[...] [...]
شارل لوئی دو سکوندا (به فرانسوی: Charles-Louis de Secondat) یا بارون دو مونتسکیو (به فرانسوی: Baron de Montesquieu) (زادۀ ۱٦۸۹ م - درگذشتۀ ۱۷۵۵ م)، یکی از متفکران سیاسی فرانسه در عصر روشنگری است.
[↑] زندگینامه
شارل دو مونتسکیو، در ۱۸ ژانویه سال ۱٦۸۹ میلادی، در قصر «لابرد» نزدیک شهر «بوردو» از شهرهای فرانسه زاده شد[۱]. خانوادهٔ او همه از طبقۀ اشراف (آریستوكرات و بلندمرتبه) بودند. با وجود این، او تا سن سه سالگى با روش سنتی روستاييان تربيت يافت و سپس به «لابرد» رفت. هنوز بیش از هفت سال نداشت كه مادرش را از دست داد[٢]. بین سالهای ۱۷۰۰-۱۷۰۵ میلادی تحصیلات متوسطه را در نزد پیروان کلسیای اراتو آر، درژویی فراگرفت[٣]. پس از آن، وارد دانشگاه «بوردو» شد و بین سالهای ۱۷۰۵–۱۷۰۸ میلادی، در رشته حقوق، در بوردو و سپس در پاریس به دانشآموزی پرداخت[۴].
در سال ۱۷۰۸، به پیشه دادستانی سرگرم شد و وکیل دادگستری گردید. در سال ۱۷۱۳، پس از مرگ پدرش به بوردو بازگشت[۵] و در سال ۱۷۱۴، بهعنوان رایزن حقوقی پارلمان بوردو برگزیده شد[٦].
در سال ۱۷۱۶، بهعنوان عضو فرهنگستان بوردو انتخاب شد. در این زمان، وی منصب عمویش را که ریاست دادگاه استیناف بود همراه با اموال و لقب «مونتسکیو» از او نیز به ارث برد.
بین سالهای ۱۷۱۷-۱۷۲۱، مونتسکیو به مطالعهٔ علوم میپردازد و رسالاتی در بارهٔ انعکاس صوت، غدد میانگانی، شفافیت، سنیگینی اجسام و از این دست مینویسد.
به این ترتیب، وی به پژوهشهای دانشی، تاریخی و حقوقی توجه ویژه داشت و چون از وضع آن زمان کشور خرسند نبود، در سال ۱۷۲۱، کتابی زیر عنوان «نامههای ایرانی» وی - بدون نام بردن پدیدآورنده - منتشر ساخت و این کتاب بیدرنگ مشهور خاص و عام شد.
بین سالهای ۱۷۲۲–۱۷۲۳، مونتسکیو در پاریس اقامت گزید و به معاشرت با طبقهٔ اشراف پرداخت. وی در این زمان با اطرافیان «دوک دو بو ربون هه نو»، مورخ و شاعر فرانسوی و رئیس پارلمان، «مارکیز دوپری»، و در مجمع ادبی «مادام لامبر»، و «باشگاه آنترسول» رفت و آمد داشت و اثر خویش موسوم به «گفتوگوی سیلا و اوکرات» را در همین باشگاه میخواند.
در سال ۱۷۲۷، رفته رفته دست از تکاپوی دادستانی کشید[٧] و به تدوین اثر نامآور خویش، «روحالقوانین» پرداخت، این کتاب نیز با پذیرش همگانی شگرفی روبرو شد و بعدها نیز از بنمایههای یادشده در آن برای گرداندن کشورها و دولتها بهره بسیاری گرفته شد. وی بعدها در اندیشههایش چنین نوشت:
- «آنچه باعث شده که من همواره نسبت به خودم عقیدهٔ بدی داشته باشم این است که خیلی کم از امور جمهوری وجود دارد که من حقیقتا استعدادی برای آن در خود ببینم. در شغل ریاست دادگاه باید بگویم که قلبم بسیار پاک بود. خود مسائل را به حد کافی میفهمیدم اما از تشریفات دادگاهی سردر نمیآوردم. مع ذلک خودم را با این گونه امور وفق داده بودم ولی آنچه بیش از همه موجب دلزدگی من میگردید این بود که حیواناتی را میدیدم که همان استعدادی را که من فاقد آن بودم به حد کافی دارا بودند»[٨].
در سال ۱۷۲۸، مونتسکیو به عضویت فرهنگستان فرانسه پذیرفته شد. سپس به کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس، ایتالیا، و هلند سفر کرد و در همین دوره بود که «لرد چسترفیلد» وی را به بریتانیا فراخواند[۹]. از این روی، منتسکیو بین سالهای ۱۷۲۹-۱۷۳۰، در بریتانیا اقامت گزید. اما در سال ۱۷۳۱، به قصر لابرد بازگشت[۱٠].
مونتسکیو بر این باور بود که انقلاب و شورش و خونریزی کاری از پیش نمیبرد و آنچه یک جامعه بدان نیازمند است قانون است. میانهروی در سیاست از ویژگیهای برجسته وی بود و چون روحانیان «روحالقوانین» او را بیارزش دانستند، در سال ۱۷۵۰، نوشتاری بر دفاع از کتاب خویش نوشت[۱۱].
وی، در سال ۱۷۱۵، با ژان دولارتیگ ازدواج کرد و این زوج در سالهای ۱۷۱٦ و ۱۷۱۷ دارای یک پسر و یک دختر شدند و در سال ۱۷٢۷ دختر دومی آنان بهدنیا آمد و سپس ظاهراً از هم جدا گردیدند[۱٢].
سرانجام، مونتسکیو در ۱۰ فوریه سال ۱۷۵۵، پس از مسافرتهای زیاد به کشورهای گوناگون جهان در پاریس درگذشت[۱٣].
[↑] آثار
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: محسن حیدریان، مونتسكیو، بنیانگذار نظریه تفكیك قوا
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]- در سال ۱٧٠٠ ميلادى، او را به يك مركز دينی فرستادند و تا سال ۱٧۱۱ ميلادى در آنجا به فراگيری علوم مذهبی پرداخت.
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]