جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ مهر ۲۵, سه‌شنبه

قرآن‏‌هاى موجود پيش از مصحف عثمان

از: تئودور نُلدكه؛ بازنگارى: فریدریش شوالى؛ ترجمه: مرتضى كریمى‏نیا

قرآن‌پژوهی


فهرست مندرجات

.



قرآن‏‏‌هاى موجود پیش از مصحف عثمان

تئودور نُلدكه

تئودور نولدِکه (به آلمانی: Theodor Nöldeke) ‏(زادۀ ۱۸۳۶ م – درگذشتۀ ۱۹۳۰ م)یکی از برجسته‌ترین خاورشناسان آلمانی و از مترجمان قرآن به زبان آلمانی است. «تاریخ قرآن»، یکی از مهم‌ترین آثاری است که از تئودور نولدکه به‌جای مانده است. این کتاب در اروپا از شهرت فراوانی برخوردار شد و مورد توجه خاورشناسان قرار گرفت. او اولین کسی است که این نوع شیوه پژوهش درباره آیات و سور قرآن را به‌کار می‌برد. نولدکه به‌خاطر همین کتاب به دریافت جایزه‌ای از سوی آکادمی فرانسه نایل آمد.

مقاله‌ی حاضر ترجمه‌ی بخشی از جلد دوم کتاب «تاریخ قرآن» پيرامون قرآن‌های موجود پيش از مصحف عثمان و تاريخ تدوين قرآن - اثر مشترک تئودور نولدکه و فریدریش شوالی - است که به موضوع روايات مختلف در باب مصاحف پيش از عثمان پرداخته است. نویسنده ابتدا به معرفی شخصيت كاتبان و صاحبان مصاحفى چون: ابی بن كعب، عبدالله بن مسعود، ابوموسى اشعرى و مقداد بن اسود مى‌پردازد و سپس مصحف هر يك از آنان را بنابر روايت الفهرست ابن نديم، و الاتقان و نسبت قرآن‌هاى آن‌ها با يكديگر و با مصحف عثمان، مورد نقد و بررسى قرار مى‌دهد.

نولدکه، روایات جمع و تدوین نخست در زمان ابوبکر را بررسی کرده و آن‌ها را از نظر تاریخی نپذیرفته است؛ سپس وی در بخش دیگری از نوشته‌ی خود به نقل و نقد روایت متداول و نیز اشاره به روایات غیرمشهور در باب جمع عثمان می‌پردازد و جزئیات بسیاری از این روایات را با هم مقایسه می‌کند. در قسمت پایانی، مؤلف ترتیب سوره‌ها در مصحف عثمانی و مقایسه‌ی رابطه‌ی طول سوره با جایگاه کنونی آن در قرآن را به بررسی گرفته است.

از سوی دیگر، مترجم در مقدمه به بررسی دیدگاه نلدکه پرداخته و به دیدگاه‌های مخالف او نیز اشاره کرده است.


مقدمه مترجم

یكى از معروف‏‌ترین و مهم‏‌ترین آثار قرآن‏‌پژوهى غرب در دو سده اخیر تاریخ قرآن است. این كتاب، نخست در قالب پایان‏‌نامه‏‌اى به‏‌زبان لاتین به‏‌قلم تئودور نولدكه (۱٨۵٦) به‏‌رشته تحریر درآمد، اندكى بعد تحریر آلمانى آن در مسابقه آكادمى علوم فرانسه شركت داده و برنده مسابقه شد و سپس در ۱٨٦٠ در گوتینگن (آلمان) انتشار یافت[۱].

تقریباً ۴٠ سال بعد، در ۱٨۹٨، ناشر از مؤلف خواست تا با بهره‏‌گیرى از اطلاعات و مطالعات جدید خود كتاب را بازنگارى كند. نُلْدكه به‌‏دلیل مشغله و كهولت سنّ از این كار عذر خواست و شاگردش فریدریش شوالى[٢] (۱٨٦٣-۱۹۱۹) را براى این كار معرفى كرد. ویرایش دوم كتاب تاریخ قرآن دقیقاً ۴٠ سال (از ۱٨۹٨ تا ۱۹٣٨) طول كشید. دو جلد آن را شوالى زیر نظر نُلْدكه در سال‏‌هاى ۱۹٠۹ و ۱۹۱۹ بازنگارى و منتشر كرد؛ اما اندكى پیش از انتشار جلد دوم درگذشت و شوهرخواهر وى هاینریش تسیمرن[٣] كار چاپ آن‏را به‏‌انجام رسانید. براى جلد سوم كتاب، هرچند یادداشت‏‌هاى اولیه‏‌اى فراهم آمده بود، اما ٢٠ سال كار مشترك و متوالى گوتهلف برگشترسِر[۴] (۱٨٨٦-۱۹٣٣) و اُتو پِرِتْسل[۵] (۱٨۹٣-۱۹۴۱) لازمبود تا به‏‌شكل نهایى‏‌اش در سال ۱۹٣٨ درآید. بنابراین از آغاز تحریر نخست تاریخ قرآن تا شكل‏‌گیرى نهایى آن قریب به‏ ٨٠ سال گذشت و نسخه نهایى كه همواره پس از آن تجدید چاپ شده، حاوى اجزاى سه‏‌گانه‏‌اى است كه به‏‌ترتیب در ۱۹٠۹، ۱۹۱۹ و ۱۹٣٨ منتشر شده است[٦]. عناوین سه جلد اصلى تاریخ قرآن، به‏‌ترتیب از این قرار است. ج ۱: درباب اصل و منشأ قرآن؛ ج ٢: جمع و تدوین قرآن؛ ج ٣: تاریخ متن قرآن.

با گذشت ۱۵٠ سال از تحریر نخست این كتاب، ترجمه‏‌اى از آن حتى به‏‌دیگر زبان‏‌هاى اروپایى ان‏جام نیافته بود. امین خولى در مقاله «تفسیر» خود در دائره‏‌المعارف الاسلامیة (ج ۹، ص ۴٣٣) مى‏‌گوید یكى از دانشجویان مصرى كل كتاب را با كمك و مشاوره اساتید آلمانى و عرب ترجمه كرده، اما به‏‌دلیل مشكلاتى هم‏‌چنان در دانشكده ادبیات دانشگاه قاهره انتشار نیافته مانده است. در ایران نیز قریب ۴٠ سال پیش مرحوم آیت‏‌اللّه‏ دكتر سیدمحمد حسینى بهشتى جلد نخست این كتاب را به‏‌فارسى برگردانده كه آن نیز هنوز به‏‌صورت دست‌نویس باقى مانده است. تنها ترجمه كامل این اثر به‏‌زبان عربى سال‌‏ها پیش به‏‌همت آقاى جورج تامر و همكارى سه محقق دیگر عرب آن‏جام و در اواخر سال ٢٠٠۴ میلادى انتشار یافته است.[٧]

۱- نوشته‏‌اى كه در پِى مى‏‌آید ترجمه‏‌اى است از آغاز جلدِ دوم كتاب كه در آن موضوع مصاحف صحابه پیامبر پیش از توحید مصاحف به‌‏دست عثمان مطرح، و جوانب مختلف آن مورد نقد و بررسى قرار مى‏‌گیرد. این جلد از كتاب حاوى ٧ فصل اصلى است. ترجمه ۴ فصل نخست این كتاب در مجله علوم حدیث، سال دهم، ش ۱ و ٢، ٣۵-٣٦، بهار و تابستان ۱٣٨۴، ص ٧٠-۱٠٠ منتشر شده كه به‏‌موضوع نقد و بررسى روایات جمع نخست قرآن به‏‌دست ابوبكر مى‏‌پردازد.

٢- موضوع تاریخ قرآن و بحث درباره جمع و تدوین قرآن هم در میان محققان مسلمان و هم در میان اسلام‏‌شناسان غربى همواره معركه آرا بوده است و بسیارى از عالمان اسلامى روایت جمع و تدوین قرآن در عهد ابوبكر و تكمیل آن در زمان عثمان را پذیرفته بودند. از میان محققان شیعه در قدیم، علامه طبرسى در تفسیر مجمع‌البیان و از معاصران، سید عبداللّه‏ زنجانى در تاریخ القرآن و علامه طباطبایى در قرآن در اسلام نیز همین دیدگاه را مطرح كرده و پذیرفته‏‌اند. با این‏‌همه، برخى چون آیت‏‌اللّه‏ خویى در البیان فى تفسیر القرآن با نقد روایات ابوبكر و حتى روایات جمع عثمان، و نشان دادن تناقض‏‌هاى درونى آن‏‌ها، این دیدگاه را ضعیف دانسته و با استناد به ‏برخى دلایل متنى و كلامى، جمع قرآن را به‏‌زمان پیامبر اكرم(ص) بازگردانده‏‌اند.

٣- غربیان نیز در ارائه تصویرى كامل از موضوع جمع قرآن همداستان نبوده‏اند. برخى چون جان برتُن با رد تمام روایات جمع ابوبكر و عثمان، دیدگاهى مشابه با نظر آیت‏‌اللّه‏ خویى برگرفته و به‏‌جمع قرآن در عهد پیامبر(ص) قایل شده‏‌اند. در مقابل كسانى چون جان وَنْزبُرو و كِرونه این زمان را بسیار متأخرتر از عهد ابوبكر مى‏دانند و حتى تثبیت نهایى آن را در اواخر قرن دوم هجرى تصویر مى‏‌كنند.[٨] مؤلف متن حاضر - كه نوشته‏‌اش نسبتاً قدیمى و شاید از نخستین پژوهش‏‌هاى مستقل در باب تاریخ قرآن به‏‌شمار مى‏‌آید - روایات جمع ابوبكر را چندان استوار نمى‏‌داند و مى‏‌كوشد تا برخى نقاط ضعف متنى و تاریخى آن‏‌ها را آشكار كند.[۹]

۴- در بخشى كه ترجمه آن اینك تقدیم خوانندگان مى‏‌شود، تنها موضوع روایات مختلف درباب مصاحف پیش از عثمان از جمله مصحف اُبىّ، ابن‏‌مسعود، ابوموسى اشعرى و... مورد بررسى قرار گرفته است. دیگر موضوعات مرتبط با امر تدوین قرآن در ادامه فصول كتاب آمده كه ترجمه آن به‏‌صورتى مجزا فرصتى دیگر مى‏‌طلبد.

۵- بدیهى است صرف نقل و ترجمه این كتاب به‏‌منزله صحه‏‌گذاردن بر تمام دیدگاه‏‌هاى مؤلف نمى‏‌تواند باشد. روشن است در زمانى كه نُلدكه، در یكصد و پنجاه سال پیش، متن حاضر را مى‏‌نوشته است، منابع وى نسبتاً محدود و غالباً مخطوط بوده‏‌اند. شاید همین امر یكى از كاستی‏‏‌هاى اساسى وى در قرآن‏‌شناسى، به‏‌ویژه در منابع مربوط به ‏شیعه باشد. اما از آن‏‌جا كه تأثیر و تقدم وى در اسلام‏‌شناسى و قرآن‏‌پژوهى غربیان بسیار بیشتر بوده است،[۱٠] لزوم شناخت و سنجش نقادانه این پیشینه براى ما مهم‏‌تر مى‏‌نماید.

٦- ترجمه حاضر در اصل برپایه متن آلمانى ان‏جام گرفته، و در مواردى با ترجمه عربى جورج تامر تطبیق داده شده است، چراكه ترجمه عربى در چاپ كنونى‏‌اش، افتادگی‏‌هاى فراوان و گاه اشتباهات آشكار و پیش پاافتاده دارد.

٧- آدرس آیات قرآنى در متن آلمانى بنابه رسم روزگار نُلْدكه و شوالى به‏‌قرآن چاپِ فلوگل (لایپزیك، ۱٨٣۴) است كه تا آن زمان دقیق‏‌ترین شماره‌‏‌گذارى از آیات قرآن را داشته است. اما از زمان انتشار مصحف قاهره در ۱٣۴۴ ق / ۱۹٢۵ م و پس از آن، با فراگیرشدن مصحف مدینه در جهان اسلام، امروزه دیگر هیچ محقّقى حتى در غرب، شماره‏‌گذارى قرآن فلوگل را مبناى خود قرار نمى‌‏دهد. از این‌رو در ترجمه حاضر تمامى آدرس آیات قرآنى به‏‌سیستم شماره‏‌‌گذارى مصحف قاهره برگردانده شده است.

٨- مؤلفان در موارد بسیارى، به‌‏بخش‏‌هاى دیگر كتاب و یا پاورقی‏‌هاى خود در جاى دیگر ارجاع مى‏‌دهند. در این موارد، تمامى اعداد و شماره‏‌هاى صفحات را عیناً برگردانده‏‌ام. بنابراین خواننده ناگزیر است در این موارد به‏‌شماره صفحات اصل آلمانى مراجعه كند. طبیعى است این امر تا وقتى كه تمام كتاب ترجمه فارسى نیابد میسّر نخواهد بود. بنابراین همواره در متن ترجمه فارسى خود به‏‌شماره‏‌گذارى صفحات متن آلمانى اشاره كرده‏‌ام.

۹- شماره‌‏هاى لاتین كه در داخل قلاب [ ] قرار گرفته‏‌اند، نشان‏‌دهنده پایانِ صفحات در متن آلمانى‏‌اند.

۱٠- فهرست منابع پایان كتاب غالباً كوتاه و گاه در آن تنها به‏‌ذكر نام مؤلفى بسنده شده است. در این موارد تا حدّ امكان اطلاعات كتاب‏‌شناختى منابع را تكمیل كرده و آن‏‌ها را درون قلاب [ ] افزوده‏‌ام. از همین قبیل است منابعى كه مؤلفان در متن كتاب بدان‏‌ها ارجاع مى‏‌دهند، اما در كتاب‏‌نامه پایانى ذكرى از آن‏‌ها نرفته است.

براى سهولت خواننده فارسى - به‌‏عكس متن اصلى - منابع عربى از نگاشته‏‌هاى اروپایى تفكیك و گاه به‏‌هم ارجاع شده‏‌اند.


الفمصاحف اصحاب، انتشار، حفظ، و شخصیت صاحبان آن

در فاصله ٢٠ ساله میان رحلت پیامبر و تدوین نسخه عثمان، به‌جز «صحیفه‏‌هاى حفصه»، چهار نسخه قرآنى معروف دیگر به‏‌دست ما رسیده كه مسئولیت تدوین هریك از این نُسَخ تنها و تنها به‏‌یك تن، یعنى صاحب آن مصحف داده شده است. چه‏‌بسا نسخه‏‌هاى دیگرى هم دركار بوده كه تا این اندازه مهم نبوده‌اند و شاید از همین‏‌رو در روایات تاریخى از آن‏‌ها ذكرى به‏‌جا نمانده است. این چهار تن كه هریك صاحب مصحفى بوده‌اند، بنابر گزارش‏‌هاى تاریخى عبارتند از: أُبىّ بن كعب، عبداللّه‏ بن مسعود، ابوموسى اشعرى، و مقداد بن اسود.

تا وقتى روش ادبى این افراد در كارشان معلوم نباشد، این پرسش هم‏‌چنان مفتوح است كه آیا آنان قرآن را خود مستقلاً از آیات پراكنده وحیانى گردآورى كرده‌اند یا در این كار از مجموعه‏‌هاى دیگر پیش از خود [٢٧] بهره برده‌اند. از این‏‌رو، مناسب‏‌تر این است كه كارشان را عموماً مصاحفى مستقل بشماریم.

أُبىّ بن كعب[۱۱]، از بنى‏‌النجار و اهل مدینه بود. بسیار زود به ‏اسلام گروید و در دو جنگ بدر و اُحد علیه مشركان جنگید. از آن‏‌جا كه وى در جاهلیت به‏ باسوادى و توانایى بر نوشتن معروف بود، محمد او را از كاتبان خود هم در مراسلات شخصى[۱٢] و هم در ثبت و تدوین وحى[۱٣] قرار داد. لذا چندان شگفت نیست كه وى به‌ ‏قارى [= حافظ قرآن] معروف بوده است. روایات سال فوت او را به‏‌اختلاف در ۱۹، ٢٠، ٢٢، ٣٠ و ٣٢ هجرى ذكر مى‏‌كنند[۱۴].

عبداللّه‏ بن مسعود مردى از قبیله دون‏پایه هُذیل، در شمار نخستین گروندگان به ‏اسلام بود كه در جنگ بدر نیز حضور داشت. چون خادم پیامبر بود همواره در كنار وى بود و از همین‌رو از دانش و اطلاعات قرآنى بسیار برخوردار شد. خود مى‏‌گفت آن روزها كه زید بن ثابت كودكى بیش نبود و در كوچه با همسالانش بازى مى‏‌كرد، وى بیش از هفتاد سوره را حفظ كرده بود. عمَر وى را به‏‌عنوان قاضى و مسئول بیت‏‌المال در كوفه منصوب كرد. وى همان‏‌جا در سال ٣٢ یا ٣٣ هجرى درگذشت، اما برخى فوت وى را در مدینه دانسته‌اند[۱۵].

ابوموسى عبداللّه‏ بن قیس اشعرى یكى از نمایندگان قبیله اَشعَر در یمن بود كه در سال هفتم هجرى، وقتى محمد[ص] یهودیان [٢٨] خیبر را محاصره كرده بود، با وى دیدار كردند[۱٦]. وى اسلام آورد، در عهد عمر و عثمان مناصب ادارى و نظامى مختلفى بر عهده گرفت و در این امر شایستگى خاصى نشان داد. در سال ۱٧ حاكم بصره و در سال ٣۴ به‏‌جاى سعید بن عاص حاكم كوفه شد. وى در همان‌جا منصب معلم و قارى قرآن را نیز بر عهده داشت كه در این كار از صداى زیبا و قوىّ خود بهره مى‏‌برد. در نقل روایات تأكیدى بسیار شدید بر لزوم نقل شفاهى روایات و عدم ثبت و تدوین حدیث داشت. وى به‏‌سال ۴٢ یا ۵٢ هجرى درگذشت[۱٧].

مقداد بن عمرو[۱٨] از خاندان یمنىِ بَهرا، به‌‏سبب خونى از یمن گریخته و سرانجام در مكه با أسوَد بن عبدیغُوث عقد جوار بسته بود كه وى نیز از اهل یمن بود. در مكه یكى از نخستین گروندگان به‏‌ اسلام بود كه در تمامى جنگ‏‌ها علیه غیرمسلمانان سوار بر اسب حضور داشت كه این خود بر اصالت و نجابت خانوادگى‏‌اش دلالت داشت. هنگام فتح مصر[۱۹]، یكى از فرماندهان لشكر اسلام بود و در امارت معاویه به‏‌قبرس لشكركشى كرد [٢٠].در باب مذهب و نیز میزان قرآن‏‌دانى‏‌اش، منابع موجود اطلاعى به‏‌دست نمى‏‌دهند. وقتى در سال ٣٣ هجرى درگذشت، عثمان بر وى نماز گزارد.

درباب رواج قرآن‏‌هاى منسوب به‏ هریك از اینان، اهل دمشق یا - درست‏‌تر بگوییم - شامیان[٢۱] از قرائت أُبىّ، كوفیان از ابن‏‌مسعود، [٢۹] اهل بصره از قرائت ابوموسى و اهالى حِمْص از مقداد تبعیت مى‏‌كردند[٢٢]. این‏‌که قرآن‏‌هاى ابن‏‌مسعود و ابوموسى در كوفه و بصره رایج بوده چندان عجیب نیست، چه آنان در این دو شهر جایگاه ویژه‏اى داشته‌اند. اما به‏‌درستى معلوم نیست چه پیوندى میان مقداد با منطقه حِمص، و نیز أُبىّ با شام بوده است.

از مصاحف این چهار تن هیچ چیزى به‌‏دست ما نرسیده است. لذا جز با كمك منابع غیرمستقیم، نمى‏‌توان درباب هیئت ظاهرى و ترتیب سوره‏‌ها در این مصاحف سخنى گفت. در این میان، از نسخه مقداد در این منابع نیز هیچ توصیفى نیامده است. در باب نسخه ابوموسى تنها همین اندازه از الاتقان، ص ۱۵۴ مى‏‌دانیم كه برخى سوره‏‌ها را از مصحف أُبىّ به‏‌قرآن خود افزود. روایات دیگرى هم دو آیه از قرآن را ذكر مى‏‌كنند كه تنها در مصحف وى آمده‌اند[٢٣]. اما از مصاحف أُبىّ و ابن‏‌مسعود، هم شمار فراوانى از قرائات‏‌شان در دست ماست - كه در جلد سوم بدان خواهیم پرداخت - و هم فهرست سوره‏‌ها و ترتیب آن‏‌ها را در اختیار داریم.


بمصحف أُبىّ بن كعب

ب-۱: قرآن أُبی بنابر روايت الفهرست ابن‏‌نديم

بنابر روايت الفهرست[٢۴]، ترتيب سوره‌‏ها در قرآن أُبی چنين بوده است[٢۵]: فاتحه (۱)؛ بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آل‏‌عمران (٣)؛ انعام (٦)؛ اعراف (٧)؛ مائده (۵)؛ يونس (۱٠)؛ انفال (٨)؛ توبه (۹)؛ هود (۱۱)؛ مريم (۱۹)؛ شعراء (٢٦)؛ حج (٢٢)؛ يوسف (۱٢)؛ كهف (۱٨)؛ نحل (۱٦)؛ احزاب (٣٣)؛ اسراء (۱٧)؛ زمر (٣۹)؛ جاثيه (۴۵)؛ طه (٢٠)؛ انبياء (٢۱)؛ نور (٢۴)؛ غافر (۴٠)؛ رعد (۱٣)؛ قصص (٢٨)؛ صافّات (٣٧)؛ ص (٣٨)؛ [٣٠]يس (٣٦)؛ حجر (۱۵)؛ شوری (۴٢)؛ روم (٣٠)؛ زخرف (۴٣)؛ فصلت (۴۱)؛ سجده (٣٢)؛ ابراهيم (۱۴)؛ فاطر (٣۵)؛ فتح (۴٨)؛ محمد (۴٧)؛ حديد (۵٧)؛ مجادله (۵٨)[٢٦]؛ فرقان (٢۵)؛ نوح (٧۱)؛ احقاف (۴٦)؛ ق (۵٠)؛ الرحمن (۵۵)؛ واقعه (۵٦)؛ جن (٧٢)؛ نجم (۵٣)؛ قلم (٦٨)؛ حاقّه (٦۹)؛ حشر (۵۹)؛ ممتحنه (٦٠)؛ مرسلات (٧٧)؛ نبأ (٧٨)؛ انسان (٧٦)؛ تكوير (٨۱)؛ نازعات (٧۹)؛ عبس (٨٠)[٢٧]؛ مطفّفين (٨٣)؛ انشقاق (٨۴)؛ تين (۹۵)[٢٨]؛ علق (۹٦)؛ حجرات (۴۹)؛ منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ طلاق (٦۵)[٢۹]؛ فجر (٨۹)؛ ملك (٦٧)؛ ليل (۹٢)؛ انفطار (٨٢)؛ شمس (۹۱)؛ بروج (٨۵)؛ طارق (٨٦)؛ اعلی (٨٧)؛ غاشيه (٨٨)؛ تغابن (٦۴)[٣٠]؛ بيّنه (۹٨)[٣۱]؛ صفّ (٦۱)؛ ضحی (۹٣)؛ شرح (۹۴)؛ قارعه (۱٠۱)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ سوره خَلْع با سه آيه[٣٢]؛ سوره حفد با شش آيه[٣٣]؛ همزه (۱٠۴)؛ زلزله (۹۹)؛ عاديات (۱٠٠)؛ فيل (۱٠۵)؛ تين ]تكرار]؛ كوثر (۱٠٨)؛ قدر (۹٧)؛ كافرون (۱٠۹)؛ نصر (۱۱٠)؛ مسد (۱۱۱)؛ قريش (۱٠٦)؛ اخلاص (۱۱٢)؛ فلق (۱۱٣)؛ ناس (۱۱۴). [٣۱]

ب-٢: قرآن أُبی بنابر روايت الاتقان و ارتباط آن با الفهرست

فهرستی كه الاتقان، ص ۱۵٠ به‏‌بعد، از سوره‌های قرآن أُبی ارائه می‌دهد از اين قرار است: فاتحه (۱)؛ بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آل‌‏عمران (٣)؛ انعام (٦)؛ اعراف (٧)؛ مائده (۵)؛ يونس (۱٠)؛ انفال (٨)؛ توبه (۹)؛ هود (۱۱)؛ مريم (۱۹)؛ شعراء (٢٦)؛ حج (٢٢)؛ يوسف (۱٢)؛ كهف (۱٨)؛ نحل (۱٦)؛ احزاب (٣٣)؛ اسراء (۱٧)؛ زمر (٣۹)؛ فصّلت (۴۱) يا زخرف (۴٣)[٣۴]؛ طه (٢٠)؛ انبياء (٢۱)؛ نور (٢۴)؛ مؤمنون (٢٣)؛ سبأ (٣۴)؛ عنكبوت (٢۹)؛ غافر (۴٠)؛ رعد (۱٣)؛ قصص (٢٨)؛ نمل (٢٧)؛ صافّات (٣٧)؛ ص (٣٨)؛ يس (٣٦)؛ حجر (۱۵)؛ شوری (۴٢)؛ روم (٣٠)؛ حديد (۵٧)؛ فتح (۴٨)؛ محمد (۴٧)؛ مجادله (۵٨)؛ ملك (٦٧)؛ صفّ (٦۱)؛ احقاف (۴٦)؛ ق (۵٠)؛ الرحمن (۵۵)؛ واقعه (۵٦)؛ جنّ (٧٢)؛ نجم (۵٣)؛ معارج (٧٠)؛ مزّمّل (٧٣)؛ مدّثّر (٧۴)؛ قمر (۵۴)؛ فصّلت (۴۱) يا زخرف (۴٣)[٣۵]؛ دخان (۴۴)؛ لقمان (٣۱)؛ جاثيه (۴۵)؛ طور (۵٢)؛ ذاريات (۵۱)؛ حاقّه (٦۹)؛ حشر (۵۹)؛ ممتحنه (٦٠)؛ مرسلات (٧٧)؛ نبأ (٧٨)؛ قيامة (٧۵)؛ تكوير (٨۱)؛ طلاق (٦۵)؛ نازعات (٧۹)[٣٦]؛ عبس (٨٠)؛ مطفّفين (٨٣)؛ انشقاق (٨۴)؛ تين (۹۵)؛ علق (۹٦)؛ حجرات (۴۹)؛ [٣٢] منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ تحريم (٦٦)؛ فجر (٨۹)؛ بلد (۹٠)؛ ليل (۹٢)؛ انفطار (٨٢)؛ شمس (۹۱)؛ طارق (٨٦)؛ اعلی (٨٧)؛ غاشيه (٨٨)؛ صفّ (٦۱)؛ تغابن (٦۴)؛ بيّنه (۹٨)؛ ضحی (۹٣)؛ شرح (۹۴)؛ قارعه (۱٠۱)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ عصر (۱٠٣)؛ سوره خَلْع[٣٧]؛ سوره حفد[٣٨]؛ همزه (۱٠۴)؛ زلزله (۹۹)؛ عاديات (۱٠٠)؛ فيل (۱٠۵)؛ قريش (۱٠٦)؛ ماعون (۱٠٧)؛ كوثر (۱٠٨)؛ قدر (۹٧)؛ كافرون (۱٠۹)؛ نصر (۱۱٠)؛ اخلاص (۱۱٢)؛ فلق (۱۱٣)؛ ناس (۱۱۴).

هشت سوره از ترتيب الاتقان افتاده است: مدّثّر (٧۴)؛ فرقان (٢۵)؛ سجده (٣٢)؛ فاطر (٣۵)؛ قلم (٦٨)؛ انسان (٧٦)؛ بروج (٨۵)؛ مَسَد (۱۱۱)، حال آنكه سوره‌های مفقود در ترتيب الفهرست تقريباً دو برابر يعنی ۱۴تا و همگی غير از اين سوره‌های افتاده از ترتيب الاتقاناند. با اين احتساب، تعداد سوره‌های مصحف أُبی در اين فهرست نيز به ۱۱٦ می‌رسد، گو اين‏‌كه اين نكته به‏صراحت نيامده است. به‌عكس، مُفاد دو روايتی كه سيوطی در جای ديگر نقل می‌كند[٣۹]، نشان می‌دهد اين نسخه حاوی ۱۱۵ سوره بوده، چراكه در آن دو سوره فيل (۱٠۵) با قريش (۱٠٦)[۴٠] يا ضحی (۹٣) با شرح (۹۴) يكی بوده‌اند. درستی اين داده‏‌ها را بيش از اين نمی‌توان وارسی يا تأييد كرد. گفتن ندارد كه در فهرست‏‌ها و روايات ترتيب سوَر، اين چهار سوره همواره جدا از هم ذكر شده‌اند: سوره شرح (۹۴) بلافاصله پس از ضحی (۹٣)، و سوره قريش (۱٠٦) درست بعد از سوره فيل (۱٠۵) قرار گرفته است.

ب-٣: سوره‌های مخصوص قرآن أُبی

مهم‏‌ترين نكته در باب محصف أُبی اين است كه نسخه وی حاوی دو سوره بوده كه در قرآن‌های رسمی نيامده‌اند. گاه اين دو سوره را با نام‌های خاصّ هر يك، يعنی سوره خَلْع و سوره حَفْد ذكر می‌كنند[۴۱] و گاه آن‏ها را به‏اختصار سوره‌های قنوت[۴٢] يا حتی سوره قنوت[۴٣] می‌نامند. اما به‏‌كارگيری تعابيری چون دعای قنوت[۴۴]، [٣٣] دعای فجر[۴۵]، يا دعا[۴٦] نشان می‌دهد اين‌‏ها نه دو سوره، بلكه صرفاً دو دعايند. به‌‏ندرت به كلمات و آيات سوره برمی‏‌خوريم. در مبانی، ٣، آغاز سوره نخست آمده و الفهرست آيه اول از سوره نخست و دو كلمه پايانی سوره دوم را آورده است. جوهری و لسان‏‌العرب آيه سوم سوره دوم و زمخشری دو آيه نخست آن را ذكر كرده‌اند. اما متن كامل سوره در آثار نويسندگان متأخری چون سيوطی[۴٧] (متوفای ۹۱۱ ق)، طاش‏كپری‌‏زاده (متوفای ۹٦۱ ق) و برگوی (متوفای ۹٨۱ ق) آمده است. از سوی ديگر، اِسنادهای سيوطی، تا آن‏‌جا كه از نظر تاريخی معلوم‌‏اند، به مراجعی از قرن نخست باز می‌گردند[۴٨].

فون‏هامر نخستين كسی بود كه متن دو سوره را انتشار داد[۴۹]. با آن‏‌كه وی نسخه خطی خود را به‏‌روشنی معلوم نمی‌دارد، امروزه می‌توان با بهره‏‌گيری از متون موازی شناخته‏‌شده اين دو سوره را بهتر بازسازی كرد.

متن سوره‏‌ها

سورة الخلع[۵٠]

بِسْمَ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ[۵۱] [٣۴]

اللّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِينُكَ[۵٢] وَ نَسْتَغْفِرُكَ[۵٣] * وَ نُثْنِی عَلَيْكَ[۵۴] وَ لاَنَكْفُرُكَ[۵۵] * وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُكُ مَنْ يَفْجُرُكَ *

سورة الحفد[۵٦]

بِسْمَ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

اللّهُمَّ إيَّاكَ نَعْبُدُ * وَ لَكَ نُصَلِّی[۵٧] وَ نَسْجُدُ * وَ إِلَيْكَ نَسْعی وَ نَحْفِدُ * نَرْجُو رَحْمَتَكَ * وَ نَخْشی عَذَابَكَ[۵٨] * إِنَّ عَذَابَكَ بِالْكُفَّارِ[۵۹] مُلْحَقٌ *

ترجمه سوره‏‌ها

سوره خلع (تسليم)

به‏‌نام خداوند بخشنده مهربان:

۱) خداوندا ما از تو مدد می‌جوييم و بخشش می‌طلبيم؛

٢) تو را ثنا می‌گوييم و هرگز به تو كفران نمی‌ورزيم؛

٣) تسليم توايم و هركه تو را هتك كند وامی‌‏گذاريم.

سوره حفد (سعی)

به‏‌نام خداوند بخشنده مهربان:

۱) خداوندا تنها تو را می‌پرستيم؛

٢) و به‏‌سوی تو نماز می‌خوانيم و سجده می‌آريم؛

٣) و به‏‌سوی تو جهد می‌ورزيم و برای تو می‌كوشيم، [٣۵]

۴) به رحمتت اميد داريم،

۵) و از عذابت بی‌مناكيم؛

٦) به‌‏يقين عذاب تو كافران را فرو می‌گيرد[٦٠].

بررسی اصالت سوره‌‏ها

از آن‌جا كه هم ساخت و هم مضمون اين سوره‏‌ها كاملاً دعايی است، فقط در صورتی وحيانی بودن‌شان قابل دفاع است كه در آغازشان امر «قُلْ» می‌بود. تعبير «قُلْ» كه در قرآن، در آغاز سوره‌های دعايی - چون ناس و فلق - و يا به‏‌منظور ابلاغ دستورات الهی به پيامبر در قالب تشريع و تقنين به‏‌كار می‌رود، در آغاز اين دو سوره نيامده است. اما اين امر دقيقاً يكی از اسباب ترديد در قرآنيّت سوره فاتحه نيز هست. دلايل ديگر - چنان‏‌كه پيش‏تر در جلد ۱، ص ۱۱٠ به‏‌بعد به‏‌تفصيل گذشت - نشان می‌دهند كه در اين‏‌جا به‏‌گونه چشمگيری زبان عبادی يهودی - مسيحی[٦۱] به‏‌كار رفته است. همين امر سبب ورود تعابيری در اين سوره شده است كه در ديگر جاهای قرآن اثری از آن‏‌ها نمی‌يابيم[٦٢]. از همين قبيل است تركيب‌های نحوی نادر[٦٣] و نيز ساختار پيچيده آيه آخر سوره كه بعيد نيست به‏‌سبب دشواری ترجمه پديد آمده باشد.

از سوی ديگر اما، دو سوره أبی ساختی بسيار روان دارند و بيشتر از شيوه عمومی بيان در قرآن تبعيت می‌كنند. با اين همه، به‏‌رغم كوتاهی متن اين سوره‏‌ها اشكالات زبانی فراوانی در آن‏‌ها به‌چشم می‌خورد: اِسْتَعَانَ فقط يك‏بار آن‏‌هم در سوره فاتحه مفعولٌ‏به مستقيم گرفته است. [٣٦] فعلِ أَثْنی هيچ‏‌گاه در قرآن نيامده[٦۴]، حال آن‌كه افعال ديگر با همين معنا در قرآن فراوانند[٦۵]. به‏‌همين سان، فعل «حفد» نيز در قرآن نيامده است. كاربرد ماده «سعی» در قرآن بسيار زياد است، اما نه هيچ‏‌گاه با عبارت «الی اللّه‏»[٦٦]. فعل «فجر» در اين‌جا متعدی آمده، اما در قرآن همواره لازم به‏‌كار رفته است (قيامت، ۵؛ شمس، ٨). و سرانجام آن‏‌كه فعل «خلع» تنها يك بار در قرآن (سوره طه، ۱٢) آمده، اما معنای آن مانند ‏این‌‏جا مجازی نيست.[٦٧]

بر پايه اين دلايل، نمی‌توان اين سوره‏‌ها را جزو قرآن دانست و نمی‌شود آن‏‌ها را به‏‌خود پيامبر نسبت داد. اما بعيد نيست كه اين جملات دعاهايی مرسوم در زمان پيامبر بوده باشند. چنان‌كه می‌بينيم اغلب اين جملات را در روايات اسلامی دعا تلقی كرده‌اند. از عُمر و أُبَی نقل است كه آن‏‌ها را در دعای قنوت می‌خوانده‌اند[٦٨]. و شايد به‌همين سبب برخی اين سوره‏‌ها را دارای منشأيی وحيانی پنداشته‌اند[٦۹]. وجود بَسمله در آغاز اين دو سوره هم گاه سبب اشتباه برخی ديگر شده است[٧٠]. [٣٧] عده‏‌ای هم كه گاه به‏‌دنبال نكات بيشتری در اين باب بوده‌اند، نزول اين سوره‏‌ها را همچون جملات «ليس لك من الامر شی‏ء» (آل‏عمران، ۱٢٨) مربوط به زمانی دانسته‌اند كه پيامبر به لعن قبيله (عشاير) مُضَر پرداخت[٧۱]. اما اين نگرش مبتنی بر آن است كه بپذيريم «دعای قنوت» كه بر دو سوره أبی اطلاق می‌شود، همان است كه در اين روايت آمده و گفته شده پيامبر پس از لعن قوم مضَر دعای قنوت را تلاوت كرد[٧٢]. روايت ديگری می‌گويد اين دو سوره در مصحف ابوموسی اشعری نيز وجود داشته[٧٣] و ابن‏‌عباس نيز از قرائت أبی و ابوموسی پيروی كرده است. نقل است كه علی(ع) هم اين دو سوره را برای عبداللّه‏ بن زُرَير غافقی به مثابه قرآن خوانده است. در جايی كه مسئله بر اهل فنّ تراز اولی چون أبَی بن كعب مشتبه بوده است، ديگر تعجبی نمی‌كنيم كه ابن‏‌مسعود - كه در قرآن‏‌دانی‏‌اش از او كمتر نبود - سوره فاتحه را از قرآن نمی‌دانست، اما زيد آن را در مصحف خود قرار می‌داد.

ب-۴: فهرست‌های مختلف از سوره‌های قرآن أُبی، و نسبت آن‏‌ها با متن رسمی

اساس ترتيب سوره‏‌ها در مصحف أُبی به‏‌رغم اختلافات فراوان همان است كه در نسخه رسمی قرآن رعايت شده، يعنی سوره‏‌ها از بزرگ به كوچك چيده شده‌اند. اين امر در آغاز و پايان هر دو فهرستی كه از قرآنِ أُبی در دست است، بيشتر از سوره‌های ميانی هويداست. ترتيبی كه در الفهرست آمده در اين ۱٦ موضع با نسخه رسمی عثمانی هماهنگی كامل دارد:

۱) انعام (٦)، اعراف (٧)؛

٢) انفال (٨)، توبه (۹)؛

٣) طه (٢٠)، انبياء (٢۱)؛ ۴) صافّات (٣٧)، ص (٣٨)؛

۵) حديد (۵٧)، مجادله (۵٨)؛

٦) الرحمن (۵۵)، واقعه (۵٦)؛

٧) قلم (٦٨)، حاقّه (٦۹)؛

٨) حشر (۵۹)، ممتحنه (٦٠)؛

۹) مرسلات (٧٧)، نبأ (٧٨)؛

۱٠) نازعات (٧۹)، عبس (٨٠)؛

۱۱) مطفّفين (٨٣)، انشقاق (٨۴)؛

۱٢) تين (۹۵)، علق (۹٦)؛

۱٣) بروج (٨۵)، طارق (٨٦)، اعلی (٨٧)، غاشية (٨٨)؛

۱۴) زلزله (۹۹)، عاديات (۱٠٠)؛

۱۵) كافرون (۱٠۹)، نصر (۱۱٠)، مسد (۱۱۱)؛

۱٦) اخلاص (۱۱٢)، فلق (۱۱٣)، ناس (۱۱۴).

در فهرست الاتقان پنج سوره مائده (۵)، انعام (٦)، اعراف (٧)، يونس (۱٠) و رعد (۱٣) افتاده و به‏‌جای آن‌ها پنج [٣٨] رشته سوره ديگر به اين ترتيب قرار گرفته است:

فاتحه (۱)، بقره (٢)

مزّمّل (٧٣)، مدّثّر (٧۴)

ضحی (۹٣)، شرح (۹۴)

قارعة (۱٠۱)، تكاثر (۱٠٢)، عصر (۱٠٣)

فيل (۱٠۵)، قريش (۱٠٦)، ماعون (۱٠٧)، كوثر (۱٠٨)[٧۴]

گفتنی است هر دو فهرست در تعيين جای سوره‌های قنوت (خلع و حفد) متفق‌‏اند: يعنی بين دو سوره عصر (۱٠٣) و همزه (۱٠۴).


جمصحف عبداللّه‏ بن مسعود

ج-۱: قرآن ابن‏‌مسعود بنابر روايت الفهرست ابن‏‌نديم

همچون نسخه أُبی، در باب قرآن ابن‌‏مسعود هم دو روايت مفصّل در دست است. بر پايه روايت منقول در الفهرست، ترتيب سوَر در قرآن ابن‏‌مسعود چنين بوده است:

بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آل‌‏عمران (٣)؛ اعراف (٧)؛ انعام (٦)؛ مائده (۵)؛ يونس[٧۵] (۱٠)؛ توبه (۹)؛ نحل (۱٦)؛ هود (۱۱)؛ يوسف (۱٢)؛ اسراء (۱٧)؛ انبياء (٢۱)؛ مؤمنون (٢٣)؛ شعراء (٢٦)؛ مرسلات (٧٧)؛ ص (٣٨)؛ قصص (٢٨)؛ نور (٢۴)؛ انفال (٨)؛ مريم (۱۹)؛ عنكبوت (٢۹)؛ روم (٣٠)؛ يس (٣٦)؛ فرقان (٢۵)؛ حج (٢٢)؛ رعد (۱٣)؛ سبأ (٣۴)؛ فاطر (٣۵)؛ ابراهيم (۱۴)؛ ص (٣٨)؛ محمد (۴٧)؛ لقمان[٧٦] (٣۱)؛ زمر (٣۹)؛ غافر (۴٠)؛ زخرف (۴٣)؛ فصّلت (۴۱)؛ احقاف (۴٦)؛ جاثيه (۴۵)؛ دخان (۴۴)؛ فتح (۴٨)؛ حديد (۵٧)؛ سبّح[٧٧]؛ سجده (٣٢)؛ ق (۵٠)؛ طلاق (٦۵)؛ حجرات (۴۹)[٧٨]؛ ملك (٦٧)؛ تغابن (٦۴)؛ منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ صفّ (٦۱)؛ جنّ (٧٢)؛ نوح (٧۱)؛ مجادله (۵٨)؛ ممتحنه (٦٠)؛ تحريم (٦٦)؛ الرحمن (۵۵)؛ نجم (۵٣)؛ ذاريات[٧۹] (۵۱)؛ طور (۵٢)؛ قمر (۵۴)؛ حاقّه (٦۹)؛ واقعه (۵٦)؛ قلم (٦٨)؛ نازعات (٧۹)؛ معارج (٧٠)؛ مدّثّر (٧۴)؛ مزّمّل (٧٣)؛ مطفّفين (٨٣)؛ عبس (٨٠)؛ انسان (٧٦)؛ الرحمن (۵۵)؛ نازعات (٧۹)؛ نبأ (٧٨)؛ تكوير (٨۱)؛ انفطار (٨٢)؛ غاشيه (٨٨)؛ اعلی (٨٧)؛ ليل (۹٢)؛ فجر (٨۹)؛ انشقاق (٨۴)؛ بروج (٨۵)؛ علق (۹٦)؛ بلد (۹٠)؛ ضحی (۹٣)؛ شرح (۹۴)؛ طارق (٨٦)؛ عاديات (۱٠٠)؛ ماعون (۱٠٧)؛ قارعه (۱٠۱)؛ بيّنه (۹٨)؛ شمس (۹۱)؛ تين (۹۵)؛ همزه (۱٠۴)؛ فيل (۱٠۵)؛ قريش (۱٠٦)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ قدر (۹٧)؛ عصر (۱٠٣)؛ نصر (۱۱٠)؛ كوثر (۱٠٨)؛ كافرون (۱٠۹)؛ مسد (۱۱۱)؛ اخلاص (۱۱٢)[٨٠]. [٣۹]

ج-٢: قرآن ابن‏‌مسعود بنابر روايت الاتقان

در الاتقان، ص ۱۵۱ به‏‌بعد، ترتيب سور قرآن ابن‏‌مسعود چنين آمده است:

بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آل‏‌عمران[٨۱] (٣)؛ اعراف (٧)؛ انعام (٦)؛ مائده (۵)؛ يونس (۱٠)؛ توبه (۹)؛ نحل (۱٦)؛ هود (۱۱)؛ يوسف (۱٢)؛ كهف (۱٨)؛ اسراء (۱٧)؛ انبياء (٢۱)؛ طه (٢٠)؛ مؤمنون (٢٣)؛ شعراء (٢٦)؛ صافّات (٣٧)؛ احزاب (٣٣)؛ حج (٢٢)؛ قصص (٢٨)؛ نمل (٢٧)؛ نور (٢۴)؛ انفال (٨)؛ مريم (۱۹)؛ عنكبوت (٢۹)؛ روم (٣٠)؛ يس (٣٦)؛ فرقان (٢۵)؛ حجر (۱۵)؛ رعد (۱٣)؛ سبأ (٣۴)؛ فاطر (٣۵)؛ ابراهيم (۱۴)؛ ص (٣٨)؛ محمد (۴٧)؛ لقمان (٣۱)؛ زمر (٣۹)؛ غافر (۴٠)؛ زخرف (۴٣)؛ فصّلت (۴۱)؛ شوری (۴٢)؛ احقاف (۴٦)؛ جاثيه (۴۵)؛ دخان (۴۴)؛ ممتحنات[٨٢]؛ فتح (۴٨)؛ سجده (٣٢)؛ حشر (۵۹)؛ طلاق (٦۵)؛ قلم (٦٨)؛ حجرات (۴۹)؛ ملك (٦٧)؛ تغابن (٦۴)؛ منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ صفّ (٦۱)؛ جنّ (٧٢)؛ نوح (٧۱)؛ مجادله (۵٨)؛ ممتحنه (٦٠)؛ تحريم (٦٦)؛ الرحمن (۵۵)؛ نجم (۵٣)؛ طور (۵٢)؛ ذاريات (۵۱)؛ قمر (۵۴)؛ واقعه (۵٦)؛ نازعات (٧۹)؛ معارج (٧٠)؛ مدّثّر (٧۴)؛ مزّمّل (٧٣)؛ مطفّفين (٨٣)؛ عبس (٨٠)؛ انسان (٧٦)؛ مرسلات (٧٧)؛ قيامة (٧۵)؛ نبأ (٧٨)؛ تكوير (٨۱)؛ انفطار (٨٢)؛ غاشيه (٨٨)؛ اعلی (٨٧)؛ ليل (۹٢)؛ فجر (٨۹)؛ بروج (٨۵)؛ انشقاق (٨۴)؛ علق (۹٦)؛ بلد (۹٠)؛ ضحی (۹٣)؛ طارق (٨٦)؛ عاديات (۱٠٠)؛ ماعون (۱٠٧)؛ قارعه (۱٠۱)؛ بيّنه (۹٨)؛ شمس (۹۱)؛ تين (۹۵)؛ همزه (۱٠۴)؛ فيل (۱٠۵)؛ قريش (۱٠٦)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ قدر (۹٧)؛ زلزله (۹۹)؛ عصر (۱٠٣)؛ نصر (۱۱٠)؛ كوثر (۱٠٨)؛ كافرون (۱٠۹)؛ مسد (۱۱۱)؛ اخلاص (۱۱٢)؛ شرح (۹۴).

ج-٣: نسبت اين دو فهرست با يكديگر و با مصحف عثمانی

ترتيب سور ابن‏‌مسعود بر اساس نقل الاتقان در اين هفت موضع با متن رسمی قرآن مطابق است:

۱) هود (۱۱)، يوسف (۱٢)

٢) عنكبوت (٢۹)، روم (٣٠)

٣) سبأ (٣۴)، فاطر (٣۵)

۴) زمر (٣۹)، غافر (۴٠)

۵) فصّلت (۴۱)، شوری (۴٢)

٦) عبس (٨۱)، انفطار (٨٢)

٧) همزه (۱٠۴)، فيل (۱٠۵)

اما در الفهرست، علاوه بر اين موارد، در چهار جای ديگر هم ترتيب سوره‏‌ها با متن رسمی قرآن مطابق است:

۱) مرسلات (٧٧)، نبأ (٧٨)

٢) انشقاق (٨۴)، بروج (٨۵)

٣) ضحی (۹٣)، شرح (۹۴)

۴) مسد (۱۱۱)، اخلاص (۱۱٢)

بنابراين، ترتيب الفهرست نسبت به الاتقان، به متن رسمی قرآن نزديك‏‌تر است.

سوره‌های نحل (۱٦)[٨٣]، كهف (۱٨)، طه (٢٠)، نمل (٢٧)، شوری (۴٢) و حجرات (۴۹) كه در ترتيب الفهرست نيامده، همگی در فهرست الاتقان ذكر شده‌اند و به‏‌عكس، سه سوره ق (۵٠)، حديد (۵٧) و حاقّه (٦۹) كه در الاتقان نيامده، در الفهرست آمده‌اند. بعيد نيست حذف اين سوره‏‌ها در اين دو فهرست تصادفی و سهوی بوده باشد. چنانچه هر كدام از اين‌دسته سوره‌های مفقود را در فهرست مربوط به خود قرار دهيم، به همان عدد رايج [۴٠] در قرآن رسمی می‌رسيم؛ يعنی ۱۱۴ سوره به استثنای سه سوره فاتحه، ناس و فلق. مؤيد اين برداشت، اظهارنظرهايی است كه در پايان هريك از اين دو فهرست آمده است[٨۴].

سيوطی در الاتقان چيزی درباب شمار سوره‏‌ها در مصحف ابن‏‌مسعود نمی‌گويد، اما الفهرست تعداد آن‏‌ها را ۱۱٠ تا می‌داند كه بسيار غريب است. از آن‌جا كه تنها سه سوره در قرآن ابن‏‌مسعود نبوده، لاجرم شمار سوره‏‌ها بايد ۱۱۱ باشد، مگر آن‌كه دو سوره را يكی انگاشته باشند. تنها سوره‏‌هايی كه چنين فرضی درباره‏‌شان متصور است، انفال و توبه‌اند كه در آن‌ها سوره توبه - دست‏كم در مصحف عثمان - بدون بسمله بوده است. اما اين امر به‏‌كلی ناممكن است، زيرا دو سوره انفال و توبه در هر دو فهرست سيوطی و ابن‏‌نديم جدا از هم ذكر شده‌اند[٨۵]. از آن‌جا كه در منابع موجود هيچ‌‏گاه ادغامی از اين نوع سراغ نداريم، تنها فرض باقی‌‏مانده اين است كه عدد سوره‏‌ها در فهرست ابن‌‏نديم را اشتباهی در نسخه بدانيم.

در روايت ديگری[٨٦] آمده كه قرآن ابن‌‏مسعود ۱۱٢ سوره داشت و خالی از معوّذتين بود. اين روايت به موضوع ارتباط سوره فاتحه با معوذتين اشاره دارد كه امری بسيار مشهور است. سيوطی در جای ديگری از الاتقان[٨٧] سه روايت موافق با اين رأی آورده است. بااين همه ابن‏‌نديم در الفهرست[٨٨] تصريح می‌كند نسخه‏‌ای از قرآن با قدمتی ٢٠٠ ساله از ابن‏‌مسعود [۴۱] ديده كه اين سوره در آن مكتوب بوده است، و ديگر اين‌كه هيچ دو نسخه يكسانی از مصحف ابن‏‌مسعود نمی‌توان يافت. نكته‏‌ای كه در باب سه سوره مفقودِ مصحف ابن‏‌مسعود در الفهرست آمده است[٨۹] نشان می‌دهد عبارات «و لا فاتحة الكتاب» در دوره‏‌ای متأخر به متن افزوده شده است.

با تمام اين احوال، ديدگاه ابن‏‌مسعود درباب اين سه سوره پُربيراه نبود. اختلاف شكلی و مضمونی اين سوره‏‌ها با ديگر سوره‌های قرآن وی را به اين ترديد انداخته بود. سوره فاتحه شباهت بسياری به دعاهای يهودی و مسيحی دارد،[۹٠] اما در سوَر معوَّذتين نشانه‌های فرهنگ جاهلی مشركان هويداست،[۹۱] گو اين‌كه شروع آن‏‌ها با جمله «قل» حكايت از الهی بودنشان می‌كند. احتمالاً قراردادن اين سه سوره دعايی در آغاز و پايان قرآن در واقع به‌منظور ايجاد نوعی محافظت برای قرآن بوده است، چه سوره فاتحه برای طلب ياری و حمايت از خداوند است و سور معوذَّتين ما را در برابر ارواح خبيثه محافظت می‌كند.

ج-۴: نسبت قرآن‌های أبی، ابن‏‌مسعود و ابوموسی با يكديگر و با مصحف عثمانی

أبی در قرآن خود تمام سوره‌‏ها را همراه با دو سوره قنوت گردآورده بود، اما قرآن ابن‏‌مسعود سه سوره (فاتحه، فلق و ناس) از مصحف رسمی كمتر داشت. ترتيب سوره‏‌ها در اين دو نسخه از قرآن بسيار متفاوت است، به گونه‏‌ای كه تنها در دو جا، در آغاز (سوره‌های بقره، آل‏‌عمران و نسأ) و در پايان (سوره‌های فيل و قريش بنابه روايت الاتقان) يا در وسط (سوره‌های زخرف و فصلت بنابه روايت الفهرست) با هم مطابقت می‌كنند. [۴٢] رابطه اين دو نسخه با مصحف رسمی عثمان بيشتر است، چون مثلاً ترتيب قرآن ابن‏‌مسعود در ٨ جا (بنابه روايت الاتقان) يا ۱٢ جا (بنابه روايت الفهرست) و ترتيب قرآن أُبی در ۱٦ جا با مصحف رسمی مطابقت می‌كند. اما تطابق سوره‏‌ها بر اساس ترتيب حجمی‌‏شان كه من در صفحات آينده بدان اشاره می‌كنم كمتر است، چراكه تشابه ترتيب را در اين ۴ يا ۵ جا می‌بينيم:

ترتيب قرآن أبی به‌روايت الفهرست:

سوره‌های بقره، نسأ، آل‏‌عمران؛

توبه، هود؛

منافقون، جمعه؛

نصر، مسد، اخلاص، فلق.

ترتيب قرآن ابن‏‌مسعود به‌روايت الفهرست:

سوره‌های بقره، نساء، آل‏‌عمران، اعراف، انعام، مائده؛

فتح، حديد، مرسلات، نبأ؛

مسد، اخلاص.

صرف‏‌نظر از اختلاف و بی‏‌دقتی، چينش سوره‏‌ها در اين هر دو مصحفِ غيررسمی از يك قاعده تبعيت می‌كند؛ يعنی سوره‏‌ها به‌ترتيب از بزرگ به كوچك قرار می‌گيرند. اين قاعده آن‏‌قدر خاص و منحصر به‌فرد است كه نمی‌توان وقوع آن را در قرآن تصادفی دانست. اين امر با در نظر گرفتن روابطی ادبی حاصل شده است، هرچند اكنون ما نتوانيم اين روابط را اثبات كنيم. از آن‌جا كه اين قاعده در مصحف رسمی عثمانی نيز رعايت شده و اين مصحف در اصل به جمع نخست زيد در زمان ابوبكر باز می‏‌گردد، روابط ادبی مشاراليه به آن‌جا هم كشيده می‌شود. اين نكته را از جای ديگری نيز می‌توان استنباط كرد: اسامی سوره‏‌ها در فهرست به‏‌جا مانده از دو قرآن أُبی و ابن‌‏مسعود تقريباً به‌همان ترتيب است كه در قرآن رسمی آمده است. علت اين امر بی‌‏هيچ ترديد اين بوده كه خودِ سوره‏‌ها نيز به‌همين ترتيب چيده شده بوده‌اند. منشأ اين‏‌گونه تقسيم‏‌بندی سوره‏‌ها به احتمال قوی به نسخه حفصه باز می‏‌گردد كه بنا به روايات، مبنای كار عثمان هنگام توحيد مصاحف بوده است. اين چنين ترتيبی از سوره‏‌ها را نمی‌توان حاصل تصادف دانست، بلكه بايد آن را نتيجه مناسبات ادبی دانست. متأسفانه ما به‌‏درستی نمی‌دانيم اين مناسبات چه بوده‌اند. محتملاً نسخه حفصه نيز به نخستين مدوّنات قرآن برمی‏‌گردد. با اين‌همه، اين امر را چندان نمی‌توان مسلّم دانست، چرا كه روايت جمع ابوبكر با مشاركت زيد حاوی اشتباهات ديگری نيز هست. اين را نيز نبايد از ياد بريم كه ابن‏‌مسعود و أُبی مسن‏تر [۴٣] از زيد بوده و زمانی طولانی با پيامبر به‏‌سر برده‌اند.

روايات پراكنده‏‌ای هم در دست است كه می‌گويند اين دو قرآن آياتی داشته‌اند كه اكنون در قرآن ما نيست. ابن‏‌مسعود از آيه مفقوده‏ای سخن می‌گويد كه خود در قرآنش نوشته بود. هبه‏‌اللّه‏ (چاپ قاهره، ص ۱٠) اين روايت را به اين مضمون نقل می‌كند كه «پيامبر اكرم روزی از من خواست آيه‏‌ای را كه در حفظ داشتم و در مصحف خود ثبت و ضبط كرده بودم، بخوانم. شب هنگام وقتی به بستر رفتم، نه آيه را به‌خاطر آوردم و نه جای آن را در مصحف خود يافتم. چون سبب را از پيامبر پرسيدم، گفت اين آيه ديروز نسخ شد.» طبيعی است بر اين‌گونه روايات نمی‌توان چندان اعتماد كرد، حتی وقتی شايسته تصديق‌اند.

اما روايات مربوط به سه آيه مفقوده و مكتوب در قرآن أُبی قابل پذيرش‏‌ترند.

آيه نخست می‌گويد: «لَو أَنَّ لابنِ آدَمَ وَادِيا مِن مَالٍ لابتَغی إلَيهِ ثَانِيا، و لَو أنّ لَهُ ثَانِيا لابتَغی إلَيهِ ثَالِثا، وَ لايَملَأُ جَوفَ ابنِ آدمَ إلا التُّرَابُ، و يَتُوبُ اللّهُ علی مَن تَاب».[۹٢] گفته‌اند اين جمله در آيه ٢۵ سوره يونس يا در ميان سوره بينه قرار داشته است.[۹٣] اما اين امر ناممكن است، چه فاصله اين دو بسيار زياد است. يافتن جايی ديگر هم برای آن در ميان آيات قرآن ممكن نيست، زيرا تعبير «ابن آدم» كه در اين جمله آمده، اساسا در سياق قرآنی متداول نيست.[۹۴]

آيه دوم می‌گويد: «إنَّ الدِّينَ عِندَاللّهِ الحَنَفِيَّةُ السَّمحَةُ لا اليَهُودِيَّةِ وَ لا النَّصرَانِيَّةِ وَ مَن يَفعَل خَيرا فَلَن يُكفَرَهُ».[۹۵] اين جمله را نيز به سوره بينه متعلّق دانسته‌اند، اما نظر به [۴۴] تفاوت مضمون و فاصله در اين آيه، اين امر ناممكن است. اساساً اين آيه را از آن‌رو نمی‌توان اصيل دانست كه نام‌های به‏‌كار رفته در آن در اشاره به اديان سه‏‌گانه غيرقرآنی‏‌اند.

آيه سوم چنين است: «لاترغَبُوا عَن آبَاءِكُم فَإِنَّهُ كُفرٌ بِكُم. الشّيخُ وَ الشّيخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارجُمُوهُمَا البَتَّةَ نَكَالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ».[۹٦] اين آيه (معروف به آيه رجم) به‌دليل تفاوت فاصله (يا سجع)، نمی‌تواند بخشی از آيه ٣٣ سوره احزاب باشد؛ همچنين آن را نمی‌توان به هيچ جای ديگر قرآن انتساب داد، زيرا هم‌چنان كه پيش‏تر روشن ساخته‏‌ام[۹٧]، اين قوانين جزايی خشن در زمان حيات پيامبر اجرا نمی‌شد.

در آيه نخست - منسوب به مصحف أُبی - گفته‌اند كه ابوموسی نيز آن را در سوره‏‌ای مشابه سوره توبه قرار داده است. بنا به‌روايتی[۹٨]، ابوموسی اين آيه را كه در حافظه داشت، در برابر ٣٠٠ تن از حافظان قرآن تلاوت می‌كرد.

به‌همين مناسبت، نقل است كه ابوموسی آيه ديگری را نيز می‌خوانده كه در سوره‏ای به‏‌نام «مسَبَّحات» قرار داشته است.[۹۹] روايت كمكی نمی‌كند كه دريابيم آيا اين سوره از مصحف رسمی مفقود شده بوده يا ابوموسی آن را از يكی از سوره‌های شناخته شده در مصحف رسمی قرائت می‌كرده اما نام آن را فراموش كرده است. آيه مذكور چنين است: «يا أيها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون فتُكتب شهادة فی أعناقكم فتسألون عنها يوم القيامة».[۱٠٠] تكه نخست اين جمله با آيه دوم سوره صف يكسان است؛ اما بخش دوم آن را - به دليل تفاوت فاصله - نمی‌توان متعلق به سوره صف يا هيچ‌يك از ديگر سوَر مسبَّحات دانست. و از آن‌جا كه شاهدی بر صحت اين آيه در خود آن نمی‌يابيم، اصيل دانستنِ آن بسيار [۴۵] دشوار است، چه تمام رواياتی كه سخن از آيات مفقوده می‌گويند، خود محل شك و ترديدند.[۱٠۱]

نمی‌‏دانيم كه در مصاحف غيررسمی پيش از عثمان، سوره‌های قرآن را چگونه از هم جدا می‌كرده‌اند: آيا صرفاً از فضای خالی بين دو سوره استفاده می‌كرده يا علامت يا كلمه‌‏ای ديگر به كار می‌برده‌اند. زمخشری می‌گويد در قرآن أبی، دو سوره قريش و فيل يك سوره واحد را تشكيل می‌داده‌اند.[۱٠٢] اما علاءالدين معتقد است تنها بسمله در ميان اين دو سوره ذكر نشده است.[۱٠٣] اين سخن بدان معناست كه بسمله در ابتدای ديگر سوره‏‌ها نوشته می‌شده است. اگر اين سخن درست باشد، می‌توان نتيجه گرفت كه در نسخه حفصه كه پايه تمام مصاحف غيررسمی پيش از عثمان بوده است، «بسم اللّه‏» به‌كار می‌رفته است.

ج-۵: مصاحف قرآنی ناشناخته و مشكوك

بعيد نيست و حتی بسيار محتمل است كه در كنار اين مصاحف قرآنی معروف كه برشمرديم، نسخه‌های ديگری نيز بوده‌اند كه چندان شهرتی نيافته‌اند، و لذا در منابع موجود از آ‏ن‏‌ها نامی نيامده است. اما اين‌كه می‌گويند برخی از نزديكان پيامبر مانند علی، سوره‌های قرآن را به ترتيب زمانی نزول نزد خود داشته‌اند،[۱٠۴] چندان صحيح نمی‌نمايد، چرا كه اين امر نيازمند كار تفسيری درازدامنی است، اگر نگوييم به‏‌كلی محال و ممتنع بوده است، چون پيامبر خود هنگام ثبت و تدوين قرآن، گاه آيات تازه نازل‏‌شده را به سوره‌های قديم‏‌تر ملحق می‌ساخته است.[۱٠۵] از همين‌رو - چنان‏‌كه در همين كتاب، ج ۱، ص ٦٠ به‏‌بعد آورديم - تمام فهرست‌های موجود از ترتيب نزول سوره‌های قرآن، [۴٦] به‏‌عكس آن‏‌كه سلسله سندهای‌شان ادعا می‌كنند، در زمانی نسبتاً متأخر تنظيم شده‌اند.


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- Theodor Nöldeke, Geschichte des Qorans. Eine von der Pariser Académie des Inscriptions gekrönte Preisschift, Göttingen, 1860.
[٢]- Friedrich Schwally.
[٣]- Heinrich Zimmern.
[۴]- Gotthelf Bergsträßer.
[۵]- Otto Pretzl.
[٦]- Theodor Nöldeke et al., Geschichte des Qorans, 3 volumes, Leipzig: Dieterich'sche Verlagsbuch- handelung, 1909-1938. [Vol. 1: Über den Ursprung des Qorāns, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1909. Vol. 2: Die Sammlung des Qurans, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1919. Vol. 3: Die Geschichte des Korantexts, by Gotthelf Bergsträßer & Otto Pretzl, 1938.] Hildesheim and New York: Georges Olms Verlag, 1970, 2000.
[٧]- تاريخ القرآن، تأليف تيودور نولدكه، تعديل فريدريش شفالى، نقله الى العربية د. جورج تامر، بالتعاون مع فريق عمل مؤلف من السيدة عبلة معلوف - تامر، د. خيرالدين عبدالهادى، د. نقولا ابومراد، برلين، مؤسسة كونراد - ادناور، ٢٠٠۴. xxxvi+٨۴۱ص. قرار است به‏‌زودى ترجمه ديگرى به‌قلم عمر لطفى العالم از سوى دارالمدار در بيروت انتشار يابد.
[٨]- در اين باره نك. «تحليل ادبى قرآن، تفسير و سيره: نگاهى به روش‏‌شناسى جان ونزبرو»، نوشته اندرو ريپين، ترجمه مرتضى كريمى‏‌نيا، پژوهش‏‌هاى قرآنى، سال ششم، شماره پياپى، ٢٣-٢۴، پاييز و زمستان ۱٣٧۹، صص ۱۹٠-٢۱٧؛ «ملاحظاتى بر كتاب مطالعات قرآنى» نوشته ويليام گراهام، ترجمه مرتضى كريمى‏نيا، آينه پژوهش، سال يازدهم، ش ۵، شماره پياپى ٦۵، آذر و دى ۱٣٧۹، صص ۴٦-۵٣.
[۹]- نگاه كنيد به «نقد و بررسى روايات جمع قرآن»، نوشته تئودور نُلدكه، بازنگارى فريدريش شوالى، ترجمه مرتضى كريمى‌‏نيا، مجله علوم حديث، سال دهم، ش ۱و٢، ٣۵-٣٦، بهار و تابستان ۱٣٨۴، صص ٧٠-۱٠٠.
[۱٠]- دو كتاب كه به‌روشنى تأثير تاريخ قرآنِ نُلدكه - شوالى در آن‌ها هويداست، عبارتند از: در آستانه قرآن، نوشته رژى بلاشر، ترجمه محمود راميار، چاپ اول تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱٣۵۹، ص ٣٢٦؛ درآمدى بر تاريخ قرآن، نوشته ريچارد بِل، بازنگرى و بازنگارى و. مونتگمرى وات، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، چاپ اول، قم، سازمان اوقاف و امور خيريه، مركز ترجمه قرآن مجيد به زبان‌هاى خارجى، ۱٣٨٢، ص ٢٧٦.
[۱۱]- ابن سعد، ٢، ٢، تحقيق Schwally، ص ۱٠٣؛ همان، ٣، ٢، ص ۵۹ به‏‌بعد؛ ابن‌قتيبه، ص ۱٣٣ به‏بعد؛ ابن حجر و اسد الغابة، ذيل ماده؛ ذهبى، حفاظ، ج ۱، ص ۱۵؛ نيز قس با همين كتاب، پيش‏تر، ج ٢، ص ٧، پاورقى ۱ كه در آن‌جا از جمله حافظان كل قرآن به‏‌شمار آمده است.
[۱٢]- ابن‏‌سعد در J. Wellhausen, Skizzen IV,، نامه‏‌هاى پيامبر، شماره‌‏هاى ۱٧، ۱٨، ٢۵، ۴٢ تا ٧٠؛= ابن‏‌سعد، ۱، ٢، تحقيق Sachau، ص ٢۱ سطر ٢٦-٢٧، ص ٢٣، سطر ٢٧، ص ٢٨، سطر ٢ و ٦، ص ٣۵، سطر ۱۱.
[۱٣]- ابن‏‌سعد، ٣، ٢، ص ۵۹.
[۱۴]- در اين باره نگاه كنيد به همين كتاب، ادامه، ج ٢، ص ۵۱.
[۱۵]- ابن‏‌قتيبه، ص ۱٢٨؛ ابن‏‌سعد، ٢، ٢، ص ۱٠۴ به‏‌بعد؛ همان، ٣، ۱، ص ۱٠٦ به‏‌بعد؛ نووى، ابن‏‌حجر و اسد الغابة، ذيل ماده؛ قرطبى، برگ ٢٠ الف؛ Sachau در مقدمه بر تصحيح ابن‏‌سعد، ٣،۱، ص xv، نيز قس با همين كتاب، پيش‏تر، ج ٢، ص ٧، پاورقى ۱ كه در آنجا از جمله حافظان كل قرآن به‏‌شمار آمده است.
[۱٦]- ابن‏‌سعد، ۱، ٢، ص ٧۹ = J. Wellhausen, Skizzen IV، نامه‏‌هاى پيامبر، شماره ۱٣٢.
[۱٧]- ابن‏‌سعد، ٢، ٢، ص ۱٠۵ به‏‌بعد؛ همان، ۴، ٢، ص ٧٨-٨٦ منبع اصلى؛ ابن‏‌قتيبه، ص ۱٣۵، ۴، ص ۹؛ بخارى، فضائل القرآن، ٣۱؛ نووى، ابن‏‌حجر و اسد الغابة، ذيل ماده.
[۱٨]- ابن‏‌سعد، ٣، ۱، ص ۱۱۴-۱۱٦؛ ابن‏‌قتيبه، ص ۱٣۴؛ طبرى، تاريخ، ج ٣، ص ٢۵۴۴؛ نووى، ص ۵٧۵؛ ابن‏‌حجر و اسد الغابة، ذيل ماده.
[۱۹]- ابوالمحاسن، تحقيقِ Juynboll، ج ۱، ص ۹، ٢۱، ۵٣، ٧٦، ۱٠٢.
[٢٠]- طبرى، تاريخ، ج ۱، ص ٢٨٢٠؛ بلاذرى، ص ۱۵۴.
[٢۱]- ابن‏‌اثير، ج ٣، ص ٨٦ مى‏‌گويد: «اهل دمشق قرائت خود را بهترين مى‏‌دانند»؛ در مقابل، طبرى تفسير، ج ۱، ص ٢٠ چنين مى‏‌آورد كه «اهل شام از قرائت أُبىّ پيروى مى‏‌كنند».
[٢٢]- ابن‏‌اثير، ج ٣، ص ٨٦؛ ابن‏‌عطيه، برگ ٢۵ ب؛ قسطلانى، ج ٧، ص ۴٨٨ = در شرح بخارى، فضائل القرآن، ٣.
[٢٣]- نگاه كنيد به همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ٢٣٨؛ ادامه، ج ٢، ص ۴۵.
[٢۴]- تحقيقِ فلوگِل Flügel، ص ٢٧. منبع الفهرست در اين نقل، مؤلف شيعى ميانه‏‌رو، ابومحمد فضل بن شاذان الفهرست، ص ٢٣۱؛ طوسى، ص ٢۵۴ است. مرجع وى نيز مصحفى كهن از أُبىّ بوده كه آن را در منطقه‏‌اى نزديك بصره نزد فردى به‌نام محمد بن عبداللّه‏ انصارى يافته است.
[٢۵]- با آن‌كه فهرست‌هاى منقول در اين بخش سوره‏‌ها را به نام ذكر مى‏‌كنند، ما به‌منظور كسب ديدگاهى بهتر شماره مربوط به هر سوره را مى‏‌آوريم ]ذكر نام سوره‏‌ها از مترجم است].
[٢٦]- در متن «الطهار» آمده است كه فلوگل آن را تصحيفى از كلمه «الطور»، نام سوره ۵٢ مى‏داند. اما درواقع اين كلمه را بايد «الظهار» خواند كه بنابر نقل الاتقان، ص ۱٢٧ نام سوره ۵٨ در مصحف أُبىّ بوده است. به‌جز اين، سوره را المجادلة هم مى‏‌خوانند كه الاتقان، ص ۱۵٠ در شمارش سوره‏‌هاى قرآنِ أُبىّ اين نام را ذكر مى‏‌كند.
[٢٧]- در متن عَبَس آمده كه نام شناخته‏‌شده‏‌اى براى سوره هشتادم است. نقل سيوطى در الاتقان، ص ۱۵٠ اين برداشت را تأييد مى‏‌كند. بنابراين مى‏‌توان نتيجه گرفت كه ذكر دوباره نام عَبَس در الفهرست پس از سوره هشتاد و هشتم ]اين شماره در متن اصلى هشتادم آمده كه نادرست است. چنان‏‌كه خواهيم ديد نام عبس مجددا پس از سوره ٨٨ يعنى غاشيه ذكر شده و مؤلف به‏‌جاى آن تغابن آورده است. مترجم [اشتباه در استنساخ است.
[٢٨]- تين نام رايج سوره نود و پنجم است. همين برداشت را در اين‌جا بايد درست خواند، چنان‏‌كه نقل الاتقان، ص ۱۵٠ هم بر آن صحّه مى‌‏گذارد. بااين‏‌همه، اين نام بار ديگر در ترتيب الفهرست بين دو سوره فلق ۱۱٣ و كوثر (۱٠٨) آمده است. اما به‏‌روشنى نمى‏‌توان معلوم كرد كه ذكر مجدّد نام تين پس از سوره فيل ناشى از سهو كاتب بوده يا اشتباه ديگرى روى داده است، چرا كه ترتيب اين بخش از سوره‏‌ها در الاتقان به‏‌كلى متفاوت از الفهرست است.
[٢۹]- در متن الفهرست «النبىّ» آمده است. الاتقان، ص ۱۵۱ نام سوره را «يا أيّها النبىّ اذا طلّقتم» ذكر مى‏‌كند.
[٣٠]- در متن عبس آمده است. در اين‌جا الاتقان نام تغابن را ذكر مى‏‌كند. اما عجيب اين است كه الاتقان در ص ۱۵۱ پيش از سوره عبس، سوره‏‌اى با عنوان اشتباه «التغاب» را قرار داده است.
[٣۱]- در متن الفهرست چنين آمده: «و هى اهل الكتاب لم يكن أول ما كان الذين كفروا». الاتقان، ص ۱۵۱ نام سوره را چنين مى‏‌گويد: «ثم أهل الكتاب و هى لم يكن». بعد از اين، الفهرست مى‏گويد: «أهل الكتاب و هى لم يكن الذين كفروا». يعنى به‏‌عكس جمله پيش در اين‌جا عبارت با «أول ما كان» شروع نمى‌‏شود. در پاورقى دو شماره بعد، توضيحى در حل اين مسئله آورده‏‌ايم.
[٣٢]- الخلع نام سوره‏اى است كه در قرآن‌هاى ما نيست. اين سوره ٣ آيه دارد كه در ادامه همين كتاب، ص ٣۴ به‏‌بعد به تفصيل بدان خواهيم پرداخت. نه فلوگل Flügel، مصحح كتاب و نه ميور (Muir)، پاورقى نويسِ اثر، هيچ‏‌يك اين نكته را درنيافته‏‌اند، چه هيچ‏‌كدام زحمت مراجعه به الاتقان يا چاپ اول تاريخ قرآنِ نولدكه را به‌خود نداده‏‌اند كه مدت‌ها پيش از چاپ الفهرست منتشر شده بود.
[٣٣]- اين نام را بايد چونان الاتقان، ص ۱۵۱، ۵٢٧ الحفد خواند، نه الجيد كه در متن الفهرست آمده است. اين دومين سوره اختصاصىِ مصحف أُبىّ است. بعد از نام سوره در الفهرست عبارت «اللّهمّ اياك نعبد و آخرها بالكفّار ملحق» آمده كه بيان‏‌كننده آغاز و انتهاى سوره است. اين‏‌كه در اين عبارت، كلمه «أولها» نيامده، شايد به‏‌سبب جابه‏‌جايى و تصحيفى باشد كه به‌صورت «أول ما» در بيان سوره بيّنه آمده بود. تمام آنچه فلوگل در توضيح اين بخش مى‏‌آورد بى‏‌ربط و مُهمل است. اگر وى نيم‏‌نگاهى به چاپ نخست تاريخ قرآنِ نُلْدكه انداخته بود چنين وضعى پيش نمى‏‌آمد.
[٣۴]- در متن «أولها حم» آمده است. از آن‌جا كه «حم» تنها در آغاز سوره‏‌هاى ۴٠ غافر، ۴۱ (فصلت)، ۴٣ (زخرف)، ۴۴ (دخان)، ۴۵ (جاثيه) آمده، و از سوى ديگر نام سوره‏‌هاى غافر، دخان و جاثيه به‏‌روشنى در جاى ديگرى از فهرست ذكر شده است، مى‏‌توان حدس زد مراد از اين عبارت، يكى از دو سوره فصّلت يا زخرف باشد؛ گو اين‌كه الفهرست، ص ٣۹ در اين موضع سوره جاثيه را ذكر مى‏‌كند.
ذكر كلمه «أولها» خالى از اشكال نيست؛ چه آن را به سوره قبل يعنى زُمر مربوط بدانيم، و چه متصل به «حم» بخوانيم. اساساً ذكر آغاز سوره‌‏ها به‏‌جاى نام‌شان در فهرست مرسوم نيست. اين اشكال بايست از خرابى نسخه خطى ناشى شده باشد، زيرا نه نام اين دو سوره كه با «حم» شروع مى‏شوند و نه ديگر سوره‏‌هايى كه نام‌شان در فهرست به‌صورت ناقص «أولها» آمده‏اند شباهتى به‏هم ندارند. به‌جز اين، نقص ديگر آن است كه يكى دو بار كلمه «ثُمّ» هنگام شمارش و ترتيب سوره‏‌ها از قلم افتاده است.
[٣۵]- در متن «ثمّ حم» آمده است. با توجه به پاورقى پيشين، مراد از اين كلمه لاجرم بايد يكى از دو سوره فصّلت يا زخرف باشد.
[٣٦]- در متن، بين دو سوره نازعات و عبس، كلمه «التغاب» آمده است. اگر اين كلمه را التغابن بخوانيم، در آن‌صورت سوره ٦۴ دو بار ذكر شده است، چه در ادامه نام سوره تغابن ٦۴ بين دو سوره صفّ (٦۱) و بيّنه (۹٨) آمده است. ]در متن آلمانى اشتباهاً به‏‌جاى ٦۱، شماره ۹۱ (سوره شمس) تايپ شده است. (مترجم)[ بنابراين نسخه خطى در اين‌جا به‏‌شكلى ديگر مخدوش بوده: يا منظور نام يكى از سوره‏‌هاى ذكرنشده در اين فهرست است كه مخدوش شده، يا به احتمال قوى‏‌تر چراكه ترتيب اين قسمت از سوره‏‌ها در الفهرست نيز عيناً همين‌‏طور است: نازعات، عبس، مطفّفين، انشقاق اين كلمه توضيحى اضافه براى سوره نازعات يا عبس بوده است. در اين باره نگاه كنيد به: پيش‏تر، ص ٣۱، پاورقى ۵.
[٣٧]- نگاه كنيد به پيش‏تر، ص ٣۱، پاورقى ٧.
[٣٨]- نگاه كنيد به پيش‏تر، ص ٣۱، پاورقى ٨.
[٣۹]- الاتقان، ص ۱۵۴.
[۴٠]- در جاهاى ديگر هم، غالباً چنين نكته‏‌اى را درباب اين سوره‏‌ها مى‏‌گويند. قس با تفاسير، ذيل سوره قريش؛ مفتاح السعادة، طاش‏كپرى‏زاده (نسخه Vindob، برگ ۱٢= فهرست فلوگل، ج ۱، ص ٢۵ به‏‌بعد)، برگ ۱٧٠ الف. بجز اين، در قرآن‌هاى منسوب به شيعه اماميه نيز در حاشيه دو سوره انفال و توبه هم مى‏‌نويسند كه اين دو در اصل سوره واحدى بوده‏‌اند. نگاه كنيد به: همين كتاب، ادامه، ج ٢، ص ۹٦، پاورقى ۹٦.
[۴۱]- الفهرست، ص ٢٧؛ الاتقان، ص ۱۵۱، ۵٢٧؛ طاش‏كپرى‌‏زاده، مصدر پيشين، همانجا.
[۴٢]- الاتقان، ص ۵٢٧.
[۴٣]- عمر بن محمد، برگ ٣ الف.
[۴۴]- در موارد بسيار. فى‏‌المثل زمخشرى، در تفسير يونس، ۱٠؛ تقى‏الدين محمد بن پيرعلى بِرگوى بِرگيلى، م ۹٧٠ ق ]بركوى]، مخطوطِ Göttingen Asch.، ص ٨٨، ۹٠، ٨٧، ۹٧.
[۴۵]- لسان العرب، ج ۴، ص ۱٣٠.
[۴٦]- الجوهرى، ج ۱، ص ٢٢٣.
[۴٧]- در الاتقان، ص ۱۵٣ به‏‌بعد متن آيات را به سه شكل مختلف نقل مى‏‌كند، اما در رساله‏‌اى كوتاه درباره اين دو سوره (مخطوطِ Berolin. Landberg ٣۴٣) از ٦ روايت در اين باب سخن مى‏‌گويد.
[۴٨]- عبداللّه‏ بن زُرَير الغافِقى الاتقان، ص ۱۵٣، متوفاى ٨۱ هجرى. عُبيد بن عُمير (الاتقان، ص ۱۵٣؛ مخطوطِ Landberg ٣۴٣، شماره ۴)، متوفاى ٦۴ هجرى. أميّة بن عبداللّه‏ بن خالد بن أُسَيد (الاتقان، ص ۱۵۴)، متوفاى ٨۴ يا ٨٧ هجرى. ميمون بن مهران (مخطوطِ Landberg ٣۴٣، شماره ٢)، متوفاى ۱۱٧. تاريخ‌هاى وفات همگى از خلاصة گرفته شده است.
[۴۹]- Geschichte der arabischen Literatur, Bd. I (Wien 1850) S. 576.
[۵٠]- قس با پيش‏تر، ج ٢، ص ٣٣، پاورقى ۵.
[۵۱]- در منابع زير، اين سوره بدون بَسمله ذكر شده است: زمخشرى، ذيل يونس، ۱٠؛ الاتقان، ص ۱۵٣ الف؛ مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۱، ٣، ۴، ۵.
[۵٢]- تقى‏‌الدين محمد برگوى در اين‌جا عبارت «و نستهديك» را اضافه دارد.
[۵٣]- در مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۵ عبارت «و نؤمن بك و نخضع لك» اضافه شده و بِرگوى عبارت «و نستهديك و نؤمن بك و نتوب اليك و نتوكل عليك» را اضافه كرده است.
[۵۴]- الاتقان، ص ۱۵۴ ج، كلمه «خيرا» را اضافه دارد و برگوى عبارت «خيرا كلّه نشكرك».
[۵۵]- برگوى، مخطوط ٧٨، ۹٧ عبارت «و نخضع لك» را در اين‌جا اضافه دارد.
[۵٦]- قس با پيش‏تر، ج ٢، ص ٣٣، پاورقى ۵.
[۵٧]- طاش‏كپرى‏‌زاده اين آيه را نياورده است.
[۵٨]- الاتقان، ص ۱۵۴ و مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۱ و ٣ آيه پنجم را پيش از آيه ۴ قرار مى‌‏دهند.
[۵۹]- الفهرست، زمخشرى، الاتقان الف، ج، مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ٢، ۴، ۵، ٦ و برگوى همين‏‌طور آورده‏‌اند؛ اما در الاتقان (ب)، مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۱، ٣ و طاش‏كپرى‏زاده «بالكافرين» آمده است.
[٦٠]- فعل «أَلْحَقَ» در قرآن همواره به‏‌صورت متعدىِ و به‏‌معناى «انجام كارى براى رسانيدن كسى به ديگرى» فقط براى انسان‌ها و گاه به‌معناى «رسيدن» به‏‌كار مى‌‏رود؛ از اين‌رو، مى‏‌توان اين واژه را هم «مُلْحَق» و هم «مُلْحِق» قرائت كرد.
[٦۱]- judischer und christlicher Liturgien.
[٦٢]- مانند وصف مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ پادشاه روز جزا براى خداوند.
[٦٣]- اِسْتَعَانَ مفعولٌ‏به مستقيم گرفته است، درحالى‏كه در قرآن براى ذوى‏العقول غالبا همراه با حرف جرّ بأ به‌‏كار مى‏‌رود.
[٦۴]- احتمالاً اين فعل در زمان پيامبر به همين معنا به‏‌كار مى‏‌رفته است. نگاه كنيد به حماسة، ٧٧٧، در قصيده‏اى از أمية بن ابى‏‌الصلت = ديوان، تحقيق Schulthess، شماره ۹، بيت ۵؛ معلقه عنتره (Arnold)، بيت ٣۵ (= Ahlwardt، شماره ٢۱، بيت ۴٠)؛ ديوان هذيل، تحقيق Kosegarten، شماره ۹۱، بيت ٣؛ زهير (Ahlwardt)، شماره ۴، بيت ٢٠؛ لَبيد، چاپِ Huber-Brockelmann، شماره ۵٣، بيت ۱٨.
[٦۵]- در قرآن سه فعل كَبَّرَ، سَبَّحَ و حَمِدَ آمده است.
[٦٦]- عبارت «فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللّهِ» سوره جمعه، ۹ تعبير دقيقا مشابه نيست.
[٦٧]- عبارت «نكفرك» نيز مورد ترديد است. ماده «كفر» در معناى انكار ورزيدن همواره در قرآن همراه باحرف جرّ بأ براى ذوى‏‌العقول به‏‌کار مى‏‌رود، و در معناى ناسپاسى ــ كه آن هم در اينجا ممكن است ــ مفعولٌ‏به مستقيم ذوى‏العقول مى‏گيرد. نيز در هود، ٦٠ ]الا عادا كفروا ربّهم].
[٦٨]- الاتقان، ص ۱۵٣.
[٦۹]- آن‌دسته از دانشمندان اسلامى كه اصالت سوره‏‌هاى أُبىّ را انكار مى‏‌كنند، رهيافتى به‌‏كلى متفاوت در اين موضوع دارند. به‏‌نظر آنان، در صورت وحيانى و قرآنى دانستن اين سوره‏‌ها، قداست متن عثمانى زير سؤال مى‏‌رود.
[٧٠]- قال ابن‏جريج حكمة البسملة أنهما سورتان فى مصحف بعض الصحابة. الاتقان، ص ۱۵٣.
[٧۱]- الاتقان، ص ۱۵۴.
[٧٢]- نگاه كنيد به همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ۱۹٣، پاورقى ۱.
[٧٣]- الاتقان، ص ۱۵۴، ابتداى صفحه. از قرار معلوم، ابن‏‌عباس هم اين دو سوره را در مجموعه قرآن خود داشته است. نك. همين كتاب، پيش‏تر، ج ٢، ص ٣٠.
[٧۴]- مراد مؤلفان به‏‌درستى معلوم نيست. نسخه مورد استفاده ايشان از الاتقان چاپ كلكته، ۱٨۵٢-۱٨۵۴ است. روايت سيوطى در الاتقان منقول از ابن‏اشته در كتاب المصاحف وى است. در چاپ الاتقان با تصحيح محمد ابوالفضل ابراهيم (ص ٢٢٢-٢٢٣) برخى از اين سوره‏‌ها موجودند، از جمله نام سوره‏‌هاى مائده، انعام، و اعراف. (مترجم)
[٧۵]- عجيب اين‌كه در طبرى، تاريخ، ج ۱، ص ٢۱٦٣، س ۹، ذيل حوادث سال ٣۵ هجرت، سوره يونس هفتمين سوره و از سور مدنى شمرده شده، چه اين ترتيب با شماره سور در قرآن ابن‏مسعود مطابق است. اين احتمال بسيار قوى است كه كسى در اين‌جا كلمه «التاسعة» را به جاى «السابعة» بخواند.
[٧٦]- در متن «قمر» آمده كه اشتباهى در كتابت «لقمان» است. در ترتيب الاتقان هم نام سوره در اين‌جا لقمان است.
[٧٧]- مراد از سبّح نمى‏‌تواند سوره‏‌هاى صف ٦۱ و أعلى (٨٧) باشد كه با همين كلمه آغاز مى‏‌شوند، چرا كه نام اين دو سوره در جاى ديگر اين فهرست به‏‌صراحت آمده است. از ميان سوره‏‌هايى كه نام‌شان از اين فهرست افتاده، يعنى حجر (۱۵)، كهف (۱٨)؛ طه (٢٠)، نمل (٢٧)، شورى (۴٢) و حجرات (۴۹) - به استثناى شورى - هيچ نامى نيست كه احتمال دهيم سبّح تصحيفى از آن باشد. فهرست سيوطى در الاتقان هم چندان كمكى نمى‏كند، چون ترتيب آن بسيار متفاوت از ابن‏‌نديم در الفهرست است.
[٧٨]- مؤلفان - چنان‌كه در پاورقى قبل گذشت - معتقدند سوره حجرات چهل و نهم از اين فهرست افتاده است، اما خود در اين‌جا شماره ۴۹ يعنى نام سوره حجرات را آورده‏‌اند. (مترجم)
[٧۹]- روايت ديگرى در الفهرست، در اين‌جا ترتيبى متفاوت و البته مطابق با الاتقان به‌دست مى‏‌دهد: نخست طور، و سپس ذاريات.
[٨٠]-در متن آلمانى، در شمارش سوره‏‌ها دو بار عدد ۵۵ سوره الرحمن و دوبار عدد ٧۹ (سوره نازعات) آمده است. مترجم عربى هم بدون توجه به اشتباه چاپى در متن نولدكه، نام اين سوره‏‌ها را دو بار تكرار كرده است. نام برخى سوره‏‌ها هنگام شمارش از اين فهرست افتاده است كه مؤلفان در يكى دو پاورقى قبل و نيز در ادامه (ج ٢، ص ۴، پاراگراف آخر) به آن‌ها اشاره كرده‏‌اند. در آن‌جا نام دو سوره شورى (۵۹) و قيامة (٧۹) نيامده است. به‏‌نظر مى‏‌رسد شماره‏‌هاى مكرر ۵۵ و ٧۵ به‏‌ترتيب ۵۹ و ٧۹ يعنى سوره‏‌هاى شورى و قيامة باشند كه در متن آلمانى به‏‌اشتباه تغيير يافته است.
در متن كتاب نام سوره‏‌هايى ديگر از جمله ٣٣ (احزاب) ٣٧ (صافات) و ۹۹ (زلزله) هم افتاده است. معلوم نيست اين نقص مربوط به نسخه الفهرست مورد استفاده مؤلفان بوده يا از سهو آنان ناشى شده است. (مترجم)
[٨۱]- الاتقان، ص ۱۴۵ سه سوره بقره، نسأ و آل‏‌عمران را آغازين بخشِ مصحف ابن‏‌مسعود مى‏‌شمارد.
[٨٢]- دشوار مى‏‌توان دريافت كه منظور از اين كلمه كدام سوره است. سوره شصتم يعنى ممتحنه نمى‏‌تواند باشد، چه در ادامه همين فهرست به‏‌صراحت - و دقيقاً در همان جايى كه ابن‏‌نديم در الفهرست ذكر كرده - آمده است. هم‌چنين «ممتحنات» را نمى‏‌توان تصحيف يا اشتباهى در نگارش سوره‏اى ديگر دانست، چون سوره‏‌هاى قبل و بعد آن يعنى دخان و فتح در ترتيب الفهرست پشت‌سر هم ذكر شده‏‌اند. سه سوره محذوف در فهرست الاتقان، يعنى ق، حديد و حاقّه نيز كمترين شباهتى به اين اسم ندارند. بنابراين «ممتحنات» تكرار دوباره همان سوره شصتم مى‌‏شود كه در دو سطر بعد آمده است.
[٨٣]- در متن كتاب عدد ۱٦، يعنى سوره نحل آمده است كه نادرست است. سوره موردنظر در اين‌جا حجر، سوره پانزدهم است. نُلدكه و شوالى خود در ص ٣۹، پاورقى سوم به‏‌درستى شماره ۱۵ يعنى سوره حجر را نام برده‏‌اند. مترجم
[٨۴]- الفهرست، ص ٢٦، س ٢٧ به‏بعد: «قال ابوشاذان قال ابن‏سيرين و كان عبداللّه‏ بن مسعود لايكتب المعوّذتين فى مصحفه و لا فاتحة الكتاب.» در الاتقان، ص ۱۵٢ هم به‏‌اختصار آمده كه: «و ليس فيه الحمد و لاالمعوذتان.» نيز نگاه كنيد به: عمر بن محمد، برگ ٣ الف؛ المبانى، ٢ و ۴؛ قرطبى، ج ۱، برگ ٢٠ الف و برگ ٢٢ب؛ الاتقان، ص ۱٨٦، انتهاى صفحه و ۱٨٧ ابتداى صفحه؛ شوشاوى به نقل ابن‏‌قتيبة؛ طاش‏كپرى‏‌زاده، همان مأخذ فوق. بيشتر روايات تصريح مى‏‌كنند ابن‏‌مسعود اين سوره‏‌ها را در مصحف خود نداشت، نمى‏‌نوشت و نمى‏‌خواند. روايات نادرى هم مى‏‌گويند ابن‏‌مسعود اين سه سوره را از مصحف پاك مى‏‌كرد حكّ: المبانى، ۴؛ الاتقان، ص ۱٨٧ يا مى‏‌انداخت (أسقط: الاتقان، ص ۱٨٦).
[٨۵]- در الاتقان، ص ۱۵٢ به‏‌صراحت اين نكته آمده كه سوره توبه در مصحف ابن‏‌مسعود با بسمله بوده است.
[٨٦]- الاتقان، ص ۱۵٢.
[٨٧]- الاتقان، ص ۱٨٧.
[٨٨]- الفهرست، ص ٢٦، پايين صفحه.
[٨۹]- نك. پيش‏تر، ج ٢، ص ۴٠، پاورقى ٣.
[۹٠]-. نك. پيش‏تر، ج ٢، ص ٣٦.
[۹۱]- نك. پيش‏تر، ج ۱، ص ۱٠٨ به‏بعد.
[۹٢]- براى متن عربى نگاه كنيد به همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ٢۴٠.
[۹٣]- همان، ج ۱، ص ٢۴٠.
[۹۴]- همان، ج ۱، ص ٢۴٢.
[۹۵]- متن عربى را در همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ٢۴٢ ببينيد.
[۹٦]- متن عربى را در همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ٢۴٨ ببينيد.
[۹٧]- نك. همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ٢۴۹-٢۵۱.
[۹٨]- مسلم، كتاب الزكاة، ٢٦ (شرح قسطلانى بر بخارى، چاپ قاهره، ۱٣٠٣ ق، ج ۴، ص ۴۴۴ به‏بعد و حاشيه).
[۹۹]- اين عنوان جامع سوره‏هاى حديد، حشر، صف، جمعه، منافقون، و تغابن است.
[۱٠٠]- قس متن عربى در همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ٢۴۵.
[۱٠۱]- جزئيات بيشتر را در همين كتاب، پيش‏تر، ج ۱، ص ٢۴۵ به‏‌بعد ببينيد.
[۱٠٢]- بلافصل.
[۱٠٣]- و لم يُفْصَل بينهما فى مصحفه ببسم اللّه‏ الرحمن الرحيم.
[۱٠۴]- قرطبى، برگ ٢٢الف؛ الاتقان، ص ۱۴۵.
[۱٠۵]- بحث كامل‏‌تر را در ادامه همين كتاب [ج ٢]، مبحث مربوط به ترتيب سور در مصحف عثمانى ببينيد.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

بررسی روايات جمع قرآن در زمان عثمان (ترجمه بخشی از كتاب تاريخ قرآن نلدكه)، ترجمۀ مرتضی كريمی‌نيا، مجله قرآن‌پژوهی خاورشناسان (قرآن و مستشرقان)، شماره ۱، پاييز و زمستان ۱٣٨۵، صص ۱٢٣-۱٦٢.