[فلسفه] [الهیات]
ندانمگرایی یا لاادریگری یا اگنوستیسیم (به انگلیسی: Agnosticism؛ به عربی: لاأدرية یا الأغنوستية)، دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستی برخی ادّعاها بهطور ویژه ادّعاهای مربوط به امور فراطبیعی مانند وجود خدا و زندگی پس از مرگ و موجودات روحانی و یا حتی حقیقت نهایی را نامعلوم و یا با توجّه بهشکل «ندانمگویی» در اساس ناممکن میداند[۱].
در واقع، لاادریگری (Agnosticism)، از گرایشهای فلسفی، که در عین اذعان به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن و یا کل آن را ناممکن میداند. همچنان، بهطور کلی، ندانمگرایان میگویند اوج دانایی، اظهار به ندانستن است زیرا از طرفی دلایل کافی برای اثبات وجود خداوند وجود ندارد و از طرفی دلایل کافی برای اثبات وجود نداشتن خدا نیز وجود ندارد.
بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان در مورد ندانمگرایی نوشتهاند که میتوان از توماس هنری هاکسلی، رابرت انگرزول، برتراند راسل و ابوالعلأ معری نام برد. نظریهی کانت و نظریهی شکاکیت، نوعی ندانمگری بهشمار میروند. هیوم نیز، از فلاسفه باورمند به این مکتب است.
[↑] ریشهشناسی
اصطلاح «اگنوستیسیم» (ندانمگرایی)، برگرفته از واژهی یونانـی «Agnostic» (اگنوستیک) (ἀ بهمعنای «بدون» و (gnōsis) γνῶσις بهمعنای «شناخت») است که برای نخستینبار، در سال ۱٨٦۹ میلادی، توسط توماس هنری هاکسلی بهمفهوم غیر قابل شناخت بودن ماورای طبیعت بهکار رفت[٢]؛ اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و بهویژه مارکسیستی، در معنای غیرقابل شناخت بودن جهان مادی بهکار میرود[٣].
این واژه که امروزه در زبان فارسی دری «ندانمگرایی» برگردان شده، در گذشته، معادل «لاادریگری» در این زبان بوده است که از قرنها پیش رایج میباشد[۴]. این واژه برای توصیف وضعیت کسی ابداع شده که نمیتواند با اطمینان بگوید که آیا خدایی هست یا نه[۵].
[↑] پیشینهی تاریخی
گفته میشود، در سال ۱٨٦۹ میلادی، واژهی «اگنوستیک» را توماس هنری هاکسلی ابداع کرد. در حالی که فرهنگ انگلیسی آکسفورد مواردی از کاربرد متقدمتر آن را نیز ذکر میکند. هاکسلی در ضیافتی برای بنیانگزاری انجمن متافیزیک در لندن حاضر شد. انجمنی که بیش از یک دهه قوام یافت و متفکران برجسته و راهبران اندیشهها عضو آن بودند. هاکسلی اندیشید که همهی مدعوین خود را پیرو ایسمهای جورواجوری میدانند، بنابراین، او هم این ایسم را برای خود ابداع کرد. او واژهی اگنوستیسم را از نامهی پولس قدیس به اِفِسُسیان اخذ کرد که در آن پولس از قربانگاه خدایی ناشناخته نام میبرد. هاکسلی میاندیشید که ما هرگز نخواهیم توانست منشأ غایی و علت جهان را بشناسیم.
از نظر هاکسلی، اگنوستیسیم، بیان سقراطی «میدانم که هیچ نمیدانم» بود که اساس فلسفی دانش غربی است.
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]- اگنوستیسیزم، سکولاریسم برای ایران
[٣]-
[۴]- اگنوستیسیزم، سکولاریسم برای ایران
[۵]- بیخدایی و اگنوستیسیزم چه فرقی دارند؟، وبگاه ایران در قرون وسطی
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]