[محمد] [اصطلاحات اسلامی]
غَزوه، به نبردها و جنگهایی که محمد، پیامبر اسلام، خود در آنها شرکت داشته است، گفته میشود[۱]. جنگهایی که پیامبر اسلام در آنها شرکت داشت بیست و هفت جنگ است که در نُه جنگ - بدر، احد، مریسیع، خندق، قریظه، خیبر، فتح، حنین و طائف - شخصاً با دشمن نبرد کرد[٢].
بهطور عمده، پیامبر اسلام دو نوع جنگ داشته است: نخست، جنگهای وی با مشرکان و کفار و دوم جنگ با یهودیان.
[↑] واژهشناسی
غَزْوَه به فتح اول و سکون دوم جمع آن غَزْوات، از کلمه «الغزو» گرفته شده است. در لغت بهمعنای جنگیدن است، اسم فاعل آن «غازی» و جمع آن «غُزاة» و «غُزّی» آمده است؛ بهمعنای رفتن به جنگ با دشمن و غارت او[٣]. در فرهنگ فارسی عمید آمده: «غزو مصدر عربی است، به معنای خواستن و جستن و آهنگ کردن یا تاخت و تاز کردن در دیار دشمن، جنگ کردن در راه دین و یا جنگ مذهبی و جهاد.»[۴]
در اصطلاح اغلب تاریخنگاران، غزوه به جنگهایی گفته میشود که به فرماندهی شخص پیامبر اسلام بوده است[۵] و تعداد آنها را ٢٦ یا ٢٧ مورد نوشتهاند و در برخی از نبردها پیامبر اسلام شخصاً حضور نداشتند که «سریه» نام دارد[٦]. نکته مهم این است که در عصر پیش از اسلام، چیزی بهنام «غزوه» وجود نداشت، بلکه «ایامالحرب» و نیز «سریه» است که تهاجم و شبیخون و غارت است. غزوه در زمان پیامبر اسلام مصطلع شد. اما اینکه غزوه، از لحاظ کیفیت با جنگهای عصر جاهلیت تفاوت داشت، اختلاف نظر وجود دارد.
[↑] جنگهای محمد
در زمان محمد، پیامبر اسلام، جنگ و خشونت از ضروریات تفکیکناپذیر ساختهای فکری و فرهنگی اعراب بهشمار میرفت و جزئی از زندگی طبیعی مردم شده بود. ابن خلدون، طبیعت این مردم را وحشیگری و یغماگری میداند که روزی آنها در پرتو شمشیر فراهم میآمد[٧]. اُنس اعراب با جنگ و خونریزی بهحدی بود که نقل میشود، پس از ظهور اسلام، پیامبر بهشت را وصف میکرد، یکی پرسید «آیا در بهشت جنگ وجود دارد؟» و پیامبر پاسخ داد خیر، آن مرد گفت: «پس به چه دردی میخورد؟»[٨]
در تاریخ عرب تا ظهور اسلام، بیش از هزاروهفتصد جنگ روایت شده که برخی از آنها بیش از صد سال بهطول انجامیده است[۹]. یکی از جنگهای خونین و چهل سالهی اعراب «بُسوس» نام دارد و دلیلش این بود که شتر قبیلهی بنیتغلب، مقداری علف از محدودۀ بیابان قبیلۀ بنیبکر خورده بود[۱٠]. جنگهای خونین فجار و بعاث[۱۱] و داحس و غبرأ، همه بهدلیل اختلافنظر در برندۀ مسابقۀ اسبدوانی بود و هر کدام حدود چهل سال (بین سالهای ۵٨٦-٦۱٨ میلادی) طول کشید[۱٢]. بالطبع، چنین فضای فکری و فرهنگی در انگیزههای جنگهای زمان پیامبر اسلام تأثیر داشت.
نباید از نظر دور داشت که جنگهای پیامبر، در شرایط فرهنگی و اجتماعی آن زمان، که قتل و خشونت جزئی از طبیعت مردم شده بود، و به آسانی بر سر مسایل جزئی و تعصبات جاهلی افراد زیادی کشته میشدند و کشتن و کشتهشدن امری عادی بوده، بهوقوع پیوسته است. البته این شرایط، برای جهان امروزی، که حدود هزاروچهارصد سال از آن زمان میگذرد و جوامع بشری بسیار زیاد متحول شدهاند و فهم و دانش بشری بهمراتب رشد کرده و فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی کاملاً متفاوت و بسیار دور از فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی زمان پیامبر اسلام پدید آورده است؛ با این حال، امروزه، قدر و ارزش جان و کرامت انسانی بهحدی محترم است که نهتنها سنت پیامبر اسلام، بلکه حتی آیات خشونت قرآن، که طبق شأننزول آنها برای شرایط خاص آنزمان بیان شده است، نمیتواند مجوزی برای کشتن - حتی یک نفر - بهدست دهد[۱٣].
بههر حال، تصور و تصویر و احساسی که امروزه بشر از جنگ، و حتی از کشتن و کشتهشدن یک نفر دارد، در عرف فرهنگی و اجتماعی آن زمان وجود نداشت. از سوی دیگر، در هیچ آیهای از قرآن نمیتوان یافت که برای گسترش اسلام یا مسلمان کردن مردم، جنگ و خشونت تجویز شده باشد. حتی اکراه (اجبار غیر خشونتآمیز) نیز در این راه رد شده است. قرآن ضمن تصریح به اینکه هیچ اجباری در پذیرفتن دین نیست[۱۴]، به پیامبر اسلام یادآوری میکند «تو هیچ سیطره و تسلطی بر مردم نداری تا به ایمان و اسلام مجبورشان کنی»[۱۵]؛ «آیا میخواهی مردم به اکراه ایمان بیاورند»[۱٦]. بلکه برعکس، قرآن به پیامبر امر میکند، مردم را از راههای معرفتی و عقلی، موعظه و نصیحت و بحث و جدل به بهترین شکل (گفتگو)، به راه خدا فراخواند[۱٧].
اما، اینکه انگیزهی پیامبر اسلام از این جنگها چه بوده است، اختلاف نظر بسیار است. مسلمانان اغلب بر این باور هستند که تمام جنگهای پیامبر اسلام و حتی درگیریهای جزئی او، دفاع از خود و یارانش بوده است و برای قبولاندن اسلام به مردم، وی با هیچکسی به نبرد نپرداخته است[۱٨]. ولی نکتهی مهم آن است که برای انگیزه جنگهای مختلف پیامبر باید تفاوت قایل شد.
بهطور کلی، میتوان جنگهای پیامبر اسلام را به دو بخش مهم دستهبندی کرد: نخست، جنگهای پیامبر با مشرکان و کفار و دوم، جنگها و برخوردهای پیامبر با یهودیان[۱۹]. هر یک از این جنگها، دلایل مختص خود را دارند.
هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه که به گسترش و پیروزی نهایی مسلمانان انجامید، سبب تیرگی روابط مسلمانان با مخالفان اسلام گردید و دهها نبرد کوچک و بزرگ را میان آنان رقم زد. نخستین جنگ پیامبر اسلام با مشرکان، که سلسله جنگهای بعدی را در پی داشت، جنگ بدر بود که در سال دوم هجرت، با قصد تهاجم مسلمانان به کاروان تجاری قریش اتفاق افتاد. محمد بن عمر واقدی، با سلسله اسناد خود چنین روایت میکند:
- پیامبر، روز دو شنبه دوازدهم ربیعالاول وارد مدینه شدند، هرچند دوم ربیعالاول هم گفتهاند، ولی دوازدهم ثبت شده است. اولین پرچمی که پیامبر برافراشت و آنرا به حمزة بن عبدالمطلب سپرد تا به کاروان قریش حمله کند، در ماه رمضان و آغاز هفتمین ماه هجرت بوده است[٢٠]. سپس، در ماه شوال (هشتمین ماه هجرت) آنرا به عُبَیدة بن حارث سپرد تا به رابغ که در ده میلی جُحفَه، و در راه قُدَید قرار دارد، عزیمت کند[٢۱]. این موضوع در همان ماه شوال و آغاز نهمین ماه هجرت صورت گرفته است.
پس از این، پیامبر در ماه ذیالقعده (ماه نهم هجرت)، سَعد بن ابیوَقّاص را به خَرّار فرستاد[٢٢]، و در ماه صفر (یازدهمین ماه هجرت)، شخصاً آهنگ سرزمین اَبواء کرد[٢٣] و بدون هیچگونه برخوردی به مدینه مراجعت فرمود. در ماه ربیعالاول و آغاز سیزدهمین ماه هجرت بهقصد تعرض به کاروان قریش، که دو هزاروپانصد شتر داشت و آنرا اُمَیَّة بن خَلَف با صد نفر از قریش همراهی میکرد، آهنگ ناحیۀ بُواط که نزدیک جحفه است، فرمود[٢۴] و بدون برخوردی به مدینه بازگشت. در همان ماه ربیعالاول در تعقیب کُرز بن جابر فِهری از مدینه خارج شد[٢۵] و تا محل بدر پیشرفت و سپس به مدینه بازگشت. پس از آن، در ماه جمادیالآخر (شانزدهمین ماه هجرت) بهمنظور تعرض به کاروانهای قریش که از مکه آهنگ شام داشتند، شخصاً از مدینه بیرون آمده[٢٦] و بازگشتند و این لشکرکشی به «غزوۀ ذیالعُشَیرَه» هم معروف است.[٢٧]
آنچه از روایت واقدی بر میآید، آغازگر این سلسله نبردها مسلمانان بودند؛ زیرا، پیامبر اسلام، پس از هجرت به مدینه، با اعزام دستههای مسلح و تهدید کاروانهای تجاری قریش، مشرکان را به واکنش واداشته و در نتیجه آتش جنگ میان طرفین را شعلهور کرده است. چنانکه غزوۀ بدر، که نخستین جنگ بزرگ میان مسلمانان و مشرکان است، در پی چند بار تهاجم مسلمانان به کاروانهای تجاری قریش که بهقصد غارت آنها انجام میشد، رخ نموده و مشرکان برای حفاظت از اموال خود، بهسوی مسلمانان لشکر کشیدهاند و بههر حال، مسبب اصلی این جنگ که خود موجب جنگهای آتی شد، مسلمانان بودند نه مشرکان.
بنابراین، تا پيش از جنگ بدر مسلمانان چند سريّه و غزوه داشتند كه هدف از آنها ضربهزدن به قريش و تصرف كاروانهاى تجارى آنان بود، هر چند كه جز سريه نخله، هيچ يك نتيجهاى نداشت.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- غزوه، از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[٢]- واقدى، محمد بن عمر، مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، ص ۵.به جنگهايی كه پيامبر در آن شركت كرد، ٢٧ غزوه به ترتيب زیر بوده است:ابواء – بواط – عشيره – بدر اولی – بدر كبری – بنیقينقاع – سويق – بنیسليم (نجران) – غطفان – احد – حمراءالسد – بنینضير – بدر صغری – بنیالمصطلق – خندق – بنیقريظه – دومه الجندل – ذات الرقاع – بنیلحيان – ذی قرد – حديبيه – خيبر – ذات السلاسل – فتح مكه – حنين – فتح طائف – تبوكدر اين جنگها كه بعضی مقدمه جنگ و مانور جنگی بود و در آن جنگ واقع نشد. جنگها و مانورهايی كه پيامبر در آن شركت نكرده است، «سريه» گويند.[٣]- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۲۳
[۴]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ٢، ص ۱۴٨٠
[۵]- کاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱.
[٦]- علیخانی، دکتر علیاکبر، تحلیل سیاسی جنگهای پیامبر اکرم راهبردی برای امروز، پژوهشنامه علوم سیاسی، تابستان ۱٣٨٦، شماره ٧، ص ٧٠
[٧]- ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمه ابن خلدون، ج ۱، صص ٢٨۱ و ٢٨۵
[٨]- حسنی، علیاکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، ص ٦۴
[۹]- علیخانی، دکتر علیاکبر، پیشین، ص ٧٠
[۱٠]-محمد جادالمولی، علیمحمد البجاوی، و محمدافضل ابراهیم، ایام العرب فی الجاهلیة، صص ٣٢، ٧٣ و ۱۴۴
[۱۱]- همانجا، صص ٧٣ و ٢۴٦
[۱٢]- همانجا، صص ٢۵٣
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[٢٣]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢٦]-
[٢٧]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ واقدى، محمد بن عمر، مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، ترجمه، مهدوى دامغانی، محمود، تهران: مرکز نشر دانشگاهى، چاپ دوم - ۱۳۶۹ خ.
□ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: ناشر، دار صادر، چاپ سوم - ۱۴۱۴ ق.
□ کاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ترجمۀ مهدوى دامغانی، محمود، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ خ.
□ ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمه ابن خلدون، ترجمۀ محمد پروین گنابادی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ ۱٣٣٦ خ.
□ حسنی، علیاکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ۱٣٦٨ خ.
□ محمد جادالمولی، علیمحمد البجاوی، و محمدافضل ابراهیم، ایام العرب فی الجاهلیة، بیروت: دارالجیل، ۱۴٠٨ ق.
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]