تَختِجَمشید یا پارسه نام یکی از شهرهای کهن ایران کنونی است که سالیان سال پایتخت تشریفاتی امپراتوری پارس در زمان دودمان هخامنشیان بودهاست و از لحاظ وسعت، عظمت و شکوه، مهمترین مجموعهی باستانی هخامنشی در این کشور است. این مجموعهی بینظیر در دامنه کوه رحمت (کوه مهر)، در مقابل جلگه مرودشت و ۵۵ کیلومتری شمال شرقی شیراز قرار دارد.
این مکان از سال ۱۹۷۹ ميلادی، یکی از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو است.
[↑] نام تخت جمشید
نام تختجمشید در زمان ساخت "پارسَه" (Parsa) بهمعنای "شهر پارسیان" بود. یونانیان آن را "پِرسپولیس" (Persepolis - به یونانی یعنی "پارسهشهر") خواندهاند. خود پارسها نام "پارسه" را چند قرن پس از برافتادن شاهنشاهی هخامنشيان فراموش کردند؛ چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند. در کتیبههای دوره ساسانی آن را "صدستون" نامیدهاند. البته مقصود از این نام، تنها کاخ صدستون نبوده، بلکه همه بناهای روی صفه را بدان اسم میشناختهاند. در دورههای بعد؛ در خاطره مردم فارس، "صدستون" به "چهلستون" و "چهلمنار" تبدیل شد؛ و حتی در یکی از اسناد قرن چهارم هزارستون نامیده شده است.[*] در فارسی دری (در ادبيات و تاريخهای پس از اسلام) این بنا را "تختجمشید" یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطورهای ایران (= آريانا) مینامند که در شاهنامه فردوسی نیز آمدهاست.
دست کم از اواخر قرن سوم تا اواسط قرن نهم "پارسه" را مسجدی میشناختهاند که توسط سلیمان پیامبر ساخته شده است. پیامبری که جنیان و دیوان را تحت تسلط داشته و احتمالاً با کمک آنان ساخته شده است و در بعضی اسناد سلیمان را با جمشید پادشاه اسطورهای ایران (= آريانا) یکی دانستهاند؛ و احتمالاً این هم یکی از عواملی است که بهتدریج نام این محل از مسجد سلیمان به تخت (قصر) جمشید تغییر پیدا کند.
پارسَه (parsa) بهمعنای شهر مردمان پارسی است
پس از برافتادن هخامنشیان، خط و زبان آنها نیز بهتدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد پارسیان برفت. خاطرهشان با یاد پادشاهان افسانهای پیشدادی و نیمه تاریخی كیانی درهم آمیخت و بنای شكوهمند پارسه را كار جمشید دانستند و كمكم این نام افسانهای را بر آن بنا نهادند. جمشید پادشاه اسطورهای ایران (= آريانا) است که در شاهنامه فردوسی، ساختن کاخهای باشکوه به او نسبت داده شده است.[*]
چو انگشــتری کرد گیتـی بر اوی
اولین کاوشهای علمی در تختجمشید توسط ارنست امیل هرتسفلد آلمانی در ۱۹۳۱ صورت گرفت. وی توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود. یافتههای وی هنوز در این موسسه نگهداری میشوند. هرتسفلد معتقد بود دلیل ساخت تختجمشید نیاز به جوی شاهانه و باشکوه٬ نمادی برای امپراتوری پارس و مکانی برای جشن گرفتن وقایع خاص به خصوص نوروز بودهاست. به دلایل تاریخی تختجمشید در جایی که امپراتوری پارس پایه گذاشته شده بود ساخته شدهاست. هر چند در زمان مرکز امپراتوری نبودهاست.
در اواخر سال ۱۳۱٢ خورشيدی براثر خاکبرداری در گوشه شمال غربی صفه تختجمشید، قریب چهل هزار لوحه گلی بهشکل و قطع مهرهای نماز بهدست آمد. بر روی این الواح کلماتی به خط ایلامی نوشته شده بود. پس از خواندن معلوم شد که این الواح ایلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تختجمشید میباشد. از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط ایلامی است. از کشف این الواح شهرت نابجایی را که میگفتند قصرهای تختجمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده بود، باطل گشت، زیرا این اسناد ایلامی حکایت از آن دارد که بهتمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد میدادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است. کارگرانی که در بنای تختجمشید دستاندرکار بودند، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و ایلامی و آشوری تشکیل میشدند که همه آنان رعیت دولت شاهنشاهی پارس بهشمار میرفتند. گذشته از مردان، زنان و دختران نیز بهکار گل مشغول بودند. مزدی که به این کارگران میدادند غالباً جنسی بود نه نقدی، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی بهنام "شکــل" سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت میکردند. اجناسی را که بیشتر به کارگران میدادند و مزد آن محسوب میشد، عبارت بودند از: گندم و گوشت.
[↑] پيشينۀ تاريخی
قدیمیترین بخش تختجمشید بر پایهٔ یافتههای باستانشناسی مربوط به سال ۵۱۵ پیش از میلاد است. آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمدهاست ساخت تختجمشید در حدود ۲۵ قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت، به عبارتی میترا یا مهر و در زمان داريوش بزرگ آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت. بر اساس خشت نوشتههای کشف شده در تختجمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که بهصورت برده يا مزدور خدمت میکردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا بهروایتی ۱۲۰ سال بهطول انجامید.
باور برخی از تاریخنگاران بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به پارس حمله کرد و تختجمشید را به آتش کشید و احتمالا بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با اینکار نابود ساخت. با اینحال ویرانههای این مکان هنوز هم در مرودشت در نزدیکی شیراز مرکز استان فارس برپا است و باستانشناسان از ویرانههای آن نشانههای آتشسوزی و هجوم را بر آن تایید میکنند.
اما همه تاریخنگاران در مورد این آتشسوزی همنظر نيستند. "احمد حامی" که ملقب به پدر راههای ایران است و کتابهایش درباره "راهسازی" و "مصالحشناسی"، همچنان از کتب مرجع دانشکدههای فنی و مهندسی بهشمار میآید، از نخستین افرادی ست که به بررسی دقیق گزارشهای موجود از سفر جنگی اسکندر مقدونی به ایران میپردازد و آشنایی و شناختش با راههای ایران و دانش مصالحشناسی، یاری دهندهاش میگردد، تا شاخ و برگ افسانهها را به کناری زند و بر پایه شواهد علمی، بر دروغ بودن آتش زدن تختجمشید بدست اسکندر مقدونی گواهی دهد:
- "... من گفته و نوشتهام که تختجمشید نسوخته است، و اینرا از دید شیمیایی بررسی کردهام. تختجمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است ... اگر تختجمشید در آتش سوخته بود، باید سنگهای بالا تنه آن در شعلههای آتش و سنگهای پایین تنه و کف آن، زیر جسمهای سوزان فرو ریخته، کم پخته باشند. آب باران و برف، با پوسته سنگ آهک پخته، ترکیب آهک شکفته داده باشد و آنرا شسته باشد. سنگهایی را که تازگی از زیر خاک بیرون آوردهاند، بهویژه سنگهای ازاره و کف، همگی سالم اند و آج تیشه سنگتراشان زمان هخامنشی، روی آنها هنوز بجا مانده است. این نیز میرساند که تختجمشید نسوخته است."[سفر جنگی اسکندر مقدونی به درون ایران و هندوستان، بزرگترین دروغ تاریخ است، احمد حامی، چاپ داور پناه ۱٣۵۴، ص ٢٦]
بههر حال، مدتهاست که "تختجمشيد" بهعنوان يكی از شاهكارهای هنر و معماری جهان باستان شناخته شده است و گروه بیشماری از هواخواهان تاريخ و جغرافيا و باستانشناسی و دوستداران هنر و معماری آن را بهچشم خويش و يا در كتابها، فيلمها، اسلايدها و عكسها ديده و پسنديدهاند. درست است كه تختجمشيد ساختۀ داريوش و خشيارشا و اردشير هخامنشی بوده است، ولی بازماندگان آنان در زمان ساسانيان نيز در آن جا آثاری به جای گذاردهاند و در دورۀ اسلامی هم اين مكان بهعنوان هزار ستون و چهل منار با شخصيتهای چون سليمان نبی و جمشيد ارتباط داده شده، عضدالدولۀ ديلمی در آنجا دو كتيبۀ كوفی به يادگار گذاشته است و كتيبههای ديگری هم به عربی و فارسی از قرون بعد و اشخاص تاريخی ديگر در آنجا مانده است. بنابراين تخت جمشيد آيينهای از تاريخ و فرهنگ كهن و حتی دورۀ اسلامی ايران است[*][*].
[↑] معماری تختجمشید
معماری هخامنشی، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنرنمایی و ابتکار روح پارسيان نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است. هخامنشیان با ساختن این ابنیه عظیم میخواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان بنمايانند.
از آنچه امروزه از تختجمشید بر جای مانده تنها میتوان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه میتوان بهمدد یک نقشه تاریخی که جزییات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکتهای که سخت غیر قابل باور مینماید، این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه ۱۳۱٠خورشیدی کشف شد.
برای درك اهمیت این خرابهها باید به رمز هنر و معماری هخامنشی پی برد. هخامنشیان در ساخت تختجمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارسها دستكم با دو فرهنگ غنی، اورارتو در شمال و ایلام در جنوب، آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محكم فكری در هنر معماری بهره گرفتند.
هخامنشیان در لشكركشی به مصر، بابل، لیدی و اروپا، با اندیشههای دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با بهدست آوردن ثروت سرشار، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیباسازی تختجمشید بهخدمت گرفتند. شاید اولینبار در تاریخ بشر بود كه ذوق سرشار، ثروت بیكران و اراده استوار در یك نقطه از جهان بههم رسیدند تا چیزی آفریده شود كه هنرشناسان و تاریخنگاران آن را هنر و معماری هخامنشی بخوانند.
طرح اصلی ساختمان تختجمشید در دوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل كاخها، عمارتها و كاربردهای جداگانه هر یك معین و مشخص شد. برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده (چوب، خشتهای خام و پخته و سنگهای آهكی محلی) استفاده شده است. چوبهایی كه در محل تهیه میشد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود و ناگزیر بودند چوبهای در خور كاخهای تختجمشید را از دور دستها حمل كنند. برای مثال، تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده كه در آن زمان فقط در لبنان میروییده است.
خشتهای گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقفها بهكار میرفت كه دوام چندانی نداشت. این خشت را باران میشست و بر اثر زمینلرزه فرو میریخت. سنگهای كوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود. این سنگهای آهكی بسیار سخت و محكم اند و رنگهای طبیعی گوناگون سفید، كهربایی، دودی و سیاه دارند كه خوب تراشیده میشوند. بهویژه نوع سیاه آن كه بر اثر صیقل بهشكل مرمر در میآید. بسیاری از قطعه سنگها را گیرهای آهنی بهنام "دم چلچله" بههم متصل كردهاند. در حد فاصل سنگها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و كف اتاقها را با گچكاری میپوشاندند. روی درها با قطعات زر و سیم آراسته شده بود. ظاهراً پردههای بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون كاخها میافزود و فرشهای نفیس كف اتاقها چشمان را خیره میكرد. عملاً امكان نداشت كه ساختمان تختجمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. كار ساخت این بنای عظیم در طول حكومت پسر او خشایار شاه اول و نوهاش اردشیر اول ادامه یافت. بدین ترتیب ساخت بنا نزدیك به ٢٠٠ سال طول كشید. (بنای تختجمشید در حدود سال ۵۱٨ پیش از میلاد، بهفرمان داریوش هخامنشی (۵٢٢ تا ۴٨٦ ق.م) آغاز شــد و تا زمان اردشـیر ســوم (۳۵۹ تا ۳۳٨ ق.م) در مساحتی بهوسعت ۱۳ هکتار ساخته و ادامه یافت.)
وسعت كلیه ساختمانهای تختجمشید حدود ۱۳۵٠٠٠ متر مربع ارتفاع كف ساختمانهای آن از دشت از ٨ تا ۱٨ متر است. مصالح بهکار رفته در بنای تختجمشید عبارت بوده از: سنگ، خشت و گل، آجر، گچ، چوب، آهن، فلزات گرانبها (طلا - نقره - مس) عاج، لاجورد، عقیق و... دیوارهای تختجمشید در برخی جاها به ضخامت ۵/۵ متر بوده و قطعه سنگهای بهکار رفته به وزن بیش از ۴۵ تن میرسیده است.[*]
معماری پارسه به دلیل استفاده از ستونهای چوبی مورد توجه قرار گرفتهاست. معماران پارسه فقط زمانی از سنگ استفاده کردهاند که بزرگترین ســروهای لبنـان یا ســاجهای هنـد انـدازههای لازم برای تحمـل ســقف را نداشــتهاند.[Persepolis - Britannica Online Encyclopedia] در حالی که ته ستونها و سر ستونها از سنگ بودهاند.[*]
تختجمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم و در تابستان خنک و معتدل میکرده است. دشت سرسبز مرودشت، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع، درهای گشاده و پنجرههای متعدد هوای تختجمشید را در تابستان معتدل وخنک میساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایههای گچ که یک عایق حرارتی تشکیل میداده، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها و تالارها میشده، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تأثیر بهسزایی داشته است. تختجمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده است که بهطول بیش از ٢ کیلومتر میرسد.[*]
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی گردآوری و ترتيب شده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: دکتر رضا مرادی غیاثآبادی، آرزوی مشهور داریوششاه در کتیبه تختجمشید
پيوست ٢: دکتر رضا مرادی غیاثآبادی، لوحههای تختجمشید
پيوست ۳: محمد جمشیدپور، تختجمشید؛ پایتخت داریوش
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- نام راستین این شهر پارْسَهْ بوده است كه از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم بههمان نام پارس میخواندند. پارسه بههمین صورت در سنگنوشته خشیارشا بر جرز درگاهای "دروازه همه ملل" نوشته شده است، و در لوحههای عیلامی مكشوفه از خزانه و باروی تختجمشید هم آمده است.
[۲]- جُزَفا باربارو، از نخستین اروپاییانی كه این آثار را دیده است (سال ۱۴٧۴ میلادی)، آن را ِچْلمِنار (چهلمنُار) خوانده است.
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]