بحران دیپلماسی ایران و پیامدهای آن
(افغانستان از حماسه تا فاجعه)
فهرست مندرجات
- اهمیّت افغانستان برای شوروی
- جلسۀ دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی در ۱٧ مارس در مسکو
- تماس تلفنی کاسیگین با ترهکی
- جلسۀ دفتر سیاسی با حضور برژنف
- فراخوانده شدن ترهکی به مسکو
- در حضور برژنف
- سازماندهی شوروی برای فرستادن نیروهای نظامی
- چگونگی آمادهسازی نیرو و اشغال افغانستان
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[اشغال افغانستان]
افغانستان از حماسه تا فاجعه مروری دیگر بر چگونگی اشغال نظامی افغانستان بوسیله اتحاد شوروی براساس اسناد سری و گزارشهای فرمانده نیروهای شوروی در افغانستان نوشته: دکتر پرویز ورجاوند بخش شانزدهم در نوشتههای پیشین در مورد چگونگی لشگرکشی شوروی به افغانستان و اشغال آن کشور و نبرد همهجانبۀ مجادهدین با ارتش عظیم شوروی با استفاده از منابع مختلف سخن گفتیم. از آنجا که این رویداد از اهمیّت بسیار برخودار است، ضروری بهنظر میرسد که علاقمندان با این سلسله نوشتهها از مهمترین سندها در پیوند با آن آگاهی یابند. از اینرو لازم دیدم در دو مقاله چکیدۀ آنچه را در کتاب «ارتش سرخ در افغانستان» به قلم فرماندۀ نیروهای اتّحاد شوروی براساس اسناد محرمانه و خیلی سرّی که برای اوّلینبار انتشار یافته آورده شده است به آگاهی برسانم. در این کتاب مهمترین نکات مطرح شده در مذاکرات دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتّحاد شوروی و تصمیمهای گرفته شده دربارۀ افغانستان و مذاکرات آنها با رهبران کمونیست افغانستان و دستورهای صادر شده در این زمنیه عنوان گشته است. اینها اسنادی است که فقط فردی چون فرماندۀ سپاه شوروی در افغانستان میتوانسته بدان دسترسی داشته باشد. بوریس گرومف ژنرال ارتش اتّحاد شوروی از زمان حضور نیروهای اشغالگر شوروی در سال ۱۹٧۹ در افغانستان در سه مرحله از نقشآفرینان و فمراندها آن ارتش در افغانستان بوده است. او نخست در ژانویه سال ۱۹٨٠ چند روز پی از استقرار نیروهای شوروی در افغانستان از سوی وزیر دفاع به سمت رئیس ستاد لشگر ۱٠٨ مستقر در کابل منصوب میشود. در پاییز آن سال به فرماندهی لشگر ۵ گارد موتوریزه که در پایگاه هوایی شیندند مستقر بود ارتقا مییابد. او در بیشتر درگیریهای خونین شرکت فعّال داشت و در پایان سال ۱۹٨۱ پس از یک دوره بیماری یکماه و نیمه و بستر بودن و به تاشکند فراخوانده میشود. سپس در ٢٣ فوریۀ ۱۹٨۵ با اوج گرفتن جنگ بهعنوان نمایندۀ خاصّ ریاست ستاد ارتش و مسئول گروه نمایندگان ریاست کلّ ستاد ارتش در افغانستان تعیین میشود. در این سمت مسئولیّت هماهنگی فعّالیتهای سپاهیان شوروی و ارتش افغانستان در اجرای عملیّات به او واگذار میشود. این مأموریّت تا چهارم آوریل ۱۹٨٦ ادامه مییابد و در آن روز کابل را به جانب مسکو ترک میکند. گرومف در ۹ مه ۱۹٨٧ درجۀ سرلشگری میگیرد و براساس ابراز علاقۀ قبلی خود در همان ماه در مقام فرمانده کلّ سپاه چهلم به افغانستان بازمیگردد. نکتۀ جالب آنکه در موقع ابلاغ این مقام به او، ترتیب ملاقاتش با«لو کیانف» (صدر هیأت رئیسۀ شورای عالی شوروی و دبیر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتّحاد شوروی) داده میشود. شخصیّت مزبور در ملاقاتش با او اشاره میکند که موضوع بیرون بردن ارتش شوروی از افغانستان در دست مطالعه است و تهیّۀ مقدّمات و اجرای آن بهعهدۀ او که سابقۀ لازم را در افغانستان دارد واگذار میشود. در آن زمان تعداد نیروهای تارتش شوروی در افغانستان به ٠٠٠/۱٢٠ نفر افزایش یافته بود. گرومف در بحرانیترین شرایط مسئولیّت مزبور را برعهده میگیرد و تا فوریۀ ۱۹٨۹ که کار بیرون آوردن نیروهای به انجام میرسد در آن سمت باقی میماند. گرومف که پس از آن به معاونت وزیر دفاع شوروی میرسد، بهدلیل آگاهی از تمام تصمیمها دربارۀ جنگ و مذاکرات سیاسی مربوط به آن و داشتن نقش کلیدی در صحنههای نبرد و طرّاحی نقشهها و... در کتاب کمنظیر خود اطّلاعات بسیاری بهدست میدهد و از نکات مهّمی پرده برمیدارد که میکوشیم در دو سه نوشتۀ پیدرپی چکیدۀ آنها را به آگاهی برسانیم.
[↑] اهمیّت افغانستان برای شوروی
گرومف در آغاز کتاب دربارۀ اشغال نظامی افغانستان و اهمیّت این کار مینویسد: «...گسیل یگانهای رزمی در اواخر سال ۱۹٧۹ به افغانستان یکی از نقاط عطف سیاست خارجی اتّحاد شوروی طیّ تمام سالیان پس از جنگ کبیر میهنی [جنگ دوم] بهشمار میرود. آنانیکه خود در نشستهای دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتّحاد شوروی پیرامون بررسی وضعیّت در افغانستان تصمیمگیری شد؟ آن هنگام برپایۀ کدامین معیارها اوضاع پدید آمده در افغانستان ارزیابی میگردید؟چه کسی در نهایت امر گناه کشته شدن هزاران نظامی شوروی را که نه به خواست خود، خویشتن را در سرزمین بیگانه یافتند و در نبردهای سهمگین رزمیدند، به گردن دارد؟ ... کشور ما ویژگیهای خودش را دارد. یکی از این ویژگیها اینست که چهرۀ واقعی رجال سیاسی و دولتمردان تنها پس از مرگ آنان،آنهم پس از سالیان دراز روشن میگردد... بر این بنیاد میتوانیم پیش بینی نماییم که راز سر به مهر اتّخاذ تصمیم مبنی بر اعزام سپاهیان شوروی به افغانستان را ما به این زودیها نخواهیم دانست... به پندار من، اسناد برگرفته از آرشیو دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتّحاد شوروی پیشین که برای نخستین بار در این کتاب چاپ میگردند،به تبصرهها و تفسیرهای بیشتری نیاز دارند...»[۱]
«... رژیم تازۀ کابل محکوم به پیروزی بوده و حق نداشت با حکومت نظر به دلایل زیر وداع گوید:انقلاب در هیچ کشوری تا زمانی که اتّحاد شوروی وجود داشت، نمیتوانست ناکام گردد. این امر به نوبۀ نخست شامل حال کشورهای هم مرز با اتّحاد شوروی میگردید... پشتیبانی از حکومت کابل،به رهبران شوروی امکان میبخشید تا همزمان به چندین هدف دست یابند. ایالات متّحدۀ آمریکا با تحمّل شکست در ایران، درصدد یافتن هم پیمان تازهای به جای آن در آسیا بود. افغانستان میتوانست در صورت سیر موفقیّتآمیز حوادث به چنین هم پیمانی مبدّل گردد.برخی از گامهای محمّد داود دلالت بر آن داشتند که تلاشهای ایالات متّحده مبنی بر تحکیم مواضعش در خاورمیانه نزدیک به موفقیّت است... آنچه را که درآوریل ۱۹٧٨ روی داد [کودتای کمونیستی در افغانستان]، میتوانستیم به مثابۀ پیروزی استراتژیک اتّحاد شوروی در منطقه ارزیابی کنیم... به رغم آنکه در مقایسه با ایالات متّحده، اتّحاد شوروی در ایران مواضع مستحکمتری داشت، با سرنگونی رژیم شاه و استقرار حکومت جدید، گسترش بنیادگرایی اسلامی تهدید جدیدی برایش به شمار میرفت. اندیشههای پان اسلامیسم(اتّحاد جهان اسلام)در آینده میتوانست از پشتیبانی چشمگیری در جمهوریهای آسیای مرکزی شوروی برخوردار گردد. افغانستان انقلابی در وضعیّت پدید آمده، دیوار ستبری در برابر رخنۀ این اندیشهها گردیده بود.»[٢]
[↑] جلسۀ دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی در ۱٧ مارس در مسکو
در پی خیزش مردم هرات در ۱۵ مارس ۱۹٧۹ و پیروزیهای چشمگیر آن، در ۱٧ مارس دفتر سیاسی با حضور: گرومیکو-کریلینکو، مارشال اوستینف (وزیر دفاع)، آندریف (رئیس ک.گ.ب) آلکسی کاسیگین (نخستوزیر) و پائومساریف (مسئول شعبۀ روابط بینالملل حزب) تشکیل گردید. نخست گزارش اوضاع افغانستان براساس گفتههای مستشار ارشد نظامی و کاردار سفارت شوروی در افغانستان بوسیلۀ گرومیکو مطرح گردید:
«باندهای خرابکاران که از قلمرو پاکستان رخنه کرده و نه تنها به کمک دولت پاکستان، بلکه چین و هم ایالات متّحدۀ آمریکا و ایران آموزش دیده و مسلّح گریدهاند، در هرات راه سرکشی پیش گرفتهاند... آندروپوف: بر پایۀ اطّلاعات به دست آمده ما میدانیم که بیش از سه هزار شورشی از پاکستان به افغانستان فرستاده خواهند شد که عمدتا متشکّل از متعصّبین مذهبی از ماین مردمند.»
در جریان گفتگوها قرار میشود که از نظر تجهیزات نظامی و فرستادن گندم، یاریهایی داده شود. کاسیگین دربارۀ فوریّت فرستادن آنها اصرار دارد و اوستینف وزیر دفاع قول میدهد که این کار را در کوتاهترین زمان انجام دهد. او میگوید ما آمادگی داریم که طیّ سه شبانهروز نیروی لازم را به افغانستان گسیل داریم. کیریلینکو اظهار میدارد: «... باید به ترهکی تأکید کنیم که هرگاه کار به اعزام سپاهیان ما بکشد، آنگاه حلّ این مسئله به زمینه نیاز دارد. ما نمیتوانیم بدون درخواست حکومت افغانستان نیروهای خود را اعزام نماییم... افزون بر آن لازم است به تره کی گفته شود که تاکتیک خود را عوض نمایند. تیرباران، شکنجه و اعمالی از این دست را نمیتوان در مقیاس گسترده به کار گرفت... باید به ترهکی با قاطعیّت گفته شود که نباید دست به عمل غیر مجاز بزنند.»[٣] سرانجام در این جلسه به جمعبندی زیر میرسند:
- - فرستادن صد هزار تن گندم، افزایش بهای گاز از ۱۵ روبل به ٢۵ روبل.
- مذاکرۀ کاسیگین با ترهکی و شنیدن این که خواستهای آنها چیست.
- گنجاندنبندی در توافقنامه مبنی بر اظهار نگرانی از مداخلات پاکستان، ایران، آمریکا و چین در امور داخلی افغانستان.
- اندیشیدن به اینکه در پاسخ اعتراض دیگر کشورها به شوروی در صورت اعزام نیرو چه باید گفته شود.
- دادن اجازه به وزارت دفاع برای مستقر کردن دو لشگر در مرز افغانستان.
پیرو جلسۀ دفتر سیاسی، کاسیگین مأمور میشود با ترهکی دربارۀ اوضاع افغانستان مذاکره کند و برخی از تصمیمهای گرفته شده را به آگاهی او برساند. این گفت و گو بوسیلۀ مترجم انجام میشود. ترهکی در پاسخ کاسیگین میگوید: اوضاع خوب نیست، رو به خرابی دارد. سپس برای توجیه شکست رژیم خود در هرات اشاره میکند که ماجرای آنجا بر اثر حضور ۴٠٠٠ نفر نظامی ایرانی که با لباس شخصی فرستاده شدهاند صورت گرفته که در نتیجه تمام لشگر ۱٧ پیاده، واحدهای توپخانه و دفاع هوایی در اختیار شورشکنندگان قرار دارد. (صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر صفحۀ ۱٢٣ جلد دوم گفتۀ ترهکی را به شدّت رد کرده و آن را «بیحیایی» دولت دانسته است). سپس کاسیگین نظر ترهکی و پیشنهاد او را میپرسد. ترهکی بیپروا میگوید: «خواهش میکنیم که شما به ما کمکهای عملی، انسانی و تسلیحاتی کنید». کاسیگین به دشوار بودن این کار و انعکاس جهانی آن اشاره میکند و ترهکی در نهایت درماندگی میگوید: «تمنا میکنم، کمک کنید». او در مقام رهبر انقلاب راه کمک نظامی را برای دور ماندن از چشم مردم و جهانیان چنین پیشنهاد میکند: «من پیشنهاد میکنم... به روی تانکها و هواپیماهای خود، علایم افغانی بزنید. هیچ کس چیزی نخواهد دانست. نیروها را باید از جانب تور غندی و کابل به هرات سوق داد.... هرگاه شما سربازانتان را به کابل بفرستید و آنها از کابل به هرات فرستاده شوند، به عقیدۀ ما هیچکس چیزی نخواهد دانست. همه فکر خواهند کرد که آنها سربازان دولتی افغانیاند».
کاسیگین میکوشد به او بقبولاند که با فرستادن جنگ افزار، او و یارانش دست به گردآوری نیرو بزنند ولی ترهکی میگوید که امکان تربیت کادر برای این کار وجود ندارد و فرصت از دست میرود. کاسیگین در پاسخ میگوید «صدها افسر افغانی در اتّحاد شوروی دورههای آمادگی را گذراندهاند؛ این همه افسر کجایند؟» ترهکی میگوید: «بیشترشان مسلمانان ارتجاعیاند، به آنان نمیتوانیم تکیه کنیم، به آنها اعتماد نداریم». کاسیگین با ترهکی به چانهزنی میپردازد که ما با فرستادن هواپیما، تانک، زرهپوش و خمپاره شما را تقویت میکنیم، شما هم از جوانان، دانشجویان و کارگران نیرو فراهم کنید. ولی پاسخ ترهکی آن است که: «طبقۀ کارگر در افغانستان بسیار کوچک است»و جمعآوری و تربیت جوانان و دیگران وقت میخواهد. کاسیگین درباره کمکهایی که در دفتر سیاسی روی آن تصمیم گرفته شده و از جمله فرستادن گندم و بالا بردن قیمت گاز تکیه میکند ولی ترهکی با التماس میگوید «خیلی خوب، امّا بیایید دربارۀ هرات صحبت کنیم». کاسیگین بار دیگر میپرسد شما نمیتوانید چند لشگر از میان پشتیبانان خود فراهم آورید؟ترهکی با ناراحتی میگوید: «ما کادرهای افسری نداریم. پاکستان هم افراد و افسران خود را به لباس افغانی میفرستد. چرا اتّحاد شوروی نمیتواند ازبکها، تاجیکها و ترکمنها را به لباس غیر نظامی بفرستد؟ هیچکس آنها را نخواهد شناخت... ما میخواهیم که شما تاجیکها، ازبکها و ترکمنها را برای راندن تانکها نزد ما بفرستید، زیرا کلیّۀ این اقوام در افغانستان شناخته شده هستند. اگر جامۀ افغانی بپوشند و نشانههای افغانی به آنان زده شود، هیچ کس نخواهد دانست. به نظر ما این کار بسیار آسان است. نظر به تجربۀ پاکستان دیده میشود که این کار بسیار آسان است. »کاسیگین که اوضاع را تا به این حد ناجور نمیدانست برای آنکه پاسخ صریح دایر بر فرستادن نیرو ندهد و او را وادار به تلاش برای جمع کردن افراد کند در پاسخ میگوید: «البتّه شما مسأله را دستکم میگیرید. این یک مسئلۀ بسیار پیچیدۀ سیاسی و بینالمللی است. ما بار دیگر راجع به آن مشورت میکنیم و به شما پاسخ میدهیم».
این گفت و شنود تلفنی حسّاس میان نخستوزیر اتّحاد شوروی و رییس جمهوری (رهبر انقلاب مارکسیستی) افغانستان نکات بسیار مهمّی را روشن میسازد، از جمله این که:
۱- آنچه کمونیستهای افغانستان از آن به عنوان «انقلاب ثور» یاد کردهاند، چنان که در نوشتههای پیشین اشاره داشتیم، چیزی جز یک کودتای حمایت شده و طرحریزی شده از سوی نیروهای امنیّتی شوروی نبوده است و نیز اینکه این رویداد از آغاز تا انجام از حمایت مردم بیبهره بوده و حتّی بیشتر کسانی که تربیت شدۀ دانشگاههای شوروی بودند (مانند اکثریّت افسران جوان) آن را نپذیرفته و در برابر آن قرار گرفتهاند.
٢- ترهکی آدمی کمسواد، با شخصیّتی پست و ناتوان از نظر رهبری بوده و از هیچ تلاشی برای حفظ موقع و مقام خود فروگذار نمیکرده، حتّی التماس به نخستوزیر شوروی.
٣-فرستاند نیروهای پاکستانی به افغانستان که در سالهای نبرد و بویژه از زمان خلق طالبان پدیدهای چشمگیر در رویدادهای افغانستان مطرح بوده تا جایی که ترهکی از کاسیگین میخواهد از الگوی پاکستان برای فرستادن سرباز به افغانستان استفاده کند.
روز بعد: کاسیگین پس از مذاکره با ترهکی بار دیگر جلسۀ دفتر سیاسی را تشکیل میدهد و نتیجۀ گفت و گوهایش با ترهکی را به آگاهی اعضا میرساند. از متن صورتجلسه چنین برمیآید که هیچ یک از مقامهای عالیرتبۀ شوروی اوضاع را تا آن اندازه آشفته نمیدانسته است. در واقع همۀ آنها از این که دولت انقلابی افغانستان حتّی از گردآوری یک لشگر متوسّط که با سلاحهای فرستاده شده از شوروی تجهیز شود عاجز باشد، شگفتزده میشوند. آندروپف با ناراحتی میگوید:
- «... ما تعالیم لنین را دربارۀ وضعیّت انقلابی میدانیم. از کدام وضعیّت انقلابی میتوان در افغانستان سخن گفت؟آنجا هیچ وضعیّتی وجود ندارد. از اینرو فکر میکنم ما تنها میتوانیم انقلاب را در افغانستان به زور سر نیزۀ خود نگهداریم و این کار برای ما قابل قبول نیست. ما نمیتوانیم خود را در چنین مخاطره بیفکنیم».[۴]
گرومیکو، در تأیید نظر آندروپف، به واکنشهای جهانی در قابل فرستادن نیرو اشاره میکند و آن را خلاف منافع شوروی میداند:
- «... ارتش افغانستان مطمئن نیست. به این ترتیب هرگاه ارتش ما به افغانستان برود، تجاوزگر خواهد بود. نیروهای ما در برابر چه کسانی خواهند جنگید؟روشن است که در برابر مردم افغانستان... زمینه در افغانستان برای انقلاب فراهم نگردیده است و تمام آنچه را ما طیّ سالهای اخیر با چنین مشکلات در عرصۀ تنشزدایی در جهان، کاهش جنگافزارها و از این قبیل انجام دادهایم، با لشگرکشی به افغانستان از دست خواهیم داد. البتّه با این کار هدیۀ خوبی برای چین خواهیم داشت. کلیّۀ کشورهای غیر متعهد رویاروی ما قرار خواهند گرفت. دیدار لئونید ایلیچ برژنف با جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا و بازدید و الری ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه از مسکو نیز بر هم خواهد خورد. پرسیده میشود که برد ما از این کار چه است؟ افغانستان با حکومت کنونی آن، با اقتصاد درمانده و با وزن بسیار ناچیز در عرصۀ بینالمللی ...»[۵]
آندروپف در مخالفت با فرستاندن نیرو و این که وضع امروز با مذاکرات دیروز تغییر کلّی یافته میگوید: «... مردم از دولت ترهکی پشتیبانی نمیکنند... به آنان (حکومت ترهکی) کمک خواهیم کرد، امّا به هیچ صورت اقدام به اعزام نیرو به افغانستان نمیکنیم».[٦] در پی مخالفت چرننکو، آندروپف، کاسیگین، کیریلینکو، گرومیکو و اوستینف و اعزام نیرو، کاسیگین چنین جمعبندی میکند:
- «فشردۀ سخن اینکه، هیچ چیزی را در زمینۀ کمک به افغانستان تغییر نمیدهیم، منهای اعزام نیرو؛به این ترتیب آنها خود به حلّ و فصل مسایل امور دولت با مسئولیّتتر برخورد خواهند کرد و هرگاه ما به جای آنان همه چیز را انجام بدهیم و از انقلاب دفاع کنیم، برای آنان چه کاری باقی میماند؟ هیچ ما در هرات ٢۴ کارشناس و مشاور داریم. باید آنها را از آنجا بیرون آورد».[٧]
متن مذاکرات این جلسه در سند«خیلی سرّی» بطور کامل آورده شده. نخست برژنف با اشاره به گزارشهای مربوط به دو جلسۀ قبل تأیید میکند که نباید در شرایط موجود نیرو فرستاد. او میخواهد گرومیکو، اوستینف، آندروپف و کاسیگین اطّلاعات و نظریّات خود را مطرح کنند. گرومیکو به تشریح اوضاع براساس مذاکرۀ تلفنی با امین پرداخته و این بار بر خلاف گذشته، نظر امین و ترهکی را دایر بر این که خیزش هرات بوسیلۀ پاکستان و ایران سازمان یافته مورد تأیید قرار میدهد. او میگوید:
«... در گام نخست در هرات شورشیان به پا خاستهاند. این شورشیان از کجا آمدهاند؟ آنها را از قلمرو ایران و پاکستان فرستادهاند. آنها با دولت رفیق ترهکی دشمنی دارند. برای آنکه اعزام آنان را به افغانستان پنهان ساخته باشند، آنان را به لباس افغانی آراستهاند و به این ترتیب چنیدن هزار نفر در هرات پیدا شدهاند. این شورش را برانگیختهاند... حقیقت امر چه است، من نمیدانم، امّا چنین اطّلاعاتی به دست آمده است. میتوان با قاطعیّت کامل حدس زده که سراسر این نمایش را در صحنۀ افغانستان، کشورهای همجوار آن به علاوۀ چین، دستهای ایالات متّحدۀ آمریکا کارگردانی میکنند. بسیار دور از تصوّر است که چین، پاکستان و ایران در این نمایش نقشهای پایینتری را بازی کنند... هرگاه ارتش افغانستان از اقدامات ما پشتیبانی نکرده یا بیطرف باقی بماند، (در صورت فرستادن نیرو) آنگاه چنین میشود که ما با قشون خود افغانستان را اشغال کردهایم. با این کار، ما برای خود وضع بس دشواری را در عرصۀ سیاست خارجی به وجود خواهیم آورد. ما همۀ آنچه را که با چنین مشقّت احیا نمودهایم و قبل از همه خلع سلاح را به میزانی زیاد به پشت سر خواهیم افکند... »[٨] گرومیکو به پیمان سالت ٢، ملاقات برژنف و کارتر، دیدار ژیکاردستن از مسکو، تفاهم به دست آمده با آلمان اشاره کرده و میگوید: «... به این ترتیب به رغم خرابی اوضاع در افغانستان، ما نمیتوانیم دست به چنین عملی چون اعزام نیرو بزنیم... سر و سامان دادن به اوضاع آنجا (افغانستان) هم دشوار است. در آنجا همه چیز نابود شده است...[۹]
کاسیگین در پی گفتههای گرومیکو به مذاکرۀ تلفنی مجدّد با ترهکی اشاره کرده و میگوید: «... وی گفت که همه چیز از هم فرو میپاشد و لازم است تا ما نیرو بفرستیم... به نظر رفیق ترهکی فراریانی که از رژیم جدید ناراضیاند، بعدها دست به دست هم داده و به کابل یورش خواهند آورد. آنگاه دولت وی سرنگون خواهد گردید. به همین علّت او خواهش میکند تا با اعزام نیرو به کمک آنان بشتابیم... »[۱٠]
نکتۀ قابل ملاحظه در این گفتگوها اشارۀ گرومیکو و بعد اوستینف وزیر دفاع شوروی به موضوع سازمان یافتن خرابکاران بوسیلۀ پاکستان و ایران و تعلیم آنان بوسیلۀ چین و تجهیز آنها به سلاحهای چینی است. در مورد حضور نیروهای پاکستانی نمیتوان شک کرد ولی دربارۀ حضور نیروهای ایرانی با توجّه به اوضاع و احوال بعد از انقلاب در ایران جای بحث خواهد بود، بویژه آنکه در دو جلد اسناد لانۀ جاسوسی دربارۀ افغانستان کمترین اشارهای به این امر وجود ندارد. به نظر میرسد گفتههای گرومیکو و استینف بر مبنای اطّلاعاتی مقامهای ک. گ. ب. و مستشاران شوروی نیست، بلکه تکرار گفتههای ترهکی و امین است که برای توجیه خیزش مردم هرات میکوشد آن را به مداخلۀ همسایگان نسبت دهد. اوستینف آمادگی ارتش برای انتقال سه هنگ در ظرف سه ساعت به افغانستان را اعلام میدارد و پیشنهاد میکند در مرز افغانستان دست به مانوورهای تاکتیکی زده شود.
آندروپف همچنان با اعزام نیرو مخالفت میکند و از بازتاب منفی آن در جهان سخن میگوید. سرانجام برژنف نظر جلسه را چنین اعلام میکند که فردا ٢٠ مارس ترهکی به مسکو احضار شود و کاسیگین، اوستینف و گرومیکو با او مذاکره کنند و سپس او ترهکی را بپذیرد.
[↑] فراخوانده شدن ترهکی به مسکو
در بیستم مارس ۱۹٧۹ ترهکی برای دریافت نظریّات و دستورهای سران شوروی به مسکو برده میشود. کاسیگین تصمیمهای دفتر سیاسی را برای او تشریح میکند، پیش از آنکه اجازه دهد هرگونه مطلبی را عنوان سازد. او به کمکهای شوروی اشاره میکند و ترهکی را تشویق میکند تا مانند رهبران ویتنام با گردآوری نیرو استفاده از جنگافزارهای شوروی به مقابله با خیزشکنندگان بپردازد. تلاش عمدۀ کاسیگین بر این است که در برابر اصرار ترهکی به او بفهماند که از هر جهت به او یاری خواهند داد جز او نظر فرستادن نیرو زیرا: «... اعزام سپاهیان ما به قلمرو افغانستان فورا جامعۀ بینالمللی را برانگیخته و پیامدهای منفی به دنبال خواهد داشت... میخواهم بار دیگر تأکید ورزم که مسئلۀ اعزام نیرو از جانب ما همهجانبه بررسی گردید و ما پیگیرانه تمامی زوایای این امر را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هرگاه سپاهیان خود را به افغانستان اعزام نماییم، آنگاه اوضاع در کشور شا نه تنها بهبود نخواهد یافت، بلکه برعکس، پیچیدهتر خواهد شد»[۱۱] سپس ترهکی به سخنرانی میپردازد و میکوشد تا خیزش مردم را به دسیسههای خارجی و مخالفت فئودالها نسبت دهد.
او دربارۀ نقش پاکستان میگوید:
- «... موقعی که ما اصلاحات ارضی را آغاز کردیم، محافل حاکمۀ پاکستان با مشاهدۀ اینکه این کار تأثیر انقلابی بر خلق پاکستان بر جا میگذارد، به سیاست فشار و خرابکاری بر ضدّ ما روی آوردند... ما امروز با شما پیرامون این مسأله صحبت کردیم که افغانستان روابط خوبی با پاکستان، ایران و هند برقرار سازد (این نظر کاسیگین بود) دستیابی به این امر خیلی دشوار خواهد بود، زیرا ایران و مخصوصا پاکستان خواهان دوستی با ما نیستند».[۱٢]
کاسیگین در این جلسه به ترهکی میگوید اطّلاع یافتهایم«حکومت ایران دستوری صادر کرده است تا کارگران خارجی الی ٢۱ آوریل و کارشناسان خارجی تا ٢۱ ماه ژوئن کشور را ترک بگویند». تره کای پاسخ میدهد: «این کار را آنان به احتمال قوی به خاطر آمریکا بیان کردهاند. ما اطّلاعاتی در دست داریم که دولت ایران کارشناسان آمریکایی را که به مونتاژ هلیکوپترها اشتغال داشتند، بازگردانیده است». کاسیگین اظهار نگرانی میکند که کارشناسان شوروی در ذوب آهن بیشتر از آمریکاییها هستند. سپس شمار افغانستانیها در ایران را میپرسد و ترهکی آنها را دویست هزار نفر ذکر میکند و اظهار نگرانی میکند که اگر آنها رانده شوند در میانشان خرابکارانی روانه خواهند شد«زیرا ظاهرا تفکیک افغانان از ایرانیان خیلی دشوار است».[۱٣] ترهکی در کنار جنگافزارهای مختلف روی دریافت هلیکوپترهای رزمی اصرار میکند و میخواهد آنها را با خلبان روسی دریافت کند. کاسیگین با فرستادن هلیکوپتر و پرسنل فنّی موافقت میکند ولی دربارۀ خلبان میگوید: «امّا پرسنل رزمی خیر». ترهکی میگوید: «شاید ممکن باشد ما خلبانان هلیکوپتر را از هانوی و یا کشور دیگری مانند کوبا بگیریم».[۱۴] کاسیگین با این نظر موافقت ندارد و بر این نکته تأکید میکند که میتوانند از میان چهارصد افسر افغانی که در شوری تحصیل میکنند افرادی را برای این کار تربیت کنند. ترهکی میگوید: «... امّا ما به افراد سرسپرده نیاز داریم. در میان افسران افغانی که قبلا برای تحصیل به اتّحاد شوروی فرستاده شده بودند، اخوان المسلمین و هواداران چین زیادند».[۱۵] قرار میشود که آنها فهرست نامها را بررسی کنند و افراد مورد اعتماد را مشخّص سازند. کاسیگین فهرست جنگافزارهایی را که در نظر گرفتهاند به افغانستان بفرستند به آگاهی ترهکی میرساند: ٣٣ دستگاه نفربر زرهی، ۵ فروند هلیکوپتر ٢۵- MI ، هشت فروند هلیکوپتر MI-٨T ، پنجاه دستگاه زرهپوش، ٦ ب. پ، دستگاههای پدافند هوایی استریلا.
در مورد کمکهای اقتصادی ترهکی میگوید که صد هزار تن گندم کافی نیست، زیرا در زمینهای مصادر شده از زمینداران کشت انجام نگرفته و کشتزارها از بین رفته است. ترهکی میزان نیاز را «کم از کم ٣٠٠/٠٠٠ تن» ذکر میکند. کاسیگین با گشادهدستی میگوید: «ما میتوانیم برای شما از آمریکا گندم خریده و آن را به افغانستان تحویل بدهیم. به طور مثال ٢٠٠/٠٠٠ تن گندم حدود ٢۵ میلیون روبل (نزدیک به ۴٠ میلیون دلار) بها دارد». ترهکی تهیّۀ آن پول را مشکل میداند. کاسیگین میگوید: «هر قدرمیتوانید تهیه کنید. ما به همان مقدار برایتان گندم میخریم». ترهکی عاجزانه میخواهد که به آنها کمک شود و تقاضا میکند باز پرداخت و امها را به عقب بیندازند. ترهکی همچنین تقاضا میکند یک دستگاه فرستندۀ توانای رادیویی در اختیارش بگذارند تا در سطح جهانی به تبلیغات بپردازد.
پاسخ پاتوماریف رئیس روابط بینالمللی حزب کمونیست شوروی به او جالب است:
- «ما از سوی خود تدبیرهای پر شوری را مبنی بر تبلیغ پیروزیهای جمهوری دموکراتیک افغانستان اتّخاذ نموده و پاسخ قاطعی به دشمنان شما میدهیم. ما دربارۀ نوشتار چاپ شده در روزنامۀ پراودا گفتگو کردهایم. در شمارۀ امروز پراودا سخنرانی شما به چاپ رسید. متن این سخنرانی از طریق رادیو برای ایران، پاکستان و دیگر کشورها پخش خواهد گردید. بدین ترتیب ما کمک میکنیم تا ضعف دستگاه رادیویی شما جبران گردد».[۱٦]
مشاهده میکنیم که اتّحاد شوروی تا چه حد برای رژیم مارکسیستی افغانستان آزادی عمل قائل است!آنها حتّی باید گندمشان را از آمریکا بوسیلۀ شوروی خریداری کنند و به جای در اختیار داشتن یک فرستنده رادیویی قوی، وظیفۀ تبلیغاتی آنها را دستگاههای خبر پراکنی شوروی بر عهده میگیرند. تنها چیزی که به آسانی در اختیار قرار داده میشود عبارت است از مستشار نظامی و حزبی و جنگافزار. کاسیگین در دنباله جلسه نحوۀ برخورد خشن حکومت افغانستان با افسران و تیمساران ارتش را مورد انتقاد قرار میدهد و در برابر دفاع ترهکی میگوید:
- «ما هیچگونه انتقادی را بر شما وارد نمیآوریم. تنها میگوییم که ارتکاب لغزشها در زمینۀ سیاست کادری خیلی گران تمام میشود. ما این کار را برای خود تجربه کردهایم. شما میدایند که در زمان استالین بسیاری از افسران ما زندانی بودند، ولی هنگامی که جنگ در گرفت، استالین ناچار شد آنان را به جبهه بفرستد. آنها قهرمانیهای زیادی نشان دادند و بسیاری از ایشان به سرداران جنگی بزرگ مبدّل گردیدند. ما در امور داخلی شما مداخله نمیکنیم ولی میخواهیم نظرات خویش را مبنی بر لزوم مناسبات احتیاط آمیز با کادرها ابراز نماییم».[۱٧]
ترهکی در پایان گفتگوها بار دیگر میکوشد با طرح مسئله تجاوز پاکستان که بوسیلۀ چین برانگیخته میشود، کاسیگین را وادار سازد که به افغانستان نیرو بفرستد. ولی کاسیگین میکوشد ضمن تأکید بر کمکهای نظامی و جنگافزار و حمایتهای سیاسی او را مطمئن سازد: «ما یک رشته تدبیرهایی را در نظر گرفتهایم که کشور شما را از تجاوز در امان نگهداریم. من پیشتر یادآور گردیدم که یادداشتهایی به رئیس جمهور پاکستان و... ایران فرستادهایم».[۱٨]
[↑] در حضور برژنف
ده دقیقه بعد ترهکی در دفتر پر شکوه کار دبیر کلّ حزب کمونیست اتّحاد شوروی با حضور کاسیگین، گرومیکو، اوستینف و پونوماریف پذیرفته میشود. او بدون مقدّمهچینی با اشاره به رویداد هرات میگوید که حکومت افغانستان باید برای سرو سامان دادن به اوضاع«مساعی اعظمی به خرج دهد». او کار سست تبلیغاتی حکومت افغانستان را مرود نکوهش قرار میدهد و دربارۀ اصرار ترهکی در مورد اعزام سپاهیان نیرو که به او گزارش شده بود میگوید: «نه اعزام نیرو سپاهیان لازم است و نه طرح علنی موضوع عدم اعزام آنان». او بر اهمیّت جلب اعتماد ارتش تأکید میکند و میگوید: «... تنها میخواهم یک نکته را خاطرنشان سازم و آن اینکه خیلی مهمّ است رهبری ارتش به استحکام موقعیّت خود، احساس اعتماد به نفس داشته باشد. از ارتش که کادرهای رهبری آن هر روز عوض میگردد، نمیتوان انتظار بسیار داشت. این نظر افزون بر آن، به این علّت عادلانه خواهد بود که تعویض کادرها با دستگیریهای پیاپی هماهنگ باشد. زیرا بسیاری از فرماندهان با توجّه به اینکه همکارنشان بازداشت میگردند و ناپدید میشوند، خود نسبت به آیندۀشان احساس بیاعتمادی میکنند».[۱۹] در این جلسه برژنف با ترهکی به صورت یک فرد دست چند برخورد میکند و نه تنها او اجازۀ سخن گفتن نمیدهد که از حکومت او انتقاد میکند و سپس او امرش را صادرمیکند.
با رویداد هرات که در جریان آن یک مستشار نظامی و دو کارشناس شوروی کشته میشوند، وزیر دفاع کار آمادهسازی نیرو را آغاز میکند. از جمله دو روز بعد دستور میدهد لشگر کماندویی هوابرد برای فرود با چتر در افغانستان به حالت آمادهباش درآید. دو هنگ موتوریزه، یک لشگر زرهی در حو الی «ترمذ» جابجا میشوند و سه روز بعد دو لشگر زرهی دیگر نیز در امتداد مرز مستقر میگردند. در ماه آوریل نیروهای مزبور دست به مانوورهای جنگی میزنند.
گرومف برای نشان دادن ابعاد گستردۀ آشفتگیها در افغانستان و خیزشهای پی در پی در جای جای آن کشور بخشی از آنها را زیر عنوان «تقویم درگیریها» یادآور میشود:
از ٢٣ مارس به بعد گروههای مسلّح مجاهدین در بخشهای مختلف دست به حمله میزنند و توفیق مییابند. شهرهای قلعهنو مرکز استان بادغیس و فرمانداری غورماچ اشغال میگردد. شهر بالا مرغاب سقوط م کند، به جاجی در استان پکتیا در جوار مرز پاکستان حمله میشود. فرماندهی قیصار در استان فاریاب در شمال مورد هجوم قرار میگیرد. به پادگانهای فرمانداری اسمار و منطقۀ مانوگی در استان کنر در شرق حمله میشود.
براساس اخبار و اطّلاعات مربوط به آشفتگیها در افغانستان، کمیتۀ مرکزی تجزیه و تحلیلی دربارۀ علل وخامت اوضاع در افغانستان انجام میدهد و نکاتی پیرامون اقدامات احتمالی در زمنیۀ کمک به رهبران جمهوری دموکراتیک افغانستان ارائه میکند:
«... نقطۀ ضعف دولت انقلابی این است که این دولت تاکنون برای خود تکیهگاهی واقعی در ارگانهای اداری-سیاسی، ولایتی، شهری و روستایی ایجاد نکرده است تا زحمتکشان از طریق آنان در ادارۀ امور دولت هم در مرکز و هم در روستاها سهیم شوند. رویدادهای اخیر ایران که به بنیادگرایی در سرتاسر خاور اسلامی دامن زده، در برانگیختن عملیّات ضدّ دولتی روحانیون در افغانستان نیز جهش تازهای بخشیده است. نابسامانیهای که دامنگیر رهبران جمهوری دموکراتیک افغانستان است به این دلیل پیچیدهتر میگردد که حزب دموکراتیک خلق هنوز به یک سازمان سیاسی سراسری تودهای مبدّل نگردیده است. کارگران پیشاهنگ و کشاورزان فقیر به صورت بسیار کندی به حزب جذب میگردند. حزب تاکنون نتوانسته است آن محافل جامعۀ افغانی را که میتوان به سوی انقلاب متمایل گردانید، زیر تأثیر خود بیاورد، مانند: روشنفکران، کارمندان دولتی، خرده بورژوازی و لایههای زیرین روحانیون... این حزب به موجودیّت خود نه تنها به مثابۀ یک حزب محدود، بلکه هم فرسوده در نتیجۀ مبارزات درونگروهی میان گروهکهای خلق و پرچم ادامه میدهد. برجستهترین رهبران گروه پرچم یا نابود شده یا از کارهای حزبی برکنار گردیده و یا از ارتش و دستگاه دولتی رانده شدهاند... روشن است که پس از پیروزی انقلاب آوریل هنگام حل و فصل ناهنجاریهای درون حزبی و مسایل دولتی اکثرا لغزشها، اختناقهای ناموجّه و تسویه حسابهای شخصی صورت گرفته و در روند بازرسی پروندههای بازداشتشدگان از خشونت استفاده شده است. نارضایتی از خشونتهای بیدلیل به ارتش که تکیهگاه مهمّ رژیم بوده و هست نیز سرایت کرده است... بسیاری از فرماندهان با مشاهدۀ این که همکارانشان بازداشت شده و ناپدید میگردند، احساس بیاعتمادی کرده، از بازداشت شدن میترسند... رخدادهای هرات همچنان ضعف کارکرد سیاسی و تبلیغی حزب دموکراتیک را در میان مردم نشان داد... بیتجربگی سیاسی رهبران افغانستان در اوج رخدادهای هرات هنگامی ظاهر گردید که روشن شد آنان پیامدهای سیاسی ناشی از اعزام سپاهیان شوروی به افغانستان را درک نمیکنند... بدین ترتیب تصمیم ما مبنی بر خودداری از برآوردن خواهش رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبنی بر اعزام نیروهای شوروی به هرات، کاملا درست بوده است». در پایان مواردی که برای نجات حکومت کمونیستی باید مورد توجّه قرار بگیرد در ۹ مادّه عنوان شده است. در این مواد گذشته از اشاره به این که چگونه باید رهبران حکومت افغانستان را به ایجاد وحدت نظر و از بین بردن اختلافها و ایجاد پایگاه در بین مردم تشویق کرد به دو مورد اساسی نیز توجّه شده که یکی عبارت است از نزدیک شدن حکومت به روحانیون و اینکه دولت به پیگرد آنها نمیپردازد و دو دیگر این که:
- «لازم است تا به متقاعد ساختن رهبران افغان در مورد لزوم مراعات جدّی نظم حقوقی معیّن مبتنی بر نظم انقلابی و بر ضرورت برخورد نرمتر در رابطه با کاربرد اقدامات اختناقآمیز و خشونتبار ادامه داد». این مادّه روشنگر آن است که برخورد خشونتبار و محاکمهها، شکنجهها و کشتارها تا چه اندازه بوده که رهبران شوروی را که خود حکومتگرانی بیرحم و خشن بودهاند به واکنش واداشته است. این گزارش و تجزیه و تحلیل به امضای گرومیکو، آندروپف، اوستینف و پونوماریف رسیده است.[٢٠]
در ماه آوریل به گونهای گسترده بر خیزشها در بادغیس، پکتیا، کنر، تخار، انجیرستان، گردیز، جلالآباد، خوست، ارزگان، بدخشان و... افزوده میشود. سرانجام امین نخستوزیر از نمایندۀ شوروی تقاضا میکند که ۱۵ تا ٢٠ فروند هلیکوپتر رزمی با مهمّات و پرسنل برای نبرد در کابل و مناطق مرکزی در اختیار آنها گذارده شود. مصوّبۀ کمیتۀ مرکزی یک جمله کوتاه است که به امضای ن. و. اگر ارکف ابلاغ میشود: «مصلحت نیست این کار انجام شود».[٢۱]
مه مستشار ارشد نظامی در افغانستان اطلاع داده میشود که به حفیظ اللّه امین نخستوزیر گفته شود طیّ ماه مارس-آوریل ٢۵ فروند هلیکوپتر جنگی هریک مجهّز به ۵ تا ۱٠ محموله مهمّات به افغانستان تحویل میشود.
در ماهنامۀ رویدادها از ٢٢ آوریل تا ٢٣ ماه به به رشد روز افزون خیزشها و درگیریها در سراسر کشور اشاره شده است: در شاهراه گردیز-خوست، استان ننگرهار، حو الی بلخ، آقا کپرک در جنوب باختری مزار شریف، درّۀ سوف، استان زابل، استان کنر، غزنین، پکتیا، سمنگان، اطراف کابل، پلچرخی و پل علم در مرکز استان لوگر، غوریان، منجان در جنوب بدخشان، اسعدآباد و اسمار، بغلان، دوشی، خنجان، ارزگان، بامیان، غور و هرات. به این ترتیب جایی نیست که در آن آرامش باشد و حکومت کمونیستی به مفهوم واقعی کلمه بر آن حاکمیّت داشته باشد.
ترهکی و امین مصرّانه تقاضای کمک فوری دارند. دفتر سیاسی در مسکو موضوع را بررسی میکند و خیلی سرّی به سفیر شوروی در کابل گفته میشود که با ترهکی دیدار و تصمیمات اتّخاذ شده در زمینۀ کمکهای شوروی را به آگاهی او برساند. این کمکها عبارت است از: فرستادن سازوبرگ جنگی بدون عوض تا سال ۱۹٨۱ به بهای ۵٣ میلیون روبل (نزدیک به ۱۵٠ میلیون دلار) شامل ۱۴٠ دستگاه آتشبار و خمپارهانداز، ۹٠ دستگاه خودروزرهی، ۴٨ هزار قبضه مسلسل و تفنگ خودکار، هزار دستگاه نارنجکانداز و ٦٨٠ عدد بمب. تجهیزات بهداشتی به بهای ۵٠٠٠٠ روبل (معادل یکصدهزار دلار) در ماههای ژوئن و ژوئیه ۱۹٧۹. در ماه مه صد عدد بالون آتشزار و ۱٦٠ عدد کاست بمبی، «ولی تحویل بمبهای گازی با موادّ مسمومکنندۀ زهری امکان ندارد». جملۀ آخر حکایت از آن دارد که مارکسیستهای افغانی برای حفظ موقعیّت و سلطۀ خویش از هیچ اقدامی روگردان نبودهاند و برای ایجاد وحشت و از پای درآوردن مردم قصد داشتهاند اسلحۀ شیمیایی و گازهای کشنده به کار گیرند. در این پیام سرّی شده همانطور که به ترهکی در مسکو یادآور شدیم از کمک بهصورت اعزام نیروهای نظامی خودداری خواهد شد.
[↑] سازماندهی شوروی برای فرستادن نیروهای نظامی
با آنکه دفتر سیاسی و کمتیۀ مرکزی و شخص برژنف در تمامی مذاکراتشان براساس تجزیه و تحلیل اوضاع جهانی فرستادن نیروی نظامی را به شدّت نفی میکردند و میکوشیدند ترهکی و امین را از اصرار در این زمینه منصرف کنند، ولی در عمل با آشفتهتر شدن اوضاع مقامهای شوروی بدون آنکه شرایط جهای تغییری کرده باشد احساس کردند که نمیتوانند به راحتی افغانستان و حکومت کمونیستی آن را از دست بدهند. آنها در عین حال که نمیخواستند به توافقهای حاصله در زمینۀ مسابقۀ تسلیحاتی با آمریکا و ازجمله پیمان سالت ٢ لطمهای وارد شود، و نمیخواستند تفاهم با آلمان و فرانسه را با خطر مواجه سازند، خود را در شرایطی میدیدند که اگر در برابر خیزش مردم افغانستان تن به تسلیم بدهند از یک سو اعتبارشان سخت زیر سئوال خواهد رفت و از سوی دیگر در مرزهای جنوبیشان دولت دیگری با تکیه بر نگرشهای اسلامی و دینی شکل خواهد گرفت که میتواند در جمهوریهای آسیای مرکزی تأثیر گذار باشد. آنها شکست در افغانستان را نه تنها برد غرب و آمریکا میدیدند که نگران توسعۀ نفوذ چین بودند و نمیخواستند قدرتی چون چین به عنوان یک کشور کمونیستی که با شوروی مارکسیست بیس از غرب ضد کمونیست رو در رویی و اختلاف داشت در افغانستان صاحب نفوذ گردد.
دلیل تأخیر در فرستادن نیرو به افغانستان نه تاکنون به روشنی از راه انتشار اسناد محرمانه معلوم شده و نه گرومف به آن اشاره دارد. میتوان گفت یکی از دلایل عمدۀ این امر نارضایتی سران کرملین از ترهکی و بویژه امین بوده است. بعد از درگیری میان ترهکی و امین و کشته شدن ترهکی زمزمههایی وجود داشت که دروان قدرت جناح حزب دموکراتیک خلق به پایان رسیده و باید قدرت به شاخۀ پرچم که به نظر شورویها فرمانبرداری بیچون و چرا داشت و قادر بود در برابر نابخردیها، ستمها و خشونت خلقیها از خود چهرۀ مردمیتری نشان دهد سپرده شود. به همین دلیل دیدیم که در آستانۀ تحویل قدرت به کارمل، نیروهای شوروی در فاصلۀ چند روز آماده گذشتن از مرز و اشغال افغانستان شدند. این نکته به روشنی از دستور العمل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتّحاد شوروی در نامۀ خیلی سرّی که برای سفارتخانههای شوروی در توضیح چرایی و چگونگی اعزام نیرو به افغانستان و عواملی که ضرورت این کار را توجیه میکرد فرستاد استنباط میشود.
هدف کمیتۀ مرکزی از فرستادن نامۀ مورد نظر این بود که سفارتخانههای اتّحاد شوروی با توجه به مفّاد آن بتوانند حرکتی تبلیغاتی در برابر موج مخالفت با اشغال نظامی افغانستان آغاز و اقدام کشور شوراها را توجیه کنند. در این نامه در مورد دولت مارکسیستی حفیظاللّه امین چنین آمده است: «... اعمال اشتباهآمیز، اگر روشنتر بگوییم اعمال مستبدّانه و مظالم حفیظاللّه امین و نقض ابتداییترین حقوق از جانب او، اختناق گسترده در رابطه با کلیّۀ اشخاصی که با او موافق نبودند، از جمله آنانی که در روند سالیان متمادی بر ضدّ رژیم شاهی مبارزه کرده بودند و فعّالانه در انقلاب آوریل سهم گرفته بودند، به این کارزار رنگ و بوی دیگر بخشیده بود. اخیرا حفیظاللّه امین با برکنار ساختن دبیر کلّ پیشین حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نور محمّد ترهکی، محیلانه و مزوّرانه، سخن از قانون و انسانیّت به زبان میآورد و به ایراد سخنرانیهای پر طمطراق افراطی انقلابی میپرداخت، ولی در عمل اختناق فراگیری را اشاعه داده و ثبات انقلابی را بر هم میزد. بدین ترتیب مداخلات خارجی و ترور کادرهای سر سپرده به امر انقلاب و منافع خلق، آنچه را که انقلاب آوریل برای افغانستان به ارمغان آورده بود، در معرض خطر قرار میداد.
نیروهای ارتجاعی خارجی از این زمینهها بهرهبرداری همهجانبهای میکردند. آنان گسیل گروههای بزرگ مسلّحانه(عمدتا از قلمرو پاکستان)، را تشدید بخشیده، دارو دستههای گوناگون رزمنده را با اسلحه و پول و از این قبیل تجهیز میکردند. امیرپالیسم آمریکا و سیا (CIA) و همچنان رهبران پکن به مثابه نیروهای عمدۀ عمل به چنین سیاستی به شمار میرفتند. ولی در افغانستان نیروهایی پیدا شدند که قاطعانه ضدّ حفیظ اللّه امین برخاستند. او را نابود کرده و ارگانهای تازۀ رهبری حزب و کشور را ایجاد نمودند... ببرک کارمل، بهعنوان صد حزب و دولت گماشته شد. بیانیّۀ او خطاب به خلق افغانستان، در راستای استقلال ملّی افغانستان، اتّحاد خلق، اجرای مشی مترقّی و دموکراتیک، مراعات قانون و ایجاد نظم حقوقی پایدار، مبتنی بر مناسبات انساندوستانه با مردم... رهبران جدید دولت و حزب، به اتّحاد شوروی با این تقاضا مراجعه نمودند تا به آنان کمکهای سیاسی و مادّی شامل پشتیبانی نظامی ارائه کند. اتّحاد شوروی تصمیم گرفت، چنین پشتیبانی را انجام دهد...»[٢٢]
به روشنی از متن این دستورالعمل درمییابیم که آمریکا و چین بعنوان دو قدرت عمده هر دو به یکسان در مورد دخالت در افغانستان متّهم شدهاند و پاکستان بعنوان اصلیترین کشور در کار آموزش و فرستادن نیروهای مسلّح معرّفی شده است. از سوی دیگر، میبینیم که اتّحاد شوروی طّی چند ماه ترهکی و امین را سرگرم میسازد و فرستادن نیروی نظامی را بعنوان یک استراتژی اصلی با توجّه به شرایط جهانی نفی میکند ولی با کشته شدن امین و به قدرت رسیدن ببرک کارمل نیروهای آماده شده در مرز به حرکت درمیآیند و به اشغال افغانستان میپردازند. نکتۀ قابل تأمّل آنکه آیا اگر شورویها در همان آغاز کار و پس از خیزش مردم در هرات به تقاضای ترهکی پاسخ مثبت داده بودند و نیروی نظامی فرستاده بودند، امکان بیشتری برای سرکوب مردم افغانستان نمیداشتند؟
[↑] چگونگی آمادهسازی نیرو و اشغال افغانستان
از آغاز ماه دسامبر آمادهسازی نیرو برای گذشتن از مرز و اشغال افغانستان آغاز میگردد. این نیرو میبایست از قلمرو دو نیروی بزرگ نظامی که عبارت بودند از«فرماندهی نظامی ترکستان»و«فرماندهی نظامی آسیای میانه» سازماندهی شود. به این ترتیب سپاه چلهم شامل سه لشگر موتوریزه، یک تیپ تهاجمی کماندو، یک هنگ ویژه موتوریزه، تیپهای توپخانه، موشکانداز و پدافند هوایی و همچنان چندین یگان مختلف رزمی و خدمات پشت جبهه تأسیس گردید. «برای بسیج و تکمیل لشگرهای مستقر شده، بیش از ۵٠٠٠٠ افسر، درجهدار و سرباز نیروهای ذخیرۀ ارتش احضار گردیدند، جهت تأمین نیازهای سپاه نزدیک به ٨٠٠٠ کامیون در اختیار مؤسسّات تولیدی گذاشته شد. برای هر دو فرماندهی نظامی این آرایش نظامی بزرگترین آرایش در نیم قرن اخیر بود».[٢٣] سرانجام در بعد از ظهر ٢۵ دسامبر ۱۹٧۹«گردان ویژۀ اکتشافی، لشکر ۱٠٨ زرهدار از مرز دولتی افغانستان و شوروی عبور کرد. همزمان با آن هواپیماهای ترابری نیروی هوایی با سربازان و جنگافزارهای مربوط به لشکر ۱٠٣ کماندوی هوایی از فراز مرز گذشتند. کماندوهای این لشگر با چتر به فرودگاه کابل فرود آمدند... با فرا رسیدن بامداد ٢٨ دسامبر، لشگر ۱٠٨ موتوریزه کاملا در شمال خاوری کابل مستقر گردیده و با نیروهای لشگر و با نیروهای لشگر ۱٠٣ کماندوی هوابرد، ارتباط برقرار ساخت... تا اواسط ژانویۀ ۱۹٨٠ استقرار نیروهای اصلی سپاه چهل عمدتا تکمیل گردیده بود... طیّ ششماهۀ نخست سال، نیروهای سپاه چهلم با اعزام لشگر ٢٠۱ موتوریزه و دو تیپ ویژۀ دیگر تقویت گردید».[٢۴]
در نخستین روز، نیروهای مزبور با یک حادثه و یک برخورد مواجه گردیدند. در نیمه شب، بر اثر برخورد یک هواپیمای ترابری با قلّۀ کوه ۴۴ سرنشین آن جان سپردند و اوّلین تلفات به نیروهای متجاوز وارد گردید. همچنین در موقع حرکت نیروها به سوی فیضآباد مرکز استان بدخشان نخستین مقاومت مردمی به ظوهر رسید. نکتۀ قابل توجّه آنکه گرومف آن را به«باسماچ»ها نسبت میدهد. باسماچ نامی است که روسها به رزمندگان آسیای مرکزی که بعد از انقلاب اکتبر برای آزادسازی سرزمینهای خود میجنگیدند داده بودند. این نهضت تا اواخر دهۀ سوم قرن بیستم نیز در کوهستانهای تاجیکستان توانمند بود، امّا سرانجام استالین با یورشی شدید آن را سرکوب کرد. جمعی از آن رزمندگان از مرز گذشتند و در شمال و شمال خاوری افغانستان باشنده شدند.
نکتۀ قابل توجّه در یادداشتهای گرومف آن است که وقتی او برای نخستین بار به سمت رئیس ستاد لشگر ۱٠٨ در حومۀ کابل منصوب میشود متوجّه میشود که فرماندهی لشگر بر عهدۀ همشاگردی سابقش سرهنگ میرونف است. دوستش به او یادآور میکند که برای فرستادن نیرو «از یکسال به اینسو آمادگی گرفته شده بود. چندین بار سپاهیان لشگر پنجم کشکا (ترکمنستان) و لشگر ۱٠٨ ترمز (ازبکستان) را به حالت آماده باش کامل نظامی درآورده و بسیج نموده بودند».[٢۵] بنابراین روسها بر اثر فشار مقامهای کمونیست افغانستان برای حفظ موقعیّت خود ناچار به این اقدام نگشتند بلکه از آغاز به قدرت رسانیدن کمونیستها با یک کودتا، قصد داشتند افغانستان را به اشغال درآوردند ولی نگران بازتابهای این کار بودند.
شورویها، چنان که پیشتر اشاره شد، بلافاصله بعد از حرکت نیروهایشان به سوی افغانستان خود را برای یک فعالیّت شدید تبلیغاتی و توجیه این عمل آماده کردند.
نخستین واکنش درهمان ٢۹ دسامبر از سوی کارتر رئیس جمهور آمریکا صورت گرفت که برژنف به آن پاسخ داد. برژنف در آغاز نامۀ خود متذکر شد که همزمان با فرستادن نیرو به افغانستان، سفیر آمریکا در مسکو از دلیل این اقدام آگاه شده است. او همچنین بر مسئلۀ رویارویی با تجاوز خارجی تأکید کرد و نوشت: «میخواهم یکبار دیگر تأکید نمایم که اعزام یگانهای محدود نیروهای شوروی به افغانستان یک هدف دارد: همکاری و همیاری در راه زدایش تجاوز خارجی... »[٢٦] نکتۀ جالب این که در پاسخ کارتر دایر بر این که چرا در آستانۀ اعزام نیروهای نظامی با آمریکا مشورت نشده مینویسد: «اجازه بفرمایید از شما بپرسم-آیا شما با ما پیش از آنکه به استقرار همهجانبۀ نیروهای دریاییتان به آبهای هم مرز با ایران در خلیج فارس دست زدید، و در بسیاری دیگر از مواردی که میبایست حدّاقل ما را در جریان میگذاشتید، با ما مصلحت کرده بودید؟...[٢٧] به این ترتیب میتوان دریافت که توافقهای کلّی میان دو ابر قدرت در مورد حوزههای نفوذ آنها وجود داشته و میدانستهاند که هر مانوور و تجاوزی در آن حوزهها با واکنش سخت پیشبینی نشده مواجه نخواهد شد.
مقامهای شوروی که خود را حاکم اصلی افغانستان میدانستند، خطّ مشی سیاسی حکومت دستنشاندۀ کارمل را نیز نکته به نکته مشخّص و دیکته میکردند. گرومیکو در یک گفت و شنود تلفنی با شاه محمّد دوست وزیر خارجۀ افغانستان به تفصیل در ده مادّه مواضعی را که او باید در اجلاس شورای امنیّت بر آنها تکیه کند گوشزد میکند. در مادّۀ دوم حتّی یادآور میشود که «لحن»سخنانش چگونه باید باشد: «شما رفیق وزیر، دلایل فراوان در اختیار دارید که نه به عنوان یک متّهم، بلکه به عنوان یک طرف در الزام و محظور سخنرانی نمایید... به این ترتیب خیلی مهمّ است تا دفاع نکرده، بلکه پیگیرانه حمله نمایید... لازم است مخصوصا تأکید نمایید که اتّحاد شوروی در پاسخ به درخواستهای پی در پی حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان از رهبری اتّحاد جماهیر شوروی اعزام بخشی محدود از نیروهای خود [حدود صد هزار نفر] به افغانستان مبادرت ورزیده است... ممکن است تاریخوار ثابت بسازید که در رابطه با مداخلات پی در پی نیروهای خارجی در امور داخلی افغانستان، به این کشور ناچار گردیده بود که چنیدن بار به خاطر کمک نظامی به اتّحاد شوروی مراجعه نماید... بایست دقیقا خاطرنشان ساخت که اعزام بخشی محدود از نیروهای نظامی شوروی تنها به منظور کمک به افغانستان در امر دفع تجاوز خارجی به ویژه از قلمرو پاکستان جایی که اردوگاههای فراریان افغان در اثر مساعی ایالات متّحده، دیگر کشورهای غربی و چین به مرکز پرورش و اعزام گروههای متعدّد مسلّح مبدل گردیده، صورت گرفته است... شاید لازم باشد، تا ماهیّت حفیظاللّه امین به مثابۀ یک دیکتاتور که پیرو اندیشه و عمل به اختناق و ترور جمعی بر ضدّ مردم کشور بود، افشا گردد... لازم است یادآوری گردد که رهبری جدید جمهوری دموکراتیک افغانستان حاضر است در عمل به دین اسلام احترام نموده و پیگیرانه با جنبش عدم تعهّد همبستگی نشان بدهد... ما برایتان مدارک زیادی را ازجمله دربارۀ پایگاههای نظامی آمریکا تهیّه دیدهایم. ما این موارد را بهدست رفیق سافرونچوک (واسیلی استیپانووچ-کارشناس مسایل افغانستان، بعدها وزیر مختار سفارت شوروی در کابل) که صرفا برای ارائۀ کمک مشورتی به شما، به نیویورک اعزام میگردد، مطابق آرزومندیهایی که قبلا به شما ارائه داشتیم، میفرستیم... دیدارها و تبادل افکار را ممکن خواهد بود که به نوبت در ساختمانهای نمایندگی شوروی در جنب مقرّ سازمان ملل یا در ساختمان سرکنسولگری شوروی انجام دهید. بهتر است فاش نکنید که سافرونچوک برای یاری به شما به نیویورک آمده است. رسما او بهعنوان عضو هیأت شوروی در اجلاس مجمع عمومی که هنوز به کار خود ادامه میدهد، فرستاده میشود».[٢٨]
به این ترتیب اتّحاد شوروی با به قدرت رسانیدن کارمل و اشغال کامل افغانستان بر تمامی زمینههای داخلی و سیاست خارجی افغانستان حاکمیّت بیچون و چرا میباید و اجازه نمیدهد هیچ فرد و مقامی در حکومت دستنشاندۀ افغانستان بدون دستور صریح و روشن و دیکته شده از سوی مسکو سخنی بگوید و عملی انجام بدهد. چنین شیوهای برای مردم افغانستان و نیروهای مجاهدین سخت حقارتآمیز بود و از اینرو در کوتاهمدّت در سراسر خاک افغانستان نیروهای سازمان یافتۀ چریکی مبارزهای سهمگین را آغاز کردند و کوشدیند دشمن متجاوز و اشغالگر و حکومت دستنشاندۀ آن را بیرون برانند و به زیر بکشند. نبردها از پایان ژانویۀ ۱۹٨٠ آغاز گشت.[٢۹]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- ارتش سرخ در افغانستان، صص ۱ و ٢
[٢]- همانجا، ص ۴
[٣]- همانجا، صص ٦ تا ۱۵
[۴]- همانجا، ص ٢۵
[۵]- همانجا، ص ٢٦
[٦]- همانجا، ص ٢٧
[٧]- همانجا، ص ٢٨
[٨]- همانجا، ص ٣۱
[۹]- همانجا، ص ٣٢
[۱٠]- همانجا، ص ٣٢
[۱۱]- همانجا، ص ٣٨
[۱٢]- همانجا، ص ۴٠
[۱٣]- همانجا، ص ۴٢
[۱۴]- همانجا، ص ۴٣
[۱۵]- همانجا، ص ۴۴
[۱٦]- همانجا، ص ۴٦
[۱٧]- همانجا، ص ۴٨
[۱٨]- همانجا، ص ۴۹
[۱۹]- همانجا، ص ۵٠
[٢٠]- همانجا، صص ۵٢ تا ۵۹
[٢۱]- همانجا، ص ٦٠
[٢٢]- همانجا، ص ٧٣
[٢٣]- همانجا، ص ٦۵
[٢۴]- همانجا، صص ٦٧ و ٦٨
[٢۵]- همانجا، ص ٨۴
[٢٦]- همانجا، ص ٧٣
[٢٧]- همانجا، ص ٧۴
[٢٨]- همانجا، صص ٧٦ تا ٨٠
[٢۹]- ورجاوند، پرویز، بحران دیپلماسی ایران و پیامدهای آن افغانستان از حماسه تا فاجعه؛ مروری دیگر بر چگونگی اشغال نظامی افغانستان؛ اطلاعات سیاسی - اقتصادی، مرداد و شهريور ۱٣٧٨ - شماره ۱۴٣ و ۱۴۴، صص ۱٢٠-۱٣۱
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ دوماهنامۀ اطلاعات سیاسی - اقتصادی، مرداد و شهريور ۱٣٧٨ - شماره ۱۴٣ و ۱۴۴