سازند. کاسیگین‏ فهرست جنگ‏افزارهایی را که در نظر گرفته‏اند به‏ افغانستان بفرستند به آگاهی تره‌کی می‏رساند: ٣٣ دستگاه نفربر زرهی، ۵ فروند هلیکوپتر ٢۵- MI ، هشت فروند هلیکوپتر MI-٨T ، پنجاه دستگاه‏ زرهپوش، ٦ ب. پ، دستگاههای پدافند هوایی‏ استریلا.

در مورد کمک‏های اقتصادی تره‌کی می‏گوید که‏ صد هزار تن گندم کافی نیست، زیرا در زمین‏های‏ مصادر شده از زمینداران کشت انجام نگرفته و کشتزارها از بین رفته است. تره‌کی میزان نیاز را «کم از کم ٣٠٠/٠٠٠ تن» ذکر می‏‌کند. کاسیگین‏ با گشاده‏دستی می‏گوید: «ما می‏توانیم برای شما از آمریکا گندم خریده و آن را به افغانستان تحویل‏ بدهیم. به طور مثال ٢٠٠/٠٠٠ تن گندم حدود ٢۵ میلیون روبل (نزدیک به ۴٠ میلیون دلار) بها دارد». تره‌کی تهیّۀ آن پول را مشکل می‏داند. کاسیگین‏ می‏گوید: «هر قدرمی‏توانید تهیه کنید. ما به همان‏ مقدار برایتان گندم می‏خریم». تره‌کی عاجزانه‏ می‏خواهد که به آنها کمک شود و تقاضا می‏کند باز پرداخت و امها را به عقب بیندازند. تره‌کی همچنین‏ تقاضا می‏کند یک دستگاه فرستندۀ توانای رادیویی در اختیارش بگذارند تا در سطح جهانی به تبلیغات‏ بپردازد.

پاسخ پاتوماریف رئیس روابط بین‌المللی حزب‏ کمونیست شوروی به او جالب است:

    «ما از سوی خود تدبیرهای پر شوری را مبنی‏ بر تبلیغ پیروزیهای جمهوری دموکراتیک افغانستان‏ اتّخاذ نموده و پاسخ قاطعی به دشمنان شما می‏دهیم. ما دربارۀ نوشتار چاپ شده در روزنامۀ پراودا گفتگو کرده‏ایم. در شمارۀ امروز پراودا سخنرانی شما به چاپ رسید. متن این سخنرانی از طریق رادیو برای ایران، پاکستان و دیگر کشورها پخش خواهد گردید. بدین ترتیب ما کمک می‏کنیم‏ تا ضعف دستگاه رادیویی شما جبران‏ گردد».[۱٦]

مشاهده می‏کنیم که اتّحاد شوروی تا چه حد برای رژیم مارکسیستی افغانستان آزادی عمل قائل‏ است!آنها حتّی باید گندمشان را از آمریکا بوسیلۀ شوروی خریداری کنند و به جای در اختیار داشتن‏ یک فرستنده رادیویی قوی، وظیفۀ تبلیغاتی آنها را دستگاههای خبر پراکنی شوروی بر عهده‏ می‏گیرند. تنها چیزی که به آسانی در اختیار قرار داده می‏شود عبارت است از مستشار نظامی و حزبی و جنگ‏افزار. کاسیگین در دنباله جلسه‏ نحوۀ برخورد خشن حکومت افغانستان با افسران و تیمساران ارتش را مورد انتقاد قرار می‏دهد و در برابر دفاع تره‌کی می‏گوید:

    «ما هیچگونه انتقادی را بر شما وارد نمی‏آوریم. تنها می‏گوییم که ارتکاب لغزشها در زمینۀ سیاست کادری خیلی گران تمام می‏شود. ما این کار را برای خود تجربه کرده‏ایم. شما می‏دایند که در زمان استالین بسیاری از افسران ما زندانی‏ بودند، ولی هنگامی که جنگ در گرفت، استالین‏ ناچار شد آنان را به جبهه بفرستد. آنها قهرمانیهای‏ زیادی نشان دادند و بسیاری از ایشان به سرداران‏ جنگی بزرگ مبدّل گردیدند. ما در امور داخلی‏ شما مداخله نمی‏کنیم ولی می‏خواهیم نظرات‏ خویش را مبنی بر لزوم مناسبات احتیاط آمیز با کادرها ابراز نماییم».[۱٧]

تره‌کی در پایان گفتگوها بار دیگر می‏کوشد با طرح مسئله تجاوز پاکستان که بوسیلۀ چین‏ برانگیخته می‏شود، کاسیگین را وادار سازد که‏ به افغانستان نیرو بفرستد. ولی کاسیگین می‏کوشد ضمن تأکید بر کمکهای نظامی و جنگ‏افزار و حمایت‏های سیاسی او را مطمئن سازد: «ما یک‏ رشته تدبیرهایی را در نظر گرفته‏ایم که کشور شما را از تجاوز در امان نگهداریم. من پیشتر یادآور گردیدم که یادداشتهایی به رئیس جمهور پاکستان‏ و... ایران فرستاده‏ایم».[۱٨]


[] در حضور برژنف

ده دقیقه بعد تره‌کی در دفتر پر شکوه کار دبیر کلّ حزب کمونیست اتّحاد شوروی با حضور کاسیگین، گرومیکو، اوستینف و پونوماریف‏ پذیرفته می‏شود. او بدون مقدّمه‏چینی با اشاره‏ به رویداد هرات می‏گوید که حکومت افغانستان باید برای سرو سامان دادن به اوضاع«مساعی اعظمی به‏ خرج دهد». او کار سست تبلیغاتی حکومت‏ افغانستان را مرود نکوهش قرار می‏دهد و دربارۀ اصرار تره‌کی در مورد اعزام سپاهیان نیرو که به او گزارش‏ شده بود می‏گوید: «نه اعزام نیرو سپاهیان لازم است و نه‏ طرح علنی موضوع عدم اعزام آنان». او بر اهمیّت‏ جلب اعتماد ارتش تأکید می‏کند و می‏گوید: «... تنها می‏خواهم یک نکته را خاطرنشان سازم و آن اینکه خیلی مهمّ است رهبری ارتش به استحکام‏ موقعیّت خود، احساس اعتماد به نفس داشته باشد. از ارتش که کادرهای رهبری آن هر روز عوض‏ می‏گردد، نمی‏توان انتظار بسیار داشت. این نظر افزون بر آن، به این علّت عادلانه خواهد بود که‏ تعویض کادرها با دستگیری‏های پیاپی هماهنگ‏ باشد. زیرا بسیاری از فرماندهان با توجّه به اینکه‏ همکارنشان بازداشت می‏گردند و ناپدید می‏شوند، خود نسبت به آیندۀشان احساس بی‏اعتمادی‏ می‏کنند».[۱۹] در این جلسه برژنف با تره‌کی‏ به صورت یک فرد دست چند برخورد می‏کند و نه تنها او اجازۀ سخن گفتن نمی‏دهد که از حکومت‏ او انتقاد می‏کند و سپس او امرش را صادرمی‏کند.

با رویداد هرات که در جریان آن یک مستشار نظامی و دو کارشناس شوروی کشته می‏شوند، وزیر دفاع کار آماده‏سازی نیرو را آغاز می‏کند. از جمله دو روز بعد دستور می‏دهد لشگر کماندویی‏ هوابرد برای فرود با چتر در افغانستان به حالت‏ آماده‏باش درآید. دو هنگ موتوریزه، یک لشگر زرهی در حو الی «ترمذ» جابجا می‏شوند و سه روز بعد دو لشگر زرهی دیگر نیز در امتداد مرز مستقر می‏گردند. در ماه آوریل نیروهای مزبور دست به‏ مانوورهای جنگی می‏زنند.

گرومف برای نشان دادن ابعاد گستردۀ آشفتگی‏ها در افغانستان و خیزش‏های پی در پی‏ در جای جای آن کشور بخشی از آنها را زیر عنوان‏ «تقویم درگیریها» یادآور می‏شود:

از ٢٣ مارس به بعد گروههای مسلّح مجاهدین‏ در بخش‏های مختلف دست به حمله می‏زنند و توفیق می‏یابند. شهرهای قلعه‏نو مرکز استان‏ بادغیس و فرمانداری غورماچ اشغال می‏گردد. شهر بالا مرغاب سقوط م کند، به جاجی در استان‏ پکتیا در جوار مرز پاکستان حمله می‏شود. فرماندهی قیصار در استان فاریاب در شمال مورد هجوم قرار می‏گیرد. به پادگانهای فرمانداری اسمار و منطقۀ مانوگی در استان کنر در شرق حمله‏ می‏شود.

براساس اخبار و اطّلاعات مربوط به‏ آشفتگی‏ها در افغانستان، کمیتۀ مرکزی‏ تجزیه و تحلیلی دربارۀ علل وخامت اوضاع در افغانستان انجام می‏دهد و نکاتی پیرامون اقدامات‏ احتمالی در زمنیۀ کمک به رهبران جمهوری‏ دموکراتیک افغانستان ارائه می‏کند:

«... نقطۀ ضعف دولت انقلابی این است که این‏ دولت تاکنون برای خود تکیه‏گاهی واقعی در ارگانهای اداری-سیاسی، ولایتی، شهری و روستایی ایجاد نکرده است تا زحمتکشان از طریق‏ آنان در ادارۀ امور دولت هم در مرکز و هم در روستاها سهیم شوند. رویدادهای اخیر ایران که به‏ بنیادگرایی در سرتاسر خاور اسلامی دامن زده، در برانگیختن عملیّات ضدّ دولتی روحانیون در افغانستان نیز جهش تازه‏ای بخشیده است. نابسامانیهای که دامنگیر رهبران جمهوری‏ دموکراتیک افغانستان است به این دلیل پیچیده‏تر می‏گردد که حزب دموکراتیک خلق هنوز به یک‏ سازمان سیاسی سراسری توده‏ای مبدّل نگردیده‏ است. کارگران پیشاهنگ و کشاورزان فقیر به صورت بسیار کندی به حزب جذب می‏گردند. حزب تاکنون نتوانسته است آن محافل جامعۀ افغانی‏ را که می‏توان به سوی انقلاب متمایل گردانید، زیر تأثیر خود بیاورد، مانند: روشنفکران، کارمندان‏ دولتی، خرده بورژوازی و لایه‏های زیرین‏ روحانیون... این حزب به موجودیّت خود نه تنها به مثابۀ یک حزب محدود، بلکه هم فرسوده در نتیجۀ مبارزات درونگروهی میان گروهکهای خلق‏ و پرچم ادامه می‏دهد. برجسته‏ترین رهبران گروه‏ پرچم یا نابود شده یا از کارهای حزبی برکنار گردیده و یا از ارتش و دستگاه دولتی رانده‏ شده‏اند... روشن است که پس از پیروزی‏ انقلاب آوریل هنگام حل و فصل ناهنجاریهای درون‏ حزبی و مسایل دولتی اکثرا لغزشها، اختناقهای‏ ناموجّه و تسویه حسابهای شخصی صورت گرفته و در روند بازرسی پرونده‏های بازداشت‏شدگان از خشونت استفاده شده است. نارضایتی از خشونتهای بی‏دلیل به ارتش که تکیه‏گاه مهمّ رژیم‏ بوده و هست نیز سرایت کرده است... بسیاری از فرماندهان با مشاهدۀ این که همکارانشان بازداشت‏ شده و ناپدید می‏گردند، احساس بی‏اعتمادی کرده، از بازداشت شدن می‏ترسند... رخدادهای هرات‏ همچنان ضعف کارکرد سیاسی و تبلیغی حزب‏ دموکراتیک را در میان مردم نشان داد... بی‏تجربگی سیاسی رهبران افغانستان در اوج‏ رخدادهای هرات هنگامی ظاهر گردید که روشن‏ شد آنان پیامدهای سیاسی ناشی از اعزام سپاهیان‏ شوروی به افغانستان را درک نمی‏کنند... بدین ترتیب تصمیم ما مبنی بر خودداری از برآوردن‏ خواهش رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان‏ مبنی بر اعزام نیروهای شوروی به هرات، کاملا درست بوده است». در پایان مواردی که برای نجات‏ حکومت کمونیستی باید مورد توجّه قرار بگیرد در ۹ مادّه عنوان شده است. در این مواد گذشته از اشاره‏ به این که چگونه باید رهبران حکومت افغانستان را به ایجاد وحدت نظر و از بین بردن اختلافها و ایجاد پایگاه در بین مردم تشویق کرد به دو مورد اساسی‏ نیز توجّه شده که یکی عبارت است از نزدیک شدن‏ حکومت به روحانیون و اینکه دولت به پیگرد آنها نمی‏پردازد و دو دیگر این که:

    «لازم است تا به متقاعد ساختن رهبران افغان‏ در مورد لزوم مراعات جدّی نظم حقوقی معیّن‏ مبتنی بر نظم انقلابی و بر ضرورت برخورد نرمتر در رابطه با کاربرد اقدامات اختناق‏آمیز و خشونت‏بار ادامه داد». این مادّه روشنگر آن است که برخورد خشونت‏بار و محاکمه‏ها، شکنجه‏ها و کشتارها تا چه اندازه بوده که رهبران شوروی را که‏ خود حکومتگرانی بی‏رحم و خشن بوده‏اند به‏ واکنش واداشته است. این گزارش و تجزیه و تحلیل‏ به امضای گرومیکو، آندروپف، اوستینف و پونوماریف رسیده است.[٢٠]

    در ماه آوریل به گونه‏ای گسترده بر خیزش‏ها در بادغیس، پکتیا، کنر، تخار، انجیرستان، گردیز، جلال‏آباد، خوست، ارزگان، بدخشان و... افزوده‏ می‏شود. سرانجام امین نخست‏وزیر از نمایندۀ شوروی تقاضا می‏کند که ۱۵ تا ٢٠ فروند هلیکوپتر رزمی با مهمّات و پرسنل برای نبرد در کابل و مناطق مرکزی در اختیار آنها گذارده شود. مصوّبۀ کمیتۀ مرکزی یک جمله کوتاه است که‏ به امضای ن. و. اگر ارکف ابلاغ می‏شود: «مصلحت‏ نیست این کار انجام شود».[٢۱]

مه مستشار ارشد نظامی در افغانستان اطلاع داده‏ می‏شود که به حفیظ اللّه امین نخست‏وزیر گفته شود طیّ ماه مارس-آوریل ٢۵ فروند هلیکوپتر جنگی‏ هریک مجهّز به ۵ تا ۱٠ محموله مهمّات‏ به افغانستان تحویل می‏شود.

در ماهنامۀ رویدادها از ٢٢ آوریل تا ٢٣ ماه به‏ به رشد روز افزون خیزش‏ها و درگیریها در سراسر کشور اشاره شده است: در شاهراه گردیز-خوست، استان ننگرهار، حو الی بلخ، آقا کپرک در جنوب‏ باختری مزار شریف، درّۀ سوف، استان زابل، استان‏ کنر، غزنین، پکتیا، سمنگان، اطراف کابل، پلچرخی و پل علم در مرکز استان لوگر، غوریان، منجان در جنوب بدخشان، اسعدآباد و اسمار، بغلان، دوشی، خنجان، ارزگان، بامیان، غور و هرات. به این ترتیب جایی نیست که در آن آرامش باشد و حکومت کمونیستی به مفهوم واقعی کلمه بر آن‏ حاکمیّت داشته باشد.

تره‌کی و امین مصرّانه تقاضای کمک فوری‏ دارند. دفتر سیاسی در مسکو موضوع را بررسی‏ می‏کند و خیلی سرّی به سفیر شوروی در کابل‏ گفته می‏شود که با تره‌کی دیدار و تصمیمات‏ اتّخاذ شده در زمینۀ کمک‌های شوروی را به آگاهی او برساند. این کمک‌ها عبارت است از: فرستادن‏ سازوبرگ جنگی بدون عوض تا سال ۱۹٨۱ به‏ بهای ۵٣ میلیون روبل (نزدیک به ۱۵٠ میلیون دلار) شامل ۱۴٠ دستگاه آتشبار و خمپاره‏انداز، ۹٠ دستگاه خودروزرهی، ۴٨ هزار قبضه مسلسل‏ و تفنگ خودکار، هزار دستگاه نارنجک‏انداز و ٦٨٠ عدد بمب. تجهیزات بهداشتی به بهای‏ ۵٠٠٠٠ روبل (معادل یکصدهزار دلار) در ماه‌های‏ ژوئن و ژوئیه ۱۹٧۹. در ماه مه صد عدد بالون‏ آتشزار و ۱٦٠ عدد کاست بمبی، «ولی تحویل‏ بمب‌های گازی با موادّ مسموم‏کنندۀ زهری امکان‏ ندارد». جملۀ آخر حکایت از آن دارد که‏ مارکسیست‏های افغانی برای حفظ موقعیّت و سلطۀ خویش از هیچ اقدامی روگردان نبوده‏اند و برای ایجاد وحشت و از پای درآوردن مردم قصد داشته‏اند اسلحۀ شیمیایی و گازهای کشنده به کار گیرند. در این پیام سرّی شده همانطور که به تره‌کی‏ در مسکو یادآور شدیم از کمک به‌صورت اعزام‏ نیروهای نظامی خودداری خواهد شد.


[] سازمان‏دهی شوروی برای فرستادن نیروهای‏ نظامی

با آن‏که دفتر سیاسی و کمتیۀ مرکزی و شخص‏ برژنف در تمامی مذاکراتشان براساس‏ تجزیه و تحلیل اوضاع جهانی فرستادن نیروی‏ نظامی را به شدّت نفی می‏کردند و می‏کوشیدند تره‌کی و امین را از اصرار در این زمینه منصرف‏ کنند، ولی در عمل با آشفته‏تر شدن اوضاع مقامهای‏ شوروی بدون آنکه شرایط جهای تغییری کرده‏ باشد احساس کردند که نمی‏توانند به راحتی‏ افغانستان و حکومت کمونیستی آن را از دست‏ بدهند. آنها در عین حال که نمی‏خواستند به توافق‏های حاصله در زمینۀ مسابقۀ تسلیحاتی با آمریکا و ازجمله پیمان سالت ٢ لطمه‏ای وارد شود، و نمی‏خواستند تفاهم با آلمان و فرانسه را با خطر مواجه سازند، خود را در شرایطی می‏دیدند که اگر در برابر خیزش مردم افغانستان تن به تسلیم‏ بدهند از یک سو اعتبارشان سخت زیر سئوال‏ خواهد رفت و از سوی دیگر در مرزهای‏ جنوبی‏شان دولت دیگری با تکیه بر نگرش‏های‏ اسلامی و دینی شکل خواهد گرفت که می‏تواند در جمهوریهای آسیای مرکزی تأثیر گذار باشد. آنها شکست در افغانستان را نه تنها برد غرب و آمریکا می‏دیدند که نگران توسعۀ نفوذ چین بودند و نمی‏خواستند قدرتی چون چین به عنوان یک کشور کمونیستی که با شوروی مارکسیست بیس از غرب‏ ضد کمونیست رو در رویی و اختلاف داشت در افغانستان صاحب نفوذ گردد.

دلیل تأخیر در فرستادن نیرو به افغانستان نه‏ تاکنون به روشنی از راه انتشار اسناد محرمانه معلوم‏ شده و نه گرومف به آن اشاره دارد. می‏توان گفت‏ یکی از دلایل عمدۀ این امر نارضایتی سران کرملین‏ از تره‌کی و بویژه امین بوده است. بعد از درگیری‏ میان تره‌کی و امین و کشته شدن تره‌کی زمزمه‏هایی‏ وجود داشت که دروان قدرت جناح حزب‏ دموکراتیک خلق به پایان رسیده و باید قدرت‏ به شاخۀ پرچم که به نظر شورویها فرمانبرداری‏ بی‏چون و چرا داشت و قادر بود در برابر نابخردیها، ستم‏ها و خشونت خلقی‏ها از خود چهرۀ مردمی‏تری نشان دهد سپرده شود. به همین دلیل‏ دیدیم که در آستانۀ تحویل قدرت به کارمل، نیروهای شوروی در فاصلۀ چند روز آماده گذشتن‏ از مرز و اشغال افغانستان شدند. این نکته به روشنی‏ از دستور العمل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست‏ اتّحاد شوروی در نامۀ خیلی سرّی که برای‏ سفارتخانه‏های شوروی در توضیح چرایی و چگونگی اعزام نیرو به افغانستان و عواملی که‏ ضرورت این کار را توجیه می‏کرد فرستاد استنباط می‏شود.

هدف کمیتۀ مرکزی از فرستادن نامۀ مورد نظر این بود که سفارتخانه‏های اتّحاد شوروی با توجه‏ به مفّاد آن بتوانند حرکتی تبلیغاتی در برابر موج‏ مخالفت با اشغال نظامی افغانستان آغاز و اقدام‏ کشور شوراها را توجیه کنند. در این نامه در مورد دولت مارکسیستی حفیظ‌اللّه امین چنین آمده‏ است: «... اعمال اشتباه‏آمیز، اگر روشن‏تر بگوییم‏ اعمال مستبدّانه و مظالم حفیظ‌اللّه امین و نقض‏ ابتدایی‏ترین حقوق از جانب او، اختناق گسترده در رابطه با کلیّۀ اشخاصی که با او موافق نبودند، از جمله آنانی که در روند سالیان متمادی بر ضدّ رژیم‏ شاهی مبارزه کرده بودند و فعّالانه در انقلاب آوریل‏ سهم گرفته بودند، به این کارزار رنگ و بوی دیگر بخشیده بود. اخیرا حفیظ‌اللّه امین با برکنار ساختن‏ دبیر کلّ پیشین حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نور محمّد تره‌کی، محیلانه و مزوّرانه، سخن از قانون‏ و انسانیّت به زبان می‏آورد و به ایراد سخنرانی‌های پر طمطراق افراطی انقلابی می‏پرداخت، ولی در عمل اختناق فراگیری را اشاعه داده و ثبات انقلابی‏ را بر هم می‏زد. بدین ترتیب مداخلات خارجی و ترور کادرهای سر سپرده به امر انقلاب و منافع‏ خلق، آنچه را که انقلاب آوریل برای افغانستان به‏ ارمغان آورده بود، در معرض خطر قرار می‏داد.

نیروهای ارتجاعی خارجی از این زمینه‏ها بهره‏‌برداری همه‏جانبه‌‏ای می‏کردند. آنان گسیل‏ گروه‌ها‌ی بزرگ مسلّحانه(عمدتا از قلمرو پاکستان)، را تشدید بخشیده، دارو دسته‏های‏ گوناگون رزمنده را با اسلحه و پول و از این قبیل‏ تجهیز می‏کردند. امیرپالیسم آمریکا و سیا (CIA) و همچنان رهبران پکن به مثابه نیروهای عمدۀ عمل به چنین سیاستی به شمار می‏رفتند. ولی در افغانستان نیروهایی پیدا شدند که قاطعانه ضدّ حفیظ اللّه امین برخاستند. او را نابود کرده و ارگان‌های تازۀ رهبری حزب و کشور را ایجاد نمودند... ببرک کارمل، به‌عنوان صد حزب و دولت گماشته شد. بیانیّۀ او خطاب به خلق‏ افغانستان، در راستای استقلال ملّی افغانستان، اتّحاد خلق، اجرای مشی مترقّی و دموکراتیک، مراعات‏ قانون و ایجاد نظم حقوقی پایدار، مبتنی بر مناسبات‏ انساندوستانه با مردم... رهبران جدید دولت و حزب، به اتّحاد شوروی با این تقاضا مراجعه نمودند تا به آنان کمک‌های سیاسی و مادّی شامل پشتیبانی‏ نظامی ارائه کند. اتّحاد شوروی تصمیم گرفت، چنین پشتیبانی را انجام دهد...»[٢٢]

به روشنی از متن این دستورالعمل درمی‏یابیم که‏ آمریکا و چین بعنوان دو قدرت عمده هر دو به‏ یکسان در مورد دخالت در افغانستان متّهم شده‏اند و پاکستان بعنوان اصلی‏ترین کشور در کار آموزش و فرستادن نیروهای مسلّح معرّفی شده است. از سوی دیگر، می‏بینیم که اتّحاد شوروی طّی چند ماه‏ تره‌کی و امین را سرگرم می‏سازد و فرستادن نیروی‏ نظامی را بعنوان یک استراتژی اصلی با توجّه به‏ شرایط جهانی نفی می‏کند ولی با کشته شدن امین و به قدرت رسیدن ببرک کارمل نیروهای آماده شده در مرز به حرکت درمی‏آیند و به اشغال افغانستان‏ می‏پردازند. نکتۀ قابل تأمّل آن‏که آیا اگر شوروی‌ها در همان آغاز کار و پس از خیزش مردم در هرات به‏ تقاضای تره‌کی پاسخ مثبت داده بودند و نیروی‏ نظامی فرستاده بودند، امکان بیشتری برای‏ سرکوب مردم افغانستان نمی‏داشتند؟


[] چگونگی آماده‏سازی نیرو و اشغال افغانستان

از آغاز ماه دسامبر آماده‏سازی نیرو برای‏ گذشتن از مرز و اشغال افغانستان آغاز می‏گردد. این نیرو می‏بایست از قلمرو دو نیروی بزرگ‏ نظامی که عبارت بودند از«فرماندهی نظامی‏ ترکستان»و«فرماندهی نظامی آسیای میانه» سازمان‏دهی شود. به این ترتیب سپاه چلهم شامل‏ سه لشگر موتوریزه، یک تیپ تهاجمی کماندو، یک‏ هنگ ویژه موتوریزه، تیپهای توپخانه، موشک‏انداز و پدافند هوایی و همچنان چندین یگان مختلف رزمی‏ و خدمات پشت جبهه تأسیس گردید. «برای بسیج‏ و تکمیل لشگرهای مستقر شده، بیش از ۵٠٠٠٠ افسر، درجه‏دار و سرباز نیروهای ذخیرۀ ارتش احضار گردیدند، جهت تأمین نیازهای سپاه‏ نزدیک به ٨٠٠٠ کامیون در اختیار مؤسسّات‏ تولیدی گذاشته شد. برای هر دو فرماندهی نظامی‏ این آرایش نظامی بزرگترین آرایش در نیم قرن اخیر بود».[٢٣] سرانجام در بعد از ظهر ٢۵ دسامبر ۱۹٧۹«گردان ویژۀ اکتشافی، لشکر ۱٠٨ زرهدار از مرز دولتی افغانستان و شوروی‏ عبور کرد. همزمان با آن هواپیماهای ترابری‏ نیروی هوایی با سربازان و جنگ‏افزارهای مربوط به‏ لشکر ۱٠٣ کماندوی هوایی از فراز مرز گذشتند. کماندوهای این لشگر با چتر به فرودگاه کابل فرود آمدند... با فرا رسیدن بامداد ٢٨ دسامبر، لشگر ۱٠٨ موتوریزه کاملا در شمال خاوری کابل‏ مستقر گردیده و با نیروهای لشگر و با نیروهای لشگر ۱٠٣ کماندوی‏ هوابرد، ارتباط برقرار ساخت... تا اواسط ژانویۀ ۱۹٨٠ استقرار نیروهای اصلی سپاه چهل عمدتا تکمیل گردیده بود... طیّ ششماهۀ نخست‏ سال، نیروهای سپاه چهلم با اعزام لشگر ٢٠۱ موتوریزه و دو تیپ ویژۀ دیگر تقویت‏ گردید».[٢۴]

در نخستین روز، نیروهای مزبور با یک حادثه و یک برخورد مواجه گردیدند. در نیمه شب، بر اثر برخورد یک هواپیمای ترابری با قلّۀ کوه ۴۴ سرنشین آن جان سپردند و اوّلین تلفات به نیروهای‏ متجاوز وارد گردید. همچنین در موقع حرکت‏ نیروها به سوی فیض‏آباد مرکز استان بدخشان‏ نخستین مقاومت مردمی به ظوهر رسید. نکتۀ قابل توجّه آن‏که گرومف آن را به«باسماچ»ها نسبت می‏دهد. باسماچ نامی است که روسها به‏ رزمندگان آسیای مرکزی که بعد از انقلاب اکتبر برای آزادسازی سرزمین‏های خود می‏جنگیدند داده بودند. این نهضت تا اواخر دهۀ سوم قرن بیستم‏ نیز در کوهستانهای تاجیکستان توانمند بود، امّا سرانجام استالین با یورشی شدید آن را سرکوب‏ کرد. جمعی از آن رزمندگان از مرز گذشتند و در شمال و شمال خاوری افغانستان باشنده شدند.

نکتۀ قابل توجّه در یادداشتهای گرومف آن است‏ که وقتی او برای نخستین بار به سمت رئیس ستاد لشگر ۱٠٨ در حومۀ کابل منصوب می‏شود متوجّه‏ می‏شود که فرماندهی لشگر بر عهدۀ همشاگردی‏ سابقش سرهنگ میرونف است. دوستش به او یادآور می‏کند که برای فرستادن نیرو «از یکسال به‏ اینسو آمادگی گرفته شده بود. چندین بار سپاهیان‏ لشگر پنجم کشکا (ترکمنستان) و لشگر ۱٠٨ ترمز (ازبکستان) را به حالت آماده باش کامل نظامی‏ درآورده و بسیج نموده بودند».[٢۵] بنابراین‏ روسها بر اثر فشار مقامهای کمونیست افغانستان‏ برای حفظ موقعیّت خود ناچار به این اقدام نگشتند بلکه از آغاز به قدرت رسانیدن کمونیست‏ها با یک‏ کودتا، قصد داشتند افغانستان را به اشغال درآوردند ولی نگران بازتابهای این کار بودند.

شورویها، چنان که پیشتر اشاره شد، بلافاصله‏ بعد از حرکت نیروهایشان به سوی افغانستان خود را برای یک فعالیّت شدید تبلیغاتی و توجیه این عمل‏ آماده کردند.

نخستین واکنش درهمان ٢۹ دسامبر از سوی‏ کارتر رئیس جمهور آمریکا صورت گرفت که‏ برژنف به آن پاسخ داد. برژنف در آغاز نامۀ خود متذکر شد که همزمان با فرستادن نیرو به افغانستان، سفیر آمریکا در مسکو از دلیل این اقدام آگاه شده‏ است. او همچنین بر مسئلۀ رویارویی با تجاوز خارجی تأکید کرد و نوشت: «می‏خواهم یکبار دیگر تأکید نمایم که اعزام یگانهای محدود نیروهای شوروی به افغانستان یک هدف دارد: همکاری و همیاری در راه زدایش تجاوز خارجی... »[٢٦] نکتۀ جالب این که در پاسخ کارتر دایر بر این که چرا در آستانۀ اعزام‏ نیروهای نظامی با آمریکا مشورت نشده‏ می‏نویسد: «اجازه بفرمایید از شما بپرسم-آیا شما با ما پیش از آنکه به استقرار همه‏جانبۀ نیروهای دریایی‏تان به آبهای هم مرز با ایران در خلیج فارس دست زدید، و در بسیاری دیگر از مواردی که می‏بایست حدّاقل ما را در جریان‏ می‏گذاشتید، با ما مصلحت کرده‏ بودید؟...[٢٧] به این ترتیب می‏توان‏ دریافت که توافق‏های کلّی میان دو ابر قدرت در مورد حوزه‏های نفوذ آنها وجود داشته و می‏دانسته‏اند که هر مانوور و تجاوزی در آن‏ حوزه‏ها با واکنش سخت پیش‏بینی نشده مواجه‏ نخواهد شد.

مقام‌های شوروی که خود را حاکم اصلی‏ افغانستان می‏دانستند، خطّ مشی سیاسی حکومت‏ دست‌نشاندۀ کارمل را نیز نکته به نکته مشخّص و دیکته می‏کردند. گرومیکو در یک گفت و شنود تلفنی با شاه محمّد دوست وزیر خارجۀ افغانستان‏ به تفصیل در ده مادّه مواضعی را که او باید در اجلاس شورای امنیّت بر آن‌ها تکیه کند گوشزد می‏کند. در مادّۀ دوم حتّی یادآور می‏شود که‏ «لحن»سخنانش چگونه باید باشد: «شما رفیق‏ وزیر، دلایل فراوان در اختیار دارید که نه به عنوان‏ یک متّهم، بلکه به عنوان یک طرف در الزام و محظور سخنرانی نمایید... به این ترتیب خیلی‏ مهمّ است تا دفاع نکرده، بلکه پیگیرانه حمله‏ نمایید... لازم است مخصوصا تأکید نمایید که‏ اتّحاد شوروی در پاسخ به درخواست‏های پی در پی‏ حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان از رهبری اتّحاد جماهیر شوروی اعزام بخشی‏ محدود از نیروهای خود [حدود صد هزار نفر] به‏ افغانستان مبادرت ورزیده است... ممکن است‏ تاریخ‏وار ثابت بسازید که در رابطه با مداخلات‏ پی در پی نیروهای خارجی در امور داخلی‏ افغانستان، به این کشور ناچار گردیده بود که چنیدن‏ بار به خاطر کمک نظامی به اتّحاد شوروی مراجعه‏ نماید... بایست دقیقا خاطرنشان ساخت که‏ اعزام بخشی محدود از نیروهای نظامی شوروی‏ تنها به منظور کمک به افغانستان در امر دفع تجاوز خارجی به ویژه از قلمرو پاکستان جایی که‏ اردوگاه‌های فراریان افغان در اثر مساعی ایالات‏ متّحده، دیگر کشورهای غربی و چین به مرکز پرورش و اعزام گروه‌های متعدّد مسلّح مبدل‏ گردیده، صورت گرفته است... شاید لازم باشد، تا ماهیّت حفیظ‌اللّه امین به مثابۀ یک دیکتاتور که‏ پیرو اندیشه و عمل به اختناق و ترور جمعی بر ضدّ مردم کشور بود، افشا گردد... لازم است‏ یادآوری گردد که رهبری جدید جمهوری‏ دموکراتیک افغانستان حاضر است در عمل به دین‏ اسلام احترام نموده و پیگیرانه با جنبش عدم تعهّد همبستگی نشان بدهد... ما برایتان مدارک زیادی‏ را ازجمله دربارۀ پایگاه‌های نظامی آمریکا تهیّه‏ دیده‏‌ایم. ما این موارد را به‌دست رفیق سافرونچوک‏ (واسیلی استیپانووچ-کارشناس مسایل افغانستان، بعدها وزیر مختار سفارت شوروی در کابل) که‏ صرفا برای ارائۀ کمک مشورتی به شما، به نیویورک‏ اعزام می‏گردد، مطابق آرزومندی‌هایی که قبلا به شما ارائه داشتیم، می‏فرستیم... دیدارها و تبادل افکار را ممکن خواهد بود که به نوبت در ساختمان‌های‏ نمایندگی شوروی در جنب مقرّ سازمان ملل یا در ساختمان سرکنسولگری شوروی انجام دهید. بهتر است فاش نکنید که سافرونچوک برای یاری به‏ شما به نیویورک آمده است. رسما او به‌عنوان عضو هیأت شوروی در اجلاس مجمع عمومی که هنوز به کار خود ادامه می‏دهد، فرستاده می‏شود».[٢٨]

به این ترتیب اتّحاد شوروی با به قدرت رسانیدن‏ کارمل و اشغال کامل افغانستان بر تمامی زمینه‏‌های‏ داخلی و سیاست خارجی افغانستان حاکمیّت‏ بی‏‌چون و چرا می‏‌باید و اجازه نمی‏‌دهد هیچ فرد و مقامی در حکومت دست‌نشاندۀ افغانستان بدون‏ دستور صریح و روشن و دیکته شده از سوی مسکو سخنی بگوید و عملی انجام بدهد. چنین شیوه‏‌ای‏ برای مردم افغانستان و نیروهای مجاهدین سخت‏ حقارت‏‌آمیز بود و از این‏‌رو در کوتاه‌مدّت در سراسر خاک افغانستان نیروهای سازمان یافتۀ چریکی مبارزه‌‏ای سهمگین را آغاز کردند و کوشدیند دشمن متجاوز و اشغالگر و حکومت‏ دست‌نشاندۀ آن را بیرون برانند و به زیر بکشند. نبردها از پایان ژانویۀ ۱۹٨٠ آغاز گشت.[٢۹]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- ارتش سرخ در افغانستان، صص ۱ و ٢
[٢]- همان‌جا، ص ۴
[٣]- همان‌جا، صص ٦ تا ۱۵
[۴]- همان‌جا، ص ٢۵
[۵]- همان‌جا، ص ٢٦
[٦]- همان‌جا، ص ٢٧
[٧]- همان‌جا، ص ٢٨
[٨]- همان‌جا، ص ٣۱
[۹]- همان‌جا، ص ٣٢
[۱٠]- همان‌جا، ص ٣٢
[۱۱]- همان‌جا، ص ٣٨
[۱٢]- همان‌جا، ص ۴٠
[۱٣]- همان‌جا، ص ۴٢
[۱۴]- همان‌جا، ص ۴٣
[۱۵]- همان‌جا، ص ۴۴
[۱٦]- همان‌جا، ص ۴٦
[۱٧]- همان‌جا، ص ۴٨
[۱٨]- همان‌جا، ص ۴۹
[۱۹]- همان‌جا، ص ۵٠
[٢٠]- همان‌جا، صص ۵٢ تا ۵۹
[٢۱]- همان‌جا، ص ٦٠
[٢٢]- همان‌جا، ص ٧٣
[٢٣]- همان‌جا، ص ٦۵
[٢۴]- همان‌جا، صص ٦٧ و ٦٨
[٢۵]- همان‌جا، ص ٨۴
[٢٦]- همان‌جا، ص ٧٣
[٢٧]- همان‌جا، ص ٧۴
[٢٨]- همان‌جا، صص ٧٦ تا ٨٠
[٢۹]- ورجاوند، پرویز، بحران دیپلماسی ایران و پیامدهای آن افغانستان از حماسه تا فاجعه؛ مروری دیگر بر چگونگی اشغال نظامی افغانستان؛ اطلاعات سیاسی - اقتصادی، مرداد و شهريور ۱٣٧٨ - شماره ۱۴٣ و ۱۴۴، صص ۱٢٠-۱٣۱



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

دوماهنامۀ اطلاعات سیاسی - اقتصادی، مرداد و شهريور ۱٣٧٨ - شماره ۱۴٣ و ۱۴۴